موضوع سخنرانی : توسل و شفاعت (۲)
عنوان بخش ۱ : ذوالقرنین در قرآن
کهف (۸۴) کهف (۸۵) کهف (۸۳)
دقیقهی ۰ تا ۵
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ الْمَعْصومین.
۱- عرض سلام و ادب و احترام مجدد دارم خدمت شما عزیزان و باز هم تسلیت عرض میکنم فرا رسیدن ایام سوگواری سیّد و سالار شهیدان، آقا اباعبدلله الحسین(ع) را.
ما همانطور که عرض کردیم این چهار شب که دو شب دیگهاش باقی مونده، در رابطه با بحث توسل، شفاعت و بقیهی زیر شاخههایی که توی همین بحث به وجود میاد، صحبت خواهیم کرد. دیروز در رابطه با نظام سبب و اسباب صحبت کردیم که دیدید هم به لحاظ عقلی، هم قرآنی، هم حدیثی همه جوره، چقدر عدهای نگاهشون بسته و منفی و به قولی عقب ماندهاند. یک نگاه ماتریالیستی و زمینی محض دارن و فقط با همون توجیه میکنن یه سری کارها رو، کما اینکه عرض کردیم نه عقل این رو میپذیره، نه قرآن، نه روایات. واقعا هم عجیبه چرا اینها اینجوریان؟ یعنی چی تو دلشون به وجود میاد که به همچین چیزی فکر میکنن؟ کدوم آدم عاقلی میاد خودش رو بدبخت کنه؟
امشب میخوام رو بحث شفاعت یه خرده زوم بکنیم و در رابطه با این بحث، خدمت شما عزیزان باشیم. ما دیروز در مورد نظام سبب و اسباب که توضیح دادیم، سورهی کهف رو من مثال زدم، و شخصی که حضرت موسی(ع) به دنبال او میره تا مایهی رشدش بشه و علومی رو از او بیاموزه، و او کارهای عجیب غریب میکنه که جز با همین که او رو جزئی از نظام سبب و اسباب ببینیم، توجیهی ما نداریم برای این مطلب. در همین سوره، اون آیهی ۶۰ بود دیگه شروع میشد. در همین سوره شما چند آیه که میرید جلوتر داستان دیگهای رو دارد نقل میکنه، ذوالقرنین، عبارت عجیبی داره در مورد ذوالقرنین که میفرماید: «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ» (کهف/۸۴)؛ «ما تمکن داده بودیم توی زمین به او» «لَهُ» (کهف/۸۴)؛ «برایش». یعنی اصلاً یک جور حالت مالکیت هم داره یعنی صاحب اینها بود. «وَآتَیْنَاهُ» (کهف/۸۴)؛ «و به او داده بودیم»، «مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا» (کهف/۸۴) عجب توانی داشته! نه سبب x و y و z رو! «مِن کُلِّ شَیْءٍ» (کهف/۸۴) یعنی هیچ حصری نداره، هیچ استثنائی نداره، «مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا» (کهف/۸۴).
برای همینه، شما عنایت داشته باشید، من توی سخنرانیهای مختلف هر کاری میکنم، هی دارم صحبت میکنم، هی ختم میشه به این ماجرای ذوالقرنین، که باباجان! ذوالقرنین به این سادگیها بهش نگاه نکنید. من در مورد این سخنرانی کردم البته بخشی از صحبتهام مونده. یه سری گارد گرفتن، داستان درست کردن، من همین چند روز پیش بود جایی بودم، قبلاً خدمت یکی از مراجع رسیده بودم، بعد محافظ اون مرجع تقلید اومد به من گفت: «آقا همین چند روز پیش بود چند نفر اومده بودن پیش ایشون، کلیپهای شما رو تیکه تیکه کرده بودن، داشتن زیرآب میزدن اساسی! و داشتن یه کاری میکردن ایشون رو به تحلیل برسونن که علیه شما واکنش نشون بده». یعنی این کسانی که میرن این کارها رو انجام میدن خیلی خبرهاند. میدونن که اگر مثلاً توی کشور ما، مرجعیت نسبت به یه مسئلهای ورود پیدا کنه بحث پیش بیاد، یه بحثی نیست که به این سادگیها بشه جمعش کرد. یعنی ببین چه جوری از روشها و انحاء مختلف ورود پیدا میکنن و میرن اون جا.
جالبه من پیش آیت الله قزوینی هم بودم، ایشون میگفتن که: «آقا یه نفر اومده اینجا، شروع کرده بحث کرده». وقتی من درمورد ذوالقرنین با ایشون صحبت کردم، گفتم من اینجوری گفتم، این رو گفتم، این رو گفتم، بعد گفتم حتی بخشی از صحبتهام مقالهایه توی سایت خودتون. بعد ایشون گفت: «اصلاً شما باید میدیدید چه جوری به ما اینها اومدن گفتن!» خلاصه القصه این که من در مورد ذوالقرنین صحبت کردم، حالا برید گیر بیارید گوش کنید. بله ظاهر آیه من قائلم که یک فردی است در گذشته بوده و برعکس خیلیها فکر میکنن که، هرچند فحش هم خوردم بابت این، اما آدم حقیقت علمی رو باید بگه، بنده قائل بر اینم که این ذوالقرنین آیات قرآن همین کوروشه. چون دقیقاً هم در تورات اسمش آمده، در کتاب دانیال نبی، وحضرت دانیال هم پیامبری بوده که کنار او بوده و کمکش میکرده و به واسطهی او با خدا ارتباط داشته، احتمالاً دانیال، حَبَقوق، یکی از این پیامبران. و این که بعدها بنیاسرائیل هزار جور کثافت کاری میکنن، دلیل نمیشه که دیگه ما بیاییم به حضرت موسی(ع) هم فحش بدیم، نعوذبالله. چه ربطی، حضرت موسی(ع) هم اینها رو نجات داد، بیاییم بگیم حضرت موسی(ع) هم چه بوده؟ صهیونیست بوده مثلاً. یک نگاه احمقانه.
دقیقهی ۵ تا ۱۰
من نمیدونم چرا ما یا همیشه باید از این ور بوم بیفتیم یا از اون ور بوم؟ یعنی یا یه عده کوروش رو خدا میکنن، یا چی؟ کافر و نعوذبالله نجس و نمیدونم از این حرفها. بابا! حداقل یه فردی است که کاندیدای ذوالقرنین بودنه. بعد من میخوام بدونم الآن ما چه دردی رو دوا میکنیم؟ بله حالا یه سری صهیونیست میان دست میذارن معارف ما رو چه کار بکنن؟ داشتههای ما، معارف دینی و حتی ملی ما رو دست میذارن، خرابکاری میکنن. بله همون جریانی که کوروش این هخامنشیها رو تقویت میکرد برای این که اسلام رو بزنه، امروز به این نتیجه رسیده که باید چه کارشون کنه؟ (همان هخامنشیان را) بزندشون.
فیلمهای جدیدی که دارن اینها میسازن همهاش زدن تاریخ ایران و تاریخ هخامنشیانه. اون (One Night with the King) که ساختن، هخامنشیان رو به گند کشیدن. اون فیلم، ببخشید سیصد، خوب یکش رو ساختن، دوش رو هم ساختن. خب یعنی چه؟ یعنی دقیقا بعضیها، در داخل همیشه توی زمین دشمن بازی میکنن. که بخشیش عامدانه است، یه عدهی اینها عامدانه پول میگیرن، جاسوسن. جاسوس هم شاخ و دم نداره، یه تابلو هم بالای کلهاش نمیزنه جاسوسم، برعکس جوری عمل میکنه که بهش شک نکنی، و برعکس دم از خیلی چیزها میزنه که هیچ وقت بهش ظن و گمان نبری. و یک عده که اکثریت هستن، احمقِ این جریانن، نادانانه وارد میشن و کار رو خراب میکنن.
اما بستر آیات، (بنده قائل بر این هستم، این نظر منه، حاضرم بحث کنم) بستر آیات، آیات مهدوی است. وقتی امیرالمومنین(ع) میفرمایند: «أَنَا ذُو الْقَرْنَیْن» حالا شما میخواید چه جور این رو ماستمالش کنید؟ دیگه این صراحتِ حدیثه. حتی توی برخورد با حدیث ضعیف و قوی و نمیدونم حَسَن و صحیح و چه و اینجور چیزها، دقیقا اون جوری ورود پیدا میکنن که خودشون دوست دارن، خب؟ اون جوری ورود پیدا میکنن که خودشون دوست دارن.
من محل بحثم این نیستش وگر نه سر همینها هم، من نجف بودم، آیتالله صمد بحرینی، ایشون یه نظر خاصی در مورد رجعت داره، توی حرم امیرالمؤمنین(ع) دیدمش، با هم وعده کردیم. شب رفتم خونهشون، [از] بچههامون دو نفر با ما بودند. دو ساعت و نیم ما داشتیم صحبت میکردیم با همدیگه پیرامون رجعت. آقا استدلالت چیه؟ این روایت را از کجا آوردی [که] شما این رو میگی؟ من از ایشون میپرسیدم. یک نظر خاصی ایشون در مورد بهرهبرداری از روایات داره، نظر خاصیه، مَنْهَج ایشون اینه، راهش اینه، نحوهی فکری، و برای دفاع از اون هم استدلال داره خب؟ (ایشون) یه آیتاللهی هم هست در حوزهی نجف، خیلی هم معروفه، داره کار میکنه. در حوزهی دفاع از اهل بیت(ع) هم خیلی قوی قلم میزنه و صاحب اندیشه است.
این جوری (اگر) من بدونم یه نفر اونوَر دنیاست بلند میشم میرم. بدونم اونوَر دنیاست بلند میشم میرم. چه برسه توی کشور خودمون باشه و فلان. بعد این نگاه بستهای که اصلاً اجازهی رشد علم رو نمیدن، تا بتونن هر مزخرفی رو که خودشون میخوان به مخ مردم [فرو] بکنن. بله! یک موقع هست شما میرید یه چیزی رو تأویل میکنید، روایت ندارید، آیه ندارید، بله خطرناکه. اما عرض کردم سورهی کهف محفل آیات مهدوی است، محمل آیات مهدوی است، داره در باطن، خیلی واضح داره احتمالات عقلی رو مطرح میکنه حداقل. میگه آقا این چیز بعیدی نیست یه نفر عمر طولانی کنه، بیا این ۳۰۰ سال، ما زنده نگهشون داشتیم. نمیتونستیم ۳۰۰ سال رو بکنیم ۱.۰۰۰ سال؟ چه کاری داره. آقا این که… آقا امکان نداره یه نفر از پیغمبر اولواالعزم علم بیشتری داشته باشه، خب بیا! آیهی قرآن!
