موضوع سخنرانی: شناخت حملات شیطان
عنوان بخش ۱ : لزوم شناخت شیطان و حمله های او
نساء (۷۶)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
دقیقه ۰ تا ۵
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
أعوذُ بِالله مِنَ الشَیطانِ اللَعینَ الرَّجیم.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.
سلام علیکم و رحمه الله
۱- خب ما با توجه به اینکه هرچه حساب کردیم دیدیم اصلاً نمیشه برسیم بحث رو جمع کنیم، دیگه بدون مقدمات و خیلی سریع بحث رو شروع میکنیم.
ما دیشب در مورد این صحبت کردیم که شیطان به هر حال اومد برخلاف اون حرکت خلقت بایسته، اذیت خودش رو برسونه اما در پازل خدا تعریف شد و وسیله… شیطان با تمام ملعون بودنش و ما هیچ علاقه و حبی هم به این ملعون نداریم، تأکید میکنیم و لعنتش هم میکنیم؛ «لعنه الله علیه». اما با این وجود میگیم حتی در پازل یک شیعه (شیعه اثنیعشری) شیطان هم میتونه وسیله رشد ما باشه. یک شیعه، ویژگیش اینه که هیچ چیز شیعه رو نمیتونه توی بن بست بذاره، هیچچیز. ۱۴ سال بندازنت توی زندان انفرادی، برنامه داری برای اون ۱۴ سالی که توی زندانی چون امامِت داشت. تبعیدت بکنند یک جای دیگه میتونی کار بکنی چون امامِت رو تبعید کردند. حبس در منزلش بکنند مثل امام حسن عسکری(ع) توی پادگان نظامی بود (یعنی خونه حضرت توی منطقه نظامی بود) میتونی کار بکنی. آقا ۳۰.۰۰۰ نفر حمله کنند به ۷۰ نفر، میتونی کشته بشی، اما اینقدر قشنگ این سناریوت رو بچینی که تو پیروز ماجرا باشی. خب؟
شیطون «الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا» (نساء/۷۶) راهشناسه ها! شیطون هم صراط مسقیم میشناسه، اصلاً راه رو باید بشناسی که بیراهه معرفی کنی، منتها اگه برای کسی که بتونه وصل بشه و گفتم این بند و بیلهایی که ازش آویزونه باز بکنه که او نتونه بِکِشَدِش دیگه هیچ غلطی نمیتونه بکنه. نهایت کاری که دیگه میکنه چیه؟ شما رو بین دو تا خیر مخیّر میکنه؛ این ۱۰۰ تا ثواب داره، این ۵۰ تا ثواب، میفرستت سمت۵۰ تایی، که کمتر ثواب جمع بکنی.
و بیشترین جایی که شیطان حضور پیدا میکنه، جایی است که داره برای آقا صاحبالزمان (عج) کار میشه و صحبت میشه و یک اتفاقی داره میافته.
به چند جهت:
اول اینکه گردن این ملعون قراره زده بشه، نگرانه.
دوم اینکه با ثوابترین و پرثوابترین کارهاست، دوم هم اینه. حداقل به این دو دلیل بیشتر از همهجا فُرس (force) میذاره، انرژی میذاره تا بتونه ماجرا رو تغییر بده.
در مورد این صحبت کردیم که ما روشهای حمله این رو میآیم بررسی میکنیم که بتونیم خوب دیوار دفاعی بچینیم. زمینی حمله میکنه، هوایی نباید دفاع کنی! هوایی حمله میشه کرد، اون یه چیز دیگه است. دفاعی زمینی، زمینی باید دفاع کنی. در مقابل ناو باید اژدر بزنی، زیر دریایی بزنی. ما تا حملهاش رو نشناسیم، نمیتونیم. بعضیها که کلاً حمله شیطان رو قبول؟ ندارند، میدونی چرا؟ چون از یک استراتژی خیلی جالبی این ملعون استفاده کرده. چون خودش به ما چیزی نمیگه، از درونِ ما با ما صحبت میکنه، به نفس ما پیشنهادات میده، ما فکر میکنیم این ایدهای که شیطون به ما داده ایده کیه؟ خودمونه. فلذا جلوی شیطون وای نمیستیم. میدونید چرا؟ چون فکر میکنیم جلوی خودمون وایستادیم.
ویروس ایدز خیلی… الآن نتونستن و درمانی هم نداره، برای چی؟ برای اینکه میاد روی گلبولهای سفید میشینه. گلبول سفید خودش توی بدن همون کسیه که باید به بقیه گیر بده، سرباز بدنه، کسی نیست به او گیر بده. بهترین جایی که میشه رفت یک بدن رو از پا انداخت، یک مجموعهای رو از پا انداخت، بری توی پادگانهای نظامی توی پلیسهاشون نفوذ کنی. شیطون میاد از درون خودمون باهامون صحبت میکنه.
اول پس ما در مرحله اول باید بفهمیم بگیم: «این حمله شیطونه»، تشخیص داده شد، آژیر رو بزنیم. آژیر رو بزنی و بگی «حمله شیطون»، چرا؟ چون خودت رو میشناسی. میگی: «این فکر، فکر من نیست». خیلی از بچههای مذهبی و هیئتی و خودی میان به من میگن: «آقا بعضی موقعها یک حسی در ما میاد»، شیطون لعنت الله علیه… خوب تشخیص میدن میگن: «اون شیطونه ها»! وسوسه میکنه که مثلاً به اهل بیت (ع) خدای نکرده توهین کنیم. پیش میاد. آره توی ذهنشون پیش میاد. این وسواس فکری شیطون میخواد بهشون بده. اصلاً برعکس از این باید نتیجه گرفت: خب الحمدلله. اهلبیتی بودن من داره به این فشار وارد میکنه.
دقیقه ۵ تا ۱۰
بعضیها سنگر خالی میکنن دیگه، دیگه نمیرن روضه. میگه «میریم روضه اون [شیطون] هی رو ذهنمون راه میره، ما دیگه نریم». نه بازی خوردی دیگه. فهمیدن کار شیطونه ها! شیطون کارش اینه. شیطون وسواس فکری… اصلاً باید بگی «به تو چه»؟
من خدمت یکی از این اساتید اخلاق رسیده بودیم صحبت همین مطلب شد و گفتم «آره بعضیها این جوریاند». گفت «به خود من هم چند مرتبه رجوع کردن». گفت «اومدن گفتن و چیزی هم هست که آدم جایی نمیتونه بره بگه»، خب به نشانه بد بودن نیست. گفتم «برعکس بدون اون امامی که این دست گذاشته روش، برعکس تو رابطهات برای رسیدن به خدا، به این گره بخوری بهتر میرسی»، زودتر میرسی. دست بذار، خدا میدونه که هر بار تو آن حس، فکر به ذهنت میاد ناراحت میشی، بگو «خدا میدونه که من، شاهده که من ته دلم»… شیطونه که داره هی، هی حرفی رو انگاری میشنوم. خب؟
شیطون میاد توی این زمینهها ورود پیدا میکنه. آقا شما، طرف داره… اینهایی که میگم اتفاق افتاده ها! فکر نکنید چیزی دارم همینطوری تخیلی میگم. طرف داشته فیلم مستهجن نگاه میکرده، توی یه سایت مستهجن میچرخیده، خب؟ بعد یهویی به خودش اومده دیده زیر لب داره نوحه زمزمه میکنه، بدون اینکه متوجه بشه. این خیلی نکته عجیبیه ها! این کار شیطونه، میدونی چرا؟ این نوحه رو که با خودش زمزمه میکنه، این تصاویر رو میبینه فردا میاد توی روضه چی میشه؟ تصاویر میاد جلوی چشمش.
این اتفاقیه که باید مراقب باشی. یعنی این همه ترانه و کوفت و زهر مار و اصلاً آهنگهای مجاز تلویزیون، اونها رو نمیاد زیر لب این زمزمه کنه، یاد آوری کنه بهش، یک مداحی رو میاد یادآوری میکنه که بیاد توی ذهنش. اینها نکته است ها!
ببینید اصلاً من خودم رو میذارم جای شیطون، یا جایی که شما میخواید دشمنت رو بزنی زمین. باید خودتون رو بذاری جای اون بگی «الآن من جای اون بودم چهجوری حمله میکردم»؟ شما شطرنج بازی میکنید، با خودتون بازی میکنید، با اون یارو بازی نمیکنید که، چون اون که نقشهاش رو لو نمیده که. تو خودت رو میذاری جای اون، میگفتی: «اگه من پنج تا سرباز داشته باشم، دوتا فیل هم مونده باشه و یک رخ و مثلاً یک وزیر دارم الآن جاشون هم اینجاست توی صفحه چه جوری حمله میکردم»؟ خودت رو میذاری جای اون، با مهرههای اون، بعد خودت میشی دشمن. خیلی جالبه ها! توی این زمینه هم شیطون رو باید این جوری دید. من میگم: «جای شیطون باشم این هیئت میخوام موتورش رو بیارم پایین، چی کار میکنم»؟ هی بیام بگم یزید خوب بود، مضحکه! لعنت الله علیه. مضحکه، نشدنیه. اینها رو بخوام بزنم زمین میدونی چه جوری میزنم زمین؟ از خود حب امام حسین(ع) میام جلو. امام حسین(ع) عشقه، بر منکرش هم لعنت، میکشَدِتون میارَدِتون اینجا، یه جوری واسه اباعبدالله (ع) میزنین توی سر و کلهتون، عزیز از دست بدید این جور نمیزنید. خب؟ هر چیزی که کنار این عشق تکرار بشه اون هم ارزشمند میشه، برای همین میگن «چای روضه اصلاً یه چیز دیگه است».
چای روضه همون چایه، باور کنید. همون آبه، همون چیزه. درسته برای امام حسین(ع) بوده اثر وضعیش رو داره، اما چون با امام حسین(ع) حال میکنی… امام حسین(ع) اصلاً غم نمیاره اشتباه نکنید، شادی میاره. بعدِ هیئت دیدی دنبال یک بهانهای بخندی؟ اصلاً شاد میشی بعد هیئت، هی میخندن دست خودشون نیست، چون نشاط پیدا کردی، تنها گریهای یه [است] که توی دنیا من دیدم نشاط میاره با خودش ها! گریه بر سیدالشهداست. عجیب غریبه! اصلاً بر اهل بیت (ع) علیالخصوص سیدالشهدا. شادی میاره، قلب آرام میشه، به آرامش آدم میرسه، شاد میشه. هرچیزی… این شرطی شدنه، هرچیزی الآن کنار این بیاد دوست داشتنی میشه، میگه «قیمه امام حسین(ع). اصلاً قیمه اباعبدلله یه چیز دیگه است».
