موضوع سخنرانی: روش های ترک گناه
عنوان بخش ۱ : ترک گناه؛ فاصله بین گناهان، مکارم الاخلاق
دقیقه ۰ تا ۵
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.
۱- شکر خدایی رو که ما رو در مسیر هدایت الهی قرار داد و اگر نمیبود این هدایت الهی معلوم نبود از کدام ناکجا آباد سر در بیاوریم. خب چون وقت گذشته و من برنامهی صحبتهام رو روی یک ساعت میبندم هرچه دیرتر شروع میکنند یعنی دیرتر میکروفون به ما تحویل داده میشه ما مجبوریم از اون ور دیرتر آره یک موقع دیرتر تموم بشه و ناراحت هم میشن. بعد خب آره چون ما دوست داریم بیشتر از مداحی برادر عزیزمون حاج آقای طاهری و بقیهی دوستان که فیض میدن استفاده کنیم، بالاخره به عنوان یک مستمع آزاد همین بغل، بعد از این جهت هم نمیخواهیم در حق مطلب نه اجحاف بشه نه این طرف، نه اون طرف، هر دو تاش مهمه.
خدمت شما عرض کنم ما در مورد یک سری اصول ترک گناه صحبت کردیم این رو بهتون بگم ها! اینها رو اگر کنار هم دیگه در مورد یک گناه اجرا کنیم گناهه تیکه و پاره است. اصلاً شک نکنید کُن فیکون میشه. یعنی فقط یک دونهاش رو اجرا نکنید. ببینید چی میگم: یعنی همین ده تا اصلی که گفتم بعد هم شما میتونید سیدیش رو گوش کنید. صوتش هم توی سایته. سایت (masaf.ir) الآن صوتش میره اونجا خوب بردارید. یک بار دیگه اصول رو پیاده کنید. در مورد یک گناه همه رو با هم اجرا کنید. شک نکنید، کن فیکونه. اصلاً گناهه راحت پودر میشه. موفقید. نمیخوام بهتون امید بدم.
اینها رو که خدمتتون میگم نمیخوام این رو بگم خطرناکه چون بعضی باز دوباره تماس میگیرند انتظار درونشون به وجود میاد، اما ما با چندین نفر پروژههای ترک گناه داشتیم. یعنی آمده گفتیم این کار رو بکن رفته برگشته نتیجه گرفته. همین جور پیشرفت کرده، پیشرفت کرده، آدم یک کسیه که من باید پشت سرش نماز بخونم. از ما هم زده جلوتر. حالا ما کسی نیستیم ها! هر چی که هستیم از ما زده جلوتر.
خب این رو عرض میکنیم یکی از اصول ترک گناه که خیلی خیلی مهمه… بعضی از گناهها رو واقعاً دوست دارم اسم ببرم بگم، این گناه اما شر میشه برای من. چون آدمهای عوضی توی مملکتمون کم نداریم. همین رو سوژه میکنند، بعداً میگن آقا! این چی چی گفت. اما دیگه خودت میتونی اون گناه رو در نظر بگیری. اگر میبینی مثلاً من روی مثالهایی که میزنم خودارضایی رو ۴ بار ۵ بار دارم میگم، برای اینکه میدونم توی جوونهامون متأسفانه یک خرده شایعه. متأسفانه یک خرده شایعه و میتونند جلوش رو بگیرند. میشه. اصلش بر این بوده که اسلام اجرا بشه و اون ازدواج کنه. اصلش بر اونه. من نمیخوام اون رو ماست مال کنم.
یکی از بچههای ما بود رفته بود پیش یک عزیزی گفته بود حاج آقا! من تحت فشارم چه کنم؟ گفته بود برو دوغ بخور. دوغ اگه اینجوری باشه اثر بگذاره که خیلی خوبه میریم کارخونه دوغ میزنیم، کلا بحث فحشا و منکر و همه چی حل میشه با دوغ. صادرات هم میکنیم. کشورهای اروپایی رو به دوغ میبندیم شکمهاشون رو مشکلاتشون حل بشه. به اسرائیلیها هم میگیم دوغ نخورند که در فحشا غرق بشن. نه نشد که! بله توی اثر تغذیهای یک خرده هست این چیزها، اما مبنا روی اینه که اصل اسلام اجرا بشه بتونه ازدواج کنه انسان. این رو من هم قبول دارم. من آدمم، منم جوونم. همون امیال که در وجود شما هست در وجود من هم هست. میفهممتون. خب فلذا فکر نکنید یک تافته جدا بافتهی [هستم]، نه! اینجوری نیست.
یکی از این اصول، اصل فاصله انداختن بین گناهانه. خوب دقت کنید. برخی هستند که برخی رذائل اخلاقی رو انجام میدن. ﻧﻤﻲتونند جلوی خودشون رو بگیرند. حالا ﻣﯽخوان ترک کنند، فاصلهها رو زیادتر کنند. بین تکرار این رذیلهی اخلاقی مثلاً هر یک هفته بوده این اتفاق میافتاده، اون رذیلهی اخلاقی هر چی بوده این فاصله رو برای دفعهی دوم بکنه ۱۰ روز. برای دفعهی سوم بکنه ۱۵ روز. برای دفعه چهارم بکنه ۲۰ روز. این فاصله رو هر دفعه چی کار کنه؟ بیشتر کنه با این کار خودش میبینه که میتونه اون رو عقب بندازه.
و خیلی وقتها سر وعدهی انجام اون رذیله میرسه خیلی جالبه میگفته من ۱۵ روز… [وقتی که] میرسه، میبینه دلش نمیاد انجام بده. خیلی جالبه میگه من که ۵ روز عقبش انداختم ۸ روز، اولش یک هفته بود ۸ روز، ۵ روز دیگه هم میاندازم عقب. آقا ماه رمضونه ۳۰ روز میاندازم عقب. این اصلاًً یاد میگیره که جلوی نفسش بتونه بایسته. میتونه موفق بشه.
دقیقه ۵ تا ۱۰
به همین سادگی که دارم میگم شدنیه. حالا فکر نکنید یه چیز عجیب غریبه نه! اصل فاصله انداختن بین چی؟ گناهان.
نه فقط گناه. آقا سیگار میکشه. ترک داره میکنه. میخواد ترک کنه. مثلاً هر روزی ۱۰ نخ می کشه این بابا. ۵، ۶ نخ می کشه. بکنه یک هفته روزی ۴ نخ. هفتهی بعد ۳ نخ. هفتهی بعد ۲ نخ. هفتهی بعد ۱ نخ. هفتهی بعد ۱ روز در میون. هفتهی بعد ۲ روز در میون. هفتهی بعد ۳ روز در میون. میبینی سر سال این آدم از روزی ۷، ۸، ۱۰ نخ رسیده به ۷، ۸ روزی ۱ نخ. خیلی پیشرفت خوبیه. و فشار هم بهش نمیاد. یعنی دقت بکنید فقط من برای این بحث گناه و اینجور چیزها نیست. برخی گفتم رذائل اخلاقی، ترک کنیم.
روزی ۵، ۶ نخ وینیستون یعنی سالی ۱ میلیون تومن پول بهتون بگم ۵، ۶ نخ وینیستون روزی، سالی یک میلیون و نود و شش هزار تومن پول میشه. خب کلی پوله. اون پول یک کلاس خیلی خوبه. تغذیه مناسبه که میتونه طرف داشته باشه برای خودش و خانوادهاش. خب؟ این رو کم بکنه آدم از حالا یک بسته هم میکشه کم کنه.
ما گفتیم ما شیعیان حق نداریم با عمرمون بازی کنیم. اون دنیا پوستمون رو میکَنَند. میگه فکر کردی تو الکی بودی؟ تو رو محب اهل بیت(ع) آفریدم، عمرت رو کم کنی! بیخود کردی! مگه دست خودت بوده؟ بیاییم جلو…
آدمهایی رو میشناسم ۶۰ سال سیگار کشیدند اما گذاشتند کنار خدا شاهده. ۶۰ سال طرف کشیده، توی هفتاد و خردهای سال سن، سیگار رو گذاشت کنار.
