موضوع سخنرانی : امامت (۴)
عنوان بخش ۱ : امامت؛ عهد الهی در قرآن با حضرت ابراهیم
بقره (۱۲۴) مسد (۴) یس (۶۰)
دقیقهی ۰ تا ۵
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ».
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ الْمَعْصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ مِن اولاده».
۱ – عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت شما، برادران بزرگوار، از اینکه در خدمتتون هستم، همچنین خواهران گرامی، خداوند متعال رو شاکریم. جلسهی دیشب بحث عهد رو شروع کردیم و عرض کردیم خدمتتون که امامت یکی از ویژگیهاش عهده. ما امشب اگر بتونیم انشاءالله عهد و امانت رو با هم تمام بکنیم، یعنی من چون دیگه فرصت نمیشه، بنده هم دیدم فردا آخرین شبه و کلی از مطالب میمونه. این بحث یعنی حداقل ۱۰ جلسه میطلبه، ۱۰ جلسهی یک ساعت تا حداقل یه جوری نسبتاً مناسب جمع بشه.
خدمت شما عارض بشم عهد و امانت رو امشب اگر بتونیم تمومش بکنیم خیلی خوبه. ما عرض کردیم خدمت شما، از آیهی ۱۲۴ بقره این استفاده میشه که امامت عهده، «قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره/۱۲۴) عهد من به ظالمان نمیرسد. قبلش حضرت ابراهیم(ع) صحبت امامت میکنه، خود خدا میگه: امامت، حضرت ابراهیم(ع) برای ذریهاش هم میخواهد، خداوند میفرماید… این دو تا برداشت میشه ازش کرد دیگه یکی: اینکه ذریهی تو ظالماند، دو: امامت توی ذریهی تو هست، پس معنیش این میشه که اون بخش از ذریهی تو که ظالم هستند، امامت بهشون نمیرسه. یعنی توی ذریهی تو، آدم ظالم هم وجود؟ دارد، که هست.
تمام قریش از ذریهی حضرت ابراهیمه، تمام قریش. بنیامیه حالا هر چند ما بحث کردیم در بحث شجرهی ملعونه، بنیامیه از قریش نیستن. لصیقاند، الصاق شدن به قریش. چون امیه عرب نیست، قریشی نیست. زمانی که عبد شمس تبعید میشه به شامات یک غلامی رو با خودش میاره، اون غلام یهودی رو با خودش میاره، نگه میداره و طبق اون سنت غلطی که اعراب فرزندخوانده را عین پسر میدانستند و هیچ تفاوتی نداشت… (خب دوستانی که حالا اینجا گوشیشون این نزدیکه. آهان اون طرفه؟ کنار دستگاه میفرمایند یکی از شما بزرگواران. آره. گوشیتون رو خاموش کنید تماس دارن میگیرن.) و از آنجا که این سنت غلط بود و آقا رسولالله(ص) با ماجرای زید که با همسر زید ازدواج کردند، این سنت را کلاً لغو کرد این جا افتاده بود. آقا امیرالموئمنین(ع) بارها نسبت به فرزندان عبد شمس، بنو عبد شمس و بنو امیه، نکاتی رو تصریح فرمودند و تا ابد مسئله را حل کردند. در نهجالبلاغه میفرمایند. میگه: «تو خودت رو با من قیاس نکن، پدر من هم با پدر خودت قیاس نکن، پدر بزرگت رو هم با پدر بزرگ من. «نحن الصریح و انتم اللصیق». [وَ لَا الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ/ نامه ۱۷ نهجالبلاغه] ما صریحاً از قریشیم و شما الصاق شدهاید، شما رو چسبوندند به قریش.» به خاطر همین بنیامیه رو ضلع چهارم مربع یهودیان مدینه میدونند. یعنی یهودیان در واقع در چهار جهت وارد شدند. سه تا شون توی شمال مدینه: بنیقریظه، بنینضیر و بنیقینقاع اومدن. یکیشون شدن بنیامیه توی مکه کار رو پیش برد و بیشترین اذیت را هم بر رسول خدا(ع) در آن ۱۳ سالی که در مکه بود و حتی در زمانی که در مدینه بود و جنگهایی راه انداختن، همین بنیامیه و تیر و طایفه شون بودن. یعنی ابوسفیان، حتی شما میبینید اگر ابولهب هم یه آدم نخاله ایه، بعد میبینید زنش کیه؟ خواهر ابوسفیان. «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/۴) باز میبینید زنش خواهر ابوسفیانه. این یک ماجرای اصلاً عجیب غریبی!. شجرهی ملعونه توی قرآن یعنی همین، که آخرین دعوا هم بین همین دو تا شجره است ها! بین شجرهی طیبه و شجرهی ملعونه. یعنی سفیانی هم باز ما روایت صریح داریم که از فرزندان ابوسفیانه، حتی روایت در منابع اهل سنت هم داریم. این عهد،امامت، عهدیه که به ظالم نمیرسه، خب اینها ظالم بودن.
یهودیان که این همه لفظ ظالم براشون استفاده کرده از بنیاسرائیلاند. اسرائیل لقب حضرت یعقوبه(ع). فرزند حضرت اسحاق(ع)، فرزند ابراهیم(ع)، ظلم کردن. اصلاً، جعفر کذاب، برادر امام، عموی امام، فرزند امام، ظالمه. دلیل نمیشه که شما حتماً توی مثلاً شجرهای باشی حتماً حتماً خوب باشی. نخیر! هیچ دلیلی وجود نداره، خودت باید خوب باشی. بله نطفهات خوبه، پدر و مادر خوبی تربیتت میکنن،
دقیقهی ۵ تا ۱۰
اما خیلی از عناصر دیگه هست. برای چی قرآن ماجرای حضرت نوح و پسرش رو مثال میزنه؟ فکر کردید قرآن مثال بیخود میزنه؟ آقا همسر پیامبری؟ باش، خودت چی داری؟ سورهی تحریم خدا دو تا زن پیغمبر رو -لوط و نوح- رو مثال میزنه که اینها زن پیغمبر بودند. اما نه! اصلاً رسماً به حضرت نوح(ع) میگه: «پسرت از اهل بیت تو نیست»، میگه: «از اهل تو نیست اصلاً». هست ها! ژنیتیکی، برخی متأسفانه فکر کردن یعنی این به این معنیه که همسر حضرت نوح(ع) نعوذ بالله گناه دیگری انجام داده و این پسر از کسی دیگه است. نه این اصلاً بریّ از انبیائه. این رو بهتون بگم! نظر علمای شیعه بر اینه بری از انبیائه. به هیچ وجه هیچ یک از شیعیان به همسران پیامبر تهمت فحشا نمیزنند. از آدم گرفته تا خاتم. این تموم شد رفت. این رو بدونید! چون این توهین به خود پیامبر برمیگرده. برعکس برخی از راویان اهل سنت گفتند که: «همسر پیامبران زنا هم کردهاند». همسر پیامبران. این گناه داره والله من نمیفهمم. برعکس اگر فتح بابی هم هست برای توهین به همسران پیامبر، کی باز کرده؟ خب خود همینها باز کردن.
قرآن چی میگه؟ عرض کردیم میگه: «ما با آدم عهد بستیم، یادش رفت». ما میخواهیم این عهد رو بررسی کنیم کجا بسته شده؟ عرض کردیم با بنیآدم عهد گرفت «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ» (یس/۶۰) که بیایید توی صراط مستقیم،
صراط مستقیم هم بحث کردیم و گفتیم که خدا با ابراهیم هم عهد بست که از طریق اسماعیل اون رو چی کار کرد؟ ادامه داد. این آیهاش توی تورات هم هست بارها گفتهام، تورات، باب ۱۷، آیهی ۲۰ تا ۲۲. خداوند میفرماید: «و اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودیم اینک او را برکت داده و به واسطهی معد معد و۱۲ رئیس.» پرنس، ناسی ایم، ناسی ایم یعنی امامان به عبری، من دارم فارسیش رو براتون میگم، عربیش رو دارم براتون میگم «و۱۲ امام از وی پدید آوریم.» بسم الله! این یعنی چی؟ این توراته دیگه. توی همین تورات الآن ها! «و نسلی کثیر از او به وجود آورم و او را بسیار بسیار کثیر کنم و از او امتی بزرگ به وجود آورم.» وعدهای که گفت در خصوص اسماعیل این را من برآورده میکنم و امت آقا رسولالله(ص) یک میلیارد و نیم، تعداد کل یهودیهای دنیا ۱۵ میلیونه. خب اصلاً ببینیم در واقع کدوم یکی از این وعدههای الهی کجا و در مورد کی عمل شد؟ درسته؟ شما این طرف را میبینید. چیز واضحیه، چیزی که اتفاق افتاده. میگه یکی رسید به حاج آقایی گفت: «با کفش میشه نماز خوند؟» گفت: «نه». گفت: «ما که خوندیم شد». میگه این اتفاق افتاد به سلامش هم رسیدیم. میگه خدا خواست برای ابراهیم(ع) در مورد فرزندانش، ببینیم در مورد کدام یکی محقق شده؟ گفت: «نیل تا فرات رو میدم به بچههای تو.» خب ببین نیل تا فرات الآن دست کیه؟ نیل تا فرات دست مسلمونهاست. عراق، مصر، سوریه، اردن، والله بالله همهی اینها چیاند؟ مسلموناند. اون فلسطین هم بهش میگن: «فلسطین؟ اشغالی». اومدید به زور گرفتید. اولش هم نبودید. به زودی هم میرید بیرون. چیزی نمونده خیالتون تخت باشه انشاءالله.