حالا، ادامه این من خودم رو میذارم جای شیطون، میام چی کار میکنم؟ میگم «آقا همهاش یه ۲۰۰، ۳۰۰ میلیون از اینها داره، این مهدی(عج) که میخواد ظهور کنه. این ۲۰۰، ۳۰۰ میلیون یک مقداریش هم که توی دیوارن. شیعه فرمیان، فرم پرکنن میزنن… همینان که پاش وایمیستن اگه بیاد، اینها برای امام حسین(ع) اینجوری اشک میریزن اگر آقا بیاد چی کار میکنن؟ اینها ولیفقیه گفته برید تیکه پاره بشید رفتن تیکه پاره شدن، ولی معصوم بگه چه کار میکنن؟ اینها نباید زیاد عمر کنند، چیکار»؟ آها میگه «قلیون بعد روضه هم میچسبه».
فهمیدی چی شد؟ چه بازی خوردی؟ در اینکه قلیون ضررش از سیگار هم بیشتره کسی شک نداره، برید از دکترها بپرسید. سخنرانیش هم من کردم گفتم این ۴۰ دقیقهاش رو جدا کنید بذارید توی اینترنت. یک ۶۰ دقیقه قلیان کامل، معادل ۲۰۰ نخ سیگاره، ده بسته سیگار، و بسیار ضررش[بیشتر است]. میگه «نه قلیون»…
میدونید چون روضه باحاله، نشاط داره هر چی که کنارش بیاد چی میشه؟ باحال میشه و من نگرانم که نکنه یه گناهانی هم بیاید کنارش و… که بعداً بگم «این هم اینطوری میچسبه»، شدنیه ها! شیطون بخواد بزنه زمین واسه من و تو نمیاد بگه «یزید خوب است». نقطه سر خط. برو گمشو. از اینجاش میاد.
شیطون شناس باشید. دشمن حمله میکنه، گفتیم «اون دشمنی به ما میتونه ضربه بزنه که لباس یونیفرم سرباز خودی رو تنش بکنه».
دقیقه ۱۰ تا ۱۵
نمیدونی کی رو بزنی؟ این اسرائیلیها میگفتن «ما توی جنگ ۳۳ روزه بابامون در اومده بود»، میدونید چرا؟ نمیفهمیدیم یکی از خودمون داشت به ما تیر میزد. این بچههای حزب الله، لباس اسرائیلیها رو تنشون میکردن، لای درخت مرختها، توی این تونلها قائم میشدن، اینها که میاومدن یک خمپاره مینداختن، اینها که میخوابیدن یکی از همین حزباللهیها هم میپرید وسط اینها میخوابید، اینها بلند میشدن این میدونست کی رو باید بزنه. اونها نمیدونستن کی رو باید بزنن؟ گرفتی چی شد؟ چون این میدونه جز خودش هر کی اونجا هست دشمنه، بزن بکش. اما اون نمیدونه شاید رفیقشه. اونها هم که دیده بودید تا دندان مسلح یه چشمشون فقط اینقدر بیرونه. اون حزب اللهی اینها رو میزد، اینها هم میگفتن «اشباح به ما تیر میزنن». یکی از توی خودشون داشت تیر میزد بهشون. روش علیه دشمن فعالیت کردن همینه، جز این نیست.
میاومدن خدمت امام باقر(ع) میگفت: «آقا من توی دستگاه خلفای عباسیام»، حضرت میگفت: «بمون. بمون ما آدم باید اونجا داشته باشیم». خیلی از این کسانی که شیعه میشن با من صحبت میکنن، میگم اعلام نکن و من عجیب جلوشون رو میگیرم. میگم اعلام نکنید. شاید ۹۵ % اینها اعلام نکردن تا الآن، برای چی؟
برای اینکه یک: حساسیت به وجود میاره،
دو: اذیت میشه،
سه: وحدت و اینجور چیزها به هم میخوره،
چهار: خیلی خبرها هست. این قدر راحت مثلاً بالاخره میرسه به آدم،
که من از خونه برخی از این تکفیریها خبرهایی دارم که خودشون ندارن. دیگه توضیح بیشتر نمیشه داد. خب؟ پس بدونیم دشمن اینجوری میاد. چقدر میتونی اون آژیرت قوی باشه؟ بگی «آقا حمله صورت گرفت، این فکر مال من نبود. جمعش کنید، جمعش کنید برید». پس بستیمش این مطلب رو.
عنوان بخش ۲ : حمله های شیطان؛ القای امنیه
طه (۲۵) طه (۲۶) طه (۲۷) طه (۲۸) طه (۲۹) طه (۳۰) طه (۳۶)
۲- نکته دیگهای که دیروز گفتم و یه خرده ناتمام موند، «یکی از تاکتیکها که برای مقابله با شیطان و گناه، خراب کردن پلهای پشت سر بود که به سمت گناه ختم میشد». گفتیم «این کار رو قطعاً انجام بدید، نتیجه میگیرید ها»! من میدونم این باشه توی لپتاپم گناه میکنم، فیلترشکن رو پاکش میکنم، میدونم باشه این کلیپ میرم سراغش. میدونم این فیلم سینمایی به خاطر این سکانسی که داره میرم سراغش، همین یه سکانسش هم میرم نگاه میکنم ها! شیفت دیلت (shift delete). دیلت (delete) هم نه، بره توی آشغالی، یه وقتی دیدی گولت زد گفت: «برو از اونجا برش گردون».
یاد بگیر شیفت دیلت (shift delete). بمب اتم بذارید پشت سر. خراب کنید بگید «گور پدرت». میخوای هم بری سمتش، دیگه نیست که برم، خدافظ. نیست برو پی کارت. البته این روشیه که خیلی ساده و ابتداییه. بر عکس به مرحلهای میرسی که او دم دستت هم هست میگی «نگات نمیکنم».
اون شیعهای که توی فرانسه شیعه میشه، توی آمریکا شیعه میشه، مسیحیه، اون میاد توی خیابون کی رو میبینه؟ ها؟ تلویزیونش رو روشن میکنه، دعا ندبه پخش میکنه؟ ها؟ همون چیزهایی پخش میکنه که تو میگی «ماهواره، ماهواره». خب چه جوری خودش رو نگه داشته؟ فیلتر این تویه. هر جوری میاد سراغش نمیتونه، برای اونها برنامه دیگهای داره. گفتم «میره رشد میکنه»…
پس این یکی از تاکتیکهایی که معرفی کردیم این بود که جلوی شیطون چی؟ پلهای پشت سر خودمون رو که مربوط به گناه میشه خراب کنم.
آقا من میدونم با این خانم تنها قرار بگیرم به گناه میافتم، میدونم جواب این اساماس (sms) ش رو بدم، او باز اساماس (sms) میده، باز من اساماس (sms) میدم، جواب اساماس (sms) رو نمیدم. بعد میبینی اساماس (sms) دوم اون اینه: باشه عیبی نداره تو دل من رو شکستی فلان. بعد باز شیطون میاد میگه: «نه اساماس (sms) بهش بده، این الآن دلش شکسته گناه داره، دل یه نفر رو شکستی». میگه «به تو هیچ ربطی نداره باز هم جوابش رو نمیدم». بازی نخوری ها! گفتم «بری توی این»… اصلاً مدل میاد اصلاً عین مال خودت. یکی از روشهای گول زدن حمله، تزیینه. الآن میگم «اینها رو من امشب باید هر جور شده اینها رو تموم کنم». امّا بحثم مفصله. اگه کامل هم نگیم حیفم میاد مطلب حل نمیشه.
یکی دیگه هم گفتم شیطون القای اُمنیه میکنه. اُمنیه گفتیم اون آرزوهای ۴، ۵ تا آرزوی اصلی که اون آرزوی اصلی، اصلیتر زندگی ما یعنی سُؤل ما ختم میشه، خب باید اُمنیه چنان در راستای سُؤل باشه که تو اُمنیهات عین سُؤل باشه. هیچ فرقی نکنه. کسی میخواد بگه «آقا من میخوام به امام زمانم (عج) برسم، به معرفت امام زمانم(عج) برسم، این سُؤل زندگی من». «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه». «حالا برای اینکه به معرفت امام زمانم(عج) برسم میخوام برم درس حوزه بخونم. میخوام یه دور کامل درس تفسیر قرآن بخونم. میخوام برم مهدویت شناسی بخونم». این نگاه کن، اون قرآنه که داره میخونه، میشه عین همون. تا حالا دعا ندبه خوندی؟ به امام زمان(عج) چی میگی؟
دقیقه ۱۵ تا ۲۰
«أُمْنِیَّهُ شائِقٍ یَتَمَنّى». اُمنیه شوق میاره. میگه «تو اون اُمنیه منی. که شوق میکشی که اصلاً من به شوق تو میام دیگه، نمیتونم اصلاً میام». ببین اُمنیهات رو چی گذاشتی؟
حضرت موسی(ع) رفت گفت: «خدایا باشه میرم من کار فرهنگی کنم، منتها یه سری ابزار لازم دارم بده. نداشته باشیم، نمیشه دیگه خداییش». بعد گفت: «چی میخوای»؟ «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه/۲۵) «وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی» (طه/۲۶) «وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی» (طه/۲۷) «یَفْقَهُوا قَوْلِی» (طه/۲۸) «وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی» (طه/۲۹) «هَارُونَ أَخِی» (طه/۳۰). اینها رو بده بالاخره میخوام، پارتیبازی ما توی اسلام نداریم. اما شایسته سالاری داریم. چون خود حضرت موسی(ع) میگه «داداشمون هارون کارش درسته این رو بذار وزیرم». پیشنهادش داد. اون هم خدا باز باید انتخابش کنه. گفت «وَاجْعَلْ» (طه/۲۹). جانشین پیامبر(ص) رو پس کی انتخاب کرده؟ خدا.
نکته داره ها! جانشین پیامبر (ص) رو خودش نمیتونه انتخاب کنه. فقط خدا میتونه انتخاب کنه. گفت: «وَاجْعَلْ» (طه/۲۹)؛ «تو باید قرار بدی». گفت: «باشه. خوبه. ما هم قبولش داریم. اهل هم هست». «مِنْ أَهْلِی» (طه/۲۹) اینوَر میشه «مِنْ أَهْلِ بَیْتِی». قرآن همهی اینها رو گفته. کورن، نمیبینن خدا شاهده.
حالا نکته رو اینجا نگاه کن. همهی اینها رو که خواست خدا گفت «قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤلکَ یَا مُوسَى» (طه/۳۶)
گفت «موسی سُؤلت رو بهت دادیم. خواستهات رو بهت دادیم». سُؤل یه چیزه، اما اون چند تا چیز خواست، یعنی چی؟ خدا گفت «من میدونم تو همهی اینها رو برای یه چیز میخوای».
