بلاو ابتلا – جلسه سوم

موضوع سخنرانی :  آثار اشک بر اباعبدالله (۳)

عنوان بخش ۱ : مقدماتی درباره مصیبت امام حسین(ع)

احزاب (۳۳) ص (۸۳)

به نام خدا

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

دقیقه‌ی ۰ تا ۵

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ، عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ، وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ، السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْن وَ اَخِیَ الحُسَین عَبَّاس وَ اُخْتُهُ زِینُبِ الکُبری.

۱- عرض سلام و ادب و احترام و تسلیت مجدد دارم خدمت شما عزیزان. خب ما دو جلسه قبل در رابطه با بحث بلا و مصیبت و این سفره عظیمی که فراهم شد برای بشریت علی‌الخصوص در عاشورا صحبت کردیم. بلاهای مختلف رو گفتیم که چه نقشی دارد. بلایی که مایه کفاره است. بلایی که مایه قرب و بالارفتن است و بلایی که درهای رحمت رو باز می‌کنه. از نقش خودمون گفتیم، گفتیم که… یعنی اواخر جلسه دوم می‌شد، اینکه آدم باید بتونه با شرکت در بلا و مصیبت و اینکه عقلاً مضطر بشه بی‌آنکه اتفاقی برای خودش بیفته. ‌چون حقیقتا با ته دل رفته در اون خونه و خودش رو مضطر می‌کنه، کانه برای خودش داره اتفاق می‌افته، براش می‌شه کفاره گناه. چون فشار… گفتیم فشارش آبش خیلی زیاده. بخشش هم خیلی زیاده، الحمدالله.

و نکته دیگه اینکه گفتیم حالا این بخش کفاره که تموم شد، اصلا توی بحث شفاعت فقط بحث ما کفاره‌ی گناهان و بخشوده شدن گناهان رو اصلا نداریم. همین جلسه‌ای که توی همین منطقه دارم، اونجا در مورد شفاعت و توسل دارم صحبت می‌کنم. امشب می‌خوام همون رو بگم اونجا. اصلا یک بخشیش شما کفاره گناهان و بخشیده شدن گناهانه، بخش دیگه‌اش تقربه. یعنی یک عده اون دنیا شفاعت می‌شن که مرتبه‌شون توی بهشت بالاتر بره. یعنی یک نگاه … تا الآن ظرف خالی بوده، منفی بوده، حالا می‌خوایم پُرتر بشه. صحبت سر اینه و گفتیم که به اندازه ظرفمون ما از این سفره میایم برمی‌داریم می‌بریم. از این بلا برمی‌داریم می‌بریم و این بلا عملا مایه‌ی خیر و برکته. اونی نیتسش که توی ذهن ما به عنوان یک بدبختی و بیچارگی می‌خواد بیاد و گفتیم این بلاها میاد چی رو می‌زنه؟ ناخالصی‌‌ها ‌رو می‌زنه. ناخالصی‌‌ها ‌رو می‌زنه. اگه برای معصوم بلایی و ابتلایی هست اون ناخالصی نداره «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب/۳۳) نه تنها اهل بیت(ع) که حتی برخی از اولیاء الله هم همین طورند. «إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (ص/۸۳) یه سری از بنده‌‌ها‌‌ی تو هستند این رو خود شیطون می‌گه: «مخلصن، من دستم به این‌ها نمی‌رسه. اصلا هیچ وسیله و دست آویزی ندارم».

شیطون بخواد به من و شما بچسبه دقیقا به ناخالصی‌‌ها‌ می‌چسبه. فرض کنید ناخالصی‌‌ها در وجود ما عین یک گیرنده عمل می‌کنه برای چی؟ برای شیطان و خدا برای اینکه به ما بفهمونه شیطون روکه نمی‌تونی پسش بزنی اون‌وَر. خدا برای اینکه به ما بفهمونه چرا شیطون داره روی ما اثر می‌ذاره، میاد چی رو می‌زنه؟ ناخالصی رو. عین اینکه یک دزدی میاد هی به خونه ما حمله می‌کنه، میاد سرقت می‌کنه. یک نفر میاد می‌گه: «بابا بیا در جیبت رو محکم کن». میاد به شما قفل خراب رو نشون می‌ده. راه پنجره رو نشون می‌ده. از کانال کولر اگه اومده از هر جایی اومده، میاد اون رو بهت نشون می‌ده. می‌گه «ایراد اینه. تو اگه این‌ رو درست بکنی هیچ دزدی نمی‌تونه تو بیاد.»

و گفتیم که در مرحله بعد برای اولیاء‌الله شریک شدن در مصیبت امام معصوم و ولی معصوم اصلا پر از خیرات و برکاته. براشون همینطور شارِش انرژی و خیر و برکت میاره. و صحبت کردیم از کی؟ از صحابه‌ی اباعبدالله(ع) که خودش در همون خطبه معروف شب عاشورا که من دو خط اولش رو خوندم، دو خط آخرش رو هم شنیدید شما. سخنرانی دیگه هم عرض کردم. که به خدا قسم نه اصحابی مثل شما داره نه اهل بیتی مثل شما. هر یک از شما این شب را همچون شتر رهباری بگیرد دست یکی از اهل بیت مرا بگیرد و از این مهلکه برهاند. که اینان فقط با من کار دارند. تو همون جا هم اباعبدالله(ع) فرمود: این با منه. اما اصحابش وایمیستن. می‌گه: نخستین کسی که لب به سخن گشود و لب به اعتراض گشود،

دقیقه‌ی ۵ تا ۱۰

اینجا اعتراضه خیلی قشنگه، عباس‌بن علی(ع) بود. حضرت عباس می‌گه کجا بریم؟ ما جز تو کی رو داریم بریم؟ قشنگ درمی‌یابه اینجا امام معصوم چی داره می‌فرماید؟

بعد عرض کردیم کسانی توی این ماجرا می‌بینید اون‌هایی که دل بیشتری داشتن، آخرتر رفتن. چون اون دیدن این صحنه‌‌ها واقعا سخت بود. واقعا سخت بود. یکی مثل عباس‌بن علی(ع) کم میاره. آخرین نفرات رو میاد می‌گه: «ضَاقَ صُدْرِی» حضرت زینب(س) دست… اباعبدالله(ع) به سینه مبارکش کشید که تونست بمونه و اصل مصیبت هم اصلا بعد اون شروع شد. اصلا بعد خود امام حسین(ع) تازه شروع می‌شه. عبارت‌هایی توی مقاتل نقل شده من زیاد تمایل ندارم بگم. توی تواریخ نقل شده که چه‌‌ها گذشت بر اهل بیت پیامبر(ص). امام سجاد(ع) اشتباه نکنم، روایتی بود آقا می‌فرمایند، ۷ مورد رو نقل می‌کنه. من خودم تا چهارمیش خوندم کتاب رو بستم. دیگه نتونستم بخونم. گفتم نمی‌خوام اصلا بدونم. باورکنید کتاب رو صاف بستم گفتم نمی‌خوام بدونم بعد این رو که حضرت شروع می‌کنه اون مصیبت‌‌ها‌‌یی که می‌فرمایند: «الشام، الشام، الشام». شروع می‌کنه بازکردن. چیز سنگینی گذشت بر اهل بیت(ع). ‌و هر کسی به اندازه ظرفش اومد بهره برد و حتی عرض کردیم که چی؟ پیامبران، اولیاء الله، امام معصوم امام معصوم، رسول گرامی اسلام(ص)، آقا صاحب الزمان(عج) با بلای اباعبدالله(ع) تقرب می‌جویند به خدا. این خیلی حرفه! اصلا بلای امام حسین(ع) در درجه اول بلای رسول گرامی اسلامه. یعنی اوست. حالا من امشب مواردی از عزاداری‌‌هایی که اهل بیت کردن این‌ها، نقل می‌کنم خدمتتون.

پس ما باید نتیجه‌ای که دیشب گرفتیم بود ما هر سال، هر بار باید ظرفمون بزرگ‌تر بشه و دلمون رقیق‌تر باشه. دقیقا این با چی به وجود میاد؟ با اشک. بعضی‌‌ها‌‌ دیدید یک نگاه سوسول مآبانه‌ای دارن به عزا و فکر می‌کنن عارفانه دیگه می‌خوان نگاه کنن. آقا اباعبدالله(ع) رفت از این دنیا به معشوق خودش رسید، به معبود خودش رسید. این گریه داره؟ بشین به حال خودت گریه کن. این حرف‌های این‌ها‌شِر و وِره ها! امام معصوم گریه داشته می‌کرده، به حال خودش داشته گریه می‌کرده؟ رسول الله(ص) قبل به دنیا اومدن، قبل از وقوع این حادثه، بچه امام حسین(ع) ۳ساله است، اشک می‌ریخته. برای کی داشته گریه می‌کرده؟ به حال خودش؟ این حرف‌‌ها‌‌ چی چیه؟ نه اینجا اشک موضوعیت داره عزیزم!

عنوان بخش ۲ : اهمیت اشک در فرهنگ شیعه

یوسف (۸۴) جاثیه (۱۶) مائده (۱۳)

۲- یک سخنرانی بنده کردم توی مشهد اونجا گفتم شیعه رو ۳ تا قطره نگه داشته؛ اول جوهر. قطره جوهره که تشیع از طریق بحث علمی و فقاهت و نوشتن کتاب‌ها خودش رو حفظ کرد. زحمت‌‌ها کشیده شد. علامه امینی‌‌ها دود چراغ خوردن. الغدیرها نوشته شد. المیزان‌‌ها نوشته شد. بحارها نوشته شد. این‌ها که نوشته شد، برای من و شما موند. امروز میایم می‌گیم: «قال الصادق، قال الباقر». رائفی تو این‌ها رو از کجا میاری؟ خب کتابش هست. اولین حرکت، حرکت علمیه.

