موضوع سخنرانی: روش های ترک گناه
عنوان بخش ۱ : ترک گناه؛ لزوم شناخت انواع گناه
بقره (۱۶۸) مائده (۳۵) فاتحه (۴) جمعه (۱) بقره (۱۰۴)
دقیقه ۰ تا ۵
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولانا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ الْمَعْصومین.
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته علیکم
۱- خب! ما دو تا جلسه قبلی در مورد اصل دشمنشناسی توی ترک گناه صحبت کردیم. نزدیک ۱۴، ۱۵ تا اصله، ما یکیش رو فقط گفتیم. توی قالب اون اصل من چون وقت نبود یکی دو تا دیگه اصل هم سریع گفتم امّا امشب خیلی در واقع کلاسهبندی شده و فهرستبندی شده مطالب نقل میشه خدمتتون.
اصل دشمنشناسی که اول باید قبول کنیم که شیطون دشمنه؛ «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» (بقره/۱۶۸، بقره/۲۰۸، انعام/۱۴۲) بعد، چه جوری حمله میکنه؟ بعد، در مقابل هر حمله باید نوعِ ضدحملهی خاص خودش رو گذاشت و آروم آروم خود شیطون با حملههایی که میکنه باعث میشه ما نقاط ضعفمون، چی بشه؟ آشکار بشه. ما با گرفتن جلوی اینها روز به روز به خدا نزدیکتر بشیم. یعنی حتی میتونیم از وجود نحس شیطون هم، استفادهی مثبت کنیم. گفتیم اصلاً یک مؤمن هیچ وقت توی بنبست گیر نمیکنه؛ همهی تهدیدها رو به فرصت تبدیل میکنه. این اصلِ یک بود. استراتژیها و تاکتیکهای شیطون رو گفتیم.
دوم، اصل در شرایط گناه قرار نگرفتن بود. که اصلاً مؤمن خودش رو در شرایط گناه قرار نمیده. میگه: «آقا من برم فلان جا گناه میکنم، نمیرم. من توی لپتاپم این فیلم رو داشته باشم میدونم الآن شاید میل شهوت در من کمه، فردا… خودم رو که میشناسم که. فردا در من غلیان پیدا میکنه، خب! بعد اون موقع چی؟ باز میرم سراغش. خب همین الان، همون بحثی که گفتم، پلهای پشت سر خودم رو چی کار میکنم؟ خراب میکنم.» آدم بعد از ارضای میل جنسی یه حالت سستی و رخوت بهش دست میده، خب! تو اون حالت سستی و رخوت اصلاً بعضی موقعها با خودش میگه: «اصلاً این میل جنسی هیچ ارزشی هم نداره ها!»، خب! امّا باید یادش باشه، وقتی غلیان میکرد میل جنسی، یه حس دیگه بود. توی اون حسی که الآن بدش میاد، خب! فرصت خوبیه خوب فکر کنه. امّا با خودش بگه، بگه: «الآن اینجوریام، ۲ ساعت بعد، یه روز دیگه کلاً دوباره اون حس قبلی است.» کلاً آدم وقتی ارضا میشه میل پیدا نمیکنه. ببین ما توی کره زمین، کلاً گفتم بارها، ما لذت نداریم، فقط یه لذت روی زمین هست. ما روی زمین اصلاً لذت نداریم هر چی هست رفع سختیه. شما تشنهات میشه، بعد آب میخوری، بعد کیف میکنی. اولی پدرت در اومده بعد آب خوردی صاف شدی یعنی چالهای رو پر کردی، تپهای نبوده. فهمیدی چی شد؟ ارتفاع رو فرض بکنیم لذته. ببین تا تشنهات نشه اون آب خوردنه کیف نمیده. لیوان اول رو میخوری یه سلام بر اباعبدالله(ع) میگی کیفی هم میکنی و … دومی عادی، سومی، چهارمی اصلاً شکنجه است. خیلیها رو میخوان شکنجه بدن آب به خوردشون میدن.
اصلاً همینه میل جنسی بر آدم قالب میشه، خلأ احساس میکنه، بعد ارضا میشه، بعد توبه میکنه. ما اصلاً لذّت… توی بهشت لذته یعنی اصلاً… گرفتی چی شد؟ ما تا حالا درکی نداشتیم. تنها جایی که لذت توی این دنیا هست، خب! لذت توی این دنیا هست، همون لذتِ نزدیکی به خداست. نزدیک شدن به خدا و اهل بیته، محبت اهل بیته. که اون هم مسیر رسیدن به خداست. ما این هم تاکیداً میگیم، اهل بیت(ع) رو ما، وسیلهی رسیدن به خدا میدونیم «وَ ابْتَغُواْ إِلَی اللهِ الْوَسِیلَهَ» (مائده/۳۵) خودش گفته: «با وسیله و توسّل پیش ما بیاید.» وگرنه بدون اذنِ خدا اهل بیت(ع) هیچ چی نیستن. اینجوری نیستش که خودِ اهل بیت(ع) یه بنبستی بشن، نخیر. ما میدونیم، خدا امام حسین(ع) رو دوست داره، خدا خودش گفته: «گریه کنید بر حسینم.» راهش رو خودش یادمون داده. وگر نه، نه ما امام حسین(ع) رو دیدیم نه ایرانی بوده. مثلاً بگید: «اینها نژادی دارن میپرستن، ملی دارن میپرستن»، نخیر. اون دنیا به لذته همهاش.
اصلِ سوم که امشب یک کم صحبت بکنیم، من سعی میکنم تمامِ اصول رو امشب بگم دو تا اصل رو نگه دارم برای فردا که جلسه آخره احتمالاً. نمیدونیم حالا چی بشه! بستگی داره عید کِی باشه.
اصلِ شناخت انواع گناه. یکی از دلایلی که ما، گناه میکنیم برای اینکه این گناهها رو نمیشناسیم؛ نه صغیرهاش رو میدونیم چیه؟ نه کبیرهاش رو میدونیم چیه؟
دقیقه ۵ تا ۱۰
نه گناه حقالله، گناه حقالناس، گناه حقالنفس رو میفهمیم چیه؟ نه گناه شیرین میدونیم چیه؟ نه گناه غیرشیرین میدونیم چیه؟ اینها دستهبندیهای مختلف داره.
معمولاً برخورد و پاسخ خداوند متعال در برابر گناهان غیرشیرین خیلی، پاسخِ محکم و بد جوریه. چون خودِ خدا آدم رو آفریده، میدونه بالاخره این یه نیازی داشته. دیدی دنبال این هم نمیره کشش بده، بره بگیره و پیدا کنه و فلان و این جور چیزها.
این به این معنی نیست که گناه شیرین رو یه نفر کوچک بشمره ها! ببین بالاخره بعضی گناهها هست لذتش رو میبره طرف؛ حالا اون لذتی که گفتیم رفعِ اَلمه. خب! گناهه… مثلا روزه است، تشنشه آب میخوره خوشش میاد کیف میکنه، خب! امّا… روزه رو شکسته، خراب کرده گناه کرده. معصیت انجام داده. متوجه شدید؟ یا خدایی نکرده مرتکب یک عمل نامشروعی شده، خب! یه لذتی برده. این گناه شیرینه. امّا واقعا احمق کسانی هستن که گناهان غیرشیرین انجام میدن.
گناهان غیرشیرین یعنی هیچ چی. همین جوری یه گناهی انجام بده. این خیلی دردناکه بعد خدا هم پاسخش رو میده میگه: «الْغِیبَهُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا». یعنی میگه: «آخه تو چه مرگت بود غیبت کردی پشت سرِ یارو.»
خب! بعضیها اینقدر در گناه غیرشیرین غوطهور میشن و اعتیاد پیدا میکنن به گناهان غیرشیرین، گناهان غیر شیرین رو بر خودشون شیرین میکنن؛ یعنی غیبت میکنه جیگرش حال میاد. تیکه میندازه به یه نفر جیگرش حال میاد. میگه: «آخیش خنک شدم» خب قبلش توی آتیش بودی. خودت داری میگی «خنک شدم»، قبلش توی آتیش بودی.
گناهان غیرشیرین خیلی محکم پاسخ داره. این گناهها رو دقت کنید که بررسی که میکنید میبینید عموم اینها حقالناسه. خیلی جالبه! گناهان غیرشیرین چیه؟ عموماً حقالناسه. این یک دستهبندی گناه.
یک دستهبندی دیگهی گناه، گناهان صغیره و کبیره است. برخی گناهان، گناهان کوچکه و برخی گناهان، گناهان بزرگه. خب طبعاً اون بزرگه بدتره دیگه! گناه کبیره که از مؤمن نباید سر بزنه. صغیرهاش هم نباید سر بزنه. منتها حالا، کبیره اون معصیتیه که پردهدریِ بیشتری کرده. یک نفر که خدایی نکرده زنا میکنه، این گناه کبیره است. یک کسی که استمنا میکنه- خود ارضایی میکنه- این گناه، گناه کبیره است. این پردهدری، پردهدری سنگینیه در مقابل حق تعالی. کتابش هم هست؛ گناهان کبیره دانلود کنید، کتاب گناه کبیره شهید دستغیب معروف بوده. اولِ انقلاب همه میخوندن. همهی کسانی که انقلابی بودن این رو میخوندن. تا یاد بگیرن که چه جوری باید اول جهاد با نفس باید بکنن، بعد چی؟ اول جهاد اکبر، بعد جهاد اصغر. پی دی افش رو دانلود کنید بخونید گناهان کبیره و صغیره رو بشناسید. الآن ما وقت نداریم بیایم فهرستبندی اینها رو مجزا کنیم و بیایم جدا جدا خدمت شما بگیم.
