نقش نماز در جهان معاصر – جلسه دوم

موضوع سخنرانی :  نماز (۲)

عنوان بخش ۱ : رعایت ادب در نماز و نزدیک شدن به خداوند

 ندارد (-)

دقیقه‌ی ۰ تا ۵

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

«أعوذُ بِالله مِنَ الشَیطانِ اللَعینَ الرَّجیم»

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم».

«قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ» (مؤمنون ۹۷ و ۹۸)

۱- خب جلسه اول در مورد نحوه مخاطب‌ شناسی، نحوه نوع دیالوگ ما با طرفی که می‌‌خواد نماز بخونه، اصلاً طرف نمازخونه یا نماز نمی‌خونه، یا تارک‌الصلاته؟ نه حالا نماز می‌‌خونه، می‌‌خوای کیفیت بهش بدی، در اینکه ما برای اینکه یک سری جذبه‌‌ها‌ به وجود بیاریم، اومدیم یه سری چیزهای بیخود دست کسی دادیم در حالی که این کاملا چیه؟ کوتاه مدت و زود گذره، اثر دائم؟ نداره چرا که اثر دائمش رو در نمازخون‌‌‌های پنجاه سالش شما ندیدی، ۵۰ ساله داره نماز می‌‌خونه مطلقا فرق نکرده، فقط حرفه‌ای شده که مثلاً این نوع مهر بهتره، این نوع فرش بهتره، زانوی آدم رو اذیت نمی‌کنه دعوا سر صندلیه که حالا مثلاً یه کمر درد هم گرفته پاهاش هم درد می‌‌‌کنه، صندلی‌‌‌های اینجوری زاویه‌ اش بهتره فلان، یعنی توی خود نماز شما مطلقا تغییری نمی‌بینی و این مسئله رو شما در بقیه عبادات ما می‌‌‌بینید حتی در مستحبات ما می‌‌‌بینید، طرف ۶۰ ساله پای منبره هیچ فرقی این پای منبر رفتن توی زندگی این فرد نگذاشته، قاچاقچیه میاد می‌‌ره گوسفند می‌‌‌خره نذر هیئت می‌‌‌کنه، خب تو اگه بفهمی اون آه‌‌‌هایی که پشت سرت داره اون نون حرومی که داری در میاری، تو چه گوسفندی داری نذر می‌‌کنی، نذر چی داری می‌‌کنی؟ فلذا ما می‌‌بینیم که اون اثری که باید بذاره نمی‌ذاره.

 این طرف ماجرا طرف میاد یک شکلات می‌‌ده دست بچه می‌‌‌بردش، یک شکلات، واقعاً، یعنی تا اینجا غرق عسل بوده، تا اینجا به خدا غرق عسل بوده سرش رو بالا گرفتی یه خرده از اون شیرینی عسل توی دهنش نره، هی بهش گفتی شکلات شکلات شکلات. این دردآوره بعضی از مستبصرین هستن تشریف میارن دفتر ما باهاشون صحبت می‌‌کنیم، چون مستبصرین ایرانی که یعنی از مذهبی دیگر بوده در اقلیت در کشور ما، مسیحی بوده، از برادران اهل سنت بوده، ما حتی یهودی شیعه شده هم داریم، تشریف میارن دفتر ما قدمشون سر چشم ما، من از برادر خواهر خود ما بیشتر دوستشون دارم، چون آنچه که ما رو با این‌‌ها پیوند داده بحث دیگه نژاد و نسب نیست، بحث عشیره نیستش که قران سوره توبه اگه اشتباه نکنم آیه ۲۴ می‌گه بندازش کنار، بحث تفکره، تعقله و خدای واحد و اهل بیت واحد، وقتی من فکر می‌‌کنم مثل من عشق می‌‌ورزه به اهل بیت، به خدای عزیز، من دوستش دارم و این دایره حُب هی چی می‌شه؟ تنگ‌تر می‌شه. ما همه انسان‌های روی کره زمین رو دوست داریم می‌گه طرف. چرا؟ حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه نامه‌ای که می‌‌نویسه چیه می‌گه که «یا برادر دینی تواند یا در خلقت با تو هم نوعن یکسانند» احسنت، بعد شما می‌‌بینید این دایره تنگ‌تر می‌شه، خداپرست‌ها رو خیلی دوست دارید، تنگ‌تر می‌شه مسلمون‌ها رو دوست دارید، تنگ‌تر می‌شه شیعه‌‌ها‌ رو دوست دارید، تنگ‌تر می‌شه شیعه اثنی عشری رو داری، شیعه اثنی عشری‌ که این گرایش خاص حتی سیاسی رو داشته باشه، یعنی بحث چی می‌شه؟ همین جوری… ما باید بتونیم این دوایر رو تعریف بکنیم، کجا هستیم، مخاطبمون توی کدوم یکی از این دایره‌‌ها قرار داره، فلذا بحث همینه که من گفتم یه جا می‌‌بینید توی همچین جمعی یه جور سخنرانی می‌‌کنم، جایی دیگه یه جور دیگه سخنرانی می‌‌کنم چون این دوایر رو چی کار می‌‌کنم؟ تشخیص می‌دم. عین این سخنرانی جای دیگه شاید پس بزنه من رو، اون نوع سخنرانی پیش شما پس بزنه، بگه آقا این مباحث خیلی عامه، شما تخصصی‌تر بگید ما این‌‌ها رو می‌دونیم ها! ما خیلی جا‌ها هست سخنرانی می‌‌کنیم ابتدایی‌ترین آیات قرآن رو باید معنی بکنیم بعضاً تفسیر بکنیم. یعنی شما اشاره بکنی به او هیچ فایده‌ای؟ نداره. نمی‌فهمه بعداً میان اعتراض می‌‌کنن ما متوجه نشدیم.

ما دانشجو داشتیم که یاسین رو اول قرآن شروع کردیم، دانشجوی مهندسی سال آخر یعنی درسش خوب بوده، آی کیوش (IQ)خوب بوده، دانشگاه دولتی، قرآن رو شروع کرده یاسین رو گفته یِس(yes)! خب آیا می‌شه شما برای این بحث‌های آنچنانی قرآنی مطرح کنی؟ خب نمیشه.

گفتیم مخاطب‌شناسی رو عرض کردیم، بعد اومدیم رو یه بحث اینکه نماز شرط اصلیش برای ورود به نماز و رجوع نماز بحث جلال خدا در مرحله اول و بحث ادبه. اون مثالی که زدم مثال خوبی ا‌ست برادران، اون مثال چی بود؟ گفتیم که اگر شما بخواید برید دیدن یه بزرگی یه شخصیت بزرگی می‌گردن آدم رو همین طوری راه نمی‌دن، جای واحد، فرد مورد دیدن واحد، اما آدم‌های مختلف، توی زمان واحد به مکان واحد میان،

دقیقه‌ی ۵ تا ۱۰

اما مدل‌های مختلف با این‌‌ها برخورد می‌شه، آدم‌ها مختلف‌اند روحیاتشون هم موقع ورود چیه؟ مختلفه، اصلاً انسان سه جور ترمینولوژی داره کلمه انسان، واژه‌شناسی داره، یکیش از نوسان گرفته شده یعنی هر لحظه شما توی حال خاصی، اصلاً دارید همین الآن یکی از فیلم‌های کمدی رو نگاه می‌کنی قهقهه داری می‌زنی، خبر فوت یکی از عزیزان آدم می‌رسه به ثانیه نمی‌کشه کپ می‌‌کنی بعد ۵ ثانیه تبدیل می‌شه به گریه، می‌گه به مالت نناز به شبی بنده، به جمالت نناز به تبی بنده، یعنی دنیا دنیای نوسانه اصلاً، و روحیات انسان، فلذا وقتی ما با اذان فراخوانده می‌‌شیم در حالات مختلف فراخوانده می‌‌شیم، ببینم شما سر کلاس هستی وقتی توی خیابون داری می‌ری کنار می‌دون انقلاب کنار مسجدش قرار گرفتی، باریک الله به تو، آفرین به تو، نماز اول وقت می‌‌خوام بخونم، جز خدا هیچ کس رو نمی‌بینم من، اما اگر سر کلاست هم باشی ترک می‌‌کنی؟ بله حالا این دانشجو‌ها به درک که مثلاً ده دقیقه یه ربع منتظر من بشن اینجوری می‌گه طرف؟ من می‌رم نمازم رو بخونم، زمانی که داری از پایان نامت دفاع می‌‌کنی چی؟ اونجا تایم(time) نمازت رسید می‌گی شرمنده ببخشید، تایم نماز خورد به کنکورت اول وقت می‌‌تونی بگی؟ فیلم بازی نکنی‌‌‌ها! آدمی نباشی اگه مثلا جاهای دیگه مثلاً تا ساعت ۴ و ۵ بعد از ظهر هم وایمیستادی اینجا بخوای یهویی محکم باشی، نه! اگر اصلت بر اینه که جز خدا هیچ.

 وگرنه خدای متعال اگر واجب بود که نماز حتما اول وقت خونده بشه چی کار می‌‌کرد؟ می‌‌گفت توی همین پنج دقیقه ده دقیقه بخونید، اینکه تا دم غروب وقت داشته چیه؟ جا داره مهلت داره، انسان مشکل براش پیش میاد، اما اگر نماز کسی که بر این محکمه ببینم خدا با این ارزیابی می‌‌کنه من رو، با این ارزیابی می‌‌کنه که من تا چقدر خرج خدا می‌‌کنم، داری می‌ری ده دقیقه بیشتر وقت نداری هواپیمات می‌پره، هواپیما شوخی نداره، اتوبوس نیست بیان وایستن آهای بدو فلانی کجایی، می‌پره می‌ره آقا وایستا من اول نمازم رو بخونم می‌ریم، خدا من مخلصتم اما تا حد هواپیما، بیشتر از این، نه خب جا داره من برسم اون طرف می‌‌خونم یه ساعت توی راهم، خدا پدرت رو بیامرزه اگه نماز قضا بشه چی؟‌‌ ها‌؟ اینجا بحث چی شد؟ خاص شد، بین اینکه نماز من قضا شود و بین اینکه آیا من با این هلی‌کوپتر با این هواپیما با هر چی که هست بپرم برم اگر نرم موندم توی اون شهر، ضرر کردم، یه شب اگر پول دارم که توی یه هتلی بخوابم نخوابم فلان ایجور چیزها، حاضرم خدا اینقدر خرجت کنم یا نه؟ پس ماییم داریم محک زده می‌‌شیم.

 هر چه من ادبم رو بیشتر کردم، من رو از در جلویی‌تره می‌‌برن‌‌، می‌گن این آدم رو می‌‌شناسیم هر دفعه میاد دیدار، آدم آرومیه بذار این دفعه بیاد این‌ور داربست، می‌ره اون‌ور داربست‌ها آیا بی‌ادب می‌شه؟ نخیر ادبش حتی چی می‌شه؟ افزون‌تر می‌شه، در مقابل اون آدم، هر چه ما مؤدب‌تر می‌‌شویم در بارگاه خدا، در مقابل درگاه الهی؛ هر چه مؤدب‌تر می‌شیم بیشتر بغلمون می‌‌کنه.

 اگر معصوم مثال می‌زنه خدا رو به مادر تشبیه می‌‌کنه گفتم در مثال معصوم، می‌شه مناقشه کرد، چون مثال رو زیبا استفاده می‌‌کنه توی خود مثال هم می‌‌شه بحث کرد، مادر دیدی بچه‌اش ازش می‌ترسه، می‌زنه توی گوش بچه، اول کسی که بغل می‌‌کنه خود مادره، می‌‌پره بغل مادر، من بفهمم سر نماز در مقابل کی هستم، من بفهمم نمی‌خواد فیلم بازی کنی سر نماز بگن گردنت رو خم کن، توی قنوت اینجوری باشی بهتره، اینجوری گردنت می‌شه به خدا، دست و پاهات شروع می‌کنه به لرزیدن جلو کی وایستادم! اولش می‌گم الله اکبر تموم شد همه آت و آشغال‌ها با پشت دست بریز دور، تمام شد الله اکبر، یعنی حد داره؟ حد داره از کجا؟ از پایین، یعنی از هر چی بزرگ تو در نظر بگیری چیه؟ خیلی بزرگتره، حدِ این آت و آشغال‌هاییه که ما توی ذهنمونه، همه رو بریز دور، اینجا فقط الله، حالا آدم مگه می‌تونه حرف بزنه، لکنت زبان می‌‌گیره، به خدا دانشجو پا می‌شه میاد جای ما لکنت زبان می‌‌گیره من دیدم‌‌‌ها! می‌گم بابا چه عجله می‌‌کنی حرفت رو بزن وقت هست، می‌گه من ده دقیقه بیشتر وقت ندارم گفتن سریع برو بیا، مثلا صحبتت رو بگو، حالا یه آدم در به داغونی مثل ما، چرا؟ چون خودش رو در محضر الله ندید، چون ابتداییات براش حل نشد، چون ابتداییات تو بری تویه، فرض بکنید بعضاً مثلا رئیس دانشگاه آدم رو خیلی دوست داره، استاد دانشگاهی که آدم رو دوست داره،

دقیقه‌ی ۱۰ تا ۱۵

بعضی از دانشجوها، دوست داره استاد دانشگاه، یعنی آدم مؤدبیه، آدم با شعوریه، آدم فهیمیه، خیلی دوستش داری، یهویی بیاد سر کلاس جلو همه، استاد بیا بغل من، من دوستت دارم، الهی قربونت برم، بپره بیاد آدم رو بغل کنه، یکی بخوابونی زیر گوشش که دیگه این… شأن خودش رو شکست، این آدم تا این حد قابل احترام بود، بعد از این دیگه ببریدش اون‌ور داربست‌‌‌ها، ببریدش، شان حالیش نمیشه، ادب و احترام حالیش نمیشه، که هر چه تو به آن مقصود نزدیک‌‌تر شوی، مؤدب‌تر می‌‌شوی، هر چه به حسین بن علی(ع) نزدیک‌تر شوی، عباس‌تر می‌‌شوی. دو زانو سیدی و مولا. آقا خودیه،

 دیدید بعضاً بعضی از مداح‌ها برای امام‌ها جوک می‌‌گن، فکر می‌‌کنن چون دارن مداحی می‌‌کنن دیگه چیه؟ حاشیه امنیت دارن، شما غلط می‌‌کنی، شما بی‌جا می‌‌کنی، شما نمی‌فهمی و شما نفهمی که این کار رو داری می‌‌کنی، تو هر چی نزدیک‌تر بشی، باید مؤدب‌‌تر بشی تو هر چی نزدیک‌تر می‌‌شی باید مؤدب‌تر بشی من دیدم‌‌‌ها! شنیدم. نه که همشون رو خدای نکرده نه، بعضی از مداح‌های ما اصلا آدم‌هایی‌اند که اخلاقی‌اند روی اخلاق خودشون کار می‌‌کنند، اهل ذکرند، اما می‌‌بینی طرف فکر می‌‌کنه که با اهل بیت(ع) خودی‌اند دیگه ما هر روز داریم در موردشون صحبت می‌‌کنیم حالا اجازه داریم، بقیه نگین‌‌‌ها. همین آدم یکی دیگه بگه گردنش رو می‌‌زنه، پشت میکروفونش. برای ما فلان جوک رو می‌‌فرستی؟ تو چی فکر کردی تو هر چی به خدا نزدیکتر بشی بیشتر می‌‌لرزی.

 از امام سجاد(ع) سیدالساجدین به خدا نزدیک‌تر می‌‌خوای بشی؟ که می‌‌لرزید سر نماز. عرق می‌‌ریخت از پیشانی. از فاطمه زهرا(س) می‌‌خوای نزدیک‌تر بشی به خدا؟ که هر چه به خدا نزدیک‌تر می‌‌شد خوف خشیت به خدا بیشتر می‌‌شه. تا جایی که بعضی از این‌‌ها که نفهمیدن فکر می‌‌کردن حضرت زهرا(س) در مقام خائفه بودن مانده است. این‌هایی که نمی‌فهمیدن برعکس.

