موضوع سخنرانی : آثار اشک بر اباعبدالله (۴)
عنوان بخش ۱ : لزوم تربیت مردم برای شناخت امام زمان(عج)
علق (۱) قلم (۱)
به نام خدا
دقیقهی ۰ تا ۵
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.
۱- عرض سلام و ادب و احترام و تعزیت و تسلیت دارم خدمت شما برادران بزرگوار و خواهران گرامی و عزیزانی که توی خونه هاشون به صورت پخش زنده دارند صدای ما رو میشنوند. خب ما شبهای گذشته در رابطه با بحث ظرفیت عاشورا برای رشد بشریت من باب بحث خصوصا بحث مصیبت و بلا بود و یک سخنرانی دیروز کردم حماسهی سرخ که اون سخنرانی مال ۳، ۴ سال پیش بودش که توی اونجا بحث چیز رو مطرح کردم. برداشتهایی که میشه از عاشورا کرد. اما صحبتهای سه شب گذشته ما پیرامون بیشتر مصیبت و بلا بود که چه طور ما میتونیم از این مصیبت بهرهمند بشیم؟ و نه تنها ما که پیامبران الهی و حتی اهل بیت(ع) و شخص آقا رسول الله(ص) داره از طریق این مصیبت تقرب میجوید به درگاه الهی.
دیشب یک بحثی توی صحبتهام پیش اومد و گفتم که اصلا بذارید جلسهی فردا یعنی امروز رو پیرامون اون صحبت بکنیم. اینه که ما روایتهایی داریم که یک خرده برای برخی از مردم و حتی و یا باسوادهای این حوزه یک خرده نامأنوس و غریبه. یعنی این چی گفته آخه؟ یعنی چی؟ چرا عاشورا یک بار تکرار شد؟ چرا امامهای دیگه به خط نزدند؟ بالاخره ۶۰، ۷۰ نفر رو که داشتند دیگه. ها؟ به خط میزدند اونها هم یک عاشورای دیگه درست میکردند. چی میشد؟ ها؟ این خون غلیان بیشتری پیدا میکرد و این بحثها. یا اصلا اگه ۶۰، ۷۰ نفر آدم هم نمیداشتند برای ۱۰ نفر. اصلا دو نفر اصلا یک نفر چرا قیام خونین رو انتخاب نکردند؟
بحث، اگر ما بخواهیم در رابطه با این صحبت بکنیم باید برگردیم یک ۷، ۸ سال قبلش در رابطه با امام حسن(ع) صحبت بکنیم. امام حسن مجتبی(ع) هم میتونست قیام خونین داشته باشه در مقابل پدر همین یزید. میتونست قیام خونین داشته باشه. اما حضرت این کار رو انتخاب نمیکنه. ببینید ما از اهل بیتمون یاد گرفتیم انتحار بیخود نکنیم. خونمون هم لازم شد برای دین خدا میدیم اما اون جایی که چی؟ خون مفیدتر بود از موندن. امام حسن مجتبی(ع) دیدند بلافاصله پس از شهادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) ونشون اثری نداره. یعنی جایی که خون علیبن ابیطالب(ع) ریخته شده خون امام حسن(ع) نمودی نداره. بالاخره علیبن ابیطالب(ع) کم کسی نیست. از بزرگان صحابه است. کسی نیست که به این سادگیها مثلا قابلیت حذف داشته باشه. قابلیت فراموشی داشته باشه. به این شکل نیست. با تمام بغض و کینهای که اینها برای امیرالمؤمنین(ع) داشتند اما هیچ وقت نمیتونستند فراموش بکنند اون احادیث و روایاتی رو که از حضرت رسول(ص) در شأن حضرت امیر(ع) صادر شده بود. هیچ وقت نمیتونستند. اصلا تا همین چند سال پیش… بعدها این وهابیها تشخیصشون شد عوض کردن بعضی از کتابها. اصلا اسم صحابه رو که اینها میآوردند اینها میگفتند «رضی الله عنه» یا «رضی الله عنها» اگه زن بود. میگفتند خدا از او راضی باشه. اما تنها صحابهای که [وقتی] نامش میاومد، «کَرَّم الله وجهه» استفاده میشد، فقط برای امیرالمؤمنین(ع) بود. بعدها خودشون گفتند که یک چند سالی یعنی توی کتابهای چاپ جدیدشون حضرت علی(ع) رو هم مینویسند رضی الله عنه. و همین نشون میده علی(ع) با بقیه صحابه فرق میکنه. دلیل اینکه هیچ گاه چشمش به بت نیفتاد به عنوان پرستش. ولی بقیه پرستیده بودند. بتپرست هم بودند.
امام حسن مجتبی(ع) تشخیص میده که شیعه نیاز به شبکهسازی داره و کادرسازی داره
دقیقهی ۵ تا ۱۰
اصلا یکی از شروطی که با معاویه میذاره دریافت پول مالیه. میگه باید این قدر پول بدی. یک حالتی مثل جزیه. یک پولی باید بدی که مشخص میکنه حق نداری این کار رو بکنی، اون کار رو کنی. برین توی سایتهای اینها هستش اون شرایط صلح امام حسن(ع).
اصلا صلح امام حسن(ع) شرایط رو برای قیام امام حسین(ع) آماده کرد. امام حسن(ع) مجتبی شروطی رو گذاشت… چون حضرت بالاخره امام معصومه. تمام شروط رو معاویه شکست و به مردم گفت: «تو مثل علی بابات جنگ طلبی. چرا؟ [چون که] بابات هم به زور ما حکمیت رو به خوردش دادیم. هی میگفت: آقا! جمل! صفین! نهروان! همین جور جنگ دوست داشت». یعنی شرایط رو به لحاظ روانی برای جبههی اهلبیت(ع) چنان اینها سخت کرده بودند که اصلا اهلبیت(ع) نمیتونستند صحبت از جهاد کنند. امیرالمؤمنین(ع) خودش نفر اول پیشتاز میجنگید به نیروهاش نمیگفت برید. به نیروهاش میگفت بیایید. اول از همه میزد به خط. توی تاریخ نقل شده. کار به جایی رسیده بود که حضرت توی نهجالبلاغه داریم که حضرت میگن که: «توی تابستون میگم بیایید برید بجنگید، میگید هوا گرمه. توی زمستون میگم بجنگید میگید هوا سرده. شما دیگه کی هستید؟» یعنی اینها گوش نمیدادند به حرف حضرت امیرالمؤمنین(ع).
بهترین یار امیرالمؤمنین(ع) کارگشاترین یار امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن مجتبی(ع) بود. اصلا حضرت مالک رو فرستاد، عمار رو فرستاد. عمار حاکم کوفه بود. اواخر عمر یا اوایل عثمان عمار حاکم کوفه است. [مردم] میشناسنش. رفت اینها هزار نفر نتونستند جمع بکنند. امام حسن مجتبی(ع) میره آمارها گفته شده تا ۱۴.۰۰۰ نفر رو امام حسن مجتبی(ع) رفت بسیج کرد برای جنگ.
یعنی شما فضای وارد بر این بحث بخواهید وارد بشید نگاهتون رو نگاه زمینی بکنین با دو دوتا چهار تا. عرض کردم اهلبیت(ع) ما اومدند با همین دو دو تا چهارتاهای زمینی مردم رو آدم بکنند. اصلا پیامبر(ص) ما معجزهاش عقلانیته. اولین سورهای که برش نازل میشه «اقْرَأْ» (علق/۱) دومین سوره «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ» (قلم/۱) صحبت از علم، آگاهی، دانشه. میگه بشر رو عالمش کن تربیتش کن!
من به شما بگم بشر اگر تربیت نشود قدر امام زمان(عج) نمیداند. بعضی از شماها میگید: «ای کاش امام حسین(ع) به کوفه میرسید». فکر کردید چی میشد؟ میشد یه امام حسن(ع) دیگه. کجای کارید؟ میشد یه امام حسن(ع) دیگه. منتها نه مثل امام حسن(ع). اوضاعش بهتر بود اما… نهایتا حکومت هم تشکیل میداد میشد یک حضرت علی(ع) دیگه.
مشکل اینجاست که بشر قدر امام زمان نمیدونه. بشر قدر یکی مثل(ع) علی رو نمیدونه. اینها میگفتند بابا! مدیریت معاویه از علیبن ابیطالب بهتره. چرا؟ چون ماکیاولیست بود معاویه. هدف وسیله رو توجیه میکرد. رسما بعد از صلح امام حسن(ع) به بالای منبر رفت خطبه خوند گفت: «من برای نماز روزه و این جور چیزها نجنگیدم با شما». گفت: «من برای حکومت با شما جنگیدم. که اون رو هم به دست آوردم. میخواهید نماز بخونید میخواهید نخونید. به من چه؟»
اگر این شرایط درک نشه ما نمیفهمیم که چرا امام حسینی خوانده میشه، این اتفاقات میافته؟ همهتون هم الحمدالله، همهمون هم یک دست به فحش اساسی برای مردم کوفه داریم. چپ میریم راست میریم فحش میدیم به مردم کوفه. بابا! مردم کوفه کسانی بودند لااقل امام حسین(ع) رو چی کار کردند؟ دعوت کردند. مردم مدینه که میگفتند: «برو بیرون». مردم مکه که بینشون بود میگفتند: «برو بیرون». لااقل مردم کوفه میگفتند: «پاشید بیایید». کوفه یکی از شهرهای سابقهدار در تشیع بود. خیلی از یاران قَدَر حضرت امیر المؤمنین(ع) توی کوفه بودند. چی میشه؟ چون شرایط مردم کوفه و فضای حاکم بر مردم کوفه سنجیده نمیشه. جالبه بهتون بگم خیلی جاها به همین اوضاع الآن ما شبیهه. نگفتم عینا نعل به نعل شبیهه ها! نه. یک جاهایی شبیهه. چون این درک نمیشه این اتفاقات میافته.