سِحر، گناه کبیره است. اینهایی که سراغِ دعانویس و جنگیر و جادو جنبل و اینجور چیزها میرن، اینها گناه کبیره انجام میدن و کافر به تمامِ ادیان الهی میمیرن. عین روایته! این خانمها که سراغ این دعانویسها میرن، اینها آدمهای پدرسوختهای هستن عموماً. و از اونجا که شما نمیتونی پدرسوخته و غیرپدرسوختهشون رو تشخیص بدی، چون پدرسوختههاشون هم فیلم بازی میکنن، اَدا در میارن. میگه: «آیه قرآن به من داده.» خوب تو توجیه نیستی، روی کاغذی که آیه قرآن نوشته قبلاً چی کار کرده این آدم. نمیدونی!
جایی بود یکی رو دستگیر کردند از من خواستند که من در جریان پروندهی این قرار بگیرم، به عنوان کسی که حالا مثلاً توی حوزهی شیاطین کار کرده بودم، فیلم بازجوییش رو آوردن به من نشون دادن. خودِ اینها میگفتند: «وقتی ما خواستیم این رو دستگیر بکنیم، مردم به ماشین ۱۱۰ سنگ میزدن.» یعنی اینقدر قشنگ این آدم فیلم بازی کرده بود. در زیرزمینِ خونهی اینها مقدساتی پیدا شد که آلوده به نجاسات شده بود. که کسانی که اون سخنرانی رمالی و جنگیری رو اومده بودن، دیدن من اسنادش هم نشون دادم اونجا؛ منتها توی فیلم اصلی نمیتونستیم بذاریم. من اجازه گرفتم گفتم اینجا توی سالن نشون بدم و دوربینها رو آوردم پایین. حالا دوربین خودمون هم که مال خودمون بود، کسی هم فیلم ضبط نمیکرد، من نشون دادم اسنادش رو. خب! یعنی شما نمیدونی! یه وقت میبینی بر سرِ ندانستن، یه گناه کبیرهی بدجور داری انجام میدی. خدا نیاره اون روز رو! میخواد بره بخت دخترش وا بشه. نمیفهمه، داره گناه کبیره به درگاه خدا انجام میده، پای شیاطین رو باز میکنه به زندگیش. ها حالا این میمونه و شیاطین. بعد دیگه میاد ناله میکنه «چرا خدا من رو نجات نمیده؟» رفتی درِ قفس شیر رو باز کردی توی باغ وحش، پریده بیرون، این همه هم نوشتن به قفس شیر نزدیک نشوید. ها؟ مشکل از کیه؟ از توئه! کسی هم که این کار رو کرده، سریع توبه کنه. چیزهایی هم که از اون یاروها گرفته، بریزه توی یه آب روونی، توی یه رود خونهای، چشمهای جایی.
دقیقه ۱۰ تا ۱۵
آب ببره توبه کنه اشک بریزه اساسیها. همین ماه رمضون وقتشه.
دسته بندی دیگهی گناه، حقالله و حقالنفس و حقالناسه. هر سه تا باید پیگیری بشه. شما حق نداری به وجود خودت آسیب برسونی. به هیچ وجه! یکی از گناهانی که بخشوده نمیشه خودکشیه. میگه: «به تو چه ربطی داشت، مگه مال تو بود؟» تو توهم زدی این بدن مال خودته. توهمه به قرآن، توهمه …
اون دنیا بهش میگی خفه شو: «حرف نزن»، میگه: «تو خفه شو!» دستت حرف میزنه. میگه: «من مال تو نیستم. توهم زدی یه هفتاد سال دست تو بودم فکر کردی. منم به گناه واداشتی فکر کردی خبری بود؟ تو خفه شو.» چنان شروع میکنن به حرف زدن علیهت شهادت دادن دهنت رو میبندن. حاشا میکنی. اول میزنی زیرش . مال من و تو نیست. «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/۴) یعنی چی؟ یعنی «اون روزی که مالکیتها همه مال خدا است.» هر موقع اراده کنه تمامه؛ رگ حیات رو میبرّه، امّا اونجا میبینی «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/۴) رو. حق نداری تو به خودت آسیب برسونی. شمایی که سیگار میکشی، شمایی که قلیون میکشی، بدون گنهکاری! چون میدونی داری آسیب میزنی به بدنت! میدونی این دود ضرر داره! و چون شیعه هستی چند برابر باهات حساب میکنن، من بهت میگم.
چرا؟ چون چشم امید خدا و امّام زمان(عج) به شما است، نه به اون اسرائیلیه که داره آدم میکشه. نه به اون سعودی ابله، احمقی که با دلارهای اون داره، جنگ تحمیل میشه بر انسانها. نه با اون اروپاییه که توی کاباره مسته و اصلاً نمیفهمه کجاست؟ زندگی شده براش این که پول دربیارم که بتونم حال کنم. [امام زمان(عج)] چشم امیدش به توست! تو عمر ۸۰ سالهات رو کردی ۷۰ سال. غلط کردی عمر خودت رو ۱۰ سال کم کردی! بیجا کردی عمرت رو کم کردی! مگه مال تو بوده؟ پزشک امّام میگفت: «امّام چنان سر ساعت قرصش رو میخورد، من هیچ کدوم از مریضهام رو ندیده بودم تا الآن، کل عمرم. میگفتم: چه جوریه این داستان؟» میگفت: «برای این که گناه داره من قرصم رو سر وقت نخورم. الآن اینجا تو آقای دکتر، مجتهدی! تو مجتهدی!» تو میگی: «این ۶ ساعت یک بار خورده بشه، من رأس ۶ ساعت یک بار میخورم. چون حقالنفسه»؛ اون دنیا بدن من در مقابل خدا دادگاهی میکنه من رو. میگه: «با چه حقی، خدایا! من اعتراض دارم. این با چه حقی آسیب رسوند به منِ دست؟ با چه حقی منی که میخواستم برای اهل بیت(ع) بنویسم رو، وادارم کرد دری وری نوشتم؟» حنجرهه داد میزنه. میگه: «با چه حقی من میخواستم برای تو حرف بزنم، برای اهل بیتت بخونم، این اومد دست گذاشت روی این مطلب، من رو برده به یک جایی، دارم دری وری تحویل مردم میدم؟»
«این حق نداشت! من شاکیام خدا! جوابم رو باید بدی!»
اون روزی که دستت از تو در مقابل خدا شکایت میکنه، زبانت شکایت میکنه؛ میگه: «خدایا! تو من رو آفریدی، من دوست داشتم، «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ» (جمعه/۱، تغابن/۱) «هر آن چه در زمین و آسمان است تسبیح خدا میگوید.» یعنی من ذاتاً دوست دارم تسبیح خدا بگویم؛ امّا این آدم، این ملعون، من رو به حرف لغو واداشت. من دوست داشتم بگم سُبحانَالله! نمیگفت. فحش میداد. چی شد؟ من دوست داشتم یک جاهایی اعلام برائت بکنم از دشمنان تو، با توهین. آره! بگم مرگ بر این آدم! نمیذاشت! میخواستم بگم لعنت بر این آدم؛ نمیذاشت بگم! من شاکیم. حقِالنفسه!»
سر بحث لطمهای هم که توی هیئت هست، این قدر بحث و حرف سرشه، فکر کردی برای چیه؟ یک بخشش علاوه بر موجب شاید وهن و این جور چیزها بشه، یه نفر فیلمش رو ببینه و این داستانها. خب؟ یک بخشش سرِ اینه. آخه موجب وهن میشه دیگه، خب؟ میگن: «اینها کیان [هستند] ؟ باعث میشه که این همه مسیحی که توی اروپا دارن مسلمون میشن، شیعه نشن؛ خب این گردن شما.» یعنی میبینی این کاری که میخوای بکنی برای اباعبدالله(ع) ضررش بیشتر از سودشه. کدوم آدم عاقل یک کار مضر رو انجام میده، سود رو میذاره کنار؟ در بعضی چیزها هست اصلاً در بیس(Base) و ذاتش مشکلی وجود نداره؛ اشتباه نکنید ها! متوجهید؟ چون الآن مورد سوءاستفاده قرار میگیره نباید انجام داد. آیهی قرآنه میگه: «بابا شما میگید «رَاعِنَا» (بقره/۱۰۴، نساء/۴۶) یا رسولالله(ص): ای پیغمبر(ص) ما رو مراعاتمون کن»؛ ما نمیفهمیم تند تند قرآنها رو داری میخونی، ما هیچ چی از این قرآن نمیفهمیم. اون اعراب بندگان خدا سوادی هم نداشتن؛
دقیقه ۱۵ تا ۲۰
پیامبر(ص) قرآن میخوند میگفتن: «راعِنا»، «مراعاتمون کن.» «راعِنا» یک معنی بد دیگه هم میتونه داشته باشه. «راعی» یعنی چوپان. حالا دیگه باز نمیکنم کلمه رو. این رو یهودیها میامدن وسط جلسهی پیامبر(ص) مینشستن، اینها که میگفتن «راعِنا»، اینها میخندیدن. خب! اینها هیچ کدوم به معنی بد هیچ وقت، نمیگفتن. آیه اومد نازل شد، توی قرآنه «لَا تَقُولُوا رَاعِنَا» (بقره/۱۰۴) نگید: «راعنا»، «قُولُوا انْظُرْنَا» (بقره/۱۰۴) یک کلمهی مترادف خدا معرفی کرد. گفت: «این کار رو عوضش انجام بدین.» اینها دارن سوءاستفاده میکنن. سر بحث قمهزنی همینه عزیزم. اون مراجعی که میگن: «موجب وهنه»، فکر میکنن این قدر عدهای احمقان [هستند] که فکر میکنن مثلاً یک مرجع خودش رو جلوی اباعبدالله(ع) قرار میده؟ شما وقتی اسم اهل بیت(ع) میاد دستت رو این جوری میگیری بالا، این فیلمها پخش میشه، صاف میره توی تلویزیونهای سعودی پخش میشه؛ میگن: «نگاه کنید اینها میگن یا الله، بعد از اینورم میگن یا صاحب الزمان(عج) پس اینها صاحبالزمان(عج) رو چی میدونن؟ الله!» حالا ببینید من چی بهتون میگم، دستتون رو این جوری میبری بالا. اینوری کن. من که میدونم شما هیچ وقت امام رو خدا نمیدونید، امّا پدرسوخته داره موجب وهن میشه و کلی شیعه توی سوریه داره کشته میشه. کلی شیعه توی عراق داره کشته میشه. این گردن من و شما است؛ گردنمونه! آیهی قرآن داریم میگه. من که قرآن خوندم که. از خودم نمیگم که. فلذا ممکنه یک کار تا دیروز درست باشه، امروز یک شرایطی به وجود بیاد چی؟ ضررش بیشتر از منفعتش باشه دیگه انجام ندین.