به خدا قسم این خوف از خدا، این صفت جلال الله رو دیدن چنان مهر از خدا به دل میاره که نگو چون شما عاشق کاریکاتور هیچ گاه نمی‌شی. عاشق مسائل معقول می‌‌شید. شما عاشق مباحث کاریکاتوری نمی‌شی. کاریکاتوری که دماغش بزرگه، چشم‌هاش ریزه، شما در معصومین(ع) در پیامبران و امامان اینجوری بگم بهتره، شما می‌‌بینید اون نگاه شش دونگ رو فقط در اهل بیت(ع) می‌‌بینید. حضرت موسی صفات جلال خدا رو بیشتر بروز داده، حضرت عیسی صفات جمال. آیا تمامند؟ نه، نه چی می‌‌شه؟ آدم وقتی صفات خدایی را در یک وجود یک‌جا می‌‌بیند، عشق می‌‌کنه قاطی می‌‌کنه چی می‌‌گه، می‌‌گه: «نه بشر توانمت گفت نه خدا توانمت خواند متحیرم چه نامم؟» من چی بگم؟ آقا یارو قاطی کرد اومد گفت چی؟ علی والله خدایی تو انت انت… چی شده آقا؟ آقا ببند دهنت رو کی خداست‌ ها‌؟ تو خدایی، مگه روزی نمی‌رسونی؟ مگه مهربون نیستی؟ مگه نمی‌گن خدا مهربونه از تو مهربون‌تر کی شب کیسه می‌‌ذاره رو دوشش. مگه نمی‌گن خدا قهاره؟وای به آن روزی که دچار قهر علی بن ابی طالب(ع) بشه.

 ببینید آدم هر چی نزدیک‌تر می‌شه شما بیشتر خدا رو تجلی بکنی. محو بشی در وجود خدا، اثرگذاری بر انسان‌ها هم بیشتر می‌‌شه. لبخندت می‌‌شه لبخند، اخمت هم می‌‌شه اخم. اخم که می‌‌کنه طرف حساب کار دست همه میاد. ادوارد شوارد نادزه وقتی اومده بود پیش امام خمینی (ره) شده بود ادوارد شوهرت نازه، کاغذش توی دستش داره می‌‌لرزه کسی که جلوی سران دنیا، خودش می‌‌گفت می‌‌دونید جلو چند تا رئیس جمهور دنیا من رفتم سخنرانی؟ می دونید پیش چه کسانی رفتم؟ پیش یک پیرمرد، ۷۰، ۸۰ ساله اومده نشسته خودش می‌‌گه من می‌‌لرزیدم. این بابا بعدا شد رئیس جمهور گرجستان بعد از فروپاشی شوروی و لذا آنچه که ما را به خدا می‌رساند اول این مقام احترامه، نماز شروع احترامه، موهات رو شونه کن، طرف می‌‌خواد بره دیدن نامزدش مسواک می‌‌زنه، مو‌‌ها‌ش رو شونه می‌‌کنه، عطر می‌‌زنه، کت و شلوار تنش می‌‌کنه، لباس پلوخوری تنش می‌‌کنه، سر صبح بلند می‌‌شه می‌‌خواد بره، نامزد کیلو چنده؟ آدم چی بگه؟ بگه می‌‌خواد بره دیدن کی؟ می‌‌شه اصلا گفت؟ چشم و چالش که اگه وضو نبود که پر کثافت بود. الحمدلله همین وضو هست یه خرده تمیز می‌‌کنه همین طوری می‌ره وامیسته، بوی عرقش خودش رو بیچاره کرده، توی این مسجد‌‌ها‌ می‌‌ری متاسفانه طرف میاد بوی جورابی راه می‌اندازه که صد رحمت به گاز تابون.

دقیقه‌ی ۱۵ تا ۲۰

دیدن کی داری می‌‌ری؟ ما این رو حل نکردیم که نماز جا نیفتاد.

 این خوفی که از خدا میاد صفت جمالش خوشگل می‌کنه اونی که علی(ع) رو زیبا می‌کنه اون جلالشه. که جمالش رو چی خوب توی چشم میاره. شما اگه حضرت علی(ع) یه آدمی بود که فقط نماد خوبی، مهربونی، فلان. این جور چیزها. عمرو بن عبدود یکی می‌زد مثلا همون‌جا حضرت علی(ع) به شهادت می‌‌رسید توی همون صدر اسلام، اینجوری مهرش به دلت بود؟ نه چون عاشق کاریکاتور نیستی تو، تو عاشق چی هستی؟ عاشق تمام صفات خدا تو می‌‌خوای متجلی بشی، تو می‌‌خوای بروز بدی صفات خدا رو. فلذا میای چه کار می‌‌کنی؟ دنبال کسی می‌‌گردی که، تمام صفات…

عنوان بخش ۲ : بررسی نماز (توحید. حمد. رکوع. سجده)

بقره (۲۵۵) اخلاص (۱) اخلاص (۲) اخلاص (۳) فاتحه (۱) فاتحه (۲) فاتحه (۳) فاتحه (۴) هود (۵) فاتحه (۶) فاتحه (۷) اخلاص (۴)

۲ – بعد داری نماز می‌‌خونی ببین چی می‌گی، کسانی که صحیفه سجادیه خوندن می‌فهمن من چی می‌‌گم. حضرت آقا امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه می‌گه: «خدایا ببخش من رو. که شب‌‌ها مجبورم بخوابم… » که خواب از صفات تو نیست این بدن انسانی که آن روح را در او دمیده‌ای ایجاب می‌‌کند که من بخوابم چرا که تو {«لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ» (بقره/۲۵۵)} خدا، بعد خدا چی می‌گه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/۱) «اللَّهُ الصَّمَدُ» (اخلاص/۲) خدا چیه؟ بی نیازه. فکر نکن تو تشنه‌ات می‌‌شه خدا هم می‌شه، یه سری صفات رو در خدا می‌‌بینی اصلش اونجا سر منشأ، تو اینجا نگاه نکن خدا تشنه بشو نیست، گشنه‌اش نمی‌شه نیاز جنسی نداره {«لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ» (اخلاص/۳)} بچه به دنیا نمیاره، که این‌‌ها مال تو هست، تو نیاز به بچه داری تو نیاز به ننه بابا داری، اگه مادر نباشه شیرت بده در موقع به دنیا اومدن قطعا می‌میری. نمی‌تونی یه مگس رو از رو صورتت بپرونی این عجیبه که انسان در میان حیوانات جزء نیازمندترین چیه؟ موجوداته. جوجه از تخم در بیاد ننه هم نداشته باشه زنده می‌‌مونه. جوجه مرغ مادر هم بالا سرش نباشه چی می‌‌شه؟ زنده می‌مونه اما انسان احتمال داره زنده بمونه؟ تقریبا غیرممکنه، قطعا شیر می‌‌خواد، مگه یه حیوان بیاد ازش پرستاری بکنه. که پیش هم آمده، بچه‌‌‌هایی که توی طبیعت ول شده، میمون‌ها مثلا اومدن از این‌‌ها حفاظت کردن. که او هم مأمور الهی، همین هم از نشانه‌‌‌های محبتش.

 این بحث در محضر خدا بودن درک نشد سر نماز. در محضر کی بودن؟ خدا بودن. فلذا با نمونه‌‌‌های کوچیک محک زده می‌شی شما. یاد می‌‌گیری پیش پدر مادر می‌‌ری احترام می‌‌ذاری، پیش بزرگ‌تر می‌‌ری، پیش رئیس جمهوری می‌‌ری، پیش رهبری می‌ری، پیش مرجعی می‌ری، پیش هر کی می‌ری هی احترام می‌ذاری احترام می‌ذاری احترام بعد قیاس می‌‌کنی، خدا کجا؟ استاد دانشگاه کجا؟ توی این قیاس نوع احترام هم چی می‌شه؟ سنجیده می‌شه. .

دیگه سر نماز این رو من به شما می‌گم اگر شما بعد از «اَللهُ اَکْبَر»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »(فاتحه/۱)، «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (فاتحه/۲)، ها‌! اگه «الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»(فاتحه/۳) نیاد می‌‌پوکی، داغون می‌‌شی، در محضرشی. اینجا این‌‌ها شرینی‌‌‌هاشه دیگه صفات جمال می‌‌بینی چی می‌شه ؟ شروع می‌‌شه «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/۴). آدم این رو بفهمه داغون می‌‌شه خدا وکیلی. من جواب باید پس بدم. منی که تا ۵ دقیقه قبل اضافه غلط می‌کردم. جلو کی وایستادی؟ که «عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (هود/۵، زمر/۷، انفال/۴۳، مائده/۷) همه چیزت رو می‌‌تونه ببینه فیلم نمی‌تونی بازی بکنی بعد اینجاست دیگه آدم قاطی می‌‌کنه می‌گه «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»(فاتحه/۵)

من فقط خودت رو دارم «وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک‏» مگه من می‌‌تونم پیش کس دیگه برم؟ تنها راه فرار من فقط توئی. از خودت به خودت جز تو کسی رو نمی‌بینم. عالم محضر توست کجا برم؟ کجا برم من؟ «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» (فاتحه/۶) «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ » (فاتحه/۷) بعد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »(فاتحه/۱)«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/۱) یکیه، یکتاست. بحث فلسفی با احد این‌‌ها نمی‌خوام وارد بشم یعنی جز خدا شما هیچ کس رو اینجا نمی‌بینی همه چی شده خدا، بعدش می‌گی «اللَّهُ الصَّمَدُ» (اخلاص/۲) خدا بی نیازه یعنی به همین چیزی که من دارم می‌‌خونم چی؟

دقیقه‌ی ۲۰ تا ۲۵

اولین چیزی که به ذهن انسان میاد همین چیزی که من می‌خوام بخونم هم نیازی نداره «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ» (اخلاص/۳) «وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ» (اخلاص/۴)، اینجاش خیلی قشنگ شد اگه بحث جلسه قبلی من و می‌‌بودی و گوش می‌‌کردی اگه بودین دقت می‌‌کردی گفتم شما برای خدایی شدن دنبال کی می‌‌گردی؟ هم کفوت می‌‌گردی درست شد؟ با ازدواج آدم چی می‌‌شه؟ خدایی می‌شه. پیامبر(ص) می‌‌گه. حداقل یکی از دلایلش اینه اینجا اشاره می‌‌کنه به زن و نماز کنار هم اشاره می‌کنه اما او تیکه پازل گمشده‌ای نداره که اگر کنارش قرار بگیره کامل بشه و او خود خودشه. او همونه که دیوانه می‌‌کنه آدم رو. این همه ازش یاد کردی، این همه عظمت دیدی فلذا لاجرم به تعظیم می‌‌افتی «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِه‏»، بعد می‌گی «سَمِعَ‏ اللَّهُ‏ لِمَنْ‏ حَمِدَه‏»، جزء زیباترین فرازهای نمازه. اینجا تو داری دیگه حرف می‌زنی اما کی داره این رو می‌شنوه؟ خدا اون که داره حمدش می‌‌کنه ‌‌‌ها! آره پالس رو گرفتی؟ گرفتی چی شد؟ اولین جایی که صفات جلال خدا رو خوب نشون دادی، پالس از اون طرف آمد، می‌‌شنوه خدا، «می‌شنوم بنده‌ام بگو». میای بالا دیگه طاقت نداری، فرو می‌‌ریزی، به سجده نمی‌ری، فرو می‌ریزی. می‌ریزی روی زمین پخش می‌شی. سرت رو، همون جایی که بهش می‌‌نازی، همون جایی که تو بهش می‌‌نازی، باعث شده تو با بقیه حیوون‌‌ها فرق بکنی همینه ‌‌‌ها! به لحاظ زیستی دارم می‌‌گم. برای مغز انسان بزرگ‌تره. سلول‌های خاکستری بیشتر داره، فلان داره، من بحث‌های زیستی دارم می‌‌کنم. دارم می‌گم با روح و قلب انسان هنوز کاری؟ ندارم، عزیز دل من و گرنه یوزپلنگ از تو خیلی بهتر می‌‌دوه، خیلی. عقاب رو می‌گن اگه سواد داشته باشه از سی متری می‌‌تونه روزنامه بخونه پدر سوخته. گربه رو از ۴۰ طبقه پرتش کن ۴ دست و پا میاد پایین. تو از روی پله می‌افتی لنگ و پات می‌شکنه. به چی می‌خوای بنازی؟ به همین؟ می‌مالمش به خاک. اینجاست که نماز شیعه که می‌گه بر مهر باید سجده کرد زیبایی خاص پیدا می‌کنه. یعنی شما وقتی در راستای نماز می‌‌بینی، جز این نمی‌بینی. می‌گه: «سر به فرش نمی‌ذارم که! سر به چی می‌ذارم برای تو؟ به خاک؛ که پست‌ترین عنصر آفرینش است. سر به خاک می‌ذارم». تو «سُبْحَانَ‏ رَبِّیَ‏ الْأَعْلَى‏ وَ بِحَمْدِه‏»، رفتی یه لِوِل (level) جلوتر، یه مرحله جلوتر. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِه‏» بود، حالا اومدی جلوتر. اعلی، اعلی، اعلی. . بلند می‌شی باید بگی الله اکبر. دوباره به خاک می‌افتی. حالا می‌تونی پاشی؟ می‌شه پاشد خدا وکیلی؟ نمی‌شه. باید بگیره دستت رو. «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ‏ أَقُومُ‏ وَ أَقْعُد». مگه اینکه به حول و قوه‌ی الهی کار می‌کنه. شما آرام آرام می‌ری نماز رو می‌خونی، می‌خونی، می‌خونی، توی رکعت سوم و چهارم فقط ذکره دیگه، فقط ذکره. تعالی می‌بینی توی این ذکرها. «سُبْحَانَ الله وَ الْحَمْدُ لله»، پاک و منزه. حمد هم مال این الله، کدوم الله؟ و لا اله الا الله، یکی که بیشتر نیست. و این خدا هم کجا، ته داره؟ برسی بهش، این جوری. و الله اکبر. . او خیلی بزرگه، می‌گه می‌خوای به او بزرگی برسی تو هم بزرگ می‌شی.

نماز که تموم می‌شه، نماز که تموم می‌شه، تسبیحات حضرت زهرا(س) رو چه جوری می‌گی؟ اول چی رو می‌گی؟ اول می‌گه الله اکبر. بعد می‌گه الحمدلله، بعد می‌گی؟ توی تسبیحات اربعه چه جوری می‌‌گفتی؟ دقیقا عکس اینه. می‌دونی چرا؟ مشخصه کسی که این رو طرح کرده در نماز، یک نمازخون بسیار حرفه‌ای بوده. بسیار خبره بوده، چرا؟ چون معلومه از دویست طبقه ولم کنی می‌افتم زمین داغون می‌شم. باید آروم آروم برگردم به همون جایی که بودم. بابا من می‌خوام برم زندگی بکنم. نمازخون حرفه‌ای بوده اونی که گفته بعد سلام دادن باید چی کار کنید؟ دو تا سجده رو برید، آقا امام زمان (عج).

می‌دونی حکایت چیه؟ وقتی رفتی بغل خدا این شیرینیش. آقا کجاست شیرینی نماز؟ در دل خوف نهفته است. در دل ادب نهفته است. شیرینیش رو که می‌‌بینی… دو تا عاشق و معشوق رو که ول می‌‌کنن، وقتی دارن برمی‌گردن؛ حاجی حاجی مکه نیست. هی برمی‌گرده چی کار می‌کنه؟ نگاه می‌کنه.

دقیقه‌ی ۲۵ تا ۳۰

بابا در نماز عظمت دیده، محبت دیده، مهر دیده. مهر و محبت در کنار عظمت است که زیباست و به دردی می‌خوره. آقا من فلان مشکل رو دارم؛ تو که من رو اینقدر دوست داری می‌تونی برام حل بکنی؟ شرمنده من کاری از دستم برنمیاد، من فقط می‌تونم دوستت داشته باشم. این آدم به درد شما می‌خوره؟ یا اون آدمی که خیلی کار‌‌ها از دستش برمیاد اما شما رو دوست نداشته باشه. به تو چه؟ به من چه ربط داره به تو کمک کنم؟ برو پی کارت ببینم بابا. اون جایی که قدرتمندترینه، در عین حال مهربان‌ترینه، ارحم الراحمینه. توی بغل خداست طرف سلام که می‌ده. در مورد همین بحث هم، سلام، چرا سلام، آخر نماز سلامه باز هم؟ دو بار می‌ره به سجده. نمازش تموم می‌شه، دوباره. عین کسی که داره از عاشق و معشوقی از هم جدا می‌شن هی برمی‌گرده نگاه می‌کنه. دست خودش نیست. آروم آروم باید ول بشه این. معلومه این کسانی که این احادیث رو گذاشتن، گفتن بعد نماز دو تا سجده‌ی شکر، ها. . ؟ بعد نماز تسبیحات حضرت زهرا؛ این‌‌ها نمازخون‌های حرفه‌ای بودن.