شهید همت سیگار میکشید. رفتند خواستگاری. مادرش گفت: پسر من هیچ ایرادی نداره جز اینکه سیگار میکشه. اون هم قول میده نکشه. برگشتند رفت چی کار کرد؟ دست تو جیب شلواری که… با لباس پلوخوری رفته بود دیگه… شلوار عادیش که اینور و اونور میره سیگار رو در آورد. گفت: نمیگذارم مادر حرفت روی زمین بمونه. همونجا له کرد تموم.
در مورد امام نقل شده! امام خمینی! امام سیگار میکشید. یک روز میگه پای کرسی نشسته بودم یه کتابی میخوندم گفتم: یه سیگاری بکشیم، بلند شدم برگشتم یا خدا! کتاب رو گذاشتم روی زمین. گفتم این چیه که به خاطر اون کتاب به این ارزشمندی رو گذاشتم زمین همون جا لهش کرد. انداختش زمین. خب اراده میخواد دیگه. خیلی وقتها ما نیاز بدنی نداریم نیاز فکریه. دیدی یکی میخواد ترک بکنه سیگار خاموش دستشون میگیرند؟ عادت کرده. فلذا مؤمن اصلاً به هیچ چی نباید عادت کنه. این رو مفصل امشب بحث میکنیم.
اصلِ فاصله انداختن بین رذائل اخلاقی و گناهان.
با این فاصله انداختن و دور کردن… نباید عهدت رو بشکنی ها! دیگه سر یک ساعت دیدی فشار بهت اومد بگو نه! من قول دادم ۲ روز یک سیگار. نشکن! خودت رو له نکن! مرد باش! موفق میشی. گفتم اصلاً چون شیبش نرمه اصلاً متوجه نمیشی. بعد الگو میشی برای خیلیها. میگن آقا بیا. من ۱۰ نفر رو بهت نشون میدم. ابوی خودمون سیگار میکشید. ماه رمضون ۲ سال پیش ترک کرد گفت: من که صبح تا ظهر نمیکشم خوب حالا ۲ روز نکشیم ۳ روز نکشیم، یهویی ترک کرد. ما پدرمون دراومد یک کاری بکنیم ترک کنه فلفل میریختیم توی سیگارش. سیگارت میگذاشتیم توی سیگارش، روی لبش میترکید. انگار نه انگار! برای اینکه روی ما رو هم کم کنه انگار نه انگار. یک دفعه حال کرد نکشید. کاش زودتر به این نتیجه میرسیدی تو. ماه رمضون.
معتاد داشتیم با تربت اباعبدالله(ع) ترک کرده. این انرژی است که ماها داریم و اونها ندارند. اینها رو دقت کنیم. اصله دیگه.
اصل استفاده از مکارم الاخلاق. این خیلی مهمه. بعضی از آدمها یک سری خوبیها دارند. در اثر تربیت ذاتی موقع به دنیا اومدن. که من اعتقاد دارم هر دو تا هست. اصلاً میبینی بچه ی دو ساله هست اما شکلات دستشه میده به یکی دیگه. یک بچه هست گریه میکنه اگر ازش بگیری. توی یک خونهاند ها! از یک ننه و بابا نون خوردهاند. اصلاً اخلاقشون فرق میکنه. این از چی نشأت میگیره؟ این از دورهی تربیتی پیش از به دنیا آمدن. مگه داریم؟ بله.
قبل از بسته شدن نطفه در اسلام تربیت شروع میشه. با نذری که شما میکنی که خدایا این بچه رو به ما بده این نذره خدا رو ضامن تربیت این بچه ﻣﯽکنه. نذر ﻣﯽکنه خدایا… می خواد نطفهی بچهاش بسته بشه میره مشهد.
دقیقه ۱۰ تا ۱۵
مراقبه میکنه. میگه یک دهه من غذای اباعبدالله(ع) خوردم، هیئت بودم غذای هیئت خوردم. این باید نطفه باشه. اثر داره.
حضرت زهرا(س) وقتی میخواد به دنیا بیاد وقتی میخواد نطفه بسته بشه، آقا رسولالله(ص) چهل شب قبلش چی میکنه؟ عبادت. ریاضت. میره خونهی فاطمه بنت اسد سلام الله علیها. اونجا حضرت خدیجه پیغام میفرسته چی شده؟ میگه: «هیچ چی تو مشکلی نداری ها! امر الهیه». بعد اون ماجرای معراج و سیب پیش میاد. یعنی تغذیه اثرگذاره. اون شبی که نطفه بسته میشه. اینها خیلی اثرگذاره. بچه میشه ۲ ساله با بچهی ۲ سالهی دیگه فرق می کنه.
اما علمای اخلاق ﻣﯽگن اکثریت این مکارم الاخلاق اکتسابی است. یعنی چی؟ [یعنی] به دست آوردنی [است]. من برای شما حدیثش رو میخونم. آقا امام صادق(ع) میفرمایند: به راستی خداوند فضایل والای اخلاقی را مخصوص انبیا گردانید پس هر که داراست باید ستایش کند میگه «یک سری فضایل اخلاقی رو مخصوص پیامبران کرده پس هر که داراست… نه پیغمبران ها! یعنی من و شما، اگه میبینید اون فضایل رو دارید باید ستایش کنید. شکر کنید. الحمدالله بگید. و هر که ندارد با تضرع بخواهد راوی میگوید «پرسیدم آنها چیست»؟
حضرت فرمود: الوَرَع؛ پرهیزگاری، القُنُوع؛ قناعت، الصَّبر؛ شکیبایی، الشُّکْر؛ مشخصه. الحِلْم؛ فرو بردن خشم، الحَیَاء؛ عفت، حیا. السَّخَی؛ بخشندگی. الشُّجَاعَه؛ شجاعت. الغِیرَه؛ غیرت، تعصب خوب. البِرّ؛ نیکوکاری. صِدْق الحَدِیث؛ نیک سخن گفتن، راستگوی بودن. الاَداءَ الاَمَانه؛ امانتدار بودن. میگه «این اونها فضایل اخلاقیه». بعضی از شما ها دارید. انشاءالله همهمون داشته باشیم. میگه شکر کنید. شکر نعمت نعمتت افزون کند. دیدی همه چیز با هم جوره؟
اما ﻣﯽگه ندارم. من آدم شجاعی نیستم ترسویم. یک خرده خسیسم. سخی نیستم. چه کنیم؟ میگه اون رو با تضرع بخواهید. همین شبها. بخواهید از خدا. بگو خدایا من شجاعت میخوام. خدایا من سخاوت میخواهم! خدایا حیا بهم بده! خدایا غیرت بهم بده! خدایا غیرت بهم بده! اینها مرد و زن نداره. حیا رو خوبه برخی از آقایون هم داشته باشند. حالا برای غیرت یک بحث دیگه داره. اینها رو دقت کنید. پس اینها چیه؟ اکتسابیه.
اینهایی که دارید و دارید قطعاً دارید. قسم ﻣﯽخورم. حقطلبی رو هر کسی که حب اباعبدالله(ع) توی دلشه، داره. «هَیْهَات مِنَّا الذِّلَّه» توی دلشه. برای همینه که اصلاً عاشق اباعبدالله(ع) شده. برای اینکه حرف زور قبول نکرد. مردونه جنگید. اونها نامرد بودند. مَرده! مردونگی داره. با مرامه. هیئتیها بامرامند. عامل نجات بسیاری از انسانها را تحقیق کردم وقت گذاشتم، با مرام بودن یافتم. خدا شاهده!
زهیر دشمن اهل بیت(ع) بود. عثمانی بود. میگفت «عثمان رو علی(ع) و اولادش کشتند». همینطور جایی که امام حسین اتراق میکرد این راه ﻣﯽافتاد. زمانی اتراق میکرد که امام حسین(ع) بره. یعنی دقیقاً عکس کاری که او میکرد، سعی میکرد اجرا کنه. امام حسین(ع) ۱۰ دقیقه باهاش صحبت کرد. منطقی براش دلیل آورد. دید همهاش تحت القاء تبلیغات منفی بنیامیه بوده. بعد ﻣﯽدونی چی گفت؟ «خداییش نامردیه این مرد رو اینجا تنهاش بذارم»، مرام داشت.