آقا! علما قلیون میکشیدن. علمِ بر این نداشتن که آسیب رسانه. مگه علم غیب دارن؟
الآن یک عالمی، یک فقیهی میره پیش دکتر. دکتر میگه: «این قرص رو نخور.» می گه: «باشه!» میگه: «این قرص رو بخور.» میگه: «باشه!»؛ «این عمل جراحی باید انجام بشه.» چی میگه؟ «باشه!»؛ «این طوری باید انجام بشه.» «چشم!»
الآن آقا! میگن: «تحقیقات دارن انجام میدن و فلان. آقا! مثلاً چای توش ایراد هست. مثلاً مصرف زیادش ضرر داره.» خب باشه کم میکنیم.
منتها یه سری به گناه عادت میکنن، نمیخوان. این از حقالنفس.
حقالناس که دیگه خیلی بحث داره. چون خیلی بحث داره، سریع عبور میکنم ازش. چون زیاد هم توی سخنرانیهام گفتم. در همین حد گفتم جلسهی اول که خدا از شهدا هم حقالناس رو طلب میکنه. حقالناس هم بسیار چیزهای ریزیه، ولو یک قِرون. وای بر اون کسانی که بیتالمال میخورن. خیلی احمقان! [هستند] خدا شاهده. چرا؟ چون اون دنیا یک نفر جلوشون رو نمیگیره. میدونی کیا میگیرن؟ مثلاً بیتالمال ایران رو خورده. ببین چی میشه؟ کل این هفتاد و خوردهای میلیونه که جلوش رو میگیرن. مثلاً فرض کن، یه ده هزار تومان خورده؛ میگن هر کدوممون، مثلاً تقسیم بر هفتاد میلیون چقدر میشه؟ خب! این قدر باید بدی. ندارم! ثوابش رو بهمون بده؛ یه دونه مثلاً، یه واحد ثواب باید به ما بدی مثلاً. بعد بچههای اینها میگن. یعنی یک شیر تو شیری میشه تا این حد.
به خاطر همین میترسید. امیرالمومنین(ع) میترسید. خودکار عوض میکرد. چراغ رو خاموش میکرد. چراغ رو روشن میکرد. همیشه یک کاری میکرد سرازیری به سمت بیتالمال از این جیب به اون جا باشه. برخی از مسئولین ما هستند دورهی مسئولیتشون تموم میشه یک پولی از جیبشون میذارن، میگن: «شاید یه چراغ رو بیشتر روشن نگه داشتیم. ها؟ جمعاً میشه چقدر؟ من ۱۰ ساعت چراغ بیشتر روشن گذاشتم، باشه ۱۰ ساعت میشه این قدر پولش. بیا.» چیزی هم نمیشه ها! آدمی که درست کار کرده باشه، نمیخواد وسواس بگیری. وای نمیدونم فلان و بهمان، نه! وسواس بگیری، نه! همهی اینها میبینی جمع میشه، مثلاً میبینی طرف پنج سال این جا مسئولیت داشته، دزدی نکرده، بابت همین چیزهای خرده ریزه هم یک میلیون پول میذاره میره کنار؛ حله!
اینها خیلی دیوانهاند. اینهایی که بیتالمال میخورن اصلاً هیچ چی! یک چیزی میگم، یک چیزی میشنوی. حقالناس؛ واقعاً حقالناسهای توی این راهنمایی و رانندگی. چه حقالناسهایی از مردم اینوَر اونوَر میشه.
طرف وایستاده بود دور میدون سپاه. یه ترافیکی درست کرده بود با این ماشین گندهها. بعد از کنارش رد شدم، گفتم: «آخه اینجا جای پارکه؟» تو ماشین هم بود. واقعاً ترافیک درست کرده بود. ترافیک میدون سپاه میرسه به سهراه طالقانی، اونجا رو هم میبنده؛ بعد به خاطر این که اینجا باز باشه، ورودی صیاد رو میبندن. یک ترافیکی توی صیاد درست میشه تا کجا کشیده میشه. گردن این گیجهاییه که بلد نیستن رانندگی کنن یا حقوق مردم رو چیز میکنن.
خب برو رد شو دیگه لامصب! وایستاده بود اونجا. بهش گفتم: «اینجا جای پارکه؟» من دیگه نمیتونستم وایستم بهش گفتم. یه امر به معروفه دیگه. آقا اینجا جای پارکه؟ اصلاً کافریم. من کافرم، تو هم گبری. هر دو تا کافریم. اینجا جای پارکه؟ توی اروپاییم اصلاً ما، توی مریخیم. اینجا جای پارکه؟ رد شدم. یک فحش جانانهای بهم داد که اصلاً…هه هه، صداش اومد…
خب میخوای چی کار کنی؟ حقالناسه. حالا اینجا راهنمایی رانندگی نبود خِرت رو بگیره. آخه من چیز هم هستم. از این گشت نامحسوسها هم هستم. خب! دیرم شده بود اگه نه وایمیستادم یک حالی به طرف میدادم که توی کتابها براش بنویسن. خب؟ حواسمون جمع باشه.
دقیقه ۲۰ تا ۲۵
حق الله هم، نمازته عزیزم! روزهته. اینها رو بپّا! انجام واجبات، ترک محرمات اینها حق الله [است] درست انجام بدی ها! اینها جزء اصوله.
یک چیزی بگم در مورد حقالناس. اگر گناهی کردی ظهور رو عقب انداختی اونهایی که منتظر امام زمانند اون دنیا خِرت رو میگیرند. چی گفتم ها؟ میگه: «من هفتاد سال عمر کردم. من میخواستم برسم به امام معصومم. این بابا نذاشت. بده من حقم رو! بده من حقم رو! من رشد بیشتری پیدا میکردم، اگر امام معصوم بالا سرم بود.» برای اینه که اون کسانی که حق اهل بیت(ع) را غصب کردند، در روایت داریم تا ابد هر که گناه میکند برای آنها هم مینویسند. فهمیدی چی شد؟ اصلاً ریشه و ذات از حقالنّاس نشأت گرفته میشود. تا آخرالزمان. هر کی گناه میکنه، چون هر چی…
اصلاً قرار بود حکومت دست اهل بیت(ع) باشه، چون دیر رسید همه چی عقب افتاد. چون همه چی عقب افتاد، تمام این عقب افتادنها رو به اونها مینویسند. این میشه که یک نفر رو میبینی یک لبخند زده امّا توی این دومینوی الهی این لبخند چنان اثرگذار بوده داغون کرده. کن فیکون کرده.
قُطام یک لبخند زد به ابنملجم. فلذا حضرت امیر(ع) فرمود: «از هیچ گناهی به نگاهِ کوچیک و حالا بگذریم، نگاه نکنید. شاید این توی دومینوی الهی یک اثر وحشتناک داره.» روایت، روایت طولانیایه. چند نکته رو میفرماید. «به همه احترام بگذارید. شاید اون آدمی که تو فکر نمیکنی. یک فقیر بدبخت بیچارهی پیرمردیه. همون یکی از اولیاءالله باشه. یکی از ابدال باشه. از رجال الغیب باشه. از یاران امام زمان(عج) باشه تو نمیشناسیش. شاید خضر پیغمبره در مقابلِ تو. تو نمیشناسیش.»
یک بخشش هم همینه. میگه: «هیچ گناهی رو نگید کوچیکه. شاید توی این سیستمِ دومینوی الهی همون لبخند قُطام بر ابنملجم باشه.» که چه کرد! کن فیکون شد.
ببین قاضیشُریح لعنت الله علیه، این رو خواستنش وقتی ابنزیاد، هانی رو گرفته بود. قبیلهی هانی ریختند اونجا، میگرفتند ابنزیاد رو کله پاش میکردند. امام حسین علیهالسلام میرسید به کوفه. مردم کوفه هم با امام حسین(ع) بیعت میکردند. من به شما بگم! خب؟ اصلاً سرنوشت و ماجرای تاریخ شاید چی میشد؟ عوض میشد. گفتند: «عیب نداره، قاضی شریح بیاد نگاه کنه ببینه که ما هانی رو نزدیم.» زده بودند دندون هانی رو شکونده بودند. یک کتک اساسی زده بودند. قاضی شریح دید. رفت گفت: «نزدنش، سالمه.»
ببین «زدنش» شد چی؟ «نزدنش». یک حرف «ن» تاریخ رو عوض کرد. حالا هرچی میشه واسهی او مینویسند. همین طور داره کنتور میندازه، کنتور میندازه. مثل شبکههای هرمیه. کنتور میندازه. برای همین باید برائت بجویی. بترسی، بلرزی. خدا! نکنه من این گناهی که میکنم همچین اثری داشته باشه. گناه رو کوچیک نبینی ها! گناه رو.