عنوان بخش ۲ : امانت الهی در قرآن؛ ولایت اهل بیت(ع)
احزاب (۷۲) اعراف (۱۷۲) بقره (۳۴) ص (۷۴) هود (۴۳) بقره (۱۲۴) مائده (۱۸)
۲ – اما یه آیهی خیلی خیلی ویژه داریم میخوایم سر این بحث بکنیم. «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ» (احزاب/۷۲). میگه: «ما این امانت رو عرضه کردیم، «عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (احزاب/۷۲)؛ «بر آسمانها و زمین». «وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا». (احزاب/۷۲). اینها چی کار کردن؟ پس زدن گفتن نه ما این امانت رو نمیتونیم بپذیریم. عجب! «وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ» (احزاب/۷۲). انسان گفت من قبول میکنم. خود خدا میگه: «إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا». (احزاب/۷۲). میگه: «این هم نفهمید چی رو قبول کرد». این رو مرحوم علامه در تفسیرش میگه که اونها گفتن ما نمیپذیریم، یعنی اصلاً استعداد همچین چیزی رو نداشتن. کوه چه طور میخواد مظهر تجلی خدا بشه و اون امانت رو، حالا عرض میکنیم چیه، بپذیره؟ اما انسان چون استعدادش رو داشت… اصلاً یه چیزی بهتون بگم! به کسی شما میگی ظالم که استعداد عادل بودن هم چی؟ [داشته باشه] کسی به کوه میگه عجب کوه ظالمی؟ عجب مثلاً آب معدنی عاقل و عالمی؟ در مقابل جاهل. درسته؟ یا بگید عجب آب معدنی جاهلی! در مقابل عالم. وقتی شما این صفات رو برای کسی استفاده میکنی، برای موجودی یعنی عکسش بر عکس توی وجود او احتمال وقوع داره. «کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا». (احزاب/۷۲) در انسانی است که برعکس میتونه عادل و عالم و عاقل باشه، برعکس. یعنی برعکس همین، فقط همین موجود استعداد این رو داشت که بتونه بپذیره اون امانت الهی را.
در مورد این که این امانت چیه کلی بحث شده. خب؟ من میخوام روی این یه خرده زوم بکنیم امشب، بحث بکنیم ببینیم چی میشه انشاءالله. روی عهد هم همزمان میگم. اونجا توی اون امانت، که عرضه میکنه بعد عهد میگیره توی آیهی بعدی میگم میگه: «نگه میدارید؟» بعد میگه: «همهتون هم گفتید بله». درد اینجاست. برای چی گفتید بله؟ برای اینکه نمیتونستید بگید نه. چون دیدید عجب، به این بگیم بله عجب چیزی نصیبمون میشه! اون خالد شدن در رحمتِ؟ خدا.
دقیقهی ۱۰ تا ۱۵
خدا میفرماید: بعضیهاتون پدر سوختگی کردید، بله رو همهتون گفتید، «قَالُواْ بَلَى» (اعراف/۱۷۲) همه گفتید: «بله». از قدیم گفتن: بله و بلا. بله رو که گفتید بلاش موند، ابتلاش موند. خدا گفت: «اونهایی که توی دلتون نگه داشتید قایم کردید، بعضیهاتون خوشتون نیومد.» «برای چی من اصلاً ولایت این رو باید بپذیرم اصلاً؟ ها؟» نگه داشتید توی دلتون، خدا فرمود: «من یه شرایطی فراهم میکنم با ابتلا، با آزمون، که تو اونی که توی دلت قایم کردی نفاق پیشه کردی رو چی کار بکنی؟ رو بکنی». ابلیس اولین کسی بود که رو شد. چون بر کل زمین و آسمان و بر همه این عرضه شده بود. گفت: «بله»، ابلیس هم گفت: «بله» ها؟ اما وقتی به امتحان رسید، اصلا ماجرای سجده کردن خدا عمدا فراهم کرد که اولینشون همین ابلیسه، به خاطر همین آقا امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «امام المتعصبین» یعنی آدمهای متعصب حواسشون باشه ها! امامشون کیه؟ ابلیسه. تعصب یعنی جایی که عقل رو بزنی کنار، روی نظر خودت، فرد رو نظر خودش با حماقت بایسته، به خاطر همین قرآن خیلی زیبا میفرماید: «کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ» (بقره/۳۴، ص/۷۴)، نمیگه: «صار من الکافرین»، هر چند خیلیها این کان رو صار گرفتند، مثل پسر نوح، میگه: «کَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ» (هود/۴۳) اما اونجا خدا داره میگه… یعنی شد از غرقشدگان، اما نکتهای که وجود داره در مورد همون هم میگه: «کَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ» (هود/۴۳) آخه یه آدم یهویی که غرق نمیشه در زمان نوح، این از قبل زمینهاش رو چی؟ داشت. ابلیس از قبل زمینهاش رو داشت. میگه: «کَانَ َ مِنَ الْکَافِرِینَ». (بقره/۳۴، ص/۷۴) این از قبل کافر… خدا میگه: «این من میخواستم رو بشه». ما هم بعضیهامون قایم کردیم. گرفتی چی شد؟ انسانها هم همه گفتند: «بله». اما بعضیهاشون چی کار کردن؟ قایم کردن.
در روی زمین شرایط ابتلا چیه؟ فراهمه، وسیلهی ابتلا چیه؟ «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ» (بقره/۱۲۴). ابراهیم با چی آزموده شد؟ با کلمات، با همون خطکش ۲۰ سانتی. با اون خطکش تو را میسنجد که ۱۹ سانتی؟ ۱۸ سانتی؟ یک سانتی؟ یک میلیمتری؟ چی؟ قد و قوارهات چیه؟ فلذا از اونجا شروع میشه. حضرت ابراهیم(ع) هم به کلمات الله باز با ۵ تن، که این رو گفتیم اسناد اهل سنتش رو آوردیم. اصلاً شما توی زیارت جامعه کبیره چی میخونید؟ میگید: «شما وسیلهی ابتلای مردمید، با شما ابتلائات صورت میگیره، با شما همه چیز سنجیده میشه.» ماها هم قایم کردیم.
یه سؤال: چرا یادمون نمیاد اونجا چه جوری گفتیم؟ بله؟ چون اگه یادمون بیاد دوباره نفاق پیشه میکنیم. این نسیان وسیلهای است که دوباره زیرش، چی؟ نزنیم. ممکنه اینجا هم بگی خب لو میریم، میگیم خب باشه، اونجا بله گفته ته دلش؛ دو دسته میشه: ۱- بله گفته ته دلش راضی بوده، ۲- بله گفته ته دلش راضی؟ نبوده، فرقی نمیکند حتی اونی که گفت: بله ته دلش هم عشق کرد با ولایت انبیاء الهی و در طول اون میرسه به امیرالمؤمنین(ع) و تا آقا صاحبالزمان(عج)، اما ادعا کرده اما توی دار ابتلاء چی؟ خراب میکنه. آن کسی که دروغ میگه، کسی که مال مردم میخوره، کسی که غیبت میکنه، کسی که دزدی میکنه، کسی که نماز نمیخونه این کجا با ولایت اهل بیت(ع) سازگاره؟ این هم یک دروغگویه. این هم رنگ بهشت؟ نخواهد دید. «لَنْ تَنَالُ شَفَاعَتَنا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاه». کسی که نماز رو سبک بشماره شفاعت ما بهش نمیرسه. فکر نکنید آقا این، داستانهایی واسه خودشون ساختن، نمیدونم یک نفری داشت اونجا نمیدونم یک دیگی درست میکرد و یه خاکستری هم اومد رفت، اون هم گریهاش گرفت نه به خاطر امام حسین(ع)، این خاکستر توی چشم هر کی بره گریهاش میگیره، اشک میاد. بعد میگه اون دنیا این آدم زانی رو بخشیدن، به خاطر همین یه اشک. یه آدمی که صبح تا شب مردم رو اذیت میکنه، نخیر! شهید رو خدا فرموده که: «من حق الناس ازش میگیرم، الا یه سری شهدای خاص رو، خیلی خاص»، اون هم خدا میگه: «حسابشون با من، برید، چند؟ چند بدم ساکت شی؟ بگو، ۲۰۰ میخوای ازش؟ ۲۰۰ واحد ثواب، بیا این ۰۵۰ واحد ثواب و بگیر بذار بره کار نداشته باش». این شهدای خاص، تموم شد رفت. اصلاً شفاعت به کسی که نماز رو سبک بشمارد، کسی که نماز نمیخونه چه جوری تو میخوای راهش بدی توی ولایت امیرالمؤمنین(ع)؟
اصلاً غُلاه همین حرف رو میزنن دیگه، من اون جلسه گفتم، با اینها صحبت میکنی میگه: «علی(ع) عوض همهمون نماز خونده». «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»؟؛ «آیا دین به غیر از حب و بغضه؟ ما حب علی(ع) داریم تمومه»، نه اینجوری نیست. حب علی(ع) تو را به تبعیت میکشاند. یعنی عزیزم! شیعه همان طور که با کسانی که حق اهل بیت(ع) را خوردند مشکل دارد با کسانی که غلو میکنند درباره اهل بیت(ع) چی؟ با اونها هم مشکل دارد، و حتی مشکلش با اینها بیشتر است، چون اینها زمینهای شدند که اونها آتو دستشون بیاد هی تمسک بجویند به این دلایل، ایراده. بله شفاعت میرسد چرا نرسد؟ به یک انسانی که زندگیش رو کرده، تا جایی که میتونسته خوبی کرده،
دقیقهی ۱۵ تا ۲۰
تا جایی که میخواسته نزدیک شده اما اون دنیا ۲، ۳ جا هست کارش گیره. اونجا بله که میان دستش رو میگیرن چرا دستش رو نگیرن؟ خدا میدونه، آقا یه آدمی بوده ۲۰ سال نماز نخونده میگه: خدایا! اشتباه کردم از فردا شروع میکنم، نمازم رو میخونم، کنار هر نمازی که دارم میخونم یه روز هم چی میخونم؟ نماز قضا میخونم، آقا سال دوم این آدم میمیره، ۱۸ سال بدهی نداره؟ اما خدا میبینه که این آدم در مسیر شدنه، در مسیر شدنه، این نیتش رو خبر داره. اون دنیا، بله! چه بسا بیان شفاعت بکنن بگن: «خدا ببخش این ۱۸ سال رو». اینه، نه اینکه یکی بگه: حالا میبخشه، حالا میخونم. نه این نه، این معلومه یه آدم دو دره بازه. فقط دنبال بهانه است. این هیچ فرقی با جهودها نداره ها!