یعنی یه سری چیزها رو (خدا) تصدیق میاره، برهان میاره براش. باید دنبال این جور چیزها بگردیم، خیلی وقتها هستش، اصلاً شما یک سری تخیلات به ذهن شما میاد، تصدیق داره توش. یعنی از یه چیزی گرفته شده اون، چون بر مبنای تصوراتی که در دنیای امروزه دیدی یه سری چیزها رو جذب کردی، بی آنکه بعضاً بخواهی، روابطی رو استنتاج کردی. ژول ورن میخواست بره ماه توی کتابش… که [تازه] نرفته بود ماه، و [هنوز] کسی نرفته بود ماه، توی کتابش وقتی میخواست سفینهاش رو بفرسته سمت ماه، میدونی چی کار کرد؟ به صورت حلزونی سفینهاش چرخش داشت و دور کرهی ماه میچرخید، همین جور فاصله میگرفت، یه انرژی گریز از مرکزی پیدا کرد که سرعتش بیشتر بشه و بره سمت ماه. بیایید الآن برید نگاه کنید ببینید چه جوری میرن ماه؟
بعضی موقعها تخیل یک نفر، چون استنتاج میکنه از تخیلات، از زندگیای که روابطی بر اون حاکمه. تصدیق درش هست، برهان توش هست، دلیله منطقه، عقلانیته توش. حالا این هم عرضم اینه که دقت کنید این کیه که «آتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا» (کهف/۸۴)، اسباب همه چیز در ید قدرتشه، و حکومتش بر شرق و غرب زمینه؟
دقیقهی۱۰ تا ۱۵
«فَأَتْبَعَ سَبَبًا» (کهف/۸۵) از یکی از این اسباب استفاده کرد رفت به سمت مغرب الشمس، مطلع الشمس، خب؟ اینها دیگه یک نکاتی است که باید آدم برود برسد به جان قرآن، با قرآن مأنوس بشود، برسد، باهاش بتواند به یه نکاتی درک کند.
و اِلا عرض کردم در کتاب دانیال، دقیقاً اسم ذوالقرنین آمده، و توی آیه هم میگوید: «وَ یَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ» (کهف/۸۳) از تو در مورد ذوالقرنین سوال میکنند، کیا؟ همین جهودها! چرا؟ چون در کتابشان بود، خدا هم کلی از این ذوالقرنین چه کار کرده؟ تعریف کرده. پس این مُرداک پرستیش چی؟ فلان؟ خب اینها رو کی گفته به ما؟ همین یهودیهایی که آمدند ترجمه کردند. شما اصلاً تاریخ هخامنشیان را با کی میشناسی؟ ۳۰۰ سال پیش اصلاً شما نمیدونستید سلسله داشتیم به نام هخامنشیان. خب نمیدونستند مردم. مردم تاریخ را عوامانه و به قولی شاهنامهای میشناختند. نمیدانستند آقا مثلاً یعنی چه؟ بله بعضی از اسمها هم همونه. مثلاً دارا، همین داریوش است، چون یونانی اوس میگرفت، بعد سین در عبری تبدیل میشد به شین، دارا شد داریوش، داریوس، دارا، دارائوس، داریوش، همین. مُلک دارا، فردوسی هم میگه. این طرف هم هست. که بزرگترین پهنهی وسعت حکومت هخامنشیان در زمان کی بود؟ داریوش بود.
عنوان بخش ۲ : انواع شفاعت
فجر (۳) مائده (۱۱۰) واقعه (۵۷) احزاب (۲۱)
۲- خب حالا بگذریم. بحث شفاعت، خود کلمهی شفاعت، از ریشهی شَفع، به معنی جفت، در کتب لغت آمده، «ضَمُّ الشَّیْءِ إِلى مِثْله». یک چیزی که به یک چیز دیگر بچسبد، اضافه شود، جفت بشود. نقطهی مقابلش هم وِتْر است، «وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ» (فجر/۳) در نماز شب هم همان دو رکعتیه «شفعه»، اون یک رکعتیه «وتر». به معنی تک و تنهاست. به معنی ضمیمه شدن یک فرد برتر یا یک چیز برتر و قویتر به یک چیز ضعیفتر است. به این معنی اطلاق شده. شفاعت هم در لغت به معنای خواهشگری و پایمردی کردن، میانجیگری، وساطت و پادرمیانی و درخواست حق و بخشایش. یک چیز قوی، یک چیز ضعیف به یک چیز قوی میچسبه ازش بهره میبره این کمکش میکند.
ما دو نوع شفاعت هم داریم، یک نوع شفاعتی که شفاعت عوامانه است، که نظر شخص صاحب قدرتی در مورد مجازات زیردستانش، کسانی که این بر آنها قدرت دارد، چه میشود؟ عوض میشود. خب این رو چه جوری استفاده میکنند؟ از نفوذ خودشان. یا از وحشتی که از نفوذ او دارند، پیش کشیدن مسائل عاطفی، تحت تأثیر قراردادن آن طرف، عواطف آن فرد، تغییر دادن مبانی فکریش، دربارهی گناه مجرم، چه کار میکنند؟ کمکش میکنند، و امثال این. یعنی شما میرین، یک نفر میخواد یکی رو مثلاً مجازات کنه، شما میری باهاش صحبت میکنی. مثلاً یک پادشاهی میخواست یکی رو مجازات بکند، یک شاعری میرفت یک بیت شعر میگفت، بی خیال میشد. روی عواطفش چه کار میکرد؟ دست میگذاشت، این شفاعتش کرده بود. این نوع شفاعت که یک دگرگونی در واقع در عواطف طرف به وجود میآورد، به هیچ وجه در بحثهای مذهبی مطلقاً معنی ندارد.
مستحضر هستید چی میگم؟ یعنی این نوع شفاعت رو ما؟ اصلاَ نداریم. چون خدای ما خدایی نیست که شما بگی مثلاً نظرش هی عوض میشه یا مثلاً عواطفش رو میتونی با حرفهایی که بزنی [تحریک کنی] یا از تو بترسه یا مثلاً فلان. این حرفها نیست. اینهایی که شفاعت رو نمیفهمند با آنکه آیه داره من امروز ۶ دسته آیات شفاعت رو برای شما خواهم خوند. و از هر کدوم هم ۷، ۸، ۱۰ تا. چون که به این وضوح شفاعت آمده توی قرآن چرا نمیبینند؟ برای اینکه نمیخوان ببینند مشکل از یه جای دیگه است. یعنی وضوحِ آیه است ها! فکر نکنید میخوام تفسیر کنم براتون. میخونم خودتون ببینید اگه جز این میشه معنی گرفت ازش؟
یه مفهوم دیگری هم از شفاعت داریم که بر محور دگرگونی شفاعتشونده هست. اون قبلیه که عوامانه بود بر مبنای دگرگونی نظر کی بود؟ اون یکی [شفاعتکننده] بود. اینجا اونی که میخواد مورد شفاعت قرار بگیره دگرگون میشه. این رو ما داریم. یعنی شخص شفاعتشونده موجباتی رو فراهم میسازه از یک وضع نامطلوب و در خور کیفر و در خور عذاب و در خور جزا و درخور کتک خوردن خودش رو تغییر میده به وسیلهی ارتباط با شفیع. یعنی یه نفر این جا مشفوعه، شفاعتشونده است، یه نفر شفیعه پیش یکی دیگه.
سه تا شخص داریم. از طریق ارتباط با شفیع یک شرایطی رو در خودش به وجود آورده و خودش رو تغییر میده و شایستهی بخشیدن میشه. یعنی اینه که تغییر میکنه شایستهی بخشیدن میشه اون آقا همونی هست که بود. ذرهای تغییر هم درش نیست.
دقیقهی ۱۵ تا ۲۰
ایمان به این نوع شفاعت یک مکتب عالی تربیتی است. حالا دلایلش رو عرض خواهم کرد خدمتتون، که افراد گنهکار روشی پیدا میکنند راهی براشون معرفی میشه که بیان. حالا چرا خدا نمیگه بیا مستقیم از خودم بخواه؟ در مورد این بحث میکنیم کما این که دیروز هم چی؟ بحث کردیم دیگه. انگار مثلاً خدا نمیتونه مستقیم یک کاری بکنه. اصلاً خیلی جاها شما در مورد معنی این آیه چی فکر میکنید؟ بعضیها شُبهه کردن درش. یه جا خدا میگه: «من خلق کردم»، یه جا میگه چی؟ «ما خلق کردیم».
در مورد همون آیات در مورد سورهی کهف که حضرت خضر بود چی میگفت؟ میگفت: «توی نظام سبب و اسباب اینها چیه؟ در راستای هماند». بله خلقت خدا به وسیله چی بود؟ حالا نگاه کن حضرت عیسی یه تیکه گِل برداشت شکل پرندهاش کرد. آیه قرآنه ها! بعد در اون دمید. شد یه پرندهای پرید رفت. یه کفتری درست کرد پرید رفت. خدا چی میگه؟ آیه قرآن میگه: «ای عیسی!» «تَخْلُقُ» (مائده/۱۱۰)؛ «تو اون رو خلقش کردی.» یعنی اینجا کی خالقه؟ [حضرت عیسی]. آره. پس خدا خالق نیست؟ نخیر سر جاشه. به آخر آیه [توجه کنید!] «بِإِذْنِی» (مائده/۱۱۰)؛ «من اِذْن دادم تو هم…»
حالا عین همون مثال هست که گفتم از سرمایهگذار تا پیمانکار تا معمار تا اوستا بنا تا کارگر سادهای که ملات درست میکرده از جلوی ساختمون رد میشن میگن ما این رو ساختیم. راست هم میگن همهشون. «نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/۵۷)؛ «ما خلقتون کردیم». بله این خلق (کردن) اسباب داره واسطه هست. پس این به اون معنی نیست. در مورد شفاعت هم همینه حالا مفصلتر.
