فاطمیه ۹۱ – شب سوم

موضوع سخنرانی : جایگاه زن در اسلام (۳)

عنوان بخش ۱ : مقدماتی در مورد نقش زن

انعام (۱۱۲)

دقیقه ۰ تا ۵

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

۱- عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما برادران عزیزم، از این که بار دیگر در خدمتتون هستیم خداوند متعال رو شاکریم. در جلسه قبل درباره ویژگی‌های وجودی زن به صورت عام صحبت کردیم و تفاوت‌هایی که با ما مردان دارند. و دیدیم که این تفاوت‌ها پازل‌گونه وجود مرد رو تکمیل می‌کنه و این خصوصیات و ویژگی‌ها کتمان ناپذیره و در برخی از موارد بسیار بسیار اساسی است.

عرض کردیم که غرب و شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ (انعام/۱۱۲) فهمیدند دست گذاشتند رو این مسأله و زن رو از انسان‌سازی از کارخانه انسان‌سازی خارج کردند بردند به کارخانه، نمی‌دونم ماشین‌سازی، کارخونه فلان کالا درست کردن، بردنش تو جامعه به شیوه بد، نه شیوه صحیح. خود این‌ها می‌گن، همین غربی‌ها در کتاب‌هاشون می‌گن که «هیچ فرقی نکرد، زن تو خونه کار می‌کرد حالا اومده بیرون کار می‌کنه. تو خونه احترام داشت، اینجا نداره». خودشون می‌گن، تو کتاب‌هاشون نوشتن. منتها بحث حضور زن در اجتماع این طور نیست که غربی‌ها می‌گن و اسلام هم قائل بر این نیست که زن فقط بشینه تو خونه و بیرون نیاد و فلان. نخیر.

ما عرض کردیم؛ شما پشت سر هر مرد موفقی نه یک زن که چه بسا زنان بزرگواری رو می‌بینید که اثرگذاری‌شون بسیار زیاد بوده. شما کربلا رو نگاه بکنید، خود ما می‌گیم: «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب(س) نبود». یعنی واقعا می‌ماند، اصلا شک نکنید، کربلا در کربلا می‌ماند، اصلا شکی در این وجود نداره، چطور؟ به خاطر این که کی می‌خواست این عظمت رو ببره انتقال بده؟ کی می‌خواست این کار رو انجام بده؟ هیچ کس. حضرت زینب(س) بار امانت الهی رو به دوش کشید، برد و به نحو احسن هم اجرا کرد و شریک شد در سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بی بی حضرت زهرا(س). شما می‌بینید داستان حضرت زینب(س) هم اواخرش عجیبه! یعنی معلوم نیست چی شد؟ معلوم نیست که خانم حضرت زینب(س) الآن قبرش در سوریه است؟ در مصره؟ چند سال بعد زندگی کرد؟ در شام چه می‌کرد؟ در مصر چه می‌کرد؟ عجیبه! این داستان هم سر به مهر مونده گویا.

ظاهرا یکی از علما هم تحقیقی داشته انجام می‌داده در مورد این که بررسی کنه ببینه کدام یکی از این مقبره‌ها متعلق به حضرت زینبه. حضرت درخواب میاد بهش می‌گه که: «حالا دو جا دارن به یاد ما شیعیان میرن زیارت، تو چرا حسودیت می‌شه؟ حالا به نیت ما میان زیارت می‌کنن». بلند می‌شه از خواب تمام برگه هاشو پاره می‌کنه. این رو عرض کردم که خدایی نکرده شبهه‌ای به وجود نیاد دیگه. این‌ها یعنی چی؟ یعنی می‌خواین بگین سوریه نیست، فلان است این‌ها، نه، این‌ها مال مباحث تاریخی و علمی است که بعضاً می‌بینید عوام مردم بَرنمی‌تابند تمام این مباحث علمی رو. یعنی گارد می‌گیرن در موردش، بگذریم.

(خدمت شما عرض بکنم که) اگر حضرت زینب(س) نبود کربلا یک حرکت انتحاری بیشتر نمی‌بود، هفتاد هشتاد نفر رو در یک گوشه‌ای در یک بیابانی، به فجیع‌ترین شکل ممکن کشتن و به قتل رسوندن و در همانجا ماند، خبرش بیرون درز نکرد، حضرت زینب(س) بود که در مقابل یزید وقتی ایستاد گفت: یابنَ الطُلَقا! اون حساب کار دستش اومد، لرزید. وقتی شروع کرد خطبه خواندن همه مردم کوفه گفتن: علی زنده شده. عَقیلُهُ‌العَرَب، این جا زن یعنی این، زن مسلمان یعنی این. این کسی است که الگوش مادرشه. شما ببینید کیه؟

من پیشنهاد می‌کنم

دقیقه ۵ تا ۱۰

بعد از شهادت حضرت رسول(ص) که ما واقعا به این سمت باید بریم که بحث رحلت باید به شهادت تبدیل بشه، چون ما سند داریم که مسموم شده حضرت رسول(ص)، هم اهل سنت روایت می‌کنن هم شیعه این رو پذیرفته. حالا نمی‌دونم چرا این طور داریم می‌کنیم. علی‌ای‌حال، این لحظه لحظه حضرت زهرا(س) رو رصد بکنید. ببینید حضرت چه کار کرده؟ رفتارش چی بوده؟ این که بلند می‌شد این همه راه رو با سختی تمام، کسایی که اون جا رفتن می‌دونن راه زیادی است، می‌رفت سر قبر حضرت حمزه و تو عموها می‌رفت سراغ حمزه، این‌ها همش دلیل داره. این که حضرت زهرا(س) بلند می‌شه به آقا امیرالمؤمنین(ع) می‌گه مانند جنین در رحم مادر نشسته‌ای! برخیز و حق خویش بگیر. آقا یعنی چی؟ چرا حضرت زهرا داره به امیرالمؤمنین(ع) این حرف رو می‌زنه؟ این‌ها فقط به خاطر اینه که ما نفهمیدیم چی به چیه؟ ما درک نکردیم. اِ یعنی حضرت زهرا(س) نمی‌دونسته؟ حضرت علی(ع) باید براش توضیح می‌داده؟ صبر کن ببین اگه این صدای، اگه این کار رو می‌کردم، مثلا صدای اذان فلان می‌شد و موقعی که شهادتین می‌گفتن این چیزها از اسلام حذف می‌شد نام پدرت می‌رفت، نه این‌ها واقعا شأن معصوم رو پایین آوردنه. پس باید این رصد بشه، به عنوان یک شیعه مسئولیم ما، اما باید بریم بشناسیم که تمام سختی‌ها رو کشیده لااقل آشنا که بشیم بتونیم نتیجه بگیریم، همینش هم سخته؟ خیلی بی انصافیه خدا وکیلی.

ما اوضاعمون خیلی بی ریخته من خودمو می‌گم ها! الآن به من و شما بگن سوره ممتحنه رو پیدا کن. فوری می‌ریم دنبال فهرستش. اما کتاب درسیمونو ببین چه جوری بهش بگیم. می‌ریم فهرست کتاب درسی رو نگاه می‌کنیم؟ اصلاً مأنوسیم با اون کتاب. باز می‌کنیم، ده صفحه جلو، پنج صفحه عقب، دو صفحه جلو، آخر پیداش می‌کنیم. می‌گیم ایناهاش، این مبحث. اما قرآن اینجوری ما مأنوس نیستیم. ما با اهل بیت هم مأنوس نیستیم. ما سه چهار تا امام بُلد (bold) و هایلایت (hilight) که همون هم متأسفانه به حق مطلب نمی‌رسیم بعضاً. اینجا بحث من اینه که کار بکنیم رو خودمون. بگذریم از این دوره‌ای که یک نفر بیاد برای ما حرف بزنه، تزریقی باشه. حالا یه چیزی گفت ما گوش بکنیم. خودمون باید بجنبیم.

برگردم سر بحثم. وقتی در مورد شأن زن داریم صحبت می‌کنیم. حالا ما می‌خوایم ببینیم که یک مردی مثل آقا رسول الله(ص) که این انقلاب عظیم جهانی رو راه انداخته، همه مات و مبهوتند. شما یک نگاه بکنید خدا وکیلی حضرت رسول(ص) یه انقلاب می‌کنه، سی چهل سال بعد، اندازه یه نسل، سی چهل سال بعد (دقت بکنید!) ایران، روم، مصر تحت سلطه این انقلابند. به این فکر بکنید! معجزه از این بزرگتر؟ سه تا امپراطوری بزرگ دنیا رو کشید زیر نظر خودش. عجب! خب چه طور این اتفاق افتاد؟ چه ویژگی هایی این انقلاب داشت؟ این یه نکته. نکته دیگه اصلاً نمی‌دونیم اون موقع چه خبر بوده؟ یعنی نقطه شروع پیامبر(ص) هم نمی‌دونیم. نقطه خاتمه رو یه خرده می‌بینم، آره این‌جوری شد که مسلمون‌ها شروع کردن علم رو به غرب صادر کردن، فلان شدن بهمان شدن. ها؟ ایثارها کردن اما شروعش هم نمی‌دونیم.

یک اوضاع اَسَف‌باری جزیرهالعرب داشته که در دنیا نظیر نداره. مال خودشه فقط. معجزه از این بزرگتر! من تا شأن زن رو در میان اعراب جاهلی ندانم، نمی‌فهمم وجود حضرت فاطمه زهرا(س) چه بوده اون وسط؟ نمی‌فهمم حضرت زینب(س) چه کرد اون وسط؟ اصلاً متوجه نمیشم، شأن حضرت خدیجه(س) رو در نمی‌یابم چرا؟ چون زن رو نسبت به زن جمهوری اسلامی هزار و چهارصد سال بعد دارم می‌سنجم. اشتباهه دیگه! باید آدم بدونه شرایط چه جوری بوده؟ بعضی موقع‌ها خدا یه چیزهایی رو نصیب آدم می‌کنه، بعد آدم باید قدر بدونه. یعنی توی یک شرایطی قرار می‌گیری، درک می‌کنی، می‌گی آخ، این بعد از هزار و چهارصد سالش اینه، ببین هزار و چهارصد سال قبلش چی می‌کشیدن؟ حالا ما کد گفتیم دیگه.

صحبت کردیم در مورد اینکه زن می‌تونه مظهر صفات جمال خدا باشه. و وسیله رسیدن به خدا باشه و چه زنی؟ و اوج این مقام زمانی است که به مقام مادری می‌رسه و چه مادری بزرگ‌تر از حضرت زهرا(س) ام الائمه؟ و ما بتونیم

دقیقه ۱۰ تا ۱۵

شیبه حضرت عباس به مقامی برسیم که ما رو فرزندم خطاب بکنه. و گفتیم روش این کار فقط و فقط همینه عزیز دل من! دنبال راه‌های دیگه نگرد! باید برای امام زمان وقت کار کنی. برای امام زمان وقت کار بکن، بهت می‌گه فرزندم! و تمام است اون روزی که اون به عنوان فرزند انتخاب بکنه انسان رو. دیگه هیچ چی نمی‌خواد. از دنیا از اون وَرِش هم نمی‌خوای. وقتی شما می‌بینید آقا امام زمان (عج) می‌فرماید: «وَفی إِبْنَهِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله لی أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ». دختر پیامبر برای من یک اسوه حسنه است. او یک الگوی نمونه است. امام حرف لغو نمی‌زنه. یعنی متأسفانه من می‌بینم تو کشور ما هی می‌گن حضرت زهرا(س) الگوی زنان، الگوی زنان، کی گفته فقط الگوی زنانه حضرت زهرا(س)؟ حضرت زهرا(س) الگوی زن و مرده. این چه حرفیه که ما می‌زنیم؟ امام زمان (عج) ولی معصوم زمان، می‌گه آقا الگوی من، زهرای مرضیه(س) است. این چیه ما داریم می‌گیم برای خودمون؟

وقتی من این الگو رو معرفی نکردم به جوانم، نباید انتظار داشته باشم که پای ولایت محکم وایسته. وقتی من معرفی نکردم می‌بینی آقا این جَوون بلند می‌شه می‌ره فلان خواننده اون‌وَر دنیا می‌بینه اون می‌شه الگوش، یعنی یک بت ابلیس‌گونه می‌شه الگوش. قیاس بت با خدا چه جوریه؟ قیاس این الگوها با حضرت زهرا(س) همین جوریه. با اهل بیت(ع) هم همین طوریه. چون قابل قیاس نیستش.

عنوان بخش ۲ : اوضاع اجتماعی حجاز در دوران جاهلیت (رواج بت پرستی)

آل عمران (۶۷)

۲- اما حالا بحثی که من ان شاءالله بتونم این جلسه تمومش بکنم؛ اوضاع اجتماعی علی‌الخصوص بحث زنان در زمان پیامبر(ص) بوده در زمان جاهلیت و زمانی که حضرت رسول(ص) در اون جامعه میاد. سعی کردم هم گزیده باشه برای شما انتخاب بکنم. یه جاهایی مجبور می‌شم تند تند صحبت کنم. شما هم با ما راه بیاین دیگه. مجبوریم چون وقت رو نمی‌خواهیم از دست بدیم.

اولا اینکه رواج بت‌پرستی به صورت جدیه. بت دارن، بعضی‌ها تو خونه‌هاشون بت دارن بهشون می‌گن انصاب. می‌رفتن تو خونه‌شون یه چیزی نصب می‌کردن می‌گفتن این بت ماست. این مال فقرا بود. اون لات و هُبَل و عزی، نمی‌دونم اون جک و جونورهای دیگه هم که تا دلتون بخواد بود. بلند می‌شدن از اون‌وَر دنیا می‌اومدن از جاهای مختلف می‌اومدن برای طواف این بت‌ها. جامعه‌ای که به سمت سنگ و چوپ‌پرستی رفته دیگه بدونید چیه؟ در کل شبه جزیره عربستان می‌گه ۱۷ نفر پیدا نمی‌کردی که سواد داشته باشن. ۱۷ نفر. برخی گفتن ۱۳ نفر. برخی حتی عدد یک رقمی گفتن. اما خدا که بخواد خدایی می‌کنه دیگه. از یه جایی این پیامبر آخرالزمان رو بیرون کشید که به عقل جن نمی‌رسید خدا شاهده. ما ایرانی‌ها دوبار رفتیم مصر رو گرفتیم. مصر اون‌وَر عربستانه. درسته یا نه؟ تو یه قاره دیگه است. توی قاره آفریقاست. هیچ بار عربستان رو نگرفتیم. می‌دونید چرا؟ به خاطر این که با خودمون می‌گفتیم بیکاریم پا شیم بریم (خدمت شما عرض بکنم) تو ریگزار؟ می‌خواهیم چی کار کنیم اینجا؟ دور می‌زدیم عربستان رو. مثلا یمن رو می‌گرفتیم. جای خوش آب و هواش رو. دعوا بود بین امپراطوری‌ها. شمال شبه جزیره عربستان دعوا بود. بله. خوش آب و هوا بود. اما اون منطقه حجاز و اون منطقه اصلا کاری نداشتن. اصلا اونجا بکر مانده بود برای یک اتفاق بزرگ.

در این اوضاع جاهلی ادیانی هم بودن. مثلا یهودی داشتیم، که این‌ها از ۳۰۰، ۴۰۰ سال قبل اومده بودن در شمال مدینه. بنی‌قریظه، بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر. این‌ها طبق پیش‌گویی‌های تورات می‌دانستن پیامبر(ص) از این منطقه میاد. آمدن اونجا. چرا آمدن؟ چون از نظر دیگه، این‌ها خودشون رو قوم برگزیده می‌دونن. میگن به غیر از بنی‌اسرائیلی، هیچ کس به پیامبری نمی‌رسه. هیچ کس به غیر از بنی‌اسرائیل به پیامبری نمی‌رسه. از اون طرف هم گفته شده پیغبر آخرالزمان تو منطقه میاد، از بین اعراب. پس نتیجه‌اش اینه که ما باید بریم اونجا دیگه. چون باید از ما باشه. یه استدلال اینجوری. بعدش هم که پیامبر(ص) از میان اینها نبود بهشون برخورد. بیشترین دشمنی رو با پیامبر کردن. پشت بسیاری از این اتفاقات همین‌ها وجود دارن. تو تاریخ هم منتها چون باسواد بودن این‌ها، بلد بودن، تو تاریخ دست بردن، تا جایی که تونستن دست‌کاری کردن. اون خاخام یمانی کعب‌الاحبار تا تونست حدیث وارد کرد. و مثل مهره استفاده کردن از برخی از این آقایون. مثل مهره استفاده کردن. تاریخ مصرف‌هاشون هم که تموم می‌شد می‌انداختنشون کنار به خدا. تاریخ اثبات می‌کنه.

یک مقدار مسیحی بودند، در نجران زندگی می‌کردند. مثلا ورقه بن نوفل پسر عموی حضرت خدیجه رو گفته می‌شه مسیحی بوده این. یعنی برخی‌ها هم بودند، تونسته بودن حقیقیت رو پیدا کنند.

دقیقه ۱۵ تا ۲۰

اما خاندان بنی‌هاشم حضرت ابوطالب و غیره به دین حنیف بودند. مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا (آل عمران/۶۷). این هم به شما بگم، برخلاف نظری که داده می‌شه، عزیزان این بحث تخصصی هست دارم عرض می‌کنم؛ دین حضرت موسی و دین حضرت عیسی جهانی نبوده اشتباه نکنید! فقط برای خودشون اومده بود. این دین فقط برای بنی‌اسرائیل بود نه برای بقیه دنیا. می‌گی آقا خب الآن جهانی شده دیگه، دین حضرت مسیح. می‌گیم شده اما قابلیت جهانی شدن رو نداره. مثالی که می‌زنم عین اینه. مثل اینه که شما با تراکتور می‌تونی بری. ما نمی‌گیم نمی‌ری. تراکتور کار قدرتی قراره انجام بده. شما می‌تونی از اینجا تا بندر عباس هم باهاش بری. کسی نمی‌گه نمی‌تونی بری. اما دیگه برای این کار ساخته نشده. و واقعا قابلیت‌های جهانی شدن رو نداره. دین حضرت ابراهیم جهانی بود. یعنی پیامبری که دین رو در مرکز تضارب عقاید یعنی در بین النهرین آورد. دین حضرت رسول(ص) هم جهانی است. اما اون دوتا دین جهانی نبوده. واقعا هم نیست. قابلیت‌هاش هم نداره. اصلا حضرت مسیح اصلاحاتی بر یهودیت آورد. بنا نداشت دین جدید بیاره. منتها حالا اینقدر تحریف کرده بودند، مردم گفتن این دین جدید آورده. الآن اقا امام زمان (عج) ظهور بفرمایند، این وهابی‌ها نمی‌گن این دین جدید آورده؟ خب می‌گن دیگه! می‌گن همه چیز ما رو برد زیر سؤال. از ریشه و از بنیان.

عنوان بخش ۳ : اوضاع اجتماعی حجاز در دوران جاهلیت (شراب خواری)

ندارد

۳- بحث شراب خواری عجیب بوده ها! یعنی این‌ها مشروب خوردن مثل آب خوردن عادی شون بود. تا می‌تونستن عرق می‌خوردن. عادی عادی. تا جایی که این مسأله رو کجا متوجه می‌شی؟ در قرآن که می‌بینید خداوند متعال یه ضرب مشروب رو تحریم نکرد. بلکه توی ۴ تا مرحله این کار رو انجام داد. اول سوره نحل ۶۷، بعد نساء ۴۳، بعد بقره ۲۱۹، بعد مائده ۹۰. چون نمی‌شد. یعنی اگه پیامبر(ص) از همون اول می‌اومد می‌گفت عرق نخورید، می‌گفتن این چه پیغمبریه؟ میاد میگه عرق نخورین. برو بابا! تعجب می‌کردن. حضرت عیسی اومد به این بنی‌اسراییل، به اون خاخام‌های فریسی گفت زنا نکنید، می‌گفتن عجب پیغمبری! می‌گه زنا نکنید! تعجب کرده بود. گفتن به صلیب بکشین عجب پیغمبر بدیه. می‌گه ربا نخورید! جا افتاده بود برای بنی‌اسرائیل چه جوری ربا جا افتاده بود؟ برای این‌ها شراب خواری جا افتاده بود. آقا عرق می‌خوردن، هر غلطی می‌کردن. آرام آرام، قدم قدم، گاماس گاماس به قول حالایی‌ها اِستِپ بای اِستِپ (step by step). ها؟ آمد آمد آمد جلو و تونست اصلاحات اجتماعی انجام بده. این رو هم می‌گذریم.

عنوان بخش ۴ : اوضاع اجتماعی حجاز در دوران جاهلیت (هرزگی زنان)

احزاب (۳۳)

۴- اما هرزگی زنان و سقوط جامعه یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مسائل اون موقع بود. تا جایی که اصلاً برخی زنان اونجا صاحب پرچم بودن در تاریخ آمده. روی خونه‌شون پرچم می‌زدن یعنی اینجا فاحشه‌خانه است. برخی زنان لقبشون ذات‌البعول بود، یعنی صاحب شوهرها. و باکی هم از این مطلب نداشتن، دیگه اسمشون در رفته بود. انواع و اقسام زناهای عجیب غریب داشتیم که حالا من اوناییش که می‌شه گفت جلو دوربین، من می‌گم. ببینید اون‌هایی که نمی‌شه گفت چیه! تازه ما هم کسی هستیم که زیاد مراعات نمی‌کنیم می‌گیم. (خدمت شما عرض بکنم که) دیگه توی همچین شرایطی. یا مثلاً (خدمت شما عرض بکنم که) بحث جمعیتی اونجا، نوع خاصی داره. واضح‌تر بحث می‌کنم.

یک رفتارهای غلط و عجیب غریبی در بین زنان اونجا بود که متأسفانه آدم از ذکرش هم شرم داره بگه. علی‌ایُّ‌حال. ما مثلاً آیه‌ای در قرآن داریم می‌گه وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى (احزاب/۳۳). پس یک اُخرایی هم داره دیگه. اگر خدا نمی‌گفت اولی به کجا برَمی‌خورد؟ می‌گفت وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّه. کسی شک می‌کرد این جاهلیت همون جاهلیته؟ نه. وقتی گفت اولَى یه اُخرایی هم پس هست. زن‌ها خودشون رو برج تو خیابون می‌کردن. یعنی مسابقه می‌دادن برای اینکه بیشتر نگاه‌ها رو جلب خودشون بکنن. به عمد جوری راه می‌رفتن، پاهاشون رو می‌کوبیدن زمین که نگاه‌ها جلب بشه. خلخال به پاشنه پاشون می‌بستن، که موقع پا زمین کوبیدن صدا هم بده. یه جیرینگ جیرینگی هم می‌کرد. توی خیابون عمداً از جاهایی می‌رفتن که محل گذر مردان بود. بعد مردها هم با چشم‌هاشون… این‌ها برج می‌شدن. به این ستاره‌های آسمون که خیلی درخشنده است می‌گن بروج. به خاطر چی؟ به خاطر اینکه تابلو توی چشمه. می‌گفت وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى (احزاب/۳۳) به زن‌ها می‌گه این کارو نکنید. خودتون رو برج تو خیابون نکنید. خودتون رو وسیله شهوت‌رانی مردها نکنید. خودتون رو کرم قلاب شیطون نکنید، یک کلام. شیطون می‌خواد مردها رو بندازه تو دام، قلابش چی می‌خواد؟ کرم می‌خواد. می‌گه بیچاره اون نگاهت می‌کنه، هیچ چی هم بهت نمی‌رسه. همه گناه‌ها واسه توئه.

دقیقه ۲۰ تا ۲۵

شما می‌بینید اون الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى (احزاب/۳۳) یه جاهلیت اُخرایی هم داره. الآن این طوری نیست؟ اصلاً همین شده امروز تو دنیا. زن بیاد تو فَشِن تی‌وی (FATION TV) ها یه جور خاصی راه بره، پاشو زمین بکوبه، جلب توجه بکنه که ببیننش. تو خیابون بیان مسابقه بذارن برا همدیگه که آقا بیشتر دیده بشیم، بیشتر برج بشیم، در مخالفت صریح با قرآن. همان طور که آن جاهلیت موجب آمدن حضرت رسول(ص) شد، شک نکنید یکی از نشانه های آخرالزمان همین بروز این جاهلیته، که منجر به ظهور؟ بله آقا امام زمان (عج) خواهد شد ان‌شاءالله. یعنی جاهلیت به اوج خودش رسیده الآن. یه جاهایی ما از اعراب جاهلی زدیم جلوتر. این ما می‌گم ایرانی‌ها رو نمی‌گم ها! دنیا رو دارم می‌گم. بشریت رو می‌گم.

در دوره پنجم هفت مرحله مشخص می‌کنن بر مبنای روایات، علما برای ظهور. که این طور که استنباط می‌شه ظاهرا ما در مرحله پنجمیم. در مرحله چهارم، اثبات اینکه عقل خود بشر به دردش نمی‌خوره. خدا ولی معصوم رو می‌گیره می‌گه ادعا داشتی؟ برو بسم الله. ببینم چه می‌کنی؟ برو ببینم چه می‌کنی؟ این هم مدیریت بشری! این‌وَر دنیا تا اون‌وَر دنیا جنگه. یک ملیارد و هشتصد میلیون نفر دچار فقرند. یک میلیارد نفرشون فقر مطلق، یعنی شب هیچ چی گیر نمیارن برای خوردن. ما در ایران یک نفر هم فقیر مطلق نداریم. فقر مطلق ها! یعنی هیچ چی گیر نمیاره. طرف اینجا بالاخره کنار پیاده رو دراز بکشه یه پولی براش می‌ریزن که بره یه نونی بخره. بهزیستی میاد جمعش می‌کنه می‌بردش. فقر مطلق هیچ چی نداره. تو وسط (بدبخت) بیابونه. مثل سومالی دیدی چه جوری می‌مردن؟ یارو می‌گفت با بچه‌هام، با پنج تا بچه‌ام راه افتادم، رسیدم اینجا سه تاشون تو راه مردن. از اون طرف آمریکا گندم‌های اضافه‌اش رو می‌ریزه توی دریا که قیمت گندم رو بالا نگه داره. این نتیجه لیبرال دموکراسی، یا علی! برو ببینم می‌خوای چی کار کنی؟

این جاهلیت‌هایی که الآن برای شما مثال می‌زنم، شما دونه دونه تطبیق خواهید داد با عصر کنونی. دونه دونه تطبیق خواهید داد. علامه عسکری دلیل ازدیاد گناهان رو اینطور نقل می‌کنه. اون بزرگوار رحمت الله علیه. عالمه ها! علامه به معنای واقعی کلمه. انکار قیامت عامل اصلی گناه. اون‌ها به وجود قیامت و معاد اعتقاد نداشتند. می‌گفت همین دنیا عشق و حالت رو بکن. تموم شد رفت. که همین الآن این حرف رو چی؟ می‌شنوید. اومانیسم از دلش همین اومده بیرون. می‌گه آقا بچسب به سودت، به لذت خودت. سود محوری. اصالت سود. حالا نمی‌خواهیم این ایسم هارو اسم ببریم. ولش کن.

[الف] نبودن مردان و رفتن به نقاط سردسیر و گرمسیر. یک عده از مردانشون چی کار می‌کردند؟ تجارت می‌کردند. بلند می‌شدند می‌رفتند شهرهای دیگه می‌موندند، این زن بی‌شوهر می‌موند. نیاز جنسی داشت، به سمت گناه می‌رفت. مردانی که تو شهر بودند، شرایطش هم فراهم بود. اون زن حجاب درست نداشت، یاد گرفته بود تبرج بکنه، می‌آمد تو خیابون. آتیش و پنبه کنار همدیگه. [صاحب مَرده هم نیست.] صاحب زنه هم نیستش. رفته، تمام شد. زنا می‌کردند.

غلامان و کنیزان ازدواج نکرده بسیار زیادی داشتند که این شرایط رو به وجود می‌آورد که هم زنه خدایی نکرده به خطا بره و هم مرده با وجود این همه. کنیزهای مختلف رو می‌خریدند، تو خونه‌هاشون بود.

[ب] عدم تعادل جمعیتی بین مرد و زن بود. این نکته بسیار اساسی است. متأسفانه یک سری آدم (خدمت شما عرض بکنم) از خدا بی خبر نادان، این رو متوجه نمی‌شن. آقا به دلایل مختلف، که البته بعضی از علما اشاره کردند. سند داریم بابتش. رسیدیم به این مطلب. به دلایل مختلف ترکیب جمعیتی در میان اعراب اصلا صحیح نبود. تعداد زنان خیلی بیشتر بود. ۱. بحث جنگ‌های فراوانی که این ها می‌کردند. خب تو جنگ کی کشته می‌شد؟ مَرد. زن فوقش به اسارت گرفته می‌شد دیگه. مَرد کشته می‌شد. اوس و خزرج ۴۰ سال سر یک شتر جنگیدند. چهل سال سر یک شتر! خب شما بیا به این ها چی می‌خوای بگی؟ آقا از یک کناری رد می‌شد، مست بود، اون یکی یک چیزی بهش می‌گفت، به قبای اون برمی‌خورد. یکی از اون ها رو می‌کشت. دیگه “خون از فلان قبیله ریخته شده است. باید عوضش خون ریخته شود. «آقا بگیر. ببند. فلان بهمان». ته و توی این موارد خدا شاهده هنوز هم هست. در برخی از کشورهای عربی ببینید هنوز هم گیر می‌دن به این مسائل.

دقیقه ۲۵ تا ۳۰

این مونده متأسفانه. هنوز هم بعد از ۱۴۰۰ سال این مسائل حل نشده. پس جنگ‌های زیاد.

مورد بعدی [۲]. شغل‌های خطیر برای مردان بود. کسی که می‌رفت تجارت، مَرد بود. اونجا می‌مرد. سرما می‌خورد. یک بیماری می‌گرفت. مثلا شما می‌بینید حضرت عبدالله در تجارت، پدر حضرت رسول(ص) شهید می‌شه البته ایشون. مسمومش کردند. حضرت (خدمت شما عرض بکنم) هاشم هم همین‌طوره. یک تجارت می‌رفت طرف دیگه برنمی‌گشت اصلا. فوت شد در همون جا. رحلت کردند.

مورد بعدی [۳]. دخترزایی زیاد بود. دخترزایی زیاد بود. چرا؟ به دلایل مختلف. ۱. امروز علم پزشکی اثبات کرده. ما امروز داریم می‌فهمیم که قرآن چی می‌گفته؟ یک سری مسائل هستش که احتمال اینکه بچه دختر بشه رو زیاد می‌کنه. مثلا این برمی‌گرده به پی اچ (ph). کم و زیاد شدن پی اچ (ph) (خدمت شما عرض کنم) رحم زن. چه چیزهایی مؤثره؟ بیایید مثلا تغذیه. تغذیه لبنی بچه‌ات احتمال اینکه دختر بشه بیشتره. لبنیات، بیشتر احتمال داره که بچه دختر بشه. خب شما ببینید قوت غالب این‌ها چی بوده؟ لبنیات. ۲. جنگ‌ها و آشوب‌ها که اثبات شده ها! مقالات علمی معتبرش هست. برخی از این‌ها خود وزارت بهداشت خودمون اصلا چاپ کرده. حالا خارجی‌هاش به کنار. ترجمه شده تو اینترنت یک سرچ (search) کنید، اصلا می‌رسید. مقاله فلان دکتر ارائه شده به کجا.

جنگ، در دوره استرس جنگ و آشوب دخترزایی بیشتر می‌شه. در دوره‌ای که جنگ هست، [دختردایی] دخترزایی زیاد می‌شه. نه دختر دایی. (خنده استاد). (خدمت شما عرض بکنم) که این هم معجزه الهی است ها! لطف خدا به بشره. چون داره نسل نابود می‌شه، دخترزایی زیاد می‌شه. چون زنه که زایندگی داره. مرد نه. در فارسی هم زن، زندگی از یک ریشه است. مَرد و مرگ هم از یک ریشه است. اینم بدونید. زیاد هول و وَلا بَرِتون نداره. بله این، یعنی خدا به دید… تولید بشر با زنه، این رو بهتون بگم! چه (خدمت شما عرض کنم) فرهنگی، چه جسمانی‌اش اصلا.

مورد دیگه [۴]. که حالا من زیاد باز هم نمی‌کنم، عدم آمادگی برای رابطه جنسی هم زن، دخترزایی رو بیشتر می‌کنه. یعنی وقتی زن آماده بشه برای یک رابطه جنسی، احتمال پسرزاییش بیشتر می‌شه و متأسفانه چون زن هیچ شأنی نداشت و در عربستان اصلا به این فکر نمی‌کردن، فقط به ارضای جنسی خودشون فکر می‌کردند، این هم یک دلیل دیگه.

کار به جایی رسیده بود جمعیت دختران از مردها خیلی بیشتر بود. حالا چه راهکارهایی می‌دادند؟ (خدمت شما عرض بکنم) تا جایی که می‌تونستد دختر رو زنده به گور می‌کردند. یکی از راهکارهای این ها بوده. با عقل فندقی شون از این بیشتر انتظار نیست. یا مثلا (خدمت شما عرض بکنم که) معروف می‌شد آقا فلان زن پسرزایه [هست]. فلان خانواده پسرزا اند [هستند]. آقا حاضر بودند مهریه‌های سنگین بدهند که از اون خانواده زن بگیرند. یک چیز عجیب غریبی! یه مسائل اینجوری هم بوده.

پس دختر رو نمی‌خواستند. چون دلیلش… باعث می‌شد چی؟ فقر باشه. بعد نون خور اضافی که هیچ فایده‌ای نداره از دیدگاه اون‌ها. نه می‌تونه بجنگه، فقط تو جنگ‌ها هم به اسارت می‌ره، که مایه ننگ و آبروریزیه. مایه فقر بود، مایه ننگ و آبروریزی بود. یه نگاه اینجوری وجود داشت. بعد چی کارش می‌کردن؟ همون اول می‌گفت این رو زنده به گورش کنید، شر نشه واسه ما دیگه. بهتر.

یه سری راهکارهای دیگه هم داشتن مثلاً تعدد ازواج خیلی زیاد ها! نه. اسلام بست جلو تعدد ازواج رو، کنترل و ضابطه‌مندش کرد. گفت تا چهارتا. مثلاً ما در تاریخ داریم عربی که سیصد تا زن داشته، قبل از پیامبر(ص). قبل از آمدن اسلام. سیصد تا زن! یه پول داشت دونه دونه اینا رو می‌خرید. حالا این ببینید شما خودتون بیایید قضاوت کنید، باید بفهمید که چه جوری بوده جریان؟

اوضاع پس بحث اخلاق و جنسی جامعه، افتضاحی بود. خب اشاره به ما می‌کنن به نام می‌دونید دیگه چی می‌خوام بگم؟ دیگه بچه هیئتید دیگه خودتون می‌دونید. بیایید جلو دیگه. به نام نامی قائم آل محمد(ص) (صلوات حضّار)

دقیقه ۳۰ تا ۳۵

و این بحث کشتار و قتل عام دختران همگانی نبود ها! برخی از قبایل، در قبایل قریش کمتر بود، در قریشی‌ها کمتر بود. چون اصلاً فرهنگشون بالاتر بود. و برخی کشتن رو تا یه حدی می‌دونستن. برای چی؟ برای اینکه اگه این طوری بود که اصلاً این‌ها با کی ازدواج کردن؟ از کی به دنیا اومدن؟ این‌جوری نبود. پس این هم یه دلیل دیگه‌ای که این بحث رو تأیید می‌کنه. یعنی تا یه حدی می‌کشتن که اون جمعیت خودشون رو… شاید یکی از دلایلش اینه. بالانس بکنن.

حالا ما اومدیم یه پژوهشی هم انجام دادیم. این وسط پژوهشش هم با حوزه انجام دادیم. یعنی اومدیم تمام سیره‌ها رو بررسی کردیم، فلانی که تو تاریخ آمده، چند تا دختر چند تا پسر داشته؟ چه بلایی سر پسرش اومده؟ بررسی کردیم دیدیم اصلاً این چهار تا زنی هم که پیامبر(ص) فرمود، اسلام گفت برید بگیرید، اسلام آمد گفت خب این چه کاریه دارید می‌کنید؟ چرا می‌کشید؟ هر کدومتون مثلاً چهار تا زن بگیرید. بعد این هم وقتی اومده، شما می‌بینید خیلی عجیبه! این عدد چهار هم یه سری وی‍ژگی‌ها داره. حالا اینکه واقعاً اینکه گفته چهار تا زن بگیرید فقط برای اینه؟ نخیر. ما نمی‌تونیم حکم قطعی بدیم. مثلاً می‌گفت عرق نخورید. الآن ما فهمیدیم آقا نمی‌دونم برای دستگاه گوارش ضرر داره. الآن تازه فهمیدیم. خب الآن یه قرصی اختراع بشه که مثلاً اینو حلش بکنه و مشکل رو بر طرف کنه، ما می‌تونیم عرق بخوریم؟ نخیر. هزار تا دلیل دیگه هم داره. ما چه می‌دونیم؟ تا الآن به این رسیدیم. اوایل می‌گفتن به خاطر اینکه عقل رو زایل می‌کنه. طرف می‌گفت خب باشه… بودن ها! در زمان بنی‌امیه طرف می‌گفت عقل رو زایل می‌کنه، کار اشتباه انجام بدم، می‌رم در رو قفل می‌کنم تو یه اتاق، عرق می‌خورم. بیایید اصلاً من رو ببندید من عرق بخورم، که خیالتون راحت باشه من به هیچ کی آسیب نمی‌رسونم. خب نمی‌شد دیگه. حکم قرآن این جوری نیست که ما خودمون بتونیم… اما داریم با علم می‌رسیم می‌بینیم عجب! یه همچین چیزی هم هست. یعنی وقتی شما میای بررسی می‌کنی، می‌بینی خیلی جالبه! پیش نمی‌آمد در خانواده‌ای که بیشتر از چهار بشه. یک به چهار بشه. بشکنه. یعنی این یک به چهار سقفش بوده. خیلی جالبه! که نتیجه این تحقیقاتمون هم ان‌شاءالله داره کتاب می‌شه. پژوهشی است تاریخی صورت گرفته با همکاری حوزه هم صورت گرفته که دیگه حرف نیارن وسطش، بگن آقا مثلا شما با چه حقی رفتید سراغ این مطالب؟ شما چرا فلان و ناحق بوده و … می‌گن آخه.

عنوان بخش ۵ : انواع نکاح در جاهلیت

کوثر (۱) کوثر (۳) تکاثر (۱) تکاثر (۲)

۵- (خدمت شما عرض بکنم که) در اون موقع انواع و اقسام نکاح این‌ها داشتن. من هفت، هشت، ده موردش رو برای شما می‌گم. اولیش که زنا بود. یعنی اصلش این بوده ظاهراً. آره. یعنی طرف تو یه بیابونی یک زنی رو می‌دید، مثلاً زنه تشنه بود، طلب آب می‌کرد (خیلی موارد در تاریخ آمده) می‌گفت به شرطی بهت آب می‌دم که با تو زنا کنم. یا (خدمت شما عرض کنم) مست بود، حالیش نمی‌شد، عین کاری که عمرو عاص با زن عماره بن ولید کرد. مست بود رفت سمتش دعواشون شد و حالا اون ماجراها. خودشون دارن نقل می‌کنن.

اما بریم سراغ موارد مختلف. نکاح المَقت؛ زناشویی نفرت آمیز و نفرت انگیز یک نوعش بود. یعنی این‌ها اسم داره ها! بابت این ها ما آیه تو قرآن داریم. که من برخی از این‌ها رو که نمی‌شه باز کرد، فقط اسمش رو می‌گم، حالا کسی می‌خواد مطالعه بکنه، تفسیری توی قرآن داشته باشه بره ببینه.

نوع دیگرش (خیلی ببخشید، من عذر می‌خوام، یک فاکتور بگیریم، یک عذرخواهی بکنیم برای کل جلسه) نکاح البَدَل؛ یعنی تعویض کردن زنان. این در بین اعراب جاهلی بود. طرف می‌اومد می‌گفت: اَنزِل اِلَیَّ اَلاِمرَاَتِک، اَنزِلُ لَک اَلاِمرَاَتی. با همین لفظ این‌ها می‌تونستند همسران خودشون رو مبادله کنن. عین همین رو الآن در مسأله (ببخشید می‌خوام شأن اینجا بالاتره) نمی‌دونم مثلا سکس ضربدری دارن جا می‌ندازن دوباره صهیونیست‌ها، در دنیا. و مطرح شده. که شما در این زمینه می‌تونین به تفسیر روح الجنان (خدمت شما عرض بکنم) مراجعه بفرمایید. در مورد ابومالک ماجرایی رو می‌گه که ما اینجا صلاح نمی‌دونیم عرض کنیم.

مورد بعدی نکاح‌الخدن بود. یعنی این‌ها (خدمت شما عرض بکنم) یک رابطه نامشروع مثل یک بحث مثلا فرض کنین طرف معشوقه‌اش باشه. این رابطه رو داشت، اما برخی هم می‌فهمیدند. اما این جوری نمی‌شد که اون طرف معروفه بشه، اون زن. این رابطه… متأسفانه این نوع رابطه هم در جهل جدید امروز جهانی می‌بینید که یک نفر بدون شرایط شرعیش، یک مردی با یک زنی، یک پسری با یک دختری ارتباط گرفته و متوجه نیست داره آسیب می‌زنه. این همون جهل کهن، همین امروز شما می‌بینی اسماش عوض شده. این‌ها رو آقا چه دلیلی داری؟ حالا ما داریم می‌گیم؟ بحثیه. شما می‌بینید توی اون شرایط چی بوده؟ تا این‌ها رو متوجه نشیم ما نمی‌فهمیم پیامبر(ص) وقتی میاد توی این لجن‌زار میاد میگه اُمِّ اَبیها یعنی چی؟ تو این لجن‌زار خدیجه(س) بودن یعنی چی؟ تو این لجن‌زار به معنای واقعی.

دقیقه ۳۵ تا ۴۰

(خدمت شما عرض بکنم) نوع دیگری بود نکاح‌الشقاق؛ که دختر در مقابل مهریه بود. یعنی چی؟ طرف می‌آمد می‌گفتش که آقا من دخترت رو می‌خوام. می‌گفت چقدر مهریه می‌دی؟ می‌گفت پول نمی‌دم. می‌گفت خب عوضش تو همون دختر رو بده به ما. یعنی زن در مقابل پول بود. طرف خواهر طرف رو، دختر طرف رو می‌گفتن آقا مثلا اون رو عوضش… یک مبادله کالا با کالا، اینجوری فرض بکنید. یعنی زن دقیقاً تبدیل شده بود به یک کالا.

مورد بعدی نکاح‌الجمع بود که (خدمت شما عرض کنم) یک نوع بحث ( ببخشید عذر میخوام) زناشویی همگانی. این مال اون کسانی بود که پرچم روی خونه‌هاشون بود. ده نفر با هم بلند می‌شدن می‌رفتن توی فحشا خانه دیگه‌. نایت کلوپ (night club) هایی که امروز جا انداختن تو کل دنیا. کاباره‌ها، نایت کلوپ (night club) ها، کاباره‌ها، کازینوها. چه می‌دونم؟ این‌ها. که کسانی اینجا مثلا بعدها این‌ها بچه‌هاشون یعنی ما می‌دونیم اون کسانی که جلوی اهل بیت(ع) وایستادند، دونه دونه رو می‌تونیم اسم ببریم که حاصل چه نوع ازدواجی بودن؟ در تاریخ آمده. حالا من اینجا یکی دو موردش رو اشاره می‌کنم.

نکاح‌‌الاستبضاع؛ بدترین و شرم آورترین نوع زناشویی که در میان اعراب جاهلی بود. (خدمت شما عرض بکنم که) اسمش رو بذاریم مثلا زناشویی ژنتیکی. چه جوری؟ طرف… می‌دونید در میان اعراب، یک نفر شاعر خوبی است. می‌خواست بچه‌اش شاعر خوبی بشه، خودش می‌رفت همسرشو می‌داد به اون شاعر که یک بچه شبیه اون شاعر داشته باشه. در ترکیه، تارکان یکی از خواننده هاشون، دخترها جلوی در دفتر کاری این صف می‌کشیدن که فرزندی شبیه به او داشته باشن. همین ترکیه امروز، الآن، الآن، الآن. در مورد نمی‌دونم مایکل جکسون هم همین بحث پیش آمد. در مورد کی‌ هم پیش آمد. متأسفانه ببینید. جهل امروز بدتره چرا؟ چون ‌او بدبخت بیچاره داعیه علم نداشت. اون هیچ وقت نمی‌گفت: آقا من علامه دهرم، من فلانم، من‌ بهمانم. به همون جاهلیت خودشون افتخار می‌کردند. این یکی داعیه داره. این یکی خدا رو هم می‌زنه کنار. این بشر امروزی می‌گه من ‌خودم خودم رو مدیریت کنم. همون گنداب، بلکه بدتر. امروز شما دارید می‌بینید در دنیا اتفاق افتاده.

نکاح‌الرهط. (ه دو چشم، ط دسته دار) این هم بینشون بوده. زناشویی دسته جمعی که این قانون هم داشت. nهای کوچیک‌تر مساوی ده، بزرگ‌تر از یک. تعداد باید از یکی بیشتر می‌شد کمتر از ده تا یا حداقل ده تا. کمتر نمی‌شد. با یک نفر ارتباط برقرار می‌کردن، بعد زن وقتی بچه‌اش به دنیا می‌اومد به هر کی دلش می‌خواست می‌گفت این بچه فلانیه. توی این جمع، اگر بچه پسر می‌شد، این معمولا این زن انتساب می‌داد این رو به ثروتمندترین اون‌ها و فلان. عمروعاص این طور به دنیا آمده. تاریخ می‌گه. عمروعاص مادرش با اینکه کسان دیگری هم ‌بود، او دید عاص بیشتر از همه بهش می‌رسه، پول می‌ده، هواش رو داره گفت این بچه اونه. در حالی که قیافه‌شناسان، چهره‌شناسان، ژنتیک‌من‌هاشون (jenetic man) می‌گفتن عمروعاص بیشتر از همه شبیه به ابوسفیانه. یعنی چون ابوسفیان هم شراکت داشته توی اون ده نفر. درمورد ابوسفیان عزیزان ابن زیاد هم همینه ها! ببخشید عذر می‌خوام زیاد ابن ابیه. ابوسفیان یک جا وقتی خلیفه دوم ایستادند، زیاد می‌ره یک قائله‌ای رو در زمان خلیفه دوم می‌خوابونه، وقتی برمی‌گرده خلیفه دوم بهش می‌گه که حیف که حرامزاده ای، وگر نه خوب کار رو انجام دادی. یعنی حلال زاده نیستی. فلان. اینطوری بهش می‌گه. بعد که (خدمت شما عرض بکنم)‌ وقتی که این می‌ره بیرون، ابوسفیان می‌گه اگر از ترس عمر نبود، می‌گفتم که این پسر خودمه. تو تاریخ ‌اهل سنت اومده به خد!ا چرا می‌خندید؟ ما اینجا نیومدیم خدای ناکرده شب فاطمیه بخواهیم ابزار خنده و این جور مسائل رو فراهم بکنیم. نه. این واقعا در تاریخ آمده. بعد آخر کاری هم می‌دونید معاویه چه کرد اواخر؟ آمد معاویه رسما استلحاق انجام داد. گفت: آقا دوتا شاهد آوردن که شاهد زنای ابوسفیان با مادرش بودن. بعد از اون بهش می‌گفتن زیاد ابن ابی سفیان.

که با روی کار آمدن (خدمت شما عارض بشم) بنی‌عباس دوباره اسم زیاد ابن ابیه رو براش گذاشتن. زیاد ابن ابیه، زیاد پسر باباش. چون معلوم نبود از کیه؟ همین مادر این حرام زاده، که اینا می‌تونن دست روی اهل بیت معصوم بلند بکنن، مادر این نامش سمیه بود دیگه.

دقیقه ۴۰ تا ۴۵

اینا اون زمان بصره و اون مناطق فارسی زبان بودند، مردم بچه‌های اونجا شعرشون این بود : انگوره و مویزه، سمیه روسپیزه! یعنی معروفه بود این زن.

حالا شما ببینید یک نفر از سلاله پاک! ها؟ فِى الاْصْلابِ الشّامِخَهِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَهِ. جلوی اینا! بود بعد تا شرایط این وَرو درک نکنیم نمی‌فهمیم. به خدا این مواردی که دارم می‌گم من با اکراه دارم می‌گم. علاقه‌ای به این مباحث ندارم که بخوام بیام بگم. اما تا این‌ها مطرح نشه نمی‌دونم چی به چی بوده؟ این‌ها کیا بودن؟ اگر هم بچه دختر می‌اومد این زن از هر کدوم از اون ده مرد، بیشتر بدش می‌اومد، انتساب می‌داد به او. در بسیاری از موارد هم، اصلا بچه دختر رو نمی‌پذیرفتن. می‌گفتن مال خودت باشه. می‌خوای زنده به گورش کن، می‌خوای بزرگش کن. یک ماجراهای عجیب غریبی مثلاً آمده.

بحث تعدد زوجات که عرض کردم. مثلاً آقای تویسرکانی در کتاب الگوی برترش میاره، مثلاً اشاره می‌کنه به اون مردی که سیصد تا زن داشت. اما حالا اگه بحث بشه که این‌ها چرا اینقدر علاقه داشتن به تعداد زنان زیاد گرفتن؟ مورد اول [۱] می‌تونیم میل به داشتن فرزندان زیاد و تفاخر به اون بود. هر کی بیشتر پسر داشت خوب می‌تونست تفاخر بکنه. (خوب دقت کنید) می‌تونه چی کار بکنه؟ تفاخر کنه. حالا ببینید خداوند متعال چه جوری اینو خرد می‌کنه می‌شکنه؟ به حضرت رسول پسر داد؟ [نخیر] گفت این نسل از یک دختر. شکست خدا اینا رو. یعنی ما تا این‌ها رو نفهمیم نمی‌دونیم که إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (کوثر/۱) یعنی چی؟ خیر کثیر یعنی چی؟ [۲] شدت غریزه جنسی بود. مورد بعدی [۳] مطرح نمودن مردی خودشون بود. من مَردَم. من پنجاه تا پسر دارم. هیجده تا پسر دارم. اون یکی نمی‌دونم چی؟ همون کسی که پیامبر رو (خدمت شما عرض کنم) مورد سرزنش قرار می‌داد که می‌گفت تو ابتری! خودش هیجده تا پسر داشت. هر هیجده تا مُردند. إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (کوثر/۳) هر هیجده تاش مردند.

مورد بعدی [۴] زیاد کردن جمعیت قبیله بود. این‌ها می‌خواستن جمعیت قبایلشون زیاد بشه، که توی جنگ‌ها چی؟ به دردشون می‌خورد، تو بحث‌های نظامی و استراتژیکشون این به دردشون می‌خورد. گونیه بود. این‌ها اینقدر (ببخشید، عذر می‌خوام) نفهم بودن که به تعداد قبرهاشون هم افتخار می‌کردن. می‌گفت قبرهای ما رو، قبرهای بنی‌فلان رو برید ببینید، ۵۰۰ تا قبر داریم، شما چند تا قبر دارید؟ عین یکی اومد می‌خواست دعوا بکنه و یهویی طرف دعوا سینه‌اش رو زد کنار، گفت ببین من رد چاقو، چاقو خوردم. گفت هنر نکردی که، چاقو خوردی، چاقو که نزدی که، کتک خوردی. هنر نداره. قبرهامون فلان. خب کشته شدید دیگه. چه هنریه؟ افتخار به قبر! أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ (تکاثر/ ۱و۲)

مورد بعدی [۵] زیاد بودن دختران بود. یعنی این‌ها با تعدد زوجات می‌خواستن اون بحث جمعیتی هم چی کار بکنن؟ یه جورایی، یه خرده بخوان بالانس کنن، اما شعورشون به این مسائل نمی‌کشید متأسفانه.

عنوان بخش ۶ : انواع طلاق در جاهلیت

بقره (۲۲۶)

۶- بحث طلاق‌هاشون هم طلاق‌های عجیب غریب بود، که از اون می‌فهمیم که… این از بحث ازدواج با یک زن، با یک دختر. بعد این حق انتخاب هم نداشت ها! فکر نکنید. می‌اومد می‌رفت سراغ باباش این دخترت رو می‌خوام. او راضیه؟ ناراضیه؟ اصلا و ابدا. تمام شد رفت. به خاطر همین هم (خدمت شما عرض بکنم) ازدواج افراد مسن با دختران کم سن و سال اصلاً عادیه، یک فرهنگ عادی عادی بود. اون دختر کم سن و سال عاشق این بود، علاقمند به این بود که خدا کنه که یه رئیس قبیله‌ای بیاد من رو بگیره. یه نفر که همچین ریش سفیدتره بیاد من رو بگیره، که از شر بقیه زنان در امان بمانم. بحثیه ها! چون بقیه زنان حسادت‌های زنانه داشتن، اذیتش می‌کردن، می‌گفت سوگلی باشم. آرزو می‌کردند، می‌اومدن پیشنهاد می‌دادند خودشون.

یکی از طلاق‌های این‌ها، طلاق ظهار بود: أنْتَ عَلَیَّ کَظَهرِ اُمّی. تو برای من مثل مادَرَمی. تا این رو می‌گفت آن زن تا ابد برای خودش حرام می‌کرد. یه همچین قاعده‌ای. می‌گفت تو برای من مثل مادرمی. تمام شد. همین لفظ گفته می‌شد. جالبه! اون زن علاه بر اینکه بر این حرام می‌شد، تا ابد هم حق ازدواج دیگه نداشت. یعنی با کس دیگه هم نمی‌تونست ازدواج بکنه. تمام شد رفت. یعنی بیچاره می‌کردند یک زن رو. خب تو این جامعه فحشا زیاد می‌شه یا نمی‌شه؟ می‌شه دیگه. وقتی شرایط فراهم باشه اما امکانات قانونی، الهی، شرعی نباشه، فحشا زیاد می‌شه.

طلاق ایلاء. لِّلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ (بقره/۲۲۶) که تو قرآن اومده در مورد همین‌هاست. سوگند شدید می‌خوردن برای اینکه دیگه من با تو کاری ندارم، رابطه جنسی نمی‌خوام با تو داشته باشم. این رو که می‌گفت دیگه حق زندگی با اون زن رو نداشت و اون زن هم دیگه بدبخت بیچاره تمام شد. باز دوباره باید می‌موند تو خونه.

دقیقه ۴۵ تا ۵۰

طلاق ضرار : رجوع و طلاق پیاپی. اول زنه رو طلاق می‌داد. هر دفعه میل جنسی داشت رجوع می‌کرد به زنه. بلافاصله بعد از میل جنسی باز طلاقش می‌داد. وقتی از یکی از این‌ها در تاریخ آمده. از یکی از این‌ها پرسیدند چرا این کار رو می‌کنی؟ گفت من با او و سرنوشتش بازی می‌کنم تا به این وسیله ذلت را به او بچشانم. اون زن هم هیچ وقت نمی‌تونست با کسی دیگه‌ای ازدواج بکنه دیگه. این نحوه (خدمت شما عرض بکنم) رفتار این‌ها بوده. این نوع طلاق ضرار رو در مشهد در مورد اثبات حمله به خانه حضرت زهرا(س) در مورد فردی اونجا توضیح دادم. این به منصب حکومتی هم رسید بعدا. که کار رو انجام داد در مورد یکی از همسرانش. همین کار رو می‌کرد، می‌رفت بعد ولش می‌کرد، بعد زنه گریه می‌کرد، پیغام می‌فرستاد: «تو رو خدا به سمت من دوباره بیا». ناز می‌کرد براش.

طلاق کنایی. هیچ چی نمی‌گفت به زنه. یهویی خیمه‌ا‌ش رو جدا می‌کرد. یا یهویی می‌رفت مسافرت. تمام شد رفت. این باید خودش حدس می‌زد، نمی‌دونم از کجا بدبخت بیچاره باید می‌فمید؟ فقط کافی بود سراغ مردی دیگری برود، این می‌فهمید خیانت کرده، می‌کشتش.

این‌ها اینقدر جاهل بودند، یه رسم دیگه‌ای داشتند، می‌خواستن برن مسافرت به یه بوته‌ای، یه درختچه‌ای، یه پارچه می‌بستند. این نشون‌دهنده این بود که زنشون بهشون خیانت می‌کنه یا نه؟ اگر می‌اومد اون پارچه باز شده بود، می‌گفت زنم به من خیانت کرده. حالا فکر کنین یه آدم مریضی دوره می‌افتاد مثلا همه پارچه‌ها رو باز می‌کرد! (خنده حضار)

یعنی شما برید این سطح عقلانیت رو خواهشا بسنجید، ببینید اهل بیت(ع) رو خدا تو کدام جامعه فرستاده؟ یعنی واقعا امتحان بزرگ الهی است. درکش برای ما سخته، یعنی نشدنیه. می‌گیم مگه می‌شه این‌ها، واقعیت داره آقا؟ مگه شدنیه؟ متأسفانه یکی از کارهایی که دارن انجام می‌دن، اینه که ماجرای اعراب جاهلی اون موقع رو متأسفانه رسانه‌های دشمن خوب پخش نمی‌کنن، چون اگر بفهمی معجزه این حرکت الهی رو تشخیص می‌دی.

(خدمت شما عرض بکنم) طلاق عادی. بهش می‌گفت اِلحِقی بِاَهلِک. بدو برو خونتون. اون هم می‌رفته. تموم می‌شده. آقا چه جوری؟ کجا؟ پول داره؟ برو.

همون اول هم (خدمت شما عرض کنم) مهریه عندالمطالبه بهش می‌دادند دیگه. می‌اومد یه نوع انگار مثلا می‌گفتش این دختر رو می‌دم چقدر مهرش فلان. که این مهریه‌ها هم فرق می‌کرد دیگه، از چه خاندانی باشه، چه جوری باشه؟ پسرزا باشه، از خاندان شعرا باشه، از خاندان نمی‌دونم خوش قیافه‌ها باشه؟

مثلا این‌ها اومدند پیش ابوطالب، گفتند عماره رو می‌دیم بهت، عماره‌بن‌ولید رو، محمد رو بده به ما. ابوطالب گفت که چی؟ عمارهبن‌ولید خیلی خوشگل و خوش‌قیافه بود. گفت یه پسر خوشگل بهت می‌دیم، اون پسرت رو بده به ما تا بکشیمش. گفت برین پی کارتون فلان فلان شده‌ها! یک نور الهی رو بدم به شما که این رو بگیرم؟ همین عماره بن ولید شما نمی‌دونید کیه! عماره بن ولید یکی از همون گزینه‌های پدری معاویه است. زمخشری می‌گه ۴ نفر بودند که احتمال انتساب اون‌ها به معاویه می‌رفت. یعنی اینکه باباشون باشه. [احتمال اینکه پدر معاویه باشند] یکی عماره‌بن‌ولید بود، یکی صباح بود، یکی ابوسفیان بود، یکی هم مسافر بود. که زمخشری عالم بزرگ اهل سنت به عنوان ۴ پدر بزرگوار یاد می‌کنه. (خنده حضار) خب این‌ها، این‌هان [هستند] که… این معاویه است که جلوی امیرالمؤمنین(ع) می‌ایسته. اون یزیده که جلوی اباعبدالله می‌ایسته.

(خدمت شما عرض بکنم) مورد بعدی ممانعت از ازدواج مجدد بود. اجازه نمی‌دادن این‌ها ازدواج بکنند. حق ازدواج نداشت. یعنی طلاقش داده بود، اجازه ازدواج داشت به لحاظ قانون اعراب جاهلیت ها! اما باز هم نمی‌ذاشت ازدواج کنه! چون به شوهر قبلیه برمی‌خورد. بهش برمی‌خورد، جنگ قبیله ای در می‌گرفت. فقط کافی بود یه خونی از دماغ یکی ریخته بشه، دیگه می‌افتادن به جون هم.

نگاه داشتن عده عجیب غریب! مثلا می‌گفتن، قانون داشتند که مرد که مُرده، زنش باید بالا سر قبرش یه چادر بزنه، یک سال بزنه تو سر و کله‌اش. لباس کهنه تنش بکنه. بعد چی کار بکنه؟ بعدش… این رو پیامبر(ص) فرمود… یه زنی اومد گفتش که دخترم شوهرش مرده، چشم‌هاش درد می‌کنه، همین چند روزه، می‌شه سرمه بکشه؟ پیامبر(ص) فرمود نخیر. چون بهانه‌اش این بود ها! پیامبر(ص) می‌دونست که او می‌خواد آرایش کنه زنه، دنبال بهانه است. این بعد اسلام بود. بعد گفت چرا؟ پیامبر(ص) برگشت گفت من ماندم در این! اون [قبل از] در زمان جاهلیت یک سال می‌موندین بر همون جهل خودتون، حالا این چند روز رو تو نمی‌تونی صبر کنی؟ که پشکل‌پرانی می‌کردید؟ این پشکل‌پرانی رو کسی نمی‌فهمه یعنی چی؟ رسمشون این بود؛ یک گوسفندی رو گرسنه و تشنه نگه می‌داشتن، اینقدر گرسنه و تشنه نگهش می‌داشتن تا ضعیف می‌شد. بعد با چوب و چماق می‌افتادن به جون این، اینقدر این گوسفند رو می‌زدن تا می‌مرد. اون زن باید این کار رو می‌کرد. بعد از یک سال. می‌زدن می‌مرد. وقتی مرد پشکل شتر یا یک حیوون دیگه رو از رو زمین برمی‌داشتند، این رو پرت می‌کردند به یه سمتی. پرت که می‌کردند، عده شون تموم شده بود.

دقیقه ۵۰ تا ۵۵

پیامبر(ص) می‌گه: شما این بودید! می‌گه اون دوره‌ای که پشکل پرت می‌کردین رو یادتون رفته؟

یا تهمت ناموسی می‌زدن. فقط کافی بود بخواهند یه زنی رو اذیت بکنند. می‌گفت من خودم دیدم این با فلان کس ارتباط داشت، تمام شد رفت، بدبختش می‌کردند اون زنه رو.

معاوضه دختر با شتر. صعصعه جد فرزدق شامی اومد پیش پیامبر(ص) در حالی که پیر بود. گفت : من در جاهلیت ۲ تا شتر آبستنم رو گم کردم، سوار بر شتر سومی شدم رفتم تو بیابون، گفتم شاید این سمتی رفته باشن رد پاهاشون رو گرفتم رسیدم به یه خانواده کوچیک وسط بیابون، یه خانواده چهار پنج نفره. اعراب بادیه نشین. می‌گه رسیدم دیدم یه مَرده‌ای نشسته، گفتم تو شتر من رو ندیدی؟ گفت کدوم داغ بر بدنش بود؟ اون مُهری که به قولی می‌زدن بر بدنشون، داغ می‌کردن. گفت داغ قبیله فلان بر بدنش بود. می‌گه وقتی گفتم گفت چرا من اون‌ها رو پیدا کردم، می‌گه تو همین حین، من صدای درد شنیدم، داد و بیداد شنیدم. احساس کردم، تشخیص دادم زایمانی صورت گرفت. مادر این پسر اومد گفت، دیدم ناراحته. قرآن می‌گه چهره‌تون سیاه می‌شد وقتی دختر براتون خبر بهتون می‌رسوندن دختر. می‌گه گفتش: «نگو چیه؟ اگه دختره که زیر خاکش کن»، کله‌شو تو قبر کن. «اگر هم پسره که مایه افتخار ماست و فلان». می‌گه: «یه لحظه تمام وجود من احساسات شد، گفتم می‌شه این رو نکشیش بدیش به من»؟ گفت: «عرب کی دخترش رو با کسی معاوضه می‌کنه»؟ بهش برخورد. می‌خوای بکشی. می‌گه گفتم نه، من این شترها رو به تو می‌بخشم، تو هم او رو به من ببخش، مِن باب بخشیدن. گفت حالا شد، باشه. سه تا شتر رو گرفت و اینو بهش داد. بعد این بحث این کاری که انجام داده، پیچید توی قبایل مختلف. بعد از اون این فرد می‌گه ۲۸۰ دختر رو آزاد کردم. همین صعصعه. که خود فرزدق در مدح جدش اشعاری می‌گفت. ۲۸۰ رو ضرب در سه کنید. اومد پیش پیامبر(ص)، پیامبر(ص) گفت بعد از اینکه اسلام آوردی خدا این رو خیرات برای تو خواهد نوشت و چنین و چنان و… بهش وعده داد پیامبر(ص)، گفت خیلی کار خوبی کردی.

عنوان بخش ۷ : اهداف ازدواج های پیامبر (ص)

نور (۳۲)

۷- (خدمت شما عرض کنم) توی این شرایطی که اختیاری اصلاً زن نداشت، اصلاً کالا چه عرض کنم بابا؟ یه شمشیر بیشتر از یه دختر می‌ارزیده! حالا توی همچین شرایطی حضرت رسول(ص) آمد. گفت: «نخیر اجازه ازدواج دادن و نمی‌دونم زن دادن زورکی وجود؟ نداره. باید دختر راضی بشه». مثلاً (خدمت شما عرض کنم) مردی به نام مخزون دختر خودش رو به نکاح مرد دیگه‌ای در آورد، دختره اومد گفت: «من راضی نیستم» پیامبر(ص) گفت: «فسخه این. اجازه…» این‌ها مات مونده بودن. یعنی یه شأنی داد به زن که این‌ها تعجب می‌کردن. مثلاً پیامبر(ص) که با همسرانش خیلی خوب صحبت می‌کرد، بعضی از این عرب‌ها مسخره می‌کردن. می‌گفتن: «هه هه نگاه کن! محمد(ص) چه جوری حرف می‌زنه با زن‌ها»! خب تعجب می‌کردن.

آمد فاحشه‌خانه‌ها رو بست. دستور بسیج ازدواج داد. وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ (نور/۳۲). گفت: «زن بگیرید». شرایطش رو گفت، حقوقش رو گفت، نفقه رو گفت، ارث رو گفت، مهریه رو گفت. همه رو سامان داد. آقا تو چند سال شما می‌دیدی این مسائل کلاً حل شد. و (خدمت شما عرض بکنم) خود پیامبر(ص) همین‌وَر جلو پیشگام شد.

پیامبر نُه تا همسر براش ذکر کردن، حالا متفاوته، اما روی نُه اجماع وجود داره. این همسران همه ماجرا دارن. در مورد جناب ام‌المؤمنین در مورد حضرت خدیجه(س)، ام‌المؤمنین (خدمت شما عرض کنم) و و عایشه فردا صحبت خواهم کرد، درست، بیشتر، که ببینیم چه جوری بوده؟ سن ازدواج چقدر بوده؟ آیا قبلش ازدواج کرده بودن یا نکرده بودن؟ به صورت ویژه. اما در مورد بقیه حالا یه تند تند (خدمت شما عرض بکنم که) تمام این ازدواج‌ها بعد از پنجاه و سه سالگی بوده. (وقت هم ندارم من می‌خوام تو هفت هشت دقیقه بحثم رو تموم کنم که از بحث نمونیم، خوب دقت بفرمایید!) ازدواج‌ها بعد از پنجاه و سه سالگی پیامبر بوده. یعنی زمانی که ایشون می‌گن کسی اگر دنبال شهوت می‌خواست باشه، تو بیست و پنج سالگی، اوج جوانی با حضرت خدیجه(س) ازدواج کرد که از سی سال، بیست و هشت سال نقل کردن تا چهل سال. یعنی هر چی در نظر بگیری از پیامبر بزرگ‌تر بوده، قطعاً. یعنی کم کمش بیست و هشت سال گفتن. بعد تنها همسرش بود. بعد از رحلت حضرت خدیجه(س) است که با سوده ازدواج می‌کنه. بعد با عایشه ازدواج می‌کنه و این ازدواج‌ها به همین شکله.

عمده این ازدواج‌ها در زمان سختی‌ها و جنگ بود، مانند احد. (خدمت شما عرض بکنم) که اگر کسی خدای نکرده دنبال عیاشی و چه می‌دونم زن‌بارگی و این مسائل باشه، در بقیه امورات زندگیش هم جِلوه داره دیگه، این آدم لباس آنچنانی بپوشه. پیامبر(ص) به زنانش می‌گفت یا دنیا رو می‌خواید یا من رو بخواید. اگه بخواید با من ازدواج کنید، این خونه گلی این گلیم همینه. بیشتر از این نیست. هر کدوم یه خونه گلی. بعضی از همسران پیامبر(ص) کدوم رو انتخاب کردن؟ (بگید) دنیا رو. طلاق گرفتن از پیامبر(ص). پیامبر(ص) گفت نمی‌خواید برو سراغ دنیات. بیای خونه من فکر نکنی مثلاً چون پیامبرم فلان است و. خونه شاه نمی‌خوای بیای، خونه پیامبر می‌خوای بیای.

در اواخر زندگیش هم که اصلاً ازدواج بر او چی شد؟ حرام شد. گفت حتی اگر همه‌شون هم طلاق بدی، دیگه نمی‌تونی بگیری.

دقیقه ۵۵ تا ۶۰

چرا این اتفاق افتاد؟ این رو خیلی‌ها خواستن بگردن بتونن پیدا بکنن. تو تفاسیر هم مطالب جالب نوشته! اما نکته عجیب و ریزی وجود داره، اون رو عرض می‌کنم خدمتتون.

این ازدواج‌ها اهداف سیاسی داشت. مثلاً پذیرفتن ازدواج با برخی از قبایل بزرگ قریش که عمده مخالفان حضرت بودن. مثل بنی‌تیم یا بنی‌عدی یا بنی‌امیه. برای مثال: پیامبر با انصار مشکل نداشت، از انصار اصلاً زن؟ (بگید) نگرفته. خب همین نشون می‌ده که دنبال زن گرفتن که نبوده، پنجاه و سه سالگیش با اون همه مشغله، اون همه درگیری حکومت بیاد بره یه زن هم بخواد بگیره از انصار؟ مثلاً ازدواج با جویریه از بنی‌مصطلق در همین راستا صورت گرفت. این‌ها یه قومی بودن، با پیامبر(ص) می‌جنگیدن. وقتی پیامبر(ص) وقتی این‌ها سپاه پیامبر رفت گرفتشون، اسیرشون کردن، همین جویری یهو ایستاد جلوی پیامبر(ص) گفت: با من ازدواج کن. اسیر بود، کنیز بود. پیامبر(ص) اول آزادش کرد، بعد باهاش ازدواج کرد. پیامبر(ص) تا این کار رو کرد، بقیه مسلمون‌ها موندن، دویست نفر همون روز آزاد شدن، می‌دونی چرا؟ می‌گفتن: ما نمی‌تونیم اقوام پیامبر رو به اسارت ببریم. یعنی باز هم نگاه چی داشتن؟ نژادی و عشیره ای داشتن. می‌گفتن: این‌ها می‌شن برادر زن‌های پیامبر(ص)، ها؟ نمی‌تونیم ما. نسبت فامیلی دارن با پیامبر(ص).سریع… یعنی دنبال بهانه می‌گشت که اینها رو… طرف خودش اومده بود.

اهداف تبلیغی… مثلاً خود اهداف سیاسی ازدواج با عایشه بود. ازدواج با حفصه دختر عمر و دختر [ابوبکر]. این‌ها ازدواج‌های سیاسی بود. چون بنی‌عدی و بنی‌تیم رو می‌خواست پیامبر(ص) ارتباط باهاشون بگیره. حالا این‌ها رو عرض می‌کنم.

اهداف تبلیغی داشت. مثلاً ازدواج با ام‌حبیبه یا رمله. او همسر اول عبدالله‌بن‌جَحِش بود. این‌ها کسایی بودند که کوچ کردن به حبشه، این عبدالله اونجا مسیحی شد تو حبشه، جو مسیحیت اونجا این رو گرفت، مسیحی شد. طلاقش داد زنه رو. ابوسفیان تو بوق و کرنا کرد. آی بیاید! این مسلمون ها فلان می‌کنن، بهمان می‌کنن، او هم مونده بود. اونجا مونده بود، تو یه مملکت غریب نمی‌دونست چی کار کنه؟ پیامبر(ص) یه نامه نوشت به نجاشی، گفت از طرف من ازش خواستگاری کن، مهریه‌اش هم بده، مهریه‌اش هم بده. ندید پیامبر(ص) گفت: من باهاش ازدواج می‌کنم. ندید! این بحث ازدواج (خدمت شما عرض بکنم) پیامبر با ام حبیبه است. حالا برمی‌دارن میان به معاویه می‌گن چی؟ خال المؤمنین. چون او زن پیامبر بوده می‌شه ام‌المؤمنین، این هم داداشش بوده می‌شه دایی مؤمنان. جالبه! در این زمینه به محمد بن ابی بکر نمی‌گن خال‌المؤمنین. با اینکه برادر عایشه بوده، چرا؟ چون تو خونه امیرالمؤمنین(ع) بزرگ شده. اصلاً عجیبه خدا وکیلی! یعنی یه برخورد قشری متأسفانه.

یا با سوده بنت زمعه هم همین طور ازدواج کرد. در هجرت شوهرش مرد، پنج تا دختر داشت! دخترهای فقیر، فکر کن! یک زن شوهرش هم بمیره، بعد نخواد به سنت اعراب جاهلی هم برگرده، اصلاً تحت فشار بود. پیامبر(ص) قاصد فرستاد گفتش: که من ازت خواستگاری می‌کنم. گفت: من پنج تا دختر دارم! یعنی یه چیز عجیب! غیر ممکن در میان اعراب! گفت: من باهات ازدواج می‌کنم. اصلاً با خوشحالی فراوان (خدمت شما عرض بکنم) همسری پیامبر رو (برگزید عذر می‌خوام) انتخاب کرد.

اهداف حمایتی و آموزشی میان مسلمون‌ها داشت. ازدواج با بیوگان، فقیران و زنان مسن و بیوگان شهدای جنگ. شهید می‌شد، تعداد زن‌ها و دخترها بیشتر بود. علاقه‌ای نداشتن، دنبال دختر باکره می‌گشتند. اما پیامبر(ص) گفت: بابا این‌ها همسر شهیدن، یتیم دارن. برید با این‌ها ازدواج بکنید. به عنوان مثال شما می‌بینی که با ام‌سلمه که شوهرش در جنگ احد شهید شده، همین طور ازدواج می‌کنه. با زینب بنت خُزَیمه همین‌طور ازدواج می‌کنه که شوهرش عبیده بود. عبیده‌بن‌حارث در بدر شهید شده بود و پیر بود. این خیلی پیر بود زینب. (خدمت شما عرض بکنم) همین ها باعث شد الگوسازی شد، بقیه هم همین کار رو کردن.

مثلاً جعفر بن ابیطالب اسماء بنت عمیس همسرش بود، وقتی جعفر رحمت الله علیه – حضرت امیر(ع) خیلی ازش خوب یاد کرد – وقتی شهید شد، ابوبکر باهاش ازدواج کرد. بعد از (خدمت شما عرض کنم) کشته شدن ابوبکر، حضرت امیرالمؤمنین(ع) باهاش ازدواج کرد، با اسماء. بقیه هم… یا زید بن حارثه چی کار کرد؟ با ام اَیمَن ازدواج کرد که شوهرش در جنگ خیبر (اشتباه نکنم) شهید شده بود.

نقض رسوم جاهلی. (این نکته رو خیلی دقت بفرمایید! می‌خوام بحث باید جا بیفته) پسرخونده رو این‌ها از این طرف این‌جوری بودن، از اون طرف از اون‌وَر بوم می‌افتادن. پسرخونده رو عین پسر خودشون می‌دونستن. مثلاً می‌دانید امیه هیچ ربطی به قریش نداره. امیه پسر خونده عبد شمس بود. حضرت علی در نهج البلاغه می‌گه نَحنِ الصَّرِیحُ ما از قریشیم أنْتُم لَصِیق [وَ لَا الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ(نامه ۱۷ نهج البلاغه)] شما به قریش چسبیده. چیه خودتون رو از قریش می‌دونید؟ این عبد شمس یه مسافرتی رفت تو شامات یه غلام یهودی خرید به نام امیه. آورد پسرخونده آقا وقتی می‌گفت پسرخونده، اصلاً می‌شد خود پسرش. ارث می‌برد. فلان. متأسفانه بعضاً زن مرد هم ارث می‌رسید بهش ازش. یکی از (خدمت شما عرض کنم)

دقیقه ۶۰ تا ۶۵

رسوم غلط این‌ها این بود که یک مرد وقتی که می‌مرد اون پسری که از اون زن نباشه، می‌تونست اون زنه رو چه کار بکنه؟ به ارث ببره. فقط کافی بود اولین کسی باشه که عباش رو بندازه رو سر این زن. تمام بود. او حق انتخاب هم نداشت دیگه. عباش رو می‌آورد می‌انداخت رو سر زن، یعنی مادرخونده‌اش بود انگار.

توی همچین شرایطی زیدبن‌حارثه غلام حضرت خدیجه(س) بود، که بخشید به پیامبر(ص)، پیامبر(ص) آزادش کرد. پسرخونده خودش کرد. او همسری داشت زینب بنت جیش. او رو طلاق داد، پیامبر با زن او ازدواج کرد که به این‌ها بفهونه پسرخونده مثل پسر نیست. این محرم نمی‌شه. زن پسرخونده محرم نیستش که به پدر. جالبه! عکس این هم انجام شد. ام ایمن کیه؟ پیامبر می‌گه اُمّی بَعدَ اُمّی؛ مادرم بعد از مادرم. کنیز حضرت آمنه بود که بعد از رحلت حضرت آمنه سرپرستی پیامبر(ص) رو یه مقدار به عهده گرفت و حضانتش رو. پیامبر(ص) رو بزرگ کرد. همین ام‌اَیمَن با فردی ازدواج می‌کنه اسمش از خاطرم رفته، او که در جنگ خیبر شهید می‌شه، باز کی میاد او رو می‌گیره؟ همین زید بن حارثه. یعنی از این طرفش هم بود، که کاملاً کات (cut) کرد.

اگر کات (cut) نمی‌شد، ما در بحث امامت جداً مشکل داشتیم. چون زید عین چی بود برای عرب‌ها؟ عین پسر. می‌گفتن برای پیامبر(ص)… یعنی بین حضرت زهرا(س) و زید قطعاً زید رو انتخاب می‌کردن. پسرخونده است دیگه. اصلاً پیامبر(ص) اومد جدی این رو شکست. وگرنه ما مشکل داشتیم. یا پسر زید… پسر زید می‌دونید کیه؟ اسامه دیگه. اسامه معروف. که جیش اسامه رو راه انداخت. پسر زید و ام ایمنه. برای همین پیامبر(ص) خیلی دوستش داشت. یعنی اگر اگر اگر اگر پیامبر(ص) مثلا بعد از شهادت یا رحلتش این بحث پسرخواندگی همین طور می‌بود اصلاً شک نکنید بعد از پیامبر(ص)، اسامه یا خود زید اگر زنده بود (خدمت شما عرض کنم) امام بود اصلاً. خلیفه بود بعدش. اینقدر اثرگذار بود در بین اعراب.

عنوان بخش ۸ : ادامه نسل پیامبر (ص) (خیر کثیر)

کوثر (۱)

۸- خلاصه اینکه من زیاد (خدمت شما عرض کنم) سرتون رو درد نیارم، توی همچین شرایطی، توی همچین ویژگی‌ای، این‌ها شروع کردن تحمیل کردن دخترهاشون به پیامبر(ص). یعنی پیامبر(ص) ازدواج‌هاشو… پیامبر(ص) زن داشت پیرزن! کسی رو که نمی‌گرفتن بقیه، پیامبر(ص) می‌گفت برید… این جوری ازدواج بکنید این شایع شد، کار به جایی رسید زن‌ها می‌اومدن به شوهرهاشون می‌گفتن، (بیا گوش کنید اصلاً عجیبه خدا وکیلی! سطح رو ببین چقدر رفت بالا.) زن‌ها می‌اومدن به شوهرهاشون می‌گفتن بعد از جنگ بدر فلانی شوهرش شهید شده، میای بری این رو بگیری با هم ثواب کنیم؟ زن اول می‌گفت. می‌گفت بیا برو بگیر. او می‌گفت نمی‌رم چون نمی‌تونم عدالت رو رعایت کنم. قرآن گفته. می‌گفت بیا برو ما سعی می‌کنیم من کمکت می‌کنم. یعنی این جوری شد، زن‌ها می‌رفتن برای خودشون هَوو می‌آوردن که چرا؟ اون زنه گناه داره، یتیم داره.

