چگونه گناه نکنیم_جلسه چهارم

موضوع سخنرانی: روش های ترک گناه

عنوان بخش ۱ : ثروت و ثروتمند در اسلام

قصص (۷۶) قصص (۷۹) ابراهیم (۷)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دقیقه ۰ تا ۵

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.

اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسِّکین بِوِلایَهِ مَولانا اَمیرَالمُؤمِنین وَ اَئِمَّهِ المَعصومین.

اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهتَدیَ لَولا اَن هَدانَا الله.

۱- شکر خدایی که ما را در این مسیر قرار داد و اگر نبود هدایت الهی، معلوم نبود از کدام ناکجا آباد سر در می‌آوردیم.

خب ما امشب و فردا شب رو قطعا هستیم حالا ان‌شاءالله! حالا من فکر می‌کردم امشبه، فردا شب هم هستیم. تا پس فردا شبه که به قولی در شکّه، به قولی در… حالا اگر بود ما پرسش پاسخ می‌ذاریم. پرسش پاسخ هم می‌گم، فقط در موضوع. فقط با همین موضوع ترک گناه. فقط توی همین موضوع. اون هم از قبل، سؤال‌هاتون رو بنویسین توی خونه روی کاغذ، بیارید اینجا همون اول جلسه جمع بکنیم؛ بذارین اینجا روی میز خب؛ یا من اومدم بیارید به خودم بدید خب؟ بعد باشه اون جلسه آخر هم می‌ذاریم پرسش و پاسخ که اگه بحثی چیزی مونده باشه چکّش کاری بشه مطلب.

من دیروز توی صحبت‌هام یه نکته‌ای رو اشاره کردم، یکی از دوستان براش شبهه شده بود و پرسید. این رو من بگم یه وقت این نکته حل بشه، اینکه گفته بود: «آقا هر کاخی باشه کنارش حتما یه کوخی بوده» این فرمایش حضرت امیرالمؤمنینه(ع).

اولاً چند تا نکته: یک: من بحث‌ها رو بر مبنای خوشایند کسی یا غیر کسی نمی‌گم، اصلا هم برام اهمیت؟ نداره. من حرف حق رو؟ می‌زنم می‌خواد بربخوره می‌خواد نخوره. من می‌دونم خیلی از این هیئت‌ها قلیون می‌کشن اما هر بار توی هیئت بشینم من تیکه‌ام رو به قلیون می‌ندازم چون مطمئنم دارم حرف درست می‌زنم و می‌دونم رضایت آقا صاحب الزمان (عج) و حضرت اباعبدالله(ع) توی اونه خب! این یک نکته.

نکته‌ی دیگه اینکه در مورد همین هم بله. این به معنی مخالفت اسلام با پولدار شدن نیست. اشتباه نکنید! برعکس اسلام می‌گه پولدار باشید. شما یک جا توی قرآن پیدا نمی‌کنید خدا به قارون گیر داده باشه «چرا پولداری؟» اصلا. اصلا می‌گه «آتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ» (قصص/۷۶)؛ «ما خودمون بهش پول دادیم.» منتها دعوا سر چند تا چیز بود، ۱- چرا زکات نمی‌دی؟ ۲- چرا الکی خوشی؟ «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص/۷۶)! دیدم توی این صفحه‌هایی که ضد قرآن و اسلام راه انداختن یه مشت ابله آمدن این آیه‌ی قرآن رو اینجوری تحریف کردن؛ «خداوند شادی رو دوست نداره.» نخیر، «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص/۷۶)؛ «یعنی خدا الکی خوش‌ها رو دوست نداره.»

کسانی که الکی خوشن، سرمستن الکی؛ رفیقش داره زجر می‌کشه اینجا قهقهه‌ی مستانه می‌زنه، یه ور یه مسلمون داره تیکه ‌پاره می‌شه این این‌ور الکی اینجا خوشه و لغو و الکی همینطور می‌خنده. بله خدا این‌ها رو دوست نداره. نه تنها خدا دوست نداره بنده‌های خدا هم همچین کسانی رو دوست ندارن ها! مثلا طرف یک نفر اونجا عزیزی از دست داده ببینی اون بغل داره می‌خنده! بابا اصلا همسایه‌ها، نزدیکان این‌ها مشکی تنشون می‌کنن به احترام مُرده‌ی تو، خب این چطور ممکنه؟

نکته دیگه که خیلی مهمه اینکه قارون می‌رفت مانور ثروت می‌داد. قارون وقتی توی خیابون می‌رفت با اون ماشین شاسی بلندش! چهار نفر آدم زیر تختش رو بلند می‌کردند، ملت نگاه می‌کردن، اینجوری می‌کردن: هیییی «إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» (قصص/۷۹)؛ «عجب حالی می‌کنه!» «جووون!» صدای اگزوز ماشینه رد می‌شه می‌گه: «بوووو» می‌گه: «جووون!» (شنیدم این رو). خب! عشق می‌کرد. من خیلی…/

من رفیق دارم از این ماشین‌هایی که اِل L شکسته است، چی چیه؟ L… اسمش رو هم بلد [نیستم] لکسوز آهان! از اون‌ها، بگم ۳۰۰ میلیون، چقدر پول ماشینشه. بهش می‌گم: «تو با این ماشینت بری پایین شهر گناه کردی ها!»

دقیقه ۵ تا ۱۰

ظاهرا نباید بگی که اون؟ خوشش بیاد دیگه، باریک الله… فلان فلان… «ها! اینجوری شد دیگه نمیام سوارت کنم!» خدا شاهده اسم ماشین هم بلد [نبودم] یکی بود قرار داشتیم با هم دیگه بریم یه جایی خب. ما توی ماشین این بودیم، بعد گفت: «سوار چی ای [هستی]؟» چه می‌دونم از این ماشین گنده‌ها که یک، آرمش arm یک ل، اینجوری L یک کم فاصله‌اش کمتره. زد زیر خنده اون پشت. اون فهمید چی به چیه. گفتم من ماشین فقط ماشین‌های «پ» دار رو بلدم؛ پیکان و پراید و پژو و این‌ها حالا اگه یک پرادو و پورشه‌ای هم دراومد حالا این هم استثناء شما در نظر بگیرید خب!

آره گفتم بری پایین شهر گناه کردی، دلش بخواد گناه کردی. ما ننه بابامون بچه بودیم بهمون یاد دادن می‌گفتن: «بری یه چیزی می‌خوای بخری بگو بذار توی نایلون مشکی. گوشت می‌خوای بخری بگو بذار توی نایلون؟ مشکی.» اون موقع بعد‌ها گفتن این نایلون مشکی‌ها نمی‌دونم ایراد داره و نمی‌دونم چی چی بهداشتی… جمعش کردن خب! اون موقع بود، می‌گفتی: «بذار توی نایلون مشکی بابامون گفته، مادرمون گفته بذار توی نایلون مشکی.» برای چی؟ گفت: «آقا توی راه میای یه خانواده‌ای نداره توی کوچه می‌بینه آه می‌کشه این‌ها اثر داره، زندگی‌تون خراب می شه.»

الآن که مد شده یارو میاد کنار این ماشین‌های گرون قیمت. «شیشه رو آقا بده پایین،» «بله.» می‌گه: «این میخ رو چند می‌خری؟» «پنجاه هزار تومن!» می‌گه: «برو پی کارت!» دور تا دور ماشین رو براش خط می‌ندازه. فهمیدی چی شد؟ می‌گن: «باج بده.» خب اون کارش غلطه ها! اما این در اثر چی به وجود اومده؟ در اثر همین عقده‌ها.

اسلام می‌گه: «تو حق نداری بری مانور تجملات بدی.» مثل همین بحث دیگه‌اش هم که داریم توی بحث همین بدحجابی و بی‌حجابیه. دیگه الآن بحث بدحجابی نیست بحث بی‌حجابیه خب! می‌گه که: «آقا بدن خودمه و خودم می‌دونم به کسی ربطی نداره.» تو غلط کردی! اگه اومدی اونجا چرخیدی توی خیابون، جَوون مردم دلش خواست، چی کار کنه؟ نه واقعا، چی کار کنه؟ بره به گناه بیفته؟ بدون! می‌ره گناه می‌کنه یه دونه کپی برای تو می‌نویسن اون گناهه رو. عامل گناهی! از اون کسی که انگور رو کاشت می‌دونست، انگور رو برداشت می‌دونست، انگور رو برد کارخونه می‌دونست، کارگری که کار کرد می‌دونست، مشروب شد می‌دونست، فروخت می‌دونست، مشروب رو خورد می‌دونست؛ همه‌ی این‌ها توی گناه اون شرابخواری مشترکن! شریکن، من می‌دونم دارم این گناه رو اشاعه می‌دم. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص/۷۶) و به خاطر همینه عزیز من.