یه نوع شفاعت هم داریم شفاعت تکوینی [است]. چون این شفاعتی که میخواهیم عرض کنیم تشریعی [است] در شریعت آمده. قانونه. حرف دینی آمده. تکوینی [یعنی] چیزی آفریدهای، هست. یعنی همین جوری هست. مسلمون و کافر؟ نداره. در مورد اون هم بعضی وقتها دیدید که موجودات پایینتر برای رشد خودشون به عوامل نیرومندتر پناه میبرند و ازش بهره میگیرند. اون عامل نیرومندتر برای حفظ حیاتِ این [موجود پایینتر] میشه شفیعش. این شفاعت چیه؟ تکوینیه. که از کَوْن میاد، از به وجود آمدن میاد. خلقت! شما میدونید توی خلقت هست. بعضی موقعها این برای پیشرفته. یعنی اون قوی، ضعیف رو پیشرفت میده. بعضی موقعها اصلاً این [موجود] ضعیف میاد بالا میاد بالا میاد بالا، عین [موجود] قویه میشه.
یه مرغی جوجهاش رو بزرگ میکنه. یک حیوانی به بچه کوچیکش شیر میده. از شیرهی جانش داره میده. اذیت میشه جانش رو به خطر میندازه. اگر نباشه اون میمیره، قطعاً میمیره. نیاز به غذا داره. میاد این رو قُوّتش میده، قوّتش میده، قوّتش میده میاد بالا. یکی میشه مثل خودش. و حتی از خودش چه میدونم مثلاً هیکلش درشتتر بشه یه همچین چیزی مثلاً. بعضی موقعها میبینی یه دانش آموزیه استادش شفیعش میشه برای این که این رشد علمی پیدا کنه بیاد چی؟ بالا. نقاط ضعفش برطرف بشه.
بعضیها اینجوری شفاعت میشن. بعضیها هستند اینقدر خوب یاد میگیرند عین خود استاد میشن. بعضیها از استاد هم میزنند جلو. دیگه اون موقع چی میشه؟ جاهاشون عوض میشه انگار. دیگه این، اون رو یدک نمیکشه. درسته؟ منتها توی سیستم تشریعی کسی که شفاعت میکنه اگه [طوری باشه که] تو بتونی ازش رد بشی چی میشه آخر؟ این تکوینی بود.
اصلاً یکی از دلایل عصمت ائمه اینه که ائمه باید معصوم باشند. الگو باید معصوم باشه. «کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (احزاب/۲۱) باید معصوم باشه چون به غیر از معصوم اگه قرار بدی شما به غیرمعصوم میرسی و ازش؟ رد میشی. به هر چیزی که بشه رسید میشه ازش؟ رد شد. شما بینهایت بار میتونی به معصوم نزدیک بشی اما هیچ وقت بهش نمیرسی. حضرت عباس به مقامی میرسه که امام حسین(ع) امام زمانشه وقتی میاد بالای سرش این عین عبارته که نقل شده توی مقاتل حتی طبری هم آورده توی تاریخش. میگه رسید گفت: «بِنَفْسِی أَنْتَ اِرْکِبْ یَا أَخِی»؛ «جونم به فدات بلند شو سوار شو بریم». آنقدر رشد کرده آمده بالا، امام معصوم میگه: «جانم به فدات».
چند مرتبه در کربلا نقل شده این ماجراها. یک جا هم که اون جا آمده حضرت فرمود سینهام دیگه داره پاره میشه. «لَقَد ضَاقَ صَدْرِی» سینهام داره میترکه، عبارتی که اباعبدالله(ع) استفاده کرد فرمود: «بِنَفْسِی أَنْتَ یَا أَخِی»؛ «جانم به فدات برادر». بعد فرمود برو آب بیار. یعنی به چه مرحلهای…
آیا حالا حضرت عباس جزء ۱۴ معصومه؟ آره یا نه؟ خیر. به هیچ وجه. ما توی ریاضی مثال میزنیم،
دقیقهی۲۰ تا ۲۵
مثال ریاضی دیگه مثال دو دو تا چهار تای عقلیه. میگیم آقا! توی مجانبها بسیار بینهایت بار یک چیزی به یک چیز نزدیک میشه اما هیچ گاه بهش؟ نمیرسه. توی زیرمجموعههای یه مجموعه، یکیش هم چی شه؟ خودشه؛ اما اون نیست. دقیقاً داره تکرار میشه اما او؟ نیست. چون اگه اون باشه اون باز خودش همین جوری یه زیر مجموعه به وجود میاره. من یه مثال ریاضی زدم، شاید مثلاً گویاتر باشه و اکثریت جمعیت جواناناند [هستند] جزء دروسشون بوده. یک شاگرد هم پس برای اصلاح اشتباهات خودش به معلم یا یه شاگردِ چی؟ باهوشتر!
بعضی موقعها دیدید خود معلم نمیتونه متوجه کنه حرف رو به یه نفر. این شاگرد خوب، بهتر میتونه متوجهش کنه. چرا؟ چون از جنس؟ خودشه (باریکالله). چون از جنس خودشه. میباید از جنس خودش باشه. بعضی موقعها هست معلم… زمان ما اینجوری بود. بعضی از شاگردها رو میچید توی… اون موقع این تک صندلیها نبود نیمکتی بود؛ خب؟ میذاشت پشت نیمکت میگفت: «تو باید با این بشینی.» عمدا چی کار میکرد معلم؟ یه دونه ضعیف رو میذاشت کنار قوی. ما معلمون که اصلاً اونهایی که همسایه بودند با همدیگه، مال یه کوچه، مال یه محله بودند… ما چون تو خونههای سازمانی مینشستیم اینجوری زیاد میشد. میگفت: «شما بعدازظهرها هم باید با هم بازی کنید، درسهاتون رو تکالیفتون رو با هم باید انجام بدید.» یکی میشد اون یکی رو یدک میکشید. چون معلم تشخیص داده این بهتر میفهمه؛ بهتر میتونه بفهمونه.
عنوان بخش ۳ : دسته اول آیات قرآن؛ نفی شفاعت
مدثر (۴۶) مدثر (۴۸) شعراء (۱۰۰) شعراء (۱۰۱) اخلاص (۳) بقره (۴۸)
۳- ما آیات هم در قرآن در مورد شفاعت زیاد داریم. ۶ دستهی عمده میشه اینها رو تقسیم کرد.
[الف] آیاتی که شفاعت رو نفی میکنند. دیگه میخوای شُبههای رو پاسخ بدی اول باید قشنگ جا بندازیش. نمیخواهیم بیاییم ماستمال کنیم. نمیخواهیم کلاه سر خودمون بذاریم. بهشتی هست، جهنمی هست، ما خودمون از همه بیشتر میترسیم.
و اولیش مثلاً: «وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ» (مدثر/۴۶) «و ما همواره روز جزا را انکار میکردیم تا زمانی که مرگ ما فرا رسید.» اون دنیا اونها دارن میگن. لذا «شفاعت شفاعتکنندگان به حال آنها سودی نمیبخشید» «فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَهُ الشَّافِعِینَ» (مدثر/۴۸) «شفاعت شفاعتکنندهها به سودشون نمیرسد.» از توی دل همین هم در میاد که مشکلِ این که بهشون نمیرسیده از کی بود؟ از خودشونه، نه از شفیع. مثال بزنم؟ میگه: «این بابا توی ریاضی افتاد. چون اصلاً درس نمیخوند وگرنه من شاگرد اول کلاس رو گذاشتم پیشش. ایراد از خودش بود.» یعنی فقط کافیه یه خرده تعقل بکنه توی آیه. حالا این آیاتی که میگم، داره نفی میکنه آیاتی هست که اصلاً اشاره میکنه…
یه آیهی دیگه داریم میگه: «چون شما را با پروردگار عالمیان برابر میشمردیم اما کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد افسوس که امروز شفاعت کنندگانی برای ما وجود ندارد و نه دوست گرم و پر محبتی.» «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ» (شعراء/۱۰۰) «وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ» (شعراء/۱۰۱) آیهی دیگه: «آیا آنها انتظار دارند سرانجام تهدیدهای الهی را مشاهده کنند آن روز که این امر انجام گیرد؛ کار از کار گذشته و بیداری سودی نخواهد داشت و آنها که آنها را قبلاً فراموش کرده بودند میگویند: «فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند آیا امروز شفیعانی برای ما وجود دارد که برای ما شفاعت کنند؟ یا امکان دارد بازگردیم و اعمالی غیر از آنچه انجام دادیم انجام دهیم؟» ولی آنها سرمایهی وجود خود را از دست دادند و معبودهایی را که به دروغ ساخته بودند همگی از نظرشان گم میشوند نه راه بازگشتی دارند و نه شفیعانی» عین عبارت قرآنه؛ میگه: «اینها هیچ شفیعی ندارند.»
خیلی از این آیهها در مورد بتپرستهاست. بتپرستها به شما بگم یک نگاه غلطی وجود داره نسبت به… اگه یک چیزی درست درک نشه بعد در موردش هرچی میشنوی دیگه اشتباه پیش میاد. و باید اون درست جا بیفته. بتپرستها خدایی به اسم الله رو قبول داشتند؛ برعکس خدای خدایان هم میدونستند. منتها این بتهاشون رو میگفتند: چی؟ «شفیعاند.» بعضی از این بتپرستها ملائک رو میپرستیدند. و نسبت میدادند، میگفتند: «این دختر خداست.» خدا رو مثل یک انسان فرض میکردند میگفتند: «این فرشتهها دخترهاش هستند.» آیه داره توی قرآن. خدا دخترهاش کجا بوده؟ این حرفها چیه میزنید؟ «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» (اخلاص/۳) آیه در نفی این مسائل زیاد داریم توی قرآن. برید بخونید. یا میگفتند: «خدا یه سری کارهاش رو تفویض کرده.» مثلاً دیگه «بحث باد رو داده به این خدا، بحث آب رو داده به این خدا، خدا خدای آبها و بادها و فلان.»
