فاطمیه ۹۲ – شب اول

موضوع سخنرانی : امامت (۱)

عنوان بخش ۱ : حضرت زهرا(س) و امامت

ندارد

دقیقه ۰ تا ۵

۱ – اون پنج شبی که پارسال ما اینجا برنامه داشتیم، عرض می‌کردم قبل از اینکه اینجا خدمت شما باشم، منشأ برکات و خیرات زیادی شده بود. یعنی افرادی با گوش دادن همان جلسات از اینترنت که قرار گرفته بود در فضای مجازی، مشرّف شده بودند به تشیع. و من خیلی فکر کردم که امسال درباره‌ی چی صحبت بکنیم که هم مرتبط باشه با فاطمیه و هم از جهتی دیگر مفیدِ فایده باشه. تکراری نباشه بحث، به درد بخوره و بشه باز مثل همان جلسات قبل یه پکیجی باشه، یه پنج شبی که مفید باشه.

خوب که نگاه کردم دیدم من…. بذارید رک بگم، صحبت کردن در مورد حضرت زهرا(س) انصافا سخته. این رو بی تعارف می‌گم. درمورد ائمه(ع) صحبت کردن خیلی آسون‌تره. چون اصلا می‌دونی با کی طرفی، با یک امام طرفی، مقام امامت تعریف شده در اسلام، در آیات و روایات ما تعریف شده، ما ادلّه‌ی عقلی و نقلی داریم. من دارم در مورد فلان امام که در این جایگاه امامت است دارم صحبت می‌کنم. خیلی سخته ها! می خوام بگم باز هم می‌شه یه صحبت‌هایی کرد. اما در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) واقعا نمی‌دونید که اصلا شما با کی طرفید. یعنی اصلا جایگاه و اینکه او کی بوده؟ این مشخص نیست. جدی می‌گم مشخص نیست ها!

یعنی وقتی شما مثلا از لِسان امام حسن عسگری (سلام الله علیه) می‌شنویدکه: «ما حجت خدا بر مردم هستیم، و مادرمان زهرا(س) حجت او بر ما است.» حجت بر ما یعنی حجت بر حُجَجُ اللهه. خب این یعنی کی؟ نمی‌فهمیم، یعنی من واقعا این رو نمی‌فهمم ها! بی تعارف می‌گم، آخه یه عده یه وقت می‌بینی مثلا توی یه شرایط خاصی قرار می‌گیرند، یه دکون دستگاهی می‌خوان درست بکنن، بگن نه مثلا در مورد هر امامی می‌رسند شلوغش می‌کنند، می‌خوان ویژه صحبت… نه والله بالله این‌جوری نیست. یه چیزهایی هم همین جورپژوهش کردم به یه چیزهایی رسیدم که دیشب هم مشهد برنامه داشتم، دیشب پریشب عرض کردم به اون دوستان که گفتم: خدا وکیلی شک می‌کنم که من این شأن رو بگم، شأن حضرته؟ یا این روایات یه جوریه اصلا، نمی‌شه آدم…. نمی‌دونم. بعضی چیزها هم اصلا صلاح نیست گفته بشه، یعنی چون نه که پخش می‌شه، ممکنه مورد سوء استفاده قرار بگیره.

عجیبه! یه ویژگی‌هایی داره حضرت زهرا(س). برخی از علما می‌دونید دیگه، بین علمای ما اختلاف نظره در مورد اینکه حضرت زهرا(س) مقامی بالاتر دارن یا حضرت امیرالمؤمنین(ع)؟ من فقط این رو گفتم کهتو خود بخوان حدیث مفصّل.

یه چیزی می‌گم جلسه رو شروع می‌کنم باهاش، برای اهل فن، زیاد هم کِشِش نمی‌دم. حضرت فرمودند: «شیعیان ما مثل چی باشند؟ زنبور عسل.» چرا زنبورعسل؟ چه ویژگی داره زنبورعسل؟ من خیلی به این فکر می‌کردم. زنبورعسل مفیده، هزار جور خوبی داره، اصلا اسمش هم خدا توی قرآن آورده. بحثی نداریم. اما بر زنبورها ملکه حاکمه و زنبورها می‌میرند، که مبادا خاطر ملکه آزرده بشه! بعضی از این مستندها نشون می‌ده که یه گروهی زنبور به یک لانه‌ی زنبور دیگه حمله می‌کنن، اصلا دفاع این زنبورها از ملکه‌شون واقعا عجیبه! ایثار، یعنی می‌کشند، خودشون رو می‌کشند که او آسیبی نبینه. کندوی بی‌زنبور ملکه آسیب می‌بینه. مورد هجوم قرار می‌گیره.

یعنی متأسفانه اندازه‌ی انگلیسی‌ها هم نبودند بعضی‌ها. انگلیسی‌ها ۱۰۰ ساله این خبیثه رو برداشتن علم کردند، «ملکه‌ی انگلیس.» همه اینجوری باید گرد او بچرخند. و چقدر توی عرفان شیطانیِ این صهیونیست‌ها، «کابالا» زن جایگاه داره. نه که جایگاه مثبت و درست ها! اون زنی که اون بالا قرار می‌گیره، یه نکات داره. یه سری بحث‌ها هست واقعا باز کردنش خوب نیست. من ۲، ۳ تا نکته گفتم که حق رو، حداقل وظیفه شرعی خودم رو ادا کرده باشم.

اما خوب فکر بکنید آنچه که فاطمیه رو به وجود میاره نفهمیدنِ فقط یک لغته.

دقیقه‌ی ۵ تا ۱۰

اون لغت باعث شد، نفهمیدنش باعث شد فاطمیه به وجود بیاد، چی؟ «امامت». یعنی اگر امامت رو مردم می‌فهمیدن، این مشکلات هیچ کدام به وجود نمی‌آمد. الآن هم ظهور صورت نگرفته، حضرت حضور دارن در بین ما. آقا امام صادق(ع) فرمودن: «روی فرش‌های شما راه می‌ره، توی بازارهاتون قدم می‌گذاره.» اما ظهور نکردند، می‌دونید چرا؟ چون همین یه کلمه رو هم هنوز نفهمیدیم. باید این رو درست بفهمیم.

حضرت زهرا(س) شهید راه امامته. یعنی اون روایتی که شما روایت شیعی رو بذارید کنار من اصلا از… (اسمش یادم رفت لعنت خدا بر شیطان، حالا یادم بیاد می‌گم. ) از علمای اهل سنته فکر کنم ابن قطیبه دینوری در اَلامامه و السیاسه می‌گه: اون آخر زهرا(س) بلند شد رفت به سمت قبر پیامبر(ص)، بره نفرین کنه، حضرت توی اون هیر و ویر، دید امیرالمؤمنین(ع). گفت به سلمان، گفت: «برو جلوش روبگیر، برو که این برسونه خودش رو نفرین بکنه یه نفر رو زمین زنده نمی‌مونه.» گفت: «برو.» سلمان آمد. حضرت خشمگین بود حضرت زهرا(س). سلمان آمد عرضه داشت که: «ای دختر رسول خدا! پدرت رحمت للعالمین بود، این کار رو نکن. گوش نکرد به حرف سلمان، رفت جلوتر. سلمان می‌دونست راهکار چیه؟ گفت: «علی(ع) گفته.» تا گفت: «علی(ع) گفته.» ترمز کرد حضرت زهرا(س). گفت: «چون او گفته سکوت می‌کنم، صبر می‌کنم. بین من و این‌ها خدا داوری کند.» می‌نشینه. یعنی یه همچین شخصیتی به معنای واقعی کلمه امام‌شناسه. بعد من و تو اونجا وقتیمی‌گن «اَیْنَ الْفَاطِمِیُّون»، که آرزومونه دیگه ما هم دستمون رو ببریم بالا. درسته؟ اونجا یعنی «اَیْنَ الْفَاطِمِیُّون» یعنی اون کجایند اون حضرت زهرایی‌ها؟ (پارسال هم یادمه گفتم توی سخنرانی‌ دیگه هم گفتم) یعنی کجا هستن اون آدم‌هایی که حاضرن پای امام زمانشون شیش دونگ وایسن؟ معنیش این می‌شه! فلذا بحث امامت اگر درست مشخص بشه هم فاطمیه فهمیده می‌شه، هم همین امروز مشکلاتمون رو می‌فهمیم. خیلی چیزها در واقع حل می‌شه.

عنوان بخش ۲ :  امامت؛ دعوای دنیا و تاریخ

 توبه (۳۳) صف (۹) فتح (۲۸) مائده (۱۳) نساء (۵۴) بقره (۱۲۴) کهف (۱۱۰)

۲ – اصلا دعوای دنیا… ببینید من تخصصم رو بیشتر به حوزه‌ی صهیونیست می‌شناسن خب؟ اصلا چی شد ما حوزه‌ی صهیونیست افتادیم؟ من دیدم هر جا این بحث دینی ما هست، یک تضادی داره دقیقا نقطه مقابلش رو، همچین چیزی رو، عکسش رو، بدلش رو اون‌ها قبول دارن. خیلی برام عجیب بود. تا ریزترین نکات ها! تا ریزترین نکات اون‌ها هم قبول دارن، منتها بدلش رو. یعنی انگار یک جریان بدلی از روی تشیع زده شده، کاملا عکسشه، یعنی هر چه قدر این الهیه به سمت خدا می‌ره او به سمت چی می‌ره؟ شیطان می‌ره.