یهودیها میدونی حرفشون چیه؟ میگن: خدا، عذر میخوام از محضر شما، باید بگم! در کتاب یوشع نبی، میگه: «خدا مثل مردی که عاشق زن زناکارشه و نمیتونه زن زناکارش رو طلاق بده. عاشق ما بنیاسرائیلیهاست. ما هم هی گناه میکنیم، یعنی زنا، یعنی گناه، اینجا میشه گناه، گناه میکنیم خدا هم نمیتونه ما رو ترک کنه. چارهای نداره، عشق یه سره است. هی ولمون میکنه دوباره بغلمون میکنه». خدا هم جوابشون رو داده. سوره جمعه، میگه: «اِ شما زعمتون بر اینه که اولیاءاللهاید؟ دوستان خدایید، اولیاءاللهاید؟» أَحِبَّاؤُهُ ، « نَحْنُ أَبْنَاء اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ » (مائده/۱۸) ، «رفیقهای خدایید؟ اگه راست میگید آرزوی مرگ کنید بیاین اینوَر تا حالتون رو بگیرم، جوابتون رو بدم.» یعنی قشنگ جوابشون رو داده. خیلی واضحه.
حالا بریم ببینیم این امانته چیه؟ «فی العیون و المعانی عن الرضا علیه السلام فی هذا الایه قال: الامامه، الولایه». این… «الامانه الولایه». یعنی امانتی که عرضه شد ولایت رسولان از خود اولی تا آقا رسولالله(ص) و بعد از او این ۱۲ امام بودند. و سختترین گره هم آقا امیرالمؤمنین(ع) بود، این رو بهتون بگم ها! به خاطر همین چون این بخش رو خیلیها پذیرفتن دیگه خلاصهاش میکنن میگن: «امانت اصلا ولایت علی(ع) بود». گرفتی چی شد؟ و این از اولین رسول تا آخرین رسول و تا خاتمالاوصیاء، خب؟ نه خاتمالانبیاء، تا خاتمالاوصیاء اینها وصی پیامبرند، تا اویه. اصلاً اگر رسوندی به امام زمان(عج) کار رو تموم کردی وگرنه ناقصی. تا امام رضا(ع) بیا، تا امام کاظم(ع) بیا، ۶ امامی باش، تا امام صادق(ع) بیا فایده؟ نداره والله!. عین کسی که میخواد بره قم، ۱۰ کیلومتری قم زده کنار، این آدم میگن: «قم؟ نرسید» تمام، تست کنکوره عزیزم! یکی از همون اول بگه بلد نیستم، نمیتونم. میره تست… یکی هست ۹۹ در صد راه حل رو حل میکنه به جواب آخر؟ نمیرسه. او هم نمره؟ نمیگیره. نرسیده این آدم. چون ببین یه موقعی هست آدم مقصدش تعیین جواب بود، توی راه نتونست برسه، یه موقعی هست نه اینها از اول وقتی میرسن به ۶، مثلاً، باید ۶ هم آخر تقسیم به ۳ میکرد میشد ۲، خب؟ میرسه به ۶ توی جوابش، بعد میگه: «نه ۶ قطعا همین جوابه». متوجهی؟ میگه: قطعاً ۶ امامی، قطعاً مثلاً تا ناووسیه، واقفیه، این فرقههایی که توی شیعه به وجود اومد، فکر نکنید فقط ما از اونوَر داریم صحبت میکنیم. همین طور جدا شدن. این شاخه همین طور باریک شد، درخت رو دیدی؟ هر چی میره بالاتر شاخه باریک و باریکتر شد. «وَ مَنْ اِدعَاهَا»؛ «هر کس ادعایی باشه به غیر حق»، همون امانت رو ادعا بکنه حضرت میفرماید: «قطعاً چنین فردی کافر است. «فقد» قد توی عربی یعنی قطعاً، قطعاً چنین فردی کافر است. یعنی این اختصاصی هم هستش، این امانت.
باز در جای دیگر میفرماید: «اقول»؛ «میگویم» یعنی. «بولایه الامره» یعنی ولایت امرشه. خب. و این هم یعنی «قرب من الله»؛ «این از نزدیکی خدا صادر شده و به نزدیکی خدا هم برمیگرده.» و فی الکافی در اصول کافی عن الصادق علیهالسلام: «هی ولایه امیرالمؤمنین علیه السلام»؛ «این الامانه ولایت امیرالمؤمنینه».
عنوان بخش ۳ : جایگاه رفیع اهل بیت(ع)
احزاب (۳۳) بقره (۱۸۷) احزاب (۵۳) نور (۳۶) هود (۷۲) هود (۷۳) مطففین (۱۹) مریم (۳۹) آل عمران (۶۱)
۳ – یه روایت باید بخونم. طولانیه اما خیلی جالبه، بینش هم نکاتی دارم عرض میکنم. عبارتی است که، مفضل بن عمر میگه که، از امام صادق(ع) نقل میکنه: در معانی الاخبار، صفحه ۱۰۸ تا ۱۱۰، جلد ۱، حدیث ۱، ترجمه آقای محمدی جلد ۱ میشه صفحه ۲۵۵. میگه: پروردگار هستی آفرین، روانها را ۲۰۰۰ سال قبل از کالبدها خلق کرد. یعنی اول ارواح خلق شد، روحها خلق شد، و عالیترین و شریفترین آنها را روح محمد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) قرار داد. ببینید این که شما میبینید توی این روایت، این پنج تن خاص شدن،
دقیقهی ۲۰ تا ۲۵
این توهم یا مثلاً تحریف شیعه نیست. اصلاً آیهی قرآنه. اصلا آیهی خداوند متعال…
خیلی جالبه، میدونید که بعضیها میگن این آیهی تطهیر، میدونید که اون بخش «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ» (احزاب/۳۳) که نیستش، از قبلش هم داره؛ دربارهی همسران پیامبر(ص) صحبت میکنه؛ میاد جلو، یهویی میرسه اونجا. این رو خیلی از اهل سنت میگن: «اصلاً جدا نازل شد»، یعنی آیهی جدا بود. پیامبر(ص) فرمود این رو باید بذارید کنار این آیات. نکته داشت در مورد این، نکته داشت؛ اولاً خیلیها چپ کنن. دوما خیلیها اینجا خودشون رو نشون بدن، و بفهمونه که اینها فرق دارن با؟ همسران من! ممکن بود… بعضیها فکر میکنن این چون توی این آیه است یعنی همسران، نه! دقیقا اشتباه فکر میکنید. پیامبر(ص) آورد؛ چون دلایل بسیار محکمی وجود داره که همسران پیامبر(ص) نیست، الآن عرض میکنم چندتاش رو، آورد که بگه نخیر! پس این همسران من نیستن. ببین جدا شده! خب میدونید توی آیهاش اینه: «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ» (احزاب/۳۳)؛ «بشینید توی خونه» و همش ـُنَّ ـُنَّ، داره دیگه، آیه چون، مخاطب کیه؟ زناناند. جمع زنان میشه، توی عربی. به یه جا میرسی مردها، میگه: «سلامٌ علیکُم». جاییکه زنها هستند میشه: «سلامٌ علیکُنَّ». خب؟ همهاش کُنَّ کُنَّ میکنه. «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ» (احزاب/۳۳) خب، همه اینجوری میگه. یهویی میرسه…«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب/۳۳) یعنی یهویی فعل مذکر میشه. این هم الآن جواب میدم که شاید پیامبر(ص) توشون بوده، چون توی عربی یه دونه مذکر هم قاطی مؤنثها باشه میشه چی؟ یه نفر رو میگن!