و این یه سریالی هم،
دقیقهی ۲۵ تا ۳۰
یه فیلم عید پارسال پخش میکرد، «آب پریا» خب! که بسیار به لحاظ مفهومی خطرناک بود و قشنگ با زبان کودکان داشت مسائلی رو جا میانداخت که… اون موجوداتی که اون جا بودند همشون جن بودند، چون توی خود سریال چند بار تکرار میشد که: «این جنه.» یکیشون مسئول چی بود؟ باران بود، یکیشون مسئول باد بود، نمیدونم از این حرفها! لفظ جن استفاده بکنی بعد بگی: «باران به واسطهی این داره میباره!» پناه بر خدا! تلویزیون هم همین جوری مردهشور برده، داره پخش میکنه اینها رو. خب این جای فکر داره یه خرده. بعد دوست داشتنی هم دیده میشدند. بعد نهایتاً تقسیمبندی شده بود که جنیانِ خوب و جنیانِ؟ بد. که یکی برای خشکسالیه، یکی برای…
اینها شرکه! این مزخرفات چی چیه؟ همه چی در یدِ قدرت خداوند متعال است. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم». در این هیچ شکی وجود نداره. جز این کسی اندیشه کنه، مشرکه. اگر ذرهای مخلوقی را شما دیدید که ایستادگی داره در مقابل خدا برای خودش کِسیه جلوی خدا، مشرکه. گناهی هم هست که به هیچ وجه بخشوده نمیشه. ببینید گناه نابخشودنی چیه؟ تشخیصش هم خیلی سخته. «از مورچهی سیاه، روی سنگ سیاه، توی شب تاریک، فرمود سختتر است.» اینهاست که خطرناکه.
حالا متاسفانه من داخل پرانتز بگم جریانهای فکری عجیب غریبی توی سینمای ما حاکم شده. که اصلاً دیگه اینها رو بنده دیگه امثال اینها رو دیگه اتفاق نمیدونم. چون وقتی شما کارنامهای، میری بررسی میکنی، یک فردی رو میبینی اصلا همه چیش شده همین. ما هم خواب و به خاطر ژیگولبازیها و این حرفها و برای این که یک خرده رأی جمع کنن و اون یکی هم نمیدونم چی چی میان شروع میکنند طرفداری کردن و نمیدونم این بحثها و… کدوم مملکتی اینجوری سینماش سیاسیه؟ این بگه: «من نمیرم فلان فیلم رو ببینم چون فلانیها ساختن، من نمیرم بهمانی رو ببینم چون بهمانیها ساختن.» طرف فیلم رو اصلاً ندیده بود داشت ازش دفاع میکرد توی دانشگاه جلوی خود من، یارو ندیده بود فیلم رو داشت ازش دفاع میکرد. چون جریان سیاسی خودش ساخته اون رو. هنر هم… همه چی، توی ورزش هم گندی میزنند که هیچ چی رشد نمیکنه.
آیهی دیگری داریم: «و از آن روز بترسید که کسی به جای دیگری مجازات نمیشود.» بدونید اولاً خدا عادل است کسی رو به جای کسی عذاب نمیکنه. «و نه شفاعت» «وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ» (بقره/۴۸) «وشفاعتی هم پذیرفته نمیشود و نه غرامت و بدل هم قبول نخواهد شد. و نه یاری میشوند.» هیچ جوری… خودِ خودتی خِرت رو میگیرند ها! فکر نکنی! چون توی این دنیا این کار اتفاق میافته. با پول میخری. یکی دیگه رو جای خودت… میگی: «من نبودم این بود این گناه رو انجام داد.» خدا میخواد بگه: «این کارهایی که توی این دنیا… (اون شفاعت اولی بود که عرض کردم مطلقا اصلاً جایگاهی نداره)، این کارها رو میکردید اینوَر، نیست.» اما خدا شفاعت تشریعی رو رد نکرده. شفاعتی رو که مد نظر یک مُشت بتپرست بوده رد کرده.
حالا بگذریم برگردیم همون بتپرستها رو بگم. اونجا اونها یه همچین نگاهی داشتند. بعد وقتی ازشون میپرسیدند: «اینها چیه؟» میگفتند: «اینها شفعاء مااَند.» همین طبری… و جالبه بهتون بگم که چه کسی! ابنتیمیهی حَرّانی، این هم آورده لعنهالله علیه. این هم آورده. میگه: «پیامبر(ص) سوره نجم بود، براش آیاتش نازل شد یهویی اون وسط شیطون چند تا آیه آورد قاطی کرد، پیامبر(ص) تشخیص نداد و اون آیات رو هم گفت.» که این شد مبنای کتاب آیات شیطانیِ سلمان رشدی. همین پدرسوختهای که بر مبنای او دم از توحید دارن میزنند؛ ابنتیمیه، دارن مسلمون سَر میبُرّند، خودش یک همچین مزخرفی رو آورده. که چی؟ «تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلى شَفَاعَتُهُم یُرتَجی». «اسم بتها رو برد پیامبر(ص)»، پیامبر(ص) گفت: «اینها غرانیق یعنی قوهای خیلی زیبا هستند» مثلاً. و شفاعتشون هم چی؟ قوهای بالا مرتبه شفاعتشون؟ آره آرزو میشود. یعنی اثر میذاره. میگه: «بعد پیامبر(ص) این رو گفت، مشرکین هم دیگه از دشمنیشون دست برداشتند دیگه همه چی به خوبی و خوشی تموم شد!» پس بدر و احد و خندق چیه مرتیکه؟ پس این جنگها چیه؟ بعد همین ابنتیمیه این رو در تفسیر طبری… همین آقای طبری هم هستش، طَبَرانی. ببینید یعنی خودشون آوردند! یک چیز عجیب غریبی! حالا همونها اومدن دفاع کنند از توحیدشون.
این یک دسته آیات هست که خیلی واضح میگه: «هیچ شفیعی به دردتون؟ (بگید!) نمیخوره.» کما این که متوجه شدید این جا اشاره به کی بود؟ به اون شفاعتشده.
دقیقهی۳۰ تا ۳۵
میگفت: «به تو شفاعتی نمیرسه؛ یا این شفیعانی که انتخاب کردی به دردت؟ نمیخورن.» چرا؟ برداشتی یه تیکه سنگ رو برمیداری میگی: «این شفیع منه!» خب این چیه؟ آیه داریم توی قرآن میگه: «اینهایی که، اینهایی که مثل خودتاَن»، همینجوری، «برداشتی شفیع قرار دادی.» بعد در ادامه چی میگه؟ میگه: «بابا نگاه کن این دست هم نداره!» خدا حتی میدونه اینها یه مشت آدم چیاَن؟ ماتریالیستاند (Materialist). میگه: «نگاه کن این دست هم نداره؛ پا هم نداره؛ راه نمیتونه بره؛ دست نداره.» سورهی اعراف. میگه: «خب این چیه این؟ خودت ساختیش! خودت ساختیش!» بعد یه عدهایشون اومدن گفتن: «نه، ملائک! ما رو ملائک شفاعت میکنن.» آیه اومد: «خیلی از این ملائکی که شما میخواید شفیع قرار بدید، اصلاً اذن شفاعت؟ ندارن.» کارهای نیستن بخوان شفاعت بکنن. یعنی مشکل توی چی بود؟ توی این کسی که میرفت برای خودش شفیعی که دوست داشت رو انتخاب میکرد. خدا شفاعت رو رد نمیکنه؛ میگه: «هست، منتها من باید معرفی کنم. من باید بگم این شاگرد اول کلاسه، برو بشین اون جا.» بلند شدی رفتی با یه شاگرد دیگهای، اصلاً مال یه پایهی درسی دیگه رفتی چسبیدی بهش! به معنای بد بودنش هم الزاماً نیست. یه مَلِکی رو برداشته، خب اون کارهای نیست اصلاً. یه کار دیگهای داره، میخوای بیاد شفیع تو بشه؟
عنوان بخش ۴ : دسته دوم و سوم آیات قرآن؛ شفاعت خدا، نفی شفاعت بت ها
انعام (۵۱) انعام (۷۰) سجده (۴) انعام (۹۴) روم (۱۳) یونس (۱۸) زمر (۴۳)
۴- آیاتی که انحصار شفاعت رو در خدا میدونه: علیالخصوص اینها، این آیات در مقابل بتپرستها نازل شد. یعنی قشنگ به صراحت اشاره میکنه: «اگر هم حق شفاعت باشه به اذن منِ خداست.» «به وسیلهی آن کسانی را که از روز حشر و رستاخیز میترسند بیم ده.» «وَأَنذِرْ». (اَنعام/۵١) «یاور و سرپرست و شفاعت کنندهای جز او ندارند، شاید پرهیزگار شوند.» «وَ لاَ شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ». (اَنعام/۵١). «لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ» (اَنعام/۵١) «جز خود خدا کسی شفیعت؟ نیست.» آخه خدا میشه شفیع؟ به این فکر کنیم! یه کسی قراره بیاد واسطه بشه که چی؟ خدا ببخشه. اونی که میبخشه خودش میشه شفیع؟
دوم، آیهی بعدی: «کسانی را که آیین فطری خود را به بازی و سرگرمی و استهزاء گرفتند و زندگی دنیا آنها را مغرور ساخته رها کن و به آنها یادآوری نما تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند؛ در آن روز جز خدا نه یار و یاوری دارند و نه شفاعت کنندهای.» «لَیْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَلَا شَفِیعٌ». (اَنعام/۷۰). یا جای دیگه باز میفرماید: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا شَفِیعٍ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ» (سجده/۴). باز دوباره همون رو میگه. «به غیر از خدا هیچ کسی شفیع؟ نیست.» عین اینه که بگه: «جز خدا هیچ کس خلق؟ نکرده.» خب درسته، همین الآن هم گفتیم؛ اما عیسی هم خلق؟ کرد. خالق کی بود؟ هم عیسی بود هم؟ خدا. یعنی کنارِ هم بودن؟ نخیر. در طول هم بودن. در راستای هم بودن. همون باز دوباره مثالِ همون خونه ساختن. سرمایهگذار تا اون کارگرِ دونپایه، همه دارن توی یه راستا کار میکنن.
مورد سوم، آیاتی که نفی شفاعت برای بتها میکنه؛ خیلی واضح. «و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود میپنداشتید با شما نمیبینیم.» «وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاء» (انعام/٩۴). خدا میگه: «کوشن پس اون بتها؟ چرا نیومدن؟» شفیع باید بلند شه بیاد اینجا بگه: «آقا کاریش نداشته باش! گناه داره! تو رو خدا من ریش گرو میگذارم!» به این دقت کنید! کسی میاد برای کسی شفاعت میکنه که یه دلیلی داره. شما میری وام میگیری، یه نفر میاد شفیع میشه، ضامن میشه که شما بری؟ پرداخت کنی. میگن: «باید فیش حقوقی داشته باشه دیگه، ها؟» برو جلوی یکی از این ادارهها وایستا، کارمندهاشون همهشون فیش حقوقی دارن. برو وایستا بگو: «سلام علیکم.» میگه: «علیک السلام.» «آقا بیا بریم ضامن من شو.» میاد؟ نه. اون کسی که شفاعت میکنه برای هر کسی شفاعت؟ نمیکنه. یه رابطهای بوده، یه رابطهای هست که شفاعت صورت میگیره. حالا خدا میگه: «بابا! اون رابطه رو تو میای خودت تعریف میکنی، اما اون یارو قبولت؟ نداره.» یا یه جوره دیگه: «اصلاً کسی رو آوردی که فیش حقوقی؟ نداره.» منی که میخوام وام بدم تعیین کردم، باید ضامن فیش حقوقی داشته باشه؛ رفتی بابا این سنگه چی چیه برداشتی آوردی؟ تازه خدا میفرماید که: «کو اون سنگهای که میگفتی؟» «پیوندهای شما بریده شد و تمام آنچه را که تکیهگاه خود تصور میکردید از شما دور و گم شد.»
و در آیهی دیگه باز میفرماید: «و برای آنها شفیعانی از معبودانشان نخواهد بود.» چون اینها رو میپرستیدن دیگه.
دقیقهی ٣۵ تا۴٠
«و نسبت به معبودهایی که آنها را شریک خدا قرار داده بودند کافر میشوند.» «وَلَمْ یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاء» (روم/١٣). ببین خیلی آیات واضحه! آیهی دیگری میگه: «و غیر از خدا چیزهایی را پرستش میکنند» «وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ» (یونس/١٨). چی؟ «مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ» (یونس/١٨). «چیزی که نه به اینها ضرر میرسونه نه سودی میرسونه.» این چیه آخه تو میری میپرستی؟ «و نه سودی به آنها میدهد. میگویند اینها شفیعان ما نزد خدا هستند.» میگه: «وقتی هم ازشون سوال میپرسی، میگن: اینها میخوان شفاعت کنن.» «بگو آیا خداوند را به چیزی خبر میدهید که در آسمان و زمین سراغ ندارد؟ منزه است او و برتر است از آن شریکهایی که قرار میدهند.»
یا آیهی دیگه: «أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء» (زمر/۴٣). «یا مثل این که خدایان دروغین را شفیعانی برای خود قرار گرفتند؛ از ایشان بپرس حتی اگر مالک هیچ چیز نباشند و عقل نداشته باشند، باز هم شفیعاند؟» میگه: «چیزی که عقل نداره و مالک هیچ چی؟ نیست، چطور میخواد شفیع باشه؟» حضرت ابراهیم چه جوری به چالش کشید؟ زد بتها رو همه رو زد پدرشون رو درآورد، تبر رو انداخت توی گردن بتِ گنده. گفت: «برین از همین بپرسین.» گفتن: «این که حرف نمیزنه.» گفت: «پس خاک تو سرتون که اینها رو میپرستید.» گفت: «این بابا نتونسته از خودش دفاع کنه؛ این بت نتونست از خودش دفاع بکنه؛ این چیه؟ میخواد از تو دفاع کنه؟»
یا آیهی دیگه: «آیا غیر از او معبودانی را انتخاب کنیم که اگر خداوند رحمان بخواهد زیانی به من برساند شفاعت آنان کمترین فایدهای برای من ندارد و مرا نجات نخواهد داد؟» میگه: «چیه؟ یه معبودی انتخاب کنیم، شفیعی که به درد؟ نمیخوره.» خلاصه آدمِ عاقل سراغ چیزی که فایدهای نداره و اذن شفاعت نداره نمیره.
عنوان بخش ۵ : دسته چهارم آیات قرآن؛ شفاعت مأذونین از طرف خدا
بقره (۲۵۵) مؤمنون (۱۴) یونس (۳) نساء (۱۵۰) طه (۹۶) طه (۸۸) مریم (۸۷) اعراف (۱۴۲) بقره (۱۲۴) طه (۱۰۹) سبأ (۲۳) زخرف (۸۶) نجم (۲۶)
۵- مورد چهارم… اینها رو سریع دارم میگذرم که ۶ تاست کلاً، این سرگروهها رو گفته باشیم، یه نفر پس فردا از فرقهای که شیعه هم نیستش داره این رو گوش میکنه، بهانهای نداشته باشه، بگه: «آقا یه آیه موند، تو اون رو نگفتی!» چون اینجوری میشه، بعضاً میگن. بعضیها من سخنرانی میکنم، هِى سند میخونم، سند میخونم، میگن: «آقا نخون ولش کن دیگه ما قبول داریم.» میگم: «آخه تو قبول داری، یکی هست اونجا پیدا میکنه همین رو پیراهن عثمان میکنه میگه: «نبود.»
آیاتی که شفاعت عدهای مأذون رو میگه؛ کسانی که اذن دارن. ببین چی میگه. خب آدم عاقل از این چی میفهمه؟ ببین من میخونم، عین عبارت عربی، تفسیر هم نمیخواد، برعکس ترجمهاش هم ساده است. «مَن ذَا الَّذِی» (بقره/٢۵۵)؛ «کسی که» «یَشْفَعُ» (بقره/٢۵۵)؛ «شفاعت میکند» «عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» (بقره/٢۵۵). یعنی یک عدهی خاصاند که فقط حق شفاعت دارند؛ عدهی دیگری؟ ندارن. کیا میتونن شفاعت کنن؟ کسانی که خدا بهشون چی داده باشه؟ اذن. خدا به عیسی گفت: «تو خالقی.» بعد گفت چی؟ «بِإِذْنِهِ» (بقره/٢۵۵). پس بگیم خود خدا هم…
آقا توی قرآن مگه ما نمیگیم: «أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» (مومنون/١۴، صافات/۱۲۵)؟ یعنی بهترین خالقها دیگه. پس خود خدا نعوذ بالله متوجه نبوده برای خودش شریک قائل شده دیگه! خود خدا داره میگه: «خالق های دیگهای هم هستن، منتها من چیاَم؟ منتها اون خالقها کنارِ من؟ نیستن، در طول مناَند. من بهش اذن خلق دادم اون هم خلق میکنه.» آقا خودِ شما خالقید. اون خیاطی که لباس میدوزه خالق این لباسه. اون تابلویی که کشیده میشه، خالق اثر هنریش اون هنرمندیه که کشیده. اون دستگاهی که ساخته میشه خالق داره. اصلاً قوهی خلاقیت یعنی همین. اصلاً انسان فرق میکنه با بقیه، برای اینکه خدا مظهر تجلی صفات خودش قرار داد. انسان کامل کسیه که به نحو احسن تجلی میکنه صفات خدا در او. بعضی از مردم قاطی میکردن به همین آدمها میگفتن: «خدا.» مثل کی؟ عیسی. مثل کی؟ مثلا امیرالمؤمنین(ع). قاطی میکردن، میگفتن: «خب این هم خلق کرد دیگه؛ مگه خدا خالق نیست؟ همینه پس لابد. خب لابد همینه اومده روی زمین دیگه!» اینجوری بود قاطی میکردن.
آیهی دیگه: «مَا مِن شَفِیعٍ» (یونس/٣). «هیچ شفاعت کنندهای نیست.» «مَا» (یونس/٣)؛ «نیست» «مِن»؛ «از» «شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ» (یونس/٣). یعنی چی؟ به غیر از، بعد از اذنی که خدا بده. «هیچ شفاعتکنندهای جز به اذن او وجود ندارد.» پس یه عدهای اذن خدا در مورد شفاعتشون؟ هست. یعنی اینها آیه داره، اینها نمیبینن ها!
بعد که شما میری مثلاً میشینی پای ماهواره، دقیقاً آیات چی رو فقط میخونن؟ دستهی اول، اَلفی که براتون خوندم: «هیچ شفاعتکنندهای نیست.» «اینها چیه انتخاب کردید!» از آیهی اول تا دستهی دوم و سوم نهایتاً. بعد شما این رو میبینی میگی: «ای بابا!» بعد طرف اهل مطالعهی قرآن هم نیست، نهایتاً آیه رو میخونه، میره نگاه میکنه میگه: «راست میگه؛ گفته.» نمیدونه؛ بابا هر صُغرایی یه کُبرایی داره، هر چپی یه راستی داره، اینها باید کامل باشه. اگر «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/١۵٠). شدی، خودت میشی فتنه! سامری چی گفت؟ گفت: «من کل دین تُوی موسی را کنار نگذاشتم.» «قَبَضْتُ قَبْضَهً مِن اَثَرِ الرَّسول» (طه/٩۶).
دقیقهی۴۰ تا ۴۵
من یک بخشی از دین تو رو برداشتم، یک بخشش رو گذاشتم تونستم فرقهسازی کنم عجیب غریب. برعکس سامری وقتی میخواد گوسالهاش رو جا بندازه چی میگه؟ میگه: «هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ» (طه/۸۸) از حضرت موسی و دین موسی هم چه کار کرد؟ مایه گذاشت. اون بخش رو رد کرد.
فلذا مسلمانان بعد از پیامبر گمراه شدند. چون پیامبر فرمود: «من بین شما… ( این دیگه با سندِ صحیح، اهل سنتْ جوری [در کتابهاشون] دارند که دیگه هیچکی نمیتونه نطق بکشه.) من بعد (از) خودم دو تا چیز گرانبها میذارم. گرانبهای هم وزن، هم قیمت میذارم «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی». یکی از صحابه بلند شد گفت: «حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّه» یک بخشش بسه. قطعا میشه انحراف. «حَسْبُنَا» فقط چی؟ «کِتَابُ اللَّه». «ما خودمون شعور داریم از کتاب میتونیم سر در بیاریم نیازی به تفسیر اهل بیتش نداریم.» پیامبر(ص) هم فرمود گفت: «اگر سراغ این دوتا رفتی «لَنْ تَضِلّوا بَعدی» عمرا گمراه نمیشید اگر سراغ یکیش هم برید دیگه اون شرط؟ حاکم نیست. گمراه میشید.» کما اینکه امت اسلامی هم گمراه؟ شد. ببینید از توی اون نگاه نهایتاً چی در اومد؟ یه اراذل و اوباش داعشی. اینها برای جهاد نکاح از صحیح بخاری حدیث میآوردند خدا شاهده! این تکفیریها توی سوریه و عراق از صحیح بخاری حدیث میآوردند. حالا یکی باید بگه: «مسلمون کجا پیغمبر گفت برو از بخاری حدیث بگیر تو؟ یک دونه برای من بیار!»