عنوان بخش ۳ : نقش نماز در زندگی

طه (۱۲) عنکبوت (۴۵) توبه (۲۴)

۳ – مشکل ادا می‌‌کند یا نمی‌کند؟ به خدا ادا می‌کند؟ مثالی برای شما می‌‌زنم. همون ماجرای دیدار رو دارم می‌گم. رفتی دیدار بزرگی، دم در می‌‌گردنت. گفتیم اول چه چیزی رو در میاری؟ کفش‌هات رو. کفش‌‌ها گفتیم نماد زندگی دنیوی است. شریعتی چی می‌گه؟ می‌گه که: «توی مسجد بشینم به کفش‌هام فکر بکنم بهتر از… چی… توی خیابون برم با کفش‌هام راه برم به خدا فکر کنم بهتره. ها؟ کفش‌‌ها نماد زندگی دنیوی، بنداز بره. توی این دیدارها، بعضی موقع‌‌ها یه ورزشگاه می‌‌گیرن. درسته؟ اینجا کفش‌هات رو با خودت، بگو؟ میاری. بعد این که این دیدار‌‌ها تموم می‌شه، دیدی چند تا لنگ کفش رو زمینه؟ صد جفت کفش لنگه به لنگ ریخته روی زمین. برعکس اون دنیاش هم طرف حفظ؟ نشد. نشد، نشد. اونی که دم در گذاشت، هر چی هست، کفش نماد اونه. «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» (طه/۱۲)، نگهش دار. این رو که بندازی اون طرف، این‌ها، این این خدا تمامیت رحمته. رحمان و رحیمه. حالا کفش‌هات رو اگه بدزدن چی؟ در شأن خدا هست شما با کفش بیای دیدارش بی کفش بری؟ چی کار می‌کنه؟ باریک الله. . تحویلت می‌ده. همون جوری که تحویل گرفتی و یا اگر دزدیده بشه بهترش. شما می‌ری خونه‌ی یک نفر، یک آدم عزیزی، توی خونه‌ی ایشون پولت دزدیده می‌شه. بد گفتم، پولت گم می‌شه، ها؟ پولت گم می‌شه. اون فرد چی کار می‌کنه؟ می‌گه: «تو خونه‌ی من دزدیدنش یا گم شده، بعدا پیدا می‌شه. ما فعلا این رو به شما می‌دیم اون رو جایگزین می‌‌کنیم. » دست خالی ردت می‌کنه؟

چند وقت پیش مشهد برنامه داشتیم یکی از این دوستانی که همراه ما اومده بود، ایشون ۶۰، ۷۰ هزار تومن توی جیب بغل؛ عقبش بوده و وسط زیارتنامه داشته می‌‌خونده احساس می‌کنه که دارن از جیبش می‌‌زنن اما برنمی‌گرده؟ بعد حتی ایشون می‌گه که: «یه خانومی هم بود داشت جیب من رو می‌زد احساس کردم». حالا گم شده. گم شده، این جوری بگیم بهتره، بد گفتیم. بعدش یه دعای قشنگی کرده بود. این خودش سید دو گوهره است، طباطباییه. برگشته بود گفته بود: «آقا جان حالا ما اومدیم خونه شما یه ۶۰، ۷۰ هزار تومنی هم حالا خونه شما گم شد ایرادی نداره»، یعنی گوشزد کرد بود. یعنی ما رو از اینجا دست خالی… . ایشون ۶۰، ۷۰ میلیون تومن طلب داشت، طلبش وصول شد، خدا گواهه. خدا گواهه. طلبی که دنبالش می‌دویید ‌‌‌ها! یارو نمی‌داد. دقیقا معادل اون ۷۰ هزار تومن، ۷۰ میلیون تومنش، طلبش وصول شد. طرف نمی‌داد، می‌‌گفت: «برو چکت رو حقوقیه، برو هر کار می‌خوای بکنی بکن». چند برابر داد؟

یه لنگه دمپایی آوردی انداختی بیرون. چی بهت داد؟ می‌دونی در محضر کی‌ای؟ در محضر خدا. می‌شه نلرزید؟ نه نمی‌شه ولله. برو در محضر ببین آنی داره از وجود، خبر داره بابا. خوب‌ترش رو می‌ده، بهترش رو می‌ده زیباترش رو می‌ده چون، اگه مهربونه توانایی هم دارد. قادر متعاله. شریکی هم نداره که بگه این یکی دیگه انجام داده، بیاد جواب بده. شما یه اداره‌ای بهتون خسارت می‌زنه، خب؟ می‌ری از یه بخش دیگه‌ی اون اداره خسارت رو می‌‌گیری، درسته؟

دقیقه‌ی ۳۰ تا ۳۵

این طرف بهتون خسارت زده می‌ری از اون طرف خسارت می‌‌گیری. اونجا نیست او یکیه، اصلا خسارتی در کار نیستش.

فلذا بعضی‌‌ها که می‌خوان برن سر نماز، همه چیزشون رو می‌ذارن. زن، بچه، خونه، زندگی، ماشین، گور پدر همه. به غیر از چی؟ فقط یکی. من جز تو نمی‌بینم. این آنلاین هی رفتن معرفی کردن، روزی ۵ بار خودمون رو اونجا. شما می‌‌بینی چه بلایی سرت میاره؟ گفتیم چی می‌شه. باعث می‌شه شما لباس فرم تنت کنی، هی می‌خوانت بری. باعث می‌شه همیشه لباس فرم تنت کنی دیگه. لباس فرم رو بر خودت واجب می‌کنی. بقیه زندگی… با خودت می‌گی: ای بابا، الآن من ظهر نماز خوندم، نماز مغرب هم می‌خوام برم بخونم، ساعت ۳ چی جوری من گناه کنم؟ دوباره می‌خوام برم الآن درس پس بدم. «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ» (عنکبوت/۴۵) شیرینی نماز بره زیر زبون کسی، امکان نداره عوضش بکنه با تمام دنیا. میلیارد میلیارد بهش پول بدی نمیره. چرا شیرینیه نمی‌ره؟ چون صاحب و اصلا توی این قد و قواره نمی‌دونه که بتونه شیرینی برسونه. یه خدای گوگوری مگوری، یه خدای پاستوریزه، یه خدای هموژنیزه. اون خدایی که مسیحیت برای ما تعریف می‌کنه. یه خدایی که دست‌هاش بسته است، خدایی که یهودیت برای ما تعریف می‌کنه. نه این خدا قادر و متعاله آقا. این طور نیستش. اینجاست که نماز فرق می‌کنه هر دفعه که می‌ریم، چی شد؟ یه بار از زن داریم می‌‌گذریم، یه بار از زندگی داریم می‌‌گذریم، یه بار از پول داریم می‌‌گذریم، یه بار از همه جا. آروم آروم لول (level) لِوِل خودمون رو پس می‌دیم.

یه بحث جالب بکنم، عرض هم برم توی بحث جدید. فلسفه حضور. تنخواه می‌دونی چیه؟ توی ادارات یه بنده خداییه کار پردازه، بهش پولی می‌دن. پول‌های کم کم بهش می‌دن، چقدر؟ بگو. ۱۰۰ هزار تومن، ۲۰۰ هزار تومن، ۳۰۰ هزار تومن، ۱ میلیون تومن. الآن تنخواه یه اداره‌ی معمولی، شرکت ۱ میلیون تومنی بهش می‌دن ماهی. می‌گن بگیر این خرج‌‌ها رو بده، خرج چیه؟ اجاره خونه مثلا. خرج‌های تاکسی تلفنی حساب می‌کنه. نمی‌دونم، پول موبایل می‌ده، پول قبض می‌ده، پول شارژ آپارتمان می‌ده، هر چی دیگه این‌ها. جزء معدود کسانی که اول بهش پول می‌دن بعد هزینه‌‌ها‌ کرد میاره. بعد فاکتور میاره. خب می‌ری پیش معاونت مالی، معاونت مالی می‌گه: «خب بگو ببینم چی کار کردی؟» «از این ۱ میلیون تومن ۸۰۰ هزار تومنش رو خرج کردم. ۲۰۰ تومنش مونده دستم». می‌گه چی؟ می‌گه: «اینقدر اجاره دادم، اینقدر فلان کردم، اینقدر پول آب دادم، پول برق دادم، قبض. . قبض کی رو دادی؟ قبض تاکسی تلفنی، مهمان رئیس شرکت اومده بود، رئیس شرکت گفت حساب کنید». «آهان. . خب ببینم گرفتی از تاکسی تلفنی؟ آره، این هم قبض گرفتم». گفت باریک الله. این فاکتورت چرا مهر نداره بالا سرش؟ مگه نگفتم دو مهره بگیر؟ فاکتور بی سربرگ نگیر، برای من اساس اعتبار نداره. برای چی؟ ممکنه کارپرداز چی کار کنه؟ خودش خدایی نکرده، آره دیگه، یه فاکتورسازی بکنه. مگه نگفتم فاکتور، فاکتور مهرش باید شماره تلفن داشته باشه که طرف بتونه زنگ بزنه بگه از شما خرید شد؟ نگاه کن ببینم. به صورت رندومی(random) یه همچین کارهایی می‌کنن توی حسابرسی می‌کنن آقا ۲۰۰ حل شد. ۸۰۰ هزار تومن کارپرداز سالمی بوده واجباتی که براش تعریف کردی چی کار کرد؟ خوب عمل کرد، این ۸۰۰ هزار تومن رو برای شما فاکتور آورده، بارک الله. به چه نتیجه‌ای می‌رسی؟ به اینکه تقریبا این ۲۰۰ هزار تومن اضافه است دست این‌‌‌ها! اما می‌ذاری دستش باشه بهش می‌گن ذخیره احتیاطی یه مقدار پول باید دست این باشه که چی کار بکنه ممکن لازمش بشه، این دفعه آقای رئیس ده تا مشتری، چی داشته باشه! ده تا مهمون داشته باشه، این دفعه زمستون پول گاز چی بشه بیشتر بشه، تابستون پول برق، چه می‌دونم پول کولر بیشتر بشه، بحثه دیگه… این رو نگه دار.

اما می‌بینی سر ماه میاد می‌بینی این دفعه ۹۰۰ هزار تومن خرج کرده! می‌گه چی ؟۸۰۰ هزار تومن رو برات پاس می‌کنه، «این ۱۰۰ هزار تومن رو رفتم رانی خریدم»، می‌گه: «برای چی خریدی؟» می‌گی که: «برای کارمند‌ها خریدم. » می‌گه: «کی بهت اجازه داد؟» می‌گی: «گناه داشتن، گرم بود هوا براشون خریدم». می‌گه: «بیجا کردی خریدی! اشتباه کردی خریدی! نفهمیدی خریدی! از کجا باید پولش رو بدی از جیب مبارک! پولش رو بده تا دیگه از این اشتباهات نکنی!» ببخشید تا دیگه از این غلط‌ها نکنی! همینجوری برخورد می‌کنن با آدم‌ها چه بسا طرف و اخراجش کنن! بگن برو تا ۴۰ روز توی این اداره نیا، این ۴۰ رو که گفتم دوزاری بعضی‌ها افتاد. خطا کردی دیگه خوبه ارحم الراحمین، هیچ گاه اخراج نمی‌کنه! اما توی این جا‌‌ها ‌اخراج می‌کنن، مورد سوم: خوب کارت رو انجام دادی، یک میلیون دستت بوده بیست روز مونده ماه تموم بشه می‌ری پیش معاون مالی می‌گی: یک میلیون هم تموم شده ۱۰ روز هم مونده خرج‌‌‌های عادی هم داریم!

دقیقه‌ی ۳۵ تا۴۰

چی کار کردی؟ براش هزینه می‌ذاره، می‌بینه درسته جزء ماه‌های پرخرج بوده یا اصلا چی شده؟ شرکت بزرگ شده هزینه‌‌ها‌ زیاد شده، می‌گه: حالا بگیر… درست شد؟ حالا بگیر ادب کاری داشتی! نظم کاری داشتی، توجیه داشتی، جواب داشتی، حالا بگیر، حالا موهبت رو بگیر حالا این اضافه رو بگیر، بهش می‌ده، خب بارک الله آروم آروم شرکت بزرگ می‌شه بزرگ می‌شه می‌بینی کارپرداز دستش ده بیست تومن پوله،

 ما‌‌ها‌ می‌دونی چه جوریم؟ دستمون رو کردیم توی خمره گردو! گردو‌‌ها‌ رو برداشتیم دستمون از توی خمره بیرون نمیاد، می‌گه لامصب ول کن تا بیاد بیرون، بریز بیرون بریز بیرون قبل نماز تا به تو چی بشه بهت بدم، آقا چی کار کردی؟ دیشب از ساعت هشت تا چهار صبح سینه زدم برای اباعبدالله(ع)، این‌‌ها همه‌اش رانی خریدن بوده! نماز صبحت رو چه کار کردی؟ واجب توی کارپرداز چی بود؟ پرداخت قبض آب، برق، این‌‌ها که برات معرفی کردن، بیجا کردی همچین کاری کردی تو! یعنی چی آقا؟ یعنی اینکه عزیزم: «لَنْ تَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاه»، هیچ کس توی اداره نمی‌مونه، برق رو اومدن قطع کردن، کی جواب این همه کارمند و می‌ده که الآن کامپیوتر‌‌‌هاشون روشن نمیشه، آقا عوضش رفتم کفش‌های همه کارمند‌ها رو واکس زدم به چه دردی می‌خوره؟ به چه درد رئیس شرکت می‌خوره؟ به چه درد تو می‌خوره؟‌‌‌ ها! چی شد؟ واجبات طرف مانده گیر چیست؟ مستحبات! اینه که به جایی نمی‌رسیم، خدایی که این را واجب می‌کند آن را مستحب بهتر از من و شما می‌دونه! اون رئیس شرکت می‌دونه برق قطع بشه چه بلایی بر سر شرکت میاد، نه اینکه این کارمند فلان ساندیس و نخوره فلان نوشیدنی رو نخوره! چه بشه؟ می‌دنه هیچ چیش نمیشه! باریک الله آفرین خوب انجام دادی، سود شرکت خوب بوده، خودم بهت می‌دم برو برای کارمند‌ها از این‌‌ها بخر، آقا این اداره‌‌ها‌ نیستن؟ شرکت‌‌ها‌ نیستن می‌رن یه استخر و کلا می‌گیرن می‌گن به کارمند‌‌‌هاشون برید! یه رستورانی قرارداد می‌بندن پنجاه درصد تخفیف برید! تو بذار به سوددهی برسه! تو که زدی برق رو قطع کردی این‌‌ها چیکار کنن؟ پول من از کجا بیارم، می‌دونی چه ضرری زدی؟ ضرر به خودت زدی! چون… اخراجی، برو بیرون! خدا نکنه که کارپرداز دزدی بکنه! دزدی بکنه، تک تک اینهایی که می‌گم می‌دونم اهل فن اید! اهل تفکر تعقل! و نکته گیرید هی دارید با نماز مثال می‌زنید، دزدی بکنه از اصلش، وای به حال اونهایی که از نماز می‌دزدن، تو در مقابل چی داری می‌دزدی؟ بیچاره! برای چی داری می‌دزدی؟ برای کی داری می‌دزدی؟ دِ اگه تو می‌فهمیدی به تمام رحمت هست.

 اگه مشکل فقر داری! برو ببین یه جا از نمازت داره می‌لنگه آبرو حیثیتت داره می‌ره برو ببین یه جا نمازت داره می‌لنگه! برو اون جا پیدا کن، اونی که گذاشتی دم در خوب دم در نذاشتی با خودت؟ با خودت آوردی تو! زیر دست و پا چی شده؟ له شده! دیگه نداری، کج و کوله اش رو داری! اگه خوب می‌ذاشتیش بیرون! زن و بچه‌اش رو گذاشت بیرون گفت یا الله! حفاظت اون‌‌ها بر عهده کیه؟ خداست، اون وقته که… . نگاه! یه وقت خدای نکرده زبیر نمیشه ‌‌‌ها! زبیر، «مَا زَالَ الزُّبَیْرُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ ما نَشُوه» عبدالله، تا عبدالله اش بزرگ شد! این خوب بچه رو از دلش نکنده بود،

سوره توبه آیه ۲۴ همین رو می‌گه دیگه، می‌گه اول داداش‌‌‌هاتون، بابا‌‌‌هاتون، زن‌هاتون، عشیره‌تون، تجارتتون، مالتون، بعد ادامه‌اش رو نگاه کن، مساکنتون، مساکن آخره، یکی قبلش می‌گه تجارتی که ترس داری از کساد شدنش، خب اگر «أَحَبَّ إِلَیْکُم»! اگر در نزد شما از خدا و رسولش و جهاد در راه او محبوب تره، آخر آیه چیه؟ «الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»! تو فاسقی! برو پی کارت، طرف اومد پیش آقا امام صادق(ع) گفتش که، یابن رسول الله می‌خوام این تجارت و برم یا نرم، شنیدید؟ آقا فرمود: نرو، رفت براش دو برابر سود کرد، اومد گفت آقا چی شد؟ ما که خیلی هم توپ شد وضعمون، گفت فلان روز صبح فلان کاروانسرا، نماز صبحت قضا شد یا نشد؟ گفت آره، گفت نمی‌صرفه. حالا فکر کن یکی مشروب می‌خوره می‌گه: «چهل روز برو پی کارت،

دقیقه‌ی ۴۰ تا ۴۵

نمازت قبول نیست!» این اگه بفهمه یکی از بدترین، بدترین عذاب‌‌ها‌ نازل می‌شه براش! ۴۰ روز از اداره اخراجش کردن، برو پی کارت. باز خریدش کردن گفتن: «برو پی کارت، تو به درد نمی‌خوری!»