این کاخ و کوخ داستانشون اینه. اسلام می‌گه: «پولدار شو، اینقدر پولدار شو تا کور بشه هر کی نمی‌تونه ببینه.» برعکس شما پولدار بشید، به فقرا کمک کنید، صدقه مالتون رو بدید اینقدر زیاد بشه که نتونید جمع بکنید. یارو اومد پیش پیغمبر(ص)، عرضه داشت: «یا رسول الله(ص) من نمی‌تونم پولم رو جمع کنم دیگه. خسته شدم، حساب کتابش داره از دستم در می‌ره.» حضرت(ص) فرمود: «روی شتر یه ساندویچ درست کن بخور، حل می‌شه! یه نونی بپیچون، روی شتر هم بخور.» شتر هم هلپی هولوپی، این کمک فنرهای عقب و جلو، خیلی تکون می‌ده آدم رو. این همین جوری داشت می‌رفت یه دستمالی همینجوری گرفته بوده که نریزه و یک تیکه نون افتاد روی زمین. پرید از شتر پایین، هر چی گشت پیداش؟ نکرد. کارگر گرفت دور تا دور اونجا رو دیوار کشید. بعد از چند وقت خدمت پیامبر(ص) رسید گفت: «بابا آقا یا رسول الله(ص)، تو قرار بود یه کاری کنی این‌ها کنترل بشه، این که زد چند برابر شد، این فرمول چی چی بود به ما دادی؟» حضرت(ص) فرمود: :چی شد ماجرا؟ خب به خاطر همین بود دیگه! من گفتم تو کفران نعمت بکنی با این کارت، خب؟ تو چون شاکری…» «لَئِن شَکَرتُم؟ لَأَزیدَنَّکُم» (ابراهیم/۷)

بعضی‌ها فکر می‌کنن خدا عقده‌ایه! نَعوذُ بِالله! اصلا عقده داره، «بذار پدر این رو دربیارم خیلی وقته این الآن یه خرده خوشحال بوده.» این حرف‌ها نیست؛ اگه سختی می‌رسه از خودمونه، ما بد عمل می‌کنیم. آقا طرف زکات مالش رو داره می‌ده، چرا کم بشه؟ من آدم می‌شناسم خرج‌های اساسی می‌کنه برای امام زمان (عج). رفته اسب خریده دویست میلیون تومن، صاف اومده توی ایران، توی یه مسابقه شرکت کرده اسبش اول شده؛ شده هفتصد میلیون. با چه کاری دویست میلیونش می‌شه هفتصد میلیون؟ چند، ده نفر کودک نمی‌دونم یتیم تحت سرپرستی داره و نمی‌دونم به این مؤسسه کمک کنه، خرج اون یکی رو بده، اون امامزاده رو درست بکنه، همون طور هم داره بیشتر می‌شه الحمدلله. آدمی توی زمین مزرعه و کشاورزیش یه ساختمون زده بعد اون ناودونی که آب می‌خواد بریزه، مردم چی کار می‌کنن؟ این ناودون می‌ذارن بریزه بیرون. می‌گه: «این خوب نیستش.» برای ناودون چاه زده که بگه آب بارون دوباره برگرده[به چی؟] برگرده به چاه، برگرده به زمین. کی حاضره همچین هزینه‌هایی بکنه؟ خب این هزینه‌ها رو می‌کنه انگار خدا هم اون رو بیشتر بهش می‌ده تا کور بشه هر کی نمی‌تونه ببینه. خب!

این‌ها رو اشتباه نکن. بعضی‌ها می‌گن اسلام با پولدار شدن… اینقدر پول داشته… برعکس اگه پول نباشه بی مایه فطیره. خدا شاهده. تو پولدار پیدا کن بیارش برای من، من اینقدر پروژه مهدوی براش تعریف کنم بذاره در بره. اینقدر کارهای روی زمین داریم که به خاطر نبود پول روی زمینه. بیار تا من برات تعریف کنم اگه بلد نیستی. کارهای اساسی ها! یعنی امروز انجام بده مثل بمب خبر کنه توی دنیا! خب چون بلد نبودن کسانی، چون ما اعتقاد داریم تو نمی‌خواد رگبار بگیری، یک تیر بزن، جاش بزن. تک تیراندازها، اسنایپرها sniper یه تیر می‌زنن؛ اون‌های دیگه همین جور رگبار می‌بندن مثل این فیلم‌های ما خب! یک تیر بزن، آره قرار نیست… اصلا آیه ولایت کنارش زکات میاد یعنی چی؟

دقیقه ۱۰ تا ۱۵

یعنی تا تو زکاتت رو ندی ولایت برقرار؟ نمی‌شه. کسانی هم که خمس و زکاتشون رو نمی‌دن با غاصبان فدک هیچ فرقی ندارن. اون‌ها هم حق امام معصوم رو نمی‌دادن این‌ها هم؟ نمی‌دن. پس ببین اشتباه نکن؛ بلکه ما با این مشکل داریم که آقا تو پولدار شدی چرا زکاتت رو نمی‌دی؟ پولدار شدی چرا مانور تجملات می‌دی؟ حالا چه ایرادی داره به جای ماشین ۳۰۰ میلیونی، ماشین ۱۰۰ میلیونی سوار بشی که زیاد توی چشم نباشه؟ یه روزی همین ۲۰۶ توی چشم بود الآن توی چشم نیست ها! البته بستگی به جاش هم داره ها! الآن نمی‌دونم دیگه ماکسیماش هم توی چشم نیست که توی خیابون دقت نمی‌کنه مثلا… الآن روی مازراتی و نمی‌دونم لامبورگینی و نمی‌دونم همین لکسوزه و نمی‌دونم پورشه و چی… روی این‌ها زوم zoom‌ [هستن] الآن، ماشین‌های ۳۰۰ میلیونی به بالا! خب چه کاریه؟ مثلا شما الآن مازراتی یک میلیاردی انداختی، کدوم جاده اجازه می‌دن ۱۲۰ تا بیشتر بری ؟ نه اون فقط می‌خواد بره دور دور. بره اونجا سعادت آباد و این‌ور بره نیاوران و یه بلوار ۲۰۰ متره، می‌رن دور می‌زنن گیر می‌کنن بعد همون جا هم نگاه می‌کنن همدیگه رو. تهرانی‌ها می‌گن: «چه خبره؟» این‌ها اومدن دور دور، ماشین‌هاشون رو به هم نشون بدن ؛ مانور تجملات. اونجا عذاب الهی نازل نمی‌شه من… رحمت خدا بود. که توی همین شهر، پایینش، کسانی باشن که گیر ۳۰، ۴۰ هزار تومن پول باشن.

عنوان بخش ۲ : فضایل اخلاقی در روایات

رعد (۲۸)

۲- خب ما توی بحث اینکه گفتم؛ مسئله هم بسته بشه چهار تا نکته هم گفته باشیم. توی اصول گناه نکردن من یک [بار] سریع مرور بکنم:

اصل اول که گفتیم دشمن رو می‌شناسیم؛ راهکارهاش رو می‌شناسیم. راهکارهاش رو که کشف کردیم برعکس از هر جا حمله کرد اون‌ رو برطرف می‌کنیم و این باعث تقویت چی می‌شه؟ ما می‌شه. حتی تا جایی که نیروهای نظامی وقتی دشمنی ندارن می‌رن دشمن فرضی می‌تراشند برای خودشون، مانور انجام می‌دن که ایراداتشون چی بشه؟ پیدا بشه بارک الله.

بعد اصلِ در شرایط گناه قرار نگرفتن رو عرض کردیم. خراب بکن پل‌های پشت سرت رو اگه می‌خواد به گناه ختم بشه.

اصلِ شناخت انواع گناه: شیرین، غیرشیرین، صغیره، کبیره، حق‌الله، حق‌النفس، حق‌الناس این‌ها رو گفتیم.

اصل عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنیم. گفتیم اون دوربین مداربسته و این بحث‌ها، شیشه رفلکس (reflex) و این‌ها.

اصل کنترل ورودی‌ها: مال حروم، نگاه حروم چشمت می‌بینه، دلت می‌خواد به گناه می‌افتی. چشمت رو درویش کن.

اصل گناه، گناه می‌آورد. گفتیم هر یک گناه، گناه بعدی رو چی کار می‌کنه؟ آسون‌تر می‌کنه. فلذا نسبت به اولین گناهی که می‌کنید خیلی محکم باشید. قبحش شکست دوباره قبح براش به وجود بیارید، نذارید قبح گناه بشکنه. هِی به این فکر کنید که در مقابل چه کسی معصیت کردید، به کوچیکی گناه نگاه نکنید، به بزرگی اون کسی نگاه کنید که در مقابلش گناه کردید.

اصل کثرت تسبیحات؛ گفتیم یکی از روش‌های چیه؟ برای اینکه جلوی گناه گرفته بشه، ذکر زیاد بگید. ذکر بگی جلوی گناه گرفته می‌شه. خواستی یک روش خوب بهتون یاد می‌دم. اون لحظه‌ای که شهوت بر شما غلبه کرد همون لحظه بلند شید دو رکعت نماز مستحبی نشسته بخونید، تقدیمش هم بکنید به یکی از اهل بیت(ع). بگو نماز می‌خونم ثوابش رو تقدیم می‌کنم به امام زمانم(عج). ثوابش رو تقدیم می‌کنم به حضرت زینب(س)، به حضرت نرجس خاتون(س)، ها! حضرت خدیجه(س)، ام‌البنین(س) این‌ها رو بیاین چی کار بکنیم؟ همین، همین کار اصلا به یکباره سرد سردت می‌کنه نسبت به انجام گناه. همون لحظه بلند شو دو رکعت نماز، بگو بعد این دو رکعت نماز می‌رم گناه می‌کنم. اصلا نمی‌ری دیگه، یعنی این تسبیح، این ذکر، جلوی چی؟ انجام گناه رو می‌گیره.

چند تا روایت بخونم براتون از اهل بیت(ع) عزیزمون، آقا امام صادق(ع)، از آقا رسول‌الله(ص). اول بگم، آقا رسول‌الله(ص) می‌فرمایند: «ای علی(ع) سه کار بر این امت گران است». می‌گه: «این امت خود من، که من از همه بهتر می‌شناسم سه تا کار خیلی براشون سخته. عجب!»

این سه تا کار چیه؟ سخته انجام دادنش، بیاین یک کاری بکنیم بتونیم این کارها رو انجام بدیم تا نور چشمی کی باشیم ؟ آقا رسول‌الله(ص) باشیم، نور چشمی خدا باشیم.