می‌دونید؟ خیلی شباهت داره ها! اون‌ها قائل بر اُمتن، انترناسیونالیستن (internationalis). یعنی چی؟ یعنی جهان‌وطنن، می‌گن: «اصلا کشور چیه؟ ملی‌گرایی چیه؟ خودت رو محصور کنی در ملی‌گرایی و فلان. کل دنیا رو باید بگیری.» «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»، (توبه/ ۳۳، صف/۹، فتح ۲۸) مال من و شماست. (این آیه رو اشتباه گفتم به جای ضمیر، یه دین خودم اضافه کردم) «لِیُظْهِرَهُ» آره هر چی که شما می‌بینید.

اصلا بذار من به شما بگم این صهیونیست‌ها می‌دونید می‌خوان چی بشن؟ می‌خوان روی زمین امامت کنن، نماینده‌ی تام‌الاختیار خدا روی؟ زمین باشن. می‌خوان خلیفه الله بشن، منتها به جای استمداداز خدا و یاری ملائک، این‌ها استمداد از شیطان می‌کنن و یاری می‌گیرن از شیاطین، تا ریزترین نکات رو. مثلا ۷۲ برای شیعه مقدسه، می‌دونید دیگه به غیر از شیعه برای چی مقدسه؟ برای این صهیونیست‌ها، عدد قدرت می‌دونن. می‌گن: «هر موقع ما به ۷۲ حرف برسیم، بر کل زمین حاکم خواهیم شد.» خب این عین روایت آقا امام محمد باقر(ع) که: «اسم اعظم ۷۳ حرف است، که۷۲ تای آن نزد ما اهل بیت است. موسی فقط ۴ حرف داشت و آصف‌بن‌برخیا ۱ حرف!» که حضرت موسی اون همه کار می کرد ۴ تا حرف. این خیلی عجیبه کتاب نوشتن؛ (kabala seventy two) کابالا ۷۲. بعدجالب، به جای اسم فرشته‌ها اسم شیاطین میارن. ۷۲ تا شیاطین رو می‌گن شما باید با این‌ها ارتباط بگیری. عجب!

این امامت دعوای همه‌‌ی دنیا سر همینه. اصلا شما توی دنیا دو تا جریان فکری بیشتر وجود ندارد، بقیه‌ها زیر شاخه‌های این هستن. یکی آن طرف؛ صهیونیزم، منفی.

دقیقه‌ی ۱۰ تا ۱۵

این طرف؛ تشیع، مثبت. اصلاً یک چیز رو رک بهتون بگم دعوای دنیا سر بچه‎های حضرت ابراهیمه! سر پسرهای حضرت ابراهیمه. که اسماعیل یا؟ اسحاق. بنی‎اسرائیل یا بنی‎اسماعیل؟ کدوم یکی‎؟ دعوا سر اینه، این باید حل بشه. خب خدا می‎گه: «من دوست دارم بدم به بنی‎اسماعیل، شما امتحانتون رو پس دادید، نتونستید، عهد رو شکستید.» «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً». (مائده/۱۳) وقتی داد به بنی‎اسماعیل، این‌ها جَنَمِش هم نداشتن، اما دوست هم نداشتن دست بنی‎اسماعیل بیفته؛ این حقیقت هم نمی‎تونستن باهاش کنار بیان. شروع کردن حسادت کردن آیه قرآن: «امْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ». (نساء/۵۴) حسودی کردن که چرا به آل ابراهیم، به پیامبر(ص) و خاندانش خدا این فضل رو کرد؟ این حسادت یعنی در سطح کلان… نگاه کنید در سطح بالای بالا، بین انسان و جن صورت گرفت که چرا به انسان داده شده اصلاً خلیفه‎اللّهی؟ گنده‎ی اون‎ها شیطان، ابلیس ایستاد. اومد توی انسان‎ها باز شکل گرفت بین یهودیت و؟ اسلام. اومد توی اسلام باز شکل گرفت بین بنی‎هاشم و دیگر قبایل از؟ قریش. آمد توی بنی‎هاشم هم دوباره حسادته ماند. این جالبه!

روایت داریم یکی از دلایلی که آقا صاحب‎الزمان(عج) ظهور نمی‎کند، ترس از کشته ‎شدن توسط سادات بنی‎فاطمه است. بنِی‎الحسن رو می‎گن. بنی حسن از زمان نفس‎زکیه علم برداشتن که: «موعود از بین چیه؟ مایه دیگه»، اصلاً ادعای امام‎زمانی کرد؛ محمدبن‎عبدالله بن ‎حسن بن ‎حسن. وقتی کشته شد، گفتن: «این چه‎جور مهدی‎ای بود کشته شد؟» گفتن: «نه این نفس‎زکیه است داداشش مهدیه.» باباشون عبدالله اومد بیعت گرفت برای پسرش به عنوان مهدی. گفتن: «لااقل ما از بنی‎هاشمیم، جعفربن ‎محمد هم دعوت کنیم توی این جلسه». یعنی امام صادق(ع). گفت: «نه بابا بیاد به هم می‎زنه.» اصلاً این حدیثی که جعل شد که: «نام پدر امام زمان(عج) هم نام پدر آقا رسول‎اللّهه»، توسط بنِی‎الحسن جعل شد. چون ما این رو نداریم. هم نام پیامبر(ص) و هم کنیه‎ی پیامبر(ص). این‎که: «نام پدرش هم باید عبدالله باشه» همین بنِی‎الحسن آوردن که این رو از بنی‎حسین بگیرن. ببین این حسادت میاد یه جا بین جعفر کذاب شما باز دوباره این رو می‎بینی.

اصلاً این حسادت داستانی داره. توی قرآن شما پناه می‎بری به خدا از شرّ حسود. چرا؟ ببین وقتی یک چیزی… یه موقعی هستش می‎گه فلانی چه می‎دونم… از این لیوان‌ها داره ۵۰ تومن ۱۰۰ تومن قیمتشه. خب این حسادتی نداره. یه موقعی هست یه شیءیه هر چی این شیء گران‎بهاتر بشه حسادت چی می‎شه؟ بیشتر می‎شه. بزرگ‎ترین گنجینه‎ی هستی امامته. اصلاً از امامت بالاتر اگه تونستی معرفی کنی بیا بسم‎الله بیا جای ما بشین. نمی‎تونید پیدا بکنید. حضرت ابراهیم توی ۹۹ سالگی دیگه بابا دیگه پدرِ توحیده. توی ۹۹ سالگی بهش گفتن: «تازه امام شدی مبارکت باشه»، «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (بقره/۱۲۴) نبیِ مرسلِ اولواالعزمِ خلیل‎الله به مرحله پنجم باید برسه هنوز نرسیده، ۹۹ سالگی! یه پیرِمرد بود دیگه، گفت تازه امام شدی. تو دریاب او رو که ۵ ساله امام می‌شه!

دعوا سر امامته. این فهمیده نشد. امامت رو با چی یکی گرفتند؟ با حکومت. فکر می‎کردن مثل الآن مثلاً دعوای سیاسی. «آقا تو چرا رأی آوردی من رأی نیاوردم؟ بزنیم کاسه کوزه اون رو بریزیم به هم.» ماجرایی که در صدر اسلام شکل گرفت، برای اعرابی که این ماجرا را رقم زدن همین بود. «این نباشه من باشم چرا این؟ چرا همیشه بنی‎هاشم؟» اما برای اون‎هایی که خط‎دهی کردن، اون‎ها نه اون‎ها می‎فهمیدن. اون می‎گفت: «چرا امامت رو داد به این؟» یعنی امامت رو می‎فهمید. دعوا سر اینه.

اصلاً مشکل مسلمون‌ها اینه که امامتِ حضرت رسول رو نفهمیدن. پیامبریش رو فهمیدن، امامتش رو نفهمیدن. ما در تاریخ مکرر ذکر شده؛ حضرت رسول(ص) حرف می‎زد می‎دونی چی می‎گفتن؟ «این وحیه یا حرف خودته؟» یعنی به عنوان پیغمبر قبولت دارم، اما غیر پیغمبر که واسطه‎ی وحیه، غیر پیغمبر شرمنده‌ات هستم. درسته؟ «حرف خودته یا وحیه؟» جایی که حضرت می‎فرمود: «وحیه» دهن‎ها بسته می‎شد.

دقیقه‌ی ۱۵ تا ۲۰

یک مقاله ای در ۱۹/۲/۹۱۳۸ در ۱۹ اردیبهشت، ۱۹/۲ در مجله‌ی معرفت شماره‌ی ۶۴، چاپ شده این ماجرایی که پیامبر روهمه چی… قشنگ شرح داده شده. می‌تونید رجوع بکنید. حالا چون من فرصت ندارم نمی‌تونیم این رو باز بکنیم بحث رو.

خیلی جالبه ها! بعد از اینکه آخرین آیه‌ی قرآن نازل می‌شه، خوبه بدونید! یعنی اواخر عمر پیامبر(ص)، نه که حتما آخرین آیه‌‌ی قرآن بیاد ها! دیگه اواخر بود فهمیدن تمومه دیگه کار، ۱۳۰ تا ۱۷۰ تا دعوا بین صحابه با پیامبر(ص) نقل شده توی تاریخ. صحابه با پیامبر(ص) دعوا می‌کردن! «چی می‌گی؟ واسه کی داری می‌گی؟» «حَسْبُنَا؟ کِتَابَ الله.» تموم. «من استدلال دارم منی که این حرف رو می‌زنم می‌گم «حَسْبُنَا کِتابَ الله»، من استدلال دارم برایحرفم.» «چه استدلالی آقا؟» می‌گم: «مگه توی همین قرآن ننوشته: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ» (کهف/۱۱۰) من یه بشری‌ام عین شما تنها تفاوتم نه که تنها… اون جا این تفاوت حداقل ذکر میشه چی؟ «یُوحَى إِلَیَّ» (کهف/۱۱۰) «بر من وحی می‌شه.» یعنی من هم عین شمام، فقط بر من وحی می‌شه. «حالا حرف بزن ببین این الآن وحیه یا نه؟» یعنی اینجا الآن اون پیغمبری یا یکی هم عین مایی؟ تا می‌فرمودن: «وحی.» ساکت می‌شدن! یعنی جرئت نمی‌کردن حرف بزنن. جایی که وحی نبود شاخ و شونه می‌کشیدن. فلذا می‌بینید وقتی حضرت در احتضار هستن حضرت رسول(ص)، می‌گه: «قلم و کاغذ بیارید.» حدیث قرطاس دیگه. که در صحیح بخاری نقل شده در ۵، ۶ جای صحیح بخاری نقل شده. گفت: «قلم و کاغذ بدید.» برگشت یکی از صحابه گفت: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُر». گفت: «این داره هذیون می‌گه واسه خودش. بده من.» گرفت پرت کرد پاره کرد انداخت. «حَسْبُنَا کِتَابَ الله» گفت: «یه چیزی بدید بنویسم «لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی اَبَدا» بعد از من عمراً گمراه…» (این ابدا «لن» نفی الی الابد در زبان ادبیات عرب. ببین این‌ها نکته داره دیگه. ) گفت: «ابداً بعد از من گمراه نشید.» بعدها از خودش پرسیدن: «چرا اون کار رو کردی؟» گفت: «وقتی به من گفت گمراه نشید، به من برخورد.» خب؟ این‌ها هست ها! این‌ها همه‌اش توی منابع (من سخنرانی کردم) توی منابع برادران اهل سنته.

ببینید این جلسات رو من نیومدم برای، مثلا اینجوری فرض بکنید که من اومدم برای یک جمعی شیعی دارم صحبت می‌کنم. نه. اصلا فرمودن این جلسه پخش زنده هم، داره پخش می‌شه. خب؟ نه نکته اینجاست که هر کسی که ببیند این را… خب؟ ما مستدل بحثمون رو بکنیم صحبتمون رو بکنیم. طرف خواست بپذیره، بپذیره، نخواست بپذیره به من و شما هیچ ربطی؟ نداره. نه ما رو توی گور او می‌ذارن، نه او رو توی گور ما می‌ذارن. خود آدم باید جواب بده. آدم باید خودش جواب بده.

این امامت باید فهمیده بشه. اگر فهمیده نشه اصلا متوجه نمی‌شیم که چرا یک زنی که هیچ کس ندیده بودش اصلا او رو، از نابینا، برای نابینا حجاب می‌گرفت، چی می‌شه که این جوری میاد توی مسجد خطبه می‌خونه و عجب خطبه‌ایه! عجب خطبه‌ایه! همین چند روز پیش توی دفترمون یکی از بچه‌های دفتر، سید هم هست، با تعجب گفت: «عجب خطبه‌ای بوده این خطبه من نخونده بودم! این چه نکاتی توشه و فلان…» گفتم: «ببین درد ما همینه دیگه، نمی‌خونیم.» بعد تازه اِن‌قلت هم به ایشون گرفتم. گفتم: «تو که از ساداتی چرا؟ اصلا این خطبه‌ی مادر شماست.»

سیدها حواسشون باشه ها! چند جا توی سخنرانی‌ها گفتم. حضرت زهرا(س) نقل شده از ایشون که فرمودن: «به فرزندان من احترام بگذارید ولو یه جاهایی هم زیاده‌روی کردن، باز هم احترام بذارید به خاطر من.» خب این یک پواَنه (point) براشون دیگه. اما از اون‌وَر همسر پیامبر بودن پوان (point) نیست؟ چرا، قرآن گفته چند برابر باهاتون حساب می‌کنم؟ دو برابر، گناهانتون دو برابره، عقوبتتون دو برابره. باید دقت کنید. بارها گفتم با رگ و پی اهل بیت(ع) گناه کردن خیلی جیگر می‌خواد. من اوایل خودم خیلی غبطه می‌خوردم که از سادات نیستم. اما الآن می بینم نه بابا سخته.

خب این امامته باید فهمیده بشه، که چی می‌شه که یهویی این خانم این جوری میاد خطبه‌ی غرّایی رو اصلا مسجع، چه نثری، نکات عمیقِ… کلی الآن فیلسوف‌ها دارن دعوا می‌کنن که خدا دنیا را آفرید «مِن لَا شَیءٍ یَا لَا مِنْ شَیء؟» خب؟ «مِن لَا شَیءٍ یَا لَا مِنْ شَیء؟» برید توی خطبه‌ی حضرت زهرا(س) ببینید. که حضرت فرمود از چی آفرید؟ یک نکات فلسفی عمیق جواب داده. استدلال قرآنی کرده سر ارث و میراث که آیا فرزندان پیامبران ارث می‌برن یا نمی‌برن؟ که عجیب غریب!

دقیقه‌ی ۲۰ تا ۲۵

خب این امامته باید فهمیده بشه. این جلسه و ۴ تا جلسه‌ی دیگه عمر باقی باشه، ما قراره همین رو بحث بکنیم ان‌شاءالله. و از ابعاد مختلف شئون مختلف امامت ببینیم چی بوده؟

عنوان بخش ۳ : معنای لغوی لفظ امام (ویژگی‌های امام)

جمعه (۹) اعراف (۱۴۲) انبیاء (۷۳) مائده (۵۵) ماعون (۴) ماعون (۵) عنکبوت (۴۵) هود (۵) زمر (۷) انفال (۴۳) مائده (۷) مریم (۵۰) قصص (۴۱) یس (۱۲) مائده (۲۴)

۳ – اولاً بحث امامت در شیعه، در باور شیعه و سنی هر دو مهمه. از بحث‌های مهم عقیدتیه، حتی در میان اهل سنت. حالا من بابت تک تک این‌ها، صفحه‌ی کتاب، جلد کتاب می‌خونم. کسانی که دوست دارن می‌تونن یاداشت کنن به دردشون می‌خوره، جایی بحثی می‌خوان بکنن مطالعه‌ای می‌خوان بکنن. منتها اختلاف در جزئیات اونه، که بعضی از این جزئیات خیلی مهمه. خیلی مهمه! یعنی از اصل مهم‌تر می‌شه بعضا. که «این آقا انتسابی و الهیه؟ یا انتخابی و عادیه؟» «تئوکراسیه (theocracy) یا دموکراسیه (democracy)؟» خب شیعیان می‌گن چی؟ «جعل خلافت. جعل امامته.» یعنی انتسابه. الهیه. اهل سنت میگه: «نخیر انتخاب مردمی است، مثل رئیس جمهور انتخاب کردن. می‌رن رأی می‌دن، این‌ها انتخاب می‌کنن او می‌شه امام.»

اصلاً خود امام یعنی چی؟ خب این کلمه‌اش باید حل بشه دیگه، لفظش باید… هر چیزی که می‌خواید بشناسید اول باید درست واژه‌شناسی بشه. بسیاری از مشکلاتی که ما داریم اینه که سو‌ تفاهم داریم. خودمون هم دعوامون می‌شه با هم دیگه می‌گیم: «ببخشید سوء ‌تفاهم شد.» یعنی من نفهمیدم حرف تو رو، یعنی من اگر خوب گوش می‌کردم، مضمضه می‌کردم حرف شما رو، دقت می‌کردم، کلمات رو روش دقیق می‌شدم، این اشتباه برام پیش نمی‌اومد. سوءفهمه. به خاطر همین خیلی از نکات به خاطر سوء‌تفاهم به وجود میاد. ما باید این فهمه، یه خرده روش دقت کنیم.

من از مصادر اصلی لغوی امامت رو عرض می‌کنم خدمتتون. هر دو واژه‌ی «امام» و «امامت» که اولی یک امام، شخص حقیقیه. امامت یک جایگاه حقوقیه، که این شخص حقیقی در اون قرار می‌گیره. از مصدر فعل «أمّ، یِأمُّ» گرفته شده؛ همزه و میم. معنی اصلیش به معنی قصده، قصد کردن. أمَّ = قصد کرد. خب، ببینید این چه معنی پیدا می‌کنه؟ با امامت چه ارتباطی پیدا می‌کنه؟ اینجا نکته مشخص می‌شه.

در لسان‌العرب ما داریم: والامّ یعنی القصد. والامُّیه معنی دیگه‌اش: «العَلَمُ الذی یَتْبَعُه الجَیْش». یعنی اون پرچمی که سپاه دنبالش می‌ره. یعنی اون پرچمی که اون جلو و مشخص می‌کنه یک سپاه کجا باید بره. به اون هم می‌گن، از همین واژه… یعنی امامت از همین ریشه گرفته شده. یکی شد «قصد» یکی هم شد چی؟ «پرچم». یعنی چی می‌شه؟ امامت مقصود مأمومینه.

وقتی او قصد… وقتی امّ یعنی قصد می‌کنه طرف، به سمت چی؟ به سمت امام، به سمت اون پرچم، به سمت اون عَلَم هدایت. و گرنه اون پرچم نیاد طرف میاد ممکنه بره توی سپاه دشمن. اون پرچم یونیفرمه در واقع انگار، که مشخص می‌کنه این طرفی رو از اون طرفی، خودی رو از ناخودی مشخص می‌کنه. قصد کردن به سمت اون پرچم.

خب. یا می‌گه «و اُمَّ القَوم و اُمَّ بِهِم» «امامت کرد قوم را و قوم به او اقتدا کرد.» «وَ هِیَ الْاِمَامَه»، «امامت یعنی این.» یا باز در معانی مختلف که در، خدمت شما عرض بکنم؛ در تاج‌اللغه می‌تونید برید ببینید، در مفردات راغب می‌تونید برید ببینید، در تاج‌العروض می‌تونید برید ببینید. توی همه‌ی این‌ها امامت… همه‌اش هم همین رو گفته. این نکات رو… «امامت کرد قوم را و قوم به او اقتدا کرد یعنی؛ قوم او را جلو انداخت و این همان امامت است. و امام هر آن کسی است که گروهی به او اقتدا کرده است، چه اینکه آن قوم به راه راست استوار باشد یا گمراه.» متوجه شدی؟ یعنی تو واژه‌ی امامت الزاما معنی اینکه به سمت راستی و هدایت ببره نداره. پرچمه! قصد، پرچم. بذار یه جور دیگه بگم: عقیده، جهاد. عقیده و اون سعیی که می‌خوای بری به سمتش، قصدی که می‌خوای بری به اون. خودشون می‌گن، می‌گن: «کانوا علی صراط المستقیم أو کانوا الضالین». می‌خواد توی صراط مستقیم باشه یا گمراه، هیچ فرقی نمی‌کنه. پس امامت جایگاه رهبریه و امام شخصیه که توی اون جایگاه قرار می‌گیره، مأموم هم باید از او تبعیت کنه. و او راهنما هم هست در ضمن و محل قصد هم هست. یعنی باید به سمت خود او بری.

این رو بارها توی سخنرانی‌ها عرض کردم.

دقیقه‌ی ۲۵ تا ۳۰

 «صلاه» در قرآن یعنی امام، یعنی ولایت امیرالمؤمنین(ع) و در این صورته که شما به فلاحت می‌رسید. این رو برای اینکه خوب متوجه بشید سوره جمعه رو بخونید، ببینید از «إِذَا نُودِی لِلصَّلَاهِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَهِ» (جمعه/۹) شروع می‌کنه آخرش می‌رسه به کسانی که «یُفلِحون» به فلاحت می‌رسند، و در اذان اصلاً شما همین نکته رو می‌بینید، «حَیَّ عَلَی الصَّلَوه. حَیَّ عَلَی الْفَلَاح». یعنی تو می‌ری به سمت او و اون پرچمه، اون علمه، تو قصد باید بکنی و اجرا کنی. «حَیّ» «بدو.» امام سراغ کسی؟ نمیاد. اشتباه نباید بشه پیامبر سراغ آدم؟ میاد. یکی از تفاوت‌های اصلی امام و پیامبر، پیامبر اصلاً مثل جلسه‌ای…

نگاه کن بنر می‌زنید، آقا پاشید بیاید سخنرانی، پاشید بیاید مداحی. درسته؟ نعوذ بالله در مثل مناقشه نیست، این مثل پیامبریه. پیامبر خودش میاد سر و صدا می کنه پیامبرها می‌آمدند: «آی من پیغمبرم پاشید بیایید به دین خدا». می‌گفتند: «این رو از کجا بدونیم؟» می‌گفت: «بیا این هم معجزه.» اما امام این جوری نیست. امام تو باید دنبالش بری. عین اینه که مثلاً مداحیه، خوش لحن و خوش صداست، اخلاقیه، خودش یه پا سخنرانه، داره می‌ره، طرف کار داره، جلسه تموم شد، این دنبالش می‌دوه می‌ره. اصلاً هیئت تموم می‌شه خواص می‌مونند. درسته؟ خواص می‌مونند. بقیه پا می‌شن می‌رن. حالا اینجا خواص این احساس رو نکنند مثلاً الآن خیلی مثلا پیرو امامت هستند از بقیه. اینجوری ذهنیت… اره واسه شام وایمی‌ایستند. اون همین ویژگی رو داشت.

شما می‌ببینید اکثریت میان، پیغمبر کارش تموم می‌شد خداحافظ. اما عده‌ای خاص می‌مونند. اون نکته است! این‌ها کسانی‌اند که گیر معجزه؟ نیستند. یعنی خدا رو فقط واسه معجزه‌اش نمی‌خوان. حرف اون آدم اثبات شد، کلامش اثبات شد، دیگه در کلام او کس دیگری رو معرفی کنه اون رو هم می‌پذیرند، یهودی‌ها حضرت سلیمان رو پذیرفتند یه نکته! اصلاً جیگرش را داشتند نپذیرند؟ نه دیگه! اما حضرت سلیمان گفت: «من کنت مولا فهذا آصف بن برخیا مولا». چی کارش کردند آصف بن برخیا رو؟ گفتند: «برو بابا! سلیمان واسه خودش گفت.» حضرت موسی: «هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی» (اعراف/۱۴۲) می‌خواد بره کوه طور می‌گه: «هارون خلیفه ی من تو قوم منه». چی کار کردند؟ هه ببینید نکته داره ها! قرآن اصلاً همه نکات رو گفته قرآن باید قشنگ بخونی این‌ها تفسیر هم نیست ها! معنی آیه است. نگن: «آقا تفسیر شیعه یا سنیه؟» نه! این معنی آیه است. دو قِرون آدم عربی بلد باشه می‌فهمه.

باز توی تاج اللغه هم همین‌ها رو گفته. دیگه چون فرصت نیست من سریع از این‌ها می گذرم. من فقط لحن، نکته مفردات راغب رو بگم، می‌گه: امام آن چیزی است که مورد اقتدا واقع شود. می‌گه چی؟ آن شخص؟ آن چیز. یعنی مفردات، راغب در مفرداتش یک چیز جدید، نکته‌ای هم می‌گه. چه این که آن شیء مورد اقتدا انسان باشد، که به گفتار یا رفتار او اقتدا شود یا کتاب و یا غیر آن باشد. اعم از اینکه امام بر حق باشد یا بر باطل و جمع امام ائمه می‌شود. و سه تا نکته داشت: اول اینکه: می‌تونه حق باشه یا باطل باشه، امام. دو: انسان باشه، غیرانسان باشه. اصلاً کتاب می‌تونه باشه، یه چیزی، پرچم! ها؟ این نکته است دیگه. باید این رو ازش در بیاریم. دو نوع هم امام داریم: امام به حق، امام جائر؛ به سمت جور می‌بره. امام عادل، امام جائر.

آیا این‌ها نقاط تأییدی قرآنی هم داره؟ بله. این لغویون از خودشون نگفتند. مثلاً سوره‌ی انبیا آیه ۷۳ «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (انبیاء/۷۳ ) «این‌ها رو قرار دادیم امام‌هایی که هدایت می کنند «بِأَمْرِنَا» به امر ما» «وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ». (انبیاء/۷۳). علامه در المیزان خیلی زیبا این رو تشریح فرمودند. دقت بکنید ها! نکته ظریفی داره. می‌فرمایند که: «نگفت وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ {اِفعل} الْخَیْرَاتِ» ؛ «وحی کردیم که این کار خوب رو بکن». اِفعل: «انجام بده خیر را». «وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ» (انبیاء/۷۳ ): یعنی هر کاری می‌کنه چیه؟ خیره. این رو پارسال هم گفتم وقتی حضرت زهرا(س) اون اتفاق افتاد، داشتن امیرالمؤمنین (ع) رو می‌بردند حضرت بیهوش شد، به هوش آمد فریاد زد: «یَا عَلی خَیرُکَ خَیْرِی وَ شَرُّکَ خَیْرِی». گفت: «تو که شر نداری، این‌ها نمی‌فهمند، تو همه چیزت خیره.» یعنی ببین! این آدم محدثه است. این مرتبطه با جبرئیله. کلمه کلمه‌ی فرمایشاتش

دقیقه‌ی ۳۰ تا ۳۵

نه یه آیه قرآن عادی، یعنی بطون آیات قرآن استفاده شده «شَرُّکَ خَیری». «این‌ها نمی‌فهمن، تو همه چیزت خیره.» قرآن داره می‌گه. نمی‌گه: وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ {افعل} الْخَیْرَاتِ، «وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ» (انبیاء/۷۳ ). و جالب بعدش هم چی؟ اقامه‌ی صلاه و ایتای؟ زکات. این رو بارها گفتیم؛ صلاه، زکات کنار هم دیگه شما رو یاد آیه ولایت بندازه، «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ» (مائده/۵۵). این نکته داره. یعنی یه نکته بهتون بگم؟ شیعه و کسی که امام‌مداره اهل زکاته، کمتر… من ندیدم، شاید هم… نمی‌گم نیست ها! صلاه باشه، زکات رو یه جوری اشاره نکرده باشه خدا. «یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ»، (مائده/۵۵) «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاه» (بقره/۴۳، مجادله/۱۳، نور/۵۶، نساء/۷۷،… )، درسته؟

یا یه جا دیگه آیه قرآن، اون دنیا از کسانی که توی جهنم‌اند اوضاعشون هم خیلی بی‌ریخته، می‌گن: «شما چه مرگتونه؟» می‌گه: «ما نبودیم از «مُصَّلین» و از کیا؟ «کسانی که انفاق بکنن و کمک بکنن به فقیرها.» خیلی عجیبه! باز دوباره شکلی از زکات آورده. این مُصَّلین هم نمازگزار می‌شه، هم کسی که به ولایت امام زمانش پی ‌برده. «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ» (ماعون/۴)، وای بر نمازگزاران، «الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (ماعون/۵)، کسی که امام زمانش رو شل گرفته، این هم واسه شیعه‌ها، یعنی قبول داره ها! اما… «آقا امام زمان(عج) هست؟» «بله هست» «پس چرا نزول می‌گیری؟ پس چرا دروغ می‌گی؟ پس چرا غیبت می‌کنی؟ پس چرا تهمت می‌زنی؟» نشد که! این‌ها بیچاره‌ان، این‌ها کسانی‌اند که… من احساسم اینه با این‌ها دو برابر حساب باید بشه، جای خدا نیستم، اگه بودم این کار رو می‌کردم. چون این‌ها آبروی اون صلاه رو می‌برن.

بسیاری از آدم‌هایی که بی‌نمازن می‌دونی به خاطر چیه؟ از نمازهای بَدیه که نمازخون‌ها خوندن، دیده طرف نمازخونه چه کارهایی می‌کنه، می‌گه: «اِ اینه؟ نخواستیم.» اصلا «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء» (عنکبوت/۴۵)، کدوم صلاه؟ آیا وهابی‌ها نماز نمی‌خونن؟ انواع… کلکسیون فحشا و منکر دارن، لواط رو فتوا دادن، حلیت لواط رو. چرا پس نگرفت جلوش رو؟ بله، تو بطن آیه وقتی معصوم(ع) می‌فرماید: «منم صلاه» وقتی آقا امام صادق(ع) می‌فرماید، حضرت امیر(ع) می‌فرماید، اون، ولایت توی مسیر ولایت و امامت بودنه. «آقا من قبول دارم ولایت رو». نه این قبول داشتن یک جزئه باور کنید، عمل به اونه، اصلا حب… «من دوست دارم حضرت رو، امام حسین(ع) رو اون‌قدر دوست دارم» هنر کردی، خب مسیحی‌هام دوستش دارن. بیا من کافر بهت نشون بدم هیچ چی رو قبول نداره، عاشقِ امام حسینه(ع)، عاشق حضرت عباسه(ع). هنر کردی؟

اصلا حب آدم رو به تبعیت باید بکشونه. طرف یه جوونیه موهاش رو سیخ می‌کنه، نمی‌دونم یک شکلکی در میارهمی‌گی: «چیه؟» می‌گه: «از فلان خواننده خوشم میاد.» چون خوشش میاد به تبعیت می‌کشوندش، می‌ره خودش رو شبیه او کنه. خب شیعه‌ی علی(ع)! حرفم رو پس می‌گیرم، محبِ علی(ع)! چی‌مون شبیه علی‌بن‌ابی‌طالبه(ع)؟ یه سری ادعاهای سنگینه خدا شاهده، خوندید دیگه؟ شنیدید؟ پا منبری هستید.

طرف بلند شد رفت خدمت حضرت رسید گفت: «بگید از شیعیان شما هستیم» می‌گن: «رگگردن حضرت زد بیرون جوابش رو نداد». چند روز اونجا بودن، آخر این‌ها تا گفتن «از محب… حالا دوسش داریم، محبیم» اومد بغلشون کرد، روبوسی کرد باهاشون خرج سفرشون رو داد، این‌ها تعجب کردن گفتن: «نه به اون برخورد نه به این برخورد!» گفت: «خب اول دروغ گفتی» شیعه؟ آقا شیعه‌ی علی گناه می‌کنه؟ علی لسان صدقه، یه حرفی رو گفتن این‌ها، سندیت نداره ها! دقت کنید! که: «حضرت نشسته بود ابولؤلؤ داشت می‌اومد رد بشه، بعد جاش رو عوض کرد گفت: از موقعی که اینجا نشستم…» اون‌ها این جوری هم حرف نمی‌زنن، می‌فهمی چی می‌گم؟ ابوذر پیامبر(ص) رو گذاشته بود تو سبد داشت می‌برد، قایمش کرده بود مشرکین هم دنبالش بودن، اومدن به ابوذر رسیدن گفتن: «یا ابوذر! محمد(ص) رو ندیدی؟» گفت: «چرا تو سبدمه.» زدن زیر خنده، ول کردن رفتن. بعد پیامبر(ص) بهش فرمود: «چرا این کار رو کردی؟» گفت: «خودت گفتی دروغ نگیم» گفت: «اصلا نجات پیدا کردیم به خاطر راست گفتن تو بود.» خدا تضمینت می‌کنه. از علما برید بپرسید

دقیقه‌ی ۳۵ تا۴۰

برید به مراجع، دفاتر… یه بحث‌هایی هست بله، بین دو نفر اختلاف افتاده، آدم برای اینکه اصلاح بکنه بین دو نفر رو، اون هم با این نیت، ببین خدا «عَلیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (هود/۵، زمر/۷، انفال/۴۳، مائده/۷). ته دل رو خبر داره که… پدر سوختگی رو می‌بینه، که الآن به چه نیتی آدم بخواد راست بگه دروغ بگه. کلاه سر خدا نمی‌تونیم بذاریم. امیرالمؤمنین(ع) لسان صدقه. «وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا» (مریم/۵۰)، آقا امام صادق(ع) می‌فرمایند: «این علی(ع) یعنی بابامون امیرالمؤمنین(ع) »

امام ِهدایتگر به سوی آتش، سوره‌ی قصص ۴۱، «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (قصص/۴۱)، پس ما یه سری امامانی هم داریم که می‌کشونن به سمت چی؟ [آتش]. اصلا دیدید آخرالزمان وقتی در لسان اهل بیت(ع) بحث می‌شه و بررسی می‌شه، صحبت پرچم‌هاست؟ می‌گه: «پرچم خراسانی، پرچم یمانی هدایتگر است. پرچم سفیانی، پرچم ابقع، پرچم اصهب.» صحبت پرچمه، می‌دونی چرا؟ چون هر کدوم این‌ها یه ادعایی‌اند، یکی اونجا وایمسته اون بالا شروع می‌کنه ادعا کردن مردم رو فرا می‌خونه به سمت پرچم خودش. یه پرچم حقه، یه پرچم حقه. می‌خواستم بگم اَحقه، دیدم نه، حق حقه. چی بگیم دیگه؟ حق، حقه. بی آلایش، صد درصده، شیش دونگه.

مورد سوم، اصلا این امام انسان نباشه، آیه داریم توی قرآن؟ بله، یس ۱۲، می‌گه: «وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (یس/۱۲) می‌گه: «ما همه چی رو احصا کردیم، شمردیم، حسابش هم آوردیم در امام مبین»، مترجمین یکی نوشته: «کتاب مبین»، یکی نوشته: «لوح محفوظ»، هر کدوم مونده امام رو چی ترجمه کنیم؟ خب؟ حالا هر دو تا رو هم معنی می‌ده ها! که همه چیز در قلب خلیفه‌الله و در قلب امام احصا شده است، در این شک نکنید. اما لوح محفوظ هم هست، چه بسا قرآن هم باشه، ها؟

و امام ۳ تا معنی پیدا کرد. اینجا کار مأمومه، درست حسابی باید این رو بگرده پیدا کنه. پرچم حق رو پیدا کنه، مثل اون بابا گیج نباشه وسط جنگ جمل مونده بود، می‌خورد توی در و دیوار. می‌گفت: «یا علی موندم چی کار کنم؟ این‌وَر: طلحه‌الخیر؛ سیف‌الاسلام، زبیر، ام‌المؤمنین عایشه. این طرف: تو علی، عمار، چی کار کنم؟» ببین گیر می‌کنه توی فتنه‌های آخرالزمان، گیر می‌کنه آدمی که امام‌شناس نباشه، فتنه‌های آخرالزمان حضرت فرمودند: «بچه رو پیر می‌کنه! بچه رو پیر می‌کنه!» امام اغراق نمی‌کنه که! یعنی خیلی سنگینه فتنه! بچه رو پیر می‌کنه!

چطور از این… اون آدمی که اگر اون زمان می‌بود توی جمل می رفت اون طرف، خب؟ (عذر می‌خوام درست می‌گن. در جمل، من اشتباه کردم) در جمل می‌رفت اون طرف، خب؟ اینجا هم باز هم نمی‌تونه راهش رو پیدا کنه. چون شناخت و علم شناخت عزیزم تو کتاب و دهن ِ این و اون نیست، نوره، خدا قرارش می‌دهد «فِی قَلْبِ مَنْ؟ یَشاء»، چه جوری به وجود میاد؟ با تبعیت از خدا، با عبودیت ِ خدا، با گناه نکردن. اصلا تشخیص می‌ده خدا به این آدم. به سواد و مواد و دانشگاه رفتن، اینجور چیزها هم نداره اصلا. که هیچ ربطی هم نداره، دانشگاه بهت یه سری علوم زمینی و این‌ها بهت می‌ده، اما عقل بهت نمی‌ده ها! بهت بگم، چه بسا خیلی آدم‌ها هستن علم دارند اما عقل ندارند. قرآن دیدی یه جا می‌گه: «لا یَعقِلون» یه جا می‌گه: «لا یَعلَمون» این‌ها با هم فرق داره. علم داره عقل نداره. طرف دکترا گرفته، توی دانشگاه تدریس می‌کنه، اما یه بچه کلاه سرش می‌ذاره، دو دو تا چهارتاش درست نیست. خدا اون قدرت تشخیص، اون فرقان رو به کی می‌ده؟ به کسی که گناه نکنه!

من یه پیرمرد می‌شناختم بی سواد، سوادِ قرآنی داشت، خط خرچنگ قورباغه، یه بابایی رو، یه آدم سیاسی رو، اوایل کارش بود، نشون داد، تلویزیون داشت نشونش می‌داد، یه اینجوری نگاه کرد، گفت: «بابا من تو جبینِ این آدم مردونگی نمی‌بینم.» تموم شد رفت. بعد گذشت دیدیم این بابا خال زده بود خدا وکیلی! این چی کی… این از کجا؟ تحلیل‌گر سیاسیه؟ نمی‌دونم فلان و بهمان و… ها؟ نه! تازه مؤمن، ایمانش به هزار راه؟ نمی‌ره. حدس‌های بیخود هم؟ نمی‌زنه. مؤمن اینجور چیزها رو به دلش راه نمی‌ده که. مؤمن مثبت‌اندیشه.

دقیقه‌ی ۴۰ تا ۴۵

طبق این قاعده: «هر کس، هر چیز، مورد اقتدا قرار گیرد ولو حق باشد یا باطل، امام است.» این نگاه قرآن به این مطلب اینه. دیگه ما غیر قرآنی که نیاوردیم. والله لغت عرب هم آوردیم. اما یه معنای اصطلاحی داره. یه معنای اصطلاحی. من الآن… مثلا تو اصطلاح ما دیگه مثلا نمی‌گیم امام مثلا نعوذبالله به این لیوان بگیم امام. یه معنی اصطلاحی هم داره بین مردم. شما می‌گید هر کسی که پیشوایه، جلو ایستاده رو می‌گن امام. امام؟ جماعت، امام؟ خمینی (اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ).

انگلیسی‌ها می‌گفتن: «ما اشتباه کردیم گذاشتیم لفظ امام برای رهبر ایران جا بیفتد.» همون اوایل می‌گفتن. بعد اون سریع برگردوندن می‌گفتن: «آیت الله خمینی» اگه خاطرتون باشه. می‌گفتن: «وقتی لفظ امام استفاده بشه لاجرم مأمومی هم باید باشه.» خیلی دقیق‌اند ها! مثلا همین چند وقت پیش این‌ها بحث یارانه‌ها که اجرا شد هدفمندی یارانه‌ها. ام ای سیکس (MI6) به بی بی سی (BBC) گفت: «از لفظ هدفمندی استفاده نکن، حذف استفاده کن. بگو حذف یارانه‌ها. این اثر داره توی ذهن.» یعنی اون‌ها این قدر دقیق‌اند. بعد گفتن: «ما اشتباه کرده بودیم. نباید این کار رو می‌کردیم و باید نذاریم دیگه بعد این تکرار بشه. که اگر ایرانی‌ها عادت بکنن، هی بخوان به مراجعشون به رهبرانشون بگن «امام» ما بدبختیم. همین آش و همین کاسه است.»

این حضرت موسی اومد فتوا داد گفت: «برید این سرزمین مقدس رو بگیرید.» گفتن: «شرمنده‌ات [هستیم] ما نه نمی‌ریم. «لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا» (مائده/۲۴). آیه قرآنه. امام خمینی (ره) معصوم هم نبود گفت: «برید این سرزمین…» تازه مقدس هم نبود. یه تکه زمین بود، خرمشهر، مثل بقیه جاهای ایران. گفت: «برید اون جا» چه جوری رفتن گرفتن؟ ببینین برای اینکه این‌ها… ببین چقدر دقیق کار می‌کنن! حواس‌ها باید باشه.

عنوان بخش ۴ : مفهوم امامت از نظر علمای شیعه و سنت

طه (۲۹) طه (۳۰)

۴ – خب حالا اختلافات رو بیایم بررسی کنیم. توی مصداقش دعوا داریم، بحث داریم. سر نوع برگزیده شدن بحث داریم. «الهی یا زمینی؟» بحث داریم. سر شئونش بحث داریم. خب حالا اینکه انتخاب شد خب حالا یا خدایی یا زمینی چه شئونی داره؟ می‌تونه فتوا بده که مثلا یه حکم دینی رو عوض کنه؟ یا نه؟

سر اختیاراتش بحث می‌شه، سر مقامش اصلا. این مقام از پیامبری پایین‌تره؟ بالاتره؟ چی جوریه؟ بحثه. این‌ها باید؟ حل بشه.

من اول نگاه شیعه رو خیلی سریع می‌گم. بعد نگاه بقیه فرقه‌های اسلامی رو هم بررسی می‌کنم، تا هر جا که تونستیم. ما جلسه‌مون ان‌شاءالله دیگه هر شب ۹:۳۰ شروع می‌کنیم تا ۱۰:۳۰. (خدمت شما عرض بکنم که) سید مرتضی برادر سید رضی… چه دو برادر بزرگواری! ماجرای همین درس خوندن این‌ها خیلی جالبه!

شیخ مفید در خواب می‌بینه که: حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین رو(ع) رو آورده می‌گه: «به این‌ها علم درس بده. بیا تدریس کن. فقه تدریس کن! «عِلْمُهُمَا الْفِقه.» یه همچین عبارتی اگه اشتباه نکنم. بلند می‌شه از خواب می‌گه: «این چه خوابی بود من دیدم؟ حضرت زهرا(س) بیاد به من بگه که امام حسن(ع) و امام حسین(ع)؟» بعد صبح می‌بینه یه خانمی اومد، مادر سید رضی و سید مرتضی. اومد گفتش که نام من فاطمه است، اسمش هم فاطمه بوده، عین همون جمله عربی رو گفت. به این دو تا فقه یاد بده. واقعا هم مؤثر بودن این دو بزرگوار، از بزرگان تشیع هستن سید رضی که خب خیلی معروف‌تره بین مردم.

ایشون چه می‌فرمایند؟ می‌فرمایند: «الامام ریاسه العامه فی امور الدنیا و الدین.» یعنی شئون امام رو می‌خوایم بفهمیم. تا چه حدی می‌تونه؟ توی دنیامون فقط دخالت داره؟ یا توی دینمون هم می‌تونه دست ببره اصلا؟ می‌تونه فتوا بده؟ امامت ریاست عام و فراگیر در امور دینی و دنیاییه.

ابن میثم بحرانی می‌نویسه ایشون: «امامت عبارت است از ریاست عامه برای شخصی از مردم.» یعنی یکی، نه ۱۰ نفر امامنمی‌تونن باشن. «شخصی از مردم در امور دین و دنیای آنها.»

محقق حلی، از قدمای شیعه است. ایشون می‌فرمایند. (من دیگه عربی‌هاش رو نمی‌خونم چون فرصت نداریم). «امامت ریاست عام و فراگیر دینی است که اصالتا و ابتدائا برای شخص ثابت است.

دقیقه‌ی ۴۵ تا ۵۰

نه اینکه از سوی دیگری و به نمایندگی از شخصی که در این دنیا زندگی می‌کند ثابت شود.» اینجوری نیستش که: «آقا من امام هستم، خب دیگه می‌دم به ایشون. نه می‌دم به این، نه به هر کی دلم بخواد.» نه امام رو کی تعیین می‌کنه؟ خود خدا.

حضرت هارون نکته داره دیگه توی قرآن، حضرت [پیامبر(ص) ] فرمود: «یا علی! تو برای من مثل هارونی برای موسی.» وقتی صحبت هارون می‌شه حضرت موسی(ع) می‌خواد وزیر برای خودش مشخص کنه. درسته یا نه؟ چی می‌گه به خدا؟ «وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی» (طه/۲۹) «هَارُونَ أَخِی». (طه/۳۰) می‌گه: «تو باید قرارش بدی وگرنه هیچ ارزشی نداره من بذارم.» خیلی عجیبه ها! این خیلی ریز اشاره داره به اینکه امیرالمؤمنین(ع) رو خدا باید تعیین کرد.

چون فقط دو تا تفاوت داره حضرت امیر(ع) با حضرت هارون، که اون هم توی روایت آمده، که می‌گه: «الا اینکه بعد از من پیغمبری؟ نیست.» یعنی چی؟ یکی: بعد از من. دو: اینکه پیغمبر نیستی. تموم شد رفت. نتیجه: مقام امامت برای امام اصالتا و ابتدائا از جانب خداست. این رو آدم می‌فهمه.

علامه حلی چی می‌گه؟ من از حرف محقق حلی عرض کردم این نتیجه رو می‌گیریم. علامه حلی چی می‌فرماید؟ می‌فرماید: «امامت ریاست عام و فراگیر دینی و دنیایی است که برای شخصی از اشخاص به نیابت از رسول خدا(ص) ثابت است. یعنی امام کسی که به نیابت از رسول خدا(ص) امامت می‌کنه. وصی او است. اما این به این معنی نیستش که رسول خدا(ص) تعیینش می‌کنه ها! این نکته. یعنی امام همان شئون و وظایفی رو برعهده داره که کی؟ پیامبر بر عهده داره. آدم این نتیجه رو می‌گیره. «نیابه عن النبی»، نایبشه، یعنی چی؟

علمای اهل سنت چی می‌گن؟ مثلا تفتازانی، ایشون می‌گه: «امامت عبارت است از ریاست فراگیر در امور دین و دنیا، خیلی جالبه ها! و جانشینی رسول خدا(ص) ». دین و دنیا، جانشینی کی؟ رسول خدا(ص). این نکته هست ها! این بگه فرق می‌کنه. شرح المقاصد فی علم الکلام، جلد ۲، صفحه ۲۷۲

در ادامه نگاه فخر رازی رو میاره که خود اهل سنت به فخر رازی می‌گن: «الامام»، لفظ امام براش استفاده می‌کنن. «امام احمد بن حنبل»، «امام شافعی»، استفاده می‌کنن دیگه! چون رهبر دینی می‌دوننش. می‌گه: «هی ریاسه». حالا… «امامت ریاست عام در امور دینی و دنیایی است که برای یک شخص از افراد بشر ثابت است.» او هم گفته یکی باید باشه. نتیجه: مقام امامت در هر عصری تنها برای یک نفر است.

ماوردی بغدادی در کتاب الاحکامش جلد۱، صفحه ۵ می‌گه: «وظیفه‌ی امام، نگهبانی برنامه‌های دینی و تدبیر امر دنیای مردم است. امامت به عنوان جانشینی از رسول خدا(ص) و به منظور حراست از دین و سیاست دنیا وضع شده است.» حراست از دین و سیا…. یعنی سیاست و دیانت چفت هم هستن در مورد امام. باز تأکید می‌کنم این‌ها رو شیعه نمی‌گه ها! این‌ها نتیجه می‌خوام ازش بگیریم فردا.

خب پس توی نگاه اهل سنت چی به وجود اومد؟ ۳ تا:

۱- امامت از دیدگاه اون‌ها صرفا یک مقام سیاسی است، که دین رادر مقابل هرگونه خطرات حفظ می‌کند. سیاسیه که دین رو باید حفظ بکنه!

۲- حق تشریع احکام دینی رو ندارن. گفت: حفاظت کنه، حق تشریع؟ نداره. این‌ها عکسش بوده ها! یعنی این اعتقاد وجود داره اما شما در عمل دیدی یه چیز دیگه شده. مثلا خلیفه‌ی دوم گفت ۲ تا مُتعه در زمان (خدمت شما عرض بکنم) در زمان پیامبر(ص) بود که من می‌گم نباشه. خب این تشریعه دیگه. اصلا آیه داره متعه. خب؟ تشریعه. همین عبدالله بن زبیر (لعنت‌الله علیه) این از متعه به دنیا اومده. حالا من نمی‌دونم چی می‌شه که…. می‌دونین دیگه از صحابه هم می‌دوننش عبدالله بن زبیر رو. چون این ۵ سالش بوده پیغمبر(ص) رو دیده. حالا نگم این روایتی هم که نقل کرده از پیامبر(ص) چی جوریه؟ بد نقل کرده. حالا کاری ندارم بگذریم. او می‌شه چی؟ صحابه. بعد… پس چه جوریه؟ این از راه متعه به دنیا اومده.

دقیقه‌ی ۵۰ تا ۵۵

خب می‌دونید دیگه می‌گن: «متعه زنایه». خب پس چه جوری شد؟ تشریع کرد طرف که! سیاستی که بشه دین رو شاید جابجا کرد. نمی‌دونم!

۳- خلفا معصوم نیستند، خلفا یا ائمه معصوم نیستند، احکامی که صادر کردن تشریعی نیستش، اجتهادیه. می‌گه: «اجتهاد کردن، غلط در اومد چیه؟ چون نیت خیر بوده خدا باهاشون کاری؟ نداره.» مثلا امیرالمؤمنین(ع)  و معاویه هر دو رو صحابه می‌دونن، این‌ها با هم جنگیدن، کلی آدم کشته شده، آمارها چند ‌ده هزاریه ؛ ۳۰ هزار، ۹۰ هزار، ۴ هزار. جمل، صفین، نهروان این‌ همه! این‌ها خیلی‌‌هاشون صحابه‌ی پیامبر(ص) بودن کشته شدن، خب؟ می‌گن: «معاویه ایراد کاری نداشت، معاویه اجتهاد کرد، اشتباه بود. مأجوره. اجر هم می‌بره تازه نزد خدا، چون نیتش خیر بوده.» خب، شما توی همچین شرایطی، ببینید امامت درک نشده دیگه، ببینید چه پارادوکس‌هایی پدید میاد! بعد چه قتل‌ عام‌هایی می‌شه توی تاریخ!

آقا چطور می‌شه؟ هر دو تا با هم جنگیدن، از هم کشتن، فحش دادن، توهین کردن، ایرادی نداشته باشه؟ خب مگه شوریدن در مقابل اولی‌الامر گناه کبیره نیست؟ مگه از دین خارج نمی‌کنه طبق احکام خود این‌ها؟ پس چطور؟ مگه امیرالمؤمنین(ع) اولی الامرش نبود؟ اصلا ول کن امامت رو، امامت شیعی رو ول کن. امامت قرآنی رو ول کن. همون امامتی که خودتون می‌گید: «بیاد سرِ کار حکم سیاسی هم می‌تونه بده، حکم دینی هم می‌تونه بده. منتها تشریع نه، اجتهاد.» اما نتیجه‌اش یکی می‌شه، متوجهید چی می‌گم؟ یعنی شما دعوا سر لفظ دارید؟ نتیجه‌اش یکیه. نتیجه‌اش یکی شده. یعنی حکم دینی عوض شد. «چیه؟» «اجتهاد کرده.» «اِ! فرقِ… این ایرادی نداره.» من نمی‌دونم این یعنی چی؟ ببین این پارادوکسه، این تضاده. جوان امروز این چیزها رو؟ نمی‌پذیره. علی‌الخصوص می‌گم جوان امروز، چون مغزهای امروزی خیلی دو دو تا چهارتایی شده. یعنی باید همه چی منطقی اثبات بشه، نه اینکه مثلا قدیمی‌ها غیرمنطقی باهاشون صحبت می‌کردی، می‌پذیرفتن نه! این شاید به خاطر روحیه‌ی هتاکیه که یه خرده توی جامعه گسترش پیدا کرده. توی کل دنیا ها! یعنی با هر مقوله‌ای خیلی راحت برخورد می‌کنن. اصلا شما این دانشنامه ویکی پدیا توش می‌رید، مثلا آقاها رو برمی‌داره آقای فلان. «من علمی بررسی می‌کنم. مشخصه این فرد مَرده، لزومی نداره بگید آقا.» خب این خوب نیست، ادب نیست، ما با اون بحثی نداریم. خب این باید مدنظر حتما قرار بگیره.

عنوان بخش ۵ : بررسی قرآنی مفهوم امامت

حجر (۲۸) ص (۷۱) بقره (۳۰) اعراف (۲۴) اعراف (۲۰) طه (۱۱۵) اعراف (۲۱) بقره (۳۷)

۵ – یک بحثیه من نمی‌دونم شروع بکنم، این نصفه کاره می‌مونه؟ شروعش نکنم، می‌تونم بگذارم برای فردا. (من نمی‌دونم حاج آقا تشریف نیاوردن؟ جواب هم نمی‌دن. یه صلوات عنایت بفرمایید. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم». نیومدن؟ خب باشه. )

بریم روی نکاتی که قرآن در مورد امامت بحث کرده. این‌ها رو خوب دقت بکنید ها! تا اون موقع هر چی گفتیم قرآنی بود، اشارات قرآن داشت، اما این دیگه همه‌اش قرآنی می‌شه؛

۱-امامت جعل خداست: معنی جعل رو حداقل امروز بگیم که فردا مصداق‌هاش رو از توی قرآن یه ۷، ۸، ۱۰ تا من بیارم. ببینید عزیز من! ما یه جا می‌گیم: «خلق»، یه جا می‌گیم: «جعل»، یه جا می‌گیم: «ابداع»! این رو بارها تو سخنرانی‌ها گفتم، چون این مهمه. خب؟ الآن از هرکی بپرسی «جعل؟» می‌گه: «یعنی قرار دادن»، این معنای دوم جعله. خلق یعنی آفریدن با ماده‌ی؟ اولیه. یعنی ماده‌ی اولیه دم دستت باشه، یه چیز رو خلق کنی. ابداع؛ آفریدن بدون ماده‌ی اولیه. اصلا طرف بدعت تو دین آورد. برای اولین بار یه چیزی همین جوری میاره. جعل؛ چیز خلق شده را تغییر دادن. طرف یه سندی رو جعل می‌کنه، یه چکی رو جعل می‌کنه. چکه اول هست، درسته؟ نوشته ۱۰۰ میلیون، یه صفر می‌ذاره می‌شه ۱ میلیارد. یه چیزی که بود رو جعلش کرد، حالا این جعل (دقت کنید)

دقیقه‌ی ۵۵ تا ۶۰

هم می‌تواند به سمت بالا باشد، هم به سمت چی؟ پایین. که سمت پایینش احمقانه است. یعنی یک نفر مثلا یک چک ده میلیونی داشته باشه جعلش کنه، بره یک تومن رو از بانک بگیره. خب جعله دیگه. مگه اینکه باز سود رو از ناحیه مقابل طرف ببینی. یعنی اون کسی که مثلا این رو تنقیصش کنه بیاردش پایین. شما می‌بینید توی قرآن می‌گه مثلا: «انی خالقٌ بشراً» (حجر/۲۸، ص/۷۱) بگید بعدش رو! شما می‌گید از چی؟ چون خالق، خلق (هست)، ماده‌ی اولیه می‌خواد. می‌گه: «مِن طین». (ص/۷۱) «مِّن صَلْصَالٍ». (حجر/۲۸) یه آیه دیگه هم داریم. «مِن حماٍ مسنون». (حجر/۲۸) ها؟ یعنی ذکر می‌شه. می‌گه «انی خالقٌ بشراً» (حجر/۲۸، ص/۷۱)

 «إِنِّی جَاعِلٌ] فِی الأَرْضِ [ خَلِیفَهً» (بقره/۳۰). بشری رو آفرید به نام حضرت آدم. فرشتگان بر مقام خلیفه‌اللّهیش سجده کردند. یعنی بر پتانسیلِش (potential). متوجه شدید؟ بر پتانسیلِش (potential). و قرار شد جعل شود. بشود چی؟ خلیفه‌الله. چطور خلیفه الله بشود؟ الگویش چیست؟ الگویش این است:

۱- خط‌‌کش باید باشد. بر مبنای آن همه چیز سنجیده شود. من مثل کی بشم؟ شبیه کی بشم؟ ها؟ اون خط‌کشه کلمات‌الله‌‌اند توی قرآن. یعنی مایه‌ی ابتلایند. بگذار یک نکته‌ای اینجا من حل بکنم. خیلی‌ها شُبهه دارند. همین فخر رازی ذیل آیه‌ی ۲۰ اعراف، شما ندیدید چی گفته! یک نقلی کردند نزدیک ۱۰، ۱۵ تا سؤال که شیطون پرسیده از بی‌عدالتیِ خدا. «چرا خدا این کار رو کرد؟ چرا خدا اون کار…» بعد فخر رازی گفته: «عجب سؤالاتی پرسیده است! هیچ کس را توان پاسخ دادن نیست.» خب چی ‌شد بابا؟ سنگ روی سنگ بند نمی‌مونه که.

حضرت آدم، اون بهشتی که بود، بهشت جاودانه‌ای که قراره همه‌مون بریم ان‌شاءالله اونجا، اونجا نبود. اصلا اون تو نبود. یک بهشت دیگه بود. حالا این بهشت برزخی بوده یا واقعا روی زمین بوده. حتی روایت‌هایی داریم که اثبات می‌کنه که اون بهشت روی زمین بوده. چون آقا امام صادق(ع) می‌فرمایند که: «طلوع و غروب خورشیدرو می‌دید.» آدم و حوا می‌دیدند. پس تمام این شبهات برطرف شد. «اِ! چه جوری یک نفر که از بهشت… این شیطون رو که از بهشت روندنش، پس چه جوری اومد دوباره توی بهشت؟» نمی‌دونم چی. این‌ها همه‌اش حل شد.

آقا! توی بهشت لغو و تأثیمی وجود نداره. قرآن می‌گه. شیطون این همه دری وری گفته. پس این‌ها چیه؟ نه. نه اون توی بهشت نبوده. اصلا اون بهشت روبانش افتتاح نشده بوده. اون خالده. کسی که بره توش بیرون نمیاد که. پس چه جوری این‌ها، حضرت آدم و حوا و این‌ها اومدند بیرون؟ «قَالَ اهْبِطُوا» (اعراف/۲۴) «برید.» این حل شد.

۲- اون شجره زمانی معنا پیدا می‌کنه… ببینید یک نکته عجیبیه! همین اعراف ۲۰ نگاه بکنید! ابلیس ملعون… (بگذار من الآن اینجا قرآن دارم، از رو براتون بخونم. خیلی جالبه. یک صلوات عنایت بفرمایید. می‌گه: «شیطان آن‌ها را وسوسه کرد.» حالا بگذریم. انتهای آیه. «وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَهِ» (اعراف/۲۰) «خدا نهی‌تون نکرده از این درخت.» «إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ» (اعراف/۲۰) «الّا اینکه چی بشید؟ دو تا فرشته شید.» ای آدم، ای حوا. دو نفر! شما بشید دو تا چی؟ فرشته. «أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ» (اعراف/۲۰) «یا اینکه چی؟ خالد در بهشت بشید.». پس این نشون می‌ده که این‌ها خالد نبودند. ببین! بابرهان خلف. اثبات می‌شه دیگه. حالا نکته‌اش اینجاست. مگه ملائک به حضرت آدم سجده نکردند؟ خب این حرف به نظر شما احمقانه نیست؟ ملائک… مثلا عین این کسیه که دکترا داره، بعد بیاد بگه: «ببین! می‌خوای ردیف کنم یک دو سه تا بچه دبیرستانی بردارم بیارم این‌ها عین این دبیرستانی‌ها بشید؟» می‌گه: «بابا! بزرگانِ این‌ها به من سجده کردند.» این وعده‌ی ابلیس یعنی چی؟ ملک چه ویژگی داره؟ اینکه صدِ خودشه. از اون دیگه بهتر نمی‌تونه بشه. گفت: «می‌خوای صدِ خودت بشی؟» یعنی جعل بشی به بهترین شکل ممکنت؟ یعنی چی بشی؟ خلیفه‌الله بشی؟ یعنی امام بشی؟ گفت: «از چه طریقی؟» خدا بهش گفته بود: «باید بری توی زمین. آزمایش می‌شی، سختی هست، شیطون، زندگی می‌کنی، می‌میری، اگه خوب زندگی کردی، میای بهشت.» شیطون بهش گفت:

دقیقه‌ی ۶۰ تا ۶۳

من ردیف می‌کنم، از در پشتیِ بری.» همین روحیه‌ای که بین ما هست. قرآن می‌فرماید: «در آدم ما چی ندیدیم؟ نیافتیم؟» «وَلَمْ نَجِدْ لَهُ؟ عَزْمًا». (طه/۱۱۵) باریک الله. می‌گه: «عزم نداشت.» حوصله نداشت. حوصله‌ی درس خوندن نداره طرف، می‌گه: «ورقه امتحانی رو می‌خوای ردیف کنم بیارم بدم؟» یعنی تقلبی. یعنی از یک راه دیگه‌ای. منتها او آدمی نبود که بخواد جلوی حرف خدا بایسته.

این هم بهتون بگم یک جای قرآن خدا نگفته که… به حضرت آدم و حوا خداوند متعال نفرمود که: «از میوه درخت نخورید.» گفت: «نزدیک نشید.» شیطون روی همین دست گذاشت. این استدلال امام رضاست ها! این استدلال، روایت ذیل همین آیه، استدلال امام رضاست. امام رضا(ع) می‌فرمایند که: «شیطون خوب جایی دست گذاشت.» یعنی حرفه‌ای عمل کرد. من امروزیش رو می‌گم. مثلا می‌گن: «درخت انجیر یا درخت گردو شب بری زیرشچی می‌شی؟ بخوابی می‌میری.» درسته؟ آیا این به این معنیه که میوه‌‌اش رو نخوری؟

ایراد دوم: حضرت آدم خیلی بچه مثبت بود. این جوری بگیم. امروزیش رو بخوام بگم. باورش نمی‌شد که توی اونجا یک نفر همچین دروغی بگه. می‌دونید چی می‌گه؟ «قاسمهما» (اعراف/۲۱) قسم‌های بدجور هم خورد. باور کرد. بعضی‌ها می‌گن این: «گناهکاره. فلان.» این اصلا معنی نداره. درست و حسابی باید قرآن بررسی بشه. حالا او عصر تکلیف نبوده و فلان. با این‌ها کار نداریم.

حالا حضرت آدم می‌خواد جعل بشه بیاد بالاتر. ردیف کرد براش که به یکباره این کار رو انجام بده. ها؟ اما نتیجه‌ی عکس داد. قابل توجه آن شیعیانی که: «نماز نمی‌خونیم ردیفه امام حسین(ع) اون دنیا همه رو…» نه همچین خبرهایی نیست. آدم حوا رو می‌دید، حوا آدم رو می‌دید. با هم همدیگر رو قیاس می‌کردند. می‌گفتند: «عالی عالی‌ایم از ما بهتر وجود نداره.» درسته؟ بعد رفتند سمت شجره‌ی طیبه. خودشون رو با کی قیاس کردند؟ با ۵ تن. با کلمات‌الله. دُرُّالمَنثور می‌گه ها! کَنزالعُمّال می‌گه. مُستدرک حاکم نیشابوری می‌گه. این‌ها منابع اهل سنت‌اند. خب؟ دقت بفرمایید. می‌گه که چی؟ این کلمات‌الله ۵ تن‌اند. تا رفتند قیاس کردند، فهمیدند چقدر ایرادات دارند. شما توی قیاس می‌فهمید. توی مقایسه کردن می فهمید. مثلا طرف توی تیم والیبال نشسته است می‌گه: «قدم بلنده». اما والیبال ایستاده می‌شه همه چیز عوض می‌شه. توی مقایسه می‌فهمه. و اینکه حضرت امیر(ع) می‌فرماید: «اون شجره ما بودیم» همینه. خودشون رو قیاس کردند، بعد راه بازگشتشون هم باز دوباره از طریق همین‌هاست. باید… «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ» (بقره/۳۷) باید به همون ۵ تن باز…

این مقام امامت جعله؛ یعنی تغییری که… البته معنی قرار دادن هم چی؟ می‌دهد. من اون رو نفی نمی‌کنم. اما از این آیات این استنباط می‌شود. حالا اینکه آیه‌هاش رو بیاریم، کجاهای این‌ها به امامت اشاره می‌کنه؟ این رو ان‌شاء‌الله می‌گذاریم برای فردا.

من سرتون رو درد آوردم عذر‌خواهم. امیدوارم که این جلسات مفید باشه و از همه مهمتر مرضیِ درگاه خداوند متعال و آستان مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها واقع بشه.

صلواتی عنایت بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.

دانلود فایل wordدانلود فایل pdfدانلود صوت سخنرانی




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


− هشت = 1