اولاً، این چند تا نکته داره. به یکباره این عوض شدن، خب خودش میفهمونه که یک جریان چیه؟ جدیده. کما این که گفتیم اهلسنت دارن که این یه آیه کجا بوده؟ جدا، روز دیگهای جدا. ما داریم دیگه، ما، اصلاً خود اهلسنت میگن که «مِنَ الْفَجْرِ» (بقره/۱۸۷) اشتباه نکنم. یعنی همین رو خدا بعدا وحی کرد، پیامبر(ص) آورد گذاشت سر جاش. اون ماجرای، اون آیهی روزه. که تا کی روزه بگیری! یه پیرمردی نمیتونست بگه تا کی؟ خوب این بنده خدا گشنگی کشید، بعضیها میگن مُرد! بعد خدا این فجر رو آورد که این رو بذار اینجا، دیگه بعد از این کسی اشتباه نکنه. یعنی تا این تایم (time). خب! این رو دقت بفرمایید! حالا نکتهاش اینه که… حالا اینها خودشون میگن من کاری ندارم با این. اینجا «وَیُطَهِّرَکُمْ» (احزاب/۳۳)، جای دیگه هم داریم. جای دیگه هم خدا به کسانی گفته تطهیرتون بکنه! اما اینجا مفعول مطلق تأکیدی آورده! اگر یُفَعِّلَکُم تَفعیلا توی عربی اومد، «وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»، (احزاب/۳۳)، یعنی آخر اون فعل، یعنی ته اون فعل دیگه، هر چی که هست. وقتی صحبت تَطهیره، یعنی چی؟ یعنی تا آخر تطهیر که یکی ممکن باشه یه نفر تطهیر بشه. نه تطهیرِ… جای دیگهی قرآن تَطهیرا پیدا نمیکنید که اینجا فقط به صورت ویژه چی کار کرده؟ استفاده شده. عنایت داشته باشید! «وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا». (احزاب/۳۳)
یه نکته! میگه: «فی بُیوتِکُنَّ». (احزاب/۳۳) یعنی چی؟ یه دونه خونه که نداشته. زَنهای پیامبر(ص) چند تا هستند؟ نه تا، برای پیامبر(ص) همسر نقل شده که من پارسال همین جا همسران پیامبر(ص) رو نقل کردم و شما اونجا، دیدید دیگه! من سخنرانی کردم گفتم دستهایی تو کاره، دارن تهمت میزنن به پیامبر(ص). ۶ ماه بعدش هم اومدن چی رو ساختن؟ یه فیلم موهن علیه رسولالله(ص). بعضیها میگن: «چرا یهویی میای در مورد یه مسئلهای سخنرانی میکنی؟» عرض میکنم یه نکاتی رو میسنجم. بازخورد سنجی میکنم. میبینم الآن شبهات زوم کردن رو این مسئله، فرداست که اینها بخوان یه ضربه بزنن! میایم پیش دستی میکنیم، خب؟ که بدونین نه اینها نکتهای نیستش. ما از تو زودتر گفتیم! خب، اینجا کُنَّ داره. یا جاهای دیگه میگه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ».( احزاب/۵۳). چی؟ خونهها. چون یه همسر نداره. هر کدوم یه خونه دارن. این یکی دیگه. آیهی دیگه: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ» (نور/۳۶) همین که میگه در خانههایی که خدا خواسته که اسمش خوانده بشه و فلان. جالب اینجاست در روایات برادران اهل سنت اینه که یکی از کسانی که گفتش که خواست این تمییزش مشخص بشه، گفت آیا خانهی علی(ع) و فاطمه(س) هم قاطی اینهاست؟ این کیه؟ خود خلیفهی اول میگه، تو منابع اهل سنته. میگه: «آیا اینها هم هست؟» بعد حضرت رسول(ص) میگه: «بلکه برترین آنهاست» خب؟ اینجا باز میگه بیوت. اما به یکباره اینجا نگاه کنید، ضمیر برمیگرده. «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» (احزاب/۳۳) فقط یه خونه. یه خوبی زبان عربی اینه ها! یعنی با یه کُما، کُم، تاء مؤنث، چی، خیلی چیزها مشخص میشه. یعنی همین یه خونه! این اولاً، بحثهای قرآنیش، حالا بازم داره ها! من فقط سریع میگذرم.
اما سند بیاریم. صحیح مسلم، جلد ۷ صفحه ۱۳۰، حدیث ۶۴۱۴، از کی نقل میکنه؟ از خود همسر پیامبر(ص) از عایشه، میگه که: «زمانی که رسولالله(ص) آمد (دقت بفرمایید!) میگه یه عبایی رو گرفت کشید روی سرش،
دقیقهی ۲۵ تا ۳۰
«فَجَاءَ الحَسَن» میگه: «اول امام حسن(ع) آمد». توی حدیث کساء هم چیه؟ همینه، اولین کسی که میره زیر عبا، آقای مظلوم آقا امام حسنه. بعد، «فأدخَلَهُ»؛ «او رو هم داخلش کرد». «ثُمَّ جاءَ الْحُسَین»؛ «بعد حسین(ع) اومد». «فدخَلَ مَعَهُ»؛ «او هم با، رفت تو». بعد بعد همینطور میگه، میگه فاطمه(ع)، علی(ع) اینها آمدن، بعد میگه ثُمَّ قال، بعد پیامبر(ص) فرمود: «اِنَّما یُریدُ الله لیُذهِبَ عنکُمُ الرِّجسَ اهلَ البَیت و یُطَهِّرَکُم تَطهیرا». (احزاب/۳۳) در صحیح مسلم ناقل حدیث کسیه که خودش از همسران پیامبره. یعنی اینهایی که میگن: «نه این آیه در مورد همسران پیامبر(ص) است»، این خودش باید میگفت که: «در مورد من هم بوده دیگه»!
صحیح مسلم، جلد ۷، صفحه ۱۲۳، کتاب فضائلالصحابه. حالا جالب اینجاست این حدیث رو توی فضائل علیبنابیطالب(ع) آورده. خود مسلم توی صحیحش، که میدونید دیگه، صحیح بخاری و صحیح مسلم صحیحترین کتابهای اهلسنته دیگه. در حد… میگن هیچ ایرادی توش نیست. یعنی فقط کافیه شما از اونجا یه حدیث بیاری. بلاشک پذیرفته میشه! برعکس وقتی در باب فضائل کی آورده؟ علیبنابیطالب(ع). یعنی خود طرف هم قبول داشته که این فضیلت برای کیه؟ برای علی هست. در اونجا میگه که: «از زیدبن ارغم سؤال شد آیا به زنان پیامبر(ص) اهل بیت گفته میشود یا خیر؟ پاسخ داد همسر یک مرد از اهل بیت آن به حساب نمیآید زیرا چه بسا زنی با مردی یک عمر زندگی میکند ولی در آخر عمر (چی؟) طلاق گرفته و به خانهی پدرش رفته و جزء اهل بیت محسوب؟[نمیشود]. ها بارکالله.!
بعد نکتهی دیگه خود همسران پیامبر(ص) معترفند که ما اهل بیت؟ نبودیم. یک دونه از زنان پیامبر(ص) نیومده بگه ما اهل بیت بودیم. حالا یه آقایی اومده میگه: «نه اینها بودن»! میگه: «شاه میبخشه شاهقلی نمیبخشه»! خب؟ خود طرف نپذیرفته. مثال: همین حدیثی که نقل شد، درسته؟ خود همسر پیامبر(ص) میگه اینها اومدن و در مورد اینها گفت.
در سنن ترمذی، جلد ۵ ، صفحه ۳۶۱، بعد در سنن، صحیح سنن ترمذی، که البانی تصحیحش کرده جلد ۳ ، صفحه ۳۰۶ ، حدیث ۳۲۰۵، در مُسند احمدبنحنبل، جلد ۶، صفحه ۳۲۳، در معجم کبیر طبرانی، جلد ۳، صفحه ۵۳، در دُر المنثور، هم جلد ۵، صفحه ۱۹۸، میگه: «فی بَیتِ اُمِّ سَلَمه» میگه: «توی خونهی امسلمه این آیه نازل شد». حالا جریان چیه؟ میگه: «فَدَعا فاطمه و حسن و حسین» میگه: «اینها همه رو جمع کرد» «و بکساءً»؛ «و یه کساء کشید روشون». ثُمَّ قال، پیامبر(ص) فرمود: «اَلّلهُمَّ هؤلاءِاَهلِ بَیتی»؛ «اینها اهل بیت من هستن». «فَاذهِبَ عنهُم الرِّجس»؛ یعنی پیامبر(ص) داره از خدا میخواد، یعنی این خواستهی این آیه است و دقیقاً آیهی بعدش چی میشه؟ نازل. «فَاذهِب عَنهُمُ الرِّجس وَطَهِّرهُم تَطهیرا. قالَ اُمُّ الّسَّلَمَه». میگه: « من رفتم جلو». «وَ أنا مَعَهُم یا رَسولَ الله؟» منم بیام؟ عجب چیزی خواست برای اینها! میگه: «من هم خواستم بیام تو». «قال، قالَ أَنتِ عَلی مَکانِک». گفت: «تو بشین سر جات!» حتی در روایت دیگری میگه: «دست من رو کشید». میگه: «من عبا رو گرفتم برم زیر، من هم خواستم بیام. میگه دستم… عبا رو کَند گفت تو خوبی!»، «بِکَ عَلی الخَیر»؛ «تو خوبی، اما بشین سر جات». خوبی اما اینقدر نه دیگه. این مال عالیهاست، ۵ تا هم بیشتر روی زمین… اون زمان!