سُؤلت چیه؟ شیطون یکی از کارهایی که میکنه القای اُمنیه است. اُمنیهات چیه؟ اون رو عوض میکنه. یه شوقی در تو به وجود میاره نسبت به یک چیز باطل. وقتی با خودت میگی «که چی»؟ دو دو تا چهارتا میکنی، کلاهت رو قاضی میکنی، میبینی اِی داد بیداد کلاه سرت رفته. این چیز اصلاً به درد شما؟ به خدا نمیخوره. اصلاً میگه «برو درس بخون»، میگه «درس خوندن باطل بوده». به درد تو نمیخوره. نمیگم «درس خوندن باطله ها»! برای یک فرد خاص میگم. گفته «آقا برو کار کن» میبینی نه، برعکس توی این کار رفتن باطل بوده. یک شوق عجیبه! بیخود براش به وجود آورده، شوق خارج رفتن بیخود، میره بدبخت میشه. خیلی از اینها که خارج میرن مثل حکایت پینوکیوان [هستن].
پینوکیو رو دیده بودید کارتونش رو؟ یه قسمتی داشت خیلی قشنگ بود. یه شهری بود شهر بازی بود، خیلی ردیف بود. میرفتن اونجا عشق و حال. مثل خارج براشون اینجوریه دیگه بعضیها، بعد رفتند یه چند وقتی عشق و حالشون رو کردن، چرخ و فلک و تاب و کاترپیلار و نمیدونم اینجور چیزها و رِنجِرو بالاخره چرخیدن و بعد از چند وقت، آروم آروم چی شد؟ گوش درآوردن و سُم درآوردن. بعد مثل خَر هم ازشون کار کشیدن، درسته؟ اروپا هم شده همین. از اینجا نشسته فکر میکنه شهربازی چیزه. منتها اونجا کسی که مثل خر کار نکنه، یک قرون هم بهش نمیدن. با لگد پرتش میکن بیرون.
چون همه چیز پوله. یه آدم تنبل، کسل، فشل از اینجا دو دره باز، میخواد در بره. میره اونجا میبینه نه بابا! خدا بیامرزه پدر ایران رو. اینجا [غرب] باید عین ۸ ساعت رو کار کنی. بعدش هم یه شغل دیگه هم داشته باشی که بیای فلان، اینها پینوکیوهان.
یه شوقی درش به وجود آورده میره اونجا خرکاری هم تازه میکنه. دختر خانمی که اینجا میشناسم حاضر نبود نمکدون توی سفرهی مادرش اینوَر و اونوَر بکنه، الآن داره توی یکی از این کشورهای اروپایی، توی یک رستوران کار میکنه. میاد جلوی اینهایی که عرق خوردن میزشون رو تمیز میکنه، تیکه هم بهش میندازن. شوقی در او به وجود میاره که باطله.
مبادا شوقی برای رسیدن به اون اُمنیه، ابلیس در تو به وجود بیاره! به هر پیشنهادی بهت داد.
بعضی اوقات تو داری کار برای امام زمان(عج) میکنی یهو یه القای اُمنیه میکنه آقا بیا این بازی رو برو بساز برای امام زمان(عج)، این سخنرانیها فایده نداره. برو این بازی… خوب میری تهش میبینی عجب این بازیه یه چالهای [است]. بری توش بیفتی دیگه بیرون نمیتونی بیای.
یعنی بخواد بزنتت زمین اُمنیهای در تو به وجود میاره که… بابا بازی برای امام زمان(عج) ساختن بده؟ یه بازی کامپیوتری در حوزه مهدویت؟ نه، کی میگه «بده»؟ اما یه چالهای میشه یه باتلاقی میشه تو رو میندازه توش. میبینی اشتباه کردی. خیلی باید همه چیز رو… اینجا باید چه کار کرد؟ باید استشاره کرد. مشورت کنید. آقا طرف بازی ساخته، برو پیشش بگو آقا یه بازی چقدر وقت میبره؟ چه جوری؟ فلان. یه وقت اصلاً میبینی به یه نتیجه رسیدی، ایدهات رو دادی یه جای دیگه بازیه رو ساخت. بازی نخورید ها! اصلا و ابدا بازی نخورید، که این ملعون خیلی خبره است. مثل من و شماها زیاد زمین زده، خیلی.
مورد بعدی… حتی این القای اُمنیه رو ابلیس ببینید در مورد پیامبران هم انجام میده. آیهاش در مورد پیامبران توی قرآن. به اونها هم القای اُمنیه میکنه. یه شوق باطل در یه چیز خوب به وجود میاره که نسبت به اون هدف اصلی؟ سستتره.
دقیقه ۲۰ تا ۲۵
بازی نخورید ها! قشنگ ببینید. ببین از فردا هر پیشنهادی بهت میشه توی ذهنت بسنجی با عقل و شرع، تطابقش بدی بعد انجام بدی. بعدش هم باز بهترین رو انتخاب کنی. اگه دو تا چیز موازی شد، دیدی هزار تا هندونه میخواد با یه دست برداره، نمیشه.
عنوان بخش ۳ : حمله های شیطان؛ محاصره همه جانبه، وعده های فریبنده
اعراف (۱۶) اعراف (۱۷) بقره (۲۴۶) اسراء (۶۴) بقره (۲۶۸)
۳- مورد حمله دیگه ابلیس قرآن میگه: «راهزنی و محاصره کامله». یک نوع از حملههاش اینه که راهزنی و محاصره کامل میکنه. خود ملعونش میگه «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ» (اعراف/۱۶). میگه «خدایا چنان بر سر راه صراط مستقیم میشینم». صراط مستقیم یعنی همون مسیر رسیدن به خدا میشینم. «لأَقْعُدَنَّ» (اعراف/۱۶) سه تا قسم داره. لامش تأکید، الفش تأکید، نون مشددش تأکید. سه تا قسم حضرت عباس میخوره شیطون، که چنان من بشینم سر این صراط مستقیم (یعنی من صراط مستقیم شناسم) یکی از اینجا رد نشه. بعد میگه «از چهار جهت هم به او حمله میکنم». محاصره کامل. قرآن هر چار جهت رو میگه. میگه «اول از جلو به او حمله میکنم». از جلو حمله میکنم. یه خرده شاید تقدم و تأخرش رو اشتباه بگم. حالا آیهاش هست دیگه. «از جلو، از پشت سر، از دست راست، از دست چپ». محاصره کامله.
خیلی نکته مهمی در اینه. از جلو حمله میکنم، یعنی آینده رو براش میزنم، آینده حقیقی رو میزنم. القای اُمنیه میکنم. آینده باطلی براش درست میکنم، بره توی دیوار. یک عمری بذاره بعد از ۵۰ سال بفهمه عمرش به بطالت گذاشته. اصلاً اشتباه کرده بوده، دیگه فرصت بازگشت هم نداره. آی قهقهه سرمستانه میزنه این ملعون. بعد آقا کی اون دنیا رو دیده؟ آینده رو دیدی چه جوری میزنه. بعد میاد پشت سر رو میزنه مبدأ رو میزنه؛ آقا کی میگه؟ چی جوری؟ خلقت کجا بوده؟ این حرفها چی چیه و مبدأ و معاد و پشت سر و جلو رو میزنه. بعد قرآن خیلی زیبا میگه، اللهاکبر. نمیگه «از سمت راست حمله میکنه» میگه «از سمت راستیها حمله میکنه»، نمیگه «یمین» میگه «أَیْمَان» (اعراف/۱۷)، نمیگه «شمال» میگه «شَمَائِل» (اعراف/۱۷) از سمت چپیها حمله میکنه. سمت راستیها رو مفسرین میگن: «اعمال دست راستیه». سمت چپیها هم اعمال سمت چپی. اول دست چپی یعنی، اعمال بد. از سمت چپی حمله کردن که واضحه. یعنی چی؟ گناه میندازمش؛ برو عرق بخور، برو زنا کن، برو دروغ بگو، حق مردم بخور و نماز نخون و اینها. سمت راستیهاست درده، میدونی چی کار میکنه؟ یه صدقه داده…
که چه قدر این صدقه دادن خوبه. عمر رو زیاد میکنه. صدقه هم میدید به سلامتی من و شما به هیچ جای دنیا برنمیخوره اتفاقی بیفته ها! خب؟ به درک هم واصل بشیم هیچ چی نمیشه. صدقه میدید برای امام زمان (عج) بدید. خب؟ زیارت میرید بکنید، برای خودتون نمیخواد زیارت کنید. حالا وقت کردی یه دور دیگه خواستی زیارت کنی برای خودت هم زیارت کن، اولین زیارت برای کیه؟ امام زمان (عج). به نفعتون هم هست. چون اون فرشتههایی که این زیارت رو میگیرن میبرن بالا، جیگر نمیکنن زیارتی رو که به نیابت از امام زمان (عج) شده رو نبرن بالا. دو: این اهل بیت (ع) بدهکار کسی نمیمونن. آقا هم یه جا برای شما زیارت میکنن.
باز ببینم اون زیارت رو کسی جیگر میکنه بهش چپ نگاه کنه؟ ببین بنداز کارهات رو توی صراط مستقیم. با اون معجزه نیت امام زمانیش کن. از سمت راستی… خب صدقه خیلی خوبه. صدقه زیاد بدید.
بعد از سمت راستیها که بهت حمله میکنه یه صدقه میدی «و لَاتُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى» (بقره/۲۶۴). با یه منت گذاشتن خرابش میکنی، یه خرده میره روی مخت طرف میگه: «آخه بدبخت یادت رفته؟ بشکنه این دست که نمک نداشت. من نبودم به بیچارگی افتاده بودی در خونه مردم ویلون و سیلون میچرخیدی برای یک قرون پول؟ بابات بهت پول نداد بیچاره، من بهت دادم». تموم شد. هه هه تموم شد. چنان جفت لگد زد زیر کاسه کوزهات ها! حالا حالاها باید بدوی، بتونی درستش کنی. نه تنها اون رو صاف کردی، هیچ چی. یه دل هم شکوندی تازه.
میگه «از چهار جهت میزنم. محاصره من محاصره کامله. اول معاد رو میزنم بره»؛ «کو؟ کی از اون دنیا برگشته زنده مونده؟» بعد مبدأ رو میزنم؛ «آقا ما میمون بودیم و نمیدونم از این حرفها که میزنن.» خب؟ میگن میمون بوده و گوریل بوده. میگه باباش گوریل بوده یارو. چه میدونم؟ خب؟ بعد میگه: «از دست راستیها، دست چپیها میزنم». دست چپیها گفتیم معلومه، به اِعمال گناه. میگه این محاصره کامله». خِرمال خِرماله. خب من و شما با مبدأ و معاد کاری نداریم. حلّه انشاءالله. با شمائل هم نمیتونه بیاد سراغمون، انشاءالله. اما باید بریم به این سمت. اما این سمت میمونه؛ غرور میگیره طرف رو. آآآ خراب میکنه. یک غرور خراب میکنه. اینجا هم اخلاص راهکاره.
هر چی رو دیدی که نفست میخواد، بگو «گور پدر تو ای نفس»! به همین صراحتی که من گفتم. گفت «برو پی کارت. برای تو من کار نمیکنم. من به تو باج بده نیستم».
دقیقه ۲۵ تا ۳۰
وعدههای فریبنده و خیالی… یکی از غرور. میگه ببین «وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا» (اسراء/۶۴، نساء/۱۲۰). ببین همون وعده داده… القای اُمنیه کردن یه بحثه، این وعده دادن این نیست. یه وعدههای خیلی اساسی نیستش، که آقا درس بخون، برو خارج. کل عمرش شده این. نه وعدههای روزانه بهت میده، هفتهای میده، اُمنیه نیست. پایینتره. وعده بهت میده. قشنگ بهت ایده میده ها! حالا اون امر میکنه یه بحث دیگه است. وعده هم بهت میده.
میگه «اگه اینجوری کنی این جوری میشه ها»! به خدا. مثلاً میگه: «این گناهه رو بکن»… تو نمیخوای این گناه رو انجام بدی، یه وعدهای باید داشته باشی که بری سمت گناه. میگه «ببین، اگه این پول رو برداری ببین، الآن پَسِش میدی عیبی نداره بردار». یه وعدهای یه [است] برای آینده، «پَسِش میدی. اما ببین این مشکلت حلّه و بعد بعداً این جوری میشه و برش میگردونی و اون هم کلاً ماست مال میشه میره». وعدههای روزانه، ثانیهای، دقیقهای، ساعتی، بازی نخور. طرف میگفت: «میخواستم برم خواستگاری، بعد (این رو به خودم میگفت) میگفتش «که من اصلاً به نامحرم نگاه نمیکردم. بعد چند جا خواستگاری هم رفته بودم و روی قیافههای اینها اِرور (error) شده بودم، چند تا کیس (case) بود معرفی شده بودن و گیر کرده بودم»، میگفت «توی خیابون دختر میدیدم» خب؟ میگفت «یه چیزی توی وجودم میگفت: خب این رو نگاه کن، ببین اون دختره از این هم قشنگتر بود ها»! میگه «به خودم میگفتم: نه من به نیت هیزی که نگاه نمیکنم، میخوام ازدواج کنم. میخوام ببینم اون بهتره»، از نُرم (norm) عادی جامعه بالاتره؟ ظاهراً مثلاً قیافهاش؟ ببین چه کرده شیطون! اینها مدلهای این پدر سوخته است.
میگه «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ» (بقره/۲۶۸) آقا میخوای صدقه بدی، سریع یه وعده فقر بهت میده، میگه «ببین تو الآن ۵۰ هزار تومن پول داری، میخوای ۵۰ هزار تومن رو کمک کنی مثلاً برای ساخت این حسینیه، خب پس میخوای چی کار کنی، فلان چیزی که میخواستی بخری»؟ وعده چی بهت داد؟ خدا میگه: «بازی نخوری ها»! اون دنیا میدونی چرا حقمونه بریم جهنم؟ اونهایی که میرن جهنم حقشونه. یک جا شما بیار توی قرآن، (من که ندیدم، شاید هم هست من ندیدم ها) اون جهنمیه بگه: «در حق من داره ظلم میشه». دیدی چه قدر باحال توی آیه جهنمیها اعتراف میکنن؟ میگن «خدایا، بله ما خودمون کردیم». ها؟ برای این که نمیتونه کتمان کنه. این جوری میاد وعدهای… خدا میگه. بابا اون دنیا اگه میبرنمون جهنم حقمونه. چون خدا گفته بود «این بلا سرت میاد».
شما یه نفر پیاده رفته اربعین کربلا، بعد شما سال اولته، اون بابا نمیتونه بیاد، یا اگه میاد از گروه شما جداست، میگه «ببین زیاد آب نخوری ها! روزها بخواب، خنکی هوا حرکت کنی بهتره ها»! یه ۴، ۵ تا چی بهت یاد میده؟ لِم بهت یاد میده. بعد تو به رفیقات میگی «ببین یه نفر پارسال رفته گفته کفش فلان بخر، این جوری بهتر میری و از این چیزها. خب از همین داستانها. غذا این جوری بخور. دستشوییهاش این جوریه. حمام این جوریه. از این پیشنهادهایی که بر اثر تجربه است. بعد شما هم رعایت میکنی. اما در این سفر الیالله ما وعدههایی که خدا، روشهایی که خدا بهمون داده رعایت نمیکنیم. میگه «ببین به یه جایی میرسی آقا این جوریه. توی مسیر راه، اینجا حتماً با خودتون آذوقه بردارید ها! تا جای بعدی فاصله زیاده». میگه «آها اینجا همون جاست ها»! غذا بیشتر برداری. اما خدا میگه «هر موقع اینجوری بهت حمله کرد، بازی نخوری ها»! وعده فقر بهت داد، میگه «خدا شما رو غنی میکنه از فضلش. من وعده چی میدم؟ گشایش میدم. بازی نخوری ها»! دیدی تا میخوای کار خیری کنی، نه هیچ چی برای خودت نمیمونه، هیچ چی. البته این باید منطقی و معقول باشه. یعنی درست و حسابی باشه. یعنی یه جوری هم نباشه که یارو کل زندگیش رو بده، زن و بچهاش دارن گریه میکنن. نه، باید زندگیش درست، معیشتش درست. امام رضا(ع) فرمود: «تقدیر معیشت باید در سرلوحه کارهاتون باشه». اما نذارید شیطون…
آدم هستش، آدمی میشناسم که ماهی یه میلیارد تومن در آمد داره، یک قرون خرج کسی نمیکنه، خب تموم شد دیگه. آره دیگه تموم شد. یک متر و نیم، دو متر هم بیشتر نمیبره، چنان خِرمال شده بدبخت.
عنوان بخش ۴ : حمله های شیطان؛ تزیین، تسویل، استزلال
نمل (۲۴) انعام (۱۱۲) محمد (۲۵) طه (۹۵) طه (۹۶) آل عمران (۱۵۵) بقره (۲۴۹) انفال (۱۷)
۴- این قدر دلم به حالش میسوزه، بهش گفتیم «آقا بیا در حرم حضرت عباس(ع) رو میخوان درست کنن، یه پولی بده» خب؟ گفت «ندارم». هه هه. ندارم. بنده خدا.
تزیین و آراستن امور «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ» (نمل/۲۴، انعام/۴۳، انفال/۴۸) از اینها زیاد داریم توی قرآن ۲۴ نمل. انعام ۴۳، ۴۸ انفال. شیطون بعضی از کارها رو بیخود خوشگلش میکنه. بیخود زیباش میکنه. اصلاً اونطوری نیست واقعاً، اون که چیه رو؟ از خودت میپرسی میری ته ماجرا میبینی اِ یهو دیدی یه چیزی برات اُمنیه میکنه، بعد برامون تزیین میکنه، دون میپاشه، زرق و برق بهش میده «زُخْرُفَ الْقَوْل» (انعام/۱۱۲) مزخرفه، یعنی یه چیزی که آب طلا داره، مایه نداره، درون مایه نداره.
دقیقه ۳۰ تا ۳۵
یه چیزی که حرف قشنگ گفته شده، اما حرف قشنگی نیست. حرف خوبی نیست، جنسش بده. نماش خوبه. میاد تزیین میکنه، یه کاری رو، که اصلاً باطله باطله ها!
طرف اومد پیش ما یه آقا پسری بود (این رو مثال میزنم برای اینکه بدونید هست) یک دختر خانومی رو میخواست، این بره باهاش ازدواج بکنه خب؟ که اصلاً این شهره آفاق بود این بنده خدا. یعنی همه توی اون شهر میشناختنش. بعد میگفتم «چرا»؟ شیطون برای این تزیین داده بود کار رو. یک جوری این صحبت میکرد در مورد این آدم کَاَنَّهُ رو کره زمین دیگه آدمی مثل اون نیست. من گفتم «واقعاً شاید یکی دیگه رو داره این حرف میزنه». این دختر خانوم حداقل ۱۵ بار سابقه خودکشی داشت. ۱۵ بار سابقه خودکشی! زندان رفته بود. من یه سری چیزها رو نمیتونم باز بکنم، در شأن جلسه نیست، دچار فحشای مشهور بود. خب؟ بعد این جوریش… این هم از یک خانواده خوب، یه جوری رفته بود توی مخش. شیطون براش تزیین کرده بود. یک حرفهایی میزد، اصلاً شما باید میشنیدین.
مبادا تزیین کنه واسهات ها! طرف عاشق میشه، همه چیز رو تزیین شده میبینه. پسره اخلاقش (ببخشید، عذر میخوام) مثل هاپوئه. مثل سگ میمونه توی بد اخلاقی، بعد دختره میگه «هِی چه اُبُهتی داره»! بد دل. اُه. اُه اُه آدمهای بَددل! غیرت یه چیزه دیگه است ها! آدم بَددل خیلی بَدَن، میگن: «کافر همه را به کیش خود پندارد». چون خودش این کاره است، فکر میکنه همه همین جوریاَن. خب. بعد [طرف] بددل، میگه: «عجب غیرتی!» و ازدواج میکنه، تزیین از بین هِی میره.
شیطون تزیین میکنه. خیلی از این دخترها خودشون رو تزیین میکنن، پسره عاشق میشه. میرن سر خونه زندگی خودشون، دو بار از خواب بیدار میشه، چشمها پف کرده، میبینه اون نیست. میره حموم برمیگرده، میبینه یکی دیگه اومد بیرون. تزیین شده است. یه چیزی این گوشیها داره، یکی هست انگشت میکشی. خب؟ بعد بعضیهاش هست عدد میذاری، بعضیهاش هم هست فِیس (face) رو تشخیص میده. میگه: «دختره یه مدله، پَسوُردش رو (password) از اینها گذاشت، رفت دست و صورتش رو شست برگشت، گوشیه وا نمیشد». چه کرده بود با خودش بنده خدا؟
تزیین میکنه شیطون باور [کنید]. ببین هر چی دیدی که زیاد زرق و برق میزنه، سریع استپ (stop) کن. (stop). وایستا. بگو «این باید بررسی شه، بوی شیطون میاد». گرفتی چی شد؟ هر چی دیدی زرق و برق داره. اصلاً حضرت امیر(ع) فرمود چی؟ «بپای همین زرق و برقهای دنیا باشی»، مبادا دلبری کنه ازتون ها! حواسمون باشه. این یکی دیگه از روشهای شیطون پدر سوخته تزیینه.