حتی من جور دیگه میگم با کمال احترامی که قائلم [برای اهل سنت]. برادران بزرگوار نور چشم من؛ برادران اهل سنتمون یا حنفیاند، مالکیاند، شافعیاند یا حنبلیاند، به من بگید ببینم ابوحنیفه، مالک، امام شافعی یا احمدبنحنبل کی هستند؟ معصوماند؟ ۲۰۰ سال با پیغمبر فاصله دارند. چرا تو دینت رو پس از این میگیری؟ چه فرقی داره با بقیه؟ فقیه خوبی بوده؟ چرا از یک فقیه دیگه الآن نگرفتی؟ ها؟ سؤاله ها! پس چرا الآن نمیگیری؟ او یک استدلال داشت. میگفت: «من این نوع احادیث رو قبول دارم.» میگفت یا نه؟ اون یکی میگفت: «نه من این نوع احادیث رو قبول ندارم.» اصلاً شما برید ببنید حنبلیها [چه ادعایی دارند؟] «من لم یکن حنبلیً فلیس بمسلم» از نگاه حنبلیها اون سه دسته دیگر اهل سنت کافرند. مسلمان نیستند اصلاً.
این وهابیت از توی حنبلیها در اومده. خوب دقت کنید چی شد؟ میخواهیم بگیم: «آقا! این آدم مگه چیه؟» من الآن این دینم رو از اهل بیت(ع) گرفتم ها؟ اون دنیا نعوذ بالله زبونم لال خِر پیغمبر رو میگیرم. میگم: «خودت گفتی برو از اهل بیتم بگیر.» به من چه ربطی داره؟ من دیگه باید چی کار بکنم؟ پدرم هم در اومده، توی طول تاریخ کشتار هم شدم، تکه پارهام هم کردند، چون حرف تو بوده چسبیدم بهش.» کس دیگه باید بیاد جواب بده.
یکی از علمای شیعه مناظرهای داشت… اینها کم بودند، اذیت میشدند کشت و کشتار میشدند. حاکم، حاکم مغول بود. اومد گفت: «این چیه؟ شیعه چیه؟ سنّی چیه؟ یک مناظره بذار این جا ببینیم چیه؟» این [عالم شیعه] از راه اومد کفشهاش رو زد زیر بغلش رفت نشست اون بالا. خیلی زشت بود. انگار که مثلاً اینجا کفشها رو میدزدند، توی قصر حاکم. گفت: «چه کاری بود که کردی؟» گفتن: «شیعهها این جوریاند.» [عالم شیعه] برگشت گفت: «آخه ممکنه یکی از ائمه، یکی از همین چهار تا من اسمش رو نمیبرم…» گفت: «آخه اینها دزدند»؛ همین جوری! [علمای سنی] گفت: «ببین! داره به ما تهمت دزدی هم میزنه!» گفت: «آخه دلیل دارم». گفت: «چرا؟» گفت… بگیم حالا چون مثال علمیه دیگه، ابوحنیفه رو گفت، [عالم شیعه] گفت: «آخه ابوحنیفه هم کفشهای پیغمبر رو برداشت برد.» [عالم سنی] گفت: «نگاه کن حاکم! من میگم اینها بیسوادن برای همینه، اصلاً ابوحنیفه ۲۰۰ سال بعد پیغمبر بوده، اصلاً پیغمبر رو درک نکرده که!» گفت: «پس تو دینت رو برای چی از کسی میگیری که ۲۰۰ سال بعد پیغمبر اومده؟» آقا! با این کفشه شروع کرد، یعنی همین جور مثال میزد، همین جور جواب میداد.
اما من از کی گرفتم از امام صادق(ع) گرفتم، که از باباش امام باقر(ع) گرفت، که از باباش امام علیبنالحسین، امام سجاد(ع) گرفت، او از امام حسین(ع) گرفت، او از امام حسن(ع) گرفت، او از امیرالمومنین(ع) گرفت، او از رسولالله(ص) گرفت. من بخواهی تا بالا برات میشمارم اما تو بشمار.
بر عکس یک چیز جالب بهتون بگم؛ خود وهابیت روی همین دست گذاشتن ها! وهابیها الآن به فرقههای اهل سنت میگن که: «شما هیچ بنیان فکری ندارید. مگه امام شافعی کیه؟ ابوحنیفه کیه؟ (همین جوری میگن)، بیایید خودمون بریم احادیث رو بررسی کنیم، خودمون میتونیم تشخیص بدیم.» خودشون تشخیصشون شده این.
دقیقاً حرف پیامبر(ص) با سند واضح. یکی گفت: «چرا شیعه شدی؟» گفتم: «صحیح مسلم خوندم». [پرسید] چرا؟ گفتم: یکی میگه: «هر کی بمیره و امام زمانش رو نشناسه به مرگ جاهلیت مرده»، یکی دیگه هم میگه: «من بین شما دو تا چیز گرانبها
دقیقهی ۴۵ تا ۵۰
و هم قیمت و هم وزن میذارم: کتاب الله و عترتم». جز اهل بیت(ع) اگر از این در میاد بگو بسم الله من بیام برات پشتک بزنم وارو بزنم، چی کار کنم؟ صحیح مسلم و صحیح بخاری دو تا کتاب اصلی برادران اهل سنته که کامل صحیح میدوننش، هر حدیثی توش اومده میگن: «صحیحه.»
یا این آیه «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ» (مریم/۸۷). هیچ کس مالکیت شفاعت نداره إِلَّا (مریم/۸۷) وقتی گفت إِلَّا (مریم/۸۷) یعنی یک کسانی میخوان بیان وسط.[فرض کنید این جا اعلام کنند که] هیچ کَس تو نیاد. اِلّا کی؟ حالا لابد سخنران و قاری قرآن و کسانی که میخوان فیلمبرداری بذارن، مسئول جلسه. چند نفر میخواد اسم ببره وقتی میگه: الّا دیگه! «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷). «جز اونهایی که با خدا عهد دارند کسی دیگه تو نیاد.» روایت داریم از ابوبصیر، ابوبصیر نقل میکنه از امام صادق(ع) (حالا این چون روایت شیعی گفتم حتماً آیه قرآنش رو میارم) دربارهی عهد پرسید. امام میفرماید: «إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَایَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ بَعْدِهِ فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّه». گفت: «هرکسی» «دان» یعنی نزدیک شد. گفت: «آقا! عهد الهی همون ولایت کیه؟ علیبنابیطالب(ع).»
پیامبر(ص) هم اومده اون روز غدیر عهد رو بگیره ازشون. گفت: «دیدید! شنیدید! حاضران به غایبان برسانند این را.» دستش رو گرفت برد بالا نشون داد، دیگه باید چی کار میکرد؟ همون جوری که حضرت موسی، چی کار کرد؟ دست هارون رو برد بالا نشون داد. گفت: «هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی» (الاعراف/۱۴۲) برید سورهی طه رو بخونید، برید سورهی اعراف رو بخونید. گفت: «این خلیفه بعد از من.» رفت، ۳۰ روزش شد ۴۰ روز اومد دید ۶۰۰.۰۰۰ نفر هارون رو چسبوندن بیخ دیوار، میخوان بکشنش، اینوَر هم دارند گوساله میپرستند. چه طور زمان موسی میشه زمان پیغمبر ما نمیشه؟ پس شما قرآن قبول ندارید. خیلی واضحه صراحت قرآن در این زمینه. میگه: «هیچ کی نداره.»
اما این عهدْ کیه؟ من به شما میگم آیه داریم توی قرآن. خدا به حضرت ابراهیم بعد از اون همه… ۱۰۰ بار این آیه رو گفتم ۱.۰۰۰ بار دیگه هم میگم تا شایع بشه بین مردم. مردم همه این آیه رو حفظ بشن. دقت بکنید بعضی از آیات، روایات هست من خیلی تأکید میکنم. برای این که حفظ بشن مردم. عین جدول ضرب اینها رو حفظ کنند. «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ» (بقره/۱۲۴) «وقتی ابراهیم را با کلماتالله آزمودیم.» «فَأَتَمَّهُنَّ» (بقره/۱۲۴) ؟«اون آخرین آزمون هم دیگه توی ۹۹ سالگی، سربلند بیرون آمد»؛ اون سر بریدن اسماعیل، «قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (بقره/۱۲۴) گفت: «تازه امام شدی!» پیغمبر اولواالعزم به یک مقامی رسیده تازه! چی؟ «تازه امام شدی.»
«قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی» (بقره/۱۲۴) [ابراهیم پرسید]: «ذریهی من هم امامت هست؟» خیلی خوشگله، گوش کنید دو تا کلمه میخوام از این بیرون بکشم، بچسبونمش به شفاعت ها! فرمود گفت: «امامت به ذریهام هم میرسه؟» فرمود: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره/۱۲۴) فرمود: «امامت عهد منه. به ظالم ها؟ نمیرسه.» پس چی شد؟ دو تا چیز مطرح شد. یک: امامت، که شد همون عهد. دو: این که به ظالم نمیرسه. به غیرظالم میرسه، یعنی کسی که هیچ گونه ظلمی انجام؟ نمیده. نه ظلم به نفس، نه [ظلم به] ناس نه [ظلم به] خدا. پس میشه معصوم. حالا اینجا چی گفت؟ پس امامت شد چی؟ عهد. حالا اینجا چی فرمود: «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷) گفت: «شفاعت مال امامهاست.» این هم قرآن. روایت که دیگه نیاوردم که! این هم قرآن: «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷) «اینهایی که عهد دارند.» عهد هم (که) گفت (یعنی) امامت. دو: گفت شفاعت به ظالمین؟ امامت به ظالمین نمیرسه فلذا شفاعت هم به ظالمین نمیرسه. منطقی بررسی کرده. اگر ما بابت این [موضوع] آیه پیدا کنیم توی قرآن، اصلاً دیگه به قول شما جوونها ترکوندیم! که ته مطلبه دیگه. شما دقیقاً به یک چیزی برسی ببینی آیهاش هم صراحتاً وجود داره. در ادامه ببینیم داریم یا نداریم؟
آیهی دیگه: «یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ» (طه/۱۰۹) «روزی که هیچ شفاعتی به کسی نفعی نمیرسونه، سودی نمیبخشد در اون روز شفاعت» «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ» (طه/۱۰۹) «اِلّا اون کسانی که خدا بهشون چی بده؟ اذن بده، اجازه بده.» «وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا» (طه/۱۰۹) «و از گفتار او هم راضیه.»