بعد دومین قطره، قطره‌ی ‌خونه. قطره خون یکی از ضامن‌‌ها‌‌ی بقایای این حرکت و حماسه‌ی شیعی بود. هر جا لازم شد شیعه رفت چی کار کرد؟ خون داد. کماکان شما نگاه می‌کنید، باور کنید توی دنیا نگاه بکنید به درصد جمعیت بخواهید نگاه بکنید، می‌بینید شیعه از همه بیشتر خون داده. از ابتدا مظلوم بود کماکان مظلومه و باکی هم از خون دادن نداشته. شیعه انتحار نمی‌کنه، شیعه خودش رو خراب نمی‌کنه. اما یه جایی می‌رسه می‌بینه اگه بره، اثرگذاری بیشتره. می‌خواد بچه‌‌ها‌‌ی ۱۲ ساله، ۱۳ساله‌‌ها‌‌شون هم باشن خودشون رو می‌ندازن زیر تانک. تا اینجاش رو ممکنه که یک فقه دیگری، فرقه‌ی ‌دیگری، یک نگاه دیگه‌ای، یک آیین دیگه‌ای، یک ایدئولوژی دیگه‌ای هم داشته باشه. یعنی اون‌ها هم کتاب بنویسن، پاش باشه، وایستن چی کار کنن؟ خون هم بدن.

دقیقه‌ی ۱۰ تا ۱۵

مثل کی؟ همین وهابی‌ها. کم کتاب نمی‌نویسن این‌ها؛ فقط سال ۸۱ ، ده میلیون کتاب پخش کردن توی حج. بعد این‌ها چی کار می‌کنه؟ خوب دقت بکن. بعد خون و خونریزی هم که اصلا کارشونه. کشتن به درک هم واصل می‌شن، خونشون هم ریخته می‌شه.

اما قطره سومی وجود داشت که اصلا ماجرا رو برگردوند؛ اشک. این شد اون سلاح استراتژیک. نه به تنهایی ها! کنار اون دو تا. یعنی اشک همینطوری فایده؟ نداره. بله این نگاه عارفانه و علمیت رو بذار واسه همون قطره جوهر. با قطره اشک کاری نداشته باش. اون به معنی نفی این یکی نیست. این یکی مثل سه تا کنار هم دیگه است. این رو دیگه ندارن. این در مصیبت به وجود میاد و در درک اون بلا به وجود میاد. اگر آدم رقیق بشه اگه رقیق قلب بشه لازم نیست روضه گودال خونده بشه. فقط کافیه چه اتفاقی بیفته؟ فقط کافیه آدم یک خرده رقیق القلب باشه تا شما ببینید ها چه اتفاق عظیمی در وجود او شکل می‌گیره. چطور تحولی در قلب او به وجود میاد؟ چه اتفاقی می‌افته؟ فقط کافیه گفتم بگن اباعبدالله(ع) راه افتاد.

من خودم به شخصه این رو عرض می‌کنم خدمت شما عزیزان به شخصه با چیز مخالفم، با روضه‌‌ها‌‌ی [باز]… نظر شخصی خودمه ازش دفاع هم می‌کنم. حالا یک نفر قبول نداره به من هم ربطی نداره. من با روضه‌‌ها‌ی سنگین که درباره خود، خود اباعبدالله(ع) خونده می‌شه مخالفم. می‌گم این‌ها آدم‌ها رو چی کار می‌کنه؟ قسی القلب می‌کنه. بابا مرد حسابی تو داری یه جوری سر بریدن رو تعریف می‌کنی تا می‌فهمی داری در مورد کی حرف می‌زنی؟ متوجهی که در مورد کی داری حرف می‌زنی؟ با این مخالفم. اما شما من رو دیدید. روضه‌ای که درباره اصحاب اهل بیت(ع)، روضه حضرت عباس(ع)، روضه‌ی حضرت علی اکبر(ع)، روضه‌ی علی اصغر(ع)، می‌گم بخونید، تا تهش هم بخونید. چون این یاد می‌ده در راه امام زمان چطوری باید جان داد اما اون یکی باید یک چیزی باشه در هاله و پیچیده باشه که مبادا اون اتفاق بیفته ها! فکرش رو هم نکنید. بحثه دیگه. اما این به این معنی نیستش که حذف بشه این جریان. اشتباه نکنید، ما بگیریم، آقا نخونیم تا تاریخ کلا فراموش بشه. نه می‌گن پس چرا تو مقاتل نوشته؟ می‌گه خوب باید بنویسه. اون، اون حرکت علمیه است. اون حرکت جوهره، او باید بنویسه. اما تو اینقدر وقیحانه و سفاکانه نگو.

من جایی به قولی منبر داشتم، سخنرانی داشتم، بعد نشستم، معمولا هم می‌شینم اگه وقت داشته باشم جلسه‌ی دیگه وعده نکرده باشم، بهره می‌برم. برای خودم بهره می‌برم، با کسی هم کاری ندارم. خدا شاهده بعد این مداح وقتی می‌خواست… داشت می‌خوند یک جایی، جای شمر بود. داشت روضه گودال، من دستم رو گذاشتم رو گوشم. قشنگ دستم رو می‌ذارم روی گوشم که نشنوم. دستم رو گذاشتم رو گوشم بعدش خِرِ مداح رو گرفتم. گفتم: «آخه فلان فلان شده تو چرا وقتی داری عوض شمر کار می‌کنی، چرا اصلا انگار شمر می‌شی!» یعنی یه موقع چنان تو نقشش فرو می‌ره که انگار خود شمره، لحنش شد لحن شمر. الله اکبر حالا من نمی‌خوام بگم به چه روضه‌ای رفت به سمت خوندنش. فقط همینجور داخل بدنش ضربات چاقو رو هم داشت نشون می‌داد. گفتم بابا تو چرا شمر شدی؟ تو انگار یادت می‌ره کی‌ای؟ ما قرار نیست به هر قیمتی بگریانیم عزیز من! والله بر سر بریده اباعبدالله(ع) عمر سعد هم گریه کرد. حتی به شما بگم قبل از بریده شدن رأس مبارک بود. قبل از بریده شدن سر مبارک بود که حضرت زینب(س) فریاد می‌زنه: «یا عمر چی کار داری می‌کنی؟ اینی که اینجا افتاده حسینه ‌‌ها‌!» که گریه‌اش می‌گیره، روش رو برمی‌گردونه، می‌گه: «یکی بره کار رو تموم کنه.» که اون ملعون شمر می‌ره و هراسان با سر بریده میاد بیرون. همین داستان داره ها! هراسان چرا آمد بیرون؟ نقل شده.

اما شما برید ببینید روضه عباس‌بن علی(ع) رو، مرحوم آیت الله قزوینی، صاحب تولیت حرم عباس بود، اشتباه نکنم.

دقیقه‌ی ۱۵ تا ۲۰

مرحوم خراسانی هم ظاهرا اومد روضه خوند اونجا، داشت روضه سنگین، روضه حضرت عباس(ع) می‌خوند، یهویی گفت: «بس کن دیگه. این‌ها رو از کجا آوردی؟» جیگرش آتیش گرفت. حضرت عباسی بود. تولیت حرم حضرت بود. شب حضرت عباس(ع) اومد به خوابش گفت: «تو چی کار داشتی وقتی داشتن روضه ما رو می‌خوندن. گفتی سندش کجاست؟ واستا خودم برات بگم». اونجا حضرت عباس(ع) خودش روضه خودش رو می‌خونه و جالب اینکه این عبارتی که هست نقل می‌شه که بدون دست از ارتفاع افتادن سخت و سنگین و ثقیله، این منقول از خود حضرت عباسه.

من همین هیئت حسینی پیروان مردمان، هیئت که مداحش حاج محمدآقا طاهریه، برنامه داشتم ماه رمضون، یک تکه از جنایت که در مورد حضرت علی اصغر شده بود رو گفتم توی صحبت‌هام. توی اون سلسله سخنرانی داشتم؛ چگونه گناه نکنیم ۶ شب بود. نمی‌دونم شب چندمش بود. وقتی تموم شد صحبت من، خب گریه جمع رو گرفت دیگه اصلا صدای گریه و شیون رفت بالا. حاج محمد اومد گفتش که داشتیم؟ یعنی روضه‌ی ‌اینجوری سنگین بخونیم، من روضه اباعبدالله(ع) نخوندم ها! روضه امام معصوم نبود، روضه‌ی ‌علی اصغر بود، روضه خون هم نیستم، یک اشاره‌ای کردم به اون اتفاق. یک سامانه پیامکی مؤسسه ما داره، بعضی موقع‌‌ها‌، برخی افراد یک سری نکاتی چیزی دارن انتقادی، پیشنهادی دارن به مؤسسه، اگه اون‌ها تشخیص بدن که من باید بدونم، این بچه‌‌ها برای خود من هم اس ام اس می‌کنن و برام می‌فرستن. دیدم یکی برام نوشته بود و قسم خورده بود که: «من دیگه پای سخنرانی تو نمیام. برای چی این رو نقل کردی؟» من این اس ام اس رو خوندم، شروع کردم به گریه کردن. گفتم الله اکبر. این خودش روضه است این اس ام اسه. برای تو یک ماجرایی نقل شده در به در دنبال گشتی تا صاحب نقل رو، بگردی سخنران رو پیدا بکنی بگی که آقا ازت نمی‌گذرم؟ پس تو کجا بودی اون‌ها که دیدن.