آیا ۱۴ معصوم، معصوم دیگه هم جزء اهل بیتاند؟ دقت کنید! اهل بیت یک ویژگی دارن. بیشترین تاریخ زمانی که تعداد معصوم زندگی کرده از این ۱۴ معصوم کی بوده؟ همین موقع بوده. یعنی ۵ تاشون همزمان بودن. دیگه پیش نیامده، این ویژه میشه. همزمان با آمدن قرآنه، نزول قرآن و اسلامه، ظهور اسلامه. این یه نکته، نکتهی دیگه هم خیلی زیباست در مورد حضرت ابراهیم(ع)، میگه: «به ساره نگاه کن!» چی میگه. میگه که تو، یه پسری بهت میدم. دو نفرن اونجا. ساره میگه، زد به سرش میگه خجالت میکشه. خیلی جالبه! میگه: «من یه پیرزنم». لفظی که قرآن استفاده کرده «عَجُوزٌ» (هود/۷۲) بعد «این شوهرم هم شیخ کبیره، پیرپیر شده ما بچهدار بشیم؟» بعد خدا چی جوابش رو میده؟ میگه: «عَلَیْکُمْ» (هود/۷۳). مگه اینها دوتا نیستن؟ باید بگه چی؟ عَلَیکُما. چرا میگه عَلَیْکُمْ؟ چون میگه: «توی بچههاتون هم میان». یعنی خیلی زیبا حتی اون بحث هم مطرح شده. حالا نکاتی داره اینها هم برخی مخالف داره، برخی موافق داره که ما چون فرصت نیست میگذریم.
پس این ۵ تا اگه میبینید حضرت آدم… یه چیز طبیعیه. ما اصلاً داریم، گفتم در سورهی بقره آیهی ۳۷، این رسماً تصریح شده توسط اهلسنت که به حضرت آدم(ع)گفتن: «میخوای توبهات پذیرفته بشه، (حالا این رو مفصل میگم)، باید به این ۵ نفر متمسک بشی و متوسل بشی اگه میخوای همینه! نمیخوای…» چون اصلاً مشکل حضرت آدم سر همین بوده. حالا عرض میکنم.
آن گاه ارواح آنان را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه نمود و نور آنان همه را گرفت. پس خداوند تبارک و تعالی به آسمانها و زمین و کوهها فرمود: «اینان دوستان
دقیقهی ۳۰ تا ۳۵
و اولیاء و حجتهای من بر آفریدگانم هستند و پیشوایان مخلوقات من هستند. هیچ مخلوقی را نیافریدم که بیشتر از ایشان دوستشان بدارم. بهشت خود را برای آنان و دوستانشان آفریدهام». بهشت خود را برای اونها و دوستانشون… اصلا مبنای بهشت رفتن این خطکشه. چقدر میری اون درجات عالی بهشت؟ چقدر به این خطکش شبیهتر کردی خودت رو. فلذا گفتیم وقتی حضرت عباس(ع) خیلی شبیه میکنه خودش رو، توی زیارت مأثوره که از امام صادق(ع) حضرت میفرماید چی؟ میگه: «رَفَعَ اللهُ ذِکْرَکَ فِی عِلِّیِّین». نمیگه «رفع الله ذکرک الی علیین». نمیگه: «نام تو به سمت علیین بالا رفتهای عباس!». میگه: «رَفَعَ اللهُ ذِکْرَکَ فِی عِلِّیِّین». تو در میان علیین نامت میدرخشه. تمام شهدا غبطه میخورن به مقام حضرت عباس(ع). علیین چیه؟ آیه قرآن میگه: «وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ».( مطففین/۱۹). میگه آخه شماها چه میفهمید علیون چیه؟ ببین اون چه مقامیه! بعد میگه: «ای عباس تو نامت اونجا میدرخشه». بالاست. همه برمیگردن این بالا رو نگاه میکنن. هر چقدر نزدیکتر شدی. هر چقدر دورتر شدی، از رحمت خدا دوری. و جایی که اصلاً رحمت خدا نباشه اسمش چیه؟ عذاب.
یوم القیامه «یَوْمَ الْحَسْرَهِ» (مریم/۳۹). به خدا حسرت میخورن. هم خوبها، هم بدها. حکایت، حکایتِ اون تاریکی بیابانه. یه کاروانی رسید هیچ چشم، چشم رو نمیدید. ظلماتِ ظلمات بود. یک وجبی جلوی خودشون رو نمیدیدن. صاحب کاروان گفت: «از ریگهای این بیابون جمع بکنید». یه عده گوش کردند. یه عده اصلاً گوش نکردند، رفتند خوابیدند. یه عده چی؟ زیاد جمع کردند. آقا صبح شد گفت: «پاشید بریم». نگاه کردند دیدن تمام ریگهای بیابان الماس و یاقوت و این جور چیزها بوده. اونی که بر نداشته بود میزد توی سرش. اونی که بر داشته بود میگفت چی؟ چرا کم برداشتم؟ چرا بیشتر، تا جایی که میتونستم. یعنی اون دنیا بابت زمانهامون ما حسرت میخوریم. میگیم: «ای خاک بر سر من که این فیلم رو اضافه نگاه کردم. فیلمی که ۱۰ بار دیده بودم. ای داد بر من که این قدر بیخود خوابیدم». یک سوم عمرمون رو توی خوابیم ها! ۸ ساعت از ۲۴ ساعت. ۶۰ سال عمر ۲۰ سالش خوابه. بتونی در روز ۲ ساعتش رو بزنی از ۸ ساعت. جمع بشه، کلی تایم میشه. کلی زمان میشه. حسرت ها! «ای داد بر این وقتهایی که این کار رو انجام ندادم و ای داد بر اون وقتهایی که این کار رو انجام دادم». آتیش میگیرن آدمها. آتیش میگیرن. میسوزونن از این حسرت. و زبانههای سوزان آتش دوزخ را برای هر کس که با آنها دشمنی ورزد پدید آوردم. اینها همه حساب میبرن عزیز من!
آیهی مباهله رو کسی شک داره در مورد اهل بیته؟ ۵ تنه؟ باز یکی از دلایلی که اثبات میکنه اهل بیت همین ۵ تا هستن. مسیحیها اومدن کری خوندن. مباهله میدونی یعنی چی؟ یعنی سر یه چیزی بحث علمی میکنی، طرف مقابل متعصب باشه نخواد بپذیره. میدونی چی کار میکنی؟ میگی عیبی نداره، چارهای نمونده دیگه. چون قطعاً به تو اثبات میشه اون آدم دیگه علامت سؤالی توی ذهنش؟ نمونده، پدرسوختگی داره میکنه، میگه: «مباهله کن». مباهله یعنی چی؟ میگیم: «آقا بیاییم نفرین بکنیم. بیایین نفرین بکنیم». خدمت شما عرض بکنم که خدا گفت: «برو بهش بگو که «أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ» (آل عمران/۶۱) فردا اینجا قرار. بلند شدند دیدن آقا رسولالله(ع) ای بابا با یه آدمهایی اومده، یه خانمی انداخته جلو، دو تا بچه کوچیک، خودش، امیرالمؤمنین(ع) هم داره میاد، همه نگاه کردن، ای بابا. اومد زیر سایه درخت، عباش رو انداخت که سایه بیفته.
خیلی جالبه که این عبا نکته است. حالا یه چیز عجیب هم بهتون بگم، کسا، کَسَوَ در قرآن ۵ بار تکرار شده است. این از شاهکارها و معجزات قرآنه. امام در قرآن ۱۲ بار تکرار شده، شیعه ۱۲ بار تکرار شده، اسماعیل ۱۲ بار تکرار شده یعنی از نسل اسماعیل. از این کارها قرآن معجزات زیاد داره. ما بحثمون معجزات عددی قرآن نیست اون یه موضوع سخنرانی جدا… بعد اینها رو تا این مسیحیهای نجران دیدن گفت: «برگردید. این قیافههایی که من میبینم یکی رو زمین زنده نمیمونه اگه اینها نفرین بکنن، آه بکشن». برگشتن زدن زیرش. این این کاره بود دیگه تا دید گفت: «مگه دیوانهایم؟» خب؟ اصلاً اونها، ببین اگه تو دور شدی از اونها جهنمیای. اون هم میفهمید. اصلاً آتش جاییه که اونها نباشن. بابا برای چی این قدر گارد باید بگیریم در مقابل اینها؟ چرا باید حسادت بکنیم به مقام اینها؟ واقعاً چه دلیلی داره؟ خدا داره میگه. این دو تا آیه رو نمیبینید؟ بعد بیاییم بگیم نه، اینها این رو ندارن. باشه ندارن! تو یک در صد احتمال نمیدی اشتباه بکنی؟ به همون یه درصد بگی چی؟ والله نمیارزه. اون دنیا همین یه آیه قرآن شروع میکنه برات حرف زدن. قرآن خودش از خودش دفاع میکنه.
دقیقهی ۳۵ تا۴۰
این آیه هه شخصیت حقیقی داره. قرآن شخصیت حقیقی داره. میاد صحبت میکنه. میگه: «تو نخوندی؟» نمیتونی، اونجا دیگه دیوار حاشا بلند؟ نیست. نمیتونی بزنی زیرش.