عنوان بخش ۴ : علت کمرنگ شدن مساجد

تکویر (۱)

۴- ما محضر رو نفهمیدیم که نماز نفهمیدیم. که بچه بهش می‌گی: «وایستا نماز بخون عشق می‌کنی.» پیش کی داره نماز می‌خونه؟ تو خودت که داری بهش می‌گی نماز بخون چه کردی؟ بچه رو به زور بردی! این سجاده‌‌‌های ردیفی هست، وای‌میستاد به زور نگه داشته بود سر ردیف اول نماز، بچه عادت کنه ردیف اول هم نماز بخونه! واجب نشده بر او پدر بیامرز! چی شد نتیجه؟ گفت الله اکبر، دست بچه رو ول کرد! بچه هم در رفت! چی کار می‌کرد؟ از خود حاج آقا جلو صف نماز شروع می‌‌کرد این بچه مهر‌‌ها‌ رو برمی‌داشت پرت می‌کرد، این ردیفی‌‌ها‌ رو می‌گرفت دستش رو به سجاده می‌کشید! موج بود که راه می‌گرفت توی مسجد، الله اکبر الله اکبر الله اکبر! هر کی می‌خواست یه مهر برداره! فاتحه نماز و می‌خوند یعنی رسما! فاتحه می‌خوند ‌‌‌ها! یا مکبر می‌اومد این رو می‌گرفت یا یکی نمازش رو می‌شکست می‌اومد این بچه رو کنترلش می‌کرد، روانی کرد این بچه رو! آقا رفته بودیم مسجد المهدی بهارستان، یه چند مدتی دفتر کاری مون اونجا بود، سعادت می‌شد ما اونجا نماز بخونیم، یه چیز خیلی قشنگ دیدم، دیدم توی حیاطش چی داره؟ تاب سرسره داره، بابا بچه ول می‌کرد می‌رفت تاب سرسره می‌خورد، این طرف خودش می‌اومد نمازش رو می‌خوند! جالبه من بچه‌‌ها‌ رو خودم می‌دیدم که، بچه تاب سرسره می‌خوردن خسته می‌شدن، نماز دوم خودشون می‌اومدن ته یه ردیفی درست می‌کردن! حالا یکی به شرق نماز می‌خوند یکی به غرب نماز می‌خوند یکی توی رکوع بود اون یکی تشهد می‌خوند! اما همینش قشنگ بود، بعد جالبه یکی از این بابا‌‌ها‌… … من می‌گفتم پدر و مادر هر کی این‌‌ها رو ساخته بیامرزه، اگه می‌فهمیدیم ما تمام مساجدمون رو چی کار می‌کردیم؟ تجهیز می‌کردیم به همچین چیزی! بعد می‌گفتش که باور کن این بچه چنان آمیخته این مسجد شده، یه روز که من خسته میام از سر کار نمی‌تونم نماز رو بیام مسجد، گریه زاری پاشو بریم مسجد.

ما شرطی سازی منفی کردیم زمانی که واجبات بر کسی نبوده، وارد بحث جدید شدم‌‌‌ ها! واجبات بر کسی نبوده بیچاره‌اش کردیم رفته اون بچه رو، شما از مسجد چه خاطره‌‌ای داری؟ جز گریه زاری! جز مجلس ختم! کو اون گروه سرود‌‌‌های مسجد اول انقلاب؟ جشن‌‌‌های بیست و دوم بهمن اول انقلاب؟ تئاتر‌‌‌هایی که بازی می‌کردن؟ کوش؟ کشیدیم این‌‌ها بردیم توی فرهنگسرا‌‌‌ها! اون جا شد محل خرمایی بدن، حلوایی بدن، گریه زاری بیا بگیر، شرطی سازی منفی هم کردیم، یعنی درست که عمل نکردیم هیچ! شرطی سازی منفی هم کردیم. ما یه سنگر آمدیم عقب، نماز جماعت در مسجد تعطیل! حالا باید بحث کنیم که نماز فراداش رو توی خونه بخونه! سنگر خالی کردیم ما آقا!

من می‌شناسم دختر خانمی را به خاطر این که توی مسجد رفتن جنازه پدرش رو چهارم دبستان بود توی مسجد بهش نشون دادن، مسجد نمیره، بره بالا میاره! تکون بخوره، حالش به هم می‌خوره، نمیتونه! سوره «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/۱) عبدالباسط رو می‌شنوه می‌خواد بالا بیاره، وای بر ما وای بر ما! ما حتی می‌گم ببینید سنگر خالی کردیم، اون سنگر رو که کلا داریم از دست می‌دیم، تبدیلش کردیم به چی؟ به قول این مسجد فخرآباد کجایه؟ اسمش شده مسجد ختم آباد، مسجد ختم آباد شده چون ختم اونجا زیاد می‌گیرن پولدار‌ها عموما اون جا زیاد ختم می‌گیرن، می‌گن کجا بودی؟ می‌گه مسجد ختم آباد! تازه مسجد خوبیه که صفاش طولانی می‌شه، سخنرانی‌‌‌های خوب داره، فلان این چیزها! این باعث می‌شه بری مسجد یه مشت پیرمرد وایستن، بی حس و حال.

آقا برای چی نمی‌ذاری اون بچه اذان بگه؟ چیه آقا؟ ما خودمون یه جایی حالا من یه زمانی حالا اذانی می‌گفتیم و این جور چیز‌ها. رفتیم یه مسجدی در شاهرود، یه مسجد قدیمی بسیار زیبا، حالا توضیح بیشتر نمی‌دم که اون بنده خدا لو نره بعد رفتیم اونجا گفتیم: «آقا می‌ذاری یه اذانی بگیم ما اینجا؟» گفت: «نه من اینجا نذر دارم باید خودم بگم. همینی که هست. می‌خوای اذان بگی اذان قبل از بلند شدن حاج آقا رو بگو.» آقا رفت یه اذانی گفت پشت بلندگو انصافا من خودم، نه کس دیگه یعنی از دین و ایمان و خدا و پیغمبر و مسجد و هر چیزی که رنگ و بوش داشت بیزار می‌شدی‌‌ ها!‌

طرف مسیحی اومد تشکر کرد از مؤذن مسجد

دقیقه‌ی ۴۵ تا ۵۰

گفتش که: «چیه؟» گفت: «دست شما درد نکنه دختر ما داشت مسلمان می‌شد اذان شما رو شنیده الحمد الله برگشته به مسیحیت». صوت خوب، هنر خوب، زیبایی کار نشده همین الآن داشتیم بیرون صحبت می‌کردیم چی گفتیم؟ گفتیم فضای شور و شعار رو کامل از دست دادیم. فضای هنری رو از دست دادیم. شور می‌خواد بعضی کار‌ها یعنی می‌خوام بگم اگر بحث نماز به لحاظ عقلانی اینطور هست. الآن دارم بحث اون شیرین بودن رو شروع کردم ‌‌‌ها! فلذا بحث ما از چیزی است از کودکی است از کودکی که یه چیزی برای شما شیرین می‌شه یا بد می‌شه. یه بار یه غذا می‌خوری مسموم می‌شی تا بزرگیت دیگه نمی‌خوری، چی شده آقا؟ بابا اون موقع قر و قاطی خوردی غذا، اون غذا مسموم بوده، اون گوشت فاسد بوده قرار نمی‌شه که همه کباب‌‌ها‌ که فاسد باشند که، می‌شناسم افرادی که اصلا گوشت نمی‌خورند، بچه بوده یه کباب خورده مسموم شده بدش میاد، ما داریم شیرین‌ترین داشته‌‌‌هامون رو انوار الهی رو داریم چی کار می‌کنیم؟ مسموم می‌کنیم با دست خودمون ما نمونه عملی نشون دادیم به خدا قسم هر بار نماز آیت الله بهجت رو که می‌دیدم اون نماز صبحش رو که تلویزیون نشون می‌داد توی اینترنت دانلود کنید هست دانلود کنید ببینید، می‌بینم مو به تنم سیخ می‌شه بابا تو سر نماز چی داری می‌بینی اونجوری گریه‌ات می‌گیره؟ سر بالا نمیاری؟

عنوان بخش ۵ : عرفان های نوظهور؛ سوء استفاده از شیرینی نماز

ندارد (-)

۵- ما نمونه عملی که دست طرف رو بده ندادیم، فلذا نماز تبدیل شد به مسواک زدن یعنی یه عادت شده.

آقا امام صادق(ع) می‌فرمایند: افراد رو با چی نسنجید؟ با نماز روزه‌شون؟ نسنجید با امین بودنشون یا خائن بودنشون بسنجید چه بسا طرف نماز براشون چی بشه؟ عادت بشه. چه بسا الآن این وهابی‌‌ها‌ نماز می‌خونن یا نمی‌خونن؟ آن تایم (on time) می‌خونن یا نمی‌خونن؟ اون نماز نیست؟ به درد می‌خوره؟ بابا عادتش شده واسه‌اش، توی همون نماز گیر کرده بالاتر نمیاد اصلا نماز براش تغییر نکرده.

این شیرینی رو نمی‌چشه وعده، ببین نگاه کن ببین چطوری باید به شما بگم، وعده شیرینی به طرف بده اما نگو از ابتدا شیرینی می‌بینی این غلطه ابتدای هر کاری چیه؟ سخته. این غلطه شما وعده بده که این ضربات تکراری یک چاه کن قطعا به چی خواهد رسید؟ به آب خواهد رسید، ضربات تکراریه یا نه؟ اما بهش نگو از همون اول که کلنگ می‌زنی شیرینی عشقه، عشقشه محبته، لذت می‌بری کلنگ می‌زنی.

بابای بچه در اومد اومد چهار تا کلنگ زد، چی چی می‌گی تو؟ عملی نیست می‌دونی چی می‌گم؟ وعده‌‌ای کی می‌دی کاربرد عملی نداره خوب تشنه می‌کنی به جای این می‌برتش یه جا دیگه. می‌گه: «نمی‌خواد کلنگ بزنی پیچ گوشتی رو بگیر یه تیکه از این زمین رو بردار. به زمین نیستش.» اون‌جا چاه فاضلابه زده بیرون می‌زنه میاد بیرون می‌گه: «به آب رسیدم.» آب هم تو براش تشنه‌اش کردی شروع می‌کنه دهن می‌زنه به فاضلاب، این عرفان‌‌‌های نوظهور، طرف آقا من به شما بگم نگاه کنید بدن انسان به صورت خیلی ساده خیلی خیلی ساده دو بعد داره، روح یا روان و جسم آقا یک رابطه بسیار جدی بین جسم و روح و روان انسان هستش. عقل سالم در بدن سالمه. شما اگه دندونت درد بکنه «بیا بریم شب شعر» دندون طرف درد می‌کنه «بیا بریم شب شعر». خب می‌گه: «این یارو خل وضعه دیگه قاطی کرده نمی‌بینی مگه کوری؟ نمی‌بینی دندون من درد می‌کنه؟» یا برعکس عکسش هم داریم طرف روحیه‌اش خرابه می‌گن بیا کار ورزشی می‌کنم، عزیزش فوت شده، بهش خبر دادن می‌گه یه سر بریم پینگ پونگی بازی کنیم، بریم بدمینتون، بریم کوه. خود او که فرده، خود تو هم به خودت می‌گی اینجا این دعوت چیه؟ معقول نیستش.

خب عجب بحثی است اما شما می‌بینی آقا طرف سر صبح رفته ورزش میاد خونه عاصی می‌کنه همه رو دیدین؟ شروع می‌کنه به همه گیر دادن آی! چرا خوابید؟ بیدار بشید فلان بعد شروع می‌کنه فحش شنیدن مگه مرض داری یه روز جمعه می‌خوایم بخوابیم فلان فلان شده خوشش میاد جوابتون هم نمی‌ده، خوشش میاد پاشید دیگه بابا حوصلم سر رفت سر و صدا راه می‌ندازه رفته اکسیژن تنفس کرده مگه می‌تونه توی اون خونه که پر از نفس دی‌اکسیدکربن و این چیزهاست تنفس بکنه؟ در‌ها رو باز می‌کنه پنجره‌‌ها‌ رو باز می‌کنه چون جسم حال اومده روح هم چیه؟ کنارش رابطه مستقیم داره، اما همیشه این رابطه این طور نیست‌‌‌ ها! بتونه. رابطه قطعی قطعی نیست این هم بگیم یه وقت چیزی نگن.

دقیقه‌ی ۵۰ تا ۵۵

از همین عنصر بسیار ساده سوء استفاده صورت گرفت، چی کارکردن؟ طرف می‌اومد می‌گفت: «آقا نگاه کنید شما اگه ستون فقراتت صاف باشه دستگاه سیستم عصب رسانی شما چی می‌شه؟ در حالت نرمال قرار می‌گیره، فلذا اگه همینطوری بشینید یه احساس آرامشی به شما دست می‌ده…» اومد چه کرد؟ گفت: «چهار زانو بشین، گفت چشم، دست‌هات رو بزار سر زانوهات مدیتیشن انجام بده، نماز نمی‌خواد بخونی، این به آرامش می‌رسوندت.» دروغ گفتی به طرف گفتی از همین اولش شیرینه وایمیسته وایمیسته وایمیسته بیست دقیقه، نیم ساعت، می‌بینه عجب خوشش داره میاد، بله سیستم عصبیت آروم شد و به طبع اون چی شد؟ سیستم روحیت هم.

هر جا سیستم عصبی عموماً آرامش پیدا می‌کنه روح یه فراغ بال پیدا می‌کنه. شما استراحت کنه جسمتون اوج این حالت رو در کجا می‌بینی در؟ خواب می‌بینی. شما وقتی که خوابی روحت که کجاها نمیره الحمد الله. طرف اصلاً اسمش هم برو استراحت بکن. بعضی موقع‌ها هستش که این استراحت این سیستم عصبی رو یه جور دیگه آرومش می‌کنه، یه چیزی طرف می‌زنه و می‌ره بالا کوه، می‌ره توی فضا، بهش می‌گن مرفین، مرفین استفاده می‌کنه درد حالیش نمیشه. طرف از اتاق عمل میاد بیرون بهش چی می‌زنن؟ مرفین، اگه بیرون اتاق عمل طرف مرفین مصرف کنه بهش می‌گن چی؟ بهش می‌گن عملی، عملی، عملی، عملی. درد می‌خواد احساس نکنه، مواد مخدر. می‌خواد به فکر مشکلاتش نباشه مواد مخدر.

بعضی‌ها خب این‌ها صادراتیه، یعنی صادر می‌شه شما وارد می‌کنی، بعضی موقع‌ها تولید داخله. یعنی خود بدن شما توانایی تولید یه سری هورمون‌ها رو داره یعنی هیدروفین، اندورفین، چی و چی و چی و فلان، یعنی زمانی که شما دندونت درد می‌گیره خود بدن یه سری هورمون‌های مسکن رو ترشح می‌کنه توی خونت و تجمع می‌ده و تجمعش می‌ده کجا؟ توی همون نقطه درد برای همین دندونتون که درد می‌کنه یکی دو ساعت بعد زبون می‌زنین به لثه تون می‌بینین لثه‌تون حس نداره خود بدن این کار رو انجام می‌ده یا شما اگه یه ضربه شدید توی سرتون انجام بدید، سریع بدنتون هورمون ترشح می‌کنه چون فهمیده مهم‌ترین نقطه بدن چیه؟ اینجاست این الآن خطرناکه ممکنه براش مشکلی پیش بیاد، نمونه‌اش رو بگم؟ نمونه‌اش موسیقیه، وقتی پخش می‌شه دست خودتون نیست اینطوری اینطوری می‌کنید سر تکون می‌دید که ترشح هورمون‌ها چی بشه؟ بیشتر بشه. دست خودتون نیست که. به من بگو ببینم سر نماز می‌تونی اینجوری اینجوری کنی؟ نه! با هیدروفین و ایندروفین و اینجور چیزها نمی‌خوام به من برسی، گرفتی چی شد؟ مست باشی می‌تونی نماز بخونی؟ برو به درد عمت می‌خوره، با عقلانیت، یه فرقه‌ای داریم از پروتستان‌ها به اسم نورمنسیت‌ها. این‌ها فرقه عجیب غریبیه، این‌ها حتی چای هم نمی‌خورن، هر چیزی که عقل رو تحریک بکنه چیه؟ حرامه در این فرقه. چای هم نمی‌خورن، موسیقی هم حرامه. رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج هم چیه؟ حرامه، مشروب که صد درصد حرامه. هر چیزی، سیگار حرامه. هر چیزی که عقل رو چی کار کنه؟ ذره‌ای تحریک بی‌جا بکنه.