شاهرخ ضرغام، شهید ضرغام مرام داره. شاهرخ ضرغام بادیگارد کابارهها است. توی کابارهها اونهایی که بدمستی میکردند این میانداختشون بیرون. یک شبی یک زن فاحشهای بود ﻧﻤﻲخواست به اون کار تن بده گفت «چرا میخوای این کار رو بکنی»؟ گفت «پول ندارم». گفت «بیا بگیر برو». مرام داشت. (خداوند) خریدش.
ادب! اون جادوگرهایی که جلوی حضرت موسی(ع) میان عاقبت به خیر میشن فقط به خاطر اینه بهتون بگم قرآن میگه «اینها ادب اختیار کردند در مقابل حضرت موسی(ع)». حضرت موسی(ع) گفت «بندازید شما بیاندازید». [جادوگر] گفت «نه شما بفرمایید». همین! همین که به پیغمبر خدا گفتند شما بفرمایید، دستش رو گرفت برد. ادب! یکی میشه خدای ادب. اینه! ﻣﯽخرنت!
ما برای ترک گناه اون فضیلت اخلاقی که توی وجودمان هست، همون رو مبنا قرار بدیم.
دقیقه ۱۵ تا ۲۰
اون رو وسیلهی بلند شدن قرار بدیم. تکیهگاه قرار بدیم. این خیلی خوبه. اونهاییش رو هم که نداریم با تضرع با گریه بخواید بهتون میدن. خدا شاهده میدن. روایت داره ﻣﯽگه امام صادقه! من از خودم ﻧﻤﻲگم اینقدر مطمئن قسم ﻣﯽخورم برای اینکه امامم گفته.
اون حقطلبی، ادب توی خیلی از… من خودم اصلاً عاشق آدمهای با ادبم. ما خیلی از هیئتها بهم میگن بیا سخنرانی(کن). شما دیدید من نمیرم. مداح هیئت برام مهمه. مستمعین هیئت برام مهمه. اولین چیزی هم که برام اهمیت داره چیه؟ ادب.
خوب نیست آدم جلوی یک کسی بگه اما حاج آقای طاهری آدم با ادبیه. من یک حرف لغو و بیهوده از ایشون نشنیدم. باورکنید. خب بالاخره ما بوده جایی تنها با هم بودیم. تفریح رفتیم. بیرون رفتیم با هم. خب؟ من یک حرف… اما بودند عزیزانی که… خدا! باورم نمیشد. یعنی این آدم مدح اهل بیت(ع) هم میگه؟ این حرفهای سخیف و زشت داره از کلامی که حسین… یا خدا! از دهانی که گفته زینب! میشه اون حرفها رو بزنه؟ دهانی که گفته فاطمه(س)! میشه اون حرف رو بزنه؟ و داره میزنه. ادب! [اگه داشته باشی] میخرنت.
دست بذار روی همین. دست بذار روی همین که من عاشق غیرت عباسم. روی همین دست بذار ببین میکِشَنت یا نه؟ این رو مبنا قرار بده، بقیه چیزها رو کسب کن. عین یک درختی که چسبیده محکم بهش میگه بیایید! میتونی بِرسی! بسیاری از افرادی که به جاهای خاص رسیدهاند ادبِ در مقابل پدر و مادر داشتهاند. بابا داشت حرف زور میزد باباش، ادب، ادب! این که دم دستته که. توی خونه. اجرا کن! غرور میذاره؟ ﻣﯽذاره بری دست بابات رو ببوسی؟ دست مادرت رو ببوسی؟ ﻣﯽذاره؟ نمیذاره. شیطون میدونه اگه ببوسی تمومه کار. همون جا یک چیز گنده و هدیه خوشگل بهت میدن. نمیگذارند [اجرت ضایع بشه].
هدایایی که بهتون داده میشه زرنگ باشین. مثل اون بچه باشید که یک پولی دارند میده مامانش. مامان برام قایم کن. بعضیها که یک خرده پخمهاند میگیرند توی دستشون همینجور راه میرن. میان از دستشون میزنند. بعضیها یک خرده زرنگتر میشن میبرند یک جایی قایم میکنند اما اون بغل یه یارو وایستاده بعدا میره در میاره. اون که از همه زرنگ تره چی کار میکنه؟ میسپاره به مامانش، میگه: «بگیر مامان بگیر قایمش کن». یک چیزی بهتون دادند سریع بسپارید به مادر». احساس کردی هیئت رفتی دلت سبک شده بگو: «خدایا میدونم بیام بیرون این حروم لقمهی شیطون زدتش. میسپارم به مادر. میگم یا زهرا! این امانت ودیعه دست تو! لازمم شد بهم بده. هر موقع خودت صلاح میدونی. میبینی مادرت پول رو نگه داشته وقتی میخوای یک اسباب بازی بخری، دوچرخهای بخری تابستونی، مدرسهای بری، دانشگاهی بری میگی اَی! این همون پوله است؟ این برام نگه داشته. امانتداره. بسپارم به اون مادری که حرف لغو نمیزنه. اون مادری که معصومه است. حواسمون باشه پس این اصل، اصل خیلی مهمی بود ها!
حواستون باشه ای عزیز من! که استفاده از مکارم الاخلاق… ببینید ما توی دعای مکارم الاخلاق ۱۶۰ مورد رو امام سجاد(ع) بهمون یاد میده. ۱۶۰ مورد که توی ۱۲ اصل اساسی طبقهبندی میشه. ۱۶۰ مورد. بخونید ببینید چیهاست. بخواهید با گریه بخواهید اگه ندارید! من میدونم بابا! ترسویم مثلاً. میدونم آقا مثلاً سخی نیستم، ﻣﯽدونم، گریه کنم بخوام. بعد با آدمهایی از اون دست بچرخم که چی؟ یاد بگیرم، سرایت کنه در من، اثر همنشین. با آدمهای سخی بچرخم. با آدمهای که با حیا [هستند] و عفت کلام دارند بچرخم.
عنوان بخش ۲ : ترک گناه؛ حس نفرت به گناه، ترک فکر گناه
۲- مورد بعدی، حس ایجاد نفرت نسبت به گناه. اینها اصل نیستند. اینها روشاند. اونها اصول بودند. اینها روشاند. نسبت به گناه فکر کنید که چی کار داری میکنی چقدر کثیفه! وقتی شهوت بر آدم غالب میشه، اصلاً عقل و هوشش میپره. وقتی که ارضاء میشه یک لحظه با خودش میگه اَه! چی بود اصلاً این؟ اون حس رو فراموش نکن هیچ وقت. حس نفرت به گناه رو داشته باشید.
دقیقه ۲۰ تا ۲۵
توجه داشته باش به این که بابا! این لذت زودگذره. به اون لذت دائمی فکرکن! این عقله!
یک آدم بیاد بگه که بابا! ۶۰۰، ۷۰۰ هزار تومن پول بیمه نمیدم [در عوض] میرم عشق و حال. ماشینم رو بیمه نمیکنم. به این آدمها میگن احمق. چرا؟ چون هیچ آدم عاقلی ولو یک ساعت هم ماشینش رو بدون بیمه بیرون نمیره. از ساعت ۱۲ شب به بعد کمی بیمه حساب میشه میگه یک روز استفاده نمیکنه کلاً، بذار جا بیفته. چه جوری اینجا این کار رو نمیکنی؟ به خاطر یک لذت زودگذر یک ابدیت خدایی نکرده گاها گناه و آتش میخریم، گفتم شاید گناه کوچکی که من و تو میکنیم توی دومینوی خدایی اثر چی داره؟ ها! لبخند قطام! ﺑﻪ ابن ملجم بترسیم. بترسیم.
کنترل چشم و گوش خیلی مهمه. چشمتون رو یاد بدید نبینه. گوشتون رو یاد بدید، اسماع کنه اما استماع نه. اسماع شنیدنه. استماع فضولیه. حرامه. به من چه. من آدم بوده، نامه بهش دادم تایپ بکنه، بعد این، آره نخونده بود! نامه رو، باورتون میشه؟ نامه رو تایپ کرده بود ولی نخونده بود. گفته بود به من چه؟ باریکالله. بعد بهش گفتم خوش به حالت چه جوری [به اینجا رسیدی]؟ گفت: «من خیلی روی خودم کارکردم». هواناو بین «وَ» ها که فاصله میانداخت، – هاورکرافت رو میگن هوانا – هواناو رو نوشته بود هوانا وَ. [در کلمهی] هواناو، «و» رو چی دیده بود؟ «وَ» دیده بود. «وَ» بین کلمهها. گفتم: «چرا این جوری کردی؟» گفت: «من فکر کردم این «وَ» بوده». گفتم: «خب مگه [نامه رو] نخونده بودی؟» گفت: «نه». یاد داده. چشمش هرزه نیست.