هر کس منزلت و مقامی را که ایشان نزد من دارند به خود نسبت دهد، اینجا رو دقت کنید! و جایگاه بلندی را که آنان در آستان عظمت من دارند برای خود وانمود کند، او را با چنان شدّتی شکنجه نمایم که احدی از جهانیان را آن چنان کیفر ننموده باشم. یعنی آخر عذاب. و با آنان که به من شرک ورزیدهاند در پایینترین طبقههای جهنم جایشان دهم. بلافاصله خدا چی رو مطرح میکنه؟ مشرکین، غالیان، غلاه رو مطرح میکنه. یعنی اینها هست. اما چیه من هستند؟ بندهی من هستند. عبودیتشون ناب بوده. شما برید دعای کمیل امیرالمؤمنین(ع) رو بخونید. تمام این دعا رو در سجده و در حالی که اشک میریخته گفته. کمیل بن زیاد نقل کرده دیگه. میگه: «وقتی پا شد دیدم خاک رو با اشکهاش خیس کرده». به خدا هست! شما رو به خدا بخونید. نهایت عبودیت. حضرت زهرا(س) توی خطبهی فدکیه، یه خطبهی غرّاییه، میخواد بره حقش رو بگیره، ببینید اول خطبهاش با چی شروع میشه؟ اصلاً به جرأت آدم میتونه بگه یک سوم خطبهاش فقط در مورد کیه؟ خدا. یک خطبههای توحیدی عجیب غریبی! شما نگاه بکنید. عبودیت.
مگه میشه بی نماز به اهل بیت(ع) رسید؟ مگه میشه بدون رعایت حقّالناس به اهل بیت(ع) رسید؟ این دروغه. یه عده چون خودشون میخوان جنگولک بازی بکنن، بعد چون میدونن خدا هم قبول نمیکنه، یه خدای وهمی برای خودشون میتراشن میگن: «این خدا ما رو میبخشه». مراقب باشید. آقا طرف مثلا میگه: «ما دیگه شریعت نمیخواهیم، لازم نداریم. طریقت! شریعت واسه این رده پایینی است. بچهی پایینی رو میگن با مداد باید بنویسی. اصلاً بچه اول دوم ابتدایی خودکار دستش ببینن معلم میزنه زیر گوشش. میگه تو باید با مداد بنویسی. بعد که بزرگ میشه اگه مداد دستش بگیره همکلاسیهاش بهش میخندن. نماز هم واسه این پایینیهاست. ما اومدیم بالا». یعنی دست شما درد نکنه اون مقامی که شما رسیدید علی نرسیده بود دیگه. چون تا اونجایی که ما میدانیم آقا امیرالمؤمنین(ع) در محراب مسجد و در حال نماز و در سجده ضربت خورده. تا اونجا که ما میدانیم آقا اباعبدلله(ع)، ظهر عاشورا صلاه را اقامه کرد جلوی چشمشون عمداً. نمیتونستن برن پشت خیمهها یواشکی بخونن؟ ما بودیم، آقا من میرم میجنگم تو نماز رو بخون سریع بیا. دونه دونه. ها؟ فرادی. نمیتونستن؟ چرا این کار رو کرد؟ میخواست، صلاه، صلاه، صلاه. اصلاً به اهل بیت(ع) نمیرسی بی نماز. به اهل بیت(ع) نمیرسی بدون احترام گذاشتن به پدر و مادرت. این رو بهت بگم ها! چون اینها شرط وروده. آقا اصلاً نداری، کارت ورود به جلسه نداری، چه جوری راهت بدم. صندلی برات تعریف نشده. صندلی برات تعریف نشده.
عنوان بخش ۴ : لزوم بازگرداندن امانت الهی؛ ولایت اهل بیت(ع)
مریم (۸۷) اعراف (۱۴۲) طه (۹۰) نساء (۵۹)
۴ – و هر فردی که به ولایت و امامت ایشان اقرار نماید و مقام و جایگاه رفیع ایشان را در دربار عظمت من به خود منسوب نسازد او را در باغ و بوستانهای بهشت خود با ایشان مأوا دهم و در آنجا هر چه بخواهند برایشان فراهم سازم و در جوار خود جای دهم و در میان معصیتکاران از بندگان خود آنان را شفیع گردانم.
حالا این شفاعت اومد. حالا این شفاعت رو بگو ببینیم یعنی چی؟ آیه قرآن داره، اصلا من نمیخوام اینجا حرف بزنم. میخوام آیه قرآن بیارم دهنها رو ببندم. آیه قرآن: «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ» (مریم/۸۷). موضوع بحثمون هم هست. شفاعت رو هیچ کس اون دنیا ملک باباش نیست. مال کسی نیست. إِلَّا، ببینیم کیا رو میگه؟ خوب گوش کن! «مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷). عهد الهی امامت. حالا فهمیدی چرا اونجا سورهی بقره آیهی ۱۲۴ میگه امامت عهده؟ بعد ببین چقدر قشنگ اینجا میگه! میگه شفاعت هست، واسه اینهاست، نه واسه هر نخالهای. جالبه مترجمین، چون دقت نکردن برخی از مترجمین به این آیهی ۱۲۴ بقره، موندن که این «لَا یَمْلِکُونَ» (مریم/۸۷) یعنی شفاعت بهش نمیرسه یا شفاعت نمیکنه؟ گیج شدن دوتاش رو نوشتن. مثلا من ترجمهای رو براتون میخونم نوشته: در چنین روزی اهل محشر مالک شفاعت نیستند، نه دیگری برای آنها نه آنها برای دیگران. کدوم یکیه؟ مگر کسی که از نزد رحمان دستوری گرفته باشد. «مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷). عهد هم چی گرفته مترجم ؟ دستور. اصلاً عهد، دستور نیست والله. خب؟ پس این چیه؟ دقت بفرمایید! این نکته داره. بعد من نگاه کردم دیدم باز روایت داریم.
ببین عزیز من حجت رو تمام کردن. یعنی چی؟ یعنی همین قرآن، همین میزان روایات برای هدایت بشر چیه؟ کافیه.
دقیقهی ۴۰ تا ۴۵
منتها اون حد اعلی که ما عشق کنیم. میتونیم، بله به امام زمانت هم میتونی برسی با رعایت همینها. عرض کردم خود آقا میاد بهت سر میزنه! این نکته است. ابی بصیر نقل میکنه از ابی عبدالله، یعنی کی؟ امام صادق علیه السلام: «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷) حضرت فرمود: «الا من اتخذ الرحمن عهدا الا من اذن بولایه امیرالموءمنین و الائمه من بعده صلوات الله علیه و علیهم فهو العهد عندالله». ولایت و امامت اهل بیت(ع) عهد الهیه، پدرمون رو در میارن. میگه چی کار کردی؟ اسمش امانته، امانت رو به کسی میدی باید چه کار کنه؟ سالم برگردونه، «حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض» ردش باید بکنی. من ازت میخوام. من حسین(ع) سالم براتون فرستادم. غیر اینه؟ این دسته گلهام رو بین شما سالم… چه کردی؟ جواب بده آقا.اصلاً داستان این میشه، ماجراییه.
یه حدیث براتون بخونم از صحیح بخاری، حدیث حوض. آقا رسولالله(ص) فرموده، صحیح بخاری دیگه میدونید صحاح سته اون دو تای اولی صحیحین، صحیح بخاری، صحیح مسلم، دیگه آخرشن. باز توی صحیحین صحیح بخاری دیگه آخرشه، دیگه هیچ حرفی توش نیست. نگاه کنید چی میگه؟ آقا رسول الله(ص) میفرمایند: «اون دنیا اصحاب من رو بر من وارد میکنن، بر حوض، به یکباره فرشتهای میاد، ببین چی میگه! میگه همهشون رو میبره سمت جهنم؛ «اِلَی النَّار». اصحاب من رو! «الا حمل نعم». به غیر از تعداد انگشت شماری» ۱۲ هزار تا صحابه نقل کردن برات یا رسول الله! همه جهنم؟ میگن: «همه جهنم الّا حمل نعم» حمل نعم تعداد گوسفندی رو میگن که از گله میزنن بیرون چقدرند نسبت به کل گله؟ که چوپون باید جمعشون کنه، «الا انگشت شمار». خب؟ میگم چی شد برای چی این جوری میکنین؟ میگه: ای رسول خدا(ص) چه میدانی که پس از تو دوباره به جاهلیت برگشتند و چه بدعتها که به وجود نیاوردند و مرتد شدند». خب به ما بگید بعد از آقا رسول الله(ص) چی شد؟ چه اتفاقی افتاده که جز چند نفر قبول نکردن؟ ها؟ همه برگشتن، این خیلی عجیبه! همون ولایت امیرالمؤمنین(ع) بود، آقا میشه ۱۲۰ هزار نفر ببینن قبول نکنن؟ یعنی واقعا ۱۲۰ هزار نفر «مَنْ کُنْتَ مَولَاه فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاه» رو دیدن بعد قبول نکردن؟ بله ۱۲۰ و خردهای هزار نفر هستن، هر چی تو بگی بذار ۵۰۰ هزار نفر، خب؟ دیدند قبول نکردن.