یک سری افراد میان با شناسایی چنین مطالبی می‌تونن سوء استفاده کنن. اون شیرینی که شما سر نماز نتونستی به طرف بچشونی، کجا بهش می‌چشونه؟ یه جای دیگه، منتها آب، آب زلال؟ نیست. آب نجسه، آب کثیفه، و طرف رو عقلانی نتونستی بهش درست حسابی بهش برسونی. چون عقلی کار نکردی از اول با شور کار کردی، با شعار کار کردی، همون شور و شعار هم تازه بهش ندادی. گفتی نماز شیرینه، هر چی خوند بدبخت جز پدر در اومدن هیچ چی ندید. گفت چی می‌گی آقا؟ یهویی دستش رو گرفت برد گفت: نمیخواد چهل تا، آب زلال، آب آبه بابا، این‌ها همه دروغ می‌گن. کدوم شیرینی؟ پرواز و این‌ها چی چی؟ کی رفته دیده؟ این‌ها فلان همین جا بکن با پیچ گوشتی، کند دید فاضلاب زد بیرون، اومد روی همین بحث‌ها اومدن چی کار کردن؟ کار کردن، مثلاً شما یه همچین فیلمی رو مثلاً شما ملاحظه بفرمایید من این رو خودم فیلم گرفتم در یکی از شهر‌های کشورمون در شهر بسطام.

{ پخش فیلم }

از عبادت چه کسی، کسی خنده‌اش گرفته تا حالا؟ چرا می‌خندید شما؟

طرف بنده خدا داره نشئه می‌کنه، گرفتی چی شد؟ نمی‌دونه خودش هم ها! داره نشئه می‌کنه، می‌خواد به نشئه روحانی برسه. می‌رسه؟ آره، منتها به چی می‌رسه؟ به فاضلاب. اگر کسی آب گوارا زیر زبونش رفته باشه به این جور چیز‌ها میاد؟ نه و حتی اگر کسی

دقیقه‌ی ۵۵ تا ۶۰

که توجیه عقلانی درست و حسابی شده باشه در مورد آب فاضلاب چی کار می‌کنه؟ از تشنگی بمیره هم آب فاضلاب نمیخوره. ما تشنه کردیم توضیح درست و حسابی هم ندادیم، دقیقاً زمینه رو فراهم کردیم برای این‌ها. این رو مقایسه کنید با این شوی شیطان پرستان – صداش رو شما زیاد لازم ندارید –

{ پخش فیلم }

 خب آقا چی شد اینجا؟ چه تفاوتی بین این رفتار و اون رفتار بود؟ در ظاهر هیچ چی، هیچ چی. این هم می‌خواست نشئه کنه، اون هم می‌خواست نشئه کنه. ببینید طرفی رو که ما نتونستیم دستش رو درست بگیریم میاد با یه شکلات چه کارش می‌کنه؟ تا اینجا توی عسل بوده ها! تا اینجا میاد دستش رو می‌گیره. اگر کسی شیرینی نماز رو بچشه آیا با این کارها انجام می‌ده؟ نه می‌شه همون دانشجویی که جلسه قبل برای شما مثال زدم. ایشون آدمیه که می‌گه: «من انواع دوست دختر‌ها رو داشتم، دیگه به تنوع طلبی رسیده بودم، مدل عوض می‌‌کردم». آدمی که می‌گه: «انواع جلسات رو رفتم. انواع این خوردنی‌ها رو خوردم، انواع نوشیدنی‌ها رو هم نوشیدم، اما هیچ چی رو با نماز عوض نمی‌کنم». چرا؟ چون عقلانی اول براش توجیه شده که اون فاضلابه. درسته؟ بعد گفتش که عجب! دنبال آب می‌‌گردم. ضربه که زد، مردونه ضربه می‌‌زد.

 یک کارگری شما می‌‌گیرید می‌‌خواد چاه براتون بکنه سه روزه می‌کنه، یه کارگر میاری چی؟ یه روزه می‌‌رسه ته چاه. چون می‌‌دونه به چی می‌‌خواد برسه، می‌تونه سطل‌ها رو دو تا دو تا پر می‌‌کنه خاک می‌‌فرسته بالا. می‌‌شه نماز کی؟ می‌شه نماز اون بابایی که توی جبهه می‌‌خونه. خدا تضمین کرده اصلاً این نوع نمازها رو. او خودش رو در محضر خدا می‌‌بینه یا نمی‌بینه؟ قطعاً می‌‌بینه، چون جونش رو گرفته کف دستش. اگه در محضر خدا نباشه تو بسیجی توی جنگ چی کار داری می‌‌کنی؟ برای چی می‌گم بسیجی؟ برای اینکه موظف به آمدن نبوده سرباز نبوده. ارتشی نبوده به زور ببرنش. وظیفه‌اش نبوده، می‌‌تونسته بخوره و بخوابه این قطعاً فقط خدا می‌‌بینه شما می‌‌بینی شهید همت هی می‌‌گه: «خدا خدا خدا، همه کارها باید برای خدا باشه، اخلاص.»

دیشب داشت حسین علم الهدی رو نشون می‌‌داد، چی می‌‌گفت؟ می‌‌گفت: «خدا، آدم باید کارهاش رو برای خدا خالص کنه.» این‌ها محضر خدا می‌‌بینن. نمازش می‌‌شه چی؟ ضربه زدن کلنگ یک مقنی که ده برابر بقیه داره ضربه می‌‌زنه. سریع می‌‌رسه به آب. نمازه نماز می‌‌شه. اون موقع می‌‌دونی چی کار می‌‌کنن؟ اون موقع است که می‌‌بینی شب و نصفه شب این‌ها بلند می‌شن برن یه گوشه‌ای برای خودشون قبر کندن می‌رن می‌شینن نماز شب می‌خونن. مستحبی که داره برای خودش، چون اینجا دیگه شیرینی رفته زیر زبونش. گفتیم مستحبات با شیرینی‌ها رابطه مستقیم داره. یعنی حالا اینجا بهش رسید.

برعکس پیش بینی من برای آینده چیه؟ چون توی دنیا فاضلاب ریختن توی حلق مردم. خب؟ فقط کافی است این زلال را یک بار به مردم تبیین بکنید. چنان میان شیفته می‌‌شن، خیلی حرفه ها! ببین یک کسی که آب نخورده در مورد آب براش صحبت بکنی چیز زیادی متوجه نمی‌شه، کسی که آب کثیف خورده الآن بیاد لب بزنه به آب زلال دیگه چیه؟ مشتری می‌‌شه، مشتری شدنی! مشتری شدنی! دیگه این از دست نمی‌ده.

بعضی‌ها از همین سوء استفاده کردن، این هم فقط من باب مثال برای شما پخش بکنم، ببینید عزیزان چه اتفاقی داره می‌‌افته.

اومدن چی کار کردن؟ اومدن کار رو به جایی بردن که سوء استفاده‌های عجیب غریب شد. این شیرینی کار رو به کجایی رساند که به عبودیت الله، به عبودیت شیطان رسید. شما آنچه که به عنوان شیطان‌پرستی می‌‌شناسید. حالا مثلاً این رو ببینید این در خوزستان خودمون بوده. این ۱۸۵ سال پیش به وجود آمدن بهائیت نیست ها! این زمان بابیت نیست ها۱ این زمان روم و یونان باستان نیستش که خدای در و پنجره و آسمون و زمین و ماه و خورشید و ستاره داشته باشن، این زمان کنونی ‌است خودمونه آقا. این خدائه نعوذ باالله، گوش کنید.

{ پخش فیلم }

چون عربی‌های شما خوبه خوب گوش بدید! ببینید چی می‌گه. همون دعایی که شما خطاب به خدا می‌‌خونید؟ داره خطاب به این می‌‌گه.

دقیقه‌ی ۶۰ تا ۶۵

رفتیم دانشکده زبان‌ها اونجا دیگه متن این فیلم رو ترجمه نکردم، گفتم خب خودتون دیگه متوجه می‌‌شید الحمدلله. بعد دیدم این‌ها همدیگه رو نگاه می‌‌کنن، فکر کنم در مورد شما هم همینجوری شده ها؟ «یا الهی»

حالا من این‌ها رو می‌‌زنم جلو این‌ها، با خدای وهابیت هم شباهت داره صورتش کوسه است. من با اینجاش کار دارم این‌ها مهم نیست. کاملاً مشخصه سجده به سمت ایشونه ها! چون جهت سجده رو نگاه کنید همه چرخیدن به سمت این. انگار نعوذباالله، نعوذباالله، این بابا کعبه است. خوب خدای خوبی هم هست چرا؟ بعدش نشئگی داره و بزن و برقص داره و…

باید بتونیم آنالیز بکنیم. می‌‌دونی چی شد؟ در دنیایی در کشوری که ما نتونستیم دست این طرف رو بگیریم، شیرینی عبودیت رو بهش بچشونیم، چه کار کرد؟ طرف به قهقرا رفت. یکی اومد یه شیرینی کوچولو بهش داد در حد اینجوری وایستاد سر…

عنوان بخش ۶ : بررسی ظاهر نماز

]

ناس (۱) ناس (۲) ناس (۳) ناس (۴) ناس (۵) ناس (۶) انبیاء (۶۹) مائده (۵۵)

۶- آقا می‌‌خوای همین جوری نماز رو برات بررسی بکنم؟ رو چشمم. تو می‌‌گی «اینجوری وایستا»، خدای من می‌گه «اینجوری وایستا». همین نشستنه. شما می‌‌گی «سر انگشت‌هات رو باید بگیری»، بله روانشناسی اثبات کرده که آدم وقتی سر انگشت‌هاش رو لمس می‌‌کنه چی می‌شه؟ احساس آرامش پیدا می‌‌کنه. بچه رو دیدی میاری جلوی تخته سیاه ازش درس می‌‌پرسی، با انگشت‌هاش ور می‌‌ره؟ می‌‌خواد استرس خودش رو چی کار کنه؟ کاهش بده و به تو هم گفته شده وقتی ذکر می‌‌گی قشنگ با انگشتات می‌‌گی؟ یا با تسبیح می‌‌گی این‌ها رو زیر دستت می‌‌چرخونی. اگه شما به هر طرف وایمیستی اینجا گفتن «به سمت مرکزیت مغناطیسی زمین بایستی». به سمت مکه، به سمت کعبه، که هموگلوبین‌های خون که دو قطبی آهن دارند هم راستا بشه. چی می‌‌شه؟ گردش خون شما می‌‌شه رانندگی بین خطوط.

بله این‌ها هم هستش. اگر امروز در علم سوجوک، که یک علم شرقی‌ است از شاخه هندوییسم- ‌بودیسم، بر روی صحبت‌ها حرف می‌‌شه. می‌‌تونن آدم رو درمان بکنن، ادعاشون اینه، که این حروف رو اینجوری ادا کن. یعنی چی؟ یعنی این که شما بیا مثلاً حروف رو دو دسته کردند؛ یینگ و یَنگ. این حروف یینگ رو اینجوری ادا کنی، سر دردت خوب می‌‌شه. حروف یینگ یَنگ اینجوری ادا بکنی ترکیبی، کمر دردت خوب می‌شه. فلان بکنی، سرت خوب می‌‌شه. خوب خودش رو کشت، مثلاً صدای عجیب غریبی هم در میارن ها! باید ببینید حالا من نمی‌خوام… … صدای گربه در میارن، یک چیزهای عجیب غریبی. می‌گه: «این حرف رو پشت سر هم بگی طرف خوب می‌شه». خب پدر بیامرز! من نمی‌خوام قیاس کنم، این قیاس اصلاً صحیح هم نیست. خدمت شما عرض بکنم بله، امروز شما میای می‌بینی که در عربی هم داریم حروف استعلا و حروف استفال. شما الله اگه قبلش ـِـ باشه می‌تونی با صفت استعلا بیانش کنی؟ «بِسمِ الله» [تلفظ الله با آ] اصلاً جور در نمیاد باید بگی «بِسمِ الله الرحمن الرحیم». [تلفظ الله با َ] اما وقتی ـُـ باشه می‌‌گی «رسولُ الله» ها؟ درست شد؟ یعنی بسته به صفت استفال و استعلای حرف قبلی این یکی رو باید جور دیگه‌ای ادا کنی. اگه ادا نکنم چی می‌شه؟ به یه جایی برمی‌‌خورم. حالا فهمیدی چرا عربی باید نماز بخونی؟ یکی از دلایل یینگ یَنگی بهت بگم؟ هزار تا دلیل داره یه چیز در پیت پایینیش رو دارم می‌‌گم دیگه. دارم یه چیزی می‌‌گم که بتونی بکشیش بیاریش.

آقا شما سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ» رو نگاه بکن. حروف مصوِّت ما، اون مصوِّت‌های کوتاه رو می‌‌گم ـَـِـُـ درسته؟، خدمت شما عرض بکنم که دوتا بالایی یکی چیه؟ ـَـُـ بالاست ـِـ چیه؟ پایینه. بیا «قُلْ هُوَ اللَّهُ» (اخلاص/۱) رو باهم بخونیم.

قُل – بالا- هُ –بالا- وَ –بالا- «اللَّهُ الصَّمَدُ» (اخلاص/۲) –بالا- «لَمْ یَلِدْ» (اخلاص/۳) – لِ به ـِ رسیدیم،

دقیقه‌ی ۶۵ تا ۷۰

این رو نگه دار بعدش رو نگاه کن- «وَ لَمْ یُولَدْ» (اخلاص/۳) «وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ» (اخلاص/۴)– همه‌اش چی شد دوباره؟ بالا ۱۷ تا این طرف اگه اشتباه نکنم، هر چی هست، دقیقاً برابره. ۱۷ تا این طرفی بالا ۱۷ تا این طرفی بالا یه دونه ـِ پایین. یعنی تا می‌‌تونی بزنی.

آقا قرآن برای شما مگه می‌شه آدم فهمید؟ مگه می‌‌تونم؟ من زبان شناسی تا نفهمیدم از کجای نماز بگم؟ از کجای قرآن بگم؟ برای کسی که زبان‌شناسی نمی‌دونه؟ شما در زبان‌شناسی حروفی که استفاده می‌‌کنید حساب کتاب داره برادر من. فکر کردی همین جوری؟ از خودتون پرسیدید چرا خوشتون نمیاد به ترمینال بگید پایانه؟ خوشتون نمیاد بگید. اما طیاره رو می‌‌گید هواپیما، طیاره آسون‌تره گفتنش؟ می‌گه خب این آسونه. طیاره آسون تره یا هواپیما؟ چرا اون جوری می‌‌گید؟ من به شما می‌‌گم، چون او با فطرت تو سازگاره. فطرت تو می‌‌دونی چی می‌‌گه؟ فطرت تو می‌گه ببین تمام زبان از نشانه‌های خداست. شما خوردن رو صداش رو اگه توش نشنوی استفاده نمی‌کنی فعل رو. خرت خرت خرت خرت. ترک‌ها می‌‌گن یماخ، یم یم یم یم، صدای ش…

ترکیه می‌گه یماخ… صدای شین رو اگه توی فعل نوشیدن نباشه، در شرب عربی نباشه، در ایشماخ ترکی نباشه فکر کردی استفاده می‌کنی؟! آبشار، شرشر آب، حالا می‌فهمی به، شیر آب. نمی‌دونی چرا، آقا به آب چرا می‌گی شیر آب؟ حالا دلیل به وجود اومدنش کاری نداریم، چرا استفاده می‌کنیم این رو؟ خوشمون اومد به خاطر حرف شینشه. حساب کتاب داره زبان شناسی. آ برای بلندهاست، شما می‌‌گی خدا، خوشت میاد، پروردگار، آسمان، باستان، ها؟ اما فرشته! از کلمه‌ی چی گرفته شده؟ فرسته. این بالایی میاد پایین دقیقاً. آس یعنی سنگ، مان هم یعنی شبیه بودن، مانستن، شبیه سنگ. چون اعتقاد داشتن مثل سنگ آسیابه، پایین ثابته بالایی چیه؟ می‌‌چرخه. چرا نگفت آسوش مثه سیاوش؟ این هم از پسوندهای شباهته. نه اینجا نمی‌گه برای اینکه می‌‌خواد بلندها رو نشون بده، می‌‌گه آسمان. برای همین خوشش میاد بهش بگی هواپیما، نمی‌دونه چرا خوشش میاد. بعد شما داری می‌‌گی پایانه، خب استفاده نمی‌کنه.