اگر ما مردم رو درست، ما مردم رو درست اگر توجیه نکنیم بعدا بر مبنای حرفهای غلط ما این میشه براشون مبنا. کار خراب میشه ها! یک جا خدمت یکی از علما بودیم. ایشون برگشتند گفتند کسی که مالش حروم باشه به امام زمان(عج) نمیتونه کمک کنه اصلا. میتونه بیاد یک گوسفندی بخره نذر بکنه
دقیقهی ۱۰ تا ۱۵
بیا اینجا بده یه غذایی درست بکنند توی محرم. که اون رو هم خدا میگذاره [به عوض] رد مظالمش. اما برای امام زمان(عج) نمیتونه کمک بکنه. من گفتم: «آقا! با تمام احترامی که من برای شما قائلم من یک خواهشی از شما دارم». گفتم: «این رو مطمئنید؟ صده؟ قطعیت دارید؟ دیگه یک مبنای داشتید دیگه شما توی یک روایتی چیزی دیدید دیگه ها؟ ما بالاخره به شما اعتماد داریم این رو اینوَر اونوَر نقل میکنیم از شما. اما اگه پس فردا یک نفر اومد همین رو معیار سنجش سالم بودن پولش قرار داد چی؟» یعنی چی؟ بگذار ببینم میتونم به امام زمان کمک کنم یا نه؟ فرض رو بر این میگذاشتیم که این حرف چی بود؟ حرف غلطی میبود و همه جا درست نمیبود. پس فردا میدیدیم یک آدمی که از مال حروم داره نون در میاره داره میاد چی کار میکنه؟ یک پولی میده میگه: «نه خرج امام زمان(عج) شده پس پولم درسته». مبنا میشه برای بقیه. چون اینه که خطر به وجود میاره.
عنوان بخش ۲ : مقابله با انحرافات عزاداری
ندارد (-)
۲- نقل عروسی حضرت قاسم آقا! یک نقل مردود و بسیار ضعیفه. اصلا برخی میگن: «حضرت قاسم موقع شهادت اصلا به بلوغ نرسیده بود». به بلوغ جنسی و جسمی. ۱۳ سالش بوده. «آی! عربها اینجوری به بلوغ میرسند اون جوری میرسند». آقا! دیگه بالاخره خود ۱۴ سال رو گفتند همین عربها. میگفتند ۱۴ سال. یک بابایی بلند میشه میاد برای اینکه توی دورهی رضاخان قبلتر از اون ملا حسین کاشفی که سبزواری بود (الآن همین شهر سبزوار برید یک جای بالا شهرش یه خیابونی به اسمشه. خیابون کاشفی به اسم همینه). این میرفت در بین اهل سنت خودش رو سنی معرفی میکرد. سبزوار از شهرهای سابقه دار در تَشَیُّعه. یعنی شاید [اگر] یک روزی توی ایران سه تا شهر شیعه بودند، یکیشون سبزوار بوده. اصلا امام رضا(ع) رو میخواستند ببرند مشهد از سبزوار جرأت نکردند رد کنند. دورش دادند از ششتَمَد بردند. چون میترسیدند اینها امام رضا(ع) رو نگه دارند حکومت تشکیل بدن. مغول ها هم [وقتی که] حمله کردند دیدید تنها شهری بود که جلوی مغولها وایستادند. قیام سربداران.
این میآمد در بین سبزواریها خودش رو چی معرفی میکرد؟ شیعه. اصلا میگیم: «بریم مجلس روضه»، روضه اسم کتاب این (شخص) بود. «روضه الشهدا» کتاب این بود. مثلا میگی بریم حافظ بخونیم، بریم شاهنامه بخونیم، شاهنامه خوانی، حافظ خوانی، روضه خوانی. اصلا میگی بریم مجلس روضه اسم کتاب این بابا بود. یک سری چیزها رو برای اولین بار آوردن اینها نوشتن. او بود و ملا علی دربندی بود و اینها آوردند نوشتند. ببینید من چی میگم؟ شاید یک جایش شهید مطهری لفظ این مردِ بوقلمون صفت هم استفاده میکنه. اما بحثی که من دارم… بخونید کتاب حماسه حسینی شهید مطهری رو.
اما بحثی که وجود داره اینه من اصلا میگم: آقا! اینها اصلا عامدانه هم این چیزها رو وارد نکردند. به نقلهای ضعیف اعتماد کردند. هرچند بعضی از اینها هم مباحثی داشتند. یعنی مثلا توی دوره رضاخان برخورد شد با عزاداریها، اینها میخواستند با احساسی کردن جوّ روضهها کاری کنند این ماندگاری پیدا کنه بین مردم. مثلا نمیدونم [قضیهی] گل کاشتنِ مکه تا کربلا. ریحان کاشت مثلا حضرت لیلا. این حرفها چیه؟ روی زمین یک نگاه کنید چقدر راه برن؟
ما نمیگیم تمام مباحث عاشورا رو میخوایم عقلی بررسی کنیم. برعکس عقلی بررسی کنیم به معنای نفی خیلی از چیزها نیست. به معنای علمی و ساینتیستی (scientist) و اون چیزی که مثلا چشم ببینه. آقا! جن و انس بر اباعبدالله(ع) اشک میریختند؟ بله اشک میریختند. «تو دیدی؟» «نه ندیدم. اما عقلم میگه هست همچین چیزی». اینها فکر میکنند تا اینجوری حرف میزنی، میگه: «نه اینها میخوان با مباحث عاشورا، با امام حسین(ع)، با عاشورای امام حسین(ع) میخوان دو دو تا چهار تای ریاضی بحث بکنند». نه. این نیست خدا گواهه. منتها نتیجهاش چی میشه؟ نتیجهاش این میشه که داستانی درست میشه (که) شما میبینید شب شش محرم وسط هیئت با پیرهن مشکی کِل میزنند دست میزنند. اصلا تیکههایی من خدا شاهده فیلمهایی دارم از… حالا بعضی از هیئات هستند باز رعایت میکنند. من هیئت دارم از جنوب شهرِ تهران به دوستان دیشب توی ماشین نشون دادم. اینها بغض گرفته بودشون. اصلا چهرهشون غم رو دیدم. که اصلا اگه اون تیکه رو جدا بکنه شما تشخیص نمیدی این عزاداریه یا پارتیه. واقعا تشخیص نمیدی ها! دست بزن! کِل بکش! همینطور.
ببین اون کسی که میاد یک چیزِ بیمبنایی رو درست میکنه، شاید اون روز نیتش خیره. اما وقتی میگن: «دین رو کم و زیاد نکنید.» برای چیه؟ برای اینکه پس فردا همین میشه مبنا. دیگه نمیتونی کاری بکنی. سنگ روی سنگ بند نمیشه. ۵۰ سال بعد یک داستانی درست میشه برای به انحراف کشیدن خیلی چیزها.
طرف خدمت امام صادق(ع) رسید، داشت نماز می خوند، چی کار میکرد.
دقیقهی ۱۵ تا ۲۰
ذکری رو… خلاصه این ذکر رو خوند: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قُلُوبَنَا عَلَى دِینِک» این رو همهتون شنیدید. «یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّت قُلُوبَنَا عَلَى دِینِک» این رو گفت: «یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّت قُلُوبَنَا عَلَى دِینِک». امام صادق(ع) برخورد کردند با ایشون. گفت درسته (که) خدا، مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ هست [امّا تو حق نداری چیزی به ذکر اضافه کنی]. ببینید این آدم توی ذکر چیزی اضافه کرده برای خدا ها! با این وجود امام صادق(ع) برخورد میکنه. اگر باب این مسائل باز بشه دیگه نمیشه جمعش کرد. فلذا من اعتقاد دارم اگر جریان [به صورت] اصیل شناخته نشه، یک چیزی میشه مبنا. بر مبنای همون غلط چی؟ پیش میری. فکر میکنی داری دینمداری میکنی. این همه انحرافاتی که توی تکفیریها به وجود آمده چیه؟ یک حدیث خونده از فلان کتاب، بهش گفتند این کتاب همهاش صحیحه. مزخرف گفتند. اون کتاب صحیح نیست اصلا. چون میگه صحیحه باور کنید اون لله و لرسوله خودش رو منفجر میکنه. فکر میکنه الآن میره بغل پیغمبر.[در حالی که] صاف میره جهنّم. این، اون خطر بزرگه.
عنوان بخش ۳ : لزوم تربیت مردم؛ تشکیل حکومت امام
ندارد (-)
۳ـ مردم! اگه جریان کوفه رو ما درست نشناسیم… ما از این عزاداریهامون باید در بیاد که آقا! امام حسین(ع) چی شد اصلا؟ روایت داریم که امام حسین(ع) میتوانست حکومت تشکیل دهد، اگر شیعه حواسش جمع بود. یعنی یک حکومت آنچنانی ها! و نه حتی شبیه حکومت امیرالمؤمنین(ع) که خیلی خوب بود. اما گستردهتر، وسیعتر. امام حسین(ع) میتونست این کار رو انجام بده. چون کسی که مقابلش بود کسی نبود. ببین امیرالمؤمنین(ع) زمانی میاد که صحابه جلوش [هستند]. اما دیگه در زمان اباعبدالله(ع) کی؟ مثلا یزیدِ نخاله کیه؟ یا زبیر. پسر زبیر کیه که بخواد وایسته؟ جلوی اون کی؟ جلوی امام حسینی که در موردش پیامبر(ص) … در موردش چه چیزها مردم نشنیدند. منتها خرابکاریِ خود شیعه بوده. من اینجا اثبات میکنم براتون.
یا میگن بعد از امام حسین(ع) امامها دوباره تربیت نیرو رو شروع کردند. شرایط رو برای امامت امام صادق(ع) فراهم بکنند. عذر میخوام برای خلافت امام صادق(ع). امامت که امام هست. باز هم شیعه خرابکاری کرد. چرا؟ چون تربیت نشده بود. امام سجاد(ع) بعد از اباعبدالله(ع)… وقتی شما میری به نقش امام سجاد(ع) رجوع میکنی میبینی خیلی از این آقایون متأسفانه بیسوادی خودشون رو القا میکنند به مردم هم میگن. امام سجاد(ع) در حدّ یک امامِ بیمار تعریف شده.
امام سجاد نزدیک ۲۰.۰۰۰ برده، کنیز خرید، تربیت کرد، آزاد کرد. امام صادق(ع) چند تا شاگرد داشت؟ ۴.۰۰۰ هزار تا. فکر کردی اینها از کجا آمده بودند. بردههایی رو میخرید آقا آزاد میکرد که تربیت میکرد چه تربیتی! که یکی از بندههاش رو مردم دیدند نماز بارون خوندند فایده نداشت. [اما وقتی او] گفت: «خدایا ببار!» اراده کرد بارید. ریختند درِ خونه امام سجاد(ع): «آقا! ما این رو میخوایم. ما دیدیم کار این بود و فلان». اومد بیرون. امام سجاد(ع) گفت: «هر جور خودت دوست داری. اینها میخوان از من شما رو بگیرند». گفت: «آقا تو رو خدا نگذار من رو ببرند. من شما رو میخوام. من هرچی دارم از شما یاد گرفتم». گفت: «خودت آزادی». گفت: «خدایا! قرار نبود لو بدی. حالا که لو دادی پس بگیر!» در دَم افتاد مُرد.
یعنی همچین کسانی رو پرورش میدادند امامها. برای چی؟ میدونستند آقا! تا جامعهای تا خواصّی شکل نگیرند که مردم رو هدایت کنند به سمت خواستنِ امام، هیچ فایدهای نداره. [اگر] امام زمان رو بیاری وسطشون، تیکه تیکهاش میکنند. برای چی امیرالمؤمنین(ع) میاد روی منبر شروع میکنه گریه کردن؟ میفرماید: «أینَ عمّار؟ أینَ ابن تیهان؟ أینَ ذوشهادتین؟» یعنی من اینها رو داشتم. قبلا شماها رو سرخط میکردند. الآن نیستند [برای همین هم] حرف من رو گوش نمیکنید. تربیت جامعه برای امام زمان(عج) اصل ماجراست. وگرنه عرض کردم اگر امام حسین(ع) میرسید [به کربلا] میشد یک امام حسن(ع) دیگه. امام حسن(ع) میشد یک امام علی(ع) دیگه. نهایتا حکومت نداشته. بعد از ۵ سال اینقدر اذیت کردند کار به ترور هم کشید.
امام باقر (ع) میفرماید برخی از شیعیان یک کارهایی کردند (که خراب کردند. کلی زحمت میکشیدند اهلبیت(ع) یک بابایی رو نفوذ میدادند توی دستگاه اموی. دستگاه عبّاسی. آقا! طرف نشسته بود… خب فحش بهش میدادند دیگه. باید یک جوری نقش بازی میکرد. اما عامل امام بود اونجا. اگه یک نفر زندانی شدنش ۳۰ سال بود، این میکرد ۱۰ سال. اگه ۲۰۰ تا ضربه شلّاق بود، میکرد ۵۰ تا. اخبار رو میآورد برای امام.
دقیقهی ۲۰ تا ۲۵
طرف نشسته بودند شروع کردند به فحش دادن به اون بنده خدا. یکی اومد گفت: «آقا! فحش ندین». «آقا! چرا فحش ندیم؟ این از بنیامیه است». «آقا! از ما هستش. دیگه نگذار بگم دیگه. منّا است. از خودمونه. مگه ندیدی فلان رو چی کار کرد؟ اون رو چی کار کرد؟» «اِ! راست میگی؟» این ها میخواستند گندهگی کنند. اینوَر اونوَر میرفتند…
همین الآن توی جمهوری اسلامیش هم همینه. چیزی تحت عنوان محرمانه اصلا توی کشور ما اصلا معنا نداره. محرمانه یعنی یک خبری که میتونی باهاش دو روز گندهگی کنی. چرا؟ چون بعد دو روز هم لو میره. پخش میشه. دو روز ۴۸ ساعت وقت داری باهاش گندهگی کنی. شرعا حرامه. پوست اون کسانی که این جوری میکنند رو میکنَند اون دنیا. شیعه بلد نبود وقتی امامش داره نماز میخونه، دو نفر باید محافظ وایستند. نمیفهمید. بلد نبود. باید از کجا یاد میگرفت تشکیلات و شبکه سازی رو؟ باید یک علیبن ابیطالبی هزینه بشه تا شیعه چی؟ یاد بگیره که باید هوای امام زمانش رو داشته باشه.
شما خوندید که هر کسی که میخواست وارد خیمه اباعبدالله(ع) بشه حضرت عباس(ع) تفتیشش میکرد. یا اون شبی که آقا ابا عبدالله رفت با عُمرِ سَعد صحبت بکنه ۲۰ نفر اباعبدالله برد. ۲۰ نفر او (عمر سعد) آورد. بعد حضرت گفت: «برگردید». فقط حضرت عباس(ع) و علی اکبر(ع) رو نگه داشت. اون هم دو نفر رو نگه داشت. یکی پسرش حفص رو نگه داشت. یکی هم غلامش رو عمر سعد. یعنی دو نفر محافظ نگه داشت امام حسین(ع).
یا زمانی که توی مدینه مروان به ولید میگه: «همین جا ازش بیعت بگیر یا بکشش که از دستمون دَر بره تموم میکنه حکومت ما رو». تا این حرف رو میزنه حضرت یقهاش رو میگیره. میچسبوندش به دیوار. امام حسین(ع)! میگه: «الدَعّی ابن الدَّعی»؛ «زنا زاده پسر زنا زاده».
اهلبیت(ع) کسی نیستند که بخوان تحقیر بکنند. خواست بهش بفهمونه تو کیای؟ تو قد و قوارهاش نیستی که اصلا بخوای جلوی حسینبن علی(ع) وایستی. سر و صدای امام حسین(ع) رو شنیدند. مسلم از یک طرف زد تو با شمشیر آخته و بیرون کشیده. حضرت عباس(ع) از یک طرف اومد. علی اکبر(ع) از یک طرف اومد. اصلا به غلط کردن افتادند. نزدیک بود. اصلا داشتن خفه میکردند ولید رو. داستان سرِ اینه.
باید تربیته شکل میگرفت. یک حسین کافی است تا بفهمی اگر بیتربیتی کنی چه میشود. لزومی نداره خدا یک حجّتش رو به کشتن بده به این شکل. یک حسین(ع) کافی است که اگر ادّعا بکنی و دعوت به ظهور بکنی اما شرطش رو نداشته باشی، فضای کافی و اندازه رو نداشته باشی چه خرابکاری صورت میگیره؟ برای همین امام حسین(ع) اصلا حجّته تا ابد. یک کربلا کافیه. یک امام حسین(ع) خدا گذاشته… آقا رسول الله(ص) فرمود: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَهً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»؛ «در قتل حسین، خدا یک حرارتی رو توی قلوب مؤمنین گذاشته که هیچ وقت سرد نمیشه». همین یک امام حسین(ع) کافیه. تا ابد حق و باطل رو از هم جدا کرد. تو باید بلد باشی چه جوری از امام حسین(ع) بهره برداری کنی.
عنوان بخش ۴ : ظرفیت امام حسین(ع)؛ معرفی امام زمان(عج) به دنیا
ندارد (-)
۴- دیشب ساعت ۲ نصفه شب داشت یک مستند نشون میداد. انشاءالله روز هم نشون داده این مستند به این قشنگی رو. مستندی بود از اقلّیتهایی که توی مسیر پیادهروی اربعین خدمت میکردند به اباعبدالله(ع). صُبّی نشون داد یا مَندایی، پیروان حضرت یحیی. مسیحیه رو نشون داد چه جوری. اصلا منداییه میگفت: «آقا! اسم من رو گذاشتند ابو علی بهم میگن برای اینه که بچه دار نمیشدم. پدرم گفت تو اینجوری… باید بریم در خونه علیبن ابی طالب(ع). رفتیم اونجا بچه رو برای من گرفت. اسم پسرم رو هم گذاشت علی. به من هم میگن ابوعلی توی این شهر». بعد ببینید در وصف امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) چی میگفت؟ توی این پیادهروی میاومد خوردنی پخش میکرد. من با خودم میگفتم: عجب ظرفیتی امام حسین(ع) داره. ما چقدر بیعرضهایم که بلد نیستیم از این ظرفیت عظیم چی کار بکنیم؟ استفاده بکنیم.
همین ضریح شش گوشهای که ایرانیان ساختند و نصب شده، من توی این ضریح نماز خوندم. منتها نه اونجا وقتی توی ایران بود. ما اونجا رفتیم هفته پیش که کربلا بودیم به بچهها گفتم: «من توی این ضریح نماز خوندم». اصلا تعجب کردند گفتند: «عجب! در ضریح رو برای تو باز کردند بری اونجا نماز بخونی؟ چه جوری؟» گفتم: «نه بابا! (وقتی که) توی ایران بود نماز خوندم». دروغ هم نگفتم. اونجا لو دادیم. اون رو داشتند میساختند. من… مدرسه معصومه میساختند. من اونجا سخنرانی داشتم. رفتم اونجا با یکی از بچهها بود. وضو گرفتیم و رفتیم توش نماز خوندیم و اینها. تعریف میکرد: میگفت یک نفر آلمانی از کجا برداشته بودند…
دقیقهی ۲۵ تا ۳۰
این طلبهها میرفتند این توریستها رو پیدا میکردند میگفتند: «بیا ضریح رو ببین». میگفت کار ما شده این. میگفت میآوردند. میگفت یکی از اینها بود خیلی آدم مؤدبی بود. میگفت من تمام کشورها رو رفتم. توریست بود دیگه. پولدار بود پول خرج میکرد دنیا رو بچرخه. میگفت خیلی از معابد رو دیدم. گفت… اومد وایستاد گفت: «من میتونم به این دست بزنم؟» ادب رو رعایت کرد. «شاید توی دین شما دست زدن به این ایراد داشته باشه». گفتم: «نه بفرمایید، دست بزنید». میگفت: این دستش رو گرفته بود به ضریح همین طور اشک میریخت. بعد ترسیده بود از اینکه چرا این داره گریه میکنه؟ خودش شروع کرده بود گریه کردن، ولی میترسید. میگفت: «من چرا این جوری شدم؟» میگه نشسته بود بغل، میگفت: «من این همه معبد رفتم، این همه آرامگاه رفتم، هیچ جا این جوری نبوده». تازه چیزی نیست. گفتم بابا! اصل قبر یک جای دیگه است. این میخواد بره تازه نصب شه.
یک امام حسین(ع) کافیه برای اینکه بتونیم ما به دنیا معرفی کنیم خودمون رو. عزیزان ما اگر امام حسین(ع) رو… اگر میخوای ظهور امام زمان(عج) رو تعجیل بیاندازید، من این جا یک دکترین بهتون ارائه میدم. دکترین مهدوی. یکی از اصلیترین روشهای تعجیل ظهور امام زمان(عج)، معرفی امام حسین(ع) به مردم دنیا است. میدونید چرا؟ چون آقا صاحب الزمان(عج) وقتی تشریف مییارند، ۵ تا جمله میگن. اگر اشتباه نکنم یا هر ۵ تاش یا ۴ تاش مرتبط با امام حسینه. یعنی میخواد خودش رو معرفی کنه میگه: من پسر همون حسینی هستم که «أنا الصَمصَامُ المُنتَقِم» من اومدم انتقام بکشم. منتقم. از چی میخوای انتقام بکشی؟ برای امام حسین(ع). «اِنَّ جَدّی الحُسین قَتَلوهُ عَطشَانَا» من همون کسی هستم… من مهدیام. شما کی هستید؟ میگه: همونیام که جدم. .. من پسر او اَم. چون جدم حسین(ع) رو «قَتَلوهُ عَطشَانَا» دیگه ترجمه نمیخواد «اِنَّ جَدِّیَ الحُسین طَرَحُوهُ عُریانَا»
بابا! یک جای دیگه آیه در انجیل داره. «از نشانههای ظهور پسر انسان این است که جمیع امتهای زمین سینهزنی میکنند». نمیگه یک امت، دو امت. جمیع امتهای زمین. یعنی امام حسین(ع) معرفی شده به کل دنیا.
من با خیلی از مستبصرین و غیرمستبصرینی که خارجی هستند صحبت کردم. توی مؤسسهی ما عدد از ۳۰۰ رد کرده کسانی که شیعه شدند. خیلی از اینها اروپاییاند. ژاپنی، نمیدونم اسپانیایی، فرانسوی، آمریکایی، مدلهای مختلف. از فرهنگهای مختلف. وقتی هم بهشون میگفتم صحبت اباعبدالله(ع) میشد، اولا اینها شُرشُر اشک میریختند. اصلا یکیشون که اسمش رو گذاشته حسین. هیچ چی. بعد نکته جالب این بود. میگفتم کجا. داستان چی. فلان. روی یک سری چیزها دست میگذاشتند. بعد من میدیدم دقیقا اصلا چیزی که ما باید کار کنیم روش.
جالبه بدونید توی روضههای عاشورا یکی از چیزهایی که اینها به عنوان یک کسی که از بیرون اومدند براشون خیلی جلب توجه کرده بود و تکان دهنده بود، علی اصغر(ع) بود. میگفت: «من هیچ جوری نمیتونم بفهمم این یعنی… اینها دیگه کی بودند؟»
حالا این جریان شیرخوارگان هستش که جهانی داره برگزار… این کار خیلی کار قشنگیه. این کار رو باید اصلا تمام تلویزیون ما، رسانهی ما بیاد پشت کار. برن معرفی کنند، بگن چی شده؟ بگن آقا! ۱۴۰۰ سال پیش این جوری بود، این جوری بود، این جوری بود.
چند وقت پیش، از یکی از این کشورها اومده بودند ایران دفتر ما. یک سری مشاوره میخواست بگیره برای… علیه این صهیونیستها کار میکردند. اومده بود مشاوره بگیره چه جوری کار کنیم؟ بعد صحبت امام حسین(ع) شد. بعد گفتش که توضیح بهم بده. من شروع کردم امام حسین(ع) رو داشتم توضیح میدادم، یکی از این بچههای دفترمون گریه میکرد. من اصلاً نه لحنی داشت صحبتم، نه چیز. داشتم صحبت میکردم البته گریهی ایشون هم روی این خیلی اثر گذاشت ها! مات مونده بود. میگفتم اینها واقعیه. میگفت عجب ظرفیتی داره این امام حسین!
چون امام حسین(ع) مخاطبش مسلمون و یهودی و مسیحی و نمیدونم شیعه و سنی و اینها نیست. مخاطب امام حسین(ع) آدمهایند. اگر یک نفر انسانیت داشته باشه در مقابل حسینبن علی(ع) کرنش میکنه. گفت: «اگر دین ندارید چی باشید؟ آزادمرد باشید». این خودش آدم آزادمردی بود. میدونی چرا؟ دین نداشت از مردم فلسطین دفاع کنه، اما آزادمرد بود. هزینه میداد توی دل اروپا. میگفت: «پدر ما رو در میارند توی اروپا اگه یک نفر علیه اسرائیل کاری بکنه». میگفت: «پوستش رو میکنند». اما وایستاده بود چی کار میکرد؟ چون آزادمرد بود.
نگاهش هم به حکومت ما این بود. میگفت: «چون شما همین کارها رو میکنید این جوریه». منتها من بهش میگفتم خب پس چه جوریه ما ۳۵ سال سرپا موندیم؟ نمیتونست جواب بده.
دقیقهی ۳۰ تا ۳۵
میگفتم این همه دشمنی، چه جوری ما ۳۵ سال سرپا موندیم؟ نمیتونست. چون به غیب ایمان نداشت. او چون آزادمرد بود اومده بود وسط. فهمیدی چی میگم؟ ما ایمان به غیب داریم. گفتم پس ما چه جوریه ۳۵ ساله موندیم؟ نمیتونست. هیچ جوابی برای من نداشت.
ما از این ظرفیت باید درست استفاده کنیم و تربیت بشیم و تربیت بکنیم وگرنه ظهوری در کار نخواهد بود. شوخی نداریم ۱۱۷۰ سال هیچ خبری نبوده. بعد این هم ۱۰۰ سال ۲۰۰ سال ۳۰۰ سال خبری نمیشه ها! اگر نتونیم.
امروز خود غرب بستر لازم برای معرفی شدن امام حسین(ع) رو فراهم کرده. رسانه. اباعبدالله(ع) داستانش داستان هرکول نیستش که اسطوره باشه و یک چیز تخیلی باشه. اتفاقیه که افتاده. مخالفین ما هم نقل کردند. گاندی خودش رو متأثر از امام حسین(ع) معرفی میکنه. این افراد باید معرفی بشن. اینها باید بنر بخوره. اینها باید کل دنیا رو بگیره. آقا! پول باید خرج کرد. باید خیلی مؤدبانه…
ببین از روشهای قانونی باید استفاده کرد. خیلی از این کشورهای اروپایی شما قانونی میتونی بری اونجا راحت فحش بدی. منتها باید بند قانونیش رو پیدا کنی. یکی از این بچهها بود، کار ضد صهیونیستی میکردیم توی یکی از این کشورهای اروپایی میگفت جالبه ما داریم طبق یک داستان… یک بحث قانونی داریم. طبق اون بحث داریم الآن حمایتهای کشورمون از اسرائیل رو زیر سؤال میبریم. میگفت فقط به خاطر ما دارند قانون وضع میکنند که دهن ما رو ببندند.
الآن برخی از شیعهها به جای اینکه پول رو خرج قمهزنی و این کارها بکنند، که آبرو برای شیعه نگذاشته خدا گواهه. طرف سرچ میکنه عاشورا، به جای اینکه تربیت بشه یک مسیحی، یک اروپایی یک آزادمرد. سرچ میکنه عاشورا ببین عکس چی میآد؟ سرچ میکنی (shia muslem)؛ «مسلمون شیعه»، ببین عکس چی میاد؟ خب خدا به کمرتون بزنه. الآن کل مشکل جهان اسلام حل شده؟ فقط همین قمهزنی مونده؟ این همه کشور… این عربهای حاشیه خلیج پولهاشون دادند به برخی از آقایون، یک دینار کویتی فکر کنم میشه ۱۱ هزار تومن ما. پولشون هم اینوَر برمیگرده، چنج (change) میشه خیلی هم پول درست میکنه. برید ببینید تیر برقهای نجف تا کربلا چی میزنند؟ از کل دنیا دارند میان اونجا، وسیلهای [شده که] تمام شیعیان دارند جمع میشن. محبین اهلبیت(ع) دارند جمع میشن. مسیحی داره بلند میشه میاد اونجا. از ادیان دیگه دارند میان. بهترین فضاست برای تربیت شدن. توی اون مسیر نجف تا کربلا پیاده داره میره طرف. شده دعوای برخی آقایان. صلاح نمیدونم از این بیشتر بخوام کشش بدم. اما واقعا دردیه که ما داریم میبینیم دیگه. برن بگن آقا! امام حسین(ع) اینه. حسین(ع) اینه.
بعد این حملهای که به امام زمان(عج) ۲ سالی شروع شده و امام زمان رو رسانههای غربی دارند دجال معرفی میکنند. خوبه بدونید اون کسانی که نمیدونند. این رو بارها توی سخنرانی هام گفتم. ۲ ساله دست گذاشتند میگن (Mahdi is Anticrist)؛ «مهدی همان دجاله». و مهدی مقابل مسیح خواهد جنگید. درحالی که مهدی(عج) و مسیح علیهماالسلام با هم ظهور میکنند. هزار بار من رفتم به برخی از این مسئولین گفتم بابا! این برنامه تلویزیونی بسازید. یک سایت بزنید. دیدیم نمیشه به خدا قسم. خودمون رفتیم پول گذاشتیم از جیب خودمون سایت زدیم. برای اینکه بگیم آقا! امام مهدی این نیست. حالا در حد بضاعت خودمون یک سایت. [اگر بضاعت] میداشتیم شبکهاش رو هم میزدیم. بضاعت ما این بود. امام حسین(ع) هم همینه. باید معرفی بشه. این ظرفیت به دنیا معرفی بشه.
عنوان بخش ۵ : حضرت عباس(ع)؛ ولایت پذیری از امام زمان(عج)
طه (۱۲) بقره (۳)
۵- یکی از کسانی که توی عاشورا، توی جریان کربلا حتی توی روضههای ما هم در نیومده تا الآن. درست و حسابی. شخصیت ایشون جا نیفتاده… من در مورد حضرت عباس که امشب شبش (است) گفتم عزیز من! شما وقتی میری زیارت نامه حضرت عباس رو میخونی میگی «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّک یَا عَبَّاس» لعنت خدا بر هر کس تو رو نشناسه عباس. خیلی از افراد میرن حرم حضرت عباس، زیارت نامه میخونند، خودشون رو لعن میکنند برمی گردند. چون شأن حضرت عباس رو نمیشناسند
که عرض کردم حضرت عباس مهمترین و اصلیترین شاخصهی ایشون ولایت پذیری محض از امام معصومه. محض. یک چیزی میگم یک چیزی میشنوی. و سعی بر شبیه شدن حداکثری به امام معصوم.
دقیقهی ۳۵ تا۴۰
عرض کردم دیگه پریشب. برادرهاش رو زودتر به میدان میفرستاد، شهید بشن جلوی چشمش که میگفت: «امروز مولایم امام زمانم داغ برادر میبینه، من میخوام در داغ برادر دیدن شبیه امام زمانم بشم». اون دنیا این همه وسیله برای شفاعت، وقتی آقا رسول الله(ص) به امیرالمؤمنین(ع) میفرماید که: «به دخترم زهرا(س) بگو برای شفاعت چی آوردی؟» حضرت میفرماید در پاسخ به آقا رسول الله(ص)، اما خطاب به امیرالمؤمنین(ع) میگه دیگه. چون حضرت امیرالمؤمین(ع) واسطه است. آقا رسول الله(ص) با این واسطه قرار دادن میخواد سلسله مراتب رو نشون بده. میفرماید: «الیدان مقطوعتان لابنی العباس»؛ «من دستان بریدهی عباس رو آوردم». برای چی؟ چی رو میخواد بفهمونه به ما؟ پهلوی شکسته خودش بود. فرق شکافتهی امیرالمؤمنین(ع) بود. سر بریده اباعبدالله(ع) بود. اینها همه معصوماند. میخواد بفهمونه برید عباس شید.
وقتی آقا صاحبالزمان(عج) ازش میپرسند ما توی عرفه کجا دنبالت بگردیم؟ میگه: «برو توی اون خیمهای که روضهی عمویم عباسه. یعنی چی؟ یعنی من حجت بن الحسن العسگری(عج) عباس میخوام. ندارم که ظهور نمیکنم و تا روزی که من و شما توی این هیئت… ما اصلا قراره تربیت بشیم ما توی این هیئت از حر میتونیم باشیم تا عباس. خودت انتخاب کن. نهایتش اینه که تو سد راه امام زمانت شدی راه امام زمانت رو بستی مثل کی؟ حر، بسم الله کفشهات رو در آر بنداز گردنت کفش هم گفتیم مراد از کفش این تعلقات دنیویه. «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» (طه/۱۲) بنداز دور گردنت بلند شو بیا جلو بگو تا دیروز توی سپاه دشمن بودم ندانسته، امروز میام توی سپاه شما دانسته.
ما باید بیاییم بگردیم پیدا کنیم خودمون چرا فکر میکنید نیستید؟ چرا آنقدر خودتون رو پایین میبینید؟ میتوانید والله میتوانید شهدای ما کردند. برخی شأن شهدای ما رو پایین میدونند. شأن شهدای همین ۸ سال جنگمون. شهدای قبلش انقلاب. شهدایی که داریم میدیم برای دفاع از مظلوم برای جنگ با ظالم. اینها کم شأنی ندارند. ما روایات در شأن این بزرگواران داریم. آقا رسول الله(ص) در فراق این افراد ـ این کسانی که در آخرالزمان میان ـ حضرت آه میکشه میفرماد: «أَیْنَ اِخْوَانِی؟»؛ «این برادرهای من کجان؟» صحابهاش میگن: «ما اینجاییم». میگه: «نخیر! شما اصحاب منید. دارم میگم «أَیْنَ اِخْوَانِی؟» داداشهام کجان؟ که اونها ندیده عاشق ما میشن».
منتظر مهدی(عج) معادل ۵۰ یا ۷۰ شهید جنگ بدر و احده. و اصل انتظار اینه که شما انتظار در عمل تا پای جان نشان بدهی میشن شهدامون. عالیترین مقام رو شهدای بدر و احد دارند چون هیچ خیر دنیوی، کشورگشایی، این چیزهای اسلام رو ندیدند. اون خیری که حالا به معنی خیر که نه نیست همین چیزهای دنیوی شون ندیدند. سختیش بر دوششون بود. میگه او با این مقام یک پنجاهم یا یک هفتادم اون کسیه که در آخرالزمان منتظر مهدی(عج) است. چون کار او سخته. چون ندیده عاشق میشه. چون «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (بقره/۳) اونها خیلی کار بزرگی کردند اما ولی معصوم رو به رو شون بود. آقا رسول الله(ص) گفت برید بجنگید. اینها نه امام زمانی رو دیدند. لبیک امام حسین(ع) رو بعد از ۱۴۰۰ سال جواب دادند. «کُلَّ یَومٍ عَاشُورا کُلُّ اَرْضٍ کَرْبلا» این میشه.
عنوان بخش۶ : شناخت جریان فکری حاکم بر کوفه؛ اختلاف بین شیعیان
ندارد (-)
۶- یکی دیگه از افرادی که من امشب میخوام روش بحث بکنم و خیلی خیلی مهمه عزیز دل من! حضرت مسلم بن عقیل (است) رحمه الله علیه. خوبه بدونید فرمانده سپاه و فرمانده لشکر امام حسین(ع) حضرت عباسه. اما حضرت عباس(ع) فرمانده لشکر شد بعد از اینکه حضرت مسلم رو فرستاد کوفه، یعنی اول کی بود؟ مسلم بوده. در زیارتنامه حضرت مسلم میگه: «لعنت بر اون کسانی که تو رو کشتند. لعنت بر اون کسانی که بیعت رو شکوندند». «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّک یَا مُسلِم» همین عبارت رو استفاده میکنه. لعنت خدا بر هر کسی که حق توی مسلم رو نشناسه. اِ! پس فرق کرد اینجا. همون طور که باید برای عباسبن علی(ع) حالا یک پروندهی ویژه باز بکنم، برای مسلمبن عقیل هم باید کار بکنم؟ یک پرونده ویژه باز کنم.
دقیقهی ۴۰ تا ۴۵
چون داره میگه: «لعنت بر هر کسی که مسلم رو نشناسه». وقتی حضرت مسلم میره به کوفه، کوفهای که دیگه پیچیدگیهای خاص خودش رو داره. من وقت بشه اوضاع اجتماعی کوفه رو براتون باز میکنم، که چه شهر شلم شوربایی بود.
میدونید دیگه کوفه سال هفدهم هجری تازه به وجود میاد. یعنی یک شهر تازه تأسیس بود. فرهنگ بومی نداشت. یک سری از مهاجرین نخستین اونجا بودند. مهاجرین ثانویه که بعدها اسلام آورده بودند اومده بودند. یک سری از صحابه درجه یک اونجا بودند. که جمعیتشون هم زیاد بود. ۱۰.۰۰۰ نفر بیشتر تخمین زده میشن. اصلاً توی بصره صحابه رو میگن ۳۰۰ نفر بیشتر نبودند. صحابهی پیغمبر. اما توی کوفه چقدر بودند؟ ده هزار نفر. یک سری مهاجرتهایی شد اینها بعداً اسلام آوردند. کسانی که بعداً اسلام آوردند اومدند عرب بودند اما. یک سری ایرانی توی کوفه بودند. موالی توی کوفه بودند. اصلاً یک شلم شوربایی بود توی کوفه. باید شناخته بشه.
خلاصه ۱۲ تا ۱۸ هزار نفر امام حسین(ع) رو دعوت میکنند. میگن پاشو بیا. این دوازده تا هجده هزار نفر توی یک دونه نامه [نبوده]… همهاش تک تک نامه نفرستادند. یک نامه بود میدیدی اسم ۵۰ نفر رو نوشته. فلانی رو نوشته با خانوادهاش. همین طور مثلاً فرستادند. حضرت چی کار میکنه؟ کار منطقی عقلانیِ دنیوی. باید چی کار کنه؟ یک نفر رو بفرسته برای چک این ماجرا. یعنی بی مهابا به خط نزنه. کی رو میفرسته؟ فرمانده لشکرش رو میفرسته. یک آدم بصیر رو میفرسته.
میاد اونجا حضرت [مسلم] می بینه اصلاً اینها ریختند، چه وضعی! بیعتی! اصلاً یک اوضاعی شد. بخشهاییش رو توی سریال مختار نشون داد دیگه. نامه نوشت که آقا! شرایط اینجا واقعاً آماده است بیایید کوفه. اما داستان از کجا شروع میشه؟ داستان از اونجا شروع میشه که یک عده شیعهنما کار رو خراب میکنند. باز هم گفتم خودی خراب کرد. اصلاً فحش به مردم کوفه اگر میدهید چون قاتل امام حسینند این حرف مزخرفه ها! او سی هزار نفری که اومدند برای شهادت اباعبدالله(ع) یکیشون شیعه و محب امام حسین(ع) نبودند، دیدید یک اس ام اس مزخرفی پخش میشد بین مردم، آی! نمیدونم «حسین(ع) را منتظرانش کشتند». این حرفها چی چیه؟ اون ۳۰.۰۰۰ نفر گرایش سیاسی و عقیدتیشون عثمانی بودند.
بعد از قتل عثمان جامعهی اسلامی اون زمان به ۲ شاخه اصلی و ۴ شاخهی غیراصلی تقسیم شد:
یک ـ کسانی که میگفتند… اصلیها رو بهتون بگم. کسانی که شیخین رو قبول داشتند. یعنی ابوبکر و عمر رو قبول داشتند و میگفتند حق با عثمان بوده. قاتل، علی و فرزندانشاند. علی و حسنین در قتل عثمان نقش داشتند تا حکومت رو به دست بگیرند. این شبهه رو از بیخ و بنیان معاویه ساخت. شنیدید دیگه. پیرهن عثمان علم شد. پیرهن عثمان علم شد اومد اینوَر نشست پیرهن خونی عثمان رو اینوَر نشوند، انگشت بریده شدهی زن عثمان رو هم توی نخ کرده بود اینوَر نشون میداد. یک چیزهایی هم گفت دلایلی هم آورد که من توی سخنرانی فتنههای آخرالزمان کامل این ماجرا رو بررسی کردم. حتماً گوش کنید اون سخنرانی رو به دردتون میخوره. فتنههای آخرالزمان ۴ ساعت سخنرانی بود.
(یک تیکه خدمت شما عرض بکنم که) اینها رو بهشون میگفتند «عثمانی». جالبه بدونید زهیری که به سپاه اباعبدالله(ع) میپیونده گرایش سیاسیش چیه؟ عثمانی. برای همین از امام حسین(ع) خوشش نمیاومد. اصلاً برنامه سفرش رو یک جوری تنظیم کرده بود که با امام حسین(ع) رو به رو نشه. چون شبهه داشت. اباعبدالله(ع) ۱۰ دقیقه براش رفع شبهه کرد. به غلط کردن افتاده بود. پس در برخورد با این افراد باید چی کار کرد؟ رفع شبهه کرد.
گرایش دوم سیاسی و پر جمعیت اون زمان گرایشی بود که باز شیخین رو قبول داشتند. یعنی ابوبکر و عمر رو قبول داشتند [اما] میگفتند: «نه! عثمان سیرهاش سیرهی شیخین نبود». در حقیقت هم همین جوری بود. یعنی عثمان خیلی تفاوت داشت روش حکومتیش با کی؟ با دو خلیفهی قبلی.
دقیقهی ۴۵ تا ۵۰
خیلی تفاوت داشت. خود سیرهی دو تا خلیفه قبلی با امیرالمؤمنین(ع) و آقا رسول الله(ص) تفاوت داشته. دلیلش هم این براتون میارم که همه شیعه و سنی نقل کردند در حد آیه قرآن سندیت داره که عبدالرحمنبن عوف به امیرالمؤمنین(ع) گفت: «قرآن رو قبول کن، سنت پیغمبر رو هم قبول کن». حضرت این دو تا رو قبول کرد. بعد گفت: «عمل به سیره شیخین» که امیرالمؤمنین(ع) قبول نکرد. یعنی سیره شیخین رو قبول نداشت. اما یک نکتهای حضرت اشاره میکنه حضرت میفرماید: «آیا سیره شیخین جدای از قرآن و سنت پیغمبر بوده؟ اگر عین همونها بوده که چون صد آید نود هم پیش ماست. که من که قبول دارم اصلش رو. اما اگه جدا بوده چرا من باید چیزی رو قبول کنم که از قرآن و سنت پیغمبر چیه؟ دوره». گفت: «ای علی! تو همین طور بحث میکنی، نمیخواد، همینی که من میگم قبول میکنی یا نه؟» حضرت گفت: «نه».
امیرالمؤمنین(ع) لسان صدقه. بخواد دروغ بگه برای این چیزها؟ برای حکومت؟ اینها از معاویه و از اولاد ابوسفیان برمیاد. خلاصه عثمان سیرهاش فرق میکرد. خود صحابه هم ریختند کشتنش. ۶۰۰ نفر از صحابه ریختند جلوی در خونهاش شلوغ شد، شلم شوربا شد راضی به قتلش بودند. هر چند خودشون هم اگر نکشته باشند. چون عامل قتل احتمالاً مروانه. مروان همه هماهنگیها رو انجام داد برای کشتنش. مروان دامادش بود و با معاویه بسته بود. قرار هم بسته بودند. آخر هم به خلافت رسید. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میگه مثل یک سگی که به پوزهاش زبون میکشه تمیز میکنه گفت مثل همین حکومت میکنه. همین جوری هم حکومت کرد. کوتاه حکومت کرد و به درک واصل شد مروان.
بنیان گذار فکری وهابیت مروانه. بنیامیهاند. اینها بودند از همون اول [وقتی] یک نفر میرفت بالا سر قبر پیغمبر وای میایستاد شروع میکردند مسخره کردن. [میگفتند] «رفتی بالا سر یک مشت استخون وایستادی چی کار؟» از بیخش میخواهید، اینها بودند. بنیامیه بودند.
خلاصه یک عدهای هم [بودند که] به اینها میگفتند شیعه! جالبه پس چی شد؟ شیعهای که شما میشنوی مثلا اون موقع این چی چی بوده؟ ابوبکر و عمر هم چی؟ قبول داشتند. میگفتند در جریان عثمان، علیبن ابیطالب(ع) نقشی نداشته. کما اینکه اگر هم میداشته خوب کاری کرده. شما ابن ابی الحدیدی که از ابوبکر و عمر این طور دفاع میکنه این شبکههای وهابی بهش میگن شیعه. شما فکر میکنی میگی این چه طور میتونه شیعه باشه؟ نه این شیعهی الان! اون رو میگفته. اون نوعش، تشیع.
مورد سوم، این یک دسته، کسانی بودند که میگفتند: ای بابا! این حرفها چیه؟ هر چهارتاشون خوب بودند. هم ابوبکر هم عمر هم عثمان. الآن علی(ع) هم خوبه. چی کار دارید آقا شما؟ بعضی ها رو دیدید همیشه میخوان ماستمال کنند؟ درستش کنند فلان. اینها اهل جماعت بودند که جالبه که الآن شدند چی؟ عامه. اهل سنت، همین گرایش رو پیدا کردند. دیدی وقتی صحبت میکنه در مورد اینکه که این صحابه این کار رو کرد این صحابه این کار رو کرد، [در جواب میگن] آقا! تو چی کار داری؟ اونها امتهایی بودند تموم شد رفت. ما الآن چی کار داریم به این حرفها.
یک عدهای هم بودند که میگفتند نه بابا! از اول هم حق شیخین و عثمان نبود. حق، حق علی(ع) بود. به اینها میگفتند رافضی. به اینها میگفتند رافضی کافر.
عثمانی شیعه یا علوی اهل سنت و جماعت میخواستن بگیم اهل جماعت و چی؟ رافضی. دقیقا اون دو تایی که خیلی کم بودند شدند چی بعدها؟ زیادهای الآن. زیاد شدند. پس اون دوتایی که خیلی کم بودند رو میگذاریم کنار. عمده جریانهای حاکم بر کوفه اینهان. اینها اصلا محله داشتند برای خودشون. محله بطیخ، محله صیفیکاران دست شیعه ها بود. محله سماک ماهیفروشها دست عثمانیها بود. یک نفر از این محله میرفت توی اون محله تیکه تیکهاش میکردند. یعنی خیلی هم فضا چی بود؟ دو قطبی و وحشتناک. مثل کاری که دقیقا امروز داره چی کار میکنه؟ غرب داره انجام میده. فضا رو دوباره همین جوری شیعه سنی اینجوری کنه. خوب دقت کنید.
حتی یک جایی هست معاویه نامه مینویسه به امیرالمؤمنین(ع)، وقت جنگش میخواد یک کاری کنه سپاه امیرالمؤمنین ریزش داشته باشه. چی میگه؟ میگه: «یا علی به خاطر داری شیخین تو را همچون شتران (نعوذ بالله حالا اون ملعون میگه)، همچون شتران بسته بودند و به بیعت میبردند». عمدا این نامه رو نوشت که حضرت علی(ع) یک فحشی بده به شیخین
دقیقهی ۵۰ تا ۵۵
این برداره ببره به اینها نشون بده داستان باهاش درست بکنه. موجب ریزش توی سپاه کی بشه؟ امیرالمؤمنین(ع) بشه. حضرت علی(ع) سَیّاسانه جوابش رو داد. گفت: «اینها که گفتی داستان مظلومیت ماست. این که خواستی خوار کنی اما ستودی». تو میخواستی من رو خوار کنی اما ستودی. ثبت کردی توی تاریخ بعدها یک کسانی بیان سخنرانی کنند. اما این که آدم مظلوم واقع بشود بد نیست. حالا اینها به کنار به تو چه ربطی داره؟ حضرت گفت: «تو چی کارهای این وسط؟ تو که اصلا لِوِلت به لِوِل صحابه نمیخوره. حضرت چی میفرمود امیرالمؤمنین(ع)؟ میفرماید: «الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی یقول معاویه و علی» ببین این دنیا من علی(ع) رو چه جوری کشیده پایین. سه بار «انزلنی، ثم انزلنی، ثم انزلنی» کار به جایی رسیده میگن معاویه و علی! اسم معاویه رو کنار من دارند میارند. جالبه جزء مواردیه که امیرالمؤمنین(ع) میگه و گریه میکنه.
بارها در نامهای دیگری است به معاویه میگه: «نه تو مثل منی نه بابات مثل بابام نه پدربزرگت مثل پدربزرگ ماست. ما از قریشیم شما به قریش چسبیده». اشاره میکنه که امیه غلام یهودی عبد شمس بود. آورد بر مبنای بر سنت غلط فرزند خواندگی، شدند قریشی اینها. وگرنه بنیامیه بیخشون یهودیه. مال شامات (است). «نَحْنُ الصَّرِیح»؛ «ما صریحیم» و «اَنتُم لَصِیق»؛ «شما الصاق شدین به قریش». امیرالمؤمنین(ع) هی هشدار داد.
این شرایطِ حاکم بود. اون سی هزار نفری که رفتند برای شهادت اباعبدالله(ع) عثمانی بودند. و چی میگفتند؟ آب رو میبستند و میگفتند: «یوم الحسین یوم العثمان». دور قصر عثمان رو صحابه گرفته بودند صحابه پیغمبر(ص) آب رو نمیگذاشتند بسته بودند که بیاد بیرون. نمیاومد بیرون. میگفتند: «آب رو ببندیم [که عثمان بیرون] بیاد». «این آب رو میبندیم عوض اون آب. این انگشت عوض اون انگشت». یعنی شرایط سیاسی اگه درک نشه میخوام بگم عزیزم! بیشتر از اونی که تو فکر میکنی الزاما یک نگاه مذهبی وجود داشته این طور نیست. نگاه، نگاه سیاسی بود که همین امروز میتونه بین من و شما به وجود بیاد. سال ۸۸ به وجود اومد مملکت رو میخواست بریزه به هم دو دستگی به وجود بیاره، ایرانی بیفته به جون ایرانی، شیعه ایرانی بیفته به جون شیعه ایرانی. پس فکر نکنید که مثلا سپاه امیرالمؤمنین(ع) همهشون شیعههای دو آتیشه بودند نه اینطور نبود. توی سپاه امام حسنش هم این نبود. اما سپاه اباعبدالله(ع) به قول اون روزی ها همهشون رافضی بودند. به قول اون روزیها، خالص شده بود.
مسلم میاد توی این کوفه عزیز من! توی این کوفه که دو تا قطب جریانی وجود داره اگر حاکمیت رو مسلم به دست میگرفت، مسلم محله سماک رو میشوند سر جاش شرایط رو فراهم میکرد برای کی؟ چون قدرت حکومتی به دست میافتاد اینجا چی شد؟ هانی رو گرفت ابن زیاد برد این ماجرا از اینجا شروع میشه. مسلم دستور قیام صادر میکنه. شیعیان. شیعیان دارم میگم. دیگه با اون عثمانی ها کاری ندارم. شیعیان به حرف مسلم گوش ندادند. همین سلیمان صرد خزاعی بلند شده بود گریه میکرد میگفتش من حسین(ع) را قبول دارم اما تو نایب حسین(ع) را قبول؟ به عنوان نایب حسین(ع) قبول ندارم. من خودم از صحابهام. اینها ولایتمدارهای همعرض بودند. خودشون رو هم عرض میدیدند. سختشون بود که یک نفر توی سن کمتر بیاد مثلا بالاترش قرار بگیره.
همینطور که توی جِیش اُسامه تخلف کردند. دیگه،اسامه ۱۹ ساله رو پیامبر(ص) گذاشت برای ۵۰، ۶۰ سالهها گفت: «برین توی سپاهش». تخلف کردند. نرفتند. سختشون بود. کما اینکه بعدها هم سختشون بود نمیتونستند یک علیبن ابی طالب که سی و خردهای سال سن داره به عنوان خلیفه مسلمین بپذیرند. میگفتند: «این بابا پیرتره». بگذاریم بریم سراغ جوون؟ وای بر ما. پس سنت عربیمون رو چی کار کنیم؟ دنبال عشیره بازی و این داستانها بودند. ماجرا ماجرای اینه، ماجرای تنها گذاشتن… علت مشکل مردم کوفه این داستانها که میگن حسین(ع) را منتظرانش کشتند و اینها نیست. مشکل مردم کوفه تنها گذاشتن مسلم است.
دقیقهی ۵۵ تا ۶۰
اومدند اون جمعیت پشت سر مسلم نماز خوندند (نماز) مغرب رو خوندند برگشت دید هیچ کی نیست. توی رکوع دنده عقب فرار کردند. توی سجده بلند شدند فرار کردند رفتند. مسلم تنها موند. دورهاش کردند. اینجا شیعه اومد آزمون داد که چی؟ تو اگه واقعا حرف امام حسین(ع) رو قبول داری، با حکم امام حسین(ع) اومده، نامه امام حسین(ع) دستشه. یعنی مراتب ولایت پذیری رو قبول نکرد سلیمان، حالا بعدش چی شد؟ بعد شهادت امام حسین(ع) نشسته بودند گریه میکردند. بعد دقیقا همین ها با مختار یکی نشدند. دیدید. قیام توابین برداشتند… قلع و قمع شدند. چه فایده داشت؟ جز این که انرژی شیعه رو گرفتند. اون انرژی پتانسیل و اون انرژی بالقوه شیعه رو خراب کردند. بعدها باز میبینید همین اتفاق پیش میاد. توی اختلاف نظر بین کی؟ مختار و ابراهیم بن مالک.
ماجرا از ابتدا اینه عزیز من! شیعه اگر آماده نشه برای چرخاندن، نظام سازی و شبکه سازی برای حکومت هیچ اتفاقی نمیافته ها! ولی این یکی امام، امامِ منصوره. خدا ۱۱ تا فرستاده، دیده به بازی گرفتی. این یکی رو نمیده. تا روزی که آماده نشی، نمیفرسته. اصلا شیعه جمهوری اسلامی درست کرد بر مبنای نظر فقهاش که چی؟ بگه حکومت تشکیل میدم. این بار امتحان ها رو قبلش انجام میدم. حکومت رو آماده میکنم، میگم تشریف بیارید. بعضی ها فکر میکنند مثلا امام زمان(عج) بیاد، مثلا آقا صاحب الزمان(عج) بیاد نظرش در مورد اسرائیل چیه؟ میپذیره اسرائیل رو؟ اگر یک نفر از شما شک توی این زمینه داره، بدونید اوضاع فکریش خیلی خرابه.
امام زمان(عج) با آمریکا مثلا فکر کردی آبش توی [یک جوب میره]؟ امکان نداره. این داره آدم میکشه. داره کل دنیا رو به فساد میکشه. یعنی پذیرفتن یزید، امکان نداره. مبانی فکری در تضاده یک چیز واضحیه. بعد ما اینطوری میکنیم. ما اهل کوفه نیستیم، فحش میدیم به مردم کوفه. میبینیم وضعمون از مردم کوفه بدتره. ماجرای امام حسین(ع) و داستان کوفه اینه. هر روز داره تکرار میشه. تا کوفه این بار آماده نشه، حسینی نخواهد آمد. یک بار گول زدند امام زمانشون رو، مسلم بنده خدا علم غیب که نداره، نامه نوشت که چی؟ آقا اینها آماده اند؟ پای کارند همهشون.
وقتی ابا عبدالله(ع) رو توی کربلا اینها اسیر کردند، در واقع گیر انداختند، خبر به کوفه رسیده بود، ولی ابن زیاد وارد شد. ابن زیاد وقتی وارد شد، چه جوری وارد شد؟ خودش رو شبیه امام حسین(ع) کرد، دستور داد لباسهای سبز پوشیدند نقاب زد. مردم کوفه چه جوری استقبال کردند؟ بله استقبال خیلی مناسبی کردند، بعد دیدند بازی خوردند، ابن زیاد تا اومد گارد ویژه هاش رو ریخت، چی کار کرد؟ اولین کاری که کرد رؤسای قبایلی که میتونستند اثرگذاری داشته باشند رو دونه دونه گرفت کشت. اولی رو که کشت، هانی همون جا باید قیام میکردند. اصلا من به شما میگم قبیله هانی ریختند دور چی؟ قصر. اگه به حرف مسلم گوش میکردند، همون جا ابن زیاد رو پایین کشیده بودند کار تموم شده بود. اصلا، جریان تاریخی عوض میشد. قاتلان مسلم علیه السلام در واقع قاتلان حسین(ع) هستند. ماجرا از این قراره.
حتی جالبه! وقتی ابن زیاد تنها میاد توی خونه هانی، مسلم ترور انجام نمیده با این که توی خونه هانی (است). میدونی استدلال اینها چیه؟ میگن مردم باید آماده بشن. تو یکی رو بکشی چه فرقی میکنه؟ خیلی حرف حسابه خدا شاهده! بابا! اون کسانی که امیرالمؤمنین(ع) رو پس زدند اون کسانی که «و رَضِیَ» راضی بودند به این، همه شون مثل هم بودند. یکی شون زودتر شروع کرد. قوم موسی همه شون پرستش گوساله رو دوست داشتند. یکی به اسم سامری چی کار کرد؟ کلید زد.
دقیقهی ۶۰ تا ۶۵
تو سامری رو میکشتی یکی دیگه عَلَم میشد. برای همینه با ترور چیزی حل نمیشه. جامعه باید آگاه باشه اگر میخواهی ظهور رو نزدیک بکنی باید آگاه باشی.
عنوان بخش ۷ : اختلافات سیاسی در جمهوری اسلامی
ندارد (-)
۷- امروز شما میبینی فتنه و داستان و جریان سازی وفلان و اینجور چیزها زیاده. همین عراق که میری خودشون به خودشون میگن: «عراق اهل النفاق و الشقاق»؛ «عراق کشور و سرزمین نفاق و تکه تکه و شقه شقه شدن است». همین عراق میری توی حرم امام حسین(ع) میبینی ۳، ۴ تا نماز میخونند. این مقلد اینه، اون مقلد بهمانه، اون یکی مقلد (X). بعد همه اینها میرن حج پشت سر وهابی نماز جماعت میخونند. به خدا مضحکه. به قرآن مضحکه. به والله خدا بد باهامون برخورد خواهد کرد.
آقا! طرف میاد حج عید قربان به جای میاره. خب از کجا فهمید اون روز، روزه عید قربانه؟ کی بهش اعلام کرده؟ حاکم سعودی. میگن: «نه چون حکومت گفته اینجا باید گوش کنیم. ما تحت حاکمیت اینها هستیم». بعد توی جمهوری اسلامی حاکم شیعه میگه عید فطره، داستان داریم. مشکل خودمونیم. آخه کدوم آدمی میاد بخواد خودش رو دردسر بندازه روزه مردم رو خراب کنه؟ این همه ستاد استهلال درست میشه و نمیدونم چند تا گروه برن روی نوک قله کوه وایستند. و توی افق و منجم ها میشینند حساب میکنند. فقه شیعه میگه: «تا ماه رو کامل نبینی قبول نیست وگرنه فکر کردی محاسبات نداره؟ آقا! فردا هفت ثانیه ماه توی افق میاد و میره منتها هنوز خورشید بالای ماه دیده نمیشه. فقه شیعه میگه: «ماه باید دیده بشه». اینجا که میشه میگن: «نه! ما خودمون…»
آقا صاحب الزمان(عج) عین عبارتی میفرمایند که به محمد بن هلال الکرخی میفرمایند… این رو من اصلا گذاشتهام صفحهی دسکتاپم (Desktop). این حدیث از حضرت صاحب الزمان(عج) بالای گنبد جمکران که انگار رو آسمونش اینطوری نوشته شده. زدم که همیشه جلوی چشمم باشه. «نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آن ها محکمتر است مرا آزردند.» حضرت نمیفرماید اون صهیونیسته و اون نمیدونم ناصبیه و تکفیریه میگه همینها که دینداریشون اندازه بال پشه نیست اما توی بحث ادعا، بیا و نگاه کن.
من به شما بگم کسانی که میخوان برای امام زمان(عج) کار کنند در درجه اول باید کمک کنند به کسانی که دارند برای امام زمان(عج) کار میکنند. شما میبینید اینطور نیست. توی کشور ما بیشترین هجمه روی همین افراد وارد میشه. یک جایی من سخنرانی دعوت شدم به من گفتند کی رو دعوت کنیم؟ من گفتم آقای فلانی خیلی سخنران خوبیه. جالبه من با اون بنده خدا، خدا رو گواه میگیرم تا حالا یک کلمه با هم صحبت نکردیم. اون کسی رو که گفتم دعوت کنید یک سخنران مهدوی خیلی خوبه. یک کلمه با ایشون صحبت نکردم ولو تلفنی. یک جا من بودم ایشان داشته سخنرانی میکرده دیدم این سخنران بنیه داره. ریشه داره. توی این حوزهای هم که اینها میخواستند به درد میخوره. پسره برگشت گفت میگن بهائیه یارو. گفتم حرف دهنت رو بفهم. این شد بهائی، اون شد یهودی، اون یکی شد نمیدونم چی چی. خب کی موند؟ بله من هم قائل بر اینم. خودم هم میدونید کارم روی فِرَق ضالّه کار کردنه. علیه همهی این فرقه ها هم صحبت کردم. به لطف امام زمان(عج) از همهاش هم فحش میخورم الحمدالله. خب اما شش دنگم که بفهمم آخه بهائی به مهدوی چه ربطی داره؟ لااقل میگفتی حجتیه.
یکی از این شبکههای ماهوارهای یک فایل از من پخش کرد کلی فحش و مسخره و ادا اطوار و این کارها. آخرش هم گفت: «این رائفی هر چی باشه این رو باید اعتراف کنیم که نگاهش به مهدویت نگاه حجتیه نیست». یعنی خودشون اعتراف کردند. این خوبه.
بحث سر چیه؟ سر اینه که آقا! امروز اگه شما میبینید یک جریانی، یک فردی داره کمک میکنه به شیعه خانه امام زمان(عج)، برای تقویت شیعه خانهی امام زمان(عج)… بابا! اگه جمهوری اسلامی نمیبود سوریه رو صاف کرده بودند. ما موشک دادیم. ما آموزش نظامی دادیم.
دقیقهی ۶۵ تا ۷۰
ما سلاح فرستادیم. روسیه و چین براشون چه اهمیتی داره حرم حضرت زینب(س) حفظ بشه یا نه؟ اصلا حضرت زینب(س) میشناسند؟ غیرت داری؟ بازتر [از این برات] روضه بخونم؟ ندیدی با قبر صحابه مرده چه کار کردند؟ جمهوری اسلامی وایستاد فهمیدی؟ توی عراق جمهوری اسلامی جون شیعه رو حفظ کرد. من به شما میگم اینها تا دم بغداد رسیده بودند. ارتشیهای اینها همه تفنگ ها رو انداخته بودند رفتند. گذاشتند در رفتند.
من میگم یک هفته نیست از کربلا برگشتم. من ۵ روز پیش کربلا بودم اونجا این بچههای کرکوک که فرار کرده بودند اومدند. مال روستای بشیر. به خود من داشت میگفت: «حمله کردند. داعشی ها واستادیم دفاع کردیم و پسرعمهام شهید شد و زن عموم رو بردند». جلوی ایوون طلا خدا گواهه من اصلا مات موندم. شب من خوابم نمیبرد. هی یادم میافتاد میگفتم آخ جلو چه کسی هم گفت. توی چه حرمی هم گفت. توی حرم کسی گفتش که نگران خلخال پای پیرزن یهودی بود. توی استان الانبار. همون استانی که امروز تحت هجمه این ناصبی ها و تکفیری هاست. آتیش گرفتم. گفت زن عموم رو برداشتند بردند.
ایران نمیبود، قاسم سلیمانی نمیبود، بغداد سقوط کرده بود. اینها نجف و کربلا رو با خاک یکسان میکردند. همه داشتند در میرفتند. قاسم سلیمانی هم خودش نیست. مأموره از اینجا باید بلند شه بره اونجا کار انجام بده. پس اگه شیعه حکومت تشکیل نمیداد کی میخواست از تشیع دفاع بکنه در مقابل این حرامزادهها و اراذل اوباش تکفیری ها؟ امروز ما از جان سنی ها هم داریم دفاع میکنیم. هیچ ایرادی نداره این سیره اهلبیت(ع) ما بوده. مولای ما نگران پیرزن یهودیه. این علوی زیستن است عزیز دل من!
من به شما بگم کسانی که برای جمهوری اسلامی… اعتقاد قلبیمه! من از هیچ جا حقوق نمیگیرم. خدا رو گواه میگیرم. به همین پیراهن مشکی اباعبدالله(ع). میگن قسم نخور. اما این رو میخوام قسم بخورم که بگیرید. به همین مکان مقدس مسجد که دارم سخنرانی میکنم من از هیچ جا حقوق نمیگیرم. استخدام هیچ جا هم نیستم. خودمم، [توی] دانشگاه هم حق التدریسی ام. تا حالا هم یک قرون پول از دانشگاه به حسابم نیامده. این رو بهتون بگم. هی میگن ترم بعد میریزیم، ترم بعد میریزیم همون رو هم ندادند. پس هیچ دلیلی نداره بخوام…
من اعتقاد دارم که دارند ضربه میزنند به جمهوری اسلامی با دزدی هاشون، با پدرسوختگی هاشون، با دعواهای سیاسی شون اینها با اشعثبن قیسها محشور میشن. اینها با محمدبن اشعثها فرقی ندارند. هر کسی که بیاد…آقا! پس فردا یک جوونی بدبین بشه به دین، بگه: «رفتم فلان اداره از من رشوه خواستند. اینه اسلامتون؟» این آدم با شمر فرقی نداره.
وقتی میای توی زیارت عاشورا فحش میدی میگی «وَ لَعَنَ اللهُ شِمْرا». شمر جانباز جنگ صفین بوده. حرف میزدی سینهاش رو نشون میداد [میگفت]: «من در رکاب علی زخم خوردم تو برای من حرف میزنی؟» چی میشه عزیز دل من! ۲۰ سال نمیگذره سر امام زمانش رو میبُرّه. ۱۲ نفر رفتند توی گودال برگشتند نتونستند. مسیحی رفت توی گودال نتونست. این حرام زاده چی شده که این میتونه؟
برید ببینید چه صفاتی درش به وجود اومد. وقتی میگی «وَ لَعَنَ اللهُ شِمْرا» بگو «وَ لَعَنَ اللهُ» اون صفات. مبادا اون صفات در ما وجود باشه. شمر نماز هم میخوند، روزه هم میگرفت، غسل شهادت هم میکرد. عبداللهبن عمر میگفت: «سال بعد از عاشورا من این رو کنار کعبه دیدم. دیدم داره حکم فقهی میده در مورد اینکه اگر پشه بُکُشی روی دستت نجس است یا نه؟» بر عکس فتوایی هم که میده درسته. جالبه بدونید از شمر دو تا حدیث هم نقل شده. شیعه نه ها! راوی حدیث هم بوده. پس نه به نمازت بناز، نه به روزهات بناز که اگر بدون شناخت امام زمان(عج) و یاری ولی و نائب امام زمان(عج) و کسانی که برای امام زمان(عج) کار میکنند باشه دو قرون نمیارزه ها! اما اگر تو واقعأ تشخیصت اینه که آقای ایکس کمکی به مهدویت که نمیکنه که هیچ مخالف مهدویت هم هست عیب نداره به این تشخیص رسیدی برو کارت رو بکن. به من چه؟ اما منطقی بررسی کنید اتفاقاتی که اباعبدالله(ع) رو به کشتارگاه میبره، به مذبح میبره
دقیقهی ۷۰ تا ۷۳
این اتفاقات سیاسی بود. در زمان ماها هم در حال وقوعه.
همین الآن عراق رو گرفته. یک مرتیکهای بلند شد توی عراق میدونید که اینها یک داستانی درست کردند توی عراق برای اینکه دیدند ایران داره کمک میکنه گفتند: «چی کار کنیم عراق فاصله بگیره از ایران؟» گفتند: «ایرانیها فارساند. ایرانیها مجوسند. ایرانیها آتشپرستند». امام جمعه بغداد رفت سخنرانی کرد گفت: «خاک بر سرتون کنند. ۸۵% مَراجعتون مجوسند. خب این حرفیه شما میزنید؟»
سریع یک نفر رو عَلَم کردند به اسم الصرخی. این اصلأ زیر عکسهاش توی عراق نوشته «المرجع العربیه للعراق». میگه: «امام زمان(عج) اومده خواهر من رو گرفته». نماز جماعت توی سجده، سجدهی آخر این مکبر وایمیستاد فرار میکرد میرفت بغل منبر. باز بود. میرفت توی منبر قایم میشد یک دادی هم میزد این وسط اون مکبره. از خودشون بود. (مردم) بلند میشدند میدیدند اِ! الصرخی غیب شد. «چی شد؟» «امام زمان(عج) اومد بردش». چون زده بود «عراقی ـ عربی». برید ببینید چه داستانی درست کرد توی کربلا. همزمان با حمله کی؟ داعش به شمال عراق که تا شمال بغداد اومدند توی کربلا این داستان رو درست کردند. عبا داشت، عمامه داشت. خودش رو سید هم معرفی میکرد.
من نمیگم نگو! فحش نده به مردم کوفه! اما کسانی بودند… یک ایراد دیگر مردم کوفه، با وجود اینکه ابن زیاد گارد ویژه ریخته بود دور محله بطّیخ اما کسانی بودند مثل حضرت حبیببن مظاهر و مسلمبن عوسجه چی کار کردند؟ خط محاصره رو شکستند. به شط زدند. خودشون رو رسوندند به امام حسین(ع). هزاران نفر توی اون محله زندگی میکردند اگه میریختند توی…. به شط میزدند قیام میکردند اون نمیشد. اینها دیگه مرعوب شدند. شده بودند حرف گوشکن زنهاشون. مثل خیلی از آقایون که الآن شدهاند حرف گوشکن زنهاشون. مرعوب شدند. چه در سطح کلانش، چه پایینتر خیلیها شدند مرعوب زنهاشون. زنه این ماشین رو میخواد، اون خونه رو میخواد و این کوفت رو میخواد، اون زهر مار رو میخواد این باید بره هزار دزدی کنه و هزار رشوه بگیره و بده که بتونه یک پول نجس درست کنه بره بده این بخره. این هم از این نگاه.
خدا آخر و عاقبت همهمون رو بخیر کنه. آدم وقتی امثال شمر و زبیر رو میبینه به خودش هم دیگه اعتماد نداره. فقط تنها خواستهای که میتونیم داشته باشیم
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
«اَللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَهَ وَ النَّصْر وَ اجْعَلْنَا مِنْ خَیْرِ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه».
تعجیل در فرج امام زمان صلواتی عنایت بفرمایید.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.