مگه میشه توی ۷۰ روز بزنن زیرش؟ بله میشه. همان طور که توی ۱۰ روز، ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار نفر از قوم موسی(ع)، قرآن میگه ولایت هارون رو چی کارکردن؟ پَر. تمام. نمیخواهیمت هارون، نمیخواهیمت. قرآن فکر کردی ماجرا… وقتی آقا رسولالله(ع) میگه: «علی هارونی!» برو هارون رو درست بخون تو قرآن. عزیز دل من! برو درست بخون هارون رو. نکته داره. بله، چطور اینجا میشه؟ آیا قرآن ما ایراد داره؟ نفرمود: «هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی» (اعراف/۱۴۲)؛ «هارون خلیفه منی توی قومم» چی شد؟ بعد یه نکتهی عجیب، هارون وقتی میاد چی میگه؟ میگه: «یا قَوْمِ…… أَطیعُوا أَمْری» (طه/۹۰). چقدر جالب! «اطاعت کنید از امر من». شما رو یاد کدوم آیه میاندازه؟ «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء/۵۹). ها؟ «أَطیعُوا أَمْری» (طه/۹۰). خب؟ بعد میگه چی؟ خداتون… چه صفتی برای خدا میاره؟ کی یادشه اون آیه رو؟ «إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ» (طه/۹۰). میگه خداتون چیه؟ رحمانه، اینجا توی آیهی عهد کدام صفت خدا رو آورد؟ «مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/۸۷)، قرآن خیلی دقیق این کلمهها رو استفاده میکنه، خیلی. اصلاً رحمانیت خدا رو شما برید ببینید یعنی چی؟ اینها حالیشون نیست. امامت میخواد همه رو شامل بشه، اما فقط کسانی که میخوان رحیمیت خدا هم شاملشون بشه میرن سراغش. گرفتی چی شد؟ رحمانیت عامه، یعنی امامت برای همهتونه چرا فقط کاری کردید یه عدهی خاص برن سراغش؟ وگرنه امامت رو خدا من باب رحمانیتش فرستاده. همهتون باید برید سراغش اشتباه نکنید برای یه عدهی خاص نیست. تو در نمییابی امام رو.
عنوان بخش ۵ : حسادت به مقام اهل بیت(ع)
اعراف (۲۲) بقره (۳۳) بقره (۳۶) بقره (۳۷) بقره (۱۲۴) آل عمران (۸۱) آل عمران (۸۳) بقره (۶۱)
۵ – و ولایت ایشان امانتی خواهد بود که نزد مخلوقم میسپارم. پس کدام یک از شما میتواند بار این امانت را به سنگینی که آن دارد به دوش کشیده و بگوید چنان مرتبه و مقامی از آن اوست نه از آن برگزیدگان من؟ همه آسمان و زمین و کوهها از حمل آن سرباز زدند.
دقیقهی ۴۵ تا ۵۰
آیهی قرآنه. یعنی آیهی قرآن رو شرح میده. آقا امام صادق(ع) داره نکته رو میفرماید: «و روشن است که ابای آنها از جهت سرکشی و استکبار نبود. میگه نه که سرکشی کنه، نه ما نمیخواهیم. بلکه به دلیل ترس و هراس توأم با وجود فروتنی از عظمت خدای خود بود که به ناحق ادعای چنین منزلتی بنمایند و چنان جایگاه والایی را برای خود آرزو کنند. ولی انسان این زبدهی عالم کون و مکان آن را حمل نمود. خیلی خدا وکیلی پررو بوده آدم. گفت ما قبول میکنیم، استعدادش رو خدا به ما دادی. و خداوند عزوجل چون آدم(ع) و همسرش را در بهشت جای داد به آنان گفت: از هر کجای بهشت هر نعمتی که میخواهید بی هیچ زحمتی بخورید که بر شما گوارا باد. ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکیشان خواهید گشت. یعنی ظالمین. بقره ۳۳. آن دو که در بهشت به گشت و گذار پرداخته بودند درجه و منزلت ۵ تن و امامان بعد از ایشان را دیدند، دوزاریشون افتاد اینجا فقط… که عالیترین مقامهای بهشتیان است. پس گفتند: پروردگارا! این جاه و مقام از آن کیست؟ دیدن یه منزلتی هست، این ویژه است. خداوند جل جلاله فرمود: سرتان را به سوی ساق عرش من بلند کنید. چون آدم و حوا سر برداشتند، مشاهده نمودند نام محمد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) و بقیهی امامان بعد از ایشان به نوری از انوار خداوند جبار بر ساق عرش نگاشته شده است. عرض کردند: بار الها! صاحبان این منزلت چه بسیار گرامیاند در درگاهت و در درگاهت چقدر محبوبند و چه بزرگ و شرافتمندند در آستان تو! خداوند فرمود: آری چنین است و اگر به خاطر ایشان نبود شما را خلق نمیکردم. کجایید؟ حالا فکر کردید مثلاً اینها بهت سجده کردن خبریه؟ گفته اونها نبود شما رو هم خلق نمیکردم. آنان خزانهدار دانش مناند و مورد اعتماد من جهت سپردن رازهایم هستند. اسرار الهی دست اینهاست. مبادا با دیدهی رشک و حسد به آنان بنگرید. بعضیها… حسادت نکنید.
دیدید دو جلسه قبل هی گفتم: حسادت حسادت حسادت؟ همه از حسادت شروع شد. آدم حسود خدا وکیلی عاقبت به خیر نمیشه ها! یه وقت حسادت کسی رو به دلت راه ندی ها! «فلانی چرا خوشگلتره؟ فلانی چرا پولدارتره؟ فلانی چرا اینجوری؟» غبطه ایرادی نداره. آقا حالا کاش ما هم اینجوری میبودیم. «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا». دیدی یکی یه چیزی داره تو نداری بگو: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا»، خدایا ۱۰ برابر کن واسهی او انشاءالله این جوری بگو. اما حسادت خوارت میکنه چون میشی… اولین کسی که حسادت کرد ابلیس بود. میشید رفیق شیش شیطان. خیلی خطرناکه.
و آرزوی منزلت و جایگاه رفیع آنان در پیشگاه مرا در سر بپرورانید. گفت: اگه همچین توهمی اومد توی ذهنتون که با سرگرم شدن به چنین تمنایی غافل خواهید گشت و با گام نهادن در حریم امن من حصن حصین الهیه. چی حصن حصین الهیه؟ «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی». باز جور دیگهاش رو چی شنیدید؟ «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی». چون ولایت و توحید از این مسیره. و از ستمکاران خواهید بود، اگر برید باز هم ظالمینید. گفتند: پروردگارا! ستمکیشان کیستند؟ فرمود: کسانی که به ناحق مدعی مقام ایشان شوند. عرض کردند: خداوندا! چنان که درجهی آن بزرگواران را در بهشت دیدیم جایگاه ستمکاران به آنان را در جهنم نیز به ما نشان بده.
پس خدا میاد (چون ادامهی روایت طولانیه من این بخشهاش رو دیگه نمیخونم). شکنجه رو نشون میده و میگه: «این منزلت این کسانیه که در پایینترین طبقاتم تازه میذارم، هر چی بخوان از اون آتیش بیرون بیان، ملائکه عذاب من اونها رو همونجا نگه میدارن». اشاره میکنه به سورهی سجده آیهی ۳۳. دوباره نمیدونم چرا همهی آیهها ۳۳ داره در میاد؟ و هر چه پوست تن آنها پخته و سوخته شود به پوست دیگر مبدل سازیم. نهایت عذاب رو خداوند متعال اشاره میفرمایند. نساء ۵۵ رو هم اشاره میکنن.
بعد میفرماید که: «ای آدم و ای حوا با دیدهی رشک به نورها و حجتهای من ننگرید که شما را از جوار خویش فرود میآورم و خواری را بر شما روا خواهم داشت. ولی با این همه شیطان با وسوسه آدم(ع) و حوا را فریب داد تا زشتیهای پوشیدهی آنان پدیدار شود. و به دروغ گفت: خداوند شما را از خوردن محصول این درخت نهی نکرده جز برای اینکه مبادا شما دو ملک شوید که بحث کردیم، دو فرشته شوید، شبهای قبل، یا عمر جاودان یابید و سوگند خورد که من این سخن را از روی خیر خواهی به شما میگویم. شما را به خیر و صلاح دعوت میکنم. حضرت آدم(ع) تمنا کرد بشه کی؟ آره یکی از اینها. اومد به اون سمت وقتی خیلی نزدیک… تازه نزدیک هم نشد ها! قرآن نمیگه خوردن،میگه چی؟ «ذَاقَا» (اعراف/۲۲). چشیدن. دقت بفرمایید! چه قدر زیباست این کلام قرآن! نمیگه خوردند. میگه یه خرده چشیدن،
دقیقهی ۵۰ تا ۵۵
دید آقا اینها کجا؟ ما کجا؟ مثلاً طرف با این تیم والیبال نشستهایها میچرخه میگه: «چه قد بلندی دارم». بعد میره توی والیبال سرپاییها میگه: «این قده به ما دادی خدا؟» آدم حوا رو میدید: «عالیام». حوا هم آدم رو میدید: «بیستم». رفتن به سمت اون شجره. تا قیاس کردن، دیدن اوه اوه اوه! چه قدر زشتیها داریم. زشتیهایشان آشکار شد. بعد خدا لباس بهشتی هم ازش گرفت. یه نکتهی جالب! اصلاً ولایت اهل بیت(ع) با پوشش در هم تنیده است. عنایت داشته باشید ها! آقا امام حسین(ع) میفرماید: «لباس تنگ نپوشید که ذلت میآورد.» اصلاً اباعبدالله(ع) فراری از چیه؟ از ذلته توی همه روایاتش. نکته داره ها! پوشش تو ولایت اهل بیت(ع). اینها یه سری چیزاییه آدم.. ای کاش یه روزی آقا صاحبالزمان(عج) بیاد اینها رو برامون باز بکنه. بفهمیم یعنی چی؟ انشاءالله.
و با این سوگند دروغ ایشان را فریب داد و از مقامشان فرود آورد و آن دو را وادار ساخت تا آرزوی منزلت مقام ایشان را نمودند و به دیدهی حسد به ایشان نگریستند. آدم و حوا مشکلشون این شد. خداوند هم هر دو را به خودشان واگذاشت و یاری و توفیق را از آنها برداشت. بعد اینها خوردند. خدمت شما عرض بکنم که سرانجام خدا میفرماید که برید و دور بشید از اینجا. «اهْبِطُواْ» (بقره/۳۶) إهبطوا میگن پس این از بالا اومده پایین. نه! توی قرآن هم ما حضرت موسی(ع) میگه: «إِهْبِطُوا مِصْراً» (بقره/۶۱) یعنی همین رو زمین جابجا بشید. یعنی مقام سقوط کردن. بعدش اینها گریه میکردن که خدا باز توی ادامه روایت هست، جبرئیل رو فرستاد، گفت به همان ۵ تن متوسل شو. میگه «فَتَلَقَّی»، چرا از واژهی علم استفاده نکرد؟ از لَقیَ استفاده کرد؟ ببین ما دقت نمیکنیم دیگه. میگه: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمات» (بقره/۳۷) اون ۵ تن رو دوباره یاد گرفت. گفت خدایا! من رو به اینها ببخش که خدا بخشید. چرا این نکته اتفاق افتاده؟ یک بحثیه ها! تلقی؛ اصلاً به معما میگه «اُلقیه»، عرب میگه. یعنی یک سخن رمزآلود رو گرفت. یعنی سرّ هستی من اینها ان، ببینید چه قدر جالبه! میگه اون رو که گفت… بعد در مورد حضرت ابراهیم(ع) هم باز نمیکنه ها! میگه: «إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات» (بقره/۱۲۴) دوباره کلماتالله. او سرّند. خب؟ اسرار هستیاند و توی اهل بیت(ع) کدام یک؟ هان! گرفتی خودت بله! اصلاً «سِرِّ الْمُسْتَودَع» پیش کیه؟ خب؟ این اون داستانه. شما باید بفهمید کجای کارید بعد خداوند بهشون توبه رو گفت. اونها هم فهمیدن و بعد بلند شدن و آمدن به سمت… زندگیشون رو کردن. بعد خدا میگه: «بعد از اون به پیغمبری قبولش کردم». میدونید قبل از این ماجرا حضرت آدم(ع) پیغمبر نبوده بعد پیامبر شد، بعد دیگه آیهی بعدیش هم که باز دوباره من چون امشب دیگه وقتمون تموم شد برای فردا اون رو عرض میکنم.
آیات بعدی اون عهد رو از ماها هم گرفته. آیه داره! از پیغمبرها هم عهد گرفت. «میثاقَ النَّبِیِّین» (آل عمران/۸۱) از پیامبران سورهی احزاب اگر اشتباه نکنم آیه ۷ اینها. از پیامبران هم عهد میگیره، از ماها هم عهد میگیره، از کل زمین و زمان هم عهد میگیره. بعد یه نکته داره. میگه: «طَوْعاً وَ کَرْها»؛ (آل عمران/۸۳) «چه از سر اطاعت چه از سر کراهت» یعنی بعضیها تمایل هم؟ نداشتن. از سر کراهت پذیرفته بودن. خب؟ این ماجرا اتفاق میافته. فلذا این که توی این دنیا هستیم اصل عهد رو ما باید جواب بدیم. یعنی اصلاً آفریده شدیم نسبت به اون ادعایی که کردیم چی کار بکنیم؟ پاسخ بدیم. چه طور باید پاسخ بدید؟ مثل آدم زندگی کنی، پاسخ همینه، گناه نکنیم تمام شد. حرف خدا رو گوش کنیم حرف شیطان رو گوش نکنیم. شیطان میگه: «هر جا میخوای باش کجا نباش؟ صراط…؟» «لَاَقْعُدَنَّ عَلَی صِرَاط». تو بیا این طرف. تمام شد رفت.
این اسرار الله، اصلا همه چی همینهان. خب؟ ما افتخارمون اینه که حسادت که نمیکنیم هیچ، خودمون رو خاک پای کسانی که واسهشون گریه میکنن هم میدونیم. خیلیها توی این هیئتها میان چی کار میکنن؟ میرن کفش جفت میکنن. غیر اینه آقا؟ برای چی؟ به چه امیدی میان این کار رو انجام میدن؟ میگن: «خدا! ما قاطی بشیم اون لا بگن کار کرد ها!» کسانی هستن انتظاماتند بیرونن میگه: «من نظم رو به وجود بیارم این آدم راحت ماشینش رو بذاره موتورش رو بذاره همسایهها ناراحت نشن بعد پاشن برن راحت اشک بریزن برای اباعبدالله(ع)».
یه روایت داریم: بیبی حضرت زهرا(س) به حضرت رسول(ص) عرضه داشت که: «یا رسول الله! یعنی تمام؟ یعنی تموم میشه ماجرا، وقتی ظلم و اینها رو… یعنی این قدر مظلومانه همه چی تموم میشه؟ این قد راحت ساکت همه نادیده میگیرن؟»
دقیقهی ۵۵ تا ۶۰
ماجرا به قول امروزی ماستمالی میشه میره؟ حضرت رسول(ص) فرمود: «یه قومی میان توی آینده، یه جوری اشک میریزن برای اینها، یه جوری اشک میریزن که مادرمردهها این جوری اشک نمیریزن. برای توی زهرا یه جوری گریه میکنن که برای مادرشون گریه نمیکنن.» من این رو توی هیئتها دیدم. یعنی یه عربدههایی میکشن توی اشک ریختن که قطعاً طرف برای مادر خودش همچین اشکی نمیریزه. این پیشبینی آقا رسولالله(ص) دل حضرت آروم گرفت بیبی حضرت زهرا(س).
عنوان بخش ۶ : شعر؛ زبان حال امام علی(ع)
شعراء (۲۲۷)
۶ – اما یه نکتهای بهتون بگم! من خودم خیلی امیرالمؤمنینیام توی امامها. اعتراف میکنم. خب؟ یعنی امیرالمؤمنینیام یعنی خیلی با امیرالمؤمنین(ع) کار دارم باهاش. نه که بشناسم ها! حضرت رو نه والله. خیلی باهاش کار دارم. یعنی امام حسین(ع)، حضرت زهرا(س)، استشهادی زدن به خط، اما امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) قرار شد چی کار کنن؟ وایستن…خب؟ اینها سکوت باید بکنن. یعنی بشینن. خیلی سخته خدا وکیلی. خیلی سخته! بعد من با خودم میگم بیبی حضرت زهرا(س) ۹۵ روز نهایتاً، ها؟ نه! ۶ ماه اصلاً، بعد رفت. از اون روزی که حضرت رسول(ص) بهش فرمود که: «تو اولین کسی هستی که از این اهل بیت که میای پیشم.» خیالش راحت شد.خب؟
اما شما ببینید! روایات نوشته، بذارید براتون از اهل سنت بخونم. اَنس خادم پیامبره(ص)، توی صحیحترین کتب اهل سنت ها! میگه: «با رسول الله(ص)، با صحابه داشتیم میرفتیم به یه باغ رسیدیم حضرت امیر(ع) گفت علی(ع) به رسول الله گفت: یا رسول الله عجب باغ قشنگی! گفت: ای علی! باغ تو در بهشت خیلی از این خیلی قشنگتره». میگه: «توی منطقه نخلستان بودیم به یه باغ دیگه رسیدیم». گفت: «این هم قشنگه». ۷ بار این رو تکرار کرد بعد امیرالمؤمنین(ع) وایستاد. یهویی وایستاد. علی(ع) رو این جوری نگاه کرد، ببین! میگه: «سر گذاشت روی شونهی امیرالمؤمنین(ع) زار زار شروع کرد گریه کردن». بعد میگه: امیرالمؤمنین(ع) تعجب کرد گفت: یا رسول الله! چی شده؟ موردی شما رو ناراحت کرده؟ میگه حضرت در پاسخ، ببین چی میگه، دقت بفرمایین! حضرت رسول(ص) فرمود: «چه بغضها و کینهها که در دل اینهاست. همینهایی که الآن پشت سر ما دارن میان. خب؟ با ما دارن میان که تا موقعی که من هستم جرأت آشکار کردنش رو؟ ندارن. بعد از من بر تو آشکار خواهند کرد.» الله اکبر!
باز یه نکته بهتون بگم! تا بیبی حضرت زهرا(س) بود امیرالمؤمنین(ع) پشتیبان داشت. به خدا! به محض شهادت از فردا سلام میکرد جواب نمیدادن. حقش رو بخوری سلام بکنه جواب هم نمیدادن، ببین شما عبارتهایی که حضرت وقتی داره غسل میده حضرت زهرا(س) رو و به خاک میسپره رو نگاه بکنی، اصلا خیلی… حضرت ناراحته ببین میگه که: «من میسازم با این ماجرا عیبی نداره من امانت تو رو چی جوری من این امانت رو پس دادم؟» خب؟ حالا این امانت رو فردا هم میگم که یه عهد هم خدا از اهل بیت(ع) گرفته که هر امام باید امامت بعدی رو باید عهد ببنده، یعنی عهد هