موضوع سخنرانی : ماهواره؛ دجال آخرالزمان
عنوان بخش ۱ : سبک زندگی و تفکر دینی
زلزال (۸) آل عمران (۵۴) مائده (۶۴)
دقیقهی ۰ تا ۵
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلایَهِ مَولانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الأَئِمَّه الْمَعْصُومِین
۱- عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما برادران و خواهران بزرگوارم از اینکه در خدمتتون هستم. خداوند متعال رو شاکرم. تبریک عرض میکنم فرا رسیدن ایام پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامیمون رو خدمت شما بزرگواران. خب با توجه به اینکه وقت گذشته خیلی سریع عرایضم رو شروع میکنم و در خدمتتون هستم.
بحث سبک زندگی یعنی اینکه ما یک سبک خاصی رو از زندگی داریم این در واقع تابع تفکرات ماست. شما یک کاری رو که انجام میدی بستگی داره به چی فکر کنی. فکر میکنی این کار خوبه انجام میدی، فکر میکنی بده انجام نمیدی. اون تفکر تابع اینه که اصلاً چه چیزهایی رو شما خوب میبینی چه چیزهایی رو بد میبینی. مثلاً توی مسیحیت این یک ارزش بود بین مسیحیها که: «اگه یکی زد توی گوشت این طرف هم بگیر.» حرف اشتباهی بود دیگه. یکی زد توی گوشت نباید این طرف رو بگیری، باید بزنی توی گوش یارو. تا دیگه از این غلطها؟ نکنه. حالا خواستی ببخشیش ببخشش، خودت میدونی. اما حقش رو برای تو در نظر گرفتن. مثل کسیه که مثلاً فرض کنید برای هر کسی ماهانه دارن یک یارانهای میریزن. حقشه اما میخواد استفاده نکنه بده به یکی دیگه. خودش میدونه. درسته. اما حقشه. یک موقع هست میگن نه اصلاً یارانه حق تو نیست. توی مسیحیت میگفتن: «اگه زدن توی گوشش شما حق نداری». اِ! این باعث… این عقیده باعث میشد که یک سری تفکرات خاص داشته باشن. این نوع فکر کردن و اندیشیدن باعث میشه یک جور دیگه عمل کنن. مثلاً یک مسیحی کاملاً متفاوت با یک مسلمان عمل میکرد. چرا سبک زندگی اینها متفاوت بود؟ چون دینشون متفاوت بود. ایدئولوژیشون متفاوت بود.
فلذا سبک زندگی رو وقتی یک نفر هدف میخواد قرار بده، چی رو باید هدف قرار بده؟ ریشهی فکری یک جایی رو هدف قرار بده. مفهوم خدا رو دگرگون کنه. مثلاً خدایی که مو رو از ماست بیرون میکشه خدایی که منتقم است، خدایی که انتقام گیرنده است و شما نمیتونی هرجوری باهاش تا کنی. «وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزال/۸)؛ «و حساب میکنه یک مثقال شر انجام داده باشی» خِرِت رو میگیره. اینرو نمیتونیم کلاه سرش بذاری. خدایی که «وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ» (آل عمران/۵۴) است. کلاه سرش نمیره که. اما توی یهودیت میگه «یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ» (مائده/۶۴)؛ «دست خدا چیه؟ بسته است». خدایی که دستش بسته است توی کتاب تورات نوشته: «حضرت یعقوب با خدا کشتی گرفت، خدا رو زد زمین. خدا منّت میکشید میگفت ول کن زیر یقهام رو. خدا رو گرفته بود. میگفت ول کن من میخوام برم دکمه رو بزنم خورشید درآد». خب شما این خدا رو با خدای ما مقایسه کن.
وقتی خدا متفاوت باشه تفکرات این مردم هم متفاوت میشه. شما از این خدا میترسی؟ اصلاً چرا باید فرمان پذیریش رو کنی. توی یهودیتی که میگه: «خدا یک طرفه عاشق ماست هر کاری کنیم و هر گناهی کنیم هیچ چی انگار نه انگار». طرف خل باشه گناه نکنه! غیر اینه. حالا اینرو بیاد… تو بگرد کل ۵ تا کتاب اسفار خمسهی تورات رو برید بگردید. اگر یک آیه در مورد معاد تونستید پیدا کنید. کلاً زیرآب معاد رو زدن. توی تفکری که معاد جایگاهی نداشته باشه، آخرت جایگاهی نداشته باشه، اینرو قیاس بکنید با این کتاب شریف که بخش عمدهایش در مورد چیه؟ بهشت، جهنم، پاداش، جزا، عقاب، عقوبت، قیامت، رستاخیز. بخش عمدهای! خب این خدا و این ارزش و این کتاب یک رفتار دیگهای رو در نظر میگیره.
اگر شما میبینین سبک زندگی توی کشور ما داره تغییر میکنه برید ببینین یک چی دیگه تغییر کرده. مفهوم خدا رو دارن تغییر میدن. یعنی کار این شبکههای ماهوارهای همینه. مفهوم امام رو میزنن. طرف میشینه کلی کلیپ پخش میکنه، پول سی آی ای (CIA) هم پشت سرش، شبکه آمریکایی است، توی آمریکاست. یارو نشسته کارش چیه؟ شبهه انداختن درمورد امامت. ۴، ۵ تا شبکه وهابی به زبونهای مختلف، ۳، ۴ تاش هم فارسی، فقط شبهه در مورد چی؟ امامت؛ «آی علی اصغر ۶ ماه نبوده، ۲ سالش بوده». نمیدونم «آی توی کربلا اصلاً نمیدونم تشنه نبودن». آی نمیدونم «توی کربلا چرا اگه تشنه بودن چاه نکندن؟» آی نمیدونم… اصلاً ها این اصلاً ۲ سال… نگاه کن اصلاً ۲ سال. بچه ۲ ساله رو زدن. در پدرسوختگی اونها شکی به وجود میاد؟ یک سری حرفهای بیخود. صبح تا شب شبهه شبهه شبهه شبهه که چی؟
دقیقهی ۵ تا ۱۰
امام حسین(ع) از ارزش بیفته. وقتی امام حسین(ع) از ارزش افتاد حرف امام حسین(ع) هم از ارزش میافته. حرف امام حسین(ع) چیه؟ «هَیهَات مِنَّا الذِّلَّه»؛ «بمیرم زیر بار ذلت نمیرم».
۸ سال فکر کردی ما با چی جنگیدیم؟ برید شهدای ما رو ببینید چندتاشون توی وصیتنامهشون نوشته بودن: «من به خاطر این گربه! این ایرانی که در نقشه در خاورمیانه خوابیده است میروم و خون خویشتن را میدهم»؟ والله بالله این خبرها نبود. طرف زیارت عاشورا میخوند. سربندهاشون نوشته بود: «وطن من»؟ ها؟ یا نوشته بود: «یا زهرا، یا حسین». چی نوشته بود؟ حقیقت رو بگیم اصلاً کاری نداریم با… اصلاً فرض کنید ما اینجا با بحث خوب و بد هیچ کاری نداریم. ولی حقیقت رو بدونیم دیگه. برعکس جالبه کسانی که مذهبی بودن بیشتر از وطنشون دفاع کردن تا کسانی که ادعای چی داشتن؟ ملی بودن داشتن. خیلی از این آقایونی که دم از ملیت و ایران عزیز و از این جور چیزها میزدن همون روز اول جنگ گوله سمت خارج اروپا. از مرز ترکیه با اسب و الاغ و قاطر در رفتن. غیر اینه آقا؟ قبلش چه دمی میزدن از ایران. «آی ایران… چو ایران مباشد تن من مباد». نمیدونم این حرفها. گوله همه فرار کردن. اونی که وایستاد جنگید همینی بود که «هَیهَات مِنَّا الذِّلَّه» توی روحش ثبت شده بود و اونها یک ارزش مونده بود.
پس شما میخوای اگه یک مردمی جلوت واینایستن باید چی کار کنی؟ روحیهی سلحشوری نداشته باشن. چه جوری روحیهی سلحشوریشون رو میگیری؟ خیلی واضح. امام حسین(ع) رو ازشون میگیری. عباسبن علی(ع) رو ازشون میگیری. یک ملت رو میخوای بندازی به جون همدیگه. چی رو نباید داشته باشن؟ ایثار. که برای همدیگه از جان همدیگه بگذرن. از جان خودشون بگذرن برای همدیگه. بیاید عباسبن علی(ع) رو توی نگاه اینها بشکنیم. که تشنه کام تا زیر شکم اسبش به میان آب رفت. اما آب یک قطره آب نخورد گفت: «مولای من تشنه باشه من لب به آب بزنم؟» «هَیهَات مِنَّا الذِّلَّه» خب بیا این تفکر رو بشکن.
اصلاً جمهوری اسلامی! وقتی کسی اسلام رو قبول نداشته باشه، امامت رو قبول نداشته باشه، میخواد ولایت فقیه قبول داشته باشه؟ ما فقها رو قبول داریم برای چی؟ برای اینکه اماممون فرموده. قرآن فرموده. «فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا» سورهی مائده آیه ۴۴ میگه: «زمانی که پیغمبر در دسترس ندارید آی بنیاسرائیل! برید سراغ فقها و ربانیونتون». آیه قرآنه. میخواید این هم ماستمال کنیم؟ سانسور کنیم؟ بخواید جمهوری اسلامی رو بزنین راهش این نیستش که شما بیاین فقط به ولی فقیه به پر و پاش بپیچین. نه! راهش زدن قرآن و امامه. آقا «جدایی دین از سیاست» یک نفر بخواد داشته باشه ۵۰۰ تا آیه از این کتاب باید بریزه دور. ۵۰۰ تا. از این کتاب شریف از این مصحف شریف از قرآن. ۵۰۰ تا آیهی قرآن. به یکی بودن و همزمان بودن سیاست و دیانت و حکومت در یک پکیج، در یک بسته و در یک نگرش نگاه میکرده. اینها رو باید بندازی دور. آقا رسولالله(ص) رو باید حذف کنین که هم رئیس حکومت بود هم رئیس فقه بود. درسته؟ خب این کارها رو نمیکنن؟ شبهه بر قرآن وارد نمیکنن؟ شبهه در زندگی پیامبر(ص) وارد نمیکنن؟ بیکار نشستن؟
آقا من یک سؤالی از شما دارم. آقا رسول اللهی که ۱.۴۰۰ سال پیش به شهادت رسیده یا رحلت کرده که حالا به شهادت هم رسیده شیعه و سنی میگن: «مسموم از دنیا رفت». حالا کی مسمومش کرده بگذریم. آقا رسولالله(ص) که ۱.۴۰۰ سال پیش شهید شده چرا بعد ۱.۴۰۰ سال میآیید در موردش فیلم میسازید؟ علیهش فیلم میسازید؟ ها؟ برای چی؟ یک کسی که به قول شما میگید مرده دیگه. برای چی میآیید فیلم میسازید؟ پول اضافی دارید؟ نه نمرده! زنده است. چون زنده است دارید علیهش فیلم میسازید. چون عقایدش هنوز چیه؟ هست. چون این مردم میشینن پا میشن صلوات میفرستن. چون این مردم چنان در محبت وصی و جانشین او و محبت او در دل اینها حل شده من باب چی؟ من باب که اون آقا فرمود «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه». این مردم یک جوری توی سر و کلهی خودشون میزنن در شهادت نوهی اون آقا که پدر و مادر خودشون مرده باشه این جور گریه نمیکنن خدا شاهده. پدر و مادر طرف بمیرن خیلی دیگه محبت و فلان و این جور چیزها داشته باشه تا ۳ تا سالگردش مثلاً دیگه بگیره
دقیقهی ۱۰ تا ۱۵
و خیلی گریه بکنه. ۱.۳۰۰ سال گذشته. هر سال پرشکوهتر داره برگزار میشه. ۲۰ میلیون نفر پیاده راه میافتن برن. «آی غذای مسموم به اینها میدن آی بمب گذاری کنن و…» باکی نداره. طرف بگن: «آقا میخوای بری زیارت قبر پدرت اونجا خورده توی پادگانی مثلاً»، میگه: «ولش کن دیگه بابامه از دور فاتحه میفرستیم». غیر اینه؟ اینجا میگن: «آقا این وهابیها، این سلفیها فلان…»
آمریکا که حمله کرد به عراق همون اوایل… یکی از دوستانمون مرز مهران بود میگفت ما روزی ۱۰.۰۰۰ نفر رو فقط میگیریم دستگیر میکنیم. روزی ۱۰.۰۰۰نفر اینها دستگیر میکردن. چه قدرشون در میرفتن دیگه معلوم نیست. مردم خودسر ریخته بودن لب مرزها بدون هیچ مجوزی بدون هیچ پاسپورتی میرفتن «بریم زیارت امام حسین(ع)». دست قطع میکردن زنه رو اومدن دست راستش رو قطع بکنن. دست راست… متوکل قانون گذاشت گفت: «هرکی میخواد بره زیارت دست راستش رو قطع میکنیم». خانومهای بود میخواست بره زیارت گفتن: «دست راستت رو بذار قطع کنیم» دست چپش رو از زیر چادر آورد بیرون. گفتن: «دست راست». گفت: «دست راستم رو پارسال قطع کردی». وقتی این ارزش توی ذهن کسی بشینه سبک زندگیش حسینی میشه. میخوای سبک زندگی حسینی رو ازش بگیری.
عنوان بخش ۲ : دفاع مقدس و معجزه شهدا
آل عمران (۱۶۹)
۲- تمام دنیا با شما جنگیدن. هیچ کار نتونستن… خدا شاهده یک سانت نتونستن بگیرن. خدا شاهده. برای چی؟ برای اینکه قبل عملیات یارو دوپینگ میکرد یک دوپینگی که توی هیچ جای دنیا نیومده بود. زیارت عاشورا میخوند هیچ چی تونست جلوش رو بگیره. از آهن رد میشد. آقا امام کاظم(ع) فرمود دیگه: «در آخرالزمان یک مردی میاد به اسم روح الله». «تُحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّه». دورش جمع میشن «کَزُوَرِ الحَدید»؛ «مانند پارههای آهنن». هر چی میکُشیشون میجوشن اینها.
کنت الکساندر دومورو بلند شده بود اومده بود توی عملیات رمضان پشت خاکریز ایران وزیر اطلاعات فرانسه به سعید الصحاف گفته بود اشتباه نکنم گفته بود: «چند تا از این بچههای ۱۳، ۱۴ سالهی اینها رو زنده بگیر ببینیم چی توی مخ اینهاست؟» پدرمون در اومد دیگه بابا. بیخیال نمیشن اینها. مملکت خودشون رو که پس گرفتن هیچ چی، حالا میخوان بیان بصره رو هم بگیرن. بصره رو بگیرن یک حکومت شیعی تشکیل میدن. ۶۷ درصد جمعیت عراق شیعه است مابقی که سنیاند. کُردای سنی هم باز با ایران. ۸۰، ۸۵ درصد جمعیت عراق با اینها خب معلومه. اونجا رو میگیرن سوریه هم باز با اینهاست؛ حافظ اسد. خب رسیدن اسرائیل دیگه.
سال ۶۱ که ما میریم توی عملیات الی بیتالمقدس؛ به سوی بیتالمقدس، الی افتاده. یک تکون دیگه داده بودیم بصره رو گرفته بودیم بصره رو میگرفتیم خدا شاهده همه چی تموم بود. چون استان بصره شیعه است. مراجعشون فتوا میدادن تمام بود. مسلح میکردی خود عشایر عراقی خودشون موتور صدام رو میآردن پایین. همزمان اسرائیل حمله کرد به جنوب لبنان که حواس ما رو پرت کنه توی اون موقع… که امام گفت: «حواستون رو پرت نکنه لبنان. همین جا بجنگید.» بعضی از آقایون همچین اعتقادی نداشتن بعد فرمانده بزرگ ما سپه سالار ما، عزیز دل ما، احمد متوسلیان بلند شد رفت لبنان، بررسی کنه شرایط اونجا رو، احمد متوسلیان رو دزدیدن که هنوز هم نمیدونیم کجاست احمد متوسلیان؟ فرمانده جنگ ما. احمد متوسلیان همون که ۳ روز روی جاده اهواز – خرمشهر وایستاد که تا من و تو امروز نشستیم لم دادیم. زیر آتیش بود. آقایونی که طراحی عملیات میکردن میگفتن: «برید بگیرید دیگه»! خب ما نمیدونیم چیه ۳ روز! «باید اینجا وایستین». میگفت: «با چی وایستم؟» میگفت: «وایستا!» گفت: «وایمیایستم». ! فکر کردی الکی بوده؟
من یکی از برنامههای مداومی که دارم بررسی سیره و زندگی شهداست. اینها معجزه دارن خدا شاهده معجزه دارن. خدا گواهه معجزه دارن. بهم اثبات شده معجزه دارن. کافر مسلمون میکنه معجزههاشون! کرمان سخنرانی داشتم دانشگاه علوم پزشکی من رو دعوت کردن با خود پدر و خانواده شهید صحبت کردم، مستندشون رو ضبط کردم. نیم ساعت یادواره شهدا من قرار بود سخنرانی کنم. برای همین نیم ساعت بلند شدم رفتم کرمان و برگشتم. از اون نیم ساعت یک ربعش رو بخشیدم به یک دکترای ژنتیک بیاد حرف بزنه. گفتم: «تو حرف بزنی اینجا از من بهتره». با اون خانوم دکتر هم اومد صحبت کردم. حالا داستان سر چی بود؟ هیچ چی! پدر و مادر شهیدی هستن بچهشون برنگشته، گمنامه. مادر شهید هم تا موقعی که صدام لعنت الله علیه رو زدند میگفت… این همیشه میگفت… این فیلمها رو هم میدید. میگفت: «بعضی ازفیلمها رو نشون ﻣﯽداد که بعضی از این بچههای ما رو میبردن توی آزمایشگاههای شیمیایی صدام توی سامرا. روی اینها آزمایش میکردند»
دقیقهی ۱۵ تا ۲۰
میگفت: «فقط اشک میریخت میگفت بچه من یکی از اینها بوده». میگفت صدام…تو یکی از زندانهای مخفی اینهاست استخونهای این بچه کجاست؟ ﻣﯽگفت: «دیوانه شده بود این مادرش». میگفت: «صدام که رفت کنار سال ۸۵ دیگه مادرش شهید شد».
میگفت: «یک دونه شهید گمنام آوردن دانشکده علوم پزشکی کرمان دفن کردن». یک مشت حروم لقمه هم میاومدن میگفتن: «از کجا معلوم؟ شاید عراقیه». اول اجازه دفن نمیدادن! خوبه بدونید اینها رو یک مشت حروم لقمهای که توی کدوم سوراخ چپیده بودن وقتی که صدام حمله کرد و اگر نمیبودن همین شهدا الآن به صدام باید میگفتن: «آق دایی». به قولی! «آق بابا» باید میگفتن حالا توی این فیلمه خجالت کشید و گفت: «آق دایی». «بابا صدام» باید میگفتن. بعد چی شد؟ «آقا از کجا معلوم فلان و…» یهویی به دل… شهید چی؟ میاد به خواب دختر عموی خودش. میگه: «برو به خانوادهام بگو من به شما خیلی نزدیکم. اونوَر اتوبانم». دقیقاً روبروی دانشگاه علوم پزشکی این طرف موزاییک فروشی داره پدر شهید.
رفتم خونهشون خدمتشون رسیدم میگفت: « دختر داداشم، اومد گفتش که…» آره اومد گفتش که: «گفته من اونوَر اتوبانم.» ما یک بررسی کردیم دیدیم عجب یک شهید گمنامی آوردن. خب چند درصد احتمال داره بچه اینها باشه؟ هیچ چی. هیچ چی دیگه! این همه شهید رفتن ۲۰۰، ۳۰۰ هزار تا یکی از اینها بچه اونها باشه! خیلی کمه. بعد میگه: «من رفتم بالا سر این قبر دیدم بله محله عملیات زده، سن هم از رو استخون درمیارن. دیدم هم سنش میخوره هم عملیاتش». به پسرم گفتم: «خدا شاهده این حمید منه». آقا اینها بلند میشن جای بنیاد شهید کرمان میشینن جلوی در خونهاش میشینه زیرانداز میذاره از اونجا تکون نمیخوره. «من بچهام رو میخوام» «آقا نمیشه. فلانه. بچه شما…». آقا نامه میزنن حفظ و نشر آثار تهران بنیاد شهید میگن: «باشه. حاضریم ما آزمایش بکنیم. خون برادر، پدر، خواهر، اینها از بستگانش خونش رو بفرستید ما از بستگانش آزمایش ژنتیک انجام بدیم.» تمام آزمایشها رو هم به چشم خودم دیدم. رؤیت کردم. یعنی نتایجش رو. آقا میفرستن بعد از ۹ ماه، ۶ ماه. ۹ ماه طول میکشه اینها بلند ﻣﯽشن میان تهران میگن: «چی شد نتیجه؟» خیلی آزمایش گرون قیمتی هم هست. یعنی هزینهبره، که بهش میگن: «احتمال اینکه این پسر شما نباشه یک بر روی ده به توان منفی ۲۷.» یعنی چقدر؟ صفره. «قطعاً پسر شماست. با تمام گروهای خونی که شما فرستادین این جور در اومده». از پدر و برادر… میاد اونور اتوبان میگه: «دل تنگم شدید». معجزه داره این شهید.
دختر خانمی رو آوردن به من نشون دادن آرایش کرده خیلی شدید. ﻣﯽگفت: «من یک روز داشتم رد میشدم از اینجا خدا شاهده داشتم رد میشدم (ببخشید عذر میخوام) میگه: گفتم معلوم نیست استخونهای سگی بوده؟ شغالی بوده؟ چی بوده برداشتن آوردن اینجا آوردن به اسم شهید دارن به خورد ما میدن». میگفت: «شب اومد توی خوابم. گفت: نه سگم نه شغالم. من برای امنیت تو رفتم، من برای حیثیت تو رفتم». بعد که عکس شهید در اومد این دختر خانوم از ترس میخواست سکته بکنه. برای چی؟ وقتی معلوم شد کدوم شهیده عکسش اومد گفت: «خدا شاهده این همون بود». خیلی من از اینها دیدم، خیلی.
همین چند وقت پیش توی تهران یک شهید گمنام اومد به خواب پدر و مادرش گفت: «من اینجام بیاید پیدام کنید. دنبالم میگشتید برگشتم اینجام بیاید». بعد جالبه دو تا شهید گمنام از دو جای مختلف هر دوتاشون کنار هم پسر عمه پسر دایی، کنار هم در اومدن. توی یک مسجدن. گفته بود: «به دایی هم بگو پسرش اینجاست». پیغام فرستاده اینها چیزی نیست… من به خانم دکتر گفتم: «بابا تو باید بیای حرف بزنی. من برم چی بگم؟ این جوون امروز نیاز به دلیل علمی داره، تو بیا صحبت بکن. بگو چی بود؟ چی کار کردید؟ مراحل آزمایش رو بگو». ایشون هم پذیرفت. اومد همه گریه میکردن. توی اون گلزار شهدا الآن شده مزار خیلیها که میرن برای زیارت اونجا.
خب اگر یک همچین آدمی حیّه. «عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (آل عمران/۱۶۹) به خاطر چی؟ به خاطر اینکه یک چیز دیگه توی مغزش بود. قبر میکندن میرفتن توی قبر نماز شب میخوندن. توی کجای دنیا دیدین یک نفر آرزوی مرگ کنه؟ همه الآن میگن: «بابا تا یک خرده مریض میشیم همه دکتر، فلان رو این جور چیزها بلایی سرمون نیاد همه دنبال اینن. که عمر کنن اون شارون حرام لقمه حرامزاده رو که چقدر آدم کشت نگهش داشته بودند ۸ سال همین طور توی کما، که شاید علم پیشرفت کنه اینرو برش گردونن. مرگ مغزی شده بود. مرگ مغزی تمومه؟ نه خب توی تفکر اون معاد وجود نداره. گفتم! توی تفکر من و تو هست، بهشتی هست و حسینی که از بهشت هم زیباتره، ها؟
دقیقهی ۲۰ تا ۲۵
و حسینی که توی کاملالزیارات نوشته دیگه. میگه: «اون دنیا در بهشت رو وا میکنن یک عدهایاند نمیرن. حورالعین میان لب در وایمیستن میگن: «بیا» میگن: «نه ساکت!» میگن: «دارن در مورد اباعبدالله(ع) صحبت میکنن. دارن مدح اباعبدالله(ع) میگن». میگه: «ساکت بذار ببینم چی میگه؟»» بس که شیرینه. «حَرَارَهً فِی قُلُوب».
عنوان بخش ۳ : روحیه مقاومت در ایرانیان شیعه
۳- حالا میخوای مردم رو بزنی زمین، ۸ سال با هیچ چی نتونستی بزنی. شیمیایی که الآن دکون دستگاه کردین سر سوریه! آخر هم معلوم نشد کی به کی زده؟ به احتمال خیلی قوی هم همین خودتون زدید حالا توی امریکا نگران شیمیایی شدی؟ توی کثافت که این جانبازهای ما که ۳۰ سال خر خر میکردن و خس خس میکردند مال شیمیایی بود که تو و آلمان دادید به… تو و آلمان و هلند و فرانسه بود دادید به اون صدام از خودتون کثیفتر. چرا نمیبینید؟ دو روز صدات میگیره، دو روز گلوت میگیره، حنجرهات خشدار میشه نمیتونی حرف بزنی. زمین و زمان رو فحش میدی. ۳۰ سال خون سرفه کردن. میفهمی یعنی چی؟
مستنداتی هست این صدا و سیمای ما کی میخواد نشون بده؟ یک بار شاید ۱ و نیم نصف شب داشت نشون میداد. نمیدونم ۱ و نیم نصفه شب میذارن برای اجنه میذارن؟ برای کسی که شیشه کشیدن خوابشون نمیبره میذارن؟ برای کی میذارن نمیدونم. خلاصه میذارن. ۱ و نیم نصف شب. نشون میداد. چند تا پزشک ایرانی رو داشتن ازشون مصاحبه میگرفتن خیلی هم از این های کلاسها (high chass) بودن به قول معروف. صحبت میکردن که چی؟ «آقا ما دانشجو بودیم توی آلمان. گفتن: یک هواپیما جانباز شیمیایی دارن میارن.، ما هماهنگ کردیم چون خودمون پزشک بودیم دانشجوی پزشکی بودیم توی آلمان گفتیم ما هم بیایم استقبال اینها». میگه: «اومدیم» بعد فیلمهای اون زمان رو نشون میداد خود اون الآن پزشک شده بود توی اروپا هم بود. پزشکه توی آلمان درس خونده بود همون جا مونده بود. بعدش جفتشون برگشته بودن ایران داشت صحبت میکرد میگفت: «یکی از اینها بود این رو دمر خوابونده بودن یک تاول روی شکم این زده بود نزدیک به ۵، ۶ کیلو توش مایع بود توی شکم این». میگفت: «اینرو باید یک جوری برمیداشتیم که این نترکه». که برید ببینید ذکر اینها چی بود؟ فحش به زمین و زمان میدادن؟ یا یا زهرا و یا حسین و یا علی میگفتن؟
کجای کاریم عزیز دل من! اگر فکر کردی دشمنی که یک روز علنی با محکم میاد جلوت تودهنی میخوره برمیگرده و امروز کشور شما جزء ۱۰ کشور اولی به لحاظ صنایع نظامی! به لحاظ صنایع موشکی. و الآن توی مذاکرات هی آمریکاییها اینوَر از اونوَر هی میگن: «برد موشکهای شما هم جز موارد مذاکره ماست». فکر کردین اون روزی که به ما یک سیم خاردار نمیدادن فکر کردین چه جوری این جوری شد؟ این کشور رو این جوری نمیشه آورد بالا. توی شورای سه جانبه این رو گفتن: «ایران رو با جنگ نمیشه آورد پایین» خدا شاهده. ۸ سال جنگیدیم کل دنیا باهامون بودن، هیچ اثری نذاشت، الا اینکه اینها هر روز داشتن پیشرفت میکردن. توی خود جنگ موشکسازی رو یاد گرفتن، توی خود جنگ، همزمان، توی خود جنگ یاد گرفتن. «با اینها نمیشه درافتاد. اینها رو باید از درون پاشوند». اینرو دیدن داره نتیجه میده. همین رو اومدن جلو. گفتن حسین(ع) رو ازشون بگیرین. علی(ع) رو ازشون بگیرین. مهدی(عج) رو ازشون بگیرین.
خود این مستشرقین، غربیهایی که در مورد شرق در مورد ایران تحقیق میکردن نوشته بودن: «جامعهای که به وجود مهدی(عج) ولو به باطل -ولو اصلاً مهدی وجود؟ نداشته باشد- ایمان دارد هیچ گاه نمیتوان تحت اسارت گرفت». ما قبل از صفویه بخشی از کشورمون اکثریتش اهل سنت بودن بخشهایی هم شیعه بودن؛ مثل خوزستان، قم، کاشان، سبزوار. اینها شما برید ببینید جلوی مغولها کجاها مقاومت به وجود آمد؟ همین استان شما! همین استان، برید ببینید جلوی مغولها کجا مقاومت به وجود آمد؟ اینها که از خراسان تاختن آمدن تا خود سبزوار رو راحت گرفتن به سبزوار که رسید کارشون خراب شد. چرا؟ چون اینها حسین(ع) دارن.
شیخ حسن جوری که میاد حکومت تشکیل میده حکومت شیعه سربداران تشکیل میده با اون عبدالرزاق بود نمیدونم کی بود. دلیل شکست خوردنشون هم که میدونید چیه؟ اختلاف از دورن. شیخ حسن جوری رو خود سطان پادشاه حاکم وقت شیعی کشت. خودش از توی زندان شیخ حسن جوری رو کشید بیرون، خودش، بعد خودش کشتش. احساس خطر کرد، گفت: «نکنه بیاد جا من رو بگیره». اگر مختار شکست خورد بر اثر اختلافی بود که با کی داشت؟ با ابراهیمبن مالک. اگر حضرت مسلم شکست خورد برای چی بود؟ به خاطر اختلافی که سلیمان صرد خزاعی با او کرد،
اگر شما محکم بایستی خدا گفته: «اگه ۳۱۳ نفر باشی
دقیقهی ۲۵ تا ۳۰
به عدد بدر باشید پیروزتون میکنم». منتها متحد باشید. نخاله بینتون نباشه، جنگ احد شکست میخورن برای چی؟ برای اینکه ۵۰ نفر دور میزنن بیان غنیمت جمع کنن. بهشون گفته شد: «اینجا رو ول نکنید».
اگر هرکسی در مسئولیتش در جمهوری اسلامی اینطور نگاه بکنه که من بر سر تنگهی احد نشستهام چی میشه؟ اون موقع توپ هم نمیتونه تکونتون بده. مگه نداشتیم در مورد شهدامون. بگید کمکم کنید. شهید جاویدی. مرتضی جاویدی، مرحوم صیاد شهید صیاد به این گفته بود: «اینجایی که تو نگه داشتی خود تنگهی احده». آقا نمیتونستن این رو برگردونن. گفتن: «دیگه نیرو نداریم برگرد». گفت: «من ول نمیکنم میمیرم همین جا»، ول نکرد ها! وایستاد و پیروز هم شد. به لحاظ اصول نظامی جور در نمیاومد. این رو بردنش پیش امام، شهید صیاد شیرازی میگه: «تنها کسی رو که ما با رزمندگان خدمت امام (ره) میرسیدند، رفتیم اونجا و خدمت شما عرض کنم که دیدیم امام (ره) پیشونی او را بوسید فقط همین مرتضی جاویدی بود». گفت: «مرتضی جاویدی رو پیشونیش رو بوسید امام خمینی (ره)». گفت: «تو چه کردی مرتضی جان؟»
عنوان بخش ۴ : تبلیغات سوء دشمن؛ تضعیف باورهای دینی
۴- نه اصلاً امروز اگه ماهواره بحثش تا ریشهای اینها حل نشه… من بگم با ماهواره چی کار دارین؟ همهاش رو براتون میگم. الآن هم قراره بگم. همینها اثرگذاره. جامعه رو میخوای بپوکونی از همین جا شروع کن. حیا رو ازش بگیر، عفت رو ازش بگیر، غیرت رو ازش بگیر، ذلتناپذیری و ستمناپذیری رو ازش بگیر، دفاع از مظلوم رو ازش بگیر.
یک معلمی از کرج اومده بود دفتر ما صحبت میکرد، میگفتش که: «من برای دانش آموزهام صحبت میکردم» بعد ﻣﯽگه: «وقتی ماجرای علی اصغر رو گفتم» میگه: «به هم ریخت این بچه ابتدایی، اول ابتدایی»، ﻣﯽگه: «به هم ریخت»، گفتم که، بعدش گفتم، «داشتیم در مورد آرزوها صحبت میکردیم. گفتم: چه آرزویی دارین؟» میگه: «برگشت ﺑﻪ من گفتش که، گفت من آرزو دارم… -همون موقع مختار رو پخش میکرد- مختار زمان کربلا توی زندان نمیبود، میاومد حرمله رو زودتر میکشت که علی اصغر رو نکشه». خب این توی ذهنش نشست دیگه این بچه. یعنی چی؟ میفهمه که امام معصوم تنها بود که به اهل بیتش جسارت شد. امام معصوم وقتی تنها نباشه، وقتی به امام زمان جسارت میشه که دور و برش کسی؟ نیست. وقتی بی بی سلام الله علیها رو پشت در و دیوار میذارن که کسی نیست جلوی در خونه امیرالمؤمنین(ع) به کی دل داشته باشه؟ عین عبارت حضرت امیرالمؤمنین(ع) میگه: «به خدا قسم اگه ۴۰ نفر میداشتم حقم رو میگرفتم». فقط ۴۰ نفر. عین عبارت امیرالمؤمنین(ع) شیعه و سنی نقل کردند؛ «اگر به جای این برادر و این عمو -عقیل و عباس- آن برادر و آن عمو -حمزه سیدالشهدا و جعفربن ابی طالب- میبودند قیام میکردم». «مطمئن بودم. من کسی رو نداشتم. میدونستم اونجا الآن درگیری نظامی در بگیره توی اون هیر و بیر به بهانه اینکه علیه خلیفهی وقت شوریدند، حَسنِین هم میکشند، نسل پیغمبر قطع میشه». «فِی الْعَیْنِ قَذی وَ فِی الْحَلْقِ شَجى»؛ «استخوان در گلو و خار در چشم».
بله وقتی دور و بر امام زمان ۷۰ نفر باشند، دشمن طمع میکنه به خیمهها بتازه. سؤال: چرا تا اباعبدالله(ع) تا حضرت عباس(ع)، حضرت علی اکبر(ع) زنده بودند کسی به خیمهها نتاخت؟ ها! جیگر نمیکردند. جرأت نداشتند. اینها به خدا قسم مردم عجیبی بودند. بعضی از اینها رو ابن زیاد و عمربن سعد به اندازه جوی اسبشون از کوفه تا کربلا فقط بهشون داده بود. هیچ چی دیگه عین این که بگن: «فلان جا دعواست آژانس میگیریم برید». آژانس میگیریم باز خوبه؛ تو داری مرکب در اختیارش میذاری. بگن: «با ماشین خودت بیا بنزینش رو ما میدیم». چقدر میشه؟ از این جا تا ساری بری مثلاً ۱۰ لیتر بیشتر میخواد مصرف کنه؟ «مثلاً ۵ لیتر میخواد مصرف کنه ما ۱۰ لیتر بهت میدیم، بیا اونجا. بعد که اومدی اونجا دیگه خودت میدونی، هرچی خواستی خودت بردار». از اول جنگ چشمشون توی خیمهها بود. منتها جیگر نمیکردن برن چون هنوز عباس(ع) زنده بود. چون علی اکبر(ع) زنده بود. چون نعرههای حیدری زده میشد از توی سپاه. منتها وقتی دیگه تموم شد میدونی اصلاً اباعبدالله(ع) زنده بود وقتی شمر دستور حمله داد. میخواست جیگر امام حسین(ع) رو بسوزونه. کجای کاری؟ بعد کسی که با این نیت اومده برای کندن غنیمت،
دقیقهی ۳۰ تا ۳۵
۳۰.۰۰۰ نفر وقتی میرسند بالای سر پیکر مطهر، آیا به این فکر میکنند؟ که بگذار انگشتر را طبیعی در بیاورم؟ نه. با خودش چی میگه؟ میگه: «بجنب، اگه نجنبی انگشتر رو یکی دیگه درمیاره» و کاری رو میکنه که نباید کرد. وقتی ۳۰.۰۰۰ نفر حمله میکنند به یک خیمهای، به یک فردی، به قتلگاه وارد میشوند، آیا به گوشواره ۳ ساله رحم میکنند؟ به پیراهن پارهپاره رحم میکنند؟ به سرها رحم میکنند؟ یزید گفته بود معادل وزن هر سر به شما طلا میدم.
یکی از این حرامزادهها بود، نقل شده توی تاریخ، خیلی هم توی غنیمت پیدا کردن خبره بود، دیدن وایستاده. دید دعوا سر سرها شده بود، از دست هم میقاپیدن میافتاد روی زمین، پول بود دیگه، پول بود، معادلش پول میدادند، معادلش دلار میدادند. به خدا قسم بعضی وقتها که فحش میدیم به اونها خودمون در آن واحد عمر سعدیم. خودمون در آن واحد ابن زیادیم. خودمون در آن واحد شمربن ذی الجوشنیم. آی مردم شمر جانباز جنگ صفین بود، میفهمید یعنی چی؟ در رکاب امیرالمؤمنین(ع) زخم برداشته بود. میگه یکی از اینها بود گفتش که: اون علی کوچیکه بود آخر آورد، این رو من دیدم برد پشت خیمه. رفت از زیر خاک پیکر مطهر علی اصغر رو بیرون کشید. سر کوچک بود چون یک مقدار هم تیر خورده بود، میگن با دست کند. بر نیزه نمیرفت. برخی میگن بر نیزه با طناب بست. برخی میگن… دیگه نگم.
این میشه عزیز دل من! امواج سوء فرهنگی بنیامیه بود. ماهوارهی اون موقع که اتفاقا باید بگی چاهواره نه ماهواره، میکندت توی چاه. ماهواره اون موقع منبرشون بود، مأذنشون بود. چی فکر کردی؟ فکر کردی معاویه تبلیغات نمیکرد؟ زمانی که خبر رسید علیبن ابیطالب(ع) رو به شهادت رسوندند در محراب نماز. مردم شام میگفتند: «علی توی محراب چی کار میکرده؟ مگه علی نماز میخونده؟». زمانی که معاویه لعنه الله علیه «الَّلعینُ ابنُ اللعینِ» – این کی بود؟ به خدا قسم عمروعاص باید پیش این لنگ میانداخت. «الَّلعینُ ابنُ اللعینِ» دستور میداد برههای کوچیکی رو میبردند در خونهها، میدادند به مردم میگفتند: «امیرالمؤمنین معاویه داده توی شام». بعد که این بچه با این بره اخت میشد میاومدند به زور میگرفتند، میگفتند: «علیبن ابیطالب(ع) دستور داده بگیریم». کینه نسبت به امیرالمؤمنین(ع) رو توی دلها کاشتند. این «الَّلعینُ ابنُ اللعینِ» ماهواره داشت اون موقع. رسانهاش بود دیگه، منبرش. میرفت بالا منبرش حرف میزد. مأذنه داشت میرفت بالای مأذنه -محل اذان گفتن- اونجا داد و بیداد میکرد. خطبه میخوند. یعنی امروز شبکه ماهوارهای میداشت. پول خرج کرد.
قاضی شریح رو وقتی ابن زیاد آورد، گفت: «یک فتوا بده تمومه. [برای] یک فتوا گیریم. قبیله هانی ریختن جلوی در دارالحکومه بریزن تو تمومه»، به خدا قسم قاضی شریح کاری کرد تا ابد… یعنی من نمیدونم این جاش کجاست، چه طور داره عذاب میشه؟ گفتند: «ما شما رو راه نمیدیم قاضی شریح به نمایندگی از شما بیاد ببینه هانی زنده است یا نه؟» همون جا قبیله هانی شوریده بودند ریخته بودند جلوی دم در، میریختند ابن زیاد رو میکشتند امام حسین(ع) میرسید به کربلا. میرسید به کوفه با امام حسین(ع) بیعت میشد.
میدونید دیگه این ۳۰.۰۰۰ نفری که توی کربلا رفتند شیعه نبودند ها! اینها عثمانی بودند. شهر دو دسته بود. عثمانیها و علویها. یعنی یک دعوای سیاسی قبل این شکل گرفته بود عثمان به قتل رسیده بود. بعضیها میگفتند: «حضرت علی(ع) عثمان رو کشته». اینها عثمانی بودند کینهی امیرالمؤمنین(ع) و بچههاش رو به دل گرفته بودند. یکی از این عثمانیها کی بود؟ زهیر. که ۱۰ دقیقه امام حسین(ع) باهاش صحبت کرد این تهاجمات فرهنگی که ﺑﻪ این شده بود رو صاف کرد، برگشت زنش رو طلاق داد گفت: «من پای حسین(ع) میخوام بمیرم». خطبهاش هست شب عاشورا. «هزار بار من رو بکشید زنده میشم خاکسترم رو به باد بدید به آب بدید دوباره زنده میشم برای حسین(ع) میمیرم». زهیر عثمانی بود.
[این زیاد] به همین قاضی شریح گفت: «بدو بیا بگو هانی سالمه». این اومد گفت: «هانی سالمه» اینها که متفرق شدند گارد حکومتی ریخت دونه دونهشون رو توی خونههاشون کشت. گرفت دستگیر کرد، دست و پا رو قطع کرد، دونه دونهشون رو دستگیر کرد. ول که نکردند که. عزیز دل من کجایی؟ همین قاضی شریح وقتی میخواست بخره، خیلی قشنگ تاریخ اینها رو نقل کرده، ای داد!
دقیقهی ۳۵ تا۴۰
نمیخونیم، نمیخونیم، نمیخونیم. نمیشنویم. گوشمون رو چپوندیم به دهن شیطون، فقط او باید برامون حرف بزنه. میگه: «این که میگفت: نه، اون طرف ابن زیاد سکه میانداخت روی هم. میگفت: نه، صدای سکه میاومد. گفت» نه، سکهها رو بیشتر میکرد. گفت: آخه نمیشه، یک خرده سکهها رفت عدد بالا. گفت: باشه». الآن دلار دارن خرج میکنند خدا شاهده.
الآن توی سوریه، توی سوریه هر کی آدم شاخصی باشه، چه ورزشکار، چه هنرمند… مثلاً دروازهبان تیم ملی سوریه رفت توی جریان سلفیها، که چند وقت پیشها کشته شد. اینها رو از ۱۰۰ هزار دلار تا یک میلیون دلار بهشون پول میدادند. میگفتند: «فقط بیا اعلام کن ما علیه بشار اسدیم». پول رو کی میداد؟ بچههای معاویه، بچههای ابوسفیان. کی؟ عربستان سعودی و قطر. به خدا! ولید معلم، همین وزیر امور خارجه سوریه، ایشون اومد گفت: «اینها اومدند یک برگه A4 به من دادند، گفتند: این رو بخون، یک میلیون دلار توی سوئیس توی حساب بانکیت». فکر میکنم یک برگه A5 کوچیک بود A5 نصف A4. اون برگه A5 توش چی نوشته بود؟ نوشته بود: «من از مداخلههای ایران در سوریه ناراحتم». همین! گفت: «۴ تا فحش به ایران بده».
بر ۷۰.۰۰۰ منبر امیرمؤمنان علیبن ابیطالب(ع) تا زمان امام جعفر صادق(ع) لعن میشد. خبر دارین؟ تا زمان امام صادق(ع) و برخی میگن بعد از او تا زمان امام کاظم(ع) نجف مخفی بود قبر امیرالمؤمنین(ع)، چون ممکن بود عدهای برن پیکر مطهر امیرالمؤمنین(ع) رو از خاک بیرون بکشند. تا زمان عمربن عبدالعزیز برخی میگن و بعضی میگن تا زمان هارونالرشید. کجای کاریم ما؟ چنان تبلیغ کرده بود طرف یادش رفت توی نمازش امیرالمؤمنین(ع) رو لعن کنه به کفاره این گناه بزرگ پول داد مسجد ساختند اونجا. گفت: «پول کامل ساخت مسجد رو میدادم». اینقدر تبلیغات منفی شده بود.
عنوان بخش ۵ : روش دشمن؛ ادعای دوستی داشتن
اعراف (۲۱) قصص (۷۶) مائده (۲۱) غافر (۲۴) نمل (۶۴) بقره (۱۱۱)
۵- شما فکر میکنید… بعد یک چیز جالب من خیلی دلم میسوزه خدا شاهده. ما فکر میکنیم دشمن وقتی میخواد بیاد جلو مثلاً میگه: «ببین من دشمنم ها! اومدم بابات رو درآرم، پدرت رو در بیارم، صاف توی جهنم بکنمت». مگه نفهمه؟ مگه دیوانه است؟ ابلیس وقتی آمد سراغ حضرت آدم و حوا گفت: «إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ» (اعراف/۲۱)«وَقَاسَمَهُمَا» (اعراف/۲۱)؛ «قسم به پیر به پیغمبر» و قسم حضرت عباس خورد. به قول ما امروزیها قسم حضرت عباس خورد که: «من خیر شما رو میخوام». خدا هم گوش حضرت آدم رو پیچید، میدونید برای چی پیچید؟ گفت: «من به تو گفته بودم دشمنه، آیا نمیدونستی دشمنه؟»
آیا کسی شک داره که انگلیس بابای ما رو درآورده؟ کسی شک داره؟ توی مردم هست کسی که شک داشته باشه که انگلیس نبود که چقدر نفت ما رو برد؟ افغانستان رو تجزیه کرد، عراق رو از ما گرفت. کشورهای حاشیه خلیج رو از ما گرفت. شک داره کسی؟ نه. پس چرا (BBC) گوش میکنه؟ ما شک داریم که روسیه ترکمنچای و نمیدونم گلستان و بخشی از مملکت ما رو گرفت؟ مبادا بی مهابا به سمت روسیه بریم اون هشدارها رو در نظر گرفتیم؟ بگیم اینها ایدئولوژیشون ایجاب میکنه پدرسوختگی. تو نگاه نکن تو علوی میری جلو، حسینی میری جلو. اخلاق داری. اونها پدرسوختگی چیه؟ توی ایدئولوژی اینهاست. اون الآن منافعش ایجاب میکنه با ایران باشه چون جلوی آمریکا وایستاده. پس فردا منافعش ایجاب بکنه هم اولین کسی که ایران رو میزنه همین روسیه است. بعضیها فکر میکنند ما به آمریکا فحش میدیم از روسیه لابد خوشمون میاد. نه بابا. «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، روسیه از هر دو تا بدتر». این حرف من؟ هست یا نیست؟ حرف من نیست حرف کیه؟ حرف امام (ره). این از هردوتاشون بدتره، «آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس از هردوتاشون بدتره».
تبلیغاتی که دشمن بیاد بکنه میگه: «إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ» (اعراف/۲۱) منتها خدا اون دنیا پوستت رو میکنه، خدا شاهده فکر میکنی مثلاً امام زمانشون رو اینها چرا تنها گذاشتن؟ آی «مردم کوفه فلان بودن، بهمان بودن، چه احمقهایی بودن، لعنت خدا بر مردم کوفه، فلان». همه جور فحشه حواله اینها میکنه. بعد خوب که نگاه میکنیم میبینیم بابا! یک جاهایی مردم کوفه چیاند؟ بهتر بودن! خدا شاهده. من استدلال قرآنی دارم میتونید! عمراً نتونید جوابم رو بدید اگه میتونید جوابم رو بدید، به همه میگم همه کسانی که فیلم رو بعداً ﻣﯽبینند یا صوت سخنرانی بنده رو ﻣﯽشنوند.
قرآن ما میگه: قارون «کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى» (قصص/۷۶) از قوم کی بود؟ موسی بود!
دقیقهی ۴۰ تا ۴۵
حضرت موسی رو به پیغمبری قبول داشت. پولدار شد حضرت موسی هم بهش گفت: «زکات بده». یعنی زکات مکات رو میفهمید. گفت: «من با لیاقتهای شخصی خودم پولدار شدم». گفتم توی سخنرانیهای قبلی دیگه! قارون چطوری پولدار شد؟ فقط به خاطر انقلاب اسلامی حضرت موسی! به خدا قسم! دهه فجر دیگه! انقلاب حضرت موسی اونها هم انقلاب اسلامی داشتن. قرآن میگه: «حضرت موسی مسلمان بود انقلاب کرد علیه فرعون. رفت حکومت تشکیل بده در ارض موعود! غیر اینه؟ قرآن میگه: «یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ» (مائده/۲۱)؛ «برید این زمین رو بگیرید» گفتن: «نمیریم».
قارون رانت اطلاعاتی داشت. اومد به حضرت موسی گفت: «این بلاهایی که سر فرعون میاری خیلی باحاله بلای بعدی چیه؟» گفت: «بلای بعدی گندمشونه قراره بزنه.» از ۳ روز قبلش رفت گندم خرید. جالبه بلا که میاومد فقط فرعونیها رو میزد با قوم حضرت موسی کاری نداشت. این هم «کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى» (قصص/۷۶) ملخ گندمهای این هم نزد، بعد فرعونیهای بدبخت داشتن از گرسنگی میمردن. بدبخت و بیچاره و احمق ایمان نمیارین به حضرت موسی نوش جونشون. بعد از گرسنگی داشتن میمردن به بنیاسرائیل…گفتن: «ما گندمی نداریم به اندازه ذخیره خودمون داریم اما یک نفرمون هست بیشتر از خودش گندم داره برید از او بگیرید». میدونید [قارون] برگشت به فرعونیها چی گفت؟ گفت: «یک کاسه طلا یک کاسه گندم». اینقدر این طلا جمع کرد این قدر طلا جمع کرد خوب گوش کنید! قرآن میگه! من نمیگم حرف دارید بیاید بگید. یا قرآن رو سانسور کنید یا دهن من رو ببندید یکی از این دوتا کار رو باید بکنید.
قرآن میفرماید: «کلیدهای صندوقچههای طلای این رو مردای قوی هیکل به دوش میکشیدند میبردن». یعنی کیسه رو میگرفتند روی دوششون کلیدهای صندوقچههاش رو. چون فرض کنید طرف یک کیسه گندم میخواست میگفت: «یک کاسه طلا پر کن بیار من بهت گندم میدم». حرفم اینه! همین قارونی که از سران زَر بود تا آخرش (ببخشید عذر میخوام از محضر شما بزرگان در جلسه هستند)، شد از سران زِر. یک زور داریم، یک زَر داریم، یک تزویر داریم، یک دونه هم زِر داریم، من خودم کشف کردم. یعنی سران زور و زَر و تزویر به زِر زدن هم میکشه کارشون. مزخرف میگن.
آخرین آیهای که در مورد قارون داره صحبت میشه. میدونی چی میگه؟ ﻣﯽگه: «فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ» (غافر/۲۴) اولش میگفت: قارون «کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى» (قصص/۷۶) حالا اومده توی اکیپ کی؟ آمریکای اون موقع، اسرائیل اون موقع، شارون اون موقع، شیمون پرز اون موقع، نتانیاهوی اون موقع، شائول موفاز اون موقع، موشهیعلون اون موقع. بله ما فکر میکنیم همه اینها واسه قدیم بوده، برای ما نیست. [قارون] اومد گفت: «فَقَالُوا سَاحِرٌ کَذَّابٌ» (غافر/۲۴)، قالوا یعنی چی؟ یعنی هر ۳ تاشون گفتن. فرعون، هامان، قارون. گفت: «این [موسی] دروغگوی کذابه».
تو چه جوری پولدار شدی قارون؟ ها؟ با رانت اطلاعاتی ۱. – ۲. امنیتی که انقلاب اسلامی حضرت موسی برات فراهم کرد. اگه ﻧﻤﻲبود که تو نمیتونستی. غیر اینه؟ حالا من حق دارم این استدلال رو بکنم که بعضی از افراد در انقلاب خودمون قارون به آنها شرف داره چرا؟ چون قارون با پول کی پولدار شد؟ فرعونیان. اینها با کی پولدار شدند؟ با پول مردم، استدلالم غلطه میتونید جواب بدید. نمیتونید. «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (نمل/۶۴، بقره/۱۱۱) نمیتونید جواب بدید چون قرآنیه! آیا خدا این رو نکردش توی زمین و عذابی برایش انتخاب کردیم جز اینکه رعد و برق بزنه آتیش بگیره ها! که بفهمه بدبخت آخر میذاری میری زیر زمین. چقدر نون مردم رو خوردن بعضیها؟ بعد به چی کشید کارشون؟ از زَر به زِر. فتحه شده کسره. بعد کارشون به مصاحبه کشید با وی اُ اِی (VOA) و بی بی سی (BBC) و این شبکههای ماهوارهای. با دستگاههای تبلیغاتی… به خدا همون موقع هم از ماهوارهشون استفاده میکرد.
قارون یکی از کارهایی که کرد میدونید چی بود؟ حضرت موسی منبر سخنرانی داشت در مورد زنا میخواست صحبت کنه که چقدر زنا بده، رفت یک فاحشهای رو پول بهش داد گفت: «برو وسط جلسه تا موسی(ع) شروع کرد صحبت کردن وسط جلسه بلند شو بگو تو با من زنا کردی. نشون به اون نشون، من هم شرایطش رو فراهم میکنم.» قبلش هم قارون هماهنگ کرد این زنه هی اومد ۲، ۳ تا سؤال شرعی بپرسه از حضرت موسی. یعنی کامل توی ذهن مردم هم بشینه. قبلش هم یک شایعههایی درست کرده بود. زنه تا خواست بلند شه حرف بزنه زبونش گیر کرد
دقیقهی ۴۵ تا ۵۰
یهویی شروع کرد حرف زدن چی گفت منتها؟ گفت: «قارون به من پول داده بیام بگم فلان». خدا این کار رو کرد. خدا میگه: «ما زبونش رو برگردوندیم». [قارون] رفت صحبت کرد علیه پیامبر الهی، رفت و شد این ماجرا. نکردن از این کارها؟ مصاحبه نکردن با رسانه؟ کار تبلیغاتی بود دیگه عزیزم.
عنوان بخش ۶ : فتنهها و غربالهای آخرالزمان
مائده (۵۵) ص (۸۲) حشر (۱۶) مریم (۳۹)
۶- نمیدونم چرا ما واقعاً فکر میکنیم این فقط سر ما نمیاد برای بقیه بوده. بابا به خدا قسم به پیر به پیغمبر ۶۰، ۷۰ سال بیشتر عمر معلوم نیست کنیم، قبول دارید یا نه؟ توی این ۶۰، ۷۰ سال چقدرش رو گذروندی؟ به خدا نمیفهمی الآن از هر کدومتون بپرسی اگه ۲۰ سالته، اگه ۵۰ سالته، اگه ۶۰ سالته، اگه ۴۰ سالته، هر چقدر هست تا الآن، چه جوری گذروندی؟ میگی: «مثل باد رفت» خدا شاهده بعد این هم مثل باد میگذره. بعد چقدر آمادهای برای دیدار با امیرالمؤمنین(ع). «مَن یَموتَ یَرَنی»؛ «هرکی میمیره منِ علی رو میبینه». بعد بگه: «چه کردی با میراثی که من علی فرق شکسته برایش دادم. فرزندم حسین(ع) سر بریده داد. ناموسم زهرا(س) بین در و دیوار قرار گرفت. رساندیم به تو! چه کردی باهاش؟» چی جواب داری بدی؟ بر سر حوض آقا رسولالله(ص) میپرسه: «حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»؛ «چه کردی با این قرآن؟ چه کردی با اهل بیتم؟ بگو، از مودت بگو؟ چه کردی؟» «آقا دوستشون داشتم. محبت داشتم اما مودت نداشتم». به درد نمیخوره. نگفت: «از محبت بگو»، گفت: «از مودت بگو».
محبت دوست داشتنه، مودت دوستی کردنه. میگه: «من دوستت دارم اما خوبی بهت نمیکنم. شرمنده، از فلانی میترسم». مودت این نیست. مودت وسط اومدنه. عملی انجام دادن میشه مودت. فرق محبت و مودت اینه. اصلاً مودت زوری نیست. محبت زوری نیست. شما نمیتونید به زور به یکی بگید: «از یکی خوشت بیاد»، نمیتونم، دختره میاد خواستگاریش، بهش میگن: «آقا از این باید خوشت بیاد». میگه: «بابا به دلم نمیشینه». پیامبر(ص) هم هیچ وقت نگفت: «حتماً همهتون باید حب علی(ع) داشته باشید». گفت: «چه حب علی(ع) دارید چه حب علی(ع) ندارید، باید مودت داشته باشی». یعنی دوستی کنی با علی.
معلم میاد سر کلاس میگه: «آقا من معلمم این مبصر». اصلاً ده نفر سر کلاس با این مبصره قهرن، نمیگه: «حتماً باید عاشقانه مبصره رو دوست داشته باشید، نامه فدایت شوم برایش بنویسید هر روز گل سرخ بیارید براش»، اینها همهش چرت و پرته. میگه: «میگه برپا باید پاشید، میگه برجا؟ بشینید. خدا شاهده بیام سر کلاس ببینم اسمتون توی بدهاست پدرتون رو درمیارم». بدها رو کی قراره بنویسه؟ مبصر. دوستش نداری اما مأموری دوستی کنی باهاش.
اصلاً احمقانه است این آیه سوره ولایت رو: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (مائده/۵۵)؛ «ولایت الله و رسولش و آن مؤمنی که در رکوع و نمازش زکات داد.» -یعنی امیرالمؤمنین(ع)-. بیای دوستی ترجمه بکنی. اصلاً احمقانه است خدا شاهده. چرا؟ چون دوستی اجباری؟ نیست، من نمیتونم دوست داشته باشم. چی کار کنم؟ خدایا دست خودم نیست، نه این ولایت رو باید قبول کنی چه دوست داری چه دوست نداری. رفتی دکتر میگه: «این دارو رو باید بخوری»، «تلخه». «به درک که تلخه، باید بخوری این دارو رو». وگرنه میمیری، وگرنه نابینا میشی، وگرنه کر میشی، وگرنه لال میشی، وگرنه فلج اطفال میگیری. این واکسن رو باید بزنی تب هم میکنی وقتی واکسن میزنی. دوست داری؟ این خبرها نیست.
اما اون میاد چی کار میکنه؟ اون میاد عکس همین رو اجرا میکنه. ابلیس تمام قد میاد وسط، کار ابلیس تبلیغات کردنه. کار ابلیس «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» (ص/۸۲) کار ابلیس، یکی پیدا بشه بیاد روی کره زمین بگه: «شیطون شمشیر کشید. گفت فلان فلان شده برو زنا کن». اون دنیا میدونید چیه؟ وقتی دارن شیطون رو میبرن، آیه قرآن داره، تا میبینن این ملعون رو، اونجا دیگه آگاهی محضه دیگه میشناسنش، میگن: «ای خدا همین بود که پدر ما رو در آورد». اینقدر خوشگل اعلام برائت میکنه. میگه: «اینها یک مشت احمق بودن»، خیلی آدم جیگرش میسوزه ها! «إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ» (حشر/۱۶)؛ «من خودم از خدا میترسم»، شیطون میگه: «من خودم از خدا میترسم، خدایا من کدوم اینها رو مچ دستشون رو گرفتم به زور بردم؟ پیغمبر و امام اومد گفت کار خوب بکنید گوش نکردن من هم اومدم گفتم کار بد بکنید گوش دادن. کدومتون رو آوردم با زنجیر کشیدم به زور بردم؟ بوکسلتون کردم؟» آی میسوزن. «یَوْمَ الْحَسْرَهِ» (مریم/۳۹) آی حسرت میخورن. همینجوریه.
اون دنیا میگن: «آقا من یک شبکه ماهوارهای نگاه کردم نسبت به فلان مطلب شبهه در من به وجود اومد». «چرا نرفتی شبههات رو برطرف کنی؟» یکی از همین استانهای مرکزی سخنرانی داشتم، آقا پسری و دختر خانمی اومدن پیش من گفتن که: «آقا برادر ما تا اول راهنمایی سواد داره کار آزاد انجام میده ۴۰ سالش هم هست این نشسته پای صحبتهای این مشیری، خدای نکرده
دقیقهی ۵۰ تا ۵۵
به بسیاری از مقدسات داره توهین میکنه. این کسی بوده که نماز اول وقتش قضا نمیشه». گفتم: «این رفت باید هم میرفت چون دینش چی بود؟ یک خاکستر کف دست بود.» یک فوتی خورد رفت، چی شد؟ رفت.
آخرالزمان عرصه غربال شدنه. غربالها همینطور میاد از این غربال درت میارن میندازنت توی غربال دیگه، این غربال همینطور دارن الک میکنن میندازن توی غربال. امیرالمؤمنین علیابنابیطالب(ع) اسدالله غالب امیر ملک کلام فرمود: «لَتُغَربِلُنَ غَربَلَهً وَ لَتُبَلوَلُن َبَلبَلَهً. حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ اَسْفَلَکُم» گفت: »به خدا سوگند چنان غربال…» لَتُغَربِلُنَ سه تا قسم داره. سه تا تأکید داره. «چنان غربالتون میکنند که مثل یک دیگ برنج که کفگیر میندازن توش ته دیگ میاد بالا و برنج بالاییه میره پایین، همهتون زیر رو میشید». تا دیروز آیت الله بوده، سردار بوده، دکتر بوده، به یک غربال میاد پایین. تا دیروز یک آدم عادی بوده چنان خودش رو توی این فتنه نشون میده توی این غربال نشون میده به یک باره صعود میکنه میاد بالا. از این غربال در اومدی میری توی اون غربال دیگه، غربال معاویه باید رد کنی. غربال شکم باید رد کنی، غربال امنیت باید رد کنی. غربال شبهه شنیدن باید رد کنی.
زهیر فرقش با اون ۳۰.۰۰۰ نفر حرام زاده میدونی در چی بود؟ در این بود که حاضر شد حرف حق رو بشنوه. اون ۳۰.۰۰۰ نفر وقتی اباعبدالله(ع) براشون صحبت کرد چی گفتن؟ هلهله کردن و کل کشیدن، شنیدید؟ سوت و کف میزدن، هوی هوی هوی کنید حرفش رو نشنوید، زهیر گفت: «حاضرم استدلال شما رو بشنوم». ۱۰ دقیقه [امام حسین(ع)] باهاش حرف زد، حر! گفت: «حاضرم استدلال شما رو بشنوم». ۵ دقیقه باهاش صحبت کرد. پوتینهاش رو درآورد، چکمههاش رو درآورد انداخت توی گردنش یکی از اینوَر، یکی از اونوَر گریه کرد اومد. جزء اولین یا دومین نفری بود که میگن: «به میدان رفت». زهیر میاد بالا زبیر میره؟ پایین.
همینه عزیز من! کجای کاری؟ آزمون گرفته میشه. فکر کردین مهدی(عج) رو مفتی به هر کسی میدن؟ یکی از این غربالهای اساسی، یکی از این غربالهای اساسی چیه عزیز دل من؟ همین هجمهی فرهنگی و تبلیغاتیه. تهاجم فرهنگیه. من به دوستان میگفتم: آقا کار ماهواره رو حالا یه عدهای به این نتیجه رسیدن بگیر و ببند هم داشته باشن. یه زمانی ویدئو ممنوع بود، میکردن توی بقچه یواشکی میبردن. آی طرف فلان خواننده لسآنجلسی رو توی ماشینش میداشت جرم بود. ها! باید فیلترها در درون قرار بگیره. یعنی چی؟ یعنی باشد و بگوید نمیبینم. طرف رو بندازیش توی زندان بگی… توی گاو صندوق نگهش داری بگی این اصلاً دزدی نمیکنه. نگاه به نامحرم هم نمیکنه آی قربون این برم چه پاکه.
میگه: دو تا داداش بودن یکی رفت توی کار ریاضت، رفت توی کار ریاضت و ۲۰ سال توی برّ بیابون شروع کرد از این کارها و ریاضت کشیدن و به یه سری قدرتها رسید. اومد به برادرش سر بزنه اومد برادرش دید عطاری داره شروع کرد به تیکه انداختن: «آی مال دنیا تو رو گرفتت و فلان و همین.» چرت و پرت داشت میگفت، بعد مثلاً یه حرکتی هم براش زد مثلاً یه تیکه کاغذ رو پول کرد. مثلاً فرض کنید یا آهن رو طلا کرد جلوش مثلاً. بعد یه لبخندی زد و یه مشتری خانمی اومد توی مغازه. این برگشت همین جوری نگاه کرد. وا رفت. آقایی که توی کوه بود ها! وا رفت. طلاهه دوباره آهن شد. بعد که رفت گفت: «آره داداش من با وجود این نگاهها تونستم خودم رو حفظ کنم. بالا سرت رو نگاه کن» بالا سرش رو نگاه کرد دید آب رو توی الک نگه داشته. خب؟ گفت: «هنر تو اینه که باشه و…»
من یه سؤال از شما دارم. لطفا به بنده بفرمایید شیعیان فرانسوی، شیعیان آمریکایی که دارن خون میدن اخراج میشن شما نمیدونید چقدر سخت به اینها میگیرن؟ از فرانسه به من زنگ زده طرف میگه: «من رو اخراج کردن به خاطر شیعه بودنم و نماز خوندنم». میگفت: «عمداً تایم کاریم رو یه جور گذاشتن نمازم قضا شه». از یه شغلی که مدیر بوده اومده رفته توی دوچرخهسازی داره کار میکنه که کارگر ساده است. میگه: «عیبی نداره اما نمازم رو ترک نکردم». فکر میکنید این آدم میاد بیرون از همون اول هر چی خانم میبینه همه با چادر. حالا توی مارسی مثلاً توی پاریس بیاد بیرون همه با چادر… میگرده به یه مسجد؟ که اینجا داره میچرخه اوه دعای ندبه داره از اونوَر صداش در میاد، یه خرده میره جلوتر حالا تاریخی زمانی به هم میریزه دیگه. ها؟
دقیقهی ۵۵ تا ۶۰
دعای ندبه جمعه صبح حالا ما بگذریم. یا دعای کمیل اونوَر دارن میخونن. اون طرف نمیدونم مجلس شب احیا گرفتن برای… آقا فلان هیئت مراسم گرفته فلان سخنران مذهبی دعوت کرده. پاشو بیا این جا اصلاً نایت کلوب، کازینو، کاباره، اصلاً فرانسه! شوخی نکنید همهاش مسجده! او چه طور شیعه مونده؟ غربال رو گذاشته توی وجود خودش. شبکه ماهوارهای؟ ماهواره؟ اصلاً خود ماهواره است مملکتشون. چی شده عزیز دل من؟ نیستن.
خدا شاهده آقا یاسین از فرانسه دکترای اقتصاد داره اومده ایران شیعه شده فرانسوی، بوره. اومده دانشگاه تهران اقتصاد شهید صدر رو داره به ما درس میده. بهش میگم: «خب چرا همون فرانسه نموندی آقا یاسین؟» میگه: «ایران خیلی بهتره». میگم: «چرا؟» میگه: «راحت نماز میخونی. دعای کمیل میخونی. دعا ندبه میری». بچهها یه جا ردیف کردم یواشکی بریم دعا ندبه. شنیدی میگه: «آقا ردیفه ۳ روز میریم شمال ویلا ردیفه» ها؟ برای چی؟ برای اینکه تربیت نشده. فیلتر رو اگر درون تونستی بذاری. باشه و نگاه نکنی.
ابن سیرین اگر ابن سیرین شد… ابن سیرین خیلی خوشگل بوده. یکی از چیزهایی که جوون خدا عجیب عطاهای اساسی میده، عطاهای اساسی عجیب غریب میده گذشتن از شهوت به خاطر خداست. چون سخته توی جوونی. بگی: «خدایا نگاه کن همین الآن میتونم این زنا رو انجام بدم به خاطر تو انجام نمیدم. خدایا الآن من میتونم خدای نکرده گناه کبیره خودارضایی رو بکنم. محرکش هست. خونه هیچکس نیست من تحریک هم شدم به خاطر تو و امام زمانت این کار رو نمیکنم». همون شب ببین یه چیزی به این میدن یا نمیدن؟ به فردا یه تغییراتی توی وجودش به وجود میاد. اصلاً.
همین ابن سیرین خیلی خوشگل بود شاگرد بزاز بود. یه زنی رفته بود توی کوک این. یه روز عمداً اومد کلی خرید کرد که: «بار من رو بردارید بیارید…» خیلی خرید کرد به بزاز گفت که: «شاگردت پارچهها رو برداره برای من بیاره». نقشه کشیده بود از قبل همه چیز رو. با کلفتش هم هماهنگ کرده بود. آورد و این ابن سیرین بهش داد و گفت: «پول رو مثلاً اگر میخوای بدی بده». گفتش که: «بیار توی خونه بذار». تا آورد گذاشت توی خونه به کلفتش گفت: «در رو ببند»، در رو بستن، زنه اومد. گفت: «یا با من زنا میکنی یا داد و بیداد راه میندازم من اینجا یه زن ثروتمندم. همه میگن کار کی بوده؟ کار تو بوده» عین زلیخا و کی؟ یوسف(ع). گفت: «خدایا این زن زیباست، دل من هم کشش داره به سمتش، منتها تو خوشگلتری، تو قشنگتری. نمیخوام. یه کاری کن». یهو یه فکری به ذهنش رسید. گفت: «خب باشه این همه داستان و فیلم نداره. بهم میگفتی». گفت: «من این همه اومدم دم مغازهی شما به تو چشمک زدم و…» گفت: «من خب ندیدم، سرم پایین بود». گفت: «خب من برم یه قضای حاجت کنم. دستشویی برم. دستشوییتون رو معرفی کن من در خدمت شمام». رفت دستشویی میدونی چی کار کرد؟ مدفوع خودش رو شروع کرد به مالیدن به سر و کلهاش. اومد جلوی اون زن وایستاد گفت: «من در خدمت شمام». یه نگاش کرد گفت: «مرده شورت رو ببرن کثافت برو گمشو بیرون». اومد بیرون. ابن سیرین میگه: «از در آمدم بیرون، یک سنگینی در سینهام احساس کردم». علم تعبیر خواب بود. چه قدر جالب! حضرت یوسف هم چه علمی داره؟ تعبیر خواب. خیلی جالبه ها! آیا ربطی داره بین این؟ رجبعلی خیاط همین طوری چیز شد ها! همین طوری.
من سخنرانی توی کشور خودمون میشناسم. خیلی خوب میشناسم. که میدونم اگر دادهای بهش داد شد از طریق همین بود. میگفته: «من بودم یکی از دختران اقواممون به من تقاضای زنا داد هیچکس نبود. من توی خونه تنها بودم. تا ۵، ۶ ساعت دیگه هم پدر مادرش برنمیگشتن. میگه: «نزدیک شدم بهش تا یک سانتیش نزدیک شدم.» گفتم: «یا امام زمان فقط به خاطر تو». میگه: «برگشتم اومدم و یهویی دیدم اِ سخنران شدم». بهش دادن. گفتن: «بارک الله برو از ما اهل بیت بگو. برو بگو از ما اهل بیت. مَردی، گفتن از اهل بیت(ع) رو گذاشتیم توی کلامت»، این جوریه عزیز من!
عنوان بخش ۷ : غربال در جامعه ایران (دجال و ماهواره)
۷- اگر قراره جامعهای با چهار تا شبکه ماهوارهای موتورش بیاد پایین بذار بیاد پایین. اگر قراره با یک غربال کردن تمام جامعه بریزن بذار بریزن. این جامعه لیاقت مهدی فاطمه رو ندارن. خدا شاهده، مهدی(عج) عزیز است به هر کس ندهندش. پر طاووس به کرکس ندهندش.
دقیقهی ۶۰ تا ۶۵
آدم گنه کار… کسی که آقا میخواد بره گوشش رو بذاره توی دهن شیطون. VOA. V. O. A. voice of America. صدای آمریکا. میخواد گوشش رو بذاره توی دهن آمریکا گوش کنه. بذار بره گوش کنه و بریزه. بذار بریزه. میخواد. اجبارش کردن؟ کلت گذاشتن بالا سرش باید بری ماهواره بخری؟ دختر خانم اومده توی دفتر ما… الحمدلله لطف خدا کور بشن کسانی که نمیتونن ببینن، ما توی دفترمون الحمدلله به لطف امام زمان(عج) هدایت شده خیلی زیاد داشتیم. یک چیزی دارم ادعا میکنم چون هستن. دختر خانم اومده دفتر ما داره میگه: «من کسیام که میرم درخونهمون، دقت کنید! چادرم رو میذارم توی کیفم میرم توی خونه، بعد میام بیرون دوباره چادرم رو سرم میکنم. چون ننه بابام بفهمن چادری شدم سرم رو میبرن. یکی از فامیلهامون من رو توی خیابون دیده اومده به مادرم گفته که دخترت چادری شده، گفته نه بابا اشتباه میکنی. اشتباه دیدی. یکی دیگه است». میگفت: «بفهمن سکته میکنن».
آقایی هست توی دفتر خودمون خیلی نزدیک. یعنی رفت و آمد داره ایشون پدرش فقط به خاطر اینکه فهمیده بود این نمازخون شده، رفت سگ خرید چون میدونست موی سگ نماز رو باطل میکنه. عمداً اومد ول کرد توی خونه. براش ردیف کرد بره تایلند. خیلیها آرزو دارن مثلاً برن تایلند. براش ردیف کرد توی تایلند یک دونه چیز توریستی زد رفت شریک شد سریع. این رو فرستاد رفت اونجا. مؤسسه باباش رو ورشکست کرد برگشت. هر کی میاومد اونجا میگفت: «ببینید این زنهای تایلندی همه ایدز دارن»، شریک باباش زنگ زد گفت: «این خله! فرستادی اینجا». میدونید دیگه! زمانی که تایلند به هم ریخته بود خوب دقت کنید! تایلند به هم ریخت شلوغ شد، جنگ شد تمام سفرهای سیاحتی چی شد؟ کنسل. توریست جایی که جنگ باشه که نمیرن. میگن: «تنها هواپیمایی که مینشست هواپیمای ماهان ایران بود». آره یک عده این جوریان. بذار باشن. میگفت: «میرفت اونجا مینشست و یارو میاومد بیرون میگفت: کجاست؟ میگفتم: چیه؟ هنوز اینجا فرودگاهه. بذار بریم هتل بعداً میگفت: کجاست؟» همین آقا پسر برای ما تعریف ﻣﯽکرد میگفت: «خدا وکیلی استاد یک خورههایی میاومدن، میاومد حاضر بود برای یک بار زنا با یک بتپرست…» بتپرستن اینها دیگه! بت میپرستن. «با یک بتپرست ۷۰۰ هزار تومن هزینه میکرد». میگفت: «چه قدر هم زشت بودن. دلم از این میسوزه، به خدا». میگفت: «۷۰۰ هزار تومن هزینه میکرد».
بله! جامعهی ما داره به سمت غربال شدن میره. قدیمیها قدیمترها میدونید چی بود؟ خوبهای جامعه ۶۰ بودن. بدهای جامعه ۴۰ بودن. از ۱۰۰ میگم ها! از ۰ تا۱۰۰، بدها ۴۰ بودن بله ۱۰ هم داشتیم ۹۰ هم داشتیم اکثریت جامعه رو دارم میگم. بدها ۴۰ بودن خوبها چی؟ ۶۰ بودن. خوبهامون دارن میرن سمت ۹۰، بدهامون دارن میرن سمت ۱۰. من دارم میگم: نه ۰ مطلق نه ۱۰۰ مطلق. دارن میرن. امروز کسانی، جوونهایی توی کشورمون هستن با این هجمه دین نگه داشته توی دستش. بکشیش نمیتونی به گناه وادارش کنی، دست مریزاد. باریک الله. تازه امام زمان(عج) هم به صورت حضوری بالا سرش؟ نیست. کجاست؟ ولی معصوم نیست ولی فقیهه بالا سرش.
خیلی از این رسالههای ما رو میخونی نوشته: «احتیاط واجب». احتیاط واجب یعنی چی؟ احتیاط واجب یعنی منِ مجتهد مطمئن نیستم. نمیخوام گناه تو رو گردن بگیرم. میدونید دیگه امام زمان(عج) فتوا بده احتیاط واجب نداره عزیزم. صده. علم مطلقه. مرجع تقلید نمیخواد بیاد گناه کسی رو گردن بگیره. میگه: «احتیاط واجب.» «و ترجمان آیاته» او میاد تموم. حکم قطعی میده. او تنها کسی است که میتواند فرزند خلف علیبن ابیطالب(ع) بر منبر بنشیند و بگوید «سَلُونِی». نمیشه دیگه «قَبّلَ اَن تَفْقِدُونِی» نداره. «سَلُونِی»؛ «بپرسید از هر چی دلتون میخواد». کسی میتونه برسه به اون جامعه که از همهی فتنهها بگذره. و مهمترین فتنهی آخرالزمان فتنهی دجاله. آن طور که روایتها میگن. و میگن: «دجال یک مرکبی داره…» (خوب دقت کن!) دجالی که خودش یک چشمه. ها! خدا وکیلی همین جریان صهیونیزم ما ۵ ساله ۶ ساله سخنرانی نکردیم؟ نمیخوام تطبیق بدم اما خیلی جوره. امیرالمؤمنین(ع) نفرمود؟ «عینُهُ الیَمَنیه مَمسوحَه» حالا به قول عراقی «و عِینُهُ الیُمنی». «عَیْنُهُ الْیُمْنَى مَمْسُوحَهٌ وَ الْعَیْنُ الْأُخْرَى فِی جَبْهَتِهِ تُضِیءُ کَأَنَّهَا کَوْکَبُ الصُّبْح». حضرت نفرمود؟ اینها نیومدن رو دلارشون نچسبوندن؟
دقیقهی ۶۵ تا ۷۰
روی وسیلهی مبادلات اقتصادی کل دنیا؟ حضرت فرمود بله فتنه دجال.
توی روایت داری: «همین دجال صهیونیزم یک مرکبی داره، یک خری داره…» خر دجال مرکب دجال خیلی جالبه! «از هر موی این خره یک آهنگ در میاد! میگه هر کدوم مردم مسابقه میذارن موی این رو میگیرن؛ موی دمش رو. ها؟ بعد میگه که هر کی هم این رو میگیره مسحور میشه، مخش تعطیل میشه». هی بشین مو عوض کن، از صبح بشین ۳.۰۰۰ تا مو، هی میره بالا هی میاد پایین. میدونی چی میگم؟ ها، مسحور میشه. بعد شنیدی؟ میگه هم خدا رو میخواد هم خرما، هم خر رو میخواد هم خدا، هم خدا میخواد… این هم همین رو میگه دیگه. توی آخرالزمان، یک سری دینمدار هم هستن میگن: «ای این هم خوبه ها! خداییش این دامبول دیمبولی که داره چیز سازه برای ما! خوبه اما خدا! اما خدا!»
عزیزم این خوارج نماز میخوندن؟ از من و تو بیشتر، توی سجاده خوابشون میبرد. من و شما خوابمون نمیبره. ما سر نماز خوابمون میبره. ایستاده. توی سجاده خوابشون میبرد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «پیشونیشون کبره بسته بود، پینه زده بود مثل پینهی شتر»، زانوی شتر، مستحضرید چی میگم؟ پینهی زانوی شتر! آخه کدوم ما اینجوری پینه هم نزده. اندازهی اونها نماز نمیخونیم. اما با یک تبلیغ از دست رفتن. چرا؟ چون توی آخرالزمان درگیر خر دجال ما میشیم و البته بهتون بگم توان تبلیغاتی دجال از معاویه و امثالهم خیلی بیشتره. چرا؟ چون منبر معاویه رو چند نفر میشنیدن؟ ۱.۰۰۰ نفر؟ ۲.۰۰۰ نفر؟ فوقش کل حرف رو پخش میکنن. اما یک شبکه زده همه جمعیت کره زمین، اگه بخوان میتونن وصل شن. ۷ میلیارد میتونن… بازیهای فوتبال الکلاسیکو رو میگن: «جمعیتی که نگاه میکنه میلیاردیه!» میگن مرگ… لحظهی تدفین -مرگ که حالا نه- تدفین مایکل جکسون رو میگن: «یک و نیم میلیارد تا دو میلیارد نفر پخش زنده نگاه کردن». کجا همچین منبری به وجود میاد؟ درسته مردم دارن نگاه میکنن، میمیرن توی جاهلیت مدرن. یارو توی ورزشگاه مرد، مرد، سکته کرد. تلویزیون اومد نشون داد؛ پدرش رو مادرش رو گریه… آره این نباید شما زیاد… بچهها خودشون رو اذیت نکنن. فلان بازیکن از استقلال رفته فلان. چی بگی؟
چنان درگیرت میکنه رسانه، چنان میندازدت توی زمینههای دیگه که امام زمانش نیامده نمیمیره! اما خیلی قشنگ داره اون اتفاق میافته. یک بازیکن از اونوَر رفته میلیاردی پولش هم گرفته، گفته گور بابای هر چی پرسپولیسی و استقلالیه. خب؟ اینرو میگه با خودش دیگه ها؟ ما یکی از این رفیقهامون استقلالیه بهش گفتم: «کی میخوای فلانی آدم بشی تو؟» نه از استقلالی بودن ها، نه اینکه… از تعصبی بودن! بالاخره از یک تیمی خوشت میاد، حالا برد، باخت. انگار نه انگار، خب بعد، این با نیکبخت توی خیابون دعوا کرده بود. میگفت: «با یک ماشین مدل بالایی اومد، من از کنارش رد شدم، -همون موقعی که نیکبخت از استقلال رفته بود پرسپولیس-، هر چی از دهنم در اومد فحش بهش دادم»، میگه این هم اومد پایین گفت: «من خودم بچهی فلان جام بیا ببینم فلان». گفت: «اومدن جدامون کردن». گفتم: «خیلی کار زشتی کردی تو». یعنی چی؟ توهین بکنی به… آخه اون نگاه میکنه کجا بیشتر بهش پول بدن بره. یکی از همین بازیکنهای داخلی ما، توی این کشورهای عربی بازی میکرد. اون امیر اون کشور بهش پول داد، عکس اون رو گذاشت روی زیرپوشش، وقتی گل زد، داد بالا! عکس الشیخ آل شین بلانی. (نمیدونم چی چی) حالا گرفت و دوید. آی یا شین بلانی بده بیاد مایه رو.
خب همینه دیگه عزیز دل من! درگیرت میکنه خر دجال. خر دجال من و شما رو درگیر میکنه عزیزم. خر دجال میره روی مخمون؛ یعنی قشنگ. چه قدر وقتت رو تلویزیون میگیره؟ ماهواره میگیره؟ خیلی جالبه! داستان سر همینه دیگه، باید این رو گذروند. من یکی (گوش کن) من یکی میگم: من ۲۴ ساعت در روز وقت دارم. (خوب گوش کن). این این جلسه روایت عهد در مورد مدیریت زمان سخنرانی میکنم، توی سایت مصاف. توی گوگل بنویسید: «جنبش مصاف»، با صاد بنویسید، سایت میاد. هم ساعتش گذاشتیم. بلافاصله. ما اخیراً دیگه سرعت رو بردیم بالا. یک ساعت بعد از همایش توی سایت اگه مثلاً مشکل خاصی پیش نیاد، یعنی بچهها توی راه برگشت با اینترنت با این چیه؟ تلفنی؛ سیم کارتی به قولی، سریع آپ میکنن سخنرانی رو. توی اونجا میخوام در مورد مدیریت زمان صحبت بکنم)
حرفم میدونی چیه؟ ۲۴ ساعت وقت دارم.
دقیقهی ۷۰ تا ۷۵
اون دنیا امیرالمؤمنین(ع) میاد بالا سر من میگه که: «تو شیعهی من بودی. ۸۰ سال از خدا برات عمر گرفتیم. چه کردی؟» میگم: «آقا روزانه از ۲۴ ساعت که ۱۰ ساعتش که خواب بودم»، میدونید ما در طول روز؛ در طول عمرمون، از ۶۰ سال عمر ۲۰ سالش رو خوابیم دیگه. یک سوم عمرمون رو حتی بیشتر. چون بعضی موارد پیش میاد که بیشتر میخوابیم مریضیهاست، کودکیه، ۱۲ ساعت، ۱۳ساعت خوابه. یعنی ۲۰ تا ۲۵ سال رو میگن خوابه آدم. خیلی سخت و عجیبه ها! ۲۵ سالش رو که خوابیم، بقیهاش هم خوابیم. البته با چشمهای باز! بعد چطور میخوایم جواب بدیم؟ آقا من، ۳ ساعت نشستم، گوشم رو چسبوندم به دهن معاویه، ببینم چی میگه؟ (آره دیگه ببینم چی میگه) بعد قرآنت رو چقدر خونده بودی؟ یک دور کلاً با تفسیر، یک بار خونده بودی؟
اون دنیا آقا رسولالله(ص) ازت بپرسه: «خب جوابم رو بده دیگه؟ ثقلین؛ یک قرآن، یک عترت. بگو ببینم چقدر؟» «نه وقت…» نمازت رو چی؟ ببین! من تایم گرفتم، اگه نماز شما، همهی ۱۷ رکعت، بالای ۱۵ دقیقه وقت برد، من اسمم رو عوض میکنم. زمان گرفتم عادی هم بخونی ها! از این مدل مرغیها بخونی که یک ۱۰ دقیقه است اصلاً. دون پاشیدن: تپ تپ تپ تپ. نه، نیم ساعت؛ نیم ساعت که بیشتر وقت نمیگیره خداییش. نیم ساعت نسبت به ۲۴ ساعت یعنی؛ یک چهل و هشتم. یک چهل و هشتم خدایا حاضر نشدم برای تو وقت بذارم! خدایا (نعوذ بالله خدایا من رو ببخش) اینقدر ارزش نداشتی برای من که یک چهل و هشتم عمری که خودت بهم دادی برایت وقت بذارم. بعد انتظار بهشت هم داره! زهی خیال باطل، زهی خیال خام. «لَنْ تَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاه»: کسی که نماز رو سبک بشماره به… شفاعت ما بهش نمیرسه. آقا امام صادق تأکید کردن: لَن؛ یعنی عمراً نمیرسه؛ فکرش هم نکن اون دنیا امام حسین(ع) بیاد بگه این نماز نمیخونده ما دستش رو میگیریم. نخیر! تو خدا رو قبول نداشتی، خدا رو قبول نداشتی، چطور؟
و امام حسین(ع)، اگر کسی عاشقش نشه، مریضه. مگه چه بدی داشته؟ من نمیگم حُبت اجباری (همین الآن صحبت کردم ) اما بدش هم دیگه نباید بیاد که! خب چه بدی داشته این شخصیت؟ شخصیتی که اصلاً تو ندیدیش، چهرهای ازش ندیدی. شنیدین آدمیکه از زیر بار ظلم… خسرو گل سرخی مارکسیست، توی دادگاه میخواستن اعدامش کنن، شاعر مارکسیست برگشت گفت: «من هدفم رو از حسینبن علی(ع) گرفتم؛ حسین(ع) به من یاد داد: «هَیهاتَ مِنّا الذِلَّه»، حسین(ع) به من یاد داد: «إنَّ الحَیات عَقیدَهٌ وَ جَهاد»» (حالا کاری نداریم این روایت صحیحه یا صحیح نیست اما منتسب به امام حسینه) خب میدونست میگفت: «من برای امام… من از امام حسین(ع) یاد گرفتم». گاندی! (گاندی والله کافره از نگاه ما ) گفت: «من قیامم از حسینبن علی(ع) یاد گرفتم»؛
عنوان بخش ۸ : ماهواره؛ انحراف و گناه شیعیان
مائده (۱۳) نوح (۱۳)
۸- چی فکر کردید شما؟ حالا ما کجای کاریم عزیزم؟ یک خرده به خودمون بیایم. آی آقا یک وقت ماهواره نمیدونم چی نشون میداد. چی میگی؟ میثم تمار، فکر کردی حرفهای معاویهها رو نمیشنید؟ همون جوری ابن زیاد داشت برای خودش زر مفت میزد، برگشت گفت: «ببین من درختی که قراره به اونجا آویخته بشم هم میدونم کجاست. تو زبون من رو از حلقوم در میاری، من رو از اون درخت نخل سرکوچه فلان آویزون میکنی». گفت: «چون اینجوری گفتی نه زبونت رو از حلقوم در میارم، نه از اون درخت آویزونت میکنم. یک کار دیگهات میکنم». گفت: «مال این حرفها نیستی، مولایم علی(ع) میگفت اینجوری…» ابن زیاد شش دنگ بود، سر تمام زندانیها، علیالخصوص میثم که این اتفاق نیفته. چی شد؟ زبونش رو از حلقوم در آوردن، از همون درخت خرما آویزون کردن، بالای… زبونش رو در آوردن، با دست اینجوری مینوشت علی(ع)، با دست، هی مینوشت علی(ع)، بالای نخل. کشیدنش بالای… دست و پاش رو قطع کردن. بالای نخل مصلوبش کردن؛ به صلیب کشیدنش، بالای نخل کشیدنش، بردنش اون بالا، تا زنده بود با چشمهاش میفهموند؛ یعنی من از علی(ع) دارم میگم.
ابن سکیت، جلوی اون خلیفه عباسی… ملعون برگشت به ابن سکیت گفت: «دو تا بچه من رو بیشتر دوست داری یا حسنین رو؟» این خیلی دلش سوخت که دو تا حروم لقمه دارن با کی قیاس میشن؟ با «سَیّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّه»؛ که شیعه و سنی با صحیحترین سندها دارن. میگه: «برگشتم گفتم من بچههای تو رو با… بچههای قنبر غلام امیرالمؤمنین(ع) هم با بچههای تو قیاس نمیکنم». ما، همهی ما به فدای… دستور داد از پشت سرش، از بغل نخاعش زبونش رو بیرون کشیدن. از پشت گردن سوراخ کردن، نخاعش رو از… زبونش رو از بغل نخاع؛ یعنی بغل ستون فقرات سوراخ کردن، گفت: «زبونش رو بکشید بیرون».
دقیقهی ۷۵ تا ۸۰
از این خونها دادی؛ داد میزنی. سقف بلند، یا علی میگی، یا حسین میگی. کسی باهات کاری نداره. قدر ندونیم آزمون میگیرن، خدا شاهده. شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت…
من این رو بارها گفتم. الآن هم این غربیها خیلی دوست دارن فتنهی سلفیگری رو بکشن توی کشور ما، شبکههای ماهوارهایشون هم داره کار میکنه. این شبکههای فارسیای که توهین به مقدساتِ هم میکنن، شبکهی اهلبیت، این روحانی افغانیای که از سندیهگوی آمریکا (بعضی جاها فکر کردن من میگم سانتیاگو! سانتیاگو مال شیلیه بابا) سندیهگو یک شهری توی کالیفرنیای آمریکا، از اونجا داره برنامه پخش میکنه و متأسفانه یکی از شبکههایی که دیگه اسم نبریم، خیلی اینهام دارن قمهزنی پخش مستقیم، پخش میکنن. این شبکه، اینها دارن توهین میکنن به مقدسات اهل سنت؛ اونوَر هم شبکههای وهابی توهین به مقدسات شیعه. برنامهشون اینه: فتنهی سلفیگری رو بکشن توی ایران. چون فارسی دارن توهین میکنن. خبر هم بهتون بدم، در درگیریهای القصیب جنازهی ایرانی پیدا شده، توی وهابیها و سلفیها ها! از ایران، از سیستان بلوچستان، کردستان این رو بردن امارات از امارات بردن ترکیه، از ترکیه بردن استان هاتای از اونجا وارد حلبش کردن، آموزش دیده که علیه شیعیان بجنگه. برید شکر کنید خدا رو هزار مرتبه که یک زمین بازی به اسم سوریه اونجا هست وگرنه دعوا کجاست؟ همین جا. برای چی فکر کردی؟ فکر کردی تا حالا نبوده؟ فرمانده سپاه گفت: «ما چندین حملهی انتحاری رو کشف کردیم». به خاطر اقتدار دستگاه امنیتیمونه. یک محموله از دست و پای مصنوعی که انفجاری بود کشف شد چند وقت پیش، که اینها قرار بود به شکل معلولین وارد جلسات بشن و جلسات و هیئات و مجالس رو به خاک و خون بکشن.
باید یک بار، دو بار دیگه مثل مردم شیعهی سوریه و لبنان خون بدیم تا بفهمیم خون… خون دادن رو یادتون رفته؟ سر هر کوچهای اسم شهید نیست؟ یادت بره خدا دوباره یادت میندازه ها! یادت بره خدا یادت میندازه، بهت بگم. خدا یک خرده گوش رو میپیچونه تا قدر نعمت امنیت و آرامش رو بدونی. «نِعمَتانِ مَجهولَتانِ السَّلامَهُ وَ الاَمان»: دو نعمت هستن، مجهولن. تا از دست ندی، قدرش رو نمیدونی یکی سلامته اون یکی چی؟ امنیته. ما الآن یک ماه و نیمه این گوش سمت چپم شنواییش خیلی کم شده یعنی، درد هم داره امروز هم رفتیم همین جا، استان مازندارن. دیگه خیلی شدید شد. رفتیم نشون دادیم گفت: «بدجوری چرک کرده». فرصت نکرده بودم دکتر برم بعد الآن میفهمم اَ… این سالم بوده چقدر خوب بوده ها! همین الآن این حسی که شما دارین. هیچ حسی ندارین خب سالمه دیگه، چه حسی داری؟ چه خوب بوده ها! وقتی امنیت بره میگیم: «ای داد بیداد چقدر امنیت خوب بوده ها!» یک جاهایی خدا… بعد یا میفهمی امام زمان(عج) نداری و خودت مضطر میشی، یا خدا مضطرت میکنه که بفهمی امام زمان(عج) نداری. خیلی سخته ها! هِی جنگ، بیماری اینها پیش بیاد تا بفهمی، مضطر بشی؛ خدایا یکی بفرست نجاتمون بده. أینَ أینَ بگی، «أینَ الحَسَن وأینَ الحُسَین». «أینَ بَقیهَ الله» هی بگی أینَ یعنی کو؟
حواسمون رو جمع بکنیم؛ فتنهی ماهواره چیزی نیست از اینها بدترش باید بیاد و رد کنیم. اما یکی از بزرگترینهاش که توی روایت هست، در روایت داریم که این خر دجال در هر قدمش «خُطوَهُ المِیل»؛ «یک میل در هر قدم میره». یک و نیم کیلومتر تقریباً، یک و نیم کیلومتر توی هر قدم. کدوم خریه همچین سرعتی داره؟ بیارید من مشتریام میخرم! از هواپیمای کنکورد سرعتش بیشتره. از موشک سرعتش بیشتره. نه این خر نیست این امواج الکترونیکیه. ها! به سرعت کل دنیا رو میگیره. میگه: «شرق عالم رو میدوزه به غرب عالم». چه طوره؟ غیر اینه؟ مرکب دجاله دیگه. سوار بر رسانه مخ مردم رو پیاده کرده! اصلاً به خدا قسم مردم خل شدن. باهاشون که صحبت میکنی چرت و پرت میگن. منطقی حرف نمیزنن. از صبح تا شب توی گوشش دارن میخونن. از خواب بیدار میشه ونگ ونگ اینه تا شب که میخواد بخوابه ونگ ونگ اینه همین جور. بچهاش پرشین تون (Persian Toon)رو نگاه میکنه.
توی جلسهی قائم شهر برید سیدی اون رو بگیرید کاملاً متفاوت سخنرانی کردم، خدا شاهده. برید سیدیمون رو بگیرید، بببینید اون جا مثالهای کارتونهایی که پخش شده بود این جور چیزها رو… اون… (من بگم همین دوستانی که توی همین مسجد هستن سیدی اونجا رو بگیرید. کسی خواست بیاد همین جا از شما بگیره. حله؟ خوب انشاءالله. بیایید بگیرید از همین جا سیدی اینجا رو نمیخواید تهیه کنید؟ بیایید اون رو هم بگیرید.) بعد شما یک نگاه بکنید اونجا عرض کردم تیکههایی از کارتونهایی که دارن پخش میکنن برای این بچه رو آوردم بببینید چی دارن به خورد بچه میدن؟ یک انیمیشن دوبله شده فارسی دیدم توی کشور خودمون.
دقیقهی ۸۰ تا ۸۵
حالا اونهایی که اونها پخش میکنن هیچ… تام وجری فارسی بود برعکس توی مشهد هم دوبله شده بود. استان خراسان دوبله شده بود.
این گربه تا اون جایی که یادمه توی ذهنم داشت این گربه توی دریا شنا میکرد، این کوسه دنبالش افتاد. کوسه دنبالش رفت و این رفت با کله خورد به یک عروس دریایی. تا عروس دریایی شد، شبیه عروس شد نگاه کوسه به این عوض شد. تا قبلش میخواست بخورتش یک نگاه جنسی پیدا کرد به این، بعد این فرار کوسه هم دنبالش توی دریا آخر رسید به یک چیزی یادم نیست چی بود. (فکر کنم ماهی) برگشت بهش گفت که خب حالا بذار این کوسه هم با تو… آره! تو چرا اینقدر سنتی فکر میکنی؟ توی انیمیشن چی داره به خوردش میده؟ یعنی مقابل میل جنسی ایستادن رو. هر نوع میل جنسی؟ نه که مقابلش ایستادن رو. اصلاً اسلام قبول نداره. مگه ما مسیحیتیم؟ یعنی سنتی فکر کردنه. امل بودنه. بعد نوشته [این رو] فرهنگ غالب دبیرستانهای دخترانه ما بکنن. حواسشون هست یک جا هم دارن این کار رو میکنن، که میگن فلانی دوست پسر نداره، بی اف (BF) نداره میخندن، آره بی اف نداره امله. این یکی جی اف (GF) نداره امله. (BF)؛ (Boy Friend) و (GF)؛ (Girl Friend).
ما یک جایی بودیم توی یکی از ادارات دولتی، بعد یک عزیزی کنار ما وایستاده بود مدیرکل اونجا بود سخنرانی داشتم این طبقه هم کف مینویسه. جی اف این اصلاً یک معنی دیگه داره. خب بعد گفتم: «این چیه نوشتید؟» گفتش: «من چه میدونم جی اف.» گفتم: «جی اف یعنی چی؟» گفت: «یعنی همکف دیگه.» گفتم: «جی اف یعنی گرل فرند (girl frend) دیگه. شوخی. گفت: «ای داد بیداد. بگم حتماً این رو بردارن». گفتم: «نه بابا شوخی کردم، این F یعنی (floor) یعنی سقف، طبقه این G هم یک چیز دیگه است. (Ground) خب. آره این رو گفتم یک خاطره پرانتز بسته.
حالا داستان سر اینه. حالا بی اف (BF) و جی اف (GF) نداشته باشم همینه. میخوام صد سال سیاه امل باشم و از نگاه امام زمان(عج) نیفتم، بلندترین ارتفاعی که کسی از اون سقوط میکند نگاه مهدی(عج) است. به والله قسم خدا رو شاهد میگیرم به این مکان مقدس، به این ایام مقدس سوگند میخورم تنها ترسی که من توی زندگیم دارم فقط اینه که از نگاه امام زمانم بیفتم سقوط کنم. یعنی میگم اون روزی نباشه که دل امام زمان(عج) رو آدم بشکنه. راضی نباشه بگه: «دستت درد نکنه! از تو انتظار نداشتم». پرونده رو هفتهای دوبار عرضه میکنن بر امام زمان(عج)، نگاه میکنه دست بر محاسن شریفش میذاره برای پروندهی تو، به درگاه خدا اشک میریزه میگه: «قصد این عهد شکستن نبوده»، میدونین چون قرآن میگه: «اگه کسی عهدش رو بشکنه خدا لعنتش میکنه». «لَعنَّاهُمْ» (مائده/۱۳) «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ» (مائده/۱۳) میگه: «به مهدی این رو ببخش». کار آقا شده گریه کردن برای منِ نخاله، برای منِ نخاله. بدبخت بیچاره اشک بریزه، بگه: «خدایا به مهدی(عج) این رو ببخش این قول داده، این شیطون خیلی بهش فشار آورد این نتونست. قول میده. قول میده، من تضمین میکنم به مهدی ببخشش».
مگه جز ماها کی رو داره آقا؟ ها! چند درصد از ۷ میلیارد جمعیت کره زمین هستن و میفهمن و میدونن مهدی(عج) کیه، چقدر؟ به خدا یک درصدش هم نیستن، چند نفریم مگه؟ که یکی بره توی این فرقه، یکی بره علیاللهی بشه. یکی نمیدونم توی اون فرقه، یکی بره حجتیه بشه. بابا حیا کنید از امام زمان(عج). حیا کنید از خدا «مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا» (نوح/۱۳) چی شده؟ «دیگه برای خدا هم وقار هم قائل نیستی؟» «ما لَکُم لا تَرجون للمهدی وِقارا». ها؟ چقدریم مگه که خودمون به جون خودمون افتادیم؟ چپیه میزنه توی کله راستیه، راستیه میزنه توی کله چپیه. آی این جریان سیاسی بیاد بالا، ای مردشورتون رو ببره، که قلب امام زمان(عج) رو خون بکنیم. چطور میخواید جواب این شهیدانی که دور تا دور همین مسجد زدید عکسهاشون رو، چطور میخواید جوابشون رو بدید؟ رفت خون بده اون جوون ۱۸ ساله که من بیام جنگولک بازی در بیارم. خدا هدایتتون کنه و اگر نمیشوید نابودتون بکنه. چقدر دیگه بازی با شیعه خانه امام زمان(عج)؟ از دشمن هم بکشیم از شماها هم بکشیم؟ مگه چقدر میارزه این صندلی؟ که هزاران نفر رو زیر کشیدی که بری بالا؟ این قدر از بیتالمال دزدی و خوردی که بری بالا؟ این قدر قارونوار از حق مردم خوردی که بری بالا؟ دلار اینوَر و اونوَر شد، پولداره ضرر نکرد که،
دقیقهی ۸۵ تا ۹۰
خونهاش شد ۳ برابر قیمت، ماشینش شد ۲، ۳ برابر قیمت، اون بدبخت بیچارهای که برجی ۱ میلیون تومن، ۷۰۰ هزار، ۶۰۰ هزار تومن حقوق میگرفت. شد ۳۰۰ هزار تومن. یک سوم شد ارزش پول، تو رفتی دلار ذخیره کردی از قبلش از کجا خبر داشتی فروختی؟ علم غیب داشتی؟ تو رفتی طلا و سکه خریدی و فروختی. رحمت به اون قارون که او از فرعونیان پولدار شد تو از اینجا. چقدریم مگه؟
عنوان بخش ۹ : شیعیان و ظهور
۹- در روایت آن طور که این حقیر سراپا تقصیر بیسواد و از همه کمتر تحقیق کردم دیدم بسیاری از روایات میگوید: «اگر شیعیان ما…» نمیگوید اگر امت اسلام نمیگوید اگر کل مردم دنیا. میگوید: «اگر شیعیان ما فلان کار را میکردند ما ظهور میکردیم. اگر شیعیان ما این کار را بکنند حجت ما قیام خواهد کرد». معصوم دیگر میفرماید. امام صادق(ع) فرمود که: «اگر مثل بنیاسرائیل برید ندبه کنید بگید خدایا غلط کردیم خدایا مهدی(عج) رو بفرست…» خدا به بنیاسرائیل از ۴۰۰ سال؛ ۱۷۰ سالش رو بخشید. بیش از یک سوم. چقدر توی ندبهها شرکت ﻣﯽکنیم؟ بیام اشک بریزیم؟ نه توی خونه به درد نمیخوره. «هَلْ مِنْ مُعِین فَأُطِیلَ اَهْلَ الْعَوِیل». معین یعنی با هم گریه کنیم. بگیم بفرست. اما کارمون هم نگه داریم، مملکت رو نگه داریم نه که ول کنیم کلاً کارمون بشه گریه. نه! این هم اثر داره اون هم باید نظم داشه باشه، ماهواره کار بکنه.
دشمن همهاش: «تهدید نظامی بر روی میز است» و خدا شاهده اگر یکبار من از مزخرفات آمریکا که میخواد حمله کنه ترسیده باشم. دلم افتاده باشه. چرت و پرته دشمن باید مزخرفات خودش رو بگه دیگه، از کی میترسن از غضنفرها، آی از اینها میترسن که توپ رو بهش بدی یهویی قاطی میکنه. گُل رو قاطی میکنه میره گوله سمت دروازه خودتون، این رو نمیشه کاریش کرد. این رو ﻧﻤﻲشه کاریش کرد، اینها خطرناکن. خدا هدایتمون کنه که توی جمهوری اسلامی بودن، این همه شهید تیکه پاره شدن، این همه سرها بریده شدن، این همه مادرهای چشم به انتظار این که جوونمان کی برمیگرده؟ این همه شهید گمنام و بینام که مثل مادرشون حضرت زهرا(س) رفتن و بینام… نه قبرشون میدونیم کجاست نه جاشون رو میدونیم کجاست؟ نه نشونی ازشون داریم. گم در زمان و مکانند. برن تا یکی بیاد، برای چی؟ برای کی؟ برای چه وقت؟
همین استان مازندران دفعه قبل اومدم سخنرانی داشتم نزدیک انتخابات بود. قشنگ یادمه قبل انتخابات یک شبی بود یکی از دوستان با من تماس گرفت از هزینه انتخاباتی یکی از کاندیداها برای من گفت. به این مسجدی که به نام امام زمانه، سوگند میخورم من یک ساعت فقط داشتم با خودم میگفتم این چه جوری میخواد اون دنیا جواب بده؟ موقع خواب، فردا صبحش هم میخواستن من رو ببرن ساری، بهشهر برنامه داشتم. آها! ساعت ۵ صبح، ۶ صبح بود کی بود؟ با پرواز بریم یادم هست. صبح بود پرواز خاطرم هست قبل اذان صبح باید راه میفتادیم. من با اینکه خسته و کوفته بودم. ۱ ساعت خوابم نمیبرد فقط فکر میکردم این چه جوری چه طور میخواد اون دنیا جواب بده؟ چطور؟ بعد این خرج هم کردی و چه جوری میخوای… اگه تو رأی نیاوردی چی؟ نه اصلاً رأی بیاری که چی؟ اینها خطر داره به خدا قسم. اینها رو من از ماهواره هم خطرناکتر میدونم. چون من مطمئنم.
من خودم توی خونهام ماهواره ندارم. نه اینکه اصلاً نداشتم که پرت کنم بیرون، اصلاً راه ندادم. تحلیلگر هم هستم با مجوز هم میتونم ماهواره داشته باشم با مجوز هم میتونم ماهواره داشته باشم اما راه نمیدم چرا؟ دوست ندارم توی خونهام صدای شیطون باشه، ﺑﻪ هیچ وجه، آقا شبکه ولایت میخوام نگاه کنم، برنامههاش رو برای دانلود میذاره یک پولی میدم ماهی ۲۰.۰۰۰ تومن یک اینترنتی میگیرم اون رو دانلود میکنم. کاری داره؟ این هم برای برنامم. غیر اینه آقا؟ یک بهانههایی میارن. «ما میخوایم جونور نگاه کنیم. مستند نگاه ﻣﯽکنیم». وقتی این رو آوردی، آروم آروم… «نه شبکههاش قفل داره». قفل داشت. هر ماه یکی از این قفلها میافتن این تو. گردو گردو شیطون بارت رو میبره. بچههای الآن هم همین اول برید توی اینترنت تا سرچ میکنی روش شکستن قفلِ رِسیور. (recivre) بچه میخواد بره اون تو کنجکاوه. میل جنسیش غلیان کرده میخواد بره سایتها رو ببینه، نباشه. محرکه. میگه ماهواره توی خونه بوده توی جلسه قبلی گفتم اینجا هم ﻣﯽگم دیگه،
دقیقهی ۹۰ تا ۹۵
ماهواره توی خونه بوده در اثر پسر خانواده تحریک شده به خواهر خودش تجاوز جنسی کرده. پروندهاش توی دادگاهه، به پیر به پیغمبر ننه باباش نماز میخونن. گریه میکرد باباش، دختره بلا سرخودش آورده بر اثر این. چون مورد تجاوز قرار گرفته. بعد همسایهها رفتن زنگ زدن و پلیس آمد و ماجرایی شد، و کشیده شده ﺑﻪ دادگاه.
بچه ۳ ساله توی جلسه قبلی گفتم، من مطمئنم، خودم خبر دارم، دارم ﻣﯽگم، بچه ۳ ساله بَنتنه بِنتنه چیه نگاه کرده خودش رو دار زده توی خونه، با روسری مادرش. ۳ سال، ۴ سال، سن این بچه، مادرش میگه: «تا آخر عمرم خودم رو نمیبخشم». وقتی تلویزیون رو روشن میذاری بلند میشی این بچه میاد نگاه میکنه این روزها هم داره. در اثر اینهاست. یک خانواده کاملاً مذهبی و توی یک محله نسبتاً مذهبی تهران هم میشینن. حواسمون رو جمع کنیم. راهکار بازگشت به خودمونه و به داشتههای خودمونه.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود… بگم عرضم تمام. یک روایت شیرین. فرمود: «شیعیان ما اهل بیت -شیعههای من علی- همچون زنبور عسل هستند. اگر میدانستند چه در درون دارند -اگه میدوستن چه گنجی- هر آینه شکم میدریدند و از شهد خویش میخوردند». اگه میدونستن چه گنجینهای توی ۷ میلیارد جمعیت توی کره زمین دارن؟ آقا امام صادق(ع) فرمود:« شیطان جز با شیعیان ما با کسی کاری ندارد». این وهابیها رو ابلیس بهشون میگه: «برید نماز بخونید تا میتونید نماز بخونید. تا میتونید نماز بخونید». نماز اون وهابی به درد این ابلیس میخوره.
مولوی سنی، شعر نوشت میگه: «یک روز شیطون اومد معاویه رو واسه نماز صبح بیدار کرد. قبل نماز صبح، نگاه کرد گفت: «تو کی هستی اومدی توی حرم سرای من؟» گفت: «من شیطون هستم». گفت: «بر پدرت لعنت اینجا چی کار میکنی؟» گفت: «اومدم واسه نماز شب بیدارت کنم». گفت: «برو قبل از نماز صبح پاشو برو توی مسجد هم نماز شب بخون». گفت: «یا للعجب! ما که شیطون ندیده بودم شیطون بیاد ما رو واسه نماز بیدار کنه». گفت: «نه بر عکس نماز تو به درد من میخوره. تو نماز بخونی خیلی خوبه برای من. باید بگم علی نماز نمیخونه. تازه بر عکس باید بگم تو نمازخونی. که هرکی نگاه کنه بگه مرده شور هرچی نماز خونه رو ببرن».
این همه جوون نماز نمیخونن خیلیش یک بخشیش هم حداقل نگیم خیلیش، هم به خاطر بدنمازخونهاست. من رو نگاه کرده گفته: «این هم نماز خونتونه». من زمانی که توی محرم یا فاطمیه است محاسن میذارم بلند میشه پشت رول که میشینم تا جایی که میتونم بیشتر قوانین رانندگی رو رعایت میکنم. میگم پس فردا نگن: «ریشوها فلانن». گناه دارن میکنند دیگه. به خدا! خیلی بیشتر رعایت ﻣﯽکنم دقت ﻣﯽکنم. ﻣﯽگم نگن: «آدم مذهبیه این جوریه». حواسمون رو جمع کنیم گوشهای شیطون رو نذارین توی خونههاتون باشه. بذارید نگاه قرآن باشه. بذارید نظر بلند امام زمان(عج) باشه. بذارید صوت قرآن توی خونهتون باشه. با محبت به بچههاتون بفهمونید. یک ساعتی رو در روز همه موبایلهای بیصاحب رو خاموش کنید بگین: «من اومدم یک ساعت، یک ساعت ونیم با هم باشیم». بگید بخندید. به فرزندتون محبت کنید. به خدا اسلام اول و آخر و وسطش همه چیزش محبته.
پیامبر میگن: «لبخند از لب شریفش نمیافتاد». امیرالمؤمنین(ع) اهل شوخی کردن بود. شوخی زیاد میکرد برید بخونید. خلیفه دوم یکی از دلایلی که به ابن عباس میگه، که: «من نمیخوام خلافت رو به امیرالمؤمنین(ع) بدم اینه که علی زیاد شوخی میکنه. بد اخلاق نیست خیلی»؛ مهربون بود با مردم. برج زهرمار نبود که هر کی ببینش بگه: «این یارو رو نگاه کن». اگه به دخترت تو محبت نکنی اون پسر توی کوچه محبت میکنه. عزیزم من روایت دیدم اصلاً مخم سوت کشید. نوشته بود: «پدر، عمو، دایی جدپدری اینها که به دختر محرمن باید حواسشون به دختر باشه». یعنی چی؟ یعنی به دایی دختر زنگ بزنه بگه: «دخترم تولدشه ها! زنگ بزن بهش تبریک بگو. نمیتونی هدیه بخری این پول برایش یک هدیه بخر، یک کارت پوستال بفرست براش، من عوضش برای دختر تو این کار رو میکنم». اگه تو محبت نکنی… میگه: «بچه پسر خورد زمین نه که داغون بشه، له و لورده بشه، نه! عادی خورد زمین ﻣﯽگه: دستش رو نگیر، بذار خودش بلند شه. اما دختر خورد زمین نمیخواد اونجا بگی بذار روی پای خودش واسه… ﻣﯽگه: دختر رو دستش رو بگیر ببوس. بلندش کن. سرش رو ببوس». نیاز به محبت داره.
بسیاری از این انحرافهایی که دارن کشیده میشن به خاطر اینه که محبت ندیدن از پدر مادر. مثل برج زهر مار میاد میشینه توی خونه.
دقیقهی ۹۵ تا ۹۹
کجا امیرالمؤمنین(ع) اینجوری بوده؟ پاک کن اسم امیرالمؤمنین(ع) رو از پیشونیت. مثل بختالنصر میاد میشینه. به خدا! اصلاً سکته میکنی میخوای نگاش کنی. این رو بگم دلم نمیاد.
رفته بودم خونهی یکی از اقوام برعکس این هم خیلی ناراحت که دختر من داره از راه به در میشه و فلان، ما دیدیم اون دخترش نیست افطاری هم رفته بودیم اینها به ما نگفتن، بعد افطاری از این سریالهای مسخره رو داشت نشون میداد. داشتیم همین جوری نگاه میکردیم، این دخترش برگشت. دیدم یک پاکته از توی این پاکت یک سوراخی هم بود یک کله کفتری زده بیرون. کبوتر بود، یا کریم بود، یا کریم بود فکر کنم. زده بود بیرون. بعد گفتیم: «این چیه؟» فهمیدیم این بابا، آقا نماز میخونه ها! نماز! فقط لعن نفرین بچههاش رو… «خدا لعنتتون کنه؟ چرا ترانه گوش میکنی؟ خدا به زمین گرمت بزنه چرا این کار رو میکنی؟» تفریح آقا چی شده بود میره یک دونه کاناپه گذاشته بود توی بالکن یا کریمها رو با تفنگ ساچمهای میزنه. ماه رمضون یا کریم زده دخترش بلند شده این رو برداشته برده دامپزشکی، درمانش کرده بود. بالش رو بسته بود برداشته آورده بود. کدوم یکی از این دو رفتار اسلام تره؟
امام حسنی که نشسته بود یک لقمه خودش میخورد یک لقمه میداد به اون سگ بیمار. کدوم یکی اینها امام صادقیتره؟ طرف آمده گفت: «یک خر سرتقی دارم آقا هر کاریش میکنم نمیاد». گفت: «چی کارش میکنی؟» گفت: «گولش میزنم». گفت: «نمیزنی که؟» گفت: «نه گول میزنم. یک دسته علف میگیرم جلوی دهنش، اینرو خرش میکنم خره رو میکشونم سر زمین کارم انجام میشه». حضرت فرمود: «این کاری که تو میکنی دروغه. در بین راه هم از اون علف به او بده فقط بو نکنه بیاد». امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ دید دو تا اسب سوارن دارن با هم بحث میکنن. گفت: «فلان فلان شدهها بیاین پایین، صندلی که نیست نشستین دارین بحث میکنین. برای جنگ بود تموم شد. جهاد بود امنیت جانی یک انسان در میان بود. بله بیا پایین اون حیوان باید تیمار بشه. فکر کردین اون مبله». نگاه به حیوان رو شما توی این مذهب ببین خوب کدام رفتار این دو تا اسلامیتره؟
بعد دختره از نماز و از خدا و از پیغمبر و از همه چیز زده شده، یک صلیبی هم انداخته توی گردنش میگه: «این اسلامه؟» نه عزیزم اون اسلام نیست. به خدا! یکی از مشکلات ما اینه که امثال من رائفی که گناهکارن سر تا پا تقصیرند میان توی جامعه چی میگن؟ ﻣﯽگن: «آقا من رو دیدی. من اسلام». هر غلطی میکنن میافته گردن اسلام. هر کج کولگی هم دارن میافته گردن اسلام. گند وکثافت کاری توی سایتها دربیاد به اسم چی؟ اسلام. «آی مجری شبکه قرآن فلان کرد. آقا یک مداح…» چرا میگی مداح؟ بگو یک آدم. نه! میخواد بزنه. جایی که باید بزنه به اسمش تموم بشه.
سرتون رو درد آوردم، یک دو تا دعا کنیم.
«اَللهُمَ َعَجُل لِوَلیَکِ الفَرَج وَ العافِیَه وَ النَصر وَ اجعَلنا مِن خَیر اَعوانِه وَ اَنصارِه وَالمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیه»
«اَللهُم اَرِنِی الطَلعَه الرَشیدَه والغُرَه الحَمیدَه وَ اکحَل ناظری بِنَظرَه مَنی اِلَیه وَ عَجِل فَرَجه وَ سَهِل مَخرَجَه».
به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن(عج) که صد البته نزدیک است.