ماجرا و مصیبت عظیمه. مردم رو باید رقیق القلب کرد که ظرفشون عمق پیدا بکنه. هر سال در محرم تو باید حسینی‌تر بشی، هر سال تشخیص بدی، بگی عجب پارسال با این روضه اشک نمی‌ریختم. امسال چقدر خوب شده دارم اشک می‌ریزم. یک چیز گرفتی یک چیزی بهم دادن. وگرنه بر بریده شدن سر اباعبدالله(ع) عمر سعد هم گریه کرد. هنر نیست اصلا اساسا بر همچین صحنه‌ای گریه کردن. خیلی آدم باید جونور باشه همچین چیزی جلوی چشمش بتونه تصور بکنه و نپاشه. خیلی باید قسی‌القلب باشه که ما خودمون داریم این کار رو می‌کنیم بعضا. بعضا داریم به این سمت می‌بریم. باید بگذاریم اون توی یک لفافه‌ای باشه.

من حرم اباعبدالله(ع) می‌رم. اصلا سمت قتلگاه نمیرم. از دور می‌خوای یک کاشی‌های قرمز، مرمرهای قرمزی هم انتخاب کردن و نور قرمزی هم گذاشتن، اصلا آدم دیوانه می‌شه. از بغلش رد می‌شم. جرأت نمی‌کنم برم توش رو نگاه کنم. جالبه بهتون بگم مثلا من ۵ سال، ۶ سال پیش که کربلا رفته بودم، رفتم توی قتلگاه زیارت ناحیه مقدسه، توی قتلگاه خوندم. الآن با خودم می‌گم دیوانه بودی تو! چه جوری تونستی این کار رو بکنی؟ اونجا نمی‌ذاشتن کسی وایسته هی می‌گفتن: «برو بیرون، برو بیرون». به یه خادم گفتم: «برای چی می‌گی برو بیرون؟» گفت: «من نمی‌دونم، اینجا میان شروع می‌کنن، یهویی دیوانه می‌شن، با سر می‌کوبن توی این مرمرا، خون می‌ریزه اینجا نجس می‌شه، مجبور می‌شیم بشوریم». نمی‌ذاشتن بمونیم. کلی پارتی بازی و عربی صحبت کردیم باهاشون فلان و بهمان و توی حرم امام رضا(ع) برات نماز می‌خونیم و این‌ها گفت بیا دم درش بشین بخون.

باید این رقت قلب رو به وجود بیاری. اینکه آقا وقتی داستان رو برای بعضی‌ها دیدین کسی رو بکوبن، بعضیا حرفه‌ای‌ان. بعضی‌‌ها آقا سریع. یکی از دوستان هستش می‌خواد نماز بخونه قبلش می‌گه: «صلی الله علیک یا اباعبدلله» دلش می‌شکنه. اشک از چشم‌هاش می‌ریزه، بعد نمازش رو شروع می‌کنه. نماز می‌خواد بخونه ها! اصلا همینه دیگه، اصلا قراره رقیق القلب بشه. اشک اینجا یک داستان داره. بله اون حرکت علمیت مال خودت، دستت درد نکنه. باید هم باشه. اما این رو نفی نکن این باید سرجاش بمونه. شما برید ببینید بسیاری از اثرگذارترین نقاط عطف تاریخ بر گریه بوده.

ما بکائین توی تاریخ داریم که بیشتر از همه اشک ریختن. از امام صادق(ع) پرسیدن حضرت فرمود: اولینشون آدم بود که وقتی افتاد رو زمین، ۴۰ سال تا ۳۰۰ سال نقل کردن و اون روایت معروف که…

دقیقه‌ی ۲۰ تا ۲۵

جالبه یک چیز خدمتتون عرض بکنم. اینکه به ۵ تن و نام برد و بخشیده، جالبه ابن تیمه هم این حدیث رو نقل کرده. این دیگه خیلی از شگفتی‌های تاریخه. منتها به آقا رسول الله(ص) فقط اشاره کردن. خب همین باز هم جای شکر باقیه که این‌ها… پیامبری که هنوز به دنیا نیومده بوده، می‌شده بهش توسل کرد. اونجا حضرت آدم اینقدر گریه کرد، می‌گن اشک می‌سوزونه صورت رو دیگه، رد اشک‌ها روی گونه‌اش مونده بود. کسانی که عزیز از دست می‌دن زیاد گریه می‌کنن، قشنگ رد می‌ندازه روی گونه‌شون، می‌سوزونه.

دومی یعقوب بود. در فراق یوسف اینقدر گریه کرد که قرآن می‌فرماید: «وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ» (یوسف/۸۴) چشم‌هاش، چشم‌هاش سفید شد. کور شد و تا پیرهن یوسف رو هم نیاوردن به چشم نمالید خوب؟ نشد. این نشون می‌ده اون تبرک و لمس، این‌ها که می‌گن نیست. آیه قرآنه. سومی رو خود یوسف نقل کردن. خود یوسف نقل کردن که او هم خیلی گریست.

چهارمی حضرت زهرا(س) است. نکته‌ای که اینجا وجود داره راجع به حضرت زهرا(س) است اینکه که: حضرت آدم ۴۰ سال یا ۳۰۰ سال اشک می‌ریزه می‌شه جزء بکائین تاریخ میاد توی این سطح و به قول امروزی‌ها لِول (level). حضرت زهرا(س) ۷۵ روز گریه کرد. اما کأنّه ۷۵ روز رو گریه کرد. اون قدر گریه می‌کرد که اصلا داد همه دراومده بود. همه گفتن: «یا شب گریه کن یا روز یا زهرا!» «سر قبر عمویم رفتم از دل عقده وا کردم». فقط اشک می‌ریخت اونجا. اشک یک وسیله‌ی ‌ارتباطیه، اشک وسیله دریافته، اشک وسیله‌ی ‌اعتراضه، صادقانه‌ترین شکل نشان دادن عواطف و احساسات، اشکه. شما با کسی که بخندی ممکنه یادش بره، اما با کسی که گریه کن هیچ وقت یادت نمی‌ره اون و چهارمین نفر آقا علی‌بن الحسین(ع)، امام سجاد(ع) که خیلی گریه می‌کرد. خیلی گریه می‌کرد.

ما گفتیم بر مبنای آیات قرآن آیه‌ی ‌داریم. در مورد بنی اسرائیل می‌گه بنی اسرائیل به عنوان قوم برگزیده انتخاب شدن. قوم برگزیده کی‌ان؟ اون کسی که حکومت ولی معصوم می‌خواد تشکیل بده. قرآن گفت «وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ» (جاثیه/۱۶) منتها «وَ فَضَّلْنَاهُمْ» (جاثیه/۱۶) تموم شد رفت دیگه قوم برگزیده نیستند. دیگه فعل ماضی تموم شد رفت. چرا دیگه نیستید؟ «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ» (مائده/۱۳)، چون عهدتون رو شکسته. «لَعنَّاهُمْ» (مائده/۱۳) و لعنتتون کردم «وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً» (مائده/۱۳) چون لعن شدید دل‌ها چی شد؟ سنگ. دل که سنگ شد دیگه همه کثافت‌کاری‌ها اومد وسط. کتاب‌هاتون رو تحریف کردید. ذبح کردین پیغمبرهاتون رو. دقیقا همین اتفاق هم برای امت اسلامی افتاد. چون عهد غدیر شکستن، لعن خدا شامل حالشون شد. چون لعن خدا شامل حالشون شد، دل‌هاشون سنگ شد. چون دل‌هاشون سنگ شد، شروع کردن تحریف کردن. کم حدیث جعلی نساختن و کشتن چی؟ پیامبران. چون منتها چی پیغمبری نیومده، کشتن امامان، بدتر از کشتن پیامبران. کاری بنی اسماعیل کرد که بنی اسرائیل نکرده بود. دقیقا حالا بخوای برش گردونی به عهد با امامت، یعنی شرایط رو فراهم بکنی برای حکومت امام صادق(ع) اول باید دل نرم بشه، دل چه جوری نرم می‌شه؟ اشک. می‌دونید دیگه امام حسین(ع) آن امامی بود که می‌توانست حکومت تشکیل بدهد. نشد به هر دلایلی، اگر فردا بشه من در مورد این بحث می‌کنم. اهل بیت(ع) برنامه رو ریختند برای کی؟ امام صادق علیه السلام. یعنی شرایط رو آماده کردند که امام صادق(ع)… باز هم نشد، رفت برای آقا صاحب الزمان(عج). که روایت داریم ها! از خودم نمی‌گم. دلایلش هم اگه وقت شد عرض کردم فردا، نقل می‌کنم.

عنوان بخش ۳ : اهل بیت(ع) و اشک بر امام حسین(ع)

ندارد (-)

۳- یه روایتی داریم از امام سجاد(ع) وقتی پرسیدند چرا این قدر گریه می‌کنی؟ فرمود: یعقوب پیغمبر بود، پسر پیغمبر بود، خداوند دوازده تا پسر بهش داد، یکی از جلوی چشمش دور شد. می‌دونست هم زنده است. یکی از جلوی چشمش فقط چی بود؟ دور بود. آنقدر گریه کرد که چشمانش نا بینا شد و کمرش خمیده شد و مویش سفید شد و حال آنکه پسرش زنده بود.

دقیقه‌ی ۲۵ تا ۳۰

چگونه گریه نکنم وگریه‌ام کم کنم و حزنم بر طرف گردد، حال آن که پدرم، برادرم و ۱۷ نفر از خویشانم را دیدم که همه به روی خاک کشته افتاده بودند و ذبحشان کردند. چه جوری گریه نکنم؟ عزاداری در طول تاریخ و گریه و سنت اشک، بوده، بعد این هم خواهد بود. اصلا برخی نام نوح رو برگرفته از همین نوحه می‌دونن، بس که گریه می‌کرد بر اباعبدالله(ع) که می‌دونید یه لوحی هم هست که از کشتی نوح پیدا شده، توی موزه این خارجی‌‌هاست و من توی سخنرانی کشتی حسین تا کشتی نوح کامل توضیح دادم، بس که نوحه می‌کرد. یعنی هر که هر چه گرفت، از گریه گرفته ظاهراً. منتهی این شور باید شعور هم داشته باشد ها! ما اون حرف سر جا هست. من اون رو می‌گم اصلا سرجاشه، منتها بعضی‌‌ها فکر می‌کنند، آخه از این‌وَر بوم افتادن. می‌گن: «نه دیگه الآن ما یک شعور حسینی داریم»، اصلاَ اگه تو شعور حسینی داشته باشی نمی‌تونی شور رو حذف کنی. این شور جزئی از شعور حسینیه.

امام صادق(ع) روایت می‌کنه، می‌فرماید: پس از حادثه‌ی ‌عاشورا هیچ بانویی از بانوان بنی‌‌ها‌‌شم سرمه نکشید، خضاب ننمود. از خانه‌ی ‌هیچ یک از بنی‌‌ها‌‌شم دودی که نشانه پختن غذا باشد بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشتیم، این رو امام صادق(ع) می‌فرمایند. حجی حضرمی می‌گه هنگام رفتن به صفین در رکاب علی‌بن ابیطالب(ع) ناگهان در نقطه‌ای به نام نینوا با صدای بلند فرمود: ای اباعبدلله! در کنار فرات صبور باش و این جمله را دو بار تکرار فرمود‌. ‌پرسیدم این سخن چیست؟ یا امیرالمؤمنین! این چیه داری می‌گی؟ این سخن از کجاست؟ فرمود: روزی بر پیامبر خدا(ص) وارد شدم دیدم چشمان مبارکش اشک‌آلود است، امیرمؤمنان داره می‌گه. جالب اینایی که می‌خوام براتون بخونم سند مال اهل سنته. شیعی‌‌ها‌‌ رو کلا گذاشتم کنار. این‌هایی که دارم براتون می‌خونم از این به بعد، این‌ها همه سند اهل سنته. عرض کردم ای رسول خدا! آیا کسی شما را ناراحت کرده که گریه می‌کنید؟ فرمود: لحظاتی جبرئیل نزد من آمده بود و از کشته شدن حسین(ع) در کنار شط فرات به من خبر داد و گفت: «آیا میل داری مقداری از تربتش را ببویی و ببینی؟» گفتم: «بلی». دستش را دراز کرد و مشتی از خاک سرزمینی که حسین(ع) در آن به شهادت می‌رسد را به من داد. نتوانستم تحمل کنم و جلوی اشکم را بگیرم. مجمع الزوائد هیثمی، جلد ۹، صفحه ۱۸۷ باز سائق المارقه ابن حجر، صفحه ۱۹۳ هم همین رو می‌گه. می‌گه اونجا رفت، به یه منطقه‌ای رسید و نام آن سرزمین رو جویا شد و گفتند کربلا و این داستان‌ها. مناقب علی‌بن ابیطالب(ع)، ینابیع الموده قندوزی، جلد ۳، صفحه ۴۷ اون مال ابن مغازلی صفحه ۶۶ قبلیه می‌گه: دخترم فاطمه(س) با لباس خونین فرزندش حسین(ع) وارد محشر می‌شود. پیامبر(ص) می‌فرمایند: آنگاه به یکی از پایه‌‌ها‌‌ی عرش خدا چنگ می‌زند و عرض می‌کند: ای خدای عادل و جبار! بین من و قاتل فرزندم قضاوت کن. به خدای کعبه سوگند که خداوند حکم و دستور خاص خودش را درباره دخترم صادر خواهد کرد. این‌ها مال اهل سنته.

حالا دیدید یه سری شبکه وهابی پیدا شدن: «آقا گریه چرا حالا یه نفری یه چیزی… گریه دیگه شرکه، بسه چه خبره؟» فلان. هر چند آیه قرآن داریم ها! پیغمبر خدا نعوذبالله نمی‌فهمیده، این‌ها‌ می‌فهمیدن. حضرت یعقوب متوجه نبوده این‌ها متوجهن. این‌ها قرآن هم قبول ندارن. در مورد عزاداری امام سجاد(ع) که من دیگه نقل نمی‌کنم، می‌سپرم، چون عرض کردم در مورد امام صادق(ع) هم داریم که می‌گه اینقدر امام صادق(ع) اشک می‌ریخت که محاسن شریفش خیس می‌شد‌. بعد حالا یه عده‌ای میان می‌گن: «نه آقا این اشک نداره، شادی داره.» به خدا، اون روزی یکی از دانشجویان اومده بود می‌گه استادمون آمده گفته: «این که گریه نداره این شادی داره، روز عاشورا باید شاد بود‌». ‌شیطون چه جوری میاد تزیین می‌کنه ها! ورق رو برمی‌گردانند. «وَ هَذا یَوْمٌ فَرِحَتْ به ال زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِهِمُ اَلحسُیَن».

دقیقه‌ی ۳۰ تا ۳۵

خود امام باقر علیه السلام هم ما باز داریم که این حدیثش مال شیعه است. می‌گه: «فردی شعر می‌خوند وقتی به اینجا رسید که «قتیل بالطف». یعنی کشته شده در آن صحرای سوزان و خشک، آقا امام باقر علیه السلام گریه‌ی خیلی زیادی فرمود و به شاعر گفت: «ای کمیت! اگر سرمایه‌ای داشتم در پاداش این شعرت به تو می‌بخشیدم. اما پاداش تو همان دعایی است که رسول خدا درباره حصان بن ثابت فرمود که همواره به جهت دفاع، به خاطر همین شعری که خوندی، به خاطر همین شعر تو مورد تأیید روح القدس خواهی بود. او کسی است که از این به بعد یار و یاور تو خواهد بود». فرشته الهی که خدا فرستاده برای تأیید خیلی از بنده‌هاش. همون روح القدسی که بر مریم(س) وارد می‌شد. یه شعر می‌خونه برای اباعبدالله(ع).

امام کاظم علیه السلام می‌فرماید: چون ماه محرم فرا می‌رسید دیگر پدرم خندان نبود. بعضی‌ها می‌گن: «آقا حادثه مال بعد از عاشورایه، ما تا نهمش دایره تنبک دستمون بگیریم، از فرداش دیگه مثلا حالا عزاداری بکنیم». نخیر اگه می‌بینید ما از اول محرم عزاداری را شروع می‌کنیم ما بابت این چی داریم؟ روایت داریم نه یکی دو تا. بله بعد از عاشورا هم باید محزون بود این محرم و صفر است که اسلام را… اگه به این که تا اربعینش باید وایستی حتی بیشتر. دیگر پدرم خندان نبود بلکه اندوه از چهره‌اش نمایان و اشک بر گونه‌اش جاری می‌شد ‌تا آن که روز دهم فرا می‌رسید. در این روز مصیبت و اندوه امام به نهایت می‌رسید او پیوسته می‌گریست و می‌فرمود: امروز روزی است که جدم حسین(ع) به شهادت رسید.

باز در مورد عزاداری امام کاظم، از امام رضا(ع) نقل شده، امام رضا علیه السلام نقل می‌فرماید، می‌فرماید: چون ماه محرم فرا می‌رسید کسی پدرم را خندان نمی‌دید. این سیره اهل بیت(ع) بوده دقیقا همون اتفاقی که امام کاظم(ع) نسبت به امام صادق(ع) نقل می‌کنه، عینا امام رضا(ع) نسبت به امام کاظم علیه السلام نقل می‌کند و این وضع ادامه داشت تا روز عاشورا، در این روز پدرم را اندوه، حزن و مصیبت فرا می‌گرفت و می‌گریست و می‌گفت: در چنین روزی حسین(ع) را کشتند.

عزاداری امام رضا نقل شده. امام رضا روضه برپا می‌کرد، می‌اومد جلسه می‌گرفت، به قولی روضه خون می‌اومد، می‌اومدن گریه می‌کردن برای اباعبدالله(ع) منتها شعور مردم نمی‌کشید که این امام رضا(ع)، امام زمان وقت خودشه. تو برای امام زمان سال ۶۱ هجری داری گریه می‌کنی اما امام زمان الآن رو نمی‌فهمی مثل همین الآن که خیلی‌‌ها‌‌ گریه می‌کنند و این رو نمی‌فهمن. امام رضا(ع)، امام حسین زمانشه. این هم امام حسینه چه فرقی داره؟ و یزید زمان، هارون و مأمون اونجا بودن، این‌ها می‌اومدن برای امام حسین(ع) گریه می‌کردند و بلند می‌شدن می‌رفتن یعنی از این گریه هیچ چی در نیومده. شعوری پشت سرش نبوده که بفهمن بابا اگر اباعبدالله(ع) به شهادت رسید به خاطر این که یک عده‌ای تنهاش گذاشتن. امام زمانشون رو تنها گذاشتن. بعد خودشون نتونست باز تعریف بکنه بگه من چه نسبتی دارم با امام زمان الآنم، نمی‌تونه بفهمه.

روز شهادت حسین(ع) پلک‌های ما را مجروح کرد و اشک‌های ما را سرازیر نمود. عزیز ما را خوار نمود به ظاهر و در نظر مردم، زمین کربلا تا روز قیامت برای ما سختی و بلا را به ارث گذاشت. پس گریه کنندگان برای شخصیتی همچون حسین(ع) باید اشک بریزند. زیرا که گریه برای حسین(ع) گناهان بزرگ را از بین می‌برد. امالی شیخ صدوق باب حدیث رضا الیوم العاشورا ،حدیث ۱۹۹. باز ماجرای دعبل هم هست که من دیگه نقل نمی‌کنم که شنید آقا چه عبارت‌‌ها‌‌ی عجیب و غریبی رو استفاده کرده و چه جزایی به دعبل داد.

عنوان بخش ۴ : پیامبر(ص) و اشک بر امام حسین(ع)

بقره (۱۵۶) اسراء (۸۲)

۴- ما عزاداری امام حسین(ع) را در سنت نبوی هم داریم. اشک بر اباعبدالله(ع) رو. در مستدرک صحیحین حاکم نیشابوری سنی و تاریخ ابن عساکر و مقتل خوارزمی می‌گه: ام الفضل دختر حارث خدمت رسول الله(ص) رسید، عرض کرد: یا رسول الله! دیشب خواب بدی دیدم حضرت فرمود‌: ‌چه خوابی دیدی؟ خواب بدی بود مانند اینکه قطعه‌ای از جسدتان را بریدید و در آغوش من گذاشتید. رسول الله(ص) فرمود: خیر است. فاطمه(س) ان‌شاء‌الله فرزندی به دنیا می‌آورد و او را در آغوش تو قرار می‌دهد تعبیرش اینه، پاره‌ای از تن، فرزندم. بعد از مدتی فاطمه(س) حسین(ع) را به دنیا آورد همان گونه که پیامبر(ص) فرموده بود در آغوش من قرارداد

دقیقه‌ی ۳۵ تا۴۰

تا اینکه روزی خدمت حضرت رسیدم و حسین(ع) را در آغوش آن حضرت گذاردم. حضرت به من التفاتی نمود و چشمانش پر از اشک گردید. عرض کردم: یا نبی الله! توی مستدرک حاکم نیشابوری داره می‌گه از مستندترین کتاب اهل سنته، یا نبی الله! پدر و مادرم به فدایتان چه شده؟ حضرت فرمود: جبرئیل علیه الصلاه و السلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت که امت من به زودی چه با فرزندم می‌کنند. امت من! و فرزندم را می‌کشند. عرض کردم: همین حسین(ع) را‌؟ فرمود: آری و این هم مقداری از خاک و تربت سرزمین کربلاست. حالا اگه شیعه این تربت رو برداره بیاره مهر کنه می‌شه مشرک! جبرئیل برای چی این تربت رو آورده واسه پیغمبر(ص)؟ این‌ها ته ماجرا رو ببینید، این‌ها پیغمبر(ص) رو هم مشرک می‌دونن، خدا رو هم مشرک می‌دونن، به خدا می‌گن خدا هم مشرکه دیگه. شیطون از نگاه این‌ها موحده، شیطون به غیر خدا سجده؟ نکرد. خدا می‌گفت: «اگه من رو قبول داری سجده کن»‌. ‌شیطان گفت: «نه خدایا تو خودت نمی‌فهمی، من به غیر تو به هیچ کی سجده نمی‌کنم‌». ‌این غزالی احمق اومده می‌گه: «شیطون امام الموحدینه». الله اکبر! خدا گفت: «به غیر من سجده کن.» گفت: «سجده نمی‌کنم». مستدرک حاکم جلد ۳ صفحه ۱۷۶ با اختصار هم صفحه ۱۷۹ هم دوباره آوردش بعد آخرش هم می‌گه: «هذا حدیث صحیح علی شرط شیخین» یعنی بخاری و مسلم.

در مقتل الحسین خوارزمی می‌گه: چون حسین(ع) به یک سالگی رسید، ۱۲ ملک با صورتی خون‌آلود و پر و بالی آشفته بر رسول خدا(ص) نازل شده‌اند و آن حضرت را به حوادثی که به زودی بر حسین(ع) خواهد گذشت، خبر دادند. همین طور ما روایت داریم در لحظه به دنیا اومدن آقا رسول الله(ص) گریه کرد، یک سالگی گریه کرد، دو سالگی گریه کرد. اصلا این گریه مداومت داشته. رسول الله با این گریه داشته تقرب می‌جسته‌. ‌

روایت طولانی از ابن عباس می‌گه: هنگامی که حسین(ع) دو ساله شد، نبی اکرم در مسافرت بود. در میانه راه توقف کرد و استرجاع نمود یعنی «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» (بقره/۱۵۶) گفت و اشک از چشمان حضرتش جاری شد. از علت این اقدام حضرت سؤال کردن، حضرت فرمود‌: ‌جبرئیل هم اکنون به من خبر داد. از سرزمینی در ساحل فرات که به آن کربلا گفته می‌شود و در آنجا فرزندم حسین‌بن فاطمه(س) به شهادت می‌رسد. گفته شد: «یا رسول الله! ‌چه کسی او را می‌کشد؟» فرمود: شخصی که به او یزید گفته می‌شود «لا بارک الله لهو فی نفسه»؛ «خدا او را لعنتش کند»، مبارک نباشه همچین کسی. وگویی که او را در قتله گاهش می‌بینم در حالی که سر او را به هدیه می‌برند. والله کسی نیست که به سر بریده فرزندم حسین(ع) نظر افکند و خشنود گردد الا این که خداوند بین قلب و زبانش جدایی بیندازد. بعد می‌گه باز حضرت برگشت از سفر به بالای منبر رفت این رو گفت: هی تأکید می‌کرد بابا حسن و حسین(ع) «سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّه». «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن‏». این‌ها توی منابع اهل سنته ها! فکر نکنی فقط شیعه گفته. هی تأکید می‌کرد حسین(ع) مبنایه ها! می‌رفت توی سجده، سجده رو طولانی می‌کرد برای حسین‌بن علی(ع) بلند نمی‌شد. چی می‌خواست حضرت بفهمونه؟

احمد بن اعثم کوفی در الفتوحش این رو گفته، گفتم جلد ۴ صفحه ۳۲۵ روزی همسرم رسول خدا(ص)، این رو همسر پیامبر(ص) نقل می‌کنه، در اتاق من بود. فرمود: هیچ کس حق ورود به حجره مرا ندارد، بیرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود. در همین حال حسین(ع) محضر پیامبر رسید، کوچک بود. صدای گریه از درون به گوش رسید. حس تحقیق و جستجو وادارم نمود تا نگاهی به درون اتاق بیندازم. دیدم حسین(ع) بر زانوی رسول خدا(ص) نشسته و پیامبر(ص) دست بر پیشانی‌اش می‌کشد و اشک(ص) می‌ریزد، عرض کردم به خدا سوگند من از ورود حسین(ع) به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلوگیری کنم، حضرت فرمود: اکنون جبرئیل با ما بود و از من سؤال کرد یا رسول الله! دوستش داری؟ گفتم آری. جبرئیل گفت: به زودی امت تو او را در سرزمینی که به آن کربلا گفته می‌شود، به قتل می‌رسانند و بعد از این سخن قدری از تربت آن را به من نشان داد. بعد این روایت رو طبرانی نقل می‌کنه، می‌گه رجالش همه صحیحه یکی از بهترین و تماماّ ثقه هستند.

باز دوباره همین رو داریم. باز یکی دیگه از همسران پیامبر(ص) نقل کرده؛ معجم کبیر طبرانی، جلد ۳، صفحه ۱۰۹. جالب اینکه من این رو بخونم. این از همسر پیامبر(ص)، جناب عایشه، نقل شده، می‌گه: حسین‌بن علی(ع) بر رسول الله(ص) وارد شد و پیامبر خدا(ص) در حال شنیدن وحی از جبرئیل امین بود. جبرئیل پرسید یا محمد، آیا حسین(ع) رو دوست داری؟ فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئیل گفت: امت تو او را بعد از تو می‌کشند. سپس جبرئیل دستش را دراز کرد و خاک سفیدی آورد و گفت: فرزندت را در سرزمینی که طف نام دارد می‌کشند.

دقیقه‌ی ۴۰ تا ۴۵

رسول خدا(ص) به جمع اصحابش که علی(ع) و ابوبکر و عمر و حذیفه و عمار و ابوذر بودند با چشمانی پر از اشک پیوست، یاران رسول خدا(ص) با دیدن آن حضرت پرسیدند: چه چیزی شما را به گریه آورده است؟ فرمود: جبرئیل مرا از شهادت فرزندم حسین(ع) در سرزمین طف آگاه کرد و این خاک را هم از همان سرزمین برایم آورد جایی که محل دفنش خواهد بود. معجم کبیر طبرانی جلد ۳ صفحه ۱۰۷، مجمع الزوائد جلد ۹ صفحه ۱۸۷، ابن عساکر جلد ۷ صفحه … ترجمه امام حسین(ع) صفحه ۲۶۰ میاره. در سنن ترمذی هم داریم من دیگه چون خیلی وقت زیاده، تاریخ طبری، جلد ۳، صفحه ۳۴۲ هم داریم. عزاداری‌هایی که اهل سنت کردند برای اباعبدالله(ع)، حالا یه داستانی شده اومدن و نمی‌دونم چی چی.

انجیل اشاره می‌کند به این ماجرا! چیزی نیست که شما بتونی همین الآن، یه چیزی بود، یه چیزی از توی کلاهش درآوردن، تموم شد رفت. در منابع اهل سنت داریم وقتی بیت‌المقدس فتح شد، (در منابع اهل سنت!) بیت‌المقدس فتح شد یه سنگی بود که اون یهودی‌ها و مسیحی‌های اونجا می‌گفتند این مال ۳۰۰ سال پیش اینجا بوده، ما از۳۰۰ سال پیش می‌دونیم اینجا بوده. در زمان خلیفه دوم فتح شد، یعنی ۳۰۰ سال پیش پدر بزرگ پیغمبر هم نبود. تازه می‌گه ۳۰۰ سال پیش ما می‌دونیم اینجا بوده، منتسب بود به حضرت ابراهیم، می‌گه دیدیم نوشته روش که: آیا امتی که حسین(ع)، نوه پیامبر(ص) را به شهادت می‌رساند، انتظار شفاعت او را دارند؟ این هم به شما بگم احدی از اون‌ها شفاعت نمیشن.

در صحیح بخاری حدیثی وجود داره به صراحت می‌گه، پیامبر(ص) از صحابه‌اش الا انگشت شمار فقط بهشتی‌اند، همه جهنمی‌اند. حدیث صحیح بخاریه، من نمی‌گم. حدیث معروف به حدیث حوض، توی اینترنت سرچ کنید. پیامبر(ص) می‌فرمایند: جز تعداد انگشت شمار، همه جهنمی‌ان، «الی النار» پرسیدم: «کجا می‌برید صحابه‌ام رو؟» می‌گه فرشته‌‌ها گفتند: «تو نمی‌دونی بعد تو این‌ها چه کار کردند». شوخی نداریم آقا، حالا بعضی‌ها می‌خوان دینشون رو شوخی بگیرن. ‌

آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردید، پسر انسان یعنی منجی، این خود عیسی نیست که داره میاد چون عیسی پسر خداست، این‌ها می‌گن پسر خدا. خدای ما حکیم بود و عمدا برای منجی چه لفظی رو استفاده کرد؟ پسر انسان که دهن این‌ها بسته شه، می‌دونست چه انحرافی می‌خواد درشون به وجود بیاد. آنگاه علامت… ‌بذار من براتون از یه خرده قبل بخونم، و فورا بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را بدهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت‌های افلاک متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد، می‌گه نشانه ظهور منجی اینه، و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنی کنند. می‌گه و از نشانه‌‌ها‌‌ی ظهور اینکه سینه زنی و این اشک و روضه همه جا دنیا رو می‌گیره.

چیز ساده‌ای نیست که ما فکر کنیم. پس اگر ما می‌یایم می‌خواهیم ظرفمون رو گسترش بدیم، بتونیم قوی‌تر بشیم، رقیق‌تر بشیم، عمیق‌تر بشیم. اون اینجا با اشک، اشکی که از سر شناخت باشه. یک موقعی هست برای اینکه مطلب جا بیفته عرض می‌کنم. این از کجا میاد؟ از همون معرفته میاد. از علم میاد. چه جوری؟ آقا یه موقعی هستش که بچه شما برمی‌داره یک ظرفی را می‌شکونه. می‌گی: چه کار می‌کنی حواست رو جمع کن! یه خرده حالا ناراحت شده، می‌گی حالا فدای سرت. یک موقعی هستش که یک ظرف چینی بلور عتیقه داری آقا صد میلیون قیمتشه، می‌زنه می‌شکونه. اون موقع دیگه این جوری نمی‌گی. آخه صحبت از کشتن و کشته شدن نیست، صحبت از اینه که چه کسی را کشتن؟ صحبت از اون مرتبه است. آقا رسول الله(ص) دیگه باید چه کار می‌کرد تا به این‌ها بفهمونه این پنج تن، این چهارتای دیگه با شماها فرق دارن. هرچی هم می‌خواست این رو تأکید کنه چی می‌شد؟ «وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا» (اسراء/۸۲) عین اینه که هی حضرت یعقوب می‌فرمود که بابا این پسر با بقیه شماها فرق داره، آیا این‌ها تأدیب شدند؟ آدم شدند؟ نه! چی شد؟ حسادتشون بیشتر شد، بغضشون بیشتر شد. دقیقا هم همینه دیگه روز عاشورا می‌گن «بُغْضًا لِاَبِیک» یعنی ما اصلا اومدیم کینه‌‌ها‌‌مون رو صاف کنیم فلذا عرض کردم کسانی که علی بودند رو خیلی بد زدن در کربلا، خیلی بد زدند.

عنوان بخش ۵ : مصیبت امام حسین(ع)؛ رسیدن به مقام محمود

کوثر (۱) واقعه (۱۶)

۵- ما این مصیبت رو طلب می‌کنیم.

دقیقه‌ی ۴۵ تا ۵۰

توی زیارت عاشورا شما می‌گین «وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِکُمْ وَ بِالشَانِ اَلذیِ لَکُمْ عِندهُ اَنْ یَعطِیَنِی بِمصابی بِکُمْ» به من عطا کن به من بده این مصیبت رو. منت می‌کشی از خدا، قسمش می‌دی خدا رو، خدایا بده به من این مصیبت رو، به من هم عطا کن که چی؟ «اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ» افضل یعنی بیشترین مصیبت، به هر کی دادن از همون‌ها من هم می‌خوام، به من هم بده. طلب مصیبت آدم می‌کنه «ما اَعْظَمَها»، بیشترینش رو که تا حالا به کسی دادی. «وَ اَعظمَ رَزَیِتها ِفی اِلاسلامِ». نه فقط توی اسلام «وَ فی جَمیعَ السَّمواتِ وَ الارضِ»، اصلا تو تمام زمین و آسمون‌ها، این مصیبت رو به کی دادی من همون رو می‌خوام. «اَفْضَلَهَا» بیشترش رو به من بده، «اَعْظَمَها» بیشترش رو به من بده. اینجا میای این مصیبت رو می‌خوای. بعد از این که مصیبت رو می‌گیری خودت داغ دار می‌شی و با صراحت می‌گی «مُصَابِی» مصیبت منه، «رَزِیَّتِی» این عذاب منه، این درد منه.

شروع می‌کنی موضع گیری کردن. این عرفان اساسیه، می‌گی چی؟ می‌رسی به مقام لعن و سلام. درست شد، صدتا، اول هم چی؟ لعن می‌دی بعد سلام. صد بار اعلان برائت می‌کنی «اللَّهُمَّ العن اَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حقَّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ و آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلکَ اللهمَّ العنِ العصابهَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً». خدایا به همون اولی تا آخریشون لعنت. اونایی که اصلا بیعت کردن، با اون‌هایی که می‌خواستن برن، نه فقط خودشون، قاتل‌ها که جای خود داره. اون‌هایی که مشایعتشون کردن، بدرقه‌شون کردن. این‌ها داشتن می‌اومدن جنگ بدرقه‌شون کردن، قبلش چی می‌گی؟ می‌گی «اَسْرَجَتْ وَ الجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ». اون‌هایی که لجام زدن، اون‌هایی که نقاب زدن، اونی که سراجشون رو زین درست کردن، ها؟ همه این‌ها لعنت، بر همه این‌ها.

حالا یک سری عرفان‌ها اومده می‌گه: «آقا لعن نفرست.» این‌ها عرفان نیست. این شیطانیه. می‌گه: «ما آقا امام حسین(ع) رو دوست داریم». خب هنر کردی دوست داری؟ بنده اعتقاد دارم یه نفر که اهل بیت(ع) رو دوست نداشته باشه، جداً باید به یک سری مسائل شک کنی، چه دلیلی داره؟ امیر مؤمنان(ع) می‌فرمایند: «چه بدی دیدن که از ما بدشون بیاد؟ ما اصلا چه کار کردیم که اصلا بدشون بیاد؟». توی برائته که این ماجرا در میاد. البته باید بگم که این اصولش باید رعایت بشه و خدا نکرده بحث وحدت و این چیزها رو، با عقلانیت باید پیش بره، یه نفر از این‌ها برداشت غلط نکنه. من این لعن، لعن زیارت عاشورا رو لعن صحیحی می‌دونم. خیلی قشنگ و اصولی گفته، کسانی رو اسم برده که ما ازشون کوتاه نمیایم، خط قرمزه، یزید، معاویه برامون خط قرمزه. چرا؟ توی این لعن‌ها می‌خوای شما چی رو بفهمی؟ جریان حق و باطل رو بشناسی. تو حالا بگو «اللَّهُمَّ الْعَن‏ شِمْرا»، خب آقا شمر همون جانباز جنگ صفینه که اینجوری شده؟ خب چرا این جوری شده؟ تو تا باطل رو نشناسی، حق رو نشناسی، جریان‌شناسی نتونی بکنی، مادر دنیا همین جور داره شمر می‌زاد. سوزنت گیر می‌کنه به یه جا، به شمر. یه عده بودن می‌گفتن: «مرگ بر بوش». حالا رئیس جمهور عوض شده می‌گن: «نگیم مرگ بر اوباما؟» یا نه، بگو مرگ بر آمریکا. بین مرگ بر آمریکا و مرگ بر بوش تفاوته. اونی که می‌گه مرگ بر بوش ممکنه بعدا مرگ بر اوباما رو نگه اما اونی که می‌گه مرگ بر آمریکا به همه رئیس جمهور که می‌خوان سر کار بیان‌، ‌مرگ بر اون فرهنگ و استکبار حاکم بر آمریکا، و الا آمریکا هم یه جاییه مثل بقیه جاها، یه حکومتیه مثل بقیه حکومت‌ها، چه کار داری؟ اینه که آدم رو نجات می‌ده تا ابد.

اصلا اباعبدالله(ع) به شهادت می‌رسه که همیشه این خط حسینی و یزیدی رو جدا کنه. امکان نداره یک نفر در مسیر پژوهش‌‌ها‌‌ش به امام حسین(ع) نرسه. ما روایت داریم از اهل سنت، خیلی صریحه، هیچ جوری قابل ماست‌مال کردنی نیست. در صحیح‌ترین کتاب‌هاشون اومده، صحیح مسلم می‌گه: «پیامبر(ص) فرمودند بعد از من ۱۲ نفر از قریش (حالا اصلش بنی‌‌ها‌‌شم بوده ها! جعل کردن، کردن قریش. عیب نداره همون قریش) میان خلیفه، رجل، قیّم، نقیب. خب بسم الله بگو این‌ها کین؟ حالا موندن گیر کردن این ۱۲ تا رو چه جوری جور کنن؟ کار به جایی رسیده برای این که بتونن ۱۲ دستشون جور بشه، مجبورن کی رو بیارن قاطی خلفا؟ حدس بزنید، یزید! یعنی چاره‌ای نداری تا اینکه تو بری به یه جایی برسی یا حسینی می‌شی، وقتی حسینی شدی عین دومینو تا ته برمی‌گردی. آزاده می‌شی، حرّ می‌شی. یا یزیدی می‌شی تا ته می‌ری توی اسفل السافلین،

دقیقه‌ی ۵۰ تا ۵۵

این جریان‌شناسی باید باشه. حق و باطل. من یه عبارتی برای شما می‌گم، لذت ببرید از این مذهبی که دارید، شما چه چیزی داری؟ حق، حقیقت اون چیزی که هست و باید باشد اما اون چیزی که اتفاق می‌افته، می‌شه واقعیت. می‌گه واقعیتش اینه اما خیلی وقت‌‌ها واقعیت، حقیقت؟ نیست. واقعیت اینه که یکی زد، اون یکی رو کشت. این یه واقعیت اتفاق افتاده اما حق نبود، ظلم بود، باطل بود. حق اونه، یه مبنائیه، ما نسبی‌گرا نیستیم. ما یه چیزی داریم. حق هم با قرآن و عترت می‌شناسیم، حق اون بالاست. اعتقاد به حق ایجاب می‌کنه هر چیزی سر جای خودش باشه. این می‌شه چی؟ تعریف چیه؟ تعریف عدله، اعتقاد به حق ایجاب می‌کنه هر چیزی سر جای خودش باشه. اعتقاد به این که هرچیزی سر جای خودش باشه، آدم رو عادل می‌کنه. اجرای این مسئله می‌شه نظم، درست شد؟ حق، عدل، نظم. نظم چی میاره؟ زیبایی. اگه امروز می‌بینید دنیا نازیبا شده، تعریفشون از حق مشکل پیدا کرده. اگه می‌بینید یه بابایی خودش رو شیطون‌پرست کرده. میاد صورتشو درب و داغون می‌کنه، خط می‌ندازه روی صورتش، می‌ره عمل جراحی می‌کنه که زشت بشه. این رو نمی‌تونی بفهمی می‌دونی چرا؟ چون حق نمی‌شناسه. حق رو نشناخت، عدل براش تعریف نشد، نظم براش تعریف نشد، زیبایی براش تعریف نشد. حالا اگه یه نفر حق رو بشناسه، از توی دل همه‌ی ‌این‌ها چی می‌بینه؟ زیبایی! «مَا رَاَیْتُ بِنْت عَلی»؟؛ «چی دیدی دختر علی؟» دختر علی فرمود: «ما رَأَیتُ الّا جَمیلاً»؛ «زیبایی می‌بینم». حالا شما برید توی فرهنگ سیتنیسم (Satanism) که از دل غرب اومده نگاه بکنید، می‌بینید دقیقا نشانه‌‌ها‌‌ی شیطان‌پرستی توشه؛ یک، تبر وارونه نشان ضد عدل، عجب! یه دونه A توی یه دایره، حرف اول آنارشی (Anarchy) نشان ضد نظم. شاهکار بر این مذهب که عدل آورد توی اصول مذهبش. از اول تابلو زد که من با بقیه فرق دارم. نتیجه‌ی ‌این می‌شه زیبایی، نتیجه‌ی ‌اون طرف می‌شه زشتی. ببینیم چی کار می‌کنن. توی اینترنت بزن آرایش عجیب شیطان‌پرستان. ببین چه قیافه‌‌ها‌‌یی میاد؟

«هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‏»؟ امام رضا(ع) فرمود: «آیا دین فکر کردید چیزی جدای از حبّ و بغضه؟» حب تنها راه‌گشا نیست، بغض تنها هم راه‌گشا نیست. تبری و تولی! و تولی و تبری باید کنار هم باشن. خیلی از کسانی که توی سپاه امام حسن(ع) داشتن می‌جنگیدند، من به شما بگم اصلا حبّی به امام حسن(ع) نداشتند. به خاطر بغض به معاویه گفتن بریم توی سپاه امام حسن(ع). به محض این هم که، (گوش کنید این روضه است)، امام حسن ۱۲ هزار نفر برد جلوی ده‌ها ‌هزار نفر اومدن،گفت باز هم می‌جنگیم. شب فرمانده سپاه امام حسن(ع) نه تنها فرار کنه بره، نه. فرمانده سپاه امام حسن(ع) رفت توی سپاه معاویه. بی شرف خودش هم تنها نرفت چی کار کرد؟ دو سوم سپاه امام حسن(ع) رو برد. یعنی از دوازده هزار نفر هشت هزار نفر به یک شب رفتن توی سپاه دشمن، ببین نرفتن کنار ها! دقیقا رفتن توی سپاه کی؟ دشمن. آقا موند و وقتی دید شرایط دیگه برای جنگ نیست و خونش ریخته بشه، اون اثری که خون امام حسین(ع) ده سال بعد داره؟ نداره. ۱۰، ۱۵ سال بعد داره، [الآن] دیگه نداره، آقا می‌پذیره. به محض این که پذیرفت توی همین سه، چهار هزار نفری که مونده بودن، عده بسیار زیادی به خاطر بغض به معاویه اومده بودن وگرنه حب به امام حسن(ع) نداشتن. گفتن: «اَه جنگ تموم شد؟ پس سرمون بی کلاه مونده». امام حسن مجتبی(ع) داشت نماز می‌خوند، شروع کردن به غارت کردن سپاه امام حسن(ع). گفتن: «یه غنیمتی ببریم تا اینجا اومدیم». خیمه رو کندن بردن، امام حسن(ع) بود. وسایل رو کندن، بردن. آقا امام مجتبی(ع) همین طور ایستاده بود وسط برّ بیابون. همین طور عین یأجوج مأجوج، صاف کردن بردن، امام حسن مجتبی(ع) ایستاده بود. یک نفر گفت این سجاده، سجاده‌ی ‌خوبیه. داشت نماز می‌خوند، در قیام بود، همین طور دست انداخت، سجاده رو کشید، حضرت زمین افتاد. اون فقط بغض داره، به درد نمی‌خوره. حب خالی هم به درد نمی‌خوره. این درسیه که از عاشورا می‌گیریم.

این رو بگم دیگه عرضم تموم بشه. امام حسن عسکری(ع) فرمود، پیامبر(ص) فرمود «لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ ذَاتَ یَوْم‏». می‌گه اون رو به بعضی از اصحابش فرمود: «یَا عَبْدَ اللَّهِ أَحِبَّ فِی اللَّه‏»؛ «دوست داشته باش برای خدا». «أَبْغِضْ فِی اللَّهِ، وَ وَالِ فِی اللَّهِ، وَ عَادِ فِی اللَّهِ، فَإِنَّهُ لَا تُنَالُ وَلَایَهُ اللَّهِ إِلَّا بِذَلِک‏» گفت: «به ولایت الله نمی‌رسی الا اینکه برای خدا دوست داشته باشه باشی و برای خدا دشمن بداری». وقتی این اتفاق بیفته، شما نزدیک می‌شی.

دقیقه‌ی ۵۵ تا ۶۰

چی می‌گی؟ از خدا هم شروع می‌کنی. «بَرِئتُ اِلَی اللهِ وَ اِلَیکُمْ مِنهُمْ وَ اَشیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلیایهمْ». همین جوری میارین پایین. بعد چی می‌شه؟ می‌رسی به یه مرحله‌ی بعدی؛ مقام محمود، اون مقام ستوده شده است. می‌شه رفت؟ بله. فقط به واسطه‌ی ‌اهل بیت(ع) می‌شود رفت و سریع‌ترین راه رحمت الله الواسعه، باب الحسین است. سریع‌ترین راه. علما گشتن پیدا؟ نکردن جای دیگه. سریع‌ترین راه همین جاست. وقتی می‌گه «أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُود» آخرش چی می‌شه؟ «اَنْ یَجعَلنِی مَعَکُمْ فی الدُّنیا وَ الاخرهِ». آخرش هم می‌گی چی؟ «اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحیایَ مَحیا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ». یعنی تو به واسطه‌ی ‌این مصیبت اومدی بالا، ظرفت رو وسیع کردی، عمیق کردی، خودت رو رقیق کردی، با افزایش معرفت به مقام امام راحت‌تر اشک ریختی. اینجا کماکان گریه داشت کمکت می‌کرد. آمدی رسیدی به مقام محمود، به مقام محمود که رسیدی اون لحظه ایه که توی دنیا و آخرت با اهل بیتی و اصل بهشت هم، اونه. بهتون بگم.

در کامل الزیارات که مال ابن قولویه که می‌دونید دیگه سند خیلی محکمی داره، روایت داریم که: «درهای بهشت رو باز می‌کنن، می‌گن بیاید برین تو. همه میان می‌رن تو. یه عده‌ای نشستن نمی‌رن. صداشون می‌کنن. به قول امروز‌ی‌ها مثلا این جوری من امروزیش کنم. می‌گه: «هیس! ساکت». می‌گه: «برید بهشت». می‌گه: «ساکت!» حوری‌ها میان جلوی دم در می‌گن: «آقا بیاین تو»، می‌گه حالا شاید این‌ها رو دم در ببینه این‌ها برن تو. می‌گه: «ساکت!» بعد می‌فرماید مشغول سخن گفتن درباره‌ی ‌اباعبدالله الحسینن». یه مجلسی یه عده نشستن درباره‌ی ‌اباعبدالله(ع) دارن صحبت می‌کنن.

اون سخنرانی کردم شراب‌‌ها‌‌ی بهشتی. اونجا گفتم اگه می‌بینید یه نفر داره شراب الهی می‌نوشه از ته مزه‌ی ‌شرابی است که یک عده‌ی ‌دیگه‌ای نوشیده‌اند. یه قطره‌اش رو می‌ریزن می‌شه یه چشمه این‌ها می‌خورن. اصلا حوض کوثر کجاست؟ جایی که اون رودخانه‌ها و چشمه‌ها میاد یکی می‌شه. اصلا کوثر کیه؟ «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/۱) روایتی دیدم خیلی عجیب بود. نوشته بود: یکی از بهترین لذات بهشتی اون دنیا لبخندی است که امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) می‌زنن و نوری از دندان آن‌ها ساطع می‌شه و بهشت رو غرق در نعمت می‌کنه. جای دیگه باز دیدم اباعبدالله(ع)، ۷۰۰ هزار سال می‌گذره، یک لبخندی بزنه که باز بهشت غرق نعمت بهشت اما بعضی‌ها هستن نیازی به لبخند ندارن می‌دونی چرا؟ چون توی بهشت جلوی امام حسین(ع) نشستن. اباعبدالله(ع) به سعید چی گفت؟ گفت تو روبه روی منی توی بهشت. دو برداشت می‌شه؛ اَمام یعنی اینکه جلوی منی، یعنی اینکه تو رو جلوتر از اینکه خودم برم می‌فرستم بهشت. یکی دیگه‌اش هم چیه؟ اینکه روبروم نشستی. آیه‌ای هم داره توی قرآن. ها؟ سریره‌‌ها‌‌یی رو اشاره می‌کنه «مُتَقَابِلِینَ» (واقعه/۱۶، حجر/۴۷، صافات/۴۴، دخان/۵۳) رو به روی هم دیگه نشستن، دارن صحبت می‌کنن. اصل اصل لذته.

‌این بود این‌ها مست شده بودن. عابس می‌خواست بره. اومد زد به می‌دون دید این‌ها کسی گوش نمی‌کنن برداشت پیرهنش رو در آورد. زرشک! بعضی جاها نقل کردن بالاتنه‌اش رو لخت کرد. «بابا لامذهب‌ها! یکی بیاد بزنه بریم دیگه. چی کار دارید می‌کنید؟» این جوری وقتی اباعبدالله(ع) از بین دو تا تا انگشت نشون داد فردا چه اتفاقی می‌افته، بعضی‌شون تا صبح رقص شمشیر می‌کردن. بله این زیبایی‌ها هم اینجاست. «ما رَأَیتُ الّا جَمیلاً». او فقط زینب کبری(س) است می‌تونه همچین کاری بکنه. ماجرا تموم می‌شه دفتر رو حضرت زینب(س) می‌بنده؛ بلند می‌شه بالای مقتل وارد می‌شه، نیزه شکسته‌ها رو کنار می‌زنه، دست می‌بره زیر پیکر اباعبدالله(ع). یه خرده میاره بالا عبارتی که اشاره می‌کنه دنیا دنیا عرفانه. عین یه فقیری که در خونه‌ی ‌ثروتمندی رفته یه آشی نذر دارن ببرن. اون‌ها هر روز پلو خورشت می‌خورن دیگه ها؟ می‌بره می‌خواد بهش نشون بده، می‌گه ببخشید کمه، فقیرانه است گوشتش کمه ها! این جوری این عبارت‌ها می‌گن. ببخشید این به درد شماها نمی‌خوره اما… پیکر اباعبدالله(ع) رو آورد بالا، فرمود: «اللهم تقبل منا هذا القربان. تقبل منا هذا القلیل». گفت: «این کمه می‌بخشی؟» اصلا بی‌بی حضرت زینب(س) میاد کتاب کربلا رو می‌بنده. این می‌شه اون عرفان. یعنی من با حسین، خدایا اصلا همه‌ی ‌دعوامون تویی. توی خدایی. همه چی رو تو خواستی. هر چه از دوست رسد نکوست. «غم و شادی بَرِ عارف چه تفاوت دارد؟ ساقیا باده بده شادی آن،

دقیقه‌ی ۶۰ تا ۶۳

کاین غم از اوست». تو مقدر کردی جانم پس بفرما. در پیشگاه توی ای خدا این کمه.

این داستان عاشوراست. بریم رو این مراحل کار کنیم. هر سال کلاهت پس معرکه است خدا شاهده سال دیگه هیچ تضمینی وجود نداره، چک سفید امضا ندادن توی این جلسه باشی. نه این جلسه که بری جلسه دیگه. نه روی این کره‌ی ‌خاکی باشی. بودن کسانی که پارسال بودن و امسال خبر مرگشون اومد. از دوستان خود من. فکرش هم نمی‌کردیم من دو روز بعد باهاش جلسه داشتم. هی زنگ می‌زدم تلفن رو جواب نمی‌ده، جواب نمی‌ده، دیدم یه آقا پسری برداشت، گریه می‌کنه، چیه؟ گفت بابام فوت شده. اِ؟ تضمین وجود داره؟ همین توی خیابون داری می‌ری جوان ناکام، جوان ناکام، بنر زدن. هیچ تضمینی وجود نداره، بگیر و هر چی بری بالاتر. اینه که می‌گی خدایا این عزاداری رو آخرین عزاداری عمر ما قرار نده یعنی چی؟ یعنی من عمر رو می‌خوام که بیام توی این عزاداری مصیبت بگیرم «أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا». بیشترینش رو می‌خوام.

آخرش هم که عرض کردم می‌رسه به حمد دیگه، سجده تموم می‌شه. «اللهمَّ لکَ الحَمد حمدَ الشاکرینَ لَکَ علی مصابهم الحمدُ للهِ علی عَظیمِ رَزیتی». دستت درد نکنه عجب مصیبتی به من دادی، «اَللَّهُمَّ» بعد چی می‌خواد؟ «اللهمَّ ارزقنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ وَثبِتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدِکَ مَعَ الحُسَینِ وَ اَصْحابِ الحُسَینِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهْجُهْم دُوْنَ الحُسَینِ عَلَیه السَّلام». چرا؟ چون اصحاب امام حسین(ع) حل شدن در وجود اباعبدالله(ع) «حَلَّت بِفِنَائِک». یکی شدن همه شون شدن امام حسین(ع). به خاطر همین یه جا می‌گی «بِکَ» یه جا می‌گی «بِکُم». توی زیارت عاشورا یه جا می‌گی امام حسین(ع) دیگه همه رو جمع می‌بندی. دیدی داخل پرانتز یه جا نوشته «بِکَ» یه جا نوشته «بِکُم». یعنی هر دوتاش رو می‌تونی بگی. امام زمان می‌فرماید «بِاَبِی اَنْتُم وَ اُمّی». به شهدای کربلا! پدر و مادرم به فدای شماها. پدر ایشون امام معصومه. در واقع آقا صاحب الزمان(عج) به کی داره می‌گه؟ به اباعبدالله(ع) داره می‌گه. همه‌شون یکی شدن. مصیبت حضرت علی اصغر مصیبت امام حسینه. اصلا امام حسین(ع) اون روز ۷۲ بار به شهادت می‌رسه، نه یک بار. چون قلب امام رقیقه درک می‌کنه و عرضم رو تموم می‌کنم با این یک جمله، از تمام این‌ها نتیجه‌ای که باید گرفته می‌شد ‌اینه که «یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکُم‏ مَعَ؟ اِمَامٍ مَنْصُور» با امام زمانم. باید برسی به امام زمانت ان‌شاءالله.

«اَللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَهَ وَ النَّصْر اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ خَیْرِ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه‏».

تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان صلواتی عنایت بفرمایید.

به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.

دانلود فایل wordدانلود فایل pdfدانلود صوت سخنرانی




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


× 8 = سی دو