آیهی دیگه: «وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَهُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» (سبأ/۲۳) «هیچ شفاعتی نزد او جز برای کسانی که [خداوند] به او اذن میده سودی نداره». پس تموم شد. پس شفاعت هست. مخصوص افرادی خاصه. اونها رو هم خدا مشخص میکنه. باز هم هست آیه ها! «وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/۸۶) «آنها را که غیر از او میخوانید قادر به شفاعت نیستند مگر، إِلَّا کسانی که شهادت به حق دادند و به خوبی آگاهند» عالمند، کسی که اصلاً… خدا یکی از افرادی رو که، دسته گروههایی رو که اجازهی شفاعت بهشون داده کیان؟ [اولین گروه] علما. امامها که جای خود دارند اونها بزرگِ علما هستند،
دقیقهی ۵۰ تا ۵۵
غیر اینه؟ «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا». [دومین گروه] شهدا، بزرگ شهدا میشه کی؟ سیدالشهدا(ع).
[سومین گروه] صالحین، بزرگه صالحین اباصالح(عج). شما ببینید اصلاً این اسمها چقدر، این لقبها چه قدر حرفهای انتخاب شده. [چهارمین گروه] نبیین، انبیاء. «سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین». (صلوات نداشت؟ «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
یک آیهی دیگه هم داریم این هم بخونم که دیگه تموم بشه. دیگه اینها رو بگیم، دو تا آیهی دیگه. «هیچ شفاعتکنندهای جز به اذن او وجود ندارد.» «مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ» (یونس/۳) «این است خداوند پروردگار شما، پس او را پرستش کنید آیا متذکر نمیشوید؟» آیا نمیفهمید؟ برای این آیه چرا میگه «آیا نمیفهمید»؟ در مورد آیه شفاعت میگه: «آیا نمیفهمید که من به یک عدهای اذن شفاعت دادم؟» «وَ کَم مِّن مَّلَکٍ» (نجم/۲۶) «و چه بسیار فرشتههایی» «فِی السَّمَاوَاتِ» (نجم/۲۶) «در آسمانها «لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا» (نجم/۲۶) «که شفاعتشان هیچ به درد نمیخورد.» «إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَى» (نجم/۲۶) «مگر بعد از آن که خدا برای هرکس بخواهد و راضی باشد اجازهی شفاعت دهد.» یعنی حتی این فرشتهها رو هم که گرفته بود، خدا گفتش خیلی از این فرشتهها اصلاً اجازهی شفاعت ندارن. از همین برداشت میشه که برخی از فرشتهها اجازهی شفاعت؟ دارند.
پس ما متوجه شدیم که خدا شفاعت رو از آنِ خودش میدونه و از دیگران کلاً نفی میکنه. منتها همون جور که خالق بودن رو فقط برای خودش میدونه منتها به بعضیها اذن خلق داده. همین طور شفیع اصلی خدا (است) اذن شفاعت به برخی داده، که اثبات شد.
عنوان بخش ۶ : دسته پنجم و ششم آیات قرآن؛ شرایط شفیع و مشفوع، عدم شفاعت ظالمین
آل عمران (۱۸) مزمل (۱۰) مزمل (۹) نساء (۵۴) انبیاء (۲۸) غافر (۱۸)
۶- یک سری آیات هم بیانکنندهی اوصاف و شرایط شافعان و مشفوعانه. اون کسانی که شفاعت میکنند، اون کسانی که شفاعت میشن.
این رو من بهتون بگم اصلاً شفاعت شدن خودش یک مقامه. یعنی کسی که بتونه شفاعتش کنند، یعنی شفاعت بشه، به مقامی رسیده. ولو کارش میلنگه ها! اما یک درجهای داره بالاخره. چون خیلیها هستند اصلاً اجازهی شفاعت [براشون] وجود نداره. یعنی، اصلاً اهل بیت(ع) همهشون هر کدوم اصلاً… آیه داریم، یا شفاعتشون چی داره؟ زمان داره. امیر مؤمنان(ع) میفرماید: «برخی از محبان ما هستند ۳۰۰.۰۰۰ سال از عذابشون توی جهنم میگذره خدا تازه به ما اجازهی شفاعت میده». یکی از این آیهها بود ها! گفت: به لحاظ زمانی میگفت. میگفت: «بعد از این که اذن داد.» نه، این که به کسانی اذن داد، نگفت. گفت: «بعد از این که اذن داد.» یعنی همه چی دست اوست. حضرت امیر(ع) میگه: «ما اصلاً اجازهی شفاعت نداریم». ۳۰۰.۰۰۰ سال بعد! حالا برو ببین این سالها زمینیه یا آسمونی؟ خدا به دادمون برسه! که یه روزش ۵۰.۰۰۰ ساله.
این اوصافشون رو میاره در کل، ببینیم کیان؟ «وَ لَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/۸۶) یکی از این شرایط، آیهای که قبلا هم خوندم. یعنی شفاعت کننده (باید) موحد و باید یکتاپرست باشد. بنابراین فرشتگان، پیامبران، اینها همهشون چی؟ اجازهی شفاعت دارند بنابر همین آیه. چرا؟ [چون] «شَهِدَ بِالْحَقِّ» (زخرف/۸۶) «به حق شهادت بده.» حالا بماند از توی همین آیه من برات بیرون میکشم روایت آقا رسولالله(ص) رو که منابع اهل سنت هم دارند: «عَلیٌ مَعَ الحَقّ و الحَقُّ مَعَ عَلیّ». «کسانی حق شفاعت دارند که حق رو قبول کردند.» «وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/۸۶) «و میدانند.»
یک آیهی دیگه براتون میگم. این هم باز یک هدیهی این جوری خدمتتون: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ» (آل عمران/۱۸) این آیهی خیلی واضح داره میگه. منتها میگه: «شَهِدَ اللّهُ» (آل عمران/۱۸) «خدا شهادت میده». خودش که هیچ، موحده. خدا داره میگه که: «خدا شهادت میده که جز من خدایی؟ نیست.» «أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ» (آل عمران/۱۸) و کیا؟ «وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ» (آل عمران/۱۸) «و کسانی که علم دارند.»
اونجا هم فرمود: «مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف/۸۶) یعنی عُلما هم اجازهی چی؟ شفاعت دارند. حالا مبنای علم چیه؟ از چه درجه ای؟ عالم یعنی چه کسی؟ چه میزان علم داشته باشه، میشه عالم؟ اینها (جای) بحث داره. اما یه چیزی بهتون بگم حضرت امیر(ع) میفرمایند: «انا لا الهَ الاَّ هُو». اشتباه نکن! حضرت نمیفرمایند: «انا الله». پناه بر خدا! حضرت میفرماید: «انا»؛ من «لا الهَ الاَّ هُو». «لا الهَ الاَّ هُو» یعنی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» دیگه، «نیست خدایی به غیر از خدای یکتا.» میفرماید: «توحید توی ولایت منه، من در همون راستا هستم».
دقیقهی ۵۵ تا ۶۰
میگه «اَلْحَمْدُ الله، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَه» «هیچ کس نیست تو خودت یک دونهای.» [اما] یهو یک راه باز میشه: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» بعدش: «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد». یعنی در همین راستایه. امیرالمؤمنان(ع) میفرماید: «که آقا! منم. توحید توی ولایت منه ». فلذا هیچ فرقی نمیکنه که بشنوی که: «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابی» یا بشنوی: «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی.»
حالا بماند نکته جالب دیگهای هم داره، که «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» نه ها! «لا الهَ الاَّ هُو»، ابجدش ١١٠ است. جاهای دیگه هم خدا این جوری با کُد با پیغمبرش صحبت کرده. وقتی اذیتش میکردند این مشرکین، هیچ کس دعوتش رو قبول نکرد کی دعوتش رو قبول کرد؟ امیرالمومنین(ع)، ١٣ سالش بود. بعد توی جلسه، عشیره الاقربینه دیگه، فامیلهاش رو دعوت کرد پیامبر(ص)، برداشت گفت: «ان هذا اخی و وَصّیی و خلیفتی» بعد ابوجهل متلک میانداخت به ابوطالب میگفت: «خیلی اوضاعت خرابه! از این به بعد باید ولایت بچهات رو قبول کنی» اون هم عربهای اون موقع! که خودش شیخ عشیره بود ابوطالب. این حرف من رو فقط عربها میفهمند چی میگم. عربهای کشور خودمون. گفت: «تو به عنوان یک شیخ عشیره باید ببینی بچهات چی چی داره میگه؟» مسخرهاش کرد. [خداوند] گفت: اذیتت میکنند؟ «وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ» (مزمل/۱۰) «صبر کن اگه دارند اذیتت میکنند.» «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا» (مزمل/۱۰) «جوابشون رو نده، قهر کن باهاشون یک قهر قشنگ.» «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا» (مزمل/۹)
یکی میگه «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» (مزمل/۹) «نیست خدایی به غیر از خدای یکتا.» «فَاتَّخِذْهُ» (مزمل/۹) گفت: «خدا رو چی بگیر؟ وکیل خودت بگیر.» بهترین وکلا کیه؟ خداست. یکی دیگه هم داره روی کد با پیامبرش صحبت میکنه. «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» (مزمل/۹) (یعنی) علی «فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا» (مزمل/۹) «علی(ع) رو بعد از خودت بذار.» همین کار رو هم کرد دست امیرالمومنین(ع) رو برد بالا. حضرت زهرا(س) هم همین کار رو کرد. اینها آیات قرآن رو چون میفهمند. اصلاً وجودشون قرآنه. «وَاهْجُرْ» (مزمل/۱۰) یعنی «قهر کن.» «وکیل هم باید کی رو بگیری؟ علی(ع)» حضرت زهرا چی کار کرد؟ برید ببنید توی صحیح بخاری چی نوشته؟ «فَهَجَرَت فَاطِمَه» «فاطمه قهر کرد از خلفا»، فقط دنبال کی بود؟ علی(ع). لایههای قرآن براشون باز بود.