هرزگی فقط این نیست که به ناموس مردم نگاه کنی که! چه دلیلی داره من ببینم که خوشم بیاد که بعداً به دردسر بیفتم؟ این رو یاد بگیریم. گفتم خونه مردم میریم چشممون رو درویش کنیم. به من چه ال سی دی (LCD) شون مارکش چیه؟ به من چه گوشی بغل دستیم، دستشه چیه؟ چه مارکیه؟ چند خریده؟ به من چه اگه دیدی [و گفتی] «اِ بده ببینم»، دلت ﻣﯽخواد، نداری هم به گناه ﻣﯽافتی یا آتیش ﻣﯽگیری ﻣﯽسوزی یا…
آها. این خیلی مهمه. ترکِ فکرِ گناه. ﻣﯽدونید دیگه؟ فکر گناه خودش چی میاره؟ گناه میاره. خدا اینقدر مهربونه فکر گناه رو گناه در نظر برامون نگرفت، اما فکر ثواب رو ثواب برات در نظر گرفته. اون دنیا پروندهات رو ﻣﯽدن دستت نگاه ﻣﯽکنی، ﻣﯽبینی حج! ﻣﯽگی خدایا من ﻧﻤﻲخوام مفتی الکی برم بهشت، قاطی شده، فرشتهها قاطی پاطی کردند، اینها… حج من نرفته بودم مال کی هست؟ بیایید این رو بگیرید. بعد ﻣﯽگن نه! یادته یک بابایی از حج اومد رفتی توی فکر گفتی: «آخیش کاش ما هم داشتیم ﻣﯽرفتیم.» نوشتیم برات.
حضرت امیر(ع) طرف اومد توی جنگ، بعد از جنگ رسید گفت… ۵۰۰ درهم سهم هرکس شد، همه رو داد، برای خودش هم ۵۰۰ درهم حضرت برداشت… معادل یک سرباز عادی! امپراطور جهان اسلام که از تونس و لیبی حکومتشه تا ترکمنستان! معادل یک؟ سرباز عادی برداشته. ۵۰۰ درهم. یکی رسید گفت یا علی خداییش من دیر رسیدم، اما دلم با شما بود. گفتم ای کاش ﻣﯽرسیدم، رسیدم دیدم تموم شده. حضرت فرمود تو با ما بودی بیا بگیر. ۵۰۰ درهم را داد. میدونید وقتی من حدیث نقل میکنم حتما به استنادش توجه دارم. اینها اتفاق افتاده. اینها چیزیه که شده. توی تاریخ ثبت شده.
اما خدا لطف کرد فکر گناه رو… بسیاری از گناهها رو میگن وصفالعیش نصفالعیش. بسیاری از گناهان که راحت انجام ﻣﯽشن چون شرایطش قبلا توی فکر؟ انجام شده. هزار بار خدای نکرده توی فکرش طرف زنا کرده. هزار بار توی ذهنش دزدی کرده. این شرایط فراهم… تا فکر گناه سراغت اومد بگو، برو گمشو، برو گمشو. «استغفر الله ربی و اتوب الیه. لا حول و لا قوه الا بالله العلی و العظیم». ها؟ سریع یک دونه چی؟ یک صلوات هم بعدش ﻣﯽفرستی و بعد دیدید نفس ولت ﻧﻤﻲکنه گفتم چی؟ یک وضو سریع دو رکعت نماز. مستحبی، تقدیم ﻣﯽکنی به روح مطهر مثلاً بزرگان و علما و صلحا و صدیقین و شاهدین و ائمه و اهل بیت(ع). تقدیم ﻣﯽکنی اصلاً اسمش رو میاری، چنان این مرتیکه رو، شیطون رو پرتش ﻣﯽکنی اون طرف که اصلاً… راهش اینه. فکر گناه…
بعد این رو هم بهتون بگم یک خبر خوب بهتون بدم، هر بار که گناه ترک ﻣﯽکنید یک هدیه ﻣﯽگیرید. هر بار! هر بار هدیه داری ﻣﯽگیری. خدا شاهده. یعنی یک حس خوبی در وجودت میاد دیدی تونستم جلوی خودم رو بگیرم.
دقیقه ۲۵ تا ۳۰
هدیه، هدیهی نابیه. بعضی موقعها یک مدت ﻣﯽگذره ﻣﯽبینی عجب هدیهای داشتم ﻧﻤﻲدونستم. طرف مثلاً ﻣﯽدیدی یک سفری رو شروع ﻣﯽکنه براش یه کولهای بستند، ﻣﯽرسه ﻣﯽبینه یک جا گیر کردند چاقو لازمه، هیچکی نداره، باز ﻣﯽکنه ﻣﯽبینه مامانش فرستادش اردو ها! خب؟ ﻣﯽبینه عجب! مادر من چه قدر به فکرم بوده! چاقو برام گذاشته. لازمه؟ بگیر! ﻣﯽگن باریک الله. اون ننهی مجید یادتونه؟ قصههای مجید، چه چیزهایی نوشت؟ چه اردویی براش بست؟ بقچه. لحاف تشک هم براش فرستاده بود. خب؟ آره.
بعضی موقعها ﻣﯽبینی داری خبر نداری. با خودت ﻣﯽگی اِ من دفعههای قبل یک نفر همچین حرفی بهم ﻣﯽزد بدجور از کوره در ﻣﯽرفتم، چرا الآن اینطوری شدم؟ تازه فهمیدی این آپشن (option) در تو نصب شده. آپدیت (update) شدی، خبر نداری. وصل شدی به اینترنت الهی. سریع سرعت هم سرعت نوری. سریع آپدیت (update) شدی. این رو بهتون بگم ها! ترک گناه خیلی مهمه.
قرآن ﻣﯽگه: «پرهیزگاران چون دچار وسوسهی شیطان شوند، همان دم متذکر شده و بصیرت یابند». همان دم متذکر… ﻣﯽگه همان دم. منِ خدا دارم بهتون ﻣﯽگم. به فکر گناه اومدی سریع متذکر شو. یعنی چی؟ یادآوری کن خدا و ذکر بگو. استغفرالله بگو. پاشو… ﻣﯽگه همان دم بصیرت یابند. خدا دروغگو نیست. همان دم ﻣﯽگه بهت میدم.
برعکس من اعتقاد دارم ترک گناه آسونه. منتها وقتی ﻣﯽخوای دشمن رو بزنی با یک چیز ﻧﻤﻲخوای بزنی. ﻣﯽدونی چی کار ﻣﯽکنی؟ توپخونه رو ﻣﯽگیم بزن، هواپیما تو برو بمباران کن، نیروهای پیاده برن، یک بلایی سر طرف میاد از ۵۰ جا ﻣﯽزنیش. این اصول رو یک جا… یک گناه رو در نظر بگیره سرش پیاده کنه ببینه چه بلایی سرش میاد؟ تار و مار ﻣﯽشه. این اصولی که گفتم یادداشت کنید. بعداً صوتش رو برید بگیرید یادداشت کنید. در مورد هر گناه تک تک برید… خب برای این باید این کار رو بکنم. برای اینش باید این کار رو بکنم. برای این… ببینید ببینید نتیجه ﻣﯽگیرید یا ﻧﻤﻲگیرید؟
من دارم ﻣﯽگم خیلیها ما با هم دیگه شروع کردیم. پروژه و پروسه ترک گناه داشتیم. پیش رفتیم. الحمدلله، لطف امام زمان(عج) شامل حال اون آدم شده. خب؟ ترک کردند. اومدند جلو. خودشون ﻣﯽگه… ﻣﯽگه فلانی من خودم رو با پارسالم قیاس ﻣﯽکنم اصلاً یکی دیگهام. هزار پله اومدم بالاتر. من پارسال این موقع عرق ﻣﯽخوردم! الآن، دهانم روزه است. به خواب شبم هم ﻧﻤﻲدیدم… خب چی جوری تونسته ترک کنه؟ همین اصول رو آروم آروم پیاده کرده. خواسته.
اصلیش اون نیت و خواست ترک گناهه. اصلاً توبه کی محقق ﻣﯽشه؟ وقتی که تو نسبت به اون گناه که یادت ﻣﯽافتی اون شیرینی توی دلت احساس؟ نکنی. بگی غلط کردم خدا! ماها هیچ کدوممون دوست نداریم گناه کنیم الحمدلله. ما ارادهی ترک گناه نداریم. اون هم ﻣﯽگیریم. باید پرورش بدیم خودمون رو.
عنوان بخش ۳ : ترک گناه؛ مدیریت و برنامه ریزی، روزه گرفتن
نساء (۵۷)
۳- مدیریت زمان و برنامهریزی داشتن یکی از دلایل اصلی گناه نکردنه. آدم بیکار؟ گناه ﻣﯽکنه. بیکاره، یک اینترنت بچرخیم. ۷ ساعته از این سایت مستهجن میاد ﻣﯽره توی اون سایت مستهجن. این کلیپ رو نگاه ﻣﯽکنه، اون عکس رو… سرخ شده. چشمهاش قرمز شده، موهاش سیخ شده، بابایه هم میاد نگاه ﻣﯽکنه: «مقالهات تموم نشد باباجان؟» «نه هنوز یک ساعت و نیم دیگه…» ﻣﯽگه بچهام رو فرستادم دانشگاه چه مقالهای هم داره کار ﻣﯽکنه! حالا مقاله کار ﻣﯽکنی چرا چشمهات سرخ شده؟ آها. این جوریه. آدم بیکار. کسی که وقتش پر باشه، گناهش هم کمتر ﻣﯽشه. چی ﻣﯽگن؟ ﻣﯽگن آی جوونها بیکاری، اینها ﻣﯽریزند معتاد ﻣﯽشن، ﻧﻤﻲدونم چی… همین درمیاد دیگه.
آدمی که کار داشته باشه، ﻣﯽره خسته و کوفته ﻣﯽافته. اصلاً حوصله نداره این شر و ورهای تلویزیون هم نگاه کنه حتی. ﻣﯽره ﻣﯽخوابه. ﻣﯽزنه نسیم یک چهار تا جنگولک بازی در میارن ﻣﯽپرند اینوَر، ﻣﯽپرن اونوَر، خوابش ﻣﯽگیره تموم ﻣﯽشه ﻣﯽره. این جوریه. این جوریه. مدیریت زمان اگه نداشته باشی… به خدا آدم بیکار همین جوریه. نذار بیکار بشی. نذار توی خونه تنها بشی. نذار توی خونه بیکار بشی. جوون! برو کلاس ورزشی، یک کلاس هنری، یک چیزی، آموزشی، یک چیزی یاد بگیر. یک کتاب بردار بخون! کتاب هم اگه ﻧﻤﻲخواهید بری توی خونه تنها بخونی، پاشو برو پارک بشین بخون. والله. دردسره پارک؟ ﻣﯽفرمایند پارک هم دردسره. خب اون پارکه ﻣﯽشه «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» (نساء/۵۷، نساء/۱۲۲، مائده/۱۱۹، تغابن/۹). اون درختها هستند، اون جویه هم هست و هر از چندگاهی هم یک حوریهایی هم میان رد میشن.
یه عزیزی ﻣﯽگفت بیا بریم بلاروس کار فرهنگی کنیم. آماده است، اینها اینجا کار فرهنگی کنند و فلان و این جور چیزها… بعد رفته بود. خیلی هم از بلاروس تعریف ﻣﯽکرد. از مثلاً ﻣﯽگفت جمعیتشون کمه. نگاهشون به ایرانیها مثبته. فلان…
دقیقه ۳۰ تا ۳۵
داشت صحبت ﻣﯽکرد. بعد گفتش که فقط یک مشکلی داره. گفتم چی؟ گفت ما بریم اونجا بگیم بیا مثلاً آدم باش، مسلمون شو که بری بهشت که چی؟ که مثلاً حوری بهشتی گیرت بیاد؟ که بعد حوری چه شکلیه؟ بعد بگیم دو متر قد داره، موهاش تا کمرشه، بابا همین الآن ریخته اونجا که. خب؟ (خنده استاد) نه عزیزم! ﻣﯽگه یک تار موی حورالعین بیفته روی زمین همه غش ﻣﯽکنند. آره. اون قابل درک نیست. اینها که چیزی نیست اینها. گور به گور شدهها، چرا ﻣﯽخندند؟ خوششون اومده. واویلا. آره همه این کارهاند. همه اینقدر اهل عبادت.
ﻣﯽگه علامه طباطبایی داشت نماز ﻣﯽخوند، توی مسجد کوفه بود، نجف بود، کجا بود داشت نماز ﻣﯽخوند، حورالعین با جام شراب بهشتی اومد جلوش، نماز که تموم شد گفت اللهاکبر. سر رو برگردوند این طرف اومد اینجا. گفت اللهاکبر. سر رو برگردوند… سه باری که سر منحرف ﻣﯽکنند از قبله. گفت اللهاکبر. قهر کرد رفت. دلش شکست. علامه طباطبایی ﻣﯽگفت ناراحت شدم از اینکه دلش رو شکوندم. حوری بهشتی اومده روی زمین تحویلش ﻧﻤﻲگیری؟ «ﻣﯽخوام نمازم رو بخونم برو پی کارت». اینجا یارو داره ﻣﯽره… دیدیم اینقدر ﻣﯽخورند توی تیر برق. همین جوری ﻣﯽره. آخه گفت نگاه اول حلاله. آره. سر رو ﻣﯽاندازی پایین، این دومی پدرسوختگیه. گفت: «ﻧﻤﻲشه نگاه اول رو نندازیم نگه داریم؟» که گناه هم نکنیم؟ همین جوری مثل جغد نگاه کنیم؟
یه بابایی رفت طوطی بخره این کاره نبود، بهش جغد انداختند. بجای طوطی۵۰۰ هزارتومنی جغد۴۰ تومنی بهش انداختند. بعد یارو ۶، ۷ ماه بعد دیدش گفت عزیزم طوطی بالاخره یاد گرفت حرف زدن رو؟ این هم گفت: «نه ولی خیلی دقت میکنه.» چشمهای جغد رو دیدید؟ «فعلاً چیزی یاد نگرفته»، اینجوری…
مورد بعدی عزیزم! روزه گرفتن، روزه گرفتن، ماه رمضونها فقط ﻧﻤﻲگم ها! دوشنبهها و پنجشنبهها نه، هر هفته روز روزه بگیرید. خیلی اثر داره توی ترک گناه. اثرش رو میگم چیه. به خاطر تو دهنی خوردن نفسه. نه فقط ماه رمضون. برعکس ماه رمضون یک خرده مراعات میکنند. حالا قبلاً که بیشتر مراعات میکردند که روزهداره جلوش چیزی نمیخوردند. غیر ماه رمضون خیلی تابلو راحت میخورند، حق هم دارند، اون موقع نفس بیشتر اذیت میشه، از اون جهته. البته خود روزه اثر داره ها! خب؟ یعنی شهوت رو کم میکنه. اما اینی که نفس آدم بشه.
من سریع میخوام اون رو بگم. چون امشب عید شد نمیدونیم چی شده؟ نشده که ها؟ تمومه. فردا روزهایم؟ ﻣﯽگه آخر ماه گفت: «بریم ماه شوال رو ببینیم». دید یک تار موییه دیگه. گفت: «خدا بگم چی کارت کنه ببین با خودت و ما چه کردی!» ماه لاغر میشه دیگه. نخ میشه. این هم نخ شده بود. آره گفت با خودت و ما چه کردی.
این رو دقت کنید که گفتم ازش راحت نگذرید ها! روزه برنامهریزی کنید مثلاً پنجشنبههای هر هفته بگیرید. یک هفته درمیون. ماهی یک روز اما بگیرید. پیشنهاد میکنم. خیلی اثر داره. خیلی اثر داره. یک روز روزه بگیرید.
روزه مستحبی هم بگیرید که تا قبل از ظهر هر کی بهتون تعارف کنه چیه؟ اصلاً مستحبه که بشکنی روزه رو. متوجهی؟ تعارف کردند بشکنی. مستحبه یعنی ثواب اون بیشتر از اون ردّ احسانه. فهمیدی؟ ردّ احسان اینقدر بده! ﻣﯽگه «لا یُرَدُّ الاحسان الا الحمار. لا یرد الاحسان الا البخیل» میگه «جز آدم بخیلی و اون یکی که گفتم حمار، کسی که احسان رو رد نمیکنه». بعد از ظهر دیگه نمیتونی بشکنیش. میتونید اگر میخواهید نشکنیدش نذر بکنید. نذر دیگه واجب میشه براتون. اون بحثش فرق میکنه دیگه. میخوام بگم راه داره. آقا… بله بله. روزه اصلاً میگیرم ثوابش رو تقدیم میکنم به اهل بیت(ع). چرا نشه؟ اصلاً اگه میخواهید ماندگار بشید، هر چی کار خیری انجام بدید به نیت اهل بیت(ع) انجام بدید. خودت رو کلاً بگذارید کنار. از من و شما هیچ چی در نمیاد. جاودانه میشید. هر کس اهل بیتی شد جاودانه شد.
عنوان بخش ۴ : ترک گناه؛ یاد مرگ
۴- مورد بعدی یاد مرگه، یاد مرگ. یاد مرگ اثر بسیار بسیار در ترک گناه داره. روایتهای مفصل داریم. آقا قبرستون زیاد برید. پنجشنبهها برید. برید این قبرهای خالی رو نگاه بکنید، قدم بزنید، بگید من اینجام. من اینجام. همینجا یک شب هم من میخوابم. برید این بهشت زهرا رو ببینید اینها رو میارن، غسل میدن. برید اونهایی که خانوادهشون اجازه میدن برید غسل رو نگاه کنید. بله استحباب شدید داره. هم دفن بکنی هم خودت بشوری. نه که نگاه کنی فقط. برید نگاه بکنید ببینید تا یک ماه (restart) ریاستارتِ ریاستارتید.
دقیقه ۳۵ تا۴۰
یک نواری بود سیاحت غرب. آره این ملت گوش میکردند آقای قوچانی. تا یک ماه اینها همه آدم بودند. آره، میگُرخیدند دیگه. همونجوری. آقا! ما داشتیم اشتباه نکنم جایی خوندم اشتباه نکنم چون در مورد معصومه یک خرده با ترس و لرز دارم میگم که امام سجاد(ع) نگین انگشترشون موت بود. موت، مرگ! که هر بار من این انگشتر رو دائم دستمه، موقع توی قنوت چی؟ میچرخونیم، نگاه کنیم، یاد مرگ بیفتیم. من دوستی دارم که عکس قبرستون، اون قبرهای خالیش رو زده توی اتاقش، میگه یادم نره. اصلاً آدم چموشی میکنه وقتی مرگ یادش میره. والله. اصلاً ذات انسان چیه؟ میدونی مشکل اصلی یهودیها چیه؟ قرآن میگه. سوره جمعه میگه. میگه: اینها مرگ از یادشون؟ رفته. ببین چه لنگ و لگدی دارند میزنند پدرسوختهها! این صهیونیستها! اینها از همین… یاد مرگ خیلی مهمه.
مولا علی(ع) فرمود: یاد کنید در هم کوبنده لذات را و تیره و تلخکننده شهوات را و دعوتکننده جداییها را. یعنی چی؟ الموت! گفت یاد کنید. زیاد یاد کنید. حضرت نگاه بکنید توی کلام شریفشون چقدر یاد مرگ هست. چقدر هست! اثر داره. یادمون نره. بابا! بشینیم یک کم نگاه کنیم فیلمهایی هست که توی اینترنت هست، آپلود کردند از مرده شستن، میگه یه روزی من هم همینجوری میافتم روی تخت جووناند. برید ببینید توی قبرستون چقدر نوشته جوون ناکام. به والله قسم اینها هم نمیدونستند یک دقیقه دیگه قراره بمیرند. مثل من و تو سرمست زندگی بودند.
الآن فکر میکنی بمیری یک دقیقه دیگه؟ نه. اون هم فکر نمیکرد. وقتی از موتور خورد زمین، اون هم فکر نمیکرد وقتی داشت از خیابون رد میشد، اون هم فکر نمیکرد وقتی سکته کرد افتاد. سرمست زندگی بود. مرگ ویژگیش خِرمال کردنه! راه بازگشت هم خدا شاهده نداره. هی توی قرآن میگه. میگه: «منت میکشند بگذار برگردیم». این چرت و پرتهایی که تلویزیون نشون میدن نگاه نکن یک روحه میره، میچرخه، اونجا میره، کل سیر و گُلکهاش رو میکنه دختربازیش رو میکنه و نمیدونم فلان. بعد دوباره برمیگرده آی من آدم شدم. این خبرها نیست! خِرمال میکنند!
حضرت نوح(ع) گفت بگذار برم توی سایه بشینم. گفت نه! وقتت رسیده. برم توی سایه. حضرت سلیمان(ع) به عصا تکیه داده بود گفت بابا! اینجوری آااا. همین! گفت نه. وقتت رسیده. سلیمان نبی(ع)! که مُلکت معروفه. من اندازه اون هدهد حضرت سلیمان(ع) هم دخل و تصرف توی هستی نداریم، انگار دنیا… یک جوری سرمستانه زندگی میکنیم، چه طوری میخوایم بمیریم ما؟ مرگ! شوخی ندارند. با یاد مرگ… وقتی نکیر و منکر بیان بالا سرت، سؤال پیچمون بکنند، وقتی ببینیم همه رفتند یک اشکی ریختند، اون هم به خاطر خودشون گریه کردند. به خاطر دلتنگیهای خودشون. اونها وقتی ماشینشون رو هم گم کنند، گریه میکنند. به تو عادت کرده بودند. یکسال بعد هم یادشون میره. میذارند، تو میمونی و اعمالت که تجلی پیدا میکنه در قالب اون عذابهایی که به سراغت میاد.
عزیزمون دیشب فرمودند: محب اهل بیت(ع) آتش دوزخ نمیبینه، من به شما بگم ایشون منظورشون احتمال بسیار زیاد این نبود. محب اهل بیت(ع) در جهنم خالد نمیشه. یعنی دائم توی جهنم نمیمونه. روایت میگم تنتون بلرزه. میخوام تنتون بلرزه. حضرت امیر(ع) فرمود امیرالمؤمنین، من نمیگم حرف علیه! سختتونه؟ به امیرالمؤمنین(ع) اشکال وارد کنید. حضرت فرمود: «برخی از محبین ما هستند که ۳۰۰ هزار سال از عذابشان در بالاترین طبقه دوزخ میگذرد، آنگاه ما اجازه شفاعت مییابیم!» محبه اما نماز نخونده. محبه اما زنا کرده. محبه اما دزدی کرده، مُحبه اما نزول خرده. خالد در جهنم نمیشه. ۳۰۰ هزار سال هم نمیدونیم به این سالها گفت آقا یا به اون سالها؟ سالهای این دنیا یا اون دنیا؟
۵ مرتبه تسویهات میکنند توی همین دنیا، اگه گناه کرده باشی، صافت ﻣﯽکنن. خوش به حالت که توی همین دنیا با بلایا و مصیبتها صاف بشی. نشه، لحظه مرگ. آخ آخ میگه مثل پنبه از خار مغیلان کندنه. خیلی سخته خیلی سخته!
نشدی؟ بهشت یا جهنم برزخی. تا روز قیامت یک جا هستی دیگه. بهشت برای خوبها که پاک شدند. جهنم برای کی؟ اون بدها. خطاکارها. محب اهل بیته ها!
دقیقه ۴۰ تا ۴۵
توی دنیا پاک نشده. میره بالاتر. پاک نمیشه، روز حشر! گفتم مثل تیر توی تیردون دنبال یارو میگردی و اون داستانها. زبون طرف در اومده توی اون هیر و ویر. زیر دست و پاها گیر کرده. چی بوده؟ غیبت میکرده. نمیتونه بکشه. شکم یارو گنده، دو، سه متر روی زمین کشیده میشه، شکمباره بوده. میره خونه میبینه خانومش اون غذای مورد علاقهاش رو درست نکرده اخلاقش یک چیز دیگه میشه. شکمباره است این آدم، شکمپاره میشه اونوَر. اونجا صاف نشدی؟ خیلی اوضاعت خرابه. ۴ مرحله گذروندی میری بالاترین طبقه جهنم. بالاترین بهترین جاشه. توی اون ۷ تا هرچی پایینتر بیای دَرَکاته. بَدتره. میگه: ۳۰۰ هزار سال.
امام صادق(ع) فرمود «لَنْ تَنَالُوا شِفَاعَتُنا مَنِ اِسْتَخَفَّ بِالصَّلاه»؛ «کسی که نماز رو سبک بشمارد شفاعت من امام صادق نمیرسه». نمیرسه، بابا! میفهمی؟ نمیرسه. لن توی زبان عربی نفی الی الابده. تا ابد دیگه نمیتونم کاری کنم من امام صادق. بابا! دستم رو باز بذار! بخون! شوخی داره؟ این خدا رو به خدایی قبول نداشته سجده نکرده به خدا.
شیطان که رانده شد به جز یک خطا نکرد خود را به سجده آدم رضا نکرد
شیطان هزار بار بهتر ز بینماز او سجده را بر آدم و این بر خدا نکرد
خدا رو به خدایی قبول نداره، بره بهشت؟ بهشت کجا بره پس؟
عشق به اهل بیت(ع)، عشق به حسین علیهالسلام ما رو شبیه به اون میکنه. این محبت واقعیه. به نظر من جز ولدالزنا کسی نمیتونه بغض اهل بیت(ع) رو داشته باشه. مگه چه بدی کردند؟ چه ایرادی داشتند که یکی بَدِشون بیاد از اهل بیت(ع) ها؟ چه ایرادی داشتند؟ اصلاً محبوب دلهایند. مسیحی، یهودی، گبر، کافر. اسم اباعبدالله(ع) میاد شُرشُر اشکها میریزه. این داستان امام حسین(ع) چیه؟ برات ﻣﯽگم حالا. تو با شریک کردن خودت در مصیبت داغ فرزند اباعبدالله(ع) کَاَنَّهُ خودت داغ فرزند دیدی. گناههات رو پاک میکنی بدون اینکه داغ فرزند؟ ببینی. به خاطر همین میگه «لَقَد عَظُمَ مَصَابِی بِکُم» میگه: «مصیبت منه، علی اکبر به میدان رفته».
چرا من اینقدر دست گذاشتم؟ خیلی هم خوشحال شدم حاج محمد آقا این کار رو کرد که حضرت رباب روضهاش بلد (bold) بشه؟ توی چشم بیاد؟ [اگه] من بودم، یک شب محرم رو می گذاشتم [به نام] شب حضرت رباب. میدونی چرا؟ چون خواهر شهید داریم توی کربلا. دختر شهید؟ داریم، همسر شهید هم بیایم کار کنیم. بذار اون هم احساس کنه من هم همسرم رو توی این مصیبت از دست دادم. بذار پاک بشه با این اشکها. اینه که یاد اباعبدالله(ع) گریهاش پاک میکنه، ذوب میکنه. والله ذوب میکنه. احادیث کامل الزیارات رو بخونید مال ابن قولویه [هست] که اصلاً، اصلاً یک چیزی که ما میخواهیم توی شیعه بگیم سندش قویه میگیم سند کامل الزیارات. سندش محکم. ببین چه چیزهایی نقل…
یک قطره اشک، ادای گریه در آوردن، ادای گریه در آوردن رو ﻣﯽگه بخشیدم. تباکی این نیستش که از سر ریا گریه کنی ها! نه. اشکت نمیاد اما دلت شکسته، سر تکون میدی اما اشک نمیاد. ایرادی نداره. بعضی موقعها هم آدم مشکل بدنی پیدا میکنه، گریهاش نمیاد. کم آبی داره بدنش گریهاش نمیاد. سردیش میکنه، گرمیش میکنه، اثر داره. اثر داره عزیزم!
عنوان بخش ۵ : ترک گناه؛ محبت خدا، پرهیز از دنیادوستان
ق (۱۶) صافات (۱۰۷) شعراء (۲۲۷)
۵- تقویت محبت خدا. آقا! یه سؤال. یکی میاد سراغ امیرالمؤمنین، علی علیه السلام، کسی که نعوذ بالله، زبان من لال، فکرش رو هم نمیشه کرد، اما مجبورم برای اینکه مطلب جا بیفته بگم. بیاد، کسی باشه که سر امیرالمؤمنین(ع) رو شکسته باشه، دستش رو شکسته باشه، پولش رو دزدیده باشه جسارتهای فراوان کرده باشه بیاد بگه: یا علی(ع) ببخش! حضرت امیر(ع) میبخشیده یا نه؟ کما اینکه بخشیدند، درسته؟ چطور شما قبول میکنید که علی(ع) میبخشه خدا نمیبخشه؟ میگه: هر آینه اینهایی که دارند گناه میکنند اگه میدونستند چه شوقی بهشون دارم، هر آینه جان میدادند. قالب تهی میکردند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» (ق/۱۶) من از رگ گردن بهتون نزدیکترم. تو از خودمی چی کار داری میکنی؟ این شیطون حرفش رو گوش نکن. تو از مایی، کجا داری میری؟ به این محبت خدا فکر کنیم به چی بفروشیمش؟ به یک نگاه هرزه؟ به یک عرق کثیف؟ به چی بفروشیمش؟
یاد محبت خدا رو تقویت کنید. این یکی از روشهای بسیار مهمه. به این فکر کنید که خدا عاشقمه.
دقیقه ۴۵ تا ۵۰
با خدا حرف بزنید بگو خدایا: فقط به عشق تو این گناهه رو نکردم. ببین داره زنگ ﻣﯽزنه ببین آ آ ریجکت.(Reject) فقط به عشق تو، فقط به خاطر تو. ببین اون لحظه نور به دلت ﻣﯽباره یا نه؟ ببین یه حس کرامت نفس بهت دست میده یا نه؟ دست میده. امتحان کنید. بگو فقط به خاطر تو، حرف بزنید با خدا بابا! حرف بزنید باهاش. به موسی(ع) گفت… (امام سجاد(ع) نقل ﻣﯽکنه)، ﻣﯽگه: «خدا به موسی(ع) وحی کرد کاری کن آفریدههای من، مرا دوست بدارند». دوست دارم دوستم داشته باشند «و خلق را محبوب من ساز». گفت: «یک کاری کن محبوب من باشند». موسی(ع) عرضه داشت: «پروردگارا! من چگونه این کار را انجام دهم؟» فرمود: «نعمتهای ظاهری و باطنی مرا یادآوری کن براش»، ظاهری آ نگاه کن، باطنی اون چیزهایی که دارند، بگو ببین چقدر دوستم داره من رو محب اهل بیت(علیهم السلام اجمعین) آفریده. فکر کن من اگه توی کره به دنیا اومده بودم، توی آمریکا به دنیا اومده بودم حسین(ع) نداشتم، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» عجب خطری از روی سرم رد شده! الحمدلله خدایا شکر.
یه معلولی توی خیابون میبینی، امام باقر(ع) میفرماید: شکر کن سریع خدا رو. اما نه اینکه او بشنوه ها! او هم احترام خاص خودش رو داره. حساب کتابش جداست. داریم که اون دنیا که بعضیها میگن: «کاش معلول میبودیم»، وقتی گناه چشم رو میبینند میگن: «کاش کور بودیم»، گناه پا رو میبینند میگن: «کاش پا نمیداشتیم». خدا دوستش داشته اون هم. بگو: الحمدلله چقدر دوستم داری! شکر.
به روز نیک کسان زنهار تا که غم مخوری بسا کسان که به روز نیک تو آرزومندند
بیانصاف! ببینید مردم غزه امنیت ندارند چه جورین؟ خوبه خدای نکرده پدرت رو اونجوری از دست بدی، برادرت رو از دست بدی، عزیز از دست بدی، آی پدرها! آی مادرها! بچه کوچیکت جلوی چشمت پرپر بشه خوبه؟ نعمت بهت نداده؟ باید بگیره تا بفهمی که نداری؟ نعمت سلامتی دندون رو نمیدونیم. تا درد میکشیم میفهمیم، باید بگیره؟ «نِعْمَتَانِ مَجْهُولَتَان». دو تا نعمت هستند مجهولن: «اَلسَّلامَه وَ الاَمَان». امنیت و سلامت.