آقا این‌ها دنبال یه بحثی هم بودن. خوب خبر داشتن بر مبنای سوره نساء آیه ۵۴ (من حالا چون وقتش نیست نمی‌تونم دیگه آیه اش رو بخونم خودتون برید ببینید) که اشاره می‌کنه؛ اون شجره طیبه از آل ابراهیم در بنی‌هاشمه. در تفاسیر آمده برید بخونید. نساء ۵۴ که یهودیان حسادت می‌کردند بر آل ابراهیم. آقا امام صادق(ع) می‌گه نَحنُ مَحسُود. ما اون‌هاییم که مورد حسادت قرار می‌گرفتیم. این‌ها شروع کردن دخترهاشون رو دادن به پیامبر(ص)، که پیامبر(ص) از این‌ها چی بشه؟ پسردار بشه. پسردار می‌شد، چی می‌شد؟ بعد از پیامبر(ص) پسرش. بر مبنای اون‌ها دیگه پسرخونده هم نبود. پسر چی بود؟ اصلیش بود. (به عنوان) به خاطر همین تا می‌تونستن دخترهاشون رو می‌دادن. مثلاً ابوبکر عایشه رو می‌ده، و عُمَر حفصه رو می‌ده، ابوسفیان وقتی دید که ام‌حبیبه پسرزایی نکرد، اصلاً بچه به دنیا نیاورد… به طرز عجیبی انگار همه این زن‌ها انگار عقیم بودن، فقط حضرت خدیجه(س) است بچه به دنیا میاره. یه ماریه هم یه پسر به دنیا آورد به نام ابراهیم که او هم مرد. اصلاً مانده بودن. یعنی عقیم بودن از سمت پیامبر(ص) نبود. انگار زن‌هاش عقیم بودن. که این به صورت وحی به پیامبر(ص) خبر رسید. کار به جایی رسید دیگه ابوسفیان اومد دختر دومش هم بده به پیامبر(ص). دیگه اینجا بود که حضرت پیامبر(ص) فرمود: فلا تَعْرِضْنَ علیَّ بناتِکُنَّ و لا أخواتِکنَّ. دیگه دخترها و خواهرهاتونو به من تحمیل نکنید. یعنی اشاره می‌کنه که قبل از این تحمیل می‌کردن به پیامبر(ص). این رو بگیر که پسردار بشی، از ما باشه. خب خبر داشتن از جهودهای مدینه شنیده بودن.

این رو در کجا آمده؟ این در صحیح بخاری جلد ۷ صفحه ۶ آمده، در صحیح مسلم باب ۴ رقم ۱۵ و ۱۶، در سنن ابوداود کتاب النکاح باب ۷ آمده در سنن ابن ماجه صفحه ۳۴ خبر۱۹۳۶ آمده. این‌ها خودشون آوردن. گفت بر من عرضه نکنید. چرا؟ چون این‌ها از یک چیز غافل بودن. از چی؟ همون زیارت وارث که من خدمت شما عرض کردم. تو زیارت وارث می‌گه شماها از کیا اید؟ الاْصْلابِ الشّامِخَهِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَهِ. مگه هر کسی می‌تونه اون نسل رسول الله(ص) از او باشه؟ یهودی‌ها می‌گفتن از نسل همین پیغمبر دوازده تا امام خواهد. آمد شب قبل آیه‌اش هم خوندم از تورات واسه‌تون. خوب خبر داشتن. گفت برید پی کارتون فکر کردید این‌جوریه؟

و یه نکته وجود داشت. حضرت امیرالمؤمنین(ع) نسبت داده شد به حضرت رسول(ص) مثل کی به کی؟ هارون به؟ موسی. حضرت موسی… بعد از حضرت موسی پیامبری؟ نداریم.

دقیقه ۶۵ تا ۷۱

حضرت موسی مقطوع‌النسله. پیامبران منتقل شدن به کی؟ به هارون. از ذریه هارون. این کد رو قشنگ داد. می‌گفت یا علی تو برای من به منزله هارونی ها! هذا أخِی تو برادرمی ها! این جریان هارون و موسی، بعد این طرف حضرت رسول الله(ص) و آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام رو برید بررسی بکنید. نکات عجیب غریبی داره ها! نکات بسیار بسیار عجیب و شایسته دقتی داره که به دردتون می‌خوره. یکی از نکاتش همینه.

فلذا، فلذا این نسل به امیرالمؤمنین(ع) منتقل شد به واسطه کی؟ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها. حالا توی این جامعه کثیف… دیدید چی بود دیگه! منم به خدا فاکتور گرفتم خیلی جاهاش رو نگفتم. توی این جامعه به این شکل، پیامبر(ص) نور معرفی می‌کنه. دست نیافتنی. در آسمان. در اوج آسمان. زهرا به معنای نورانی. فاطمه یعنی بریده از گناهان. ببینید یه همچین شخصی معرفی شد؛ فِداها أبُوها باباش به قربونش بره. بلند می‌شد سلام بهش می‌داد. شش ماه آخر هر صبح پیامبر جلوی خانه حضرت زهرا(س) وایستاد: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ. دستش رو می‌بوسید. وقتی حضرت زهرا(س) می‌آمد تمام قد بلند می‌شد. هر مسافرتی رفت از خانه حضرت زهرا(س) رفت و هر مسافرتی برگشت اول به خانه حضرت زهرا(س) برگشت. خود همسران پیامبر(ص) در کتب اهل سنت آمده حسادت شدید می‌کردن به حضرت زهرا(س). می‌گفتن این چیه؟ بحثیه.

این از رابط اینجا، اون اصل، خیر کثیر بود. إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (کوثر/۱) و حضرت امیر(ع) هم خیلی خوب این رو اشاره می‌کنه. بحار جلد ۳ صفحه ۱۵. آمدند که این رو بزنند. فهمیدید چی شد؟ آمدند که خیر کثیر رو منقطع بکنند و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رو در همان جا کار رو تمام بکننن. در بحار جلد ۳ صفحه ۱۵، آمده نگاه کردم که نه کمک کاری دارم و نه یاری کننده‌ای. پس خواستم که خاندان خود را از نابودی حفظ کنم و اگر بر آن، خواستم خاندان خود را چه کار کنم؟ یعنی حضرت امیر(ع) می‌گه می‌دونم من دست به شمشیر می‌بردم، این‌ها دنبال بهانه می‌گشتن که بکشن.

بعد می‌کشتن می‌دونین چی می‌گفتن؟ می‌گفتن علی(ع) این‌ها رو به کشتن داد. می‌گفتن ها! می‌گین نه آقا دیگه این مزخرفه دیگه. آقا ما داشتیم پیامبر(ص) گفت عمار رو گروه باقی. فِئَهٍ باقِیَهٍ یه گروه سرکش، ظالم می‌کشه. بسیاری از مسلمانان (نگاه بکنید) در جنگ صفین منتظر بودن، نشسته بودن بغل، ببینن عمار کِی کشته می‌شه؟ هر که عمار رو کشت، به نفع اون یکی بِرَن وارد جنگ بشن. وقتی دیدن معاویه کشت، یه ولوله‌ای افتاد، عمروعاص اومد پیش معاویه گفتش که ای بابا! بیچاره شدیم، عمار کشته شد. گفت کشته شد که کشته شد. گفت خب ما کشتیم. گفت خب ما بکشیم، مگه چی می‌شه؟ گفت خب پیغمبر این رو گفته. گفت علی(ع) کشتش. علی(ع) اینو به کشتنش داد، آوردش جلو شمشیرهای ما گذاشتش. بعد دوباره این‌ها رو به هَمِشون ریخت. یعنی اگه این‌ها می‌کشتن هم می‌گفتن به کشتن داد. علی(ع) به خاطر قدرت، به خاطر خلافت دختر پیامبر(ص) رو زیر دست و پا به کشتن داد. نوه‌های رسول الله(ص) رو به کشتن داد. این‌ها بابا در تاریخ تجربه شده بوده. بعد رفتن خبر به حضرت علی(ع) دادن، حضرت امیر(ع) گفت اگر این جوریه، پس پیامبر(ص) حمزه رو به کشتن داده دیگه؟ حمزه رو برده. بعد خود یکی از بزرگان اهل سنت در کتابش نوشته (اسمش رو یادم رفته) می‌گه عجب استدالالی! با این استدلال علی تمام حرف‌ها بسته می‌شود. یعنی هیچ حرف دیگه‌ای ما نمی‌تونیم بزنیم. خودشون اعلام می‌کنن.

می گه و اگر برای من پس از رسول خدا(ص) عمویم حمزه حالا فهمیدی حضرت زهرا(س) چرا می‌ره سر قبر حضرت حمزه؟ حضرت علی(ع) با حضرت عباس میونه خوبی نداشت. یعنی خوب بود ها! اما به عنوان یک تندخوی عامی ازش یاد می‌کنه. می‌گه این کار بلد نبوده، به درد ولایت نمی‌خورد. ولایت، آدم ولایت‌مدار می‌خواد، تیز می‌خواد، زرنگ می‌خواد، بیاد بجنگه. حمزه اینجوری بود. و جعفر برادرش رو می‌گه. اگر بودند با زور بیعت نمی‌کردم. لیکن من مبتلا به دو نفر تازه مسلمان شدم. عباس و عقیل رو می‌گه. پس خواستم که خاندان خود را از نابودی حفظ کنم، چشم خود را با وجود خار بستم و آب دهان را با وجود تیغ فرو بردم و بر چیزی تلخ‌تر از تلخ‌ترین گیاهان (علقم) صبر کردم و بر چیزی دردآورتر برای قلب چون تیغ صبر نمودم.

در جامع الاحادیث جلال الدین سیوطی، جلد ۱۲، صفحه ۵۴، خودشون. در تاریخ مدینه دمشق، جلد ۴۲، صفحه ۴۳۴ می‌گه: مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر و شایسته‌تر بودم، ولی از ترس بازگشت و گرایش ایشان به دوران کفر جاهلیت و کشیده شدن شمشیرها برای زدن گردن یکدیگر سکوت کردم و شنیدم و مخالفت نکردم. سپس با عمر بیعت کردند در حالی از او سزاوارتر و شایسته‌تر بودم ولی باز هم شنیدم و کوتاه آمدم تا به کفر و برادرکشی بر نگردند.

توی همچین شرایطی آقا امیرالمؤمنین(ع) ایستاد، شکست. جلوی چشمش ناموسش رو زدند. آقا یه چیزی هست در خطبه‌هایی که امیرالمؤمنین(ع) خونده که آدم رو دیوانه می‌کنه. ماجرای حمله سپاه به معاویه به شهر الانباره. خبر آمد یه پیرزن عجوزه یهودی رو خلخال از پاش کندن. ناموس مسلمین حساب می‌شه از این جهت که تحت سلطه مسلمینه. یه پیرزن یهودی! میرالمؤمنین(ع) گفت اگر مردی از شنیدن این بمیرد مرگ بر او رواست. این میزان غیرت غیرت‌الله رو نشون می‌ده، آقا امیرالمؤمنین(ع) رو. بعد جلوی چشمش… آقا نمک نداشت این دست به خدا! اون شاعره قشنگ گفت:

دل خورشید محک داشت؟ نداشت              یا به او آینه شک داشت؟ نداشت

آسمانی که فلک می‌بخشید                       احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت

غیر دیوار و در و آوارش                         شانه وحی کمک داشت؟ نداشت

شب شد و آینه ماه شکست                       دست این مرد نمک داشت؟ نداشت

تو بپرس از دل پر خون و غمت                  چهره یاس کتک داشت؟ نداشت.

به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.

دانلود فایل wordدانلود فایل pdfدانلود صوت سخنرانی




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ سه = 8