این همه داد و بیداد بین ما و پدر مادرهامون پیش میاد؛ یک نفر توی این داد و بیداد مادرش رو میزنه میکشه. ها! میتونی تو قسم حضرت عباس(ع) بخوری که من از اینها نیستم؟ نمیتونی به خدا! نمیتونی قسم بخوری، حواست باشه!
عنوان بخش ۲ : اصول ترک گناه
علق (۱۴) نوح (۱۳) واقعه (۵۷) سبأ (۴۶)
۲- اصل بعدی، اصل عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت نکنید. چه جوریه میزنند این مکان مجهز به دوربین مداربسته است، حواست رو شیش دونگ جمع میکنی و میگن: «اثرش خیلی بالاست و دزدیها توی فروشگاهها کم میشه» چی چی چی. این فروشگاههای زنجیرهای میری میخوای شکلات برداری، پسته برداری، میبینی همهاش تیغ خورده. تیغ زدند شکلات توش رو کشیدند بیرون. منتها میبینی این میتونه کار یک نفر باشه ها! یک نفر بیاد تیغ بزنه هی برداره جمع کنه بره. آقا! روی این لباسهای گرون قیمت یک ماسماسکی میچسبونند میخوای بری بیرون بوق میزنه. آمار دزدیش چی میشه؟ میاد پایین. میگه: «این مکان دوربین مداربسته است.» اثرش از اینکه «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» اثرش بیشتره. میدونی چرا؟ برای اینکه اون بنده آبروت رو میبره امّا خدا آبروت رو نمیبره. ستارالعیوبه. داری سوءاستفاده میکنی. داری پررویی میکنی از لطف خدا و صبر خدا و حلم خدا.
یارو گفت: «اگر من جای او بودم این کار رو میکردم اون کار رو میکردم» و اون شعر رو خوند، و این داستانه. خدا میگه: «میبینمتون. کجای کارید؟»؛ «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى» (علق/۱۴). خیلی آیهی تکون دهندهایه خدا شاهده! من توی BRT روی شیشههاش نوشته میخونم. «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى» (علق/۱۴) «آقا! نمیدونی میبینمت؟ دارم میبینمت!»
دقیقه ۲۵ تا ۳۰
مثل شیشهی رفلکسه. نمیبینی. فقط خودت رو میبینی. امّا او داره میبیندت! مثل دوربینهای توی اتوبانه. داره رَصَدت میکنه. مثل جی پی اسیِ(GPS) که توی ماشینت گذاشته شده، توی گوشیته. داری رصد… بابا! خوبه علم ثابت کرد اینها عقلاً شدنی است! خوبه علم ثابت کرد که محال عقلی؟ نیست. علم ثابت کرد. میگفتند: «آقا ظهور میکنه مردم کف دستشون امام زمان(عج) رو میبینند.» علم عقلاً اثبات کرد حداقل… من نمیگم اینه ها! امّا عقلاً اثبات کرد شدنی است. بیا! همین تبلتها! همین گوشیها! ۵۰ سال پیش این رو میگفتیم: «یعنی چی کف دست؟» خب چیه اینجا مثلا؟ معجزهای میشه؟ این یهو یک چیزی مثل جام جهان نما. حالا این موبایل هم میتونه باشه. آقا! الآن پخش زنده حرم همیشه کعبه رو نشون نمیده؟ خب! الآن موبایلهای جدید که اومده تلویزیون رو هم میگیره. مثل این چیزهاست. مثل این ستاپ باکسهاست(SET UP BOX) ، میگیره. خب! آقا! شبکهاش باشه میگیره! الآن هم اونوَریها دارند کار میکنند که توی ایران دیگه دیش نخواد. آنتن تلویزیون بگیره ماهواره رو. توی کانادا هم انجام دادند جواب هم گرفتند. آزمایشش رو انجام دادند جواب گرفتند. یعنی دیگه با دیش جمع کردن فایدهای؟ نداره. فیلتر باید این تو باشه. خب آقا! درست شد؟ دو سال دیگه میبینی همین اتفاق افتاد. هر کانالی رو بخوای میتونی ببینی. پخش زنده داره نشون میده. یهو میبینه اِ! یک آقایی اونجا داره میگه: «أنا بقیّهَ الله!» کف دستش هم داره میبینه. دیدی علم، عقلاً اثبات شد؟ شدنی است.
این شیشه رفلکس به ما میگه: «عقلاً اثبات شد، شدنی است.» قشنگ وایستی واضح یک وجبی. او تو رو ببینه تو نبینیش. اینقدر شده توی این بانکها میری میشینی یا توی مغازهای طرف میاد میبینه داره موهاش رو با شیشهی رفلکس درست میکنه. روبروی تو وایستاده داره موهاش رو درست میکنه. تو رو هم نمیبینه. خندهات هم میگیره. اون ماجرا رو گفتم. یک همسایهای داشتیم. بندهی خدا دستش رو کرده بود توی بینیش همینجور میمالید به در و دیوار. من هم همینجور داشتم نگاهش میکردم.
اصل عالم… به این فکر کنید کی داره نگاهتون میکنه؟ یک مثال بزنم. حالا توی خونه نشستی مثلاً پیش داداشته، لنگها رو دراز میکنه. بعد پیش بابات میاد، یک تکونی مثلاً حالا، کشت خودش رو. احترام قائل شده تکونی خورد. بعد دیگه میری آقا! پیش مثلاً کی؟ پیش یک آدم عالیرتبه، پیش یک مرجع تقلید، پیش یک استادی، دیگه دو زانو میشینی. خدا کجا؟ اینها کجا؟ بعد جلوی او اینقدر راحت معصیت میکنی! وقتی داری گناه میکنی، میگه: «دارم میبینمت!» «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى» (علق/۱۴) «بابا! دارم میبینمت!» به این فکر کردی که خدا میبیندت؟ به این فکر کردی امام زمان(عج) حاضره بر رفتار تواست؟ میگه: «اِ این چرا این کار رو داره میکنه؟» در بسته است فضا هیچ کی نیست خودتی! داره یک گناه شهوانی انجام میده. میگه: «من میبینمت! تو چه جوری جلوی مردم خجالت میکشی این کار رو بکنی؟ چه طور از من خجالت نمیکشی؟ فکر کن شیشه رفلکسه! ما رو اندازهی شیشه رفلکس قبول داشته باش.» «مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وِقَارًا» (نوح/۱۳)؟ «چی شده؟ دیگه برای خدا وقار هم قائل نیستید؟» اندازهی شیشه رفلکس هم برای خدا احترام قائل نیستید؟ «ما لکم؟» «چه شده بر شما؟» پس میبینی! ببینیم وقتی در مقابل چه کسی داریم گناه میکنیم کوچکترین گناهها هم میشه بزرگترینِ معصیتها.
جلوی بعضیها ما میریم وایمیستیم سرمون رو نمیخارونیم. میگیم: «زشته!» ثبت میشه. جلوی دوربین میخواد عکس بگیره. پلک نمیزنی که «چِشمم بسته نیفته!» چون ثبت میشه. ثانیه ثانیه لحظه لحظهی تو داره ثبت میشه. ثانیه ثانیهی تو داره ثبت میشه. چه قدر شده دیدید آقا! یک دوربینی فیلمش در اومده آقا! این داشته دزدی میکرده؟ بابا! بیانصافیم دیگه. خیلی آیهی قشنگیه! .«مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا» (نوح/۱۳)؟ «بابا! دیگه برای منِ خدا وقار هم قائل نیست؟» «نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ» (واقعه/۵۷) نامردها! «فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/۵۷) خب، «تو مال من بودی! من خَلقِت کردم! حالا کارت به جایی رسیده که دیگه من رو تصدیق هم نمیکنی؟» هست… نیست… کجاست؟ عجب!
اصل پنجم اصل کنترل ورودیها. ورودیهای بدن رو باید بپّا باشی عزیز من! مال حروم خوردی راحتتر گناه میکنی! اون کسی که مال حروم خورد و خوروند،
دقیقه ۳۰ تا ۳۵
بدونه داره زمینهی گناه فراهم میکنه. ما اصلاً، من یکی از اعتقاداتی که دارم، دشمن داره یه کاری میکنه که ما مال حروم بخوریم. سیستمهایی داره طراحی میکنه، که ما مجبور بشیم نزول بخوریم. آره! دارن این کار رو میکنن. چون اثرش رو میدونن. چرا؟ چون میدونن… حضرت اباعبدلله(ع) کُد رو لو داد. «مُلِئتْ بُطُونُکُمْ مِن مَالِ الْحَرَامِ». «شما هم نماز میخونید! منِ حسین هم نماز میخونم! شما هم روزه میگیرید! من هم روزه میگیرم! شما هم قرآن میخونید! من هم قرآن میخونم!» «مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِن مَالِ الْحَرَامِ». اونها هم مسلمون بودن مثلاً؟ «یا خیل المسلمین! آی گروه مسلمانان!» این حرفیه که چیز میزنه، عمرسعد لعنت الله علیه میزنه، میگه: «ای گروه مسلمونها!» به اون اراذل اوباش… مسلمون بودن دیگه! نماز میخوندن، روزی ۲۰.۰۰۰ نفر تو اون آب فرات غسل میگرفت.
بعضی موقعها ما یه ایرادی داریم، اینها نمیفهمن، کسانی که این جوری کار فرهنگی میکنن همون بهتر بشینن… کار فرهنگی نمیکنن، کار فرنگی میکنن… ها! بعضیها دستشویی فرنگی رو با دستشویی فرهنگی اشتباه میگیرن… میخوان کار فرهنگی بکنن یه کار فرنگی میکنن.