یکی از کارهاش تسویله که توی ماجرای اُمنیه گفتم تقریباً. اون القای اُمنیه… تسویل یعنی سُؤل رو، اون بالا بالایی رو انجام میده. که ما زیاد داریم. مایهای که مثلاً «الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ» (محمد/۲۵) خب توی قرآن آیه داریم. تسویل یعنی اون آرزوی اصلی زندگی رو یه چیز باطلی میذاره. مثل آدمی که برای دنیا کلاً داره زندگی میکنه. بلایی که سر همین یهودیها آورده. بسیاری از مردم دنیا تسویل شدن. نه القای اُمنیه ها! بالاتر از اونه. گفتیم: «ما اُمنیهها رو برای سُؤل میخوایم». تسویل شدن. اصلاً یک جاهایی که… این تسویل هم خاص نفسه دیگه، نفس غریزیه دیگه، یه چیزی رو دوست داره. شهوت میکشه، تسویل میکنه آدم رو. وقتی سامری رو حضرت موسی(ع) بهش رسید گفتش که: «قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ» (طه/۹۵) گفت: «بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا» (طه/۹۶) و این ماجراها. بعد میگه: «سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی» (طه/۹۶)؛ «نفسم سُؤلم رو تغییر داد». صحبت شیطون؟ نیست. یعنی شیطون از طریق نفس وارد میشه. «سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی» (طه/۹۶) خیلی جالب! گفت: «تسویل من این بود». میدونید سُؤل این چی بود؟ سامری سُؤلش این بود جا حضرت موسی(ع) بشینه. هدف اصلی، اصلاً زندگی کردنش این بود برای اون کار. گوساله باید میساخت، باید هارون رو خانه نشین میکرد، گرفتی چی شد؟ تسویل. ببین شیطون چی کار کرده؟ گفته: «چرا بعد پیامبر (ص) تو نباشی؟ بعد از موسی(ع) ها؟ تو میتونی ها»! سُؤلش رو تغییر داد این هم بازی نخوری عزیزم.
یکی دیگه استزلاله که خیلی سراغمون میاد، «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ» (آل عمران/۱۵۵) آیه قرآن. آل عمران ۱۵۵ شیطون متزلزلتون میکنه. تصمیمهای خوبی که میگیرین میگه «نه نمیتونیم ما، نه اصلاً از پسش بر نمیایم». ببین یکی هست یه وعده فریبنده: نه میتونی، برو جلو گولت میزنه. یه جا هم هست چی؟ کار درست میخوای انجام بدی نه تو نمیتونی، میخوای یه گناه رو ترک کنی، یه گناهی که بهش عادت داشتی
دقیقه ۳۵ تا۴۰
میگه «میزنمش زمین» باریک الله! برو جلو با همین نیت برو جلو، خوردی زمین دوباره پاشو، نترس. امیرالمؤمنین (ع) میگه «از هر چی ترسیدی؟ برو توی شکمش، نترس! برو توی شکمش» میگه: «نه نمیتونی تو». میگه: «نه ما نمیتونیم»، ما نمیتوانیم شعار شیطانه، اصلاً ما میتوانیم شعار خداست،
هیچ بن بستی برای مؤمن وجود؟ نداره. «کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللّهِ» (بقره/۲۴۹) باید پیامبر (ص) میگفت «ما ۳۱۳ نفر جلوی این قریشیها، این کسانی که از مکه حمله کردن چه طور میتونیم بجنگیم تا دندان مسلح؟ یه ۲، ۳ تا اسب داریم و چند تا شتر بقیه پیاده چوب برداشتیم و شمشیر شکسته، خب معلومه ما رو قتل عام میکنن نمیتونیم». خدا گفت: «برید»، «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى» (انفال/۱۷). میتونی، برو بقیهاش با من، بقیهاش با خداست.
شیطون سنگاندازی میکنه اما چی؟ نمیتونه انجام بده. من پس پریروز یه جلسه خیلی مهم کاری داشتم. واقعاً این ملعون رفته بود روی مخ اون بابا، براش کارهای بیخود تراشیده بود. کار بسیار مهمی که اگر انجام میشد خیلی اثرگذار بود. این وقت نمیذاشت براش. آخر من این رو خفت کردم، این بابا رو جلسه رو باهاش گذاشتم. اون هم با یه اساماس (sms)، نوشتم که خدا از تمام خریتهای کره زمین دو تاش رو نصیب ما نکرد، یکی خر پولی، اون یکی خر شانسی. خب؟ گفتیم: «نه پول داریم نه شانس. بابا تو خجالت نمیکشی؟ من یه ماهه دارم بهت اساماس(sms) میدم تو جواب من رو نمیدی»؟ فلان. خجالت کشید. گفت «آقا از ساعت ۶ و نیم تا فلان، بیا باغ موزه دفاع مقدس». گفتیم «باشه» من تا گوشیم رو یه نگاهی کردم، دیدم شارژش کمه. گفتم «این شیطونی که من میشناسم»، اول گفتم «نه برندارمش». گفتم «نه! این پدر سوخته یه برنامهای داره» که چی؟ من این هنوز توی جیبمه شارژر سیمش اینها خب؟ بعد گفتم «برش میدارم شارژر رو»، برداشتیم و با موتور هم گفتیم بریم برسیم حالا چی؟ خودم هم مهمون دارم افطاری باید برگردم. گفت: «تا افطار». گفتیم: «سریع میرم باهاش نیم ساعت صحبت میکنم میرم». آقا توی راه موتور دندهاش در اومد. اینی که دنده پداله. خدا شاهده گفتم: «من کوتاه [بیا نیستم]». آقا روی دنده دو در اومد، ما همین جور میرفتیم. آقا رسیدیم. رسیدیم اونجا، گوشی رو برداشتم. دیدم شارژش تموم شده. حدسم درست بود دیگه. رفتم یه دکهای بود اونجا گفتم: «آقا این رو دو دقیقه بزنم این روشن شه» وگرنه پیدا کن پرتغال فروش رو! اون وسط توی باغ موزه دفاع مقدس نمایشگاه قرآن زدن، یارو رو بگیر پیدا کن. بعد رفتم بهش گفتم گفت: «باشه برات میزنم، منتها من چیز ندارم، پریز ندارم، پُره»، یخچالش رو زده بود. این رفیقی که با ما بود، موتور برداشته بود با موتور ایشون رفتیم، یهویی دست کرد توی کیفش یه سه راهی در آورد گذاشت رو میز یارو. هه هه هه! گفتم «این رو از کجا آوردی تو»؟ گفت: «بابا من اصلاً این عجیب! اتفاقی توی کیفم بود. میخواستم ببرم جایی استفاده کنم». اون یارو هم در به در دنبال سه راهی میگشت. آورده بودن برای مغازهاش دوربین بزنن برق نمیتونست بگیره خب؟ آره، اصلاً ما رو خدا رسوند که به اون بدیم انگار. بعد حالا اینجاش رو میخوام بگم سریع بگذریم. گفت «آقا این رو به ما بفروش». سه راهی رو زد کار ما هم حل شد و ما هم این رو دادیم بهش. بعد حالا نکتهاش چیه؟
ببین شیطون سنگاندازیهای خودش رو میکنه. اما خدا کار رو درست میکنه، متزلزل نشو. نگو «نمیتونیم ولش کن دیگه. حالا یه ماه دیگه باهاش جلسه میذارم. برگرد برو، خدا درست میکنه». بهترین دندهای که اگر بخوای موتور دندهاش رو عوض نکنی کدوم دنده است؟ دو. درسته؟ روی همون دو افتاد. من پیشبینی کرده بودم شارژر ببرم، اما دیگه سه راهی توی کیف این بابا رو که نه. این دیگه کار خداست. این کمک الهیه بهش هم گفتم. به این رفیقمون گفتم «دیدی»؟ این کمک خداست. یعنی شما متزلزل نشید. برید جلو. ما اگه توی جنگ میخواستیم متزلزل بشیم تموم بود. تو با کل دنیا، میگفت «عیبی نداره خدا گفته چی؟ میشه». امام میگفت با اون لهجه خودش، «میشَد ما میتوانیم، میشَد»، امام میشود رو میگفت میشَد. و شد، دیدید؟ جلوی کل دنیا وایستادی.
اگه سوریه اینها میگفتن «نه نمیشه، آقا کل دنیان». آمریکاییها میگفتن «یه هفته نه، نهایتاً دو هفته تمومه ماجرای سوریه». چی شد؟ ما جمعش کردیم. همون جور که ما میگفتیم «دو هفته. یه هفته، دو هفته شده سه سال چهار سال»، بعد بشار اسد هم با هشتاد و خوردهای درصد هم رأی آورد. خب به این فکر کنیم، متزلزل نشیم، شیطون میترسوندتون ها! تخفیف میکنه، خوف میندازه توی دلتون، استخفاف میگن.
عنوان بخش ۵ : حمله های شیطان؛ تسویف، نسیان و غفلت
مجادله (۱۹)
۵- خب. مورد بعدی که من باید بهتون بگم. یکی دیگه از کارهایی که شیطون میکنه، تسویفه. با سین، از سوف میاد. سوف توی عربی یعنی چی؟ آی اینجوری کتک تا حالا ازش خوردید. نوش جونتون. دیدی میخوای یه کاری رو شروع کنید، از شنبه دیگه! از شنبه من دیگه شروع میکنم درس رو. من دیگه شنبه خداییش میخونم.
دقیقه ۴۰ تا ۴۵
میخواد بره یه زبانی یاد بگیره، چهار تا کلمه یاد بگیره، بتونه یه توریستی توی اینترنت بره پرزنت (present) کنه، تشیع و اسلام و امام زمانش رو. نه دیگه نمیشه حالا تابستون، تابستون دیگه من شروع میکنم! زبان یاد گرفتن… ببین من این رو توی سخنرانی مدیریت زمان گفتم. اونهایی که گوش نکردن حتماً گوش کنن. خیلیها با من تماس گرفتن گفتن «ما زندگیمون عوض شد، این سخنرانی رو گوش کردیم». توی اونجا گفتم «که ببین اگر از ۵ سال پیش روزی (دیگه کودن طرف باشه) روزی یک کلمه انگلیسی رو میتونه حفظ کنه. خب؟ یعنی در حد کودکان استثنایی باشه، میتونه حفظ کنه دیگه. دو روز یک کلمه دیگه خداییش» ببین چی گفتم؟ «۵ سال پنج تا ۳۶۵، ببین چند تا کلمه تا حالا حفظ بودی»؟ داشتی مثل بلبل انگلیسی حرف میزدی. ۵ سال دیگه هم همین حرف رو میزنه. از همین سوف. نه، بگو از همین الآن شروع میکنم. کلنگزنی رو انجام میدم، دیگه از مسئولینمون یاد بگیرین، دیدید اصلاً تسویف ندارن! کلنگ رو میزنن حالا کی میخواد… بیمارستان زدن، فقط دو بخشش راه افتاده: بخش زایمانش و تزریقاتش! گربهها و سگها میرن میزان، معتادها هم میرن تزریق میکنن! هه هه هه. تسویف، بازی نخوریم انشاءالله.
مورد دیگه که خیلی سراغمون میاد، آخ آخ آخ آی درد داره… پس ببین این حس و این حمله رو، این آژیر خطره ها! ببین یاد داده بودن توی جنگ میگفتن «یه وقت بوی خربزه، بوی هندونه، بوی سیر اینها میاد در رو! شیمیاییه. بوی میوهها و این جور چیزها میاد خوش خوشکانت نشه! در رو. ماسکت رو سریع بزن».
من هم دارم همین بوها رو میشناسونم. دیدید ترسیدید، بگو «گور پدر توی شیطون». بعد برای اینکه بی مهابا به کار نزنی استشاره بکن. مشورت خیلی مهمه، خب؟ بعد برو راحت برو کارت رو شروع کن و با توکل به خدا باشه، با توسل به امام زمان باشه، اصلاً اون قسمتهاش هم که داری خرابکاری میکنی خدا بر میگردونه. این رو ما داریم، این سنت امداده، برای مؤمنینه، که وقتی کاری رو شروع میکنن جاهایی هم که در نظر نگرفته بودن، با من الله. ضمانتش با من. به خدا اعتماد داری؟ خدا دروغگو نیست ها! نعوذ بالله. صدق الله. دیدی هر بار قرآن میخونیم میگیم «صدق الله». خدا راست گفت.
مورد دیگه ایجاد نسیان و غفلته. کار شیطون پدر سوخته است. «فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ» (مجادله/۱۹).
یادت میره. واقعاً میخوای انجام بدی یادت میره. کار شیطونه. پیغمبرش رو آچمز کرد توی قرآن، داریم قشنگ.
پیغمبرش رو، حضرت یوشع(ع) میگه آچمز چیه؟ میگه حالا… توجیهه حاجی. اینها اصطلاحات خاصه. آره. از اون بهتره که… بنده خدایی گفت «فلانی رفت حاکم منم، بعد از این». (خنده استاد) یکی از همین عزیزان یه جا یکی داشت میخوند، مداحی میکرد رفت، بعد ایشون اومد نشست گفت: «حاجی رفت، حاکم منم». خب؟ (خنده استاد) آره!
ببین این ایجاد نسیان میکنه، حضرت یوشع ابن نون(ع) با حضرت موسی(ع) داشتن میرفتن سراغ خضر(ع)، حضرت موسی(ع) گفت «یادم بنداز ها»! ببین چقدر باحال یکی از راههاشه ها! حضرت موسی(ع) کار درست رو کرده، یکی رو بذار یادت بندازه، ببین اگر یادت میره. بعد گفت «یادم بنداز. اگر یه اتفاق عجیبی رو دیدی یا چیزی بهم بگو ها»! این هم دید (حضرت موسی(ع) یه استراحتی میخواست بکنه) دید ماهیه، ماهی دودی، پخته شده، افتاد توی آب زنده شد رفت. دیگه از این واضحتر دیگه؟ [موسی] گفت «اگه اتفاق عجیبی افتاد، بدون اونجا ما به خضر(ع) رسیدیم». گفت «حالا گناه داره» حضرت موسی(ع) رو هم دوست داشت وصی حضرت موسی(ع) است، گفتش «که بذار بعداً بیدار شد بهش میگم». بیدار شد، یادش رفت بهش بگه. بعد هی رفتن کلی وقتشون تلف شد، بعد حضرت موسی(ع) گشنهاش شد گفت «بردار اون ماهیه رو بردار بیار بخوریم». گفت «راستی اون ماهیه افتاد توی آب رفت»! گفت «بابا من که به تو گفتم یادم بندازی». گفت: «یادم رفت. شیطون از یادم برد». خیلی عبارت عجیبیه. شیطون از یادم برد. شیطون از یادت ببره.
آقا چی کار کنیم؟ به جای اینکه یک نفر رو بذاریم یادآوری کنه، میتونیم چی کار کنیم؟ موبایلمون رو بذاریم. راهکار اینکه شیطون رو بزنی زمین، نوشتن کارهاتونه. من خودم گفتم به بچههای دفترم گفتم، به همه هم گفتم. من کسی که قلم و کاغذ نداشته باشه، دفترچه یادداشت نداشته باشه، حالا الکترونیکیش رو حداقل داشته باشین، سریع یه چیزی یادت اومد… این مداحها دارن، میرن یهو یک سبکی به ذهنشون میرسه. همون جا گوشیش رو برمیداره میخونه. یک بنده خدایی هم بود ۲۵۰ تا سبک داشت توی گوشیش، آره، گرفتن لب مرز عراقیها ازش، آمریکاییها بود اینها گرفتن، کلاً سبکهاش پرید رفت. دیگه نگیم کی بود. آره. حاج محمد خودمون بوده. آره. باید ثبتش کنند. سلام حاج آقا. باید ثبتش کنی. بنویسی. ۱۰ بار، ۲ بار بنویس. ۳ بار بنویس.
دقیقه ۴۵ تا ۵۰
قرآن میگه: «بنویس». ننویسی خراب میشه ها! از دستت میره. این روش حمله شیطونه. همون لحظهای که میگه «خب حالا مینویسم». آقا همون لحظه به خدا، داری گول میخوری. همون لحظه گلوله شیطون رو خوردی، منتها لامصّب گلولهاش درد نداره، نمیفهمی.
بعضی از این بچهها هستند بهشون میگم «خب این کار رو انجام بده»، میگم «خب چرا ننوشتی»؟ میگه «خب یادم میمونه». میگم «تو داری ادعا میکنی که از حضرت یوشعبن نون(ع) بالاتری. اون یادش رفت. تو یادت نمیره»؟ برعکس هم، دقیقاً هم چی میشه؟ میذاره توی کاسهاش.
قول دادی به یک نفر یادت میره. این کار رو انجام میدم، یادت میره. نذر داری، یادت میره. بدهی داری، یادت میره. پدر پسر دیدم دست به یقه شدن با همدیگه سر بدهیه. ننوشته بودند. روزی که من به اینها گفتم بنویسید، ناراحت شدن. آقا تو لابد با بابات اگه از این حرفها داری ما با پسرمون نداریم. دیدم اینجوری خِر هم رو گرفته بودند، گفتم «یادته؟ ننوشتید». یک گوشهای یادداشت کن. میدونی از بین میره، دو جا بنویس. دفترچه یادداشت، قلم و کاغذ همیشه همراهتون باشه. نه، توی این گوشیهاتون بنویسید.
از خیلی چیزهایی که داری بَکآپ (back up) داشته باشین.
الآن هم متأسفانه این اصطلاحات کامپیوتری باب شده بین ما، ما رو هم گرفته دیگه. ما هم مبتلا به اینیم. ذخیره. یک چیزی، جدا ذخیره کردن. از رویش یک بار برداشتن، کنار گذاشتن. آخه بعضی از اینها آدم نمیتونه پیدا کنه. حالا ما تبلت رو چی بگیم؟ رایانک. چون کوچولویه. رایانک قابل حمل دست مالیدنی مثلاً باید اسمش رو بذاریم. (خنده استاد) چی میشه؟ نمیدونم. آقای فرهنگستان هم اسم میذاره. چیز رو برداشته گذاشته، کراوات رو گذاشته دراز آویز زینتی. (خنده استاد) رو چه حساب؟ کی میخواد اینها رو استفاده کنه نمیدونم. آقا پس یادت نره عزیزم! بنویس! توی همون دست مالیدنیه. یادداشت کن. بکآپ (back up) بردار. این رو میگفتم بعضی از این اصطلاحات باب شده.
روزی یک جا افطاری دعوت بودیم. این مصافیها رو دعوت کرده بودند. بچهها رفتیم. خونه یک عزیزی بود. بعد اونجا وایستادیم برای نماز، بعد خب اون کسی که نزدیکتر وایمیسته، حالا دیگه اونم ببین چه نمازی خوندند، ما پیش نمازشون بودیم. بعد اون کسی که عقب تر وایمیسته اگه بلایی سر پیش نماز بیاد، اون باید بیاد وایسته دیگه. نماز رو ادامه بده و اینها. یک مهری اون وسط خالی گذاشته بودند بغل ما. بچهها گفتند «این برای امام جماعت بکآپه (back up)». میگم «بیا. اسمها رو نگاه! امام جماعت بک آپ (back up) دیگه ما نشنیده بودیم».
عنوان بخش ۶ : حمله های شیطان؛ امر کردن، استفزاز، همز، نزغ، استحواذ، اضلال، استحواء
بقره (۱۶۹) همزه (۱) مؤمنون (۹۷) مؤمنون (۹۸) فصلت (۳۶) انعام (۱۴۲) انعام (۱۲۱) اعراف (۱۷۹) فاتحه (۷)
۶- مورد بعدی امر کردن. اینها دیگه مال کسانی که دیگه از دست رفتن دیگه. کار به جایی میرسه که دیگه ببین شیطون وعده نمیده. ببین یک موقع هست میگه «میخوای بری»؟ یک موقع هست میگه «برو». برو مال عَبده. برو مال کسی که، الآن رَوِشِش رو بهتون یاد میدم. شما برو به رفیقت بگو «سه شنبه میای بریم بیرون»؟ میگه «نه». یک کاری کن فکر کنه اختیار داره. بگو «سه شنبه صبح میای بریم بیرون یا بعدازظهر؟ بعدازظهر بریم بهتره». فهمیدی چی شد؟ اون شیطون اول اینجوری میاد. بعد میاد میگه: «سه شنبه بریم بیرون». بعد میاد میگه «سه شنبه باید بریم بیرون». اصلاً نمیتونی بگی نه. انگار سربازشی. آره. «إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ» (بقره/۱۶۹). میگه «این به این مرحله میرسه». یک جاهایی هست خودت تشخیص میدی. میزان آسیب پذیری. میگه «آقا پنجاه درصد قوای نظامی از بین رفته». از کجا میفهمی؟ از اون جایی که میبینی شیطون دیگه وعده نمیده، تزیین نمیکنه. همون چیزه. میگه «برو انجام بده». و تو عین… خدای نکرده تو، توی شما عزیزان رو نمیگم، توی نوعی رو دارم میگم. توی انسان، میبینی کله رو میندازی و صاف میری. خیلی خطرناکه.
استفزاز… این [امر کردن شیطان] ۱۶۹ بقره میتونید آیهاش رو برید بخونید. دیگه وقتش نیست. استفزاز و اجلاب.
استفزاز یعنی بلند کردن و به سرعت به کاری واداشتن. دیگه خیلی پُررو شده. پاشو برو. پاشو برو کار رو انجام بده. حالا یه ۲۰ ثانیه وایمیستی بعد میری آب میاری مثلاً. یک بار میبینی با لگد میزنه؛ پاشو فلان فلان شده برو آب رو بردار بیار ببینم. پُرروتر میشه شیطون ها! میبینید؟ یعنی قشنگ میفهمی آقا ۷۰ درصد قوای نظامیت از بین رفته. این همین جوری اومد. و اجلاب هم از راندن و صیحه زدن با قهر اومده. یک اینوَری، خودمونی تَرِش هم بگیم. از جلب بیاد. ببین یک جا شما میبینید که برای چیزی که خوب بتونید جا به جاش کنید، یکی هول میده. اون یکی چی کار میکنه؟ بگید. میکشه. یکی از روشهای شیطون. یعنی ببین از یکوَر میکشه. چه جوری؟ با وعدههای کِشنده و مکنده. خب؟ میگه: «بیا اینجا». از اون طرف سمت خِیر رو میبنده. هل میده. هل هم میده. همزمان میخوای یک کاری بدی بکنی، میره رو مُخ یک بابایی، همون موقع اون به تو زنگ میزنه. تحریکت هم میکنه. استفزاز و اجلاب. میبینی اصلاً شرایط داره جور میشه برای اینکه گناهه صورت بگیره. خود گناه کشش داره. یک نفر هم میاد فُرس (force) میشه، هی وسوسهات میکنه. هی زور میذاره میگه «برو جلو. برو جلو». بازی نخوری ها!
مورد بعدی هَمز. مبتلا به اینیم. خیلی. هَمز دیگه، از اینجا به بعدش دیگه بیادبی شد.
دقیقه ۵۰ تا ۵۵
خدا یک خرده فاز رو عوض میکنه. هَمز. دیگه از اینجا، دیگه به بعد واسه آدم نیست. مال جَک و جونوره. دیگه خدا میگه «دیگه آدم؟ نیست». همز از همین مهمیز میاد. پشت پاشنه پاشون میبندن این سوارکارها. یارو تا سوار میشه، سوار یک مرکبی میشن اینجوری میاد میزنن زیر شکم اون اسبه. قاطر و اون استر رو و مرکبی که سوارند، اون یک شوک بهش وارد میشه. خب؟ ما آیه داریم میگه «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ» (همزه/۱) وای به اون کسانی که شوک وارد میکنن به مردم. یک تیکه میندازی، یارو موهاش سیخ میشه. میگه ای کاش میزد توی گوشم، این حرف رو بهم نمیزد. تا آخرِ عمرش هم یادش نمیره. «وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ» (مومنون/۹۷) «وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ» (مومنون/۹۸). میگه «خدایا پناه میبرم از اون شوکهایی که ابلیس بهم وارد میکنه». دیدی یهویی نشستی. دو نفر صحبت میکنند.
همز بیشتر، بیشتر توی حوزه لِسانیه. دو نفر تصادف میکنند باهم. این بیداد، میاد پایین یک فحشی به اون میده. اون هم یک فحشی به اون میده، قفل فرمون رو برمیدارن، میزنن همدیگه رو ناکار میکنند.
نشسته، «پاشو کانال رو عوض کن». «خودت برو عوض کن». «تو نزدیکتری به کنترل، برو عوض کن». «نه». میره سه متر میره عقبتر، که به کنترل نزدیکتر نباشه. «تو حالا نزدیکتری». «بهت میگم فلان فلان شده برو جلو». «نه نمیرم». اون حواله اون میده. اون حواله این میده.
آدم میشناسم سر همچین مسألهای مادرش رو کشته. الآن مشاعرش رو از دست داده از فشار عصبی. این برادر خواهرهاش. چون پدرش هم فوت شده. برادر خواهراش رضایت دادند، زندان نیست الآن. خب؟ آمده بیرون. ماجرا مال دو، سه سال پیشه. اومده بیرون اما واقعاً مشاعرش رو از دست داده. اینقدر فشار عصبی. یک لحظه عربده کشید و مادر یک چیزی گفت و رفت. رفته جلو هل داده و تمام شد.
بسیاری از این چیزها [دعواها] سر همین همز شیطونه. ببین، خبر داره این پدر سوخته. نگاه کن. چون دل ما رو هم میخونه، دل اون رو هم میخونه. ببین، تو به یک سری حرفها هست خیلی حساسی. متوجهی چی میگم؟ وقتی دعواش میشه با یک نفر دعوات میشه، شیطون میره رو مخ اون بهش ایده میده. میگه «اگه میخوای بهش تیکه بندازی، روی این حوزه تیکه بنداز». دقیقاً همون حرفی رو میزنه که تو چیه؟ نقطه… میگه و تمام. بعد وای میایسته قهقهه مستانه میزنه. میگه «عجب اینها رو انداختم به جون هم»! اینقدر گفتن «آقا من روی این مسأله حساسم، این حرف رو این بابا میزنه». خیلی شنیدید توی دعواها. من به این مسأله حساسم. خب بدون بازی خوردی دیگه.
مورد بعدی از این هم بدتر میشه و میشه نزغ. نزغ دیگه بازش نکنیم دیگه. حوزه حرفی نیست. دیگه عملیه. یه چوبی برمیدارن باهاش حیوونی میرونن، یک راهکاری داره، یک روشی داره دیگه، بالاخره با یک چوب حیوون رو روندن. آره. به این میگن نزغ توی عربی. ببین خدا میگه «آخ به مرحلهای میرسی دیگه شیطون چی کار میکنه؟ نزغ میکنه». دیگه مَرکَبشی. باید بری براش.
حضرت یوسف(ع) یک تیکه به داداشهاش انداخته در حدّ لالیگا. میگه «شیطون نزغ کرد بین این داداشها و برادرها. بین من و این داداشهام». یعنی اونها رو نزغ کرد. کارشون دیگه حوزه فحش و حرف نیست. چی کار کردند؟ فیزیکی انداختنش توی چاه. یعنی از حوزه حرف میکشه بیرون. اول همز، بعدش نزغ میاد. میاد جلو. میزنه طرف رو ناکار میکنه. بازی نخوری ها!
یاد بگیر دستت هرزه نباشه. دست هرزه اون دستیه که همین جور بیخود پرتاب میشه. جلوی خودت رو بگیر. ضربه خوردی، همون موقع سریع شهادتین بخون. چون از مسیر صراط مستقیم کلاً اومدی بیرون. هر یک گناهی که میکنی، چون توی صراط مستقیم گناه؟ اصلاً نیست. هر گناهی ما میکنیم کلاً از صراط مستقیم میآیم بیرون. سریع شهادتین بخونید بیاید دوباره توی صراط مستقیم. اون لحظه بمیری خیلی اوضاع بدی داری. سریع شهادتین بخون توبه کنید.
کار بعدی، استحواذ. راهکار نزغ هم بگم. میگه «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (فصلت/۳۶، اعراف/۲۰۰، غافر/۵۶،نحل/۹۸) «سریع اعوذ بالله بگو». سریع پناه ببر به خدا. سریع پناه ببر به خدا. پناهندگی سیاسی گفتم چی؟ خودت رو بنداز بغل خدا.
مورد بعدی دیگه خیلی بده. استحواذ. ح جیمی، دال ذال. با خَر کشتی گرفتن رو عرب میگه «استحواذ». دیدی گردن الاغ رو میگیرن و میچرخونن و این جوری میزننش زمین. یه سری بلوتوثی من دیدم، یکی بود یک الاغهای رو چنان باهاش کشتی گرفت زدش زمین. ایران خودمون بود ها! به این میگن استحواذ.
میگه «الاغی میشی براش، که سواریش رو گرفته، همزش رو کرده، نزغش هم کرده، بعد حالا سواریش هم گرفته، استحواذ هم میکنه». بیا با این خره یه کشتی هم بگیریم.
دقیقه ۵۵ تا ۶۰
خیلی این عبارتهای… حالا خدا وکیلی ببینین همه رو نوشته شیطان فریفت. باید قرآن رو با تفسیر بخونی. ترجمهها کافی نیست. این به خاطر ویژگیهای زبان عربیه، کاملترین زبان دنیاست.
اضلال مورد دیگشه. دو تا دیگه مونده، سریع بگیم.
اضلال یعنی: از گمراهی میاد از ضال. دیگه اینها که انجام بشه کلاً دیگه توی صراط مستقیم نیستی اومدی بیرون. کلاً دیگه اصلاً ارتشت فتح شده، داری به نفع شیطون میجنگی حتی! کلاً نه دیگه به سمتش شلیک نمیکنی، داری یاران خدا رو هم میزنی، به نفع شیطون. دیگه اسمش شده.
مورد بعدی. «خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ» (انعام/۱۴۲، بقره/۲۰۸، بقره/۱۶۸) آ بله همینه. «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» (انعام/۱۴۲، بقره/۲۰۸، بقره/۱۶۸) قدم به قدم پا گذاشتیم جا پای شیطون، اول شدیم رفیقش… «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِم» (انعام/۱۲۱) بعد اومدیم و اصلاً دیگه کار خراب شد اصلاً شدیم یک «أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/۱۷۹) بدتر از اون اومدیم پایین. دیگه این مرحلهایه که دیگه میشه از اونهایی که… گام به گام شیطون. صراط مستقیم رو پیدا کردی، اضلال. ضالش شدی «وَلاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/۷)…. «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/۷) اومدی این طرف…
یکی هم این لا یادم رفت بگم، بعد از استحواذ، استحوایه. هر دو تاش با ح جیمی یعنی همون… استحوا به این حمله عقاب، از بالا به موش، که موشه نمیدونه کِی خورده شد؟ اصلاً نمیفهمه کی بود من رو خورد؟ اینقدر حمله سریعه، از پخ کلهاش میاد میزنه. میگه «کی بود؟ کجا اومد الآن»؟ توی چینهدون عقابه است، توی شکم عقابه است میگه: «من کجام الآن»؟ همین جوری میگه، دیگه تمومه، خرمال شدی، گرفتت. تمومی! دیگه این جا جاییه که دیگه واقعاً سخته برگشت. واقعاً سخته برگشت. حضرت امیر(ع) فرمود آره چی کار میکنه؟ «میاد توی دلتون تخم میذاره»، بعد روی این تخمها میخوابه، جوجهشون میکنه و آره به قدقد و قوقولی گفتن هم میافتن، بعد قلبت فریادهای شیطانی میزند. خدا نیاره اون روز رو.
بعد تا میخوای برگردی یک راهکار دیگه هم داره، تا میخوای برگردی. چی؟ ناامیدی از رحمت خدا. این استادانه… میدونید دیگه اصلاً این گناه [نا امیدی] گناه کبیره است.میگه «بدبخت این همه گناه کردی، ول کن دیگه، تو دیگه از دست رفتی دیگه! نمیشه». این طور نیست. صد بار اگر توبه شکستی باز آی. این درگه ما درگه نومیدی نیست. برگرد.
عنوان بخش ۷ : محبت اهل بیت(ع)
انعام (۱۶۰) شعراء (۲۲۷)
۷- ببین، یه چیزی بهت بگم عشق کنی، کیف کنی. ما هیچ چیز توی این دنیا نداریم که (اگه از دست بدیم خب؟) اگه به دست بیاریم مطمئن باشیم که این رو به خدا میرسونیم. چند جا گفتم توی سخنرانیهام. آقا نمازهای خوبی خوندم. ممکنه بزنی فاتحهاش رو بخونی، صدقه زیاد دادم. گفتم روش باطل کردنش رو خوب بلده اعمال دست راستی رو خراب بکنه. بزنی فاتحهاش رو بخونی. هیچ چی رو نمیتونی قسم حضرت عباس (ع) بخوری که میتونی کامل دست خدا برسونی. چون خدا میگه: «این حسنات رو باید برام بیاری»، نه که بفرستید که! میگه: «مَنْ جَاءَ» (انعام/۱۶۰، نمل/۸۹، قصص/۸۴) یعنی هر کسی بیاد با اون عملش. ببینید گفتم «که طرف میره از چین بار بخره، توی بندر چین بخره یه قیمتی داره، بیاد بندر عباس یه قیمتی داره، بیاره تهران چیه؟ یه قیمت دیگهای داره». قیمتش چی میشه؟ بیشتر میشه. یه چیزی هست حاضرم قسم حضرت عباس(ع) بخورم با خودمون میبریم. من اول اشتباه میکردم، من رفتم نگاه کردم دیدم دقیقاً حدسم درسته. روایت دیدم عجب روایت هم داریم. قرآن نمیگه: « مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَات». میگه: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ» (انعام/۱۶۰، نمل/۸۹، قصص/۸۴). فقط یک چیزیه میتونید با خودتون قطعاً ببرید. مطمئنم که میبرم. اون هم چیه؟ حدسم روی اون بود، اما چون حدس وگمان خودمه نمیتونم بگم. رفتم تفسیر برهان ببینم روایت داریم یه نگاه کردم دیدم، بله! نوشته بود: حب ما اهل بیت. گناه کردم خدا، به حضرت عباس(ع) قسم من محب عباس(ع) بودم. من در اینکه محب امام حسینم هیچ شکی ندارم. دوستش دارم، حالا گناه هم کردم، دوست هم نداشتم گناه کنم. اسمت هم چیه خدا؟ غفور. غفور یعنی چی؟ بخشنده. پس یه کسی باید یه خطایی کنه که ببخشی دیگه! «یَا غَفَّارَ الذُّنُوب». «مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغَفُارُ وَ اَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ اِلا الْغَفُارُ». آخه کی؟ اگه تو غفاریت رو نشون ندی؟
اینجاست که شیطان ناامیدت میکنه. بازی نخوری ها! میگه: «اِلهِی وَ رَبِّی وَ مَولَایَ أَنْتَ قُلْتَ فِی کِتَابِک وَ قَولُکَ حَقّ». خدایا! ای سید من! ای بزرگ من! ای مولای من! تو، توی کتابت گفتی و اون حرفت حقه. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَه».
دقیقه ۶۰ تا ۶۵
هر کی بیاد با حسنهاش. «وَ لَیْسَ لِی حَسَنَه وَ لَیْسَ لِی حَسَنَات». من نه حسنهای دارم نه حسناتی. «اِلَّا بُکَاءَ لِقَتِیلِ الْعَبراء». ها؟ جز اشک بر حسین(ع). «مولای یا مولای» عشق کن. «یا رب الجن و الناس، لیس لی شی الا حب مولای العباس». ها؟ من این رو دارم، این رو مطمئنم این رو با خودم میبرم. این اون روزنه نوریه که اگر سیاه سیاه هم شدی، بر میگردی. نترس، شیطون یه وقت ناامیدت نکنه. بر میگردی. اون بذریه که از اول توی گِل تو هست. «شیعیان ما را از اضافه گِل ما آفریدهاند». اون شبنم عشقی که به این خاک خورده گِل شده. آلوده میشه، روش لعاب میگیره اما این گِل، میکشه، میبره. اصلاً اهل بیت (ع) میکشن میبرن آدم رو. مثل یه بذری که میبینی۲۰ سال توی یه بیابونیه، آب نخورده، بعد ۲۰ سال بارون تا میاد دیدی؟ بارون توی این بیابونها میگیره یهویی سرسبز میشه. میگه: «بابا این همه اینجا گیاه بوده»؟ اون آبه باید بخوره. من اون آب هم بهت میگم چیه اون؟ «اشک بر اباعبدالله(ع)». اشک بر اباعبدالله(ع) زنده میکنه گِل خلقت رو، کشش داره، نام اهل بیت کشش داره. نور الهی کشش داره. بابا سگ اصحاب کهف، حیوون بود، نور الهی این رو میکشید میبرد.
خدایا ما محبت اهل بیت (ع) رو داریم. ببین وقتی اباعبدالله(ع) «هَلْ مِنْ نَاصِرِ یَنْصُرُنِی» سر میده، اون بچه ۶ ماهه توی گهواره هم… بعضیها با خودشون میگن «آخه مگه بچه ۶ ماهه میفهمه که تکون بخوره»؟ میگم «آره بابا نامرد. نمیشه اینجا مثال زد»، میگم «برید داستان اصحاب کهف رو بخونید». ۶ ماهه اباعبدالله(ع) تکون خورد، پرت کرد خودش رو از گهواره بیرون! میکشه اون خواستن امام. اون خواست توی دلمون هست، توی وجودمون هست. در این هیچ شکی نداریم. به این فکر بکنید. هر لحظه دیدی گناه کردی، شهادتین بگو برگرد. بگو «خدایا به علیاصغر امام حسین(ع) من رو ببخش». چون حضرت علیاصغر(ع) داستانش فرق میکنه، بارها گفتم. حضرت علیاصغر(ع) خیلی… این غزه اینها رو نگاه میکنی، همه ماجرا یه طرف، این بچههایی رو که زدن نگاه میگنی خیلی فرق داره خدا شاهده. خیلی فرق داره. میبینی بچه نوزاد رو آوردن.
حالا روزهایم آدم میفهمه یعنی چی؟ حالا که روزهایم درک میکنیم یعنی چی؟ روزها بلنده، یک ساعت مونده… اون روزهایی هم که زیاد رفتی بیرون چرخیدی آفتاب خوردی. اللهاکبر. تشنگی اونه که آب بهت نرسه، عطش یه چیز دیگه است.
کسانی که تصادف میکنن سلول سلول بدنشون آب میخواد، خون از بدنشون میره، سلول سلول بدنشون [آب میخواد] یعنی حتی اینها رو دستشون رو توی آب میکنی آرامش پیدا میکنن. دیدین آب نباید بهشون داد، دستمال رو خیس میکنن میزنن به لبهاشون. آیا این آب رو خورده؟ نه. ولی آرامش پیدا میکنه. سلول سلول بدن آب میخواد. حضرت اباعبدالله(ع) اون خونی که از پیکر مبارک رفت. این لامذهب، این شمشیرها هم سنگین بود آخه. اینها مثلاً تو فکر کن ۲۰ کیلو آهن رو دستت بگیری و هی بچرخونی، هی بچرخونی. ۵ ساعت، ۶ ساعت این آهن رو بچرخونی. به خدا نمیتونی. حضرت علیاکبر(ع) وقتی برگشت چی گفت؟ بار اول رفت برگشت گفت؟ «الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی». بعد دومین چیزی که در موردش نالید همین سنگینی سلاح بود. گفت: این سیفم خیلی سنگینه. بابا از دوش افتادم از کت و کول افتادم. عطش، سنگینی سلاح، بعد آفتاب گرم این خورده، خون هم رفته آب هم نخورده، ببین! وقتی گفتم: «خون میره یه آبی لااقل به این لبها بزنن». به حضرت علیاکبر(ع) خواست اون خشکی رو، زبان از دهان مبارک درآورد دید مثل چوب خشک شده، خشک بود. بابا این بچه لبهاش خشک خشک بود. علیاصغر(ع)، نمیتونست برسه. این آب رو نتونست…
آقا اباعبدالله(ع) نقل شده: اللهاکبر. حضرت میفرماید که «نگاه کن دود میدید دیگه آسمون رو». چنان این چشمها سیاهی میرفت، اصلاً سیاه میدید آسمون رو. بعد توی این هیر و ویر، این شمشیر، خون از بدن رفته، بعد این حرامزادهها میگفتن حمله کنید به خیمهها. وقتی علیاصغر(ع) رو به میدان میبرن میگه «بابا این بچه، ببین! نگاه کن! تلظیه». اون ماهی که بیرون افتاده، ماهی هر موقع دیگه دهانش رو باز و بسته میکنه [بیرون از آب]، این دیگه تو آب هم برگردونی، باز هم میمیره. میاد چپه میشه، میاد روی آب. میگه «وقتی طفل من به تلظی افتاده چه آب بدید چه آب ندید، این میمیره. بیاید لااقل بگید اینقدر کثیف و خبیث و نجس نبودید». توی تاریخ لااقل بگید: «این کار رو کردم».
دقیقه ۶۵ تا ۶۶
حجت تمام کرد حضرت علی اصغر(ع). امروز هم این صهیونیستها دارن حجت تمام میکنن جلوی چشمهای این حرام لقمههایی که دارن میبینن از این افراطیها، چه شیعه باشن چه سنی. من دیدم طرف میاد میگه «آقا این فلسطینیها ناصبیان نریم». اللهاکبر اون بچه کوچیک رو نمیبینی تو؟ خیلی آدم باید بیشرف باشه خدا شاهده! پس تو یزیدی [هستی]. چون دشمنته میگی همین؟ اصلاً گیریم ناصبی باشن، که نیستن من به شما میگم. این توطئهای بود که خود همین صهیونیستها کردن. عکس فتوشاپ میکردن با پرچم داعش میآوردن پخش میکردن برای همین بود. گیریم که اصلاً دشمنته؟ مگه اباعبدالله(ع) دشمن اونها نبود. انتظار داشت آب بِدن یا نه؟ بشریت انتظار داشت آب بدن یا نه؟ داشت. گفت «دین ندارید آزادمرد باشید». تو چه فرقی داری، وقتی بچه کوچیک رو دارن به خاک و خون میکشن؟ حالا میفهمیم روضه علی اصغر(ع) واقعی بوده. میفهمیم داریم این رو درک میکنیم. تشنگی بَد دردیه، حالا فردا ماه رمضونی، فردا یه خرده میری روز قدس بیرون یه خورده بیشتر تشنهات میشه توی آفتاب. دم افطار میدونم اذیت میشی، اون موقع من ازت خواهش میکنم فقط روضه علی اصغر(ع) بیاد جلوی چشمت. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعرا/۲۲۷) سه تا صلوات عنایت بفرمایید.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.