۱. انصاف در حق مردم، یعنی چی؟ یعنی: «توی امت من شیطون دست گذاشته این سه تا کار انجام نشه.» می‌دونی که امام صادق(ع) فرمود: «شیطان جز با شیعیان ما با کس دیگر اصلا کاری ندارد». تو تکفیری باش، تا شب نماز بخون. شیطون از خداشه. برعکس می‌گه: «نماز خوندن این باعث می‌شه خط گم شه.» متوجه‌اید چی می‌گم؟ خط گم بشه. جز، چون این‌ها توی خط‌اند. تو بیرون این راه باش،

دقیقه ۱۵ تا ۲۰

هر جا، توی این راه نباش. هر جا می‌خوای باشی، باش. انصاف در حق مردم خیلی مهمه. انصاف داشته باشیم، اجحاف نکنیم. بعضی از ماها واقعا بی‌انصافیم. طرف رفت خمسش رو حساب بکنه، رفت پیش یکی از مراجع عراق، بعد گفت: «آقا جان این خمس ما،» گفت: «چرا امسال اینقدر زیاد آوردی؟» گفت: «راستش رو بخواین تورّم به وجود اومد. دلار رفت بالا، یک سوم شد واحد ارزش پولیم، امروزیش دارم می‌کنم ها! خب، من خریدم به قیمت گذشته بود. اما وقتی رفت بالا به قیمت چی؟ دلار روز فروختم. درآمدم بیشتر شد به تبع اون خمسم هم بیشتر شده.» گفت: «اجحاف کردی.» گفت: «یعنی چی اجحاف؟ برام بگو، نمی‌فهمم.» گفت: «یعنی اینکه شمر (لعنت الله علیه) که رفت بالای سر اباعبدالله(ع)، حضرت(ع) فرمود: «برو، من خودم اینقدر خون ازم رفته که تموم می‌کنم. این کار رو نکن». قربون اباعبدالله(ع) برم حتی نگران اون ملعون هم هست، که داریم دیگه حضرت(ع) فرمود: «تا حالا هر خرابکاری کردی منِ حسین(ع) ضمانت می‌کنم. برو این کار رو نکن». گفت: «شمر اگه ۳۰ یا۴۰ ثانیه می‌ایستاد اینقدر خون از پیکر مطهر رفته بود، تمام بود کار.» اما شمر گفت: «نه، نبَرید.» بدن مطهر رو برگردوند. گفت: «این اجحافه، این هم پولت پاشو برو.» گرفتی چی شد؟ انصاف خیلی خوب چیزیه! ما انصاف نداریم. خیلی وقت‌ها بی‌انصافی توی رفتارهامون، توی حرف زدن‌هامون هست. می‌بینیم اصلا زیاده‌خواهه طرف.

انصاف از نصف میاد. پُرروییه [است]، اصلا می‌بینی بعضی موقع‌ها داد آدم در میاد. می‌گی: «بابا همه چیش که پُرروییه این بابا یک طرف. بی‌انصافه، حق نمی‌بینه. می‌گه: «شیطون روی این دست می‌ذاره.» انصاف هم خوب چیزیه بابا، چقدر این حرف‌ها رو شنیدید. شنیدید تنتون بلرزه. اون لحظه بدونید از امت رسول‌الله(ص) نیستید.

۲. «وَ ذَکَرَ الله عَلی کُلِّ حالاً»؛ «و اون کسی که در هر حال داره ذکر می‌گه.» نشسته بیکاره داره ذکر می‌گه، اومده پای سخنرانی حوصله نداره حتی دهنش رو تکون بده، توی دلش می‌گه: «لا اله الا الله» اصلا «لا اله الا الله» که اصلا لب‌هات هم تکون نمی‌خوره. ذکرِ مخفیه دیگه، ذکر خفی؛ توی دلش. اما ذکر فقط صِرف این نیست. ذکر یعنی یاد خدا بودن. «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/۲۸) یعنی کسی که همیشه دائم به یاد خداست، چه اهمیتی داره، مشکل پیش اومد من که خدا دارم. چرا ناراحت باشم. من خودم بعضی موقع‌ها همین تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد نماز اینقدر آرومم کرده، منتها بهش فکر کردم.

مشکلات ما زیاد داریم ما هر روز یک داستانی داریم، هر روز یک داستانی داریم! بعد، بعضی موقع‌ها از صهیونیست‌ها، بعضی موقع‌ها هم از کیا؟ از خودی‌ها. بیگانه اگر می‌شکند ها! آقا این برادرمون دیروز، دیشب اومده می‌گه: «آقا شما گفتی تو هیئت‌ها حسین(ع) حسین(ع) نگن!» پناه بر خدا، کی جرأت داره. من؟ یکی رو بگو بهش بچسبه. ما که ادعامون اینه که، حداقل ان‌شاء‌الله این طور هستش که، هیئتی هستیم که، خب! آقا کی جرأت می‌تونه بکنه بگه. گفت: «آقا اینجا می‌گن شما گفتی این‌ها حسین(ع) حسین(ع) نگن.» کِی گفتم؟ برو بردار بیار. خب آره، بعد فهمیدیم نه بابا دو، سه نفر دیگه هم بهمون گفتن، فهمیدیم اصلا یه داستانی، یه شایعه‌ای همین جوری افتاده، راه افتاده. از این داستان‌ها زیاد داریم. من همین رو گفتم، کسانی که غیبت بکنن بخشیدم. کسانی که تهمت زدند، هیچ وقت نمی‌بخشم. هیچ وقت. چرا؟ چون صِرف من مهم نیست، بحث دینم مهمه. اونجا یک چیز دیگه اون وسط ضربه می‌خوره. نمی‌بخشمشون. مطمئنی؟ یعنی صددرصدی شما؟ بله با عزاداری‌های انحرافی من مخالفم. بیا براتون فیلم نشون بدم شما خودتون قضاوت بکنید ببینید چیه. طرف آتیش درست کرده. روی آتیش داره راه می‌ره، بعد شبکه‌ی وهابی این رو چسبونده روی آتیش راه رفتن هندی‌ها. می‌گه: «این‌ها همین مرتاض‌ها [هستن] این شیعه‌ها.» خُب این سودش چقدره، ضررش چقدره؟ من با این مخالفم، اعلام می‌کنم. فحش می‌خواین بدید، بدید. من که واسه خوشایند شما حرف نمی‌زنم که، مخالفتم هم، هیچ کسی جگر نداره خودش رو جلوی حضرت اباعبدالله(ع) قرار بده ها! عزاداری امام حسین(ع)، هیچ کسی جرأت نداره ها! بحثمون سر چیه؟ سر اینکه من صبح تا شب با این مستبصرین سر و کلّه می‌زنم. منم که هی یارو از اروپا بلند می‌شه میاد می‌گه: «آقا نگاه کنید این فیلمتون پخش شده، گند زده رفته.»

دقیقه ۲۰ تا ۲۵

من یکی از همین آقایونی که خیلی بحث می‌کرد در مورد قمه‌زنی باهاش جلسه گذاشتم. خودم رفتم پیشش که تهمت نزده باشم. آمار رو بهش نشون دادم. عکس‌ها رو زدم (shia) زدم توی اینترنت (internet) «نگاه کن می‌زنم (sunni muslim) همه‌اش نماز جماعت میاد توی google image» این‌هم (shia muslim) جلوی چشم خودش، گفتم: «نگاه کن؛ همه‌اش قمه اومد.» گفتم طرف اسپانیایی بوده می‌خواسته شیعه بشه برای من، کلی هم روی مُخش کار کردم. به من ایمیل (email) زده: (you are wilds)؛ «شما یک مشت وحشی هستید.» این ‌هم دلیلش، لینک (google image) رو برام گذاشته. عین عبارت بنده است. بچه‌هامون هستند. دو تا از بچه‌های دفترمونن [هستند]. گفتم: «گردن می‌گیری آقا؟ گردن می‌گیری؟» وگرنه ما بیایم خودمون رو با اهل بیت(ع) دربندازیم.

بترسید، در هر حالی ذکر بگیم. این گناه رو، من در مورد ذکر حالی صحبت کردم. یک بار دیگه می‌گم الآن جاشه. یک ذکر داریم خفی، «لا اله الا الله»، «لا اله الا الله»، اصلا لب ها به‌هم نمی‌خوره، «لا اله الا الله». که ذکر کسانی که نمی‌خوان ریا کنند. نشسته یک گوشه، دهنش هم بستهه است، داره ذکر می‌گه. گفتیم این ذکر با قلب چی می‌شه؟ با نوسان قلب یکی می‌شه بعد خیلی عالی می‌شه. خیلی خیلی خوب می‌شه. اصلا قلبت ذکر می‌گه. بعد ذکر جَلی؛ اذان، «الله‌اکبر»، داد می‌زنی. خب بلندگوها هم دادمی‌زنن، همه بشنوند. یک ذکر داریم، ذکر حالی؛ در هر حالی هستی داری ذکر می‌گی. ولو داری غذا می‌خوری. ولو خوابی، عذر می‌خوام ولو قضای حاجت داری می‌کنی. توی رابطه جنسی هستی داری ذکر می‌گی. مگه می‌شه همچین چیزی؟ خوابم چه جوری دارم ذکر می‌گم؟ اون زمانی است که حال تو به امضای امام زمانت (عج) رسیده. یعنی می‌گی: «دارم می‌خوابم که انرژی کسب کنم که برای امام زمانم (عج) کار کنم.» تمام تایم (time) خوابت رو برات می‌نویسند ثواب. آقا داره می‌ره قضای حاجت، اذیت داره می‌شه دیگه، داره می‌ره قضای حاجت. می‌خوام این اذیت و آزار از من دفع بشه بیام بشینم کار بکنم. برای اون کار براش ثواب می‌نویسند. خب بابا کجای دنیا همچین چیزی… مفت مفت خدا هِی می‌گرده بفرسته بهشت. خیلی بی‌عرضه‌اند این‌هایی که می‌رن جهنم خدا شاهده، نوش جونشون! به خدا دنبال [بهانه] می‌گرده؛ خوبی رو ۱۰ برابر می‌کنه، بدی رو همون قدر می‌نویسه. یک هفته فرصت می‌ده همون بدی که باز یک دهم نسبت به خوبیه، یک هفته فرصت می‌ده توبه کنی. باز شب قدر می‌ذاره، عرفه می‌ذاره. محرم می‌ذاره. خب خداییش بی‌عرضه‌اند می‌رن دیگه جهنم والله! یارو بخوابه ثواب بکنه. برید یک کاری کنید درس خوندتون نذر امام زمان(عج) باشه. یادتونه اُمنیّه رو داشتیم می‌گفتیم. سُؤل رو می‌گفتیم. چقدر دیشب قشنگ توی دعای افتتاح خوندید. ها! که تو اون سُؤل ای. «من اصلا برای رسیدن به اون سُئلم به سمت تو آمدم. سُؤل همه خداست. سُؤل زمینی هم تویی امام زمان (عج).» همه‌ات می‌شه ذکر. می‌گه: «این‌ها که دائم ذکر می‌گه، «عَلی کُلّ حالْ.»

۳. و مورد سوم: این‌ها که مواسات دارند؛ مواسات مالی دارند در حق برادرشون، مواسات رو گفتیم. ترجمه‌اش رو هم گفتیم. یک بار دیگه هم می‌گیم چاره‌ای نیست. برای این که پکیجمون (package)، این دستمون کامل بشه.

یکی هست: من پول ندارم شما داری. شما داری حالا مهم نیست من دارم یا ندارم. می‌گم: «چون من ندارم ان شاءالله شما هم نداشته باشی!» این اسمش چیه؟ می‌شه یه آدم پدر سوخته‌ی حسودی. خب، این حسودیه، حسادته. یک موقعی هستش که نه، شما داری من ندارم. می‌گم: «ان‌شاءالله اون داشته باشه خدا کاش ما هم می‌داشتیم.» این می‌شه چی؟ غبطه. این خیلی خوبه. این‌ قدر من غبطه می‌خورم به این کسانی که راحت گریه می‌کنن. نمی‌گم: «ان شاءالله اشکش خشک بشه عوضش ما گریه کنیم!» می‌گیم: «خوش به حالش، ببین چه عنایتی که حضرت زهرا(س) به این [داره]،» چون اشک چشم مال حضرت زهراست(س)، اجازه دست اوست. هر موقع تو هیئت گریه‌تون نیفته سریع برید، با حضرت زهرا(س) یه ارتباطی بگیرید. سریع بگید: «بی بی جان عنایت کن به من.» سریع حل می‌شه بعد آقا، اشک رو غبطه می‌خوره آدم با اون کسانی که کثیرالبُکاءاند. بَکّاءاند، خوش به حالشون. غبطه می‌خوریم اما حسودی‌مون نمی‌شه. یه موقع هستش من دارم، او نداره، می‌گم: «بیا مال تو» این اسمش می‌شه چی؟ ایثار. ایثار می‌کنم؛ «من دارم تو نداری بیا مال تو». جانش‌ رو طرف می‌ده برای حفظ جان یکی دیگه که جان او نره ‌ها! ایثار.

یه چیزی داریم از این هم بالاتره؛ مواسات. زیارت‌نامه حضرت عباس(ع) رو بخونی می‌گی: «الأخُ المَواسی»، هیچ کی هم نمی‌فهمه یعنی چی؟ مواسات یعنی اینکه؛ من دارم تو نداری نمی‌تونم هم بهت بدم، شرایط زمانی فاصله انداخته، شرایط مکانی فاصله انداخته، اما چون تو نداری من هم مصرف نمی‌کنم،

دقیقه ۲۵ تا ۳۰

نمی‌خوام. وقتی تا شکم اسبش رفت توی آب گفت: «من آب دارم این جا، تو نداری. بعید هم می‌دونم برسه،» چی شد؟ «نمی‌خورم.» می‌شه مواسات. آقا الآن غزه‌ای‌ها اینجوری زیر موشک بارونن یه‌ خرده مراعات کنیم. بعضی اوقات توی ماشین نشستی کولر ماشین ‌رو خاموش کن شیشه رو بده پایین یه ‌خرده باد گرم بخور به یاد اون کسانی که چی؟ ندارن، بگو: «تو نداری من هم نیم ساعت خاموش می‌کنم که حس کنم.» روزه بگیریم دوشنبه‌ها و پنج شنبه‌ها؛ نه فقط مال ماه رمضون به یاد اون کسانی که چی‌ان [هستن]؟ گرسنگی می‌کشن. خودت رو برسون به کسانی که تو آب داری نمی‌تونی برسی بهشون ۱۴۰۰سال برگردی بری سال ۶۱ هجری بری توی عاشورا، نمی‌تونی! یهو هوس آب کردی تشنه‌ای، بگو: «به یاد لب عطشان حسین(ع) نیم ساعت این آب خوردن رو می‌اندازم عقب.» این مواساته، اینقدر خدا دوست داره این بنده‌‌اش رو ها! ته نداره.

پیامبر(ص) فرمود: «یَا عَلِی(ع) سَیِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثٌ»؛ «آقای عمل‌ها سه تا چیزه»:

۱. رفتار از سر مواسات با برادر مؤمن علی‌الخصوص مواسات مالی. حضرت(ص) فرمود: «مواسات مالی همینه،» آقا او نداره من برم با ماشین آن‌چنانی مانُور تجملات بدم براش؟ من می‌دونم نداره اون آقا اول مدرسه‌هاست می‌خواد بره؛ همه لباس‌های نو تنشون می‌کنن، بعضی از این بچه‌ها اصلا بچه نگو، شعور دارن می‌فهمن، لباس نو اون روز تنشون نمی‌کنن، می‌گن: «دو سه تا همکلاسی‌مون هستن، ندارن بذار حال کنن بگن فلانی هم نداره» برای چی می‌گن: «یه حاکم توی جمهوری اسلامی باید مثل فقیرها زندگی کنه؟» برای این که اون فقیر بگه: «نگاه کن اون هم مثل منه.»

علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) ابوتراب بود. روی خاک می‌نشست، نون جویی که امیرالمؤمنین(ع) می‌خورد، فقرا نمی‌خوردن. با زانو می‌شکوند! مگه دارید ماجراش رو که یه فقیری رسید خدمت حضرت(ع) گفت: «نونی آوردم توی نخلستون بیایید با هم بخوریم.» این دو تا گاز زد دید هر کاری می‌کنه این‌رو نمی‌تونه بخوره! گفت: «چه جوری این رو می‌خورید؟» گفت: «می‌ذارم توی کاسه آب این نم می‌کشه» نون جو نمی‌تونید بخورید همین‌جوری! بد مزه هست. برای ماهایی که به آرد سفید عادت داریم، می‌نداخت توی آب نم بکشه، اصلا فکرش روهم نمی‌تونی بکنی. بعد گفت: «این رو چه جوری می‌خوری؟» گفت: «یه آقایی رو می‌شناسم بهت می‌گه.» آدرس خونه‌ی امام حسن(ع) رو داد حضرت امیرالمؤمنین(ع) گفت: «برو اونجا.» رفت و بعد اونجا گفت: «آقا می‌‌شه یه پُرس غذا هم بِدی من ببرم با خودم؟» گفت: «برای چی؟» گفت: «یه باغبونیه اینقدر دلم به حال این سوخت، یه بنده خداییه هیچ چی نداشت.» گفت: «کجا بود؟» گفت: «اینجوری…». حضرت(ع) گریست، گفت: «این سفره مال اونه بابا!» ببین چه ابراز هم‌دردی! این می‌شه مواسات، آقا دوست داره همچین کسانی رو. این می‌شه که انتخاب می‌شه اهل مواساته نه فقرفروشی. بعضی‌ها عمداً می‌دونن، این مشکل توی خانم‌ها زیاده‌ ها! عمداً طلا می‌خره یه‌ جوری این دست‌هاش رو تکون می‌ده ببینه این چشم جاری دربیاد. خدا به دادتون برسه! آقا سر چشم و هم‌چشمی گوشی موبایل عوض کنید، خدا به دادمون برسه. آقا بعضی‌ها که الآن دارن مانُور می‌دن با ناموسشون! دست زنش رو می‌گیره توی خیابون می‌چرخونه هزار جور بَزَک می‌کنه می‌گه آی! چشم‌هاتون دربیاد ببینید چقدر زنم خوشگله! منظورش اینه دیگه، خیلی اوضاعشون خرابه. حالا به خودمون بیام. گفت: «رفتار منصفانه با رعایت مواسات و یاد ‌‌خدا.»

عنوان بخش ۳ : ذکر و یاد خدا

احزاب (۴۱) احزاب (۴۲)

۳- امام صادق(ع) فرمود: «برای هر چیزی حدی، بر هر عبادتی حدی وجود داره.» حج حد داره؛ می‌رید تمام می‌کنید نماز ۵ مرتبه می‌خونید تموم می‌کنید، روزه گرفتیم رسیدیم به افطار تموم. «جز ذکر خدا که هیچ حد و اندازه‌ای نداره». توی خواب نمی‌شه نماز خوند. توی خواب می‌شه ذکر گفت. ذکر حالی رو یادتون دادم. می‌گه خواب روزه‌دار چیه؟ عبادت. می‌دونید چرا؟ چون سست می‌شه توی ماه رمضون، خدا می‌گه: «این خوابش از سر گشنگیه، این به خاطر من داره گرسنگی و تشنگی می‌کشه این رو براش عبادت بنویسید چون به‌ خاطر منه» چقدر قشنگ! چون هدفمند شد و رفت به اون سمت چی‌کارش کرد؟ گفت: «برای منه، بنویسید» می‌گه خواب روزه دار عبادته

دقیقه ۳۰ تا ۳۵

سکوتش؟ تسبیحه. ما توی دفتر بچه‌ها خیلی حرف می‌زنن می‌گم: «تسبیح روزه‌دارانه بگیرید»؛ یعنی ساکت شید.

بعد این آیه رو حضرت(ع) تلاوت فرمودند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»؛ (احزاب/۴۱) «خدا رو با ذکر کثیر هی یاد کنید.» «وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلًا»؛ (احزاب/۴۲) «صبح وشام؟ ذکر او رو بگی.» آقا بیا ۱۰۰ تا صلوات فرستادم. داریم راه می‌ریم تسبیح هم دستمون، تسبیح لای انگشت‌هامون. از این یاروها اومده دور انگشت می‌بندی؛ تِق تِق تِق. [از این] کامپیوتری‌ها می‌زنی یا از این چیزها که علما نداشتن، هیچ کی نداشت. ماها داریم؛ راحت چین برامون از این‌ها زده دیگه. گفتم: «این‌ها که می‌رن چین سفارش می‌دن، گفتم می‌رین سفارش می‌دین این یه ایرادی داره، چون بعضی وقت‌ها مطمئن نیستین این دکمه رو گرفته یا نگرفته، بگید براش یه بوقی هم بذاره، یه دکمه‌ای هم داره که بگه؛ دید دید دید، مثل این موبایل‌ها که می‌خواهید ببینید دکمه‌اش گرفته یه حالت صداداری هم داره. گفتم یه دکمه بذارید دید دید دید، این داره می‌خوره میگه دید دید دیدید دید.» یارو رفت شمال؛ آروم آروم تراکم جنگل زیاد می‌شه دیگه رفت جلو گفت: «درخت درخت» رفت جلوتر گفت: «درخت درخت» رسید جلو دید خیلیه گفت: «درخت رخ رخ رخ» این هم همین جوری داره ریتم (rithm) می‌گیره این بغل. فردا شب، شب عیده حالا ان‌شاءالله دید دید می‌کنید! فردا شب می‌گم ان‌شاءالله ماجراش رو.

بعد می‌فرماید: «پدرمان در حین راه رفتن، (یعنی آقا امام باقر(ع) رو می‌فرماید) غذا خوردن و حتی سخن گفتن ذکر می‌گفت»، دیدید بعضی‌ها توی صحبت کردنشون زرنگن ذکر می‌گن؛ «الحمدلله رفتیم» «شکر خدا خوب بود» «آقا استغفرالله این چی حرفیه شما می‌زنین» «ان‌شاءالله حالا تا ببینیم چی می‌شه» با یاد خداست این کلمات، اسم الله دائم داره میاد. داری می‌ری چشمت می‌افته به نامحرم؛ «مَا شَاءَ الله، لا حَوْلَ وَ لا قوه الا بالله» سریع بعدش بگو: «استغفر الله» آره، تا جایی که زبان مبارکش به کامش می‌چسبید. حالا ما نخواستیم مثل امام باقر(ع) ذکر بگید، نمی‌تونید. خب می‌گه: «زبان مبارک به کام می‌چسبید» شما ببینید عاشق این ذکر گفتنه، فقط دوست داره یاد خدا باشه، این می‌شه و یک سَره «لا اله الا الله» می‌گفت؛ همون ذکر مخفی که هیچ کس نمی‌فهمه. و اهل ذکرن بعضی‌ها. من خیلی وقت‌ها کسانی رو توی مترو دیدم نشستن، می‌بینی با انگشت‌هاشون دارن این جوری می‌کنن. می‌فهمی داره یه ذکری می‌گه. همون «لا اله الا الله». دقیق که می‌شم می‌بینم لب‌هاش تکونی نمی‌خوره. یهو یه آب دهنی قورت می‌ده معلومه دهنش خشک شده، به خاطر اون «لا اله الا الله». می‌گی: «بارک الله» آدم کیف می‌کنه. بعضی‌ها رو می‌بینی تیپ آنچنانی دارند و سر و وضع آنچنانی دارند اما توی دستشون از این چیزهای الکترونیکی هست و دارن ذکر می‌گن، می‌گم: «آفرین!» ذکر خدا یعنی چی؟ یعنی دائم اسم خدا اومدن. این جلوی راه گناه رو می‌گیره.

«بین‌الطلوعین ما رو جمع می کرد»، امام صادق(ع) می‌فرمودند: «من و داداش‌هام و بچه‌هاش رو جمع می‌کرد و تا طلوع صبح ذکر می‌گفتیم با هم. بین‌الطلوعین نمی‌ذاشت بخوابیم، بیدارمون می‌کرد، می‌گفت: بچه‌ها بیایین با هم ذکر بگیم.» یه جوری که نه زده بشن، قشنگ امام(ع) بلده تربیت کنه. می‌گه: «آن کس که قرائت می‌دانست قرآن می‌خواند و آن کس که نمی‌دانست ذکر می‌گفت» بچه کوچیک قرآن نمی‌تونی؟ می‌تونی ۲۰ تا صلوات برام بفرستی؟ جایزه هم بهش بدی سریع، نه اینکه بچه رو از دل خواب بکشونی بیدارش کنی مثلا سن تکلیفش ۱۴سالشه، خب شاکی می‌شه، فحش می‌ده توی دلش. خب نه جایزه داشته باشه یه جوری می‌گی پاشو برو نماز بدوه.

پس این‌ها عزیزان مد نظر ما توی بحث ذکر باشه. خب تا اینجا رو ما گفتیم، کثرت تسبیحات رو گفتیم. بعد اصل توکل را گفتیم؛ که دائم به خدا توکل کنیم. ان‌شاءالله آقا توکل به خداست، به فلانی برخورده؟ به درک که برخورده! به اون چه ربطی داره؟ من خدا رو دارم.

خدمت شما عرض کنم اصل خیرخواهی رو گفتیم، «من رضی لاخه مومن لارضاه لنفسه»

اصل اینکه توی مصیبت‌ها اصل مدیریت بحران، بحران‌های زندگی یکی از جاهایی که شما عادت کردین به این مسئله عادی شیطون نمی‌تونه به گناه بندازه [شما رو] توی بحران از دست دادن یه عزیز یه مشکل یهویی میاد سراغت روی مُخت می‌ره، یهویی سقوط می‌کنی. یه حرف کفرآمیز خدایی نکرده می‌زنی این هم گفتیم مدیریت کنید توی بحران‌ها.

دقیقه ۳۵ تا۴۰

یه رفیق داشتیم پدرش رو از دست داده بود، بعد این اصلا گریه نکرد. هی بچه‌ها گفتن این گریه نکرد، ولی داداش بزرگش زازار اشک می‌ریخت، (سرطان حنجره داشت فوت شد خدا بیامرز) بعد خدمت شما عرض کنم که این خیلی گریه نمی‌کرد تا جایی که ما رفیق‌ها به این نتیجه رسیدیم بگیریم بزنیمش! یکی بزنیم زیر گوشش شاید گریه‌اش در بیاد نکنه سکته کنه! اومدیم مسجد؛ ختم صورت گرفته، دفن صورت گرفته، اومدن مسجد آقا تا روضه‌خون رفت روضه‌ی آقا اباعبدالله(ع) رو خوند. دیدم یا خدا! نمی‌تونه جلوی اشک‌هاش رو بگیره. گفتم: «بارک‌الله، این باید به ما درس می‌داد.» به هر مصیبتی که سرت بیاد یه جمله‌ای هست که کار رو تموم می‌کنه: «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏(ع).» مصیبت از حضرت زینب (س) بیشتر می‌خوای ببینی؟ به خدا نمی‌بینی. اینقدر این خانوم مظلومه، اینقدر این خانوم مظلومه که اصلا دو تا پسرش گُم‌اند توی کربلا. بابا مادر شهیده! می‌فهمی یعنی چی؟ دو تا دسته گل از دست داده، تنها کسانی بودن که بدرقه نکرد از بنی‌هاشم. نرفت، گفت: «مبادا امام حسین(ع) خجالت بکشه.» بابا داغ برادر! چه برادری! امام. چرا ما اینقدر می‌گیم برادر؟ چرا اینقدر می‌گیم برادر هان؟ چرا می‌گیم؟ داغ امام زمان(ع) جلوی چشمش، از سر قضا برادرش هم هست. مثل حضرت عباس(ع)، امام زمانشه، کِی صدا کرد امام زمانش رو برادر، سیدی، مولای؟ وقتی که دیگه تموم شد، کار تموم شد و رفتنی شد. بعد حضرت زهرا (س) هم اجازه رو داد و این‌ها. فرمود : «اَخَی اَدْرِک اَخَاک»

حضرت زینب (س) رو شما نگاه کنید؛ طرف توی بم بود چند نفر از خانواده‌اش رو از دست داده بود. من یادمه می‌گفت: «تنها چیزی که من رو آرامش می‌ده کربلاست.» ببینید، داستانیه ها! خب به یه مصیبت می‌بینی طرف از دست میره. چون این نکاتش مونده بود من دیشب نتونسته بودم بگم خوب نبود.

اصل کنترل نیازها: گفتیم: «آقا نذار نیاز در تو به وجود بیاد که بعداً بری به سمت جبران کردنش.» الآن کاری که این تبلیغات تلویزیونی می‌کنن چیه؟ در شما نیازی به وجود میارن که اون نیاز کاذبه. اصلا نیاز به همچین چیزی نداری. یه جوری می‌شه که اگه کفش فلان رو نداشته باشی تو اصلا نمی‌تونی پیاده‌روی بری. اگه حلزون نزنی به سر و کلّه‌ات بی‌ریخت می‌شی، ۸۰ ساله می‌زنه ۱۸ ساله می‌شه! خب حلزون بمال به سر و کلّه‌ات!

کلی هم می‌گن: «این تبلیغات صدا و سیما کلی پولشه،» ما نمی‌دونیم که. صبح تا شب حلزون. از این‌وَر می‌رفت، بالا میای، پایین از این‌وَر. حلزون و فلان و این جور چیزها.

آی کجا می‌ری؟ دارارارام

برای چی؟ دارارارام

چرا؟ دارارارام

تبلیغات یعنی اگه تو نری توی اون کلاس بدبخت، بیچاره [هستی] بری…

یارو ابتدایی بود می‌گفت: «بچه‌ام رو می‌خوام بفرستم کلاس تست!» گفتم: «مُخ این بچه پیاده می‌شه،» برای چی؟ برای این که درش [در او] نیاز به وجود آورده. اگه نری توی کنکور قبول نمی‌شی. والله ما یه کلاس کنکور نرفتیم! دانشگاه قبول شدیم. این همه آدم قبول شدن. این حرف‌ها چیه؟ میاد در شما یه نیازی ایجاد می‌کنه، نیاز کاذبه. ببند تا نیاز به وجود نیاد. من می‌دونم سوار این ماشین بشم در من نیاز به وجود میاد. می‌دونم برم خونه‌ی یه نفر نگاه کنم اون تلویزیونش رو، اون دکوراسیونش رو، اون چیزها، من می‌شناسم خودم رو نمی‌رم. اینه عزیزم! می‌ری خودت رو توی شرایط گناه قرار می‌دی، بعد می‌گی: «چرا من گناه می‌کنم؟ خدایا جلوی گناه من را بگیر!» نرو! تقصیر خودته.

عنوان بخش ۴ : اصول ترک گناه

نور (۴۶) عنکبوت (۴۵)

۴- اصل بعدی: اصل هشت و نه رو می‌ذارم فردا. اصل رام کردن نفس و اصل مبارزه با گناه در مستحبات که خیلی مهمه، راهکارهای عملیه.

اصل بعدی، اصل دهم: دایره‌ی طلایی ترک گناه.

خودتون رو بندازید توی دایره‌ی طلایی ترک گناه. یادتونه گفتیم دایره‌ی نکبت گناه ؟ یه دایره‌ای که هر چی گناه می‌کنی گناه بعدی راحت‌تر، راحت‌تر. اصلا می‌افتی توی این. نمی‌تونی جلوش رو بگیری. مثل فنری که برعکسه همین جوری می‌ره بالا. دایره‌ی طلایی ترک گناه می‌ری بالا این جوری. خیلی عالیه، خیلی خیلی خوبه!

یعنی چی؟ یک گناه رو که ترک می‌کنی گناه بعدی رو آسون، آسون‌تر ترک می‌کنی، چرا؟ چون وجدان بیدارتر شده، یه نیروی کمکی از درون داری. لطف خدا، این بنده‌اش رو می‌بینه اومد. خدا می‌گه: «یَهْدِی مَن یَشَاءُ» (نور/۴۶، القصص/۵۶، بقره/۱۴۲، بقره/۲۱۳ ، …) توی عربی گفتیم: «[یشاء] یعنی خواست دو طرفه. «یُرید» خواست یه طرفه ا‌ست، «یشاء» خواست دوطرفه.» یُرید؛ «این گوشی خودمه می‌خوام بکوبم زمین به هیچ‌کی هم ربطی نداره.» اما من نمی‌تونم بگم: «گوشی خودمه می‌خوام بکوبم توی سر و کلّه شما!» می‌گه: بابا درسته گوشی تو [هست] اما کله‌ی منه، من هم باید اجازه بدم.»

اولی می‌شه خواستن، دومی می‌شه خواسته. ما دیدین می‌گیم: «خواسته من اینه.» یعنی چی؟ یعنی شما باید اجازه بدی. «یَهدی مَن یشاء» یعنی چی؟ یعنی «تو هم هدایت رو می‌خواهی، خدا هم هدایتت می‌کنه.» متوجه شدی چی شد؟ تو می‌خوای هدایت رو دیگه.

اگر کسی یه گناه ترک کرد، یه قدم رفته، خدا چند قدم میاد؟ ده قدم. گناه بعدی ده برابر آسون‌تر حلش می‌کنی، باور کنین. دست بذارین، شروع کنیم ببینیم نتیجه می‌گیریم یا نه. اصل دایره‌ی طلایی ترک گناه،

دقیقه ۴۰ تا ۴۵

طلاییه، ارزشمنده. اون دایره‌ی نکبت انجام گناه بود، همین طور گناه بعدی آسون‌تر می‌شه ترکش.

بعد شما میای خودت رو نسبت به یک سال، دو سال، سه سال قبلت می‌سنجی. شمای جَوون می‌بینی اِ من سه سال پیش همین موقع، الآن آدمی نبودم برم مناجات. اما امسال چیه؟ اومدم چقدر فرق کردم! نقطه‌ای که خودت رو بررسی می‌کنی می‌بینی چقدر رشد داشتی. می‌بینی سقوط داشتی، رشد داشتی، سقوط داشتی، رشد داشتی اما در مجموع از این جا اومدی این جا، از نقطه‌ی A اومدی چی؟ نقطه‌ی B. خیلی رشد داشتی بارک الله.

الآن می‌گم با اصل بعدی باید چی‌کار کنی تا بتونی این رو بری. این خیلی خوبه. این می‌شه چی؟ الآن نکته‌اش رو عرض می‌کنم.

اصلی داریم به اسم [اصل صخره‌نوردی] که اصل مهمی هم هست. اصل صخره‌نوردی توی ترک گناه. یعنی چی؟ شما صخره‌نوردها رو دیدین می‌رن بالا، یه میخی سیخی چیزی می‌کنن توی دیوار محکم، نیم ساعت هم وقت می‌ذارن، دریل می‌زنن، چکش می‌زنن. دو ساعت اونجا حلقه‌اش رو می‌ندازه بعد می‌ره چی؟ بعدی. خب بیکاره؟ یه صخره‌نوردی هم هست چی؟ گازش رو می‌گیره همین جوری می‌ره بالا. فرق این‌ها توی چیه؟ هیچ چی؛ افتادنه. اون اگه افتاد، سه نفر داریم ؛ سه مدل: یکی میخ می‌زنه محکم، یکی میخ می‌زنه شُل، یکی میخ کلاً نمی‌زنه. اون که کلاً می‌ره به درک واصل می‌شه، می‌افته اونجا با کاردک باید بیای جمعش کنی! اما اونی که شُل می‌زنه می‌ره بالا، این میاد هی گیر می‌کنه کَنده می‌شه میاد پایین، هی گیر می‌کنه دوباره کَنده می‌شه، او هم به درک واصل می‌شه. درسته؟ منتها با شدت چی؟ کمتر. این رو با بیل جمش می‌کنن، کاردک نمی‌خواد! اما اونی که محکم کرده یه جا سقوط کرد می‌افته؛ به قبلی چی؟ قشنگ گیر می‌کنه، می‌دونی چرا؟ چون قشنگ محکمش کرده. توی اصل صخره‌نوردی اینه.

ببینین! وقتی سراغ فضایل اخلاقی می‌رید تا یه چیزی رو محکم نکردین سراغ بعدی نرین. یهویی دیدین طرف یه شب تصمیم می‌گیره که کوه رو برداره. نمی‌تونی چرا لافش رو می‌زنی؟

بعضی‌ها می‌گن: «ما از چی شروع کنیم؟» می‌گم: «اولین چیزی که شروع می‌کنید نمازه. نماز اول وقت. تموم. نماز همون اول وقتش.»

آقا هر جوری شد سعیم رو بر این می‌ذارم که چی؟ اول وقت نمازم رو بخونم. حالا نشد، حالا کاری پیش اومد قبول. نماز اول وقت می‌خونم.

دومین چیز چی باشه؟ من به شما می‌گم: احترام به پدر و مادر. این دو تا خیلی مهمه. من اصلا شروع این دو تا میخ اولی رو می‌گم چه جوری بزنین لای صخره، اما محکم کنین. ۴۰ روز عهد ببندید با خودتون. می‌گید ۴۰ روز از آسمون شهاب سنگ بارید من نمازم رو چی؟ اول وقت می‌خونم حتی‌المقدور. منتها این حتی‌المقدور یه چیزی نباشه که شُل بگیری و دیگه بعد ولش کنی. متوجهی چی می‌گم؟ یعنی واقعا خودت می‌دونی و خدات دیگه. که اون جا نفْست خواست یا نه؟ آقا یه موقع هست من سوار هواپیما هستم چی کار کنم؟ توی همون هواپیماش هم می‌شه خوند ها! اما یه حالت‌های خاص پیش میاد. آقا مرگ و زندگی و یه نفری رو…

اما می‌خوام این رو بهتون بگم؛ نماز اول وقت بخونین. من خودم بهم اثبات شده، برای هر کاری نماز رو عقب انداختم دقیقا از دستم رفت اون کار. حداقل دیگه خدا خیلی بهم لطف کرد به اندازه تایم (time) همون قدر زمان نماز. قشنگ بهم اثبات شده. اثبات شده یعنی اصلا اینقدر جالب یه جوری شده که مطمئنم یقین دارم روی این مسئله. حالا می‌خواین بگین تو به خودت تلقین کردی و… می‌گم این به من اثبات شده. من این رو که محکمش کردم می‌بینم توی ۴۰ روز محکم نشد. یه چله دیگه ادامه می‌دم. الکی نمی‌خوام بگن: «بارک‌الله عجب صخره‌نوردی!» دو کیلومتر رفته بالا، دو قرون نمی‌ارزه. سقوط کنی نماز هم می‌ره یهویی. اما اگه این رو محکم کردی رفتی بالا برگردی، روی اون نمازِ هنوز هستی. جای پات محکمه. جای پاتون رو محکم کنید برای کسب فضائل اخلاقی و دفع و ترک رذایل اخلاقی. ۴۰ روز نشد ۴۰ روز دیگه. شده ۱۲۰ روز، ۴ ماه ایرادی نداره. نشد ۱ سال. من فقط تخصصی دارم روی چی کار می‌کنم؟ نماز اول وقت.

اینی که محکم کرد… برای چی مرحوم آقای بهجت (ره) می‌فرمایند : «آقا انجام واجبات، ترک محرمات. نمی‌خواد روی مستحبات فعلا برید.» یعنی چی؟ یعنی تو ریشه‌ات مشکل داره بابا! اون میخ اولی رو درست نکوبیدی. خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا می‌رود دیوار کج. بعد که بیفتی می‌بینی این اصلا شُله، فونداسیون (fondation) نداره، پِی نداره، آس نداره، می‌افته خراب می‌شه. این اصل اساسی توی ترک گناهه. در ترک گناه با اصل صخره‌نوردی هر چی… قشنگ محکمش کنید بعد.

دقیقه ۴۵ تا ۵۰

چرا گفتم از نماز شروع کن؟ «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ» (عنکبوت/۴۵) خودش جلوی خیلی گناه‌ها رو می‌گیره؛ نمی‌تونی عرق بخوری، چرا؟ چون می‌گه تا ۴۰ روز اصلاً نمازش قبول نیست، نمی‌گه ۴۰ روز نماز نخون ها! می‌گه قبول نیست. تو وظیفته بخونی. توی نوعی. خدای نکرده از این جمع به دور. اصلا نمی‌شه، نمی‌شه آدم نجاست داشته باشه بعد بدنش، طهارت نداشته باشه. یعنی خود نماز اصلا آرپی‌جی (RPG) توی شکم شیطونه.

یه حدیث براتون بخونم از آقا صاحب الزمان (عج) جگرتون حال بیاد. یه وقتی گذاشتم ان‌شاالله به زودی ما این رو توی سایت قرار می‌دیم. احادیث و نامه‌های آقا صاحب الزمان (عج) یه اپلیکیشن موبایل قرار می‌دیم. همه‌اش هم فقط احادیث آقا صاحب الزمان (عج) خیلی هم خوبه کار یکی از دوستانه، قراره کار بکنه، قولش رو هم به ما داده، خودش هم توی جلسه هست الآن، قولش رو هم داده. این این رو که نگه می‌داری یه کتاب حدیث این کار رو انجام دادن این که نگه‌اش می‌داری، می‌تونی به شکل اس ام اس (SMS) و نمی‌دونم این نرم افزارهای جدید وایبر (Viber) و نمی‌دونم چی چی و فلان و بلوتوث و می‌تونی بفرستی برای بقیه. یه چیزی توی کلیّت فرمایشات آقا صاحب الزمان (عج) دیدم. دیدم چقدر لحن آقامون عزت‌مدارانه است. اصلا ببین لحن امام‌ها توی احادیث یه جوریه که می‌فهمی این حدیث از کدوم امامه. از موضوع حدیث و چی؟ لحن عربی حدیث. مثلا کلام امیرالمؤمنین اصلا یه… امیر مُلک کلام! خب، اصلا یک … احادیث دشمن‌شناسی ۹۰ درصدش مال امیرالمؤمنینه. نظافت و اینجور مسائل می‌بینی آقا رسول الله(ص) خیلی حدیث داره درباره مسواک و این نکات، درسته؟

ما دنبال این می‌گشتیم ببینیم آقا صاحب الزمان (عج)، فهمیدم چقدر این کلام عزت‌مدارانه است، یعنی اصلا آقا قربونش برم جز خودش هیچ کی رو قبول نداره. اصلا عشق می‌کردم. حس نوکری بهم دست می‌داد، مثل ارباب بود.

یه حدیث براتون بخونم. حضرت فرمود، ته مطلب رو گفت: «می‌خوای پوز شیطون رو به خاک بمالی؟ پس کله حروم زاده‌اش رو بگیری بذاری روی زمین فشار بدی که پوزه‌اش رو به خاک بمالی و بزنی پس کلّه‌اش و یه فشار دیگه هم بدی؟ «ما ارغم انف الشیطان بمثل الصلاه»؛ «هیچ چی مثل نماز پوز این حروم لقمه رو به زمین نمی‌زنه.» هر باری که داری نماز می‌خونی پوز این رو به خاک می‌مالی. می‌دونی روزی چند میلیارد بار این پوزه‌اش هی به خاک مالیده می‌شه؟ و فکر نکنید شیطان کتک نمی‌خوره؛ کتک می‌خوره! ببینین حضرت (عج) مبالغه نمی‌کنه ها! نه فقط بزنی زیر گوش شیطون. گفت: «ارغم» یعنی بمالی. «اَنْف» اون، پوزه‌اش رو، دماغش رو روی خاک، بزنی له و لَوَرده کنی خب، به مثل صلاته. وقتی اون رو جا انداختی اصلا انگار تجهیزات صخره‌نوردی و کوه‌نوردی آپدیت (update‌) می‌شه، به روز می‌شه. قوی می‌شه راحت اوج می‌گیری می‌ری بالا.

پس اصل چی؟ صخره‌نوردی توی ترک گناه. یه چیزی رو می‌گیریم، محکم جا می ندازیم، از چی‌ هم شروع می‌کنیم؟ نماز اول وقت. فردا بهتون می‌گم چی کار کنی که نماز از دست نره توی اصل مبارزه با شیطان در مستحبات. خیلی بحث جالبی خواهد بود، بعید هم می‌دونم کسی جایی نقل کرده باشه، گفته باشه. این اسم‌ها هم که می‌گم اصل نمی‌دونم صخره، این اسم‌ها رو خودم گذاشتم ها! فکر نکنید یه چیزیه مثلا، شما اسمش رو عوض کنید، بذارید اصل کوهنوردی، چه می‌دونم هر چی دوست دارید، خب این خیلی مهمه.

عنوان بخش ۵ : ترک گناه؛ فراموش نکردن خلیفه اللهی

بقره (۱۵۶) انعام (۱۲۱) مریم (۱)

۵- اصل بعدی؛ اصل فراموش نکردن خلیفه‌اللّهی. یکی از اساسی‌ترین مسائلی که خیلی باعث می‌شه ما خوب بتونیم جلوی گناه کردن رو بگیریم، اینکه دائم فراموش نکنیم که چی؟ آهان ما اصلا مال اینجا نیستیم، غریبه‌ایم، توی این زمین غریبی‌مون می‌کنه.

ما ز بالاییم و بالا می‌رویم                            ما ز دریاییم و دریا می رویم

ما مال اینجایی نیستیم که اصلا. چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم. «انا لله و انا الیه راجعون» (بقره/۱۵۶) از «رَجَع» میاد، «رَجَع» یعنی چی؟ برگشتن. چه کسی برمی‌گرده؟ کسی که اومده. میاد و برمی‌گرده. ما اومدیم، خب قراره اصلا، اصل قرار بر اینه. به خاطر همینه که مثل مولا امیرالمؤمنین(ع) می‌گه: «شوق من به مرگ، از طفل شیرخواره به پستان مادرش بیشتر است.» خب دوست دارم برگردم خونه‌ام. فلذا وقتی می‌زنن حضرت(ع) رو، حضرت(ع) می فرماید: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه»؛ آخیش! «به خدای کعبه رستگار شدم.» به خدای اون کعبه‌ای که در همون جا به دنیا اومده اشاره می‌کنه. یادمون نره؛ بابا ببین اینقدر مقامت بالاست، جبرئیل(ع) سجده کرد بر آن مقام تو. این مقامی که قابل تغییره، می‌تونی اسفل‌السافلین باشی، می‌تونی بری اعلی‌علّیین. اینقدر می‌تونی به امام معصوم… هیچ وقت هم نمی‌شه به امام معصوم رسید،

دقیقه ۵۰ تا ۵۵

چون اگه بشه بهش رسید ازش می‌شه رد شد. منطقاً به هر چی بشه رسید می‌شه ازش رد شد، اما می‌شه بی‌نهایت بهش شبیه شد. توی ریاضی می‌گه: «مُجانب‌ها بی‌نهایت بار به یه چیزی نزدیک می‌شن اما هیچ‌گاه بهش نمی‌رسن.» زیر مجموعه‌ی هر مجموعه‌ای چیه؟ یکیش هم خودشه، اما خودش نیست. زیر مجموعه‌ی هر مجموعه‌ای خودش هم هست. مجموعه یک و دو، یکی از یک، دو، یک و دو، مجموعه تهی هم [است] حالا اون هم به کنار. یکی خودشه اما اون خودش؟ نیست. یکی می‌تونه بی‌نهایت بار به امام معصوم شبیه بشه. مثل کی؟ مثل حضرت زینب (سلام الله علیها)، مثل حضرت عباس (علیه السلام). دنبال اینه که به امام معصوم شبیه بشه. گفتم برادرانش رو که زودتر به میدون می‌فرستاد، گفتن: «چرا این کار رو می‌کنی؟» گفت: «امروز مولایم داغ برادر می‌بیند، می‌خواهم در داغ برادر دیدن هم شبیه امامم شوم.» عجب! این چه جوری می‌خواد شبیه بشه؟ چقدر این رو اصل گذاشتی به خلیفه‌اللهیت فکر کنی؟ راهکار بهت بدم؟ راهکار؛ هِی دائم به این فکر کن اگر حجت ‌ابن‌الحسن ‌العسگری (عج) می‌بود این کاری را که من امروز می‌خوام انجام بدم، انجام می‌داد یا نه؟ من چون می‌خوام شبیه او بشم. جلوی ۹۵% گناه‌هاتون رو همین حرف می‌گیره. می‌خوای زیرآب یارو رو بزنی، می‌خوای دروغ بگی، می‌خوای تهمت بزنی، خدایی نکرده می‌خوای نزول بخوری؟ پناه بر خدا، امام معصوم این کارها رو می‌کنه؟ امام معصوم دشمنش رو بخشید. فحش می‌دادن به اهل بیت(ع)، می‌نشستن فحش‌های این‌ها رو منطقی جواب می‌دادن. یه کم به این فکر کنیم.

طرف رسید خدمت امام باقر(ع) شروع کرد به حضرت امام باقر(ع) توهین کردن و فلان و اینجور چیزها. [امام] اینقدر قشنگ گفت: «اگه این‌هایی که می‌گی راست می‌گی که خدا به داد ما برسه. اگر این‌هایی که می‌گی داری اشتباه می‌کنی، مثلا داری تهمت می‌زنی، خب خدا به داد تو برسه، خیلی کار بدی داری می‌کنی.» منطقی می‌نشستن فحش‌هاشون رو جواب می‌دادن. اون یارویی که…

آقا رسول الله(ص) از خونه می‌خواد بیاد بره بیرون انگار هفت‌خان رستم رو می‌خواد رد کنه؛ یکی شکمبه گوسفند می‌ریخت، اون یکی نمی‌دونم خاکستر می‌ریخت، اون یکی تیغ می‌زد، اون یکی سنگ می‌انداخت، اون یکی فحش می‌داد. بعد یه روزی دید این مرحله‌ی خاکستر رو راحت داره آقا رد می‌کنه. خاکستر هم سخت بود ها! چون لباس‌های عرب‌ها سفید بود توی او گرما، عمداً خاکستر می‌ریختن که مجبور بشه چی؟ بره بشوره و بعد بدون مواد شوینده امروزی و این چیزها. خیلی سخت بود اگه یه لباسی سیاه می‌شد. حواسشون جمع بود لباس سفیدشون سیاه نشه. عمداً خاکستر می‌ریخت این پیرمرد یهودی. بعد، (این‌ها اصلا کارشون بوده از روی پشت بوم یه چیزی انداختن) حضرت(ص) فرمود که: «امروز چرا دو سه روزه این مرحله رو داریم راحت می‌ریم؟ به قولی نیست این بابا؟» گفتن: «مریضه» گفت: «اِ بریم یه سری بهش بزنیم.» رحمته‌للعالمین از کجا میاد؟

بعد می‌بینی چقدر راحت می‌بخشی. چقدر این کینه‌ها، حِقد و غضب‌ها راحت فراموش می‌شه. ولش کن، چه اهمیتی داره. دیدی؟ اهمیتی [نداره] حالا یه فحشی داد به ما، مگه کی‌ایم [هستیم]. می‌دونی خیلی وقت‌ها به ما برمی‌خوره از چی نشأت می‌گیره؟ از غرورمون. انگار کی هستیم. اِ به من گفت، مگه تو کی‌ای [هستی]؟ خب راست گفته. والله خیلی [وقت‌ها] بعضی از این فحش‌ها رو نگاه می‌کنی می‌بینی بیراه نبوده، یه چیزی تهش داره. تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها، خب! می‌بینی، انگار مثلا کی‌ام. خیلی از این تکبر ما با شیطون… رفیق شیطونیم. «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ» (انعام/۱۲۱)؛ «به دوستاش هم وحی می‌فرسته.» من، من، تو چه خبره؟ بیا پایین بابا! نیم من هم نیستی. «اینقدر نگید من، من شیطان است». خود ابلیس همین بود. می‌گفت: «من؟ من به این سجده کنم؟» «برو گم شو بیرون،» خدا بهش گفت. آره! «گم شو برو بیرون.» «اِنَّکَ الرَّجِیم» گفت: «تو رانده شده‌ای» باید سنگ به سمت تو پرتاب بشه. خب به این یک کمی فکر بکنیم. از همین حالا، به ما، به من گفته، به ما اینجوری توی جمع فلان گفت. بابا تو از رسول الله(ص) بیشتری؟ اینقدر توهین شنید حضرت(ص). به والله قسم یه سری ماجراهای تاریخی رو نمی‌تونم بگم به خاطر شئون بالایی که حضرات(ع) دارن. توهین‌ها، این چیزهایی که شده. توی بعضی از مسائل تاریخی تا نوع توهین هم گفتن چیه، نقل هم کردن اون فحش و ناسزا رو، لفظش رو هم گفتن که اگه به یکی از ماها بگن آتیش می‌زنیم زمین و زمان رو. متلک می‌نداختن، تیکه می‌نداختن، اذیت می‌کردن. اون کسی که با خدا بسته آخه چی؟ یه بچه‌ی دو ساله‌ای بیاد پای تو رو اینجوری نیشگون بگیره، برمی‌گردی بغلش می‌کنی، می‌بوسی می‌گی: «تو ننه بابا داری بامزه؟ برم ننه بابات رو پیدا کنم.»

دقیقه ۵۵ تا ۶۰

دنبال تربیتش می‌گردی. اما وقتی سه ساله باشی، او که بیاد وَر بره، اون هم می‌زنه توی چشم اون یکی، سیخ می‌کنه توی چشم بچه. دیدی بچه‌های شیر به شیر چقدر با هم دعواشون می‌شه؟ برای همینه دیگه. یه کمی گُنده‌تر می‌شه: «مامان بیا این بچه رو یه دقیقه ول کن میاد دفترم رو پاره می‌کنه.» نمی‌گیره بچه رو بزنه، «دفتر من رو پاره می‌کنی؟» اینجوری نیست. ما کوچیکیم، حقیریم که اینقدر واکنش نشون می‌دیم. می‌افتیم توی نَزْغ و هَمْز شیطون. هَمْز می‌کنه؛ حرفی بعد نَزْغ هم کتکی و اینجور بحث‌ها. یاد بگیریم.

آقا امام سجاد(ع) وقتی داره نقل می‌کنه اون ماجرا رو که می‌فرماید: «کجا بر شما سخت گذشت؟» حضرت چی می‌فرماید؟ «اَلشّام، اَلشّام، اَلشّام» سه مرتبه، نکته‌اش چیه؟ نکته‌اش توی اینه که: «بابا! حرف‌هایی ما شنیدیم!» اون هم چه خاندانی؟ چه خاندانی؟ حرف‌هایی شنیدیم، باور نکردنی! باور نکردنی! به کیا؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) توی همون شهر تفسیر قرآن می‌گفت، که این وقتی این سوره مریم رو داشت تفسیر می‌کرد حضرت زینب (سلام الله علیها)، زینب کبری (س) که ابن عباس می‌خواست حدیث نقل کنه از ایشون می‌گفت: «قَالَ عَقِیلَتُنا، قَالَ سَیِّدَتُنا»؛ «خانم ما گفت، بزرگ ما گفت.» اینطوری فکر کنید. «عقیله‌ی ما گفت»، فرمود. رسید به «کهیعص» (مریم/۱). بعد نمی‌دونست دیگه، حروف مقطعه است، گذشت و حضرت امیر(ع) یهویی رسید. به احترام حضرت امیرالمؤنین(ع) ، استاد بزرگ خب، سکوت کرد. حضرت(ع) فرمود: «چرا دخترم این رو تفسیر نکردی؟» فرمود: «خب حروف مقطعه است و ما بی‌ادبیه در محضر شما اصلا حرف بزنیم.» فرمود: «این داستان خود توست «کهیعص».

بعدها روایتی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود که: «ک» یعنی کربلا، «هاء» یعنی هلاکه‌ العتره، که عترت پیامبر(ص) «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی‏»، عترت رو به خاک و خون می کشن این‌ها؛ هلاکه العتره، «ی» یزید (لعنه الله علیه)، «ع»؛ عطش، این عطش عجیبه ها! اینقدر تأکید می‌شه خیلی دردآوره، و چی؟ «ص»؛ صبر. مأمور بود زینب کبری (سلام الله علیها) به صبر. گفت: «قراره فحش بخوری صبر کن، سنگ بخوری صبر کن.»

یه بابایی برام تعریف می‌کرد، براتون بگم، این رو جایی نگفتم. این گفت: «من یه گناهی کردم خدا من رو نمی‌بخشه.» گفتم: «خدا هر گناهی رو می‌بخشه، نمی‌خواد بگی.» کسی می‌خواد پیش من گناه اعتراف کنه نمی‌ذارم. گفت: «بذار ماجرام رو نقل کنم.» یه داستانی گفت: «من توی یکی از این شهرهای…» (یکی از استان‌ها بود حالا نگیم) این‌ها با موتور تریل (trail) می‌افتادن دنبال آهوها، اینقدر می‌رفتن که این آهو چی؟ از نفس می‌افتاد، بعد آهو رو می‌گرفتن و حالا ذبح می‌کردن. می‌گفت: «یه آهویی بود من دنبالش کردم و می‌گفت فصل شیر دادن این‌ها هم بود که این‌ها بچه دارن معمولا توی اون فصل». (حالا به من هم گفت من یادم نیست) می‌گفت: «من با موتور تریل (trail) دنبال این افتادم و هی این‌وَر و او‌ن‌وَر رفت و آخر رفت یه جایی و از نفس افتاد، دیگه نمی‌تونست تکون بخوره. قلبش تند تند، تند تند اینطور می‌زد و من یهو نگاه کردم دیدم یه بچه آهویی هم اونجاست. دیدم این بچه آهو اونجا افتاده و داره نگاه می‌کنه.» می‌گه: «ما این رو سریع ذبحش کردیم.» می‌گه: «ذبحش کردیم و من سر این رو اونجا گذاشتم، سر این آهو رو اونجا گذاشتم.» می‌گه: «بدن رو که انداختم، اون بچه آهو رو بهش طمع کردم منتها گفتم ولش کن، یه خرده تنم لرزید، دلم لرزید» و می‌گفت: «اصلا دودل شدم و گفتم برگردیم و این جنگل‌بانی و این چیزها ما رو نبینن.» یعنی چند تا عامل دست به دست هم [داد]. می‌گفت: «من تا سوار موتور شدم برگشتم دیدم این بچه آهو رفت سراغ این سَر؛ بالای سرِ این سر ایستاد و این رو اینجوری بو می‌کرد، سرش رو می‌چرخوند این طرف، سرش رو می‌چرخوند اون طرف، می‌چرخید دور این، هی این طرف می‌رفت، هی اون طرف می‌رفت» و می‌گفت: «من خیلی به هم ریختم.» خب می‌فهمی چی شده دیگه، داری گریه می‌کنی؟ می‌گفت: «خیلی به هم ریختم.» ما بر یک آهو و بچه آهو تحمل نمی‌کنیم و داریم اشک می‌ریزیم. بابا او بچه گفت برای وداع، یک وداعی می‌خواست بکنه که «آقا بدید این دلش آرام بگیره.»

شما را به خدا روضه حضرت رباب(س) خوند یه چیزی نگو. حضرت رباب(س) من ۳، ۴ ساله توی صحبت‌ها می‌گم، می‌گم: بابا شأن این خانم به خاطر خورشید وجودی حضرت زینب(س) دیده نمی‌شه، همسر امام حسینه(ع)!

دقیقه ۶۰ تا ۶۲

یک کم به این فکر کنید؛ همسر امامه! اون‌ها وقتی حضرت علی اصغر(ع) رو زدن، حضرت نیاورد توی اون خیمه‌ی حَرب که جنازه‌ها، پیکرها رو می‌آورد؛ چون می‌دونست اصلا داغون می‌کنه، داغون می‌کنه! خیمه رو از هم می‌پاشه. اصلا نخ تسبیحه؛ بریزه دونه‌ها ریختن. برد پشت خیمه؛ اون گوشه یه جایی یواشکی با سرنیزه‌اش دفن کرد سریع. وقتی دنبال سرها اومدن این‌ها، سرِ سرها دعوا شد برای اینکه این‌ها می‌دونستن می‌برن معادلش پول می‌گیرن. دیدن یکی اون بغل ایستاده نمیاد، این هم خیلی هم خبره ا‌ست توی غنیمت جمع کردن. گفت: «اون کوچیکه رو کجا برد؟ اون رو من [می‌خوام]» خب شما فکر کنید خدا شاهده جلوی چشم مادر این‌ها این حرام‌زاده پیکر مطهر علی اصغر(ع) رو که درآورد، جلوی چشم مادر، جلوی چشم عمه‌اش، جلوی چشم خانواده‌اش، دیگه چیزی به یه پوستی بند بود، با دست کَند. بابا این‌ها رو دیدن مسلمون! این‌ها رو دیدن! این‌ها رو دیدن بعد ما امروز هیچ چیزی رو نمی‌تونیم تحمل کنیم.

«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏»

صلواتی عنایت بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.

دانلود فایل wordدانلود فایل pdfدانلود صوت سخنرانی




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ هفت = 11