بعضی موقعها ما میایم دشمن رو یه جوری نشون میدیم که ما احساس میکنیم هیچ کدوم احتمال این شدن رو نداریم. گرفتی چی میگم؟ مثلاً میخوایم یه نفر بد رو نشون بدیم، اینقدر کریهالمنظر نشون میدیم که دو تا شاخ فقط نداره. پس چی میگیم؟ نه اینجوری نیست! بعضی از این تکفیریها که کشته شدن توی عراق رو ببین یه لبخندهای عاشقانهای زدن. اینقدر این چهره زیباست. محاسن زیبا داره. برای چی دارید اینجوری یاد میدید؟ پس فردا مردم رو یه نفر با چهرهی زیبا گول میزنه. چون یه توهّمه! در موقع توهّم میگه: «همهی آدم بدها زشتن [هستند] » ها! یه آدم خوشگل میبینه پدرش رو درمیاره میگه اِ پس چی شد؟ بیاد بگید! بابا، بیاد بگید!
خدمت شما عرض کنم در واقعهی عاشورا، خب اینهایی که میاومدن تحریک میکردن علیه اباعبدلله(ع) خیلی قشنگ حرف میزدن. معاویه خطیب بود. خطبههای قشنگ میخوند. خب! تحریک کننده خطبه میخوند. بیاد که مردم قدرت حساسیتشون، سنسورشون رو ببرن بالا، حسگرشون رو ببرن بالا. که این نکته حواست باشه ها! مال حروم نباید خورد، مال حروم جانباز جنگ صفین را میکنه قاتل امّام زمان، مال حروم…
چند تا ایراد داشت شمر، دیگه توی چهار شخصیت کربلا گفتم. وقتی میگه: «و لعن الله شمرا» یه خرده بگو ها! محکم بگو، امّا ببین چی؟ شمر که یه ملعونه لعنتاللهعلیه، باباش هم دراومده، تموم شده رفته. بابا! دنیا کارش تولید شمره. اون رو بزن… یزید رفت، الآن توی بدترینِ عذابهاست. لعنت الله علیهم اجمعین. از این بیشتر؟ همین الآن هم داره شعله میکشه آتیشش. این دستگاه یزید سازی رو بزن. ببین شمر ایرادش چی بود؟ شمر این ایرادات رو داشت. یک، حسود بود، تو که نیستی؟ دو، شکم پرست بود، تو که نیستی؟ سه، تیکه مینداخت به مردم، طعنه میزد، تو که نیستی انشاءالله؟ چون، مال حروم میخورد. تو که نیستی انشاءالله؟ فلذا وقتی میگی: «و لعنالله شمرا»، یعنی و لعنالله تمام این صفاتی که یک نفر را و این خصلتها و این رذایل اخلاقی، که یک نفر را شمر میکند. یه وقت داریم میگیم: «و لعنالله شمرا»، داریم خودمون هم لعن میکنیم، نمیفهمیم! خب، اینجا چی میشه؟ اینجا اینه که یه موقعی من، یه نفر رو دلش رو میشکونم، نمرهاش دهه. یه نفر رو دلش رو میشکونم، نمرهاش هزاره. یه نفر دلش رو میشکونم، نمرهاش بینهایته. چقدر سقوط میکنم؟ برای اون دهیه میشم منفیِ ده، برای هزاریه میشم منفی هزار، برای اون بینهایته میشم چه قدر؟ منفی بینهایت. یه موقع تیکه میندازی به یه آدم عادی حقالناسه، حالا یه موقع هم تیکه میندازی به امّامزمانت. یه موقع عمداً یه حرفهایی میزنی جیگرش رو بسوزونی. میدونست زنده است میگفت، عمداً میگفت: «حمله کنید به خیمهها» عمداً میگفت. میخواست جیگر اباعبدالله(ع) رو بسوزونه. یه موقع هست حسودی میکنی به یه آدم مثلاً نخالهای مثل من. خب! یه موقعی هست حسودی میکنی به امّامِ زمانت. چه قدر سقوط میکنی؟ هر چه قدر او ارتفاع داره… چون میری بالا، میری بالا، میری بالا خودت رو هم قد او میبینی، میافتی پایین. هر کی بالاتر بشینه، محکمتر هم استخونهاش میشکنه، این هست!
ورودیها… نگاهِ حروم. زِ دستِ دیده و دل هر دو فریاد! که هرچه دیده بیند دل کند یاد! همینه دیگه! خب نگاه نکن! به قول مرحوم حاج آقا مجتهدی، ایشون میگفتش که: «بابا اینکه میگن میری خونهی مردم چشمت رو درویش کنی نه فقط برای ناموسش، برای وسایل خونهاش هم هست.» تو میری اونجا میگی: «عجب مبلمانیه!» به دلت میاافته پول رو هم نداری به گناه میافتی بخریش. نگاه نکن تا هوس نکنی.
دقیقه ۳۵ تا۴۰
خیلی مهمه ها! اینقدر جلوی گناهها رو میگیره. آقا بهت میگن: «بیا سوار این ماشینه شو!» نمیشه. گفت: «چرا؟» گفت: «بشینم دلم میخواد»، من خودم میدونم چه جونوریام. خودم رو میگم ها! رائفی. میدونم چه جونوریام! دلم هوس میکنه، بعد هم اون وقت باید بشینم این کلاه کنم اون کلاه کنم کلاه سر این و اون بذارم، که به این برسم. نمیخوام! مگه بیکارم! حالا ورودی کنترلها، من در مورد چشم و گوش فردا خب، ویژهتر صحبت میکنم یه خرده. چون میخوام بحث فردا هم روی نفسه فقط، مهار زدن به نفس چه جوریه؟ خرمالش کنیم انشاءالله. برای خرمال کردن شیطون اول باید این رو خرمالش کنیم.
اصلِ گناه، گناه میآورد. یه اصلی داریم که خود گناه چی؟ گناه میاره. یعنی هرچی گناه کنیم میشه دایره نکبت گناه. ببین هرچی گناه میکنی گناهِ بعدی چیه؟ آسونتره… دیدی اولین بار آدم میخواد یه گناه، یه معصیتی رو انجام بده چه قدر سخته براش؟ دفعهی دوم چی؟ آسونتر، سوم آسونتر آسونتر، دفعهی بیستم میشه عادت. اصلاً گناه رو انجام نده، دلش تنگ میشه. دلش تنگ میشه میگه: «اِ چند وقته این گناه رو انجام ندادیم.» قشنگ طرف میگه: «آقا دو ماهه عرق نخوردیم ها! ردیف کن بریم یه عرقی بخوریم.» یه ماهه مهمونی مختلط نرفته دلش تنگ شده، میگه: «بابا یه پارتی! چیزی! کسی خارج مارج نمیره؟ یه گود بای پارتی، یه زهره مار پارتی،یک چیزی بگیرید دیگه بابا! میدونی از کِی نرقصیدم؟» قِر توی کمر یارو خشک شده، حالا رقص مختلط و اون داستانها. آخه یکی رفت خدمت آیت الله مرعشی نجفی اشتباه نکنم، ایشون بود. بعد گفت: «آقا من یه سؤالی دارم» و خیلی هم نگران بود سؤالش رو بپرسه. گفت: «آدم اینجوری کنه ایرادی داره؟» گفت: «نه!» گفت: «حالا یه اینجوری هم کنه چی؟» گفت: «نه!» یک کمی کمر رو یه تابی داد و گفت: «اینجوری کنه چی؟» گفت: «نه!» گفت: «حالا اینجوری چی؟» همه حرکات رو با هم اجرا شد و شد حرکات موزون. حرکات موسوم به موزون، گفت: «تجزیهات خیلی خوب بود، مرده شور ترکیبت رو ببرن!» جواب آخوندی داد ها! آره، همچین جواب داد. آره، حالا اون داستانیه.
مراقب باشید به گناه صغیره به دید یه گناه کوچیک نگاه نکنید. چون اصلاً گناهان کبیره از طریق چی شروع میشه؟ گناه صغیره. اصلاً میدونستید یکی از گناهان کبیره اصرار بر گناه صغیره است؟ یکی از گناهان کبیره اصرار بر گناه صغیره است. ببین! اصلاً ببین! نگاه کن جلوی شیطون بگو! حالا عینی که به دشمن بگی! حالا تو یه قدم بیای تو عیبی نداره، یک کیلومتر میشه کبیره. بابا دشمن یه قدمش هم خطرناکه! بیرون باش! بیرون از مرزهای من باش! هر فیلمی خواست پیدا کنه… آخه بعضیها از پینوکیو هم بدترن. پینوکیو بعد از ۸۰ قسمت آدم شد. بالاخره، آدم شد. گربه نره و روباه مکار رو شناخت. بعضیها میبینی ۸۰ سال، پینوکیوگونه، پینوکیووار، از گربه نره و روباه مکار هِی گول میخورن. دیگه این غربیها باید چی کار کنن با ما، ما بفهمیم اینها دشمنند؟ شیش دنگ باشیم. عیبی نداره میخوای بری باهاشون حرف بزنی، کاری کنی، شیش دنگ باش! بغلت رو وا کنی، او دشمنه. ایدز رو برید ببینید کی وارد این مملکت کرد؟ فرانسه. خون میخواستیم بدیم بزنیم به مردم، خون کم اومده بود رفتیم ازشون خون خریدیم، گفتن: «بهترین وقته ایدز رو ببریم توی کشورشون.» خونهای آلوده به ایدز رو دادن. خب! الآن سرِ غزه نشون میده پدر سوختهها، همه دارن خودشون رو نشون میدن. اینقد عرصه، چه حجتی رو خدا داره تمام میکنه بر مسلمانها… بر اونهایی که تو اون کشورهایی هستن که تو این… بله! برای کل مسلمونها! بر عربها! بر غیرعربها! داره تموم میکنه، که حتی اگر حکام شما وایستادن، چرا نمیشورید علیه حکامی که با اسرائیل [هستند] ؟ اون دنیا خِرشون رو میگیرن. «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى» (سبا/۴۶). یه نفر هم نیست با هم بشین دو تا! تکی پاشو! ندارن خب! کسی بهشون یاد بده از اینها. ما داشتیم! «هَیْهَات مِنَّ الذِّلَّه»! کل عالم وایستن اون طرف، من یه نفر این طرف باشم. حضرت عباس(ع) گفت: «امام زمانم رو عشق است» وقتی براش امان نامه آوردند. به چند، به کی بفروشم؟ از امام زمان(عج) اگه گرونتر داری بیا، ما معامله میکنیم. از «خلیفه اللّه علی الارض» چیزی هست آخه، ارزشمندتر؟ این میشه که وقتی یه گناه میافته روی گناه، میشه رویّهی اصلی زندگیتون. خطرناک میشه، زندگیمون! خطرناک میشه! جلوی گناه ولو کوچیک هم وایستید!