حرف سین حرف انتقال سخنه، در فارسی می‌گی، ببین، سخن، عربی صحبت، اسپیک، ترکی سَس. حرف سین رو شما به وضوح می‌بینید. حالا وسوسه می‌شه چی؟ اون سخنی که صاحب سخن رو نمی‌بینی، یه متلک می‌ندازه غیب می‌شه، می‌ره پشت یه ستون. نگاه کنید «پیس پیس». درسته یا نه؟ شما بخوای یه نفر رو ممتد صدا بکنی چی؟ سوت می‌زنی، حرف سین رو مکرراً پشت سر همدیگه می‌گی. «پیس پیس» خیلی قشنگ وسوسه رو نشون می‌ده، «پیس پیس» آدم می‌گه: «اِ! کی بود؟ کجا بود؟» ها چی شد؟ بحث بنده اینه، اینجاست.

حالا نگاه کن ببین سوره‌ی ناسش چه جوریه. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ » (فاتحه/۱) «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/۱) «مَلِکِ النَّاسِ» (ناس/۲) «إِلَهِ النَّاسِ » (ناس/۳)«مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» (ناس/۴) «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/۵) «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» (ناس/۶) سوره وسوسه است. نمی‌دونی چرا اما حس وسوسه رو بهت می‌ده قشنگ. جا می‌افته مطلب، مطلب جا می‌افته. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه»‏. جا می‌افته خالی می‌شی. خالی می‌شی. به خدا!

الله، اصلاً بی نظیره این اسم. آدم می‌گه هم واله می‌شه، هم شیدا می‌شه، هم بزرگی می‌بینه، هم رحمت می‌بینه، تمام آنچه که یکجا می‌شه، توی یکی باشه همه را یکجا می‌بینه، توی نام خدا. اسمی که واسه خودش انتخاب کرده بی نظیره. نماز رو حالا طرف می‌گه چرا؟ چه دلیلی برایش آوردی؟ چه دلیلی که با این وسواس خاص باید این صاد رو اینجوری بگه، این ظا رو اینجوری بگه، اون نمیدونم خدمت شما عرض بکنم یه جا ث رو اینجوری نوک زبونی بگه و فلان و با دندان‌های ثنایای فک بالا ادا کنه بچه! اگر شرط عبودیت رو می‌‌پذیرفت، اینجوری بگو، رو چشمم. من بهت می‌گم اینجوری بیای.

 برای چی آقا تو پادگان نمی‌ذارن موها بیاد روی گوش، حتما باید پشت گوش باشه، کوتاه بشه؟ برای اینکه قانونشه. واقعاً بیاد چی می‌شه؟ ما چه می‌دونین. آقا برای چی توی ارتش می‌گن ریش نباید بلند بشه؟ ما نمیدونیم، آقا برای اینکه تمیز… نه آقا یکی از دلایلش اینکه می‌گن شیمیایی اگه بزنه

دقیقه‌ی ۷۰ تا ۷۵

ماسک چی بشه؟ کیپ بشه. دلیل خاص خودشون رو دارن، حالا الزاماً شما می‌خوای بدون می‌خوای ندون.

اینه که من می‌گم بنده پیش‌بینیم اینه در جهان معاصر، در جهان آخرالزمان اون‌هایی که نافشون رو بسته بودن، حلقشون رو بسته بودن به فاضلاب، اگر نماز برای این‌ها معرفی بکنی دیوانه می‌شن. این آقای تیئری فرانسوی شیعه شده بلند شده اومده ایران. یه زنی هم از ایران گرفته. ایشون بنده خدا ما یه جلسه‌ای باهاش داشتیم، خورد به نماز ظهر. گفتش که: «می‌دونی اولین بحثی که آدم بعد از ازدواج بهش می‌رسه چیه؟» گفتم: «چیه؟» گفت: «آدم نمازهاش جماعت می‌شه دیگه همیشه». بعد می‌گفت: «آدم نمازش که جماعت می‌شه، وای‌میسته اون جلو می‌فهمه که در مقابل نون آوری، مرد، در مقابل اون نان آوری بحث مسئولیت فرهنگی هم؟ داره.» خیلی هم سخته براشون نماز خوندن. چون فرانسوی‌ها «ر» ندارن. اون «ر» که با صفت تکریر در عربی باید بیاد. «ر» رو می‌گن «ق» فشار به خودشون میارن. «ه» هم درست حسابی نمیتونن بگن، یه چیز عجیب غریبیه. خب؟ اصلاً «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ » (فاتحه/۱) ایشون اصلاً واقعا به خودش فشار می‌آورد بگه.

ذات حروف، بله حروف برای خودشون ذات دارن، روان شناسی دارن. ببخشید عذر می‌خوام، ببخشید معذرت می‌خوام، اما شما حرف «ک» حرفی است که حرف رکیکه چه در فارسی چه در بقیه‌ی زبان ها. برخی از زبان‌ها که خوب ریشه‌ای بودن این رو رعایت کردن. برای چی؟ به خاطر این که حرف خالی کردن خود آدمه. «ک»، دوست داره این جوری یه حرفی رو بگه از ته… تا بتونه خودش رو خالی بکنه. حرف عصبانیّته، حرف عصبانیته. توی این همه فحش عربی ببخشید عذر می‌خوام، عذر می‌خوام، طرف کثافت خیلی به دلش می‌چسبه. عربی، کثف عربیه دیگه. ما نفهمیدیم چرا؟ چون اون رو نفهمیدیم نماز هم… نمی‌خوام حالا الزاماً بگم باید بفهمیم، حالا نفهمیدیم هم داره استفاده می‌کنه.

نه می‌خوام بگم امروز زبان این جوون‌ها گفتم با هم دیگه چی شده؟ فرق کرده. ما جوون‌ها رو مجتهدشون کردیم توی علوم؟ تجربی. بهش می‌گی عزیزم تو مجتهد، دکترا بگیر در علوم تجربی که دو دو تا؟ چهار تا، آتیش چی کار می‌کنه آدم رو؟ می‌سوزونه، سوزاندنی ها! منبسط، منقبض، می‌کند بستگی داره گرم بشه یا سرد بشه. حالا به یکباره شما می‌بری طرف رو… مجتهدش کردی، بزرگش کردی، یهویی آیه قرآن برایش میاری «یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ» (انبیاء/۶۹) آی آتیش ابراهیم را نسوزان. خب این اصلاً نمی‌فهمه، یعنی اگر هم بخواد بپذیره ته دلش برایش جا؟ نمی‌افته. یادمه توی یکی از این دانشگاه‌ها برگشتم گفتم گلیسیرین به دستتون زدید؟ گلیسیرین به دستتون بزنید آتیش بزنید انگشتتون جلوی چشمتون می‌سوزه اما دستتون؟ نمی‌سوزه. گلیسیرین می‌سوزه دماش هم از دست شما می‌گیره، خنک خنک می‌شه دستتون، خیلی عجیبه! توی این فیلم‌ها آتیش می‌زنن بعضاً گلیسیرین می‌زنن. توی لباس‌های آتش نشانی هم ظاهراً یه لایه‌‌ای داره که طرف آتش نشان می‌ره توی آتیش برمی‌گرده صورتش داغه، اما بدنش خنک خنک. بعد تا اینجوری، یعنی باز به زبان اجتهاد خودش، گفتم، گفت: «آخیش». گفتم: «البته یه وقت لابد فکر کردی الآن فرشته‌ها اومدن رفتن گلیسیرین کمپرس کردن توی وسط آتیش؛ ها؟ که برد و سلام شد براش!»

این زبان امروز جوان زبان علمیه. متأسفانه میای می‌گی یینگ ینگی، چه می‌دونم بودیسم فلان، این جوری، چنان خوشش میاد که نگو. خود شما هم همین جوری‌اید. دروغ بگیم؟ چون ما اینجوری بار اومدیم. برای کسی که اینجوری بار آمده نخوایید، نشه، نمیشه، سخته که بیاید به زبون دیگه‌ای براش صحبت کنید الّا اینکه اون زبون رو بهش؟ یاد بدی. اما برخی زبان‌ها مشترکه، زبان فطرته، زبان غریزه‌ است، زبان عقله. همه جای دنیا دو دو تا؟ چهار تا. همه جای دنیا بی‌عدالتی ببینن؟ بدشون میاد. همه جای دنیا زبان غریزه، تشنه بشن آب می‌خوان. ممکنه یه ایرانی بره توی چه می‌دونم، آمریکای لاتین یه سرخ پوستی ببینه، عاشقش بشه. خوشش اومده می‌خوای چی کار کنی؟ نه زبون هم رو می‌فهمن، نه چی… او هم از این خوشش اومده. شما در نماز تک تک این زبان‌ها رو می‌بینید. زبان عقلانیت می‌بینید، اجازه نمی‌ده شما با خدا به چی برسی؟ با کج و کوله کردن خودت. با هیدروفین و ایندروفین نمی‌خواد به خدا برسی. آقا یه سؤال، کسی که عمل جراحی می‌کنه چرا درد حالیش نمی‌شه؟ مواد چی بهش دادن؟ مخدر و مسکن بهش زدن. درسته؟

دقیقه‌ی ۷۵ تا ۸۰    

خب اگه یه نفر همین جوری مواد مخدر و مسکن استفاده کنه، دستش سِر باشه… آقا رفته بودیم دندانپزشکی ما، دندونمون رو کشیدیم. بعد این گذاشت روی دندون ما یه پارچه‌ای یه پانسمانی گفت این رو فشار بده. من لبم بین دو تا دندونم گیر کرده بود حالیم نشده بود، سِر شده بود. اومدیم دیدیم یه تیکه از لبمون رو رو از داخل کندیم، بدون اینکه متوجه بشیم، اصلاً درد احساس نکردیم. حالا شما مثالاً این رو ببینید. دلم می‌خواد نتیجه بگیرم. ببین چقدر باید بحث بکنی با یه جوون که بتونی یه چیزی رو بهش…

این یه سری مرتاض برداشتن آوردن توی کردستان عراق در کرکوک. این عقربه.

یه سؤال: اگر یک نفر معتاد رو عقرب نیش بزنه یا مار نیش بزنه چی می‌شه؟ [مار می‌میره]. باریک الله پدر تجربه بسوزه، همینه، مار می‌میره. یارو چی می‌شه؟ دیگه هیچ چی نمیگه. یارو طرف خودش هم نشئه می‌شه. اون هم خوشش میاد.

من به چشم دیدم که دو تا جوون معتاد عقربی رو کشتن، به چشم دیدم ها! زهرش رو ریختن روی سیگار کشیدن. ما هم دست به موبایل آماده زنگ بزنیم ۱۱۵. دیدیم هیچ چی‌شون نشد هرهر هم دارن می‌خندن. بعد دمش هم نگه داشتن گفتن: «خشکش می‌کنیم، می‌ذاریم توی سیگار می‌کشیم». خب؟ حالا شما این رو نگاه بکن.

{ پخش فیلم }

 دکون و دستگاه راه انداخته طرف، فرقه است.

یه نکته! کسی که مواد مخدر رو می‌کشه، تنفسی مصرف می‌کنه، اگه حبّی مصرف بکنه چی بلایی سرش میاد؟ اذیت می‌شه. این عادت داره محل نحوه‌ی مواد مخدر چی جوری باشه؟آها. فلذا شما دیدید می‌خواست دم عقرب رو بگیره چی کار می‌کرد؟ مواظب بود که تزریقی یه وقت استفاده نکنه. چه جوری استفاده کنه؟ آها، حبّی استفاده کنه، خوردنی استفاده کنه. یعنی شما دقیق بشی شما برای همه‌ی این‌ها جواب داری، به زبان خود این‌ها، به زبان خود امروز. ببین دمش هم می‌خوره

{ پخش فیلم }

این می‌شه نماد کرامت طرف. این فرقه‌اش هم می‌شه فرقه‌ی الهی. آی آقا! بدوید بیاد دکون دستگاه راه انداخته. چرا؟ چون شیرینی رو عملی به طرف؟ چشوند.

 { پخش فیلم }

ببینید ببینید چقدر مراقبه، چی می‌خونه واسه خودش؟ این هندیه ‌ها! این پاکستانیه، هندی-پاکستانیه، این‌ها قیافه‌اش اصلاً به کردها نمی‌خوره من فیلم دیگه‌ام دارم از این جای دیگه که، توی پاکستان مثلاً سیم برق با خودش وصل می‌کنه و فلان و اینجور چیزها. این بنده خدا با این هیکل ورزشکاری رو ببینید! این خیلی جالبه! خیلی جالبه! دقت کنید. حالا کسانی که دلش رو ندارن نگاه نکنن ها! سیخ می‌خوان بکنن توی بدنش، اینقدر جمالی نگاه نکنید یه خرده جلالی نگاه کنید.

 ببینید سیخ رو نشون می‌ده که این فیلم نیست تیزه. نگاه کنید، اینجا رو نگاه کنید که… ببینید، خب حالا این رو گرفتید این چی شده اینجوری شده؟ نشئه کرده آقا نشئه است، شما شنیدین می‌گن دراویش توی آبگوشتشون چی می‌ندازن؟ تجربه بسوزه حشیش، حشیش طرف می‌گه بیا فرقه پیدا کردم توپه، می‌ری آسمون، می‌خوری می‌ری توی آسمون! عجب! ببینید حالا به من بگو ببینم تیر از پای کسی کشیدند و او درد متوجه نشد! کجا بود؟ سر نماز بود، حالا ویژگی این چیه؟ اینکه این نشئه‌ی الهی است. با چی نشئه کرد؟ با مواد مخدر؟ نعوذ بالله زبانم لال، با سر تکان دادن، با تزریق کردن؟ با هیچ کدام، با عقلانیت هم نشئه کرد، عجب چیزی است. فلذا، فلذا یک مسئله شما رو از مسئله‌ی دیگه بازنمی‌دارد، سر نماز اگه بیاد طرف فقیری هم داره رد می‌شه و «وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (مائده/۵۵) عبادتی همه‌اش می‌شه آگاهی،

دقیقه‌ی ۸۰ تا ۸۵

در خدا حل می‌شی خدایی می‌شی «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» شهادت داری می‌دی. آقا شهادت می‌دم فلانی فلان آدم رو کشت! شهادت می‌دم این آقا امروز اینجوری بود، توی دادگاه چی‌جوری شهادت می‌دی؟ در دادگاه الهی‌ است در محضر خدا شهادت می‌دی می‌گی من جز تو هیچ چی نمی‌بینم، درد دارم؟ یعنی چی؟ خودش رو هم دیگه نمی‌بینه، فهمیدی؟ بدن خودش هم دیگه نمی‌بینه! یعنی این جسمی که گفتیم این جسمی که قرار بود صفات الله.

امام سجاد(ع) چی گفت؟ می‌گفت: «خدایا من رو ببخش که شب مجبورم بخوابم»، چون به جسمم مربوط بود این هم حذف می‌شه، فقط روح می‌رسه به محضر خدا یعنی هیچ چی رو احساس نمی‌کنه اما هر چیزی که مربوط با دین خدا باشه، با عبودیت خدا باشه، شقه‌ها و جلوه‌های دیگر عبادت رو کاملاً درک می‌کنه، بله دست یکی رو گرفتن عبادته، زکات دادن عبادته، صدقه دادن عبادته، اون نماز می‌شه نماز علی‌بن‌ابی‌طالب(ع).

 اون نمازه، فلذا نماز، نمازه. هیچ تعبیر دیگه‌ای براش ندارم، هیچ تعبیر دیگه‌ای ندارم! نماز، نمازه. هیچ چی نمی‌شه براش گفت.