پرهیز از برخورد با اهل دنیا
مورد بعدی که نقل شده.
سعی کنید با دنیادوستها زیاد برخورد؟ نداشته باشید. رسول الله(ص) فرمودند، آقا رسول الله(ص) میفرمایند: به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته. روزی مکدر میشود. روزی ۷۰ مرتبه فقط استغفار میکنم که آن زنگار کنار رود. یعنی من به خاطر کار تبلیغی که دارم میکنم هی باید با این رؤسای قبایل و این اهل دنیا برخورد کنم. احساس میکنم سنگین شدم. قلبم زنگار گرفته، سریع میام ۷۰ تا استغفرالله میگم. استغفار میطلبم. که بله با یه نفر بچرخی که صبح تا شب دغدغهاش این پول رو از اونجا بگیرم بدم به اونوَر. از اینجا بگیرم بدم به اونوَر… اصلاً تو هم دغدغهات این میشه، میبینی برات مشکل داره نچرخ. یه خرده برو پایین شهر، برو توی اون زاغهنشینها، برو توی حلبیآبادها! بچرخ ببین. بعد اون وقت میگی: الحمدلله، اینها نکته است.
مورد دیگه (من باز هم امشب نمیتونم تمومش کنم. فردا… فردا که عید نیست؟ شب عیده. شب عید هم برنامه دارن آره هستیم انشاءالله و همین بحثی بود که امشب ﻣﯽخواستم بگم یعنی این اصول ریز هم گفتم بگم و اون… من میرسم بگم و اما اون مهمه از دستم در بره حیف میشه چون اصل مطلب همین آخریه است که میخوام بگم.)
یعنی روش افسار انداختن به نفسه. دیگه اون به حرفت گوش بده. بعد جالبه! نفست رو تربیت میکنی چی میخواد؟ گناه نمیخواد. ثواب میخواد. آقا! نفس همچین چیزی میخواد؟ بله! نفسِ مثبت.
شما یه حیوونی که سواری حیوونی که رام نیست چموشه، سوارش میشی اینقدر جفتک می اندازه و لنگ و لگد میاندازه در و دیوار رو گاز میگیره. پرتت میکنه پایین. میبردت ناکجا آباد، میبردت جنگل و فلان! یه بار ما سوار یه الاغی شدیم گفتن: این الاغه یه خرده چموشه. گفتم: الاغه مگه چیه؟ نشستیم و الاغه خیلی الاغ بود. این رفت زیر درخت قد خودش رو در نظر گرفت که از زیر درخت رد میشه ما گیر کردیم توی اون شاخهها. گفتم: انصافاً الاغی. یه چیزی گفتن اونهایی که گفتن میدونستن اسمت رو گذاشتن الاغ. خب نمیفهمه اما اون مرکب رو میبینی آقا! تربیت میشه. مرکبی میشه! از بعضی از آدمها بیشتر میفهمه. بتاز طرف آدم میره وامیسته وفادار میشه به آدم.
دقیقه ۵۰ تا ۵۵
یاد میگرفتن مرکبها که…
در مورد اباعبدالله(ع) نقل شد دیگه. این ذوالجناح یاد گرفت. اصلاً ماجرای گودال فکر کردید برای چیه؟ این یه آموزش دیده بودن اینها. این فهمید که سوارش دیگه ناکار شده. اون حروم لقمه اون تیری که زد تیر کاری بود. هدف گرفت وقتی پیراهن آقا(ع) رو آورد این عرق پیشانی رو پاک کنه، زد. ولش کن نمیخوام روضه بخونم، این اومد رفت توی گودال. برای چی رفت تو گودال؟ برای اینکه سوارش، یک ارتفاع میاد بالا بغل گودال این بغل گودال این سوارش راحت بیاد پایین. چه میدونست که همون گودال کار خودش میکنه؟ و همون گودال داستانها خواهد داشت. اون گودال خیلیها رو دلهاشون رو قراره توی تاریخ بلرزونه، چه شد؟
قبلاً ها این کربلا این گودال درش باز بود. کسانی که رفته بودند یادشونه بعد. اخیراً بستن،. آدم وقتی میرفت اونجا قرار میگرفت و من گفتم چرا اینجا نمیذارید آدمها زیاد بمونن؟ من از این خادمه پرسیدم باهاش رفیق شده بودم. گفت: «اینجا میان نمیدونم یهو چی میشه قاطی میکنن با سر میکوبن توی دیوار خون میریزه اینجا ما مجبوریم نجس میشه هی بشوریم و بسابیم و ببریم و… برای همین دیگه… میرفتی نمیذاشت بشینی میگفت آقا! برو بیرون برو بیرون.
چه داستانی داشت اون گودال؟ وقتی ابراهیم(ع) اسماعیل(ع) رو به قربانگاه برد، اسماعیل(ع) هم باادب بود، گفت: «دست و پام رو ببند دست و پا نزنم یک وقت مهر پدریت فعال نشه»، بگی که بابا جان خدایا نتونم. رفت به قربانگاه نبرید چاقو. چاقویی که اونجا هم نبرید. ابراهیم(ع) هی چاقو رو تیز کرد دید نمیبره. یه گوسفندی رو خدا فرستاد گفت: «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» (صافات/۱۰۷) خیلی بیانصافی اگه بگی این ذبح عظیم یعنی گوسفند ها! توهینی به حضرت اسماعیل(ع) کردی. گفت: یک ذبح عظیمی میاد از اولاد همین. «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» (صافات/۱۰۷) آن قربانی عظیمی که از اول خلقت وعده دادیم این اسماعیل(ع) نیست. از اولاد همینه.
هر آنچه که بر ابراهیم(ع) اتفاق نیفتاد نمیدانم چرا بر رسولالله(ص) اتفاق افتاد؟ بر اهل بیت(علیهم السلام اجمعین) اتفاق افتاد. وقتی با حضرت ساره(س) به مصر رفت. این فرعونی وقتی ﻣﯽخواست دست دراز بکنه سمت معجر حضرت ساره، دستش گیر کرد فرعون. گفت: «داستان تو چیه؟» گفت: «من پیغمبرم من ابراهیمم…» گفت: «برو»، گفت: «برو». هر آنچه آنجا اتفاق نیفتاد چه داستانی بود… اتفاق افتاد؟ اصلاً عجیب بود، اصلاً بیا بدتر برات بگم، اونجا نبُرید این بابا مُصِّر بود بر بُریدن. چون اینجا هم نبرید. اصلاً از اون هم بیشتر بهت بگم: هر آنچه برای بقیه اهل بیت(علیهم السلام اجمعین) اتفاق نیفتاد اینجا اتفاق افتاد. گفت:
الهی! بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر برایت، بلکه از سر بهتر آوردم
علی(ع) انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم
برای آنکه همدردی کنم با مادرم زهرا(س) برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم
دیدی مداحها روضه میخونن؟ روضه خونها روضه میخونن چی میگن؟ میگن: «یا امام کاظم(ع) بدنت رو توی برگ گل غرق کردند، کجا بودی اون روز؟» ﻣﯽگن: «یا معصومه! سلام الله علیکِ! ها! این مردم ازت حمایت کردن. جا بهت دادن. وقتی فهمیدن رحلت کردی آمدن دورت گرفتن. ضریح ساختن. کجا بودی؟ چه کردند با عمه سادات؟» اصلا این داستان عجیبه. برای همین میبخشه. ما در مصیبت اباعبدالله(ع) با این همزاد پنداری که میکنیم بی آنکه آن مصیبت بر ما مستولی شده باشد، بخشیده میشویم.
اینه میشه درب بخشش الهی. رحمه الله الواسعه. استدلال قرآنی دارم عزیزم. به گناههات فکر کن به خدا فکر کن، به حسین(ع) فکر کن. از اینجا یکیتون با گناه بیرون نمیرید. همین که گفتم.
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعرا/۲۲۷) تعجیل در فرج آقا امام(عج) زمان صلواتی عنایت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.