اصلاً تأویل قرآن رو این خاندان میدونند برای همین هم پیامبر(ص) فرمود: «برید از همینها بپرسید». منتها اون حسادتها، بغضها… خود ابن تیمیه توی منهاج السُنّه، اشتباه نکنم منهاج السنه است. چون کتاب زیاد داره میگه: «کمتر کسی بود از صحابه و تابعین -یعنی اونی که خودش پیغمبر رو درک؟ نکردند با صحابه [در ارتباط بودند]- که بغض علی رو نداشته باشه!». ببینید اعترافِ کیه؟ ابن تیمیه است ها! خیلی حرفه! میگه «کمتر کسی…»، نبود اصلاً، اینطوری فرض کنیم. «کمتر کسی بود از صحابه و تابعین که بغض علی نداشته باشه!» اصلاً ماجرای عاشورا سَرِ [به خاطر] بغض علیابنابیطالب(ع) است! گفتن: «بُغضًا لِاَبیک». [امام حسین] گفت: «با من چی کار دارید؟ مگه من چی کارتون کردم؟ بذارید برم، اصلا میرم یمن دور میشم». گفتن: «نه». «بَغْضًا لِاَبِیک» اصلا اسم علی… کسانی که علی بودند رو چه جوری زدند توی کربلا؟ علیها رو بد زدند. حضرت علی اکبر(ع) که به میدان اومد، اصلاً شمشیر انداختند بعضیهاشون! گفتن: «پیامبر زنده شده»! تا رجز خوند: «انا علی ابن حسین ابن علی» برداشتن گفتن الآن میدونیم چه کار کنیم». به علی کوچک هم رحم نکردند.
این بغضها، این عقدهها، اینها نذاشت. حسادتها… آیهی قرآن «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ» (نساء/۵۴) برای آلابراهیم نقل میکنه. میگه آلابراهیم میشه چی؟ «آتَیْنَاهُم» (نساء/۵۴) کتاب، حکمه و مُلک عظیم، که اینها همهشون داشتن آتیش میگرفتن: «چرا اون مُلک آخرالزمانی، چرا پیغمبری رو، چرا حکمت رو فقط دادی به اینها؟» آتیش گرفته بودن «یَحْسُدُونَ النَّاسَ» (نساء/۵۴) x و y و z و که مثلاً یک نفر رو جدا کنی نبودن. «این مردم اصلاً حسودی دارن میکنن.» فلذا [اگر] یک نفر به این خاندان حسودی نکنه، اونها رو شفیع خودش بدونه خودش رو پایینتر ببینه، اینها اون موقع جایگاه پیدا میکنن.
فلذا شفیع… مورد شفاعت قرار گرفتن خودش چیه؟ جایگاهی.
«یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَ هُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» (انبیاء/۲۸) «او همهی اعمال امروز و آیندهی آنها را میداند و هم گذشتهی آنها را و آنها جز برای کسی که خدا از او خشنود است
دقیقهی ۶۰ تا ۶۵
و اجازهی شفاعت را داده شفاعت نمیکنند و از ترس او بیمناکند.» از این جا هم نشون میده که کسانی که به مقام رضایت رسیدند و میترسند، یعنی نادم هستند، «خَشْیَتِهِ» «پشیمونند». پس اگر کسی نادم نبود، پشیمان نبود از گناهی که انجام داده، هرگز مورد شفاعت قرار نمیگیره. این رو خدا داره میگه. حالا ولو شما بگو: «من اصلا خود خدا رو میخوام شفیع قرار بدم! آقا رسول الله بیاد شفیع بشه.» نمیشه. اصلاً راهش بنده! یا همین که عرض کردم! «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷).
پس خدا مشخص میکنه؛ هم شافع هم مشفوع باید چی؟ شرایط داشته باشند. هر کسی نمیتونه شفاعت بهش برسه و هر کسی هم اجازه شفاعت نداره. این یکی از اسباب الهیه. یکی از این فرمولهاست. آقا! دیدی میگه: «این عدد زیر رادیکال قرار؟ نمیگیره.» حالا بیا بذار. خودت رو مسخره کردی وقت خودت رو گرفتی. یا همون آیهای که عرض کردم در مورد فرشتهها، گفت: «خیلی از این فرشتهها نمیتونند» «کَم مِّن» (نجم/۲۶) «خیلی از اینها نمیتونند» إِلَّا چی؟ «یَشَاءُ وَ یَرْضَى» (نجم/۲۶) «اونهایی که اجازه دارند، پسندیدهاند.» خب.
یا امام صادق(ع) میفرمایند: «لَن تَنالُ شَفاعَتَنا» «شفاعت ما…» «لن» توی عربی یعنی: عمرا یعنی هرگز، «هرگز نمیرسد «شَفاعَتَنا» «شفاعت ما» «مَن اِستَخَفَّ بِالصَّلاه» «کسی که نماز رو چی کار کنه؟ [سبک بشماره]» تموم شد رفت. کسی که نماز نمیخونه مطلقاً شفاعت بهش نخواهد رسید. بینماز توی جمع نیست انشاءالله. مطلقاً! ۱.۰۰۰ سال عزاداری کن! کلام امام معصومه. چرا؟ چون بیشترین حالت سبک شمردن نماز، نخوندنشه. «مَن اِستَخَفَّ بِالصَّلاه» یعنی تمام زورت رو بذار روی نماز!
اگر یک جایی… طرف میاد یک چیزهایی تعریف میکنند، بله اینها بعضیهاشون مقصر بودند. من قبول دارم ها! این رو میپذیرم که بخشی از نگاه عوامانه به شفاعت غلطه اصلاً! «آقا برو هیئت دیگه بهشتیم ما. ما محب مولاییم، آتیش بر ما حرومه.» بیخود کردی! خود مولا داره میگه: «برخی از محبین ما هستند ۳۰۰.۰۰۰ سال توی جهنماند.» این حرفها چی چیه؟ «زن فاحشهای بوده، داشته رد میشده از یک جا، اومده آتیش روشن کنه فوت کرده خاکستره رفته توی چشمش، میخواسته آتیش برداره برای غذاش ببره، اومده چون از زیر دیگ امام حسین(ع) برداشته این فوت کرده، یه خاکستر اومده، به خاطر خاکستر هم که یک قطره از اشک اومده، بخشید.» این یعنی مجوز چی؟ برو کثافت کاری کن، از اینوَر برو ۴ تا سینه بزن! از این خبرها نیست. من هم از خُدام بود باشه ها! راستش رو بخواین، ما هم گفتیم کاش میبود. اما کلاه نیومدیم سر خودمون بذاریم، نه از اونوَر بوم بیفتیم بگیم: «اینها نیست.» ضرر کنیم. نه از اینوَر بوم بگیم: «همه جورهاش هست.» ضرر کنیم. باید منطقی و عقلانی برسیم به اون حقیقت. این حرفها چیه؟
ابتداییات دین رو قبول نداره طرف. خدا را به وحدانیت قبول نداره نماز نمیخونه این آدم.
شیطان که رانده شد به جز یک خطا نکرد خود را برای سجدهی آدم رضا نکرد
شیطان هزار بار بهتر ز بینماز او سجده را بر آدم و این بر خدا نکرد
کجای کاریم؟ کسی که ابتداییات رو قبول نداره…
گفت: «یک نفر رفته بود چسبیده بود به ضریح امام رضا(ع)، که آقا من بنز فلان بانک رو میخوام، یکی بهش گفت: لامصب بلند شو برو اول یک حساب باز کن که خب این حاجت رو بخوای بگیری، کجا بریزن پول رو؟» حسابش رو باز نکردی بعد تو اومدی اینجوری داری میکنی؟ خب یه چیزاییه نمیدونم والله!
شرط قبولی شفاعت هم اینه: خرسندی پروردگار از شفاعتشوندگان که عرض کردیم، إِلَّا کسی که هی میگفت: «رَضِیَ، رَضِیَ، رَضِیَ» «راضی باشه.» عقاید، اخلاق، رفتار، کردار کسی مورد رضای خدا نباشه، زمینهی شفاعت شدن رو از دست داده. این یکی از فرمولهاست. دیشب در مورد فرمولها صحبت کردیم.
آیاتی هم داریم که دوری ستمگران از شفاعت رو میگه: «مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ» (غافر/۱۸) خدا میفرماید: «به ظالمین هرگز شفاعت؟ نمیرسه» آیه یادتونه؟ گفتم دو تا نکته داره. امامت شد عهد. دو: به کیا نمیرسه؟ بعد گفتم اگر ما دقیقاً یک چیزی پیدا کنیم که بین ظالمین و شفاعت ارتباط داشته باشه
دقیقهی ۶۵ تا ۶۷
دیگه خیلی عالی میشه دیگه، قطعیت برامون پیدا میکنه. این هم آیهاش: «مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ» (غافر/۱۸). بعد اونجا گفت: (داخل پرانتز میگم دیگه) گفت: «اون کسانی که امامت رو قبول ندارند میشن چی؟ ظالم.» خیلی کار خرابه! یعنی اصلاً این که بعضیها میگن: «شفاعت جز به شیعیان و محبین نمیرسد.» بیراه نگفتند، مبنا داره. مبنای قرآنی داره. ٣ تا آیه گذاشتم کنار هم، تفسیر هم نکردم. ٣ تا آیه کنار همدیگه، دیدید. اما هر محبی هم… شیعه که بهش میرسه چون شیعه یعنی اسمه، یعنی یک مقامه خودش. خب؟ اما محب؟ هر محبی هم نه، نمیرسه. گفتیم!
یه خرده در مورد شفاعت… من یه خرده در مورد شاخههاش هم صحبت کنم، وقتم گذشته ۱۰ دقیقهای سعی میکنم تیکه آخرش رو جمعش بکنم. یا هم که بگذاریم برای فردا دیگه، وقت رو هم الکی بیخود نگیریم. چون نه، دیر هم میشه. بعضیها رو میبینم لطف دارن؛ مثلا از جنوب شهر، کرج، نمیدونم کجا اینها بلند شدن اومدن، خب بقیهاش هم میگذاریم برای… چیزی نیستش، فقط من اینکه شفاعت اصلا چه سودی داره؟ چه فایدهای داره؟ چون بعضیها میگن: «آقا شفاعت پررو میکنه مردم رو برای گناه.» ظاهرا منطقی بهنظر میرسه این حرف، خب؟ ما اینها رو باید جواب بدیم دیگه. درسته؟ این هم میگم که شفاعت اصلا چه سودی میتونه داشته باشه و چه اثراتی انشاءالله داره، در مورد (خدمت شما عرض کنم) توبهکاران چی کار باید بکنند که شفاعت شامل حالشون بشه و… این هم یه خرده صحبت بکنیم انشاءالله فردا.
تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحبالزمان(عج) صلوات!
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن(عج) که صد البته نزدیک است.