عنوان بخش ۷ : شیطان و نماز

]

اعراف (۱۶) ص (۸۲) اعراف (۱۷۹) ص (۸۳)

۷- فراموش نکنیم این چند نکته رو، یکی اینکه، در محضر خدا بودن، ادب داشتن، ان‌قلت نیاوردن، تمرین کنید این رو خواهشاً. تمرین کنید، بگید همین الآن خدا داره نگاه می‌کنه، نگاه‌ها خیلی عجیبه! می‌گه وقتی بالا وایستادی باید مهر رو نگاه کنی، در رکوع باید کجا رو نگاه کنی؟ باریک الله پات رو نگاه کنی، در تشهد باید کجا رو نگاه کنی؟ زانوت رو نگاه کنی، می‌دونی چیه؟ اصلاً پلکتون از اینقدر بالاتر نمیاد زاویه که هی تند می‌شه و هی باز و بسته می‌شه زاویه، چشم شما تغییر می‌کنه که اون زاویه رو… ادب در نگاه کردن اما اگر بخواید این مسائل رو رعایت بکنید شیطان میاد سراغتون، چی کار می‌کنه؟

میگن سر نماز بدنت رو نخارون. درسته؟ یا نه؟ می‌گن؟ یا نمی‌گن؟ می‌گن، آقا انگار می‌خواد یه عضوی از بدنت قطع بشه! امتحان کنید بگید من فردا اگه از آسمون شهاب سنگ هم بارید من سرم رو نمی‌خارونم. اصلاً انگار می‌خواد بدنت قطع بشه جدی می‌گم. اصلاً می‌خواد عضو بیفته، دو روز سه روز، دو روز سه روز نهایتاً، بعد کلاً مشکل دیگه خارش سر نماز دیگه حله کلاً، کلاً دیگه اصلاً می‌تونی خودت رو کنترل کنی، گذاشتی این نیاز ابتدایی رو، چی کار می‌کنی بابا؟ کجا داری می‌ری؟ آروم آروم نیازهات رو می‌ذاری، آرام آرام نیازهات رو می‌ذاری، این اون بحثی است که ما باید بفهمونیم، فلذا خواهشاً اول از شیرینی و اینجور چیزها شروع نکنید. شیرینی در آخر.

اما مسیر چیه؟ سختی داره. تمرین، سختی داره، درس خوندن سختی داره، دکترا شیرینیشه، مجتهد شدن شیرینیشه، مرجع شدن شیرینیشه، خیلی شیرین می‌شه آدم مجتهد در دین خدا باشه ها! خودش بتونه اجتهاد کنه، دین بفهمه، خیلی شیرینی داره. سخته ‌ها! فکر نکنید، مثلاً آسونه! اما این مسیر رو باید درست به مردم به جوون‌هامون بفهمونیم، امروز شما همین به همین، زبون این‌ها باهاشون صحبت کنید، آقا می‌گه نمی‌دونم چی! خوب نیست‌ ها! اما، این اَقلّه این یک نگاه کاملا چیه؟ اَقلّه در کنارش یک نگاه حداکثری بهش بده، برو بپرس سر نماز، امکان نداره کسی سر نماز، از خوف خدا بایسته همون نماز خدا بهش شیرینی نده. هر نمازی که سخت، نماز اینجوری نیست اگه سختته نخون! باید بزنی، باید بزنی، اونی که سختته پس اون برات یه مطلوبیتی وجود داره چه جوری؟ با دوستت می‌شینی چهل ساعت حرف می‌زنی انگار نه انگار! نمی‌فهمی چی جوری شب شد! نماز که می‌خواد بخونه پنج دقیقه‌اش انگار مرگش گرفته، نمی‌ذاره!

«لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَ» (اعراف/۱۶)، نشستم سر راه، انواع و اقسام فکرها می‌ره سرت، اصلاً طبیعی نیست خدا وکیلی این فکرهایی که سر نماز سراغ ما میاد، چرا جای دیگه نمیاد؟ این فکرهایی که سر نماز سراغ ما میاد اصلاً طبیعی نیست، می‌گه بابا! انسان کی لایق سجده شدن؟ وقتی که صفات خدا رو بروز داد اسماء الله، رو دیدن توی وجودش.

لایق سجده شدن بود، ابلیس می‌دونی چی گفت؟ گفتش که اولاً نمی‌ذارم به تو سجده کنه! «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» (ص/۸۲)

 اولاً نمی‌ذارم خدمت شما عرض کنم که چی؟ به تو سجده کنه، دو، دو، گوش کن! به من باید سجده بکنه! یعنی این خیلی درد داره. رسونده دیگه، الآن می‌گه نماز نخون، جالبه همین کسانی که می‌گن این مناسک به چه درد می‌خوره؟ مناسک دینی، توی شیطان پرستی خودشون مناسک بسیار پیچیده جدی! سر تایم (time) سر زمان، خیلی دقت بکنی، چی جوری برگزار بشه، مکانش چی جوری باشه، لباسش چی جوری باشه! موسیقی چه جوری باشه! با ریز جزئیات دارن،

دقیقه‌ی ۸۵ تا ۹۰

با ریز جزئیات، یعنی این طرف خدا رو بذاره کنار، این شیرینی رو بذاره کنار، بله دیگه گفتیم مباحث عدل نظم زیبایی، همه چی به هم می‌خوره! کلاً نگاهش عوض می‌شه، می‌شه عبد شیطان استحواذ شیطان، این مرحله مرحله‌ای که دیگه استحواذ گفتیم یعنی چی در زبان عربی؟

استحواذ از حوذ ح جیمی، دال ذال، کاری می‌گن در زبان عرب که اون‌هایی که مثل ما بچه دهاتین می‌فهمن چیه! یه الاغی رو اگه بری بالا سرش وایستی ستون فقراتش رو بگیری اینجوری فشار بدی، چهار دست و پاش سیخ می‌شه بنده خدا، شوک عصبیه، می‌افته با شکم زمین، یا بری کنار یه الاغی وایستی، گردنش رو بگیری باهاش مثل کشتی گرفتن! اینقد بچرخونی بچرخونی که به بغل بخوره زمین، به این می‌گن استحواذ، یعنی به مرحله‌ای می‌رسی. که دیگه چی؟ او با انسان طرف نیست با چی طرفه؟ «أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (اعراف/۱۷۹) به اون مرحله ما می‌رسیم، به مرحله‌ی نزغ می‌رسیم بعضی موقع‌ها می‌بینی شیطون سر نماز، سر نماز میاد سراغمون اولین جایی که باید بیا…

 اگه تو وصل بشی تمومه. چرا؟ چون وصل بشی آروم آروم، شروع می‌کنی به خالص کردن خودت، شروع می‌کنی خالص می‌کنی. اول مال دنیا رو می‌ندازی، بعد همین جوری پرت می‌کنی پرت می‌کنی، فکرهای بیخود، به مرحله‌ای می‌رسی که دیگه ببینید خلاص می‌شی، خلوص تو به مرحله‌ای می‌رسه که چی؟ خلاص می‌شی، « إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (ص/۸۳، حجر/۴۰)، دیگه دستش نمی‌رسه به تو، این در کجا شروع می‌شه؟ از کجا شروع می‌شه؟ بلاشک نماز؛ بلاشک نماز؛ اینکه حسین‌بن‌علی(ع)، ظهر عاشورا نماز برگزار می‌کنه می‌خواد بگه «راه رسیدن به خدا اینه»، اینکه آقا اباعبدالله(ع) قبل از میدان رفتن یک کُپه خاک جمع کرد صورتش رو گذاشت به زمین گفت «رضیتُ برضاک»، راضی‌ام به رضات» یعنی چی؟ اینکه، آقا علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) در نماز ضربت می‌خوره یعنی چی؟ آیا تمامی داره؟ آیا این بحث نمی‌دونم طریقت و شریعت و چی و این حرف‌هاست؟ نه بابا جمعش کنید، این‌هایی که تجلی کرده بود صفات خدا در وجود مبارکشون، تا آخرین لحظه از نماز نگذشتند.

عنوان بخش ۸ : نماز؛ اصل زندگی

]

فاتحه (۵)

۸- نماز رو اصل نشون بدیم نماز رو جدی نشون بدیم. مگه می‌شه تو نماز نخونی؟ امکان نداره آقا! مگه می‌شه یکی نماز نخونه! تجربه بکنید ازتون خواهش می‌کنم، شما که نمازخونید بحث کیفی کردن نماز، از اون دفعه رفتید نماز بخونید، سر نماز به این فکر کن، همین جوری داره نگات می‌کنه. محضر خدایی ببین شروع می‌کنه پاهات به لرزیدن دست‌هات به لرزیدن، یا نه؟ بعد ببین جلوی کی داری چی می‌گی!

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »(فاتحه/۱)، «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (فاتحه/۲)، ها‌! اگه «الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» (فاتحه/۳) «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/۴) «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ» (فاتحه/۵) دونه دونه حالا هی آدم گناه کرده، هی از ذهنش می‌گذره هی فلان، داغون می‌شه. فلذا اون نماز می‌شه بازدارنده، اون نماز می‌شه رَدم که هیچ شیطانی نه می‌تونه ازش رد بشه نه می‌تونه در اون نقدی بزنه؛

آقا سیدالساجدین(ع)… . امام رضا(ع) نقل می‌فرمود که: «شیطان به شکل مار بر سجاده‌شون ظاهر می‌شد»، به شکل… یعنی کار به جایی رسیده بود دیگه نمی‌تونسته! فیزیکی مثلاً یه چیزی رو ببینه، می‌اومد به شکل مار در سجاده‌شون ظاهر می‌شد، می‌رفت سمت نوک شست پاش رو نیش بزنه، تا این حد! اصلاً نمیدیدش! امام سجاده! شیطون خیلی بی شعوره ها! بعدش خوب چی می‌گفت: خود شیطان می‌گن فریاد می‌زد می‌گفت به خدا سوگند تو سیدالساجدینی.

آیت الله شهید مدنی، گفت نگه دارید آقا می‌خوان نماز بخونه… قطار وای‌نمیسته که… باشید آقا همین جا بخونید برید وایستاد چی کار کرد نمازش خوند شروع کرد توی همون ریل راه‌آهن راه افتادن، راه افتادن اومد دید قطار خراب شده، جلوتر، یه مثلاً پونصد متر جلوتر رفت قشنگ سوار قطار شد رفت بالا توی کوپه‌اش نشست.

برعکسش هم هست یه جاهایی یعنی توی اون امتحان دادن، اون تنخواهی که گفتم واسه خدا داریم امتحان می‌دیم، آقا غیر رو وارد می‌کنی، غیر رو که وارد می‌کنی؛ صفت غیور خدا رو باید ببینی، خدا چیه؟ غیوره. غیرتی می‌شه، می‌گه: «تو مال من بودی رفتی از کس دیگه خواستی؟ بدو برو ازش بخواه بدو»، زنگ موبایلش طرف زنگ می‌خوره، خداوکیلی چه جوری می‌پره مثل موشک بالا سرش، مثل موشک زنگ آیفون، خانم فلانی یا آقای فلانی صدا می‌کنه، استاد فلانی صدا می‌کنه، می‌گه: «حَیَّ عَلَى الصَّلَاه»؛ «بدو بیا دلم واست تنگ شده»، واقعاً هم همینه‌ ها! بیا دلم واست تنگ شده،

 تا او نخواد ما کی می‌تونیم بریم، ما می‌ریم زیارت ما رو طلبیدن یا نه؟ تا نخواد ما که… خودش می‌خواد، منتها هر چه مؤدبانه‌تر می‌ری بیشتر می‌خوادت، دلش تنگ می‌شه.

می‌گه اون شاگرده کی بود مؤدب بود دستش آروم می‌آورد… او کو چند روزه نیست… مثلأ استاد می‌گه. توی چشم میاد آدم مؤدب.

دقیقه‌ی ۹۰ تا ۹۵

یکی ببین توی همکلاسی‌هاتون یه شاگرد زرنگه خوب یادتون مونده، یکی اون اراذل اوباشه، ها؟ چرا ما می‌خواهیم برای که توی درگاه الهی ویژه باشیم، چرا هرازگاهی می‌ریم به سمت اراذل اوباش بودن؟ این چه بحثیه، چرا نمی‌خوایم خوب باشیم؟ که علاوه بر معلم، همه هم‌شاگردی‌ها و همه مدرسه هم تازه…

این آقا این آدم این الآن می‌بینی رئیس جمهور شده این بچه هم که بود درسش خوب بود، مدیرش می‌گه، معلمش می‌گه: آره من معلم این بودم درسش خوب بود، فلان و این جور چیزها…

ما نمی‌دونم چرا این طرفی رو انتخاب می‌کنیم. خدا غیوره، می‌بینه می‌ریم سراغ کس دیگه می‌گه: «برو بگیر». کفش‌هات رو با خودت برداشتی آوردی خودت هم باید پاش وایسی، ببینم چه جوری می‌خوای کفش‌هات نگه داری توی این شلوغی؟ همچین می‌زنن کفشت که نفهمی از کجا خوردی، اما وقتی تحویلش دادی، به خدا حفظ می‌کنه. همه چی‌تون رو تحویل بدید.

بعضی موقع‌ها یه حال‌های خوشی به ما دست می‌ده، این تحویل دادن، این امانت داری گذاشتن، توی بانک گذاشتن رو یاد بگیرید. دیدی بعضی موقع‌ها یه حال خوشی به ما دست می‌ده، می‌ریم هیئت، یه نماز خوب، ها؟ یه بحث پژوهشی خوب، اون شیرینی لبخند میاد روی لب آدم یه چیزی پیدا می‌کنه توی پژوهش، شیرینی لبخند میاد. این‌ها رو من و شما نمی‌تونیم نگه داریم.

بچه‌ها چند دسته‌اند؛ یه تراولی یه بچه کوچیکی توی خیابون پیدا می‌کنه، از این بچه‌های خل وضعه، این جوری می‌گیره توی دستش «آی! یه تراولی پیدا کردم»، دزد هم میاد می‌گه: «سلام علیکم». بعضی دزدها که همین جور می‌قاپن می‌رن از دستش… بچه می‌زنن… بعضی‌ها زرنگن میان به بحث مباحثه‌ی علمی کردن با این بچه، گوش کن، می‌گه: «یه دونه پولت رو بده سه تا بهت پول بدم»، یه تراول پنجاهی می‌گیره سه تا هزار تومنی بهش می‌ده، کمّی نگاه کرد، باخت کیفی نگاه نکرده بود تعداد بعد می‌بازه. بعضی‌ها زرنگن می‌برن توی یه جا سوراخ سمبه‌ای قایم می‌کنن اما این‌ها ممکنه یادشون بره یا یکی دیگه بزنه، … اون‌ها که خیلی زرنگن می‌برن پول می‌دن به کی؟ به مادرشون، می‌گه مامان این برایم نگه می‌داری. اصلاً به خودش هم اعتماد؟ بگین؟ نداره. می‌گه عیدی‌هام جمع کردم شده پنجاه هزار تومن اگه جمع بکنم می‌رم فاتحه‌اش رو می‌خونم می‌رم همه رو شکلات می‌خرم، بگیر برایم نگه دار، به کسی می‌ده که دوستش داره، به کسی می‌ده که بعضی موقع‌ها می‌زندش، اخم می‌کنه، بعضی موقع‌ها بغلش می‌کنه، اما هیچ کس توی دنیا مثل اون دوستش نداره، مطمئناً، می‌ده به اون.

این حا‌ل‌های خوشی که بهمون دست می‌ده رو بسپرید به بی بی حضرت زهرا(س) که حال خوش شیطان سریع می‌زنه، سریع! یعنی یه هیئت خوب، یه نماز خوب به ته نمی‌ذاره. می‌ری هیئت برمی‌گردی، درگیری پیدا می‌کنی با داداشت توی خونه، پدرت برمی‌گرده: «کدوم قبرستونی بودی؟… » مثلاً، حالا این جوری صحبت نمی‌کنن ها! این مثال زدم، «کدوم قبرستونی بودی تا نصف شب؟» باید بگی «عذر خواهم، ببخشید… » «حالا خوبه عرق خوری که نرفتم، رفتم مسجد!» تموم شد، فاتحه‌اش خوندی، تمام، جمعش کن برو بابا خرابش کردی رفت. توی آزمون ولایت‌پذیری می‌خواستی پس بدی از قبل پدر و مادر! این نمازها‌، این خوبی‌ها، این‌ها رو حفظ بکنین.

عنوان بخش ۹ : نمازخانه‌ای در اصطبل

]

بقره (۱۲۴) بقره (۳۷) توبه (۳۳)

۹- این فیلم هم ببینین، ان‌شاءالله که من با خودم داشته باشم.

[نمایش فیلم]

این‌ها شیعیان فرانسه‌ان، توی فرانسه و کشورهای اروپایی به شیعیان اجازه ساخت مسجد نمی‌دن، خیلی سخته، خیلی سخته!