دقیقه ۴۰ تا ۴۵
یه خرده که پیشرفت میکنید توی اصل ترک گناهها جلو میری، یه اتفاقهای خیلی خوب میافته، یک چیزی توی وجودتون بیدار میشه. خیلی جالبه اصلاً قبلا ًندیدینش! برای اولین بار حسش میکنین! اینقدر جالبه یه موجودِ جدیدی توی وجودتونه، شروع میکنه باهات حرف زدن. قبلاً خالی میبستی در حد بنز، خب! بعد الآن کوچکترین دروغ، ولو مصلحتی هم میخوای بگی یکی از درونت میگه: «نگو دروغه!» میگی: «تو از کجا اومدی؟» خوبه! اینها جنود الهیان [هستند] ! وجدانته! یه حسهای خیلی خوبی داره. اصلاً نمیذاره، اذیتت میکنه. یک دروغ مصلحتی میگید اصلاً تا شب عذاب وجدان دارید، زنگ میزنی میگی آقا من شوخی کردم، ببخش! به طرف میگی! چون این خوبه دیگه، امّا وقتی این بشه همون هی خاک میریزی توی دهنش (توی وجدان)، دیگه اصلاً میمیره. یک جایی میرسه که دیگه تقریباً احتمال بازگشت، صفره.
این ملعونِ یزید آره پیغام فرستاد برای آقا امّام سجاد(ع) گفت: «چه کنم توبه کنم؟» حضرت فرمود: «نمازِ غفیله بخون»، بین مغرب و عشا اون دو رکعت، بخونید، نشسته، راحت، یک دقیقه و نیم هم بیشتر طول نمیکشه، این رو حفظ بشید، نمیتونست بخونه. میخواست بخونه چنان دل دردی میگرفت میافتاد زمین! اصلاً دیگه خودِ ابلیس شده نمیذاره، اون بَردَشه دیگه… اون استحواذ، صورت گرفته دیگه؛ کُشتی گرفتن با یزید.
عنوان بخش ۳ :ترک گناه؛ اصل کثرت تسبیحات
آل عمران (۱۰۳) رعد (۱۱)
۳- اصل… که این اصل خودش ۵ تا اصله، حالا بذارید من به ترتیب میگم، چون بر مبنای یک روایته، من اسمش رو گذاشتم «اصل کثرت تسبیحات»، خصال جلد یک، صفحه ۲۸۵ در مورد این صحبت شده. «قَالَ إِبْلِیسُ (لعنت الله علیه): خَمْسَهُ أَشْیَاءَ لَیْسَ لِی فِیهِنَّ حِیلَهٌ». «پنج تا چیز هست که اگه یکی داشته باشه من حیلهام روش اثر نمیکنه»، لو داده! این هم آقا امّام سجاد(ع) فرموده، استاد مبارزه با ابلیس. هه، برای ماها از این کارها نمیکنه ابلیس! برای آقا امّام رضا(ع) میفرماید: «ابلیس بر پدرمان، امّام سجاد(ع) به شکل ماری میاومد توی سجادهاش که حواسش رو پرت کنه، بعد پای حضرت رو گاز هم میگرفت»، تا اینجا هم پیش میرفت، انگار نه انگار! بعد که میدید هیچ کاری نمیکنه. وقتی داشت میرفت فریاد میزد، میگفت: «به حق، سیدالساجدینی! اعتراف میکنم.» این رو یه همچین استادی گفته تا ته مطلبه ها! حضرت فرمود: «ابلیس ۵ تا چیز رو خودش اعتراف کرده که چی؟ من نمیتونم! «وَ سَائِرُ النَّاسِ فِی قَبْضَتِی»، «بقیه مردم کلاً توی قبضهی مَنن [هستند] توی پَنجهی مَنن [هستند] »، این پنج گروه رو من نمیتونم کارشون کنم.
«مِنَ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَنْ نِیَّهٍ صَادِقَهٍ وَ اتَّکَلَ عَلَیْهِ فِی جَمِیعِ أُمُورِه». گفت: اون کسی که دائم دستش به طناب خداست. هرچی من فیلم براش بازی میکنم «یه دقیقه این طناب رو ول کن بیا! یه چیز خوبیه بهت بدم!» دو دستی هم میگه: «نُچ! امکان نداره!» اعتصام یعنی چنگ زدن. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» (آل عمران/۱۰۳) «دو دَستی چسبیده به طناب خدا»، وِل هم نمیکنه. این آدم اصلاً بره وسط لجن، دوباره اون طناب رو میگیره میاد بیرون، یه دوش میگیره پاک پاکه. امّا بعضیها هستن، وِلاَن [هستند] ! تو لجن هم نمیرن، با یه آبِ جوی نجس میشن. چون وِلاَن [هستند] ، چون بیصاحبان [هستند] ، صاحبت کیه؟ ها! اعتصام، من اعتصم بالله چه جوری میتونی به خدا بچسبی(دست بدی)؟ گفت: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ»،(آل عمران/۱۰۳) حبل الله متین، صراط المستقیم، مولی الموحدین، امیرالمومنین، کیه؟ راه داره برای رسیدن به اون. «و توکّل کند به خدا بر تمام امورش»، کوچیک تا ریز، «توکّل به خدا»، «انشاءالله»! این لفظ و هرچی میشه، «توکّل به خدا». هر کاری میخوای بکنی بسم الله میگه طرف، هر کاری میخواد بکنه. ما روایت داریم کارهاتون رو با بسم الله شروع کنید چون کار باطل و بیهوده با نام خدا اصلاً انجام نمیشه. بیمه میکنی با این کارت یه جایی اگر هم اشتباههاتی داشته باشی یه خرده، خدا میاد سریع میگه: «نمیشه که به اسم ما داره خرابش میکنه! ردیفش کنیم براش.»
هر کاری میخواید بکنید، آقا میخوای بیای بیرون! «بسم الله الرحمن الرحیم، «الهی به امید تو»، «با توکّل به تو و توسّل به اهل بیتِ عصمت و طهارت» امروز اومدم بیرون. امروز رو روز خیر و برکت برای من قرار بده، توکّل بر تو.» هر کاری میخواد بکنه، آقا صداش کردن میخوان توبیخش کنن! «توکّل به خدا»، تهش چیه؟ میخوان بندازن به درک. کسی که توکّل به خدا داره اصلاً دنیا براش میشه، به درک… اصلاً اهمیتی نداره، خب من رو بندازین… مگه خدا روزی رسون نیست؟
دقیقه ۴۵ تا ۵۰
پس این یارو چی کاره است؟ سخته این ها! به این مرحله رسیدن! امّا واقعاً شدنیه، شهید بابایی، عباس بابایی اون ژنراله خواستش، زیرابش رو زده بودن. بعد تایمِ نماز شد، زمانِ نماز شد و اینهم رفته بود یه کاری داشت همون جا روزنامهای پیدا کرد و شروع کرد وضو هم داشت شروع کرد نماز خوند، «من با خدام؛ این بابا چه کاره است؟» اگه قبول داری خدا زورش از این بیشتره، تموم شد! اگه قبول داری الکی میگی «آره!» امّا میگی: «نه نه!» یارو رفت دعا بگیره گفت: «محلهمون سگ داره یه دعایی به ما بده این سگه پاچهمون رو نگیره»، این هم یه دعایی بهش داد و یه ۱۰ تومن هم ازش پول گرفت و یه چوبی هم بهش داد، گفت: «این چیه؟» گفت: «یه وقت دیدی سگه عربی بلد نبود.» خب! تو توکّلت به چوبه یا به خدا؟ توکّلتون واقعاً… . به این فکر کنید شروع کنید اَداش رو حتی درآوردن. میدونی یه روش ترک گناه حالا میگم اَدا درآوردنه، اَدایِ… هرکاری میکنید «توکّل به خدا»، «انشاءالله»! این لفظ رو بندازین روی زبونتون، انشاءالله! خب! هرکار میخواد، اگه خدا بخواد، آقا تمومه! پول جوره! همه چی جوره! معامله میخواد جوش بخوره، انشاءالله! اگه خدا بخواد، نخواد میزنی زیرش! اگه واقعاً قبول داری خدا راستگویه میگه: «بابا منم! اراده کنم، میبندم رگ حیاتِ او رو! کی میخواد با تو دربیفته؟ توکل کن اون با من.» منتها ما این رو قبول نداریم. داناییش رو داریم ها!، علمِ بر این داریم، امّا داراییش رو نداریم. گفتم این رو مثل او مرده شوریه که علمی نداره که الآن یارو مرده، کدوم سلولش چی چی شده! مرده! هیچ کاری هم نمیتونه بکنه. امّا یارو پزشکی خونده، استاد بدنه، علم الاَبدانه، امّا شب میترسه با یه مرده یه جا بخوابه. دانایی داره، امّا دارایی؟ باید دارایی بشه، ملکه بشه. با تکرار یه چیزی ملکه میشه. تکرار کن! توکّل بر خدا! اصلاً به خدا اعتماد کنید! چشمهاتون رو بندید! خودتون رو بندازید بغل خدا! گفتم وابستهی چی؟ برید پناهندهی سیاسی بشید به خدا! بگو تو هستی، کی میخواد…. من کارم رو درست انجام دادم.
جوونی هست الآن توی جلسه است. اومده به من میگه، توی بانک کار میکنه میگه: «یه سر و وضعهایی میان اونجا خدا وکیلی برای کار.» میگه: «به ما هم گفتن، بالاخره باید تطبیق بدی چهره رو دیگه!» میگه: «من یه نگاه میکنم، دیگه کلهام پایینه. رئیس شعبهمون اومده گفته: تو داری آبروی ما رو میبری. باید نگاش کنی!» مشتری مداری باید اینجوری زُل بزنی! پول بشمری، اینها… خاک بر سرِ اون رئیس شعبه کنن و خاک بر سر اون بانک کنن که همچین رئیس شعبهای داره.
خب! بعد آره، «وگرنه استعفات رو بده بره.» گفتش: «تو یه نفری، ما زیادیم.» همین الآن داشت توی ماشین بهم میگفت. گفتم: ببین راهش اینه: بهش بگو پیامبر(ص) هم که اومد تو اون اعراب جاهلی، یه مشت اراذلِ اوباشِ احمق ابله نادان کودن بیشعوره، چه میدونم بگو آره! اگه دیدی به خودش گرفت، بگو: «تو چرا خودت رو با اعراب جاهلی گذاشتی یه طرف، با مشرکین ابوجهل و ابولهب. خب پیامبر(ص)، ابوذر و اینها هم داشت. چرا خودت رو اینوَر ندیدی؟» فحش رو بنداز! آره! صاحبش برمیداره! خب! گفتم: به من بود همچین کاریش میکردم که او باید استعفا بذاره بره؟ تو توکل کن به خدا! توکلت به خدا باشه او کیلو چنده؟ من خودم بهم اثبات شده خدا شاهده! هر موقع، هر کاری رو به خاطر نماز، نماز رو به خاطر هر کاری عقب انداختم، یک گیری توش به وجود اومد که اصلاً قشنگ دیدم معادل زمان نماز نرسیدم! مثلاً میگفتم: این رو من برم نمازم رو بخونم، بعداً برمیگردم مثلاً این رو بخونم. دیدم دقیقاً همین تایم یه اتفاق عجیب افتاد از من گرفته شد. بهم فهموند «بخون، بقیهاش با منه.» قبول کنید توکل به خدا اصله! کسی که دائم توکل به خدا داره، دست توی طناب الهی داره، کی میتونه این رو جدا کنه؟ هیچ کی نمیتونه!
مورد بعدی «مَنْ کَثُرَ تَسْبِیحُهُ فِی لَیْلِهِ وَ نَهَارِه» کسی که زیاد تسبیح میکنه، «سبحان الله» میگه؛ میگه: «من این هم نمیتونم کاری کنم؟» آقا! این کنتور نمیندازه. داری توی ماشین نشستی، بیکار در و دیوار نگاه میکنی؛ «سبحان الله، سبحان الله سبحان الله…» «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا وَ رَبُّ الْمَلَائِکَه…» «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین». این «سبحان الله»، این یاد خدا میدونی، چیزی که توی لب تکرار بشه، آروم آروم قلبْ باهاش وزن میگیره، ریتم میگیره، شروع میکنه با او نفس کشیدن. بعد دیگه ساکت هم که میشی؛ «وَ لَیلِهِ» خواب هم هستی، قلبت میگه: «سبحان الله سبحان الله.» اصلاً دیگه نمیتونی حرف چرت و پرت بزنی. امّا وقتی عادت شد لغو بگی، قلبت به لغو عادت میکنه. میای توی روضه دارن روضه میخونن، یادِ اون حرف بیخوده میافتی! دارن روضه میخونن، یادِ اون ترانه میافتی. یک کلمه اینجا میشنوی، یاد اون فحشه میافتی، یاد اون جوک بَده میافتی. کلّ حالت به هم میریزه. برای اینکه گوشِت رو کنترل نکردی! زبونت هم هی تکرار کرد! اینها نکته است ها! کسانی که گویندهی خَبران [هستند] ، بهشون میگن: «به هیچ وجه قبل از خبر، روی خبر شوخی نکنید!»
دقیقه ۵۰ تا ۵۵
به هیچ وجه! جزء اصول خبرگویی است. خُب! اصول خبرگویی. اگر شوخی کنید، یکهویی چی؟ مثلاً اسم یه بابایی کج و کوله است. یه اسمهایی اصلاً عجیب غریبیان [هستند] . خُب! هی بگی اِ مثلاً چیه؟ من نمونه هست، نمیخوام بگم؛ چون اسم، بالاخره سیدی پخش میشه و سخنرانی خوب هم نیست. یعنی گفتم بهتون بگم کی؟ کجا؟ چی کار کرده؟ چه گافی داده؟ سالش هم میدونم، گوینده خبرش هم میشناسم. حدّاقل ۱۰، ۱۵ مورد میدونم. خُب. آقا شوخی کرده، یکهویی توی خبر یک چیزی گفت که خراب… عادت کرده. «سبحانالله» که بگی، دلت آروم ریتم میگیره. اصلاً دلت و قلبت میگه: «سبحان الله، سبحانالله» بعد شیطون میتونه بیاد این جا تخم بذاره؟ نمیتونه؟ حاشیه امنیت داره. نمیتونه بیاد!
«مَن لَم یَجزِ عَلی مُصیبَتِه حینَ تُصیبُها»؛ «کسی که وقتی یک مصیبتی براو وارد میشه، جزع نمیکنه.» «جزع»: داد و بیداد. پیرمرد ۹۰ ساله مرده؛ سرِ قبر، دخترهاش کفر میگن. یه جوری که انگار جوون رشید ۱۸ ساله مُرده! شنیدی! بخدا میری قبرستون میبینی آقا یک این جوری… . «ای خدا! کجا نشستی؟» بابا کی مرده؟ بریم ببینیم اصلاً این احتمالاً یک جوون رشیدی داشتن و مثلاً پودرم شده! کاش قابل شناسایی باشه، ما بریم لااقل ببینیمش کیه؟ میری، یه پیری بوده ۱۰۰ سالش بوده روی ویبره بوده مثل بابا اِتی [پیرمرد سریال قهوه تلخ] بوده، بعد این رو برداشتن آوردنش. مرده و…
آره! یکی از کارهایی که شیطون خوب میتونه بزنه به ما، حواستون باشه ها! ضربه رو میزنه و در میره. اینه که شما عادت داری جلوی شیطون وایستی، امّا توی مصیبتها بهش میگن: «اصل شوک و بُهت.» یه شوکی که بِهت وارد میشه، گیج میشی، توی همون لحظه یه چیزی از دهنت میکشه بیرون؛ یه رفتاری. این شوک و بُهت کجاست؟ توی عصبانی شدنها! یکهویی عصبانی میشی، حالت عادی این آدم این جوری نبوده. میگه: «اصلاً این آدم این جوری نبود. دو ساله با ما همسایه است، همکاره ما میشناسیم. اصلاً یه همچین حرفی از اون بعیده!» چی شده؟ یک مصبتی وارد شده بر او! مراقب باشید! ببینید شوک و بُهت…. آمریکاییها هم همین کار رو میکنن. دو تا ساختمون خراب کردن، همه شوکه شدن. توی بهت و شوکِ این بودن، حمله کردن به دو تا کشور. ماستْ مال کردن، پیچوندن، تموم شد رفت! اینها هنوز میگفتن: «این ساختمونها چی شد؟ کی بود؟ کجا بود؟» بابا دو تا کشور اسلامی رو گرفت. توی شوک و بهت جام جهانیاَن [هستند] ، حمله میکنن این بچهکُشها. این جوریه. مصیبت، یکی از روشهاییه که شیطون بلده…یه عزیزی از دست میده، یکهویی فکرهاش رو میاره.. چون این رو خیلی دیگه دوسش داره. اون جا آدم خودش رو نشون میده.
مورد آخر هم بگم، برای امشب بسه. دو مورد رو میگم «مَنْ رَضِیَ لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ بِمَا یَرْضَاهُ لِنَفْسِه». «هر چی برای خودش راضیه، برای برادر مؤمنش هم راضیه.» حسودْ نیست! حسود نیست. از این بالاتر هم داریم، میگه: «هر چه را برای خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند.» بعضی موقعها با این رفتار، شما خرابکاری هم میکنید. چون یک سری چیزها هست برای خودتون میپسندید، امّا اون بابا نمیپسنده؛ این پنجاه درصد ماجراست.
یه جا ماه رمضون ما رو دعوت کردند، بعد یکهو دیدیم این حلیم رو برداشت ببینه خوب شده اینها. یک قاشق خورد و بعد با همون قاشق، شروع کرد هم زدن. من نشسته بودم، گفتم: «چرا قاشق دهنی رو میکنی اون تو؟» همینجوری نگاهم کرد. دید خب گند زده، خرابکاری کرده. گفت: «صعر المُؤمِن الشِفَاء». حدیث هم برای من خوند، گور به گور شده که: «آب دهان مؤمن شفاست.» گفتم: «تو ثابت کن مؤمنی حالا ما بعدش رو، حالا بریم صحبت میکنیم.» چون یه آدمیه که قاشق دهنی هم غذا میخوره. واقعاً هرچه را برای خود میپسندیده، برای ما هم پسندیده، امّا صحبتش اینه که آخه ما نمیپسندیم. یعنی این قدر باید هوشیار باشی، شاید این خوشش نمیاد. بعضیها هستن مهمون نوازن [هستند] . مهمون بیاد تو خونهشون، انگار نه انگار. به خاطر همین وقتی چتر میندازن یه جا، خدا نصیب گرگ بیابون نکنه. میره، چون خودش یه هفته بیای مثلاً خونهاش بمونی ایراد نمیگیره، یه هفته میاد عاصیت میکنه، از کار و زندگی آدم رو میاندازه. به قول اون بابا گفت: «مهمان یکی دو روزه، در روز سوم نِهی.» خُب! دیگه باید بلند شه بره دیگه! میمونه یه هفته برای چی؟ چون خودشون این جوریان [هستند] . دیدی میگه: «نمیای که نیایم»؟ خُب! همین، عکس این اصله دیگه. حواسمون باشه مؤمن برای… .
هر چی برای خودت دوست داری، مثلاً پولدار بشی، رفیقت پولدار میشه، الحمدلله شرایط فراهم کن پولدار شه. این قدر خدا این بندهاش رو دوست داره. شیطون نمیتونه دور و بَر اون بره. چرا؟ چون خیلی خوشگل جلوی نفسش وایستاده.
مورد آخر، «مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ لَمْ یَهْتَمَّ لِرِزْقِهِ». راضی هست به اون چیزی که خدا بهش قسمت کرده. ببین! کوشش و سعی برای رسیدن به یه چیزی خوبه. «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/۱۱) امّا بعضی چیزها هستند دیگه بابا دست و پا میزنن. این کلاه، توی اون کلاه! بابا نیست روزیت! نیست! مگه خدا روزی رسون نیست؟ من کارم رو کردم، سعیم رو کردم. ۸ ساعت روزی دارم کار میکنم، اضافه کار هم وایمیستم. کلاه سرِ کسی نمیذارم، بقیهاش با خداست!
دقیقه ۵۵ تا ۶۰
از اینوَر بیشتر با کلاهبرداری در میره، از اونوَر بَرجِش بیشتر میشه! مریضیش بیشتر میشه! خرابی ماشینش بیشتر میشه! ازاینوَر ورودی بیشتر میشه، از اونوَر خروجی بیشتر میشه. میبینی بدبختیش هم مال تویه. چرا؟ باید ببری هی بیمارستان، هی باید ماشین رو ببری تعمیرگاه، هی باید بری….
یه جوری با مردم رفتار بکنید، مردم از شما جدا میشن، لبخند به لبشون باشه. بگن: «دمش گرم!» ولو به لبخندی که شما به او زدی، ولو با مهربونی که به او کردی که کنتور هم نمیندازه، خرج هم نداره! خرج هم نداره! این اصول یادمون باشه ها! که این شد اصلِ کنترل نیازها. وقتی من نیازهای خودم رو کنترل نکنم، هر چی دلم بخواد. بابا من یه…
الآن چیزی در مورد خودم بگم، بارها هم گفتم. میگم آقا نگاه کنید! من یه درآمد مشخصی توی ماه دارم. حالا یه ماه بیشتر میشه، یه ماه کمتر میشه. مشخصه! میانگین، من این قدر درآمد دارم. خُب! من الآن توی یه محلهی متوسط به پایین تهران هم زندگی میکنم. تا ۶ ماه پیش، ماشین هم نداشتم والله! خونه هم الآن ندارم، مستأجریم. نکتهاش چیه؟ نکتهاش اینه که من: «بابا تو استاد کشوری، برو بالا!» این مدیریت نیازها. نه! این چیه؟ وعدهی اون پدرسوخته، شیطونه. بعد برای اینکه تو بری بالا، یه خونه بخوای اون جا بخری؛ یک صد متری باشه، نه ۶٠ متری باشه. متری ۶ تومن،٣۶٠ میلیون. ماهی یک میلیون بتونی بذاری کنار، یعنی چه قدر؟ ٣۶٠ ماه! ٣۶٠ ماه دیگه اون خونه این قیمت نیست؟ خُب! ٣۶٠ ماه، تقسیم بر ١٢، ٣٠ سال. چیزی نیست! ٣٠ سال دیگه اون ٣۶٠ میلیون میمونه؟ خُب! با این اوضاعی که ما داریم، تو بگو ٣٠ روز دیگه! پس چی میشه؟ توهم هم نمیزنم! حالا مثلاً فرض کن خانوادهام هم داد و بیداد کنند: «آی تو چرا اینجا محله…؟» میگم: «ساکت شو! اُسکُت! خفه شو!» یعنی همین اُسکت (عربی رو داشتم ترجمه میکردم. سوءاستفاده نشه یه وقت. پس فردا باید بریم جواب پس بدیم.) خُب! آره! کسی چرت و پرت بخواد، گناه بخواد از آدم. جواب ساکت شو است. ساکت شو! برم چی کار کنم؟ دزدی کنم؟ اون خدایی که بالاسرمه، این رو برام پسندیده. چه ایرادی داره؟ این ارزش انسانیته؟ همینه که هست! راضیام! همین! امّا وقتی تو مبنای نیازها رو نداشتی، بلند شدی با چهار تا پولدار چرخیدی، ماشینهای دویست سیصد میلیونی سوار شدی، خُب! بعد دیگه هوس میکنی دیگه! بعد نداری، مجبور میشی چی کار کنی؟ آها! دمِ انتخابات میشه، میگن: «بیا برای ما سخنرانی کن! ردیفه!» میدَن هم ها! من بهتون میگم. میدونم! میگم پیشنهاد میدن، قشنگ مبلغ میگن. این قدر قشنگ! این قدر راحت و بی حیا! «تو برو واسه آقای فلانی صحبت کن، این رو بگیر! چی میخوای؟» خونه بهت میدن، ماشین بهت میدن، راننده بهت میدن. یه بهانهای درست میکنن، یه قرارداد کاری، پژوهشی باهات مینویسن. مجلّهای برای ما دربیار، این ۴٠٠ میلیون رو بگیر؛ این ١٠٠ میلیون رو بگیر؛ یه مجله در پیتی که مثلاً….
اون وقت چی کار میکنی؟ میری چهار تا مقاله انگلیسی میای میدی انقلاب برات ترجمه میکنن، میدی به اونها. اون هم مجله میشه. و اینها. راههاش هم هست؛ خُب! امّا تو باید بتونی جلوی این مطلب رو بگیری! نتونی، تموم شده! بعد اون وقت میشی مزدور! به گناه پول میگیری، رشوه میگیری، قاچاق میکنی. اون جوونی که میخواد یه شبه به هزار جا برسه، براش جا انداختن، این جوری خراب میکنه دیگه! بعد میخواد گناه نکنه. یا میره قاچاقچی میشه، یا میره آشپزخونه میزنه، خُب! بعد، آره! میزنه توی کارهای دیگه و آقا میبینی سرِ دو ماه هم یه ماشین مُدل بالایی….
یکی هم هست میخواد گناه نکنه، میان گولش میزنن شرکتهای هرمی. این جوونی که وجدان داره، میخواد گناه هم نکنه، پولدار هم بشه. نمیشه! آخه یه شب، مگه میشه پولدار شد؟ «هر جا کاخ دیدید، کنارش» مولا فرمود: چیه؟ «کوخیه!» چون منابع مالی محدوده. یه جایی خراب شده که این بره بالا. نمیشه! نمیشه! آخه نمیشه! بابا هزار میلیارد تومن درآمد داره، یه مسئولی در کشور خودمون. ثروت داره! هزار میلیارد تومن! من میگم ماهی چه قدر حقوق گرفتی؟ بیا بشینیم با هم حساب کنیم. قبلش چه قدر داشتی؟ خُب ۵٠ تا شرکت به اسم خودش. بعد خودش با خودش قرارداد بسته! این قدر از این کارها … کسی هم نیست نمیدونم به اینها گیر بده: «از کجا آوردی؟ چی کار بکنی؟» الله اعلم! نمیدونم! شاید ما نمیفهمیم! درست اینهاست! چه میدونم؟ حواسمون رو جمع کنیم. مدیریت نیازها.
یه نکته بگم عرضم تمام. کوتاه. ببین اینکه میگه: «هر چی دوست داری برای رفیق مؤمنت»، ببین این همینه دیگه. ببین! حسودی نکن! براش خیر بخواه، خدا برات خیر میخواد! براش شهادت بخواه، به تو شهادت میده! براش پول بخواه، به تو پول میده! توی این هیچ شکّی نکنید! خیر بخواه، جلوی نفست… نفست میبینی حسودی کردی، سریع بزن توی دهنش! برو عمداً بهش تبریک هم بگو، دستش هم ببوس. روش رو ببوس، بگو که: «آقا خیلی خوشحال شدم، من این مطلب رو شنیدم.» بیا به نفست بگو: «دیگه از این زِرها پیش من نزنی ها! بفهم که از این غلطها نباید بکنی.»
«اللَّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَهَ وَ النَّصْر، وَ اجعَلنَا مِن خَیر اَعوَانه وَ اَنصَارِه، وَ المُستَشهَدِین بَینَ یَدَیه».
تعجیل در فرج قطب عالم امکان، حضرت امّام زمان(عج)، سه صلوات عنایت بفرمایید.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.