اما وهابی‌ها یک ساله مسجدشون می‌برن بالا، یعنی اون‌ها خودش غربی‌ها مایلند نماد اسلام بشه چی؟ وهابی‌ها که سر خبرنگار می‌برن میارن نشون می‌دن! که اون نماد اسلام بشه.

این‌ها اینقدر دویدن… این رو هم گوش کنین، این‌ها نه عرب تبارن، اصل ژن و بیخ و بنیانشون چی بوده؟ فرانسوی بوده، شیعه شدن، نه شیعه ننه بابایی، خب؟ الآن اما با بچه‌هاشون صحبت می‌کنن می‌گن دوست دارین مسیحی باشین یا…؟ همه بچه‌هاشون چی می‌شن؟ شیعه. می‌گفت: همه‌شون اصلاً استثناء نداره. می‌گفت: خب درست براشون تبیین می‌کنی، می‌گه: مگه می‌شه چیز دیگه‌ای بشه چون این بهترینه توی دنیا.

طرف باید بری سر کلاسش بشینی ادیان یاد بگیری، به ریز می‌شناسه این فرقه‌ها رو، یعنی همه چی رو رفته تحقیق کرده رسیده به اسلام، اسلام هم تشیع، تشیع اثنی‌عشری.

این منطقه، مستندساز ایرانی داره می‌گه: «این منطقه که شما دارید می‌بینید توی جنگل، این‌ها مجبور شدن برن یه اصطبلی بخرن توی اون اصطبل بتونن چی کار کنن؟ عزاداری‌هاشون‌، نماز جماعت‌هاشون…شما شنیدی، بچه می‌گه: «یه پنجشنبه، جمعه‌ای پاشیم بریم شمال!» این‌ها با خودشون می‌گن: «یه شنبه، یکشنبه‌ای بیکار بشیم، پاشیم بریم یه نماز جماعت بخونیم، آخ جون! بریم یه نماز جماعت بخونیم»، براش شیرینی زیر دهنش چی شده؟ آمده، آمده. باید بری ازش بپرسی چیش شیرینی داشته واسه‌ات؟

این این که پشت می‌بینید مسجدشونه، یعنی یه چیز چهل تیکه‌ی عجیب غریبی بود دیگه اگه دقت می‌کردین، ببین اصطبل بوده بشکه باز کردن، پلیت (plate) زدن، نمی‌دونم یه چیز عجیب غریبی…

سپس لازم شد هر کسی تشکیل خانواده بدهد و به زندگی خود بپردازد. و تنها بعد ازگذشت چندین سال بود که توانستیم مسجد را بسازیم.

 برای نمازهاشون آمدن مسجد ساختن،

دقیقه‌ی ۹۵ تا ۱۰۰

ببین این یعنی، نگاه کن، سنگر اول می‌دونی چه جور خراب کردی، این فهمیده که سنگر فرادی رو حفظ کرده اینجا چی می‌خواد؟ سنگر جماعت می‌خواد! باز یه شیرینی توی جماعت دیده که توی فرادی نبوده.

و تنها بعد از گذشت چندین سال بود که مسجد را ساختیم و مجموعه‌مان را به سمت وضعیت موجود رشد دادیم.

اینجا میان به بچه هاشون زبان و قرآن یاد می‌دن، عربی یاد می‌دن. [پخش اذان]

وقت عشق وحال کردنشون رسیده الان.

ازشون پرسیدم: «شما چی دوست دارید؟» می‌گفت: «اگه یه مفاتیح ترجمه فرانسه به ما بدین دستتون درد نکنه،

چیز دیگه‌ای از شما نمیخوایم، » مفاتیح می‌خواست!

این اصطبل رو داره توضیح می‌ده که چه طور این‌ها ساختنش، شنبه‌ها و یک‌شنبه‌ها میان اینجا نماز. ببین! ببین! این پرچم خیلی زیباست، توی قلب اروپا {یاحجه ابن الحسن العسگری}(ع).

این سوغاتیه که یکشون پاشه بره کشور عربی برایشون بیاره بگه برای ما پستی بفرستین، این رو می‌خواد. یعنی دنیا خفه شده توی لجن به خدا قسم. نماز بهش بده، امام بهش بده، آقا ندیدید نهج‌البلاغه با این‌ها چیکار می‌کنه، دیوانه‌شون می‌کنه نهج‌البلاغه.

می‌دونین ما مشکلمون چیه؟ یه چیز رو خیلی سخت و پیچیده می‌کنیم، دقت کردین؟ دو دو تا چی می‌شه؟ چهار تا. آقا دو دو تا یعنی چهار تا، یعنی دو به علاوه دو که می‌شه چهار تا، ببین یعنی دو رو دو بار… می‌گه: بابا گیجم نکن تو رو خدا همون دو دو تا چهار تا خوب می‌فهمیدم.

ما ببینید، نهج‌البلاغه رو می‌آیم ۲۰ جلد تفسیر برایش می‌نویسیم، بده؟ خیلی هم عالیه واسه کی؟ واسه اون رده بالایی بفهمه برای تفسیر این اشاره به فلان آیات…

بابا خود حضرت امیر(ع) اینقدر خوشگل توی نهج‌البلاغه مثال زده که جا بیفته. استخوان خرد توی دست جذامی یعنی چی؟ برای اینکه کراهتش رو هر کسی احساس کنه. آب بینی بز یعنی چی؟، در مورد خلافت مروان می‌گه: مثل سگی که زبون بکشه روی بینیش، این همه دیدین، اون عرب دیده بود جلو چشمش بوده.

ببین چه قدر قشنگ مثال می‌زنه. عین اینه که به شما بگن: گرسنه‌ای؟ می‌گی: بله بله. می‌گه بیا ببین این غذا خوبه این پرس غذا رو بخور، منتها بیست و پنج تا دسر هم باید کنارش بخوری! می‌گی بابا ولش کن، گشنگی بکشیم بهتره.

والله حضرت امیر(ع) داره صحبت می‌کنه: ای معاویه! فلان کرده‌ی، ای! بهمان شده، آی کارگزار من! این جوری کن، با مردم برخورد کن، فلان جور برخورد بکن.

نهج‌الباغه من دیدم یک حکمت نمی‌دونم ۱۶۷بود؟ چی بود؟ من جلوی چشمم دادم به یه نفر شیعه شد. این‌ها اصلاً عجیبه، اثر می‌گذاره بابا، کلام معصوم، نماز، خدا، ارتباط

[پخش فیلم]

نزد تخت کله بچه: هوی! گچ‌ها رو داری حروم می‌کنی، داری چه غلطی می‌کنی اون پایین؟ پاشو برو گمشو فلان فلان شده.

روی مقوا، روی چه خدا وکیلی تخت سیاهایی! که الآن توی ایران واسه دوا بخوای نمیتونی پیدا کنی اون تخته سیاها رو.

بعد این‌ها خیلی هم ابتکاری هم ساختن، در آن واحد چندین نفر استفاده می‌کنن. یه بار دیگه حالا با صحبتهای اینجاشون کار ندارم.

این مسجدشون رو می‌خوام یه بار دیگه ببینید. با همین مسجد دانشگاهت رو مثال بزنید. با مسجد قیاس بکنید با مسجد شهرک غرب قیاس بکنید. مسجد مثل کلیسا باید بره بوق بزنه کنارش. توی اونجا خدا می‌بینه.

این هم ببینید عرضم تمام. وقت شما عزیزان رو هم نمی‌خوام بیشتر از این بگیرم.

دقیقهی ۱۰۰ تا ۱۰۵ 

«وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک‏». چی داره می‌خونه؟ دعای کمیل داره می‌خونه. یه بار دیگه دقت کنید. بعد ببینید چی جوری می‌خونه… دعا کمیل رو نوشته بود دیدید؟ نوشته بود، گفته بود یه مفاتیح به ما بدید ترجمه فرانسه، نوشته بود روی دفتر و کاغذ که بتونه از روش بخونه، … خداوندا به تو نزدیکی می‌جویم به وسیله تو به ذکر تو. و شفاعت تو را می‌طلبم از خودت به نزد خودت. و تو را به کرمت قسم می‌دهد که مرا به خودت نزدیک کنی و مرا شاکر و شکر گذار سازی. مناجاتش با امام زمانه. دست نوشته هاش. حالا می‌خندم می‌دونی برای چیه؟ خنده شوق و زیبایی! ببین چه کلمه هایی می‌گه، از خداوند تشکر می‌کنم برای این کلمات که پر می‌کنن پایه‌های وجود را. بحث کلمات رو چند درصد از مردم ما می‌دونن چیه؟ شیعیان ما «و َإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ» (بقره/۱۲۴) «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ» (بقره/۳۷) ها؟! «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدِیمَ الاِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ» که در کنزالعمال آمده. جلال الدین سیوطی سنی آورده تفسیرش این‌ها رو فکر نکنید از خودمونه فقط. او رسیده اونجا کلمات الله چیه؟ آن پنهان شده در دل زمین، آن معدن سر الهی، امام مهدی (عج)، امام غایب که حضورش مؤمن حقیقی را نورانی می‌کند. و او را از مهلکه ظلمت می‌‌رهاند. ای پروردگار بی اندازه بخشنده! ما را از عشاق عشق قرار ده و شوالیه وفادار را سرورمان امام مهدی قرار ده. تا همراهی کنی او را در این جنگ فیزیکی؟ نه معنویت!. این جنگ نرم رو فهمیده! حالا درد می‌دونی مال کجاست؟ این مستند مال ۱۰ سال پیش بوده. فکر نکنید جدیده ‌ها! این مستند مال ۱۰ سال پیشه. می‌گه که تا او را همراهی کنی «وَ اجْعَلْنَا مِنْ خَیْرِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِه» رو داره چه جوری می‌گه؟ رسیده داره به این می‌گه فهمیدی چی می‌گم؟ همونی که به ما گفتن هی بگو تا بهش برسی هی برو به تعظیم تا عظمت درک بکنی. اما بعضی‌ها عظمت دیدن به تعظیم رفتن. بهش رسیده این مطالب.

به خدا دنیا آماده است. یک سانسور شدید تبلیغاتی داره می‌شه در مورد تشیع، آقا این‌ها بغضی که نسبت به اهل بیت(ع) دارن جدی شده. این‌ها دیگه توهین به امیرالمؤمنین(ع) تو فیلم و کارتون‌هاشونه، منتها به زبانی که شما نمی‌بینی، به زبانی که شما متوجه نیستی، به زبانی که شما نمی‌فهمی، صدا و سیما ما هم میاد پخش می‌کنه، انتقاد هم ازش کنی خودش رو درست نمی‌کنه، تو رو ممنوع التصویر می‌کنه. به خدا! این یه مورد هم براتون پخش کنم تا ببینید، یعنی اینکه دارن خودشون رو رو می‌کنن خیلی برای من شیرینه. این یعنی گور خودشون رو کندن. این‌ها با رو کردن چنین مسئله‌ای دارن گور خودشون رو می‌کنن، چیزی هم ازشون نمونده به «حَمْدِ الله».

مردم رو با اهل بیت(ع) آشنا کنیم، با نماز آشنا بکنید، نتیجه‌اش رو ببینید اگه نتیجه نگرفتید شما بیاید بزنید توی گوش من. ما نتیجه گرفتیم. ما کارمون صبح تا شب با این مستبصرین ور رفتن و سر کله گذاشتنه.

این فیلم رو ببینید:

{ پخش فیلم }…

این موشه، یه کمکی کرد به سرآشپز دیگه، موش سرآشپز معروفه، اگه شماها اهل این جور چیزها نیستید نگاه نمی‌کنید، داداش کوچیکتون، خواهر کوچیکتون، این‌ها بحمدالله لابد گرفته نگاه کرده، خب! خودتون هم دیدید، الحمدالله راستش رو داره می‌گه، خدا پدرت رو بیامورزه،

آقا نگاه کن یک سری انگور و یه تیکه نمی‌دونم نون و خربزه است، چیه؟ کره و پنیر و این‌جور چیزها رو انداخت جلوش تا این چیکار بکنه خوش بشه به خاطر اون غذایی که واسش درست کرده. یهویی یه صدایی میاد از توی پنجره فاضلاب اون طرف،

دقیقه‌ی ۱۰۵ تا ۱۰۹

نوک چاقوش رو نگاه! چیه؟ ذوالفقار، بعد این موش می‌لرزه، بعد این موشه می‌‌ترسه. بعد این موش پشتش هم خاک می‌شه. این دیگه می‌فهمه داره چی ‌رو درست می‌کنه. چاقویی که قوسش داده، نوکش هم دو شاخه کرده. پخش هم می‌کنن همین جوری، من به خدا قسم حتی نمی‌گم پخش هم نکنید. تحلیل داشته باشه. برعکس می‌‌فهمی قد و قواره مون خیلی بزرگه ها؟ یکی از مشکلاتی که امروز جوان ما نمیاد به سمت دین می‌دونی چرا؟ چون قد و قواره خودش رو کوچیک دیده. بس که با حداقلی‌ها باهاش صحیت کردیم.

اون جریان رونده‌ای که دنیا رو تکون می‌ده، همه رو تکون می‌ده، جریان مهدویت و ظهوره. جریانی که بفهمه آقا این خلیفه الله می‌خواد بشه. باید هم بشه. این سرنوشت محتوم تاریخه. حتمی است و عدم مفعولا قطعاً خواهد شد «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ» (توبه/۳۳) و هر احدالناسی که می‌خواد بدش بیاد. این شدنی ایست. این قد و قواره رو نمی‌بینه که می‌ترسه. این نمی‌دونه توی ۸ سال جنگ جلوی کل دنیا وایستاده. اگه می‌دونست الآن با یه پخه مثلاً اسراییل می‌گفت آی! نزنن. اون اگه می‌تونست می‌زد.

 هر موقع تونستی قد و قواره این بچه رو بهش نشون بدی… من حالا فهمیدم که چی شد توی جلسات ما که در مورد دشمن شناسی بود. طرف می‌اومد شیعه می‌شد. بهش گفتم من کجا درباره تشیع صحبت کردم؟ گفت: «شما به من می‌گی دشمن، این‌ طرف هم فقط یه جبهه هم نیست در مقابلش. خب من دشمن که نمی‌خوام باشم میام این‌وَر دیگه». «تُعرف الأشیاء بأضدادها» همیشه نه که این بهترین روش منه. معقول باش هم این طرف هم اون طرفی.

{ پخش فیلم }

ببین چی می‌لرزه! خوب ببینید، این بحث رو این‌ها دارن علنی در فیلم ارباب حلقه‌های ۲ وقتی این‌ها میان شما روی بدن‌های این‌ها رو نگاه کنید یا علی نوشته. یا علی! چی نداره؟ یا علی! برای جبهه شیطان! این‌ها که وقتی این جوری اومدن در جنگ با اسلام خاصتاً چی؟ تشیع. این فهمیده آخرهای کارشه. چه بسا از قبل این غربال شدن بعضی از بچه‌های ما چی بشن؟ بیدار بشن!

عزیزم! عرضم تمام. زبانش رو بفهم. مخاطبش رو بفهم. مخاطبت رو بفهم، مخاطب‌شناسی کن. به حداقلی‌ها راضیش نکن. حداکثرها رو بهش بشناسون.

 در بحث نماز اینقدر قوقولی مگوری با هاش صحبت نکن. باید در مقابل خدا ادب داشته باشه. صفات جلال خدا رو بفهمه اون موقع صفات جمال خدا شیرین می‌شه اون موقع بخششهای خدا شیرین می‌شه، اون موقع «أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» زمانی شیرین می‌شه که قبلش گفته «اللَّهُ أَکْبَر سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِه سُبْحَانَ‏ رَبِّیَ‏ الْأَعْلَى‏ وَ بِحَمْدِه‏» گفته، بقیش رو خودش می‌ره نگران نباش. دیگه به من و شما ربطی نداره، یه خدایی هست دیگه مثلاً اونجا. او خودش دستش رو می‌گیره می‌بره. «اللَّهُمَّ أَرِنِی طَلْعَتَهُ الرَّشِیدَهَ، وَ غُرَّتَهُ الْحَمِیدَه وَ اکْحُلْ نَاظِرِی‏ بِنَظْرَهٍ مِنِّی إِلَیْهِ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، و… .»

خداوند متعال ان‌شالله که ما رو از یاران حقیقیه آقا امام زمان (عج) قرار بده، ان‌شاءالله که در زندگی خوده خودمون، ما وعده سر خرمن نمی‌خواهیم، نسیه هم نمی‌خواییم، نقده نقد توی زندگی خودمون ظهورش رو ببینیم، شیرینی‌ش رو هم بچشیم، الهی آمین، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

 به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.

دانلود فایل wordدانلود فایل pdfدانلود صوت سخنرانی




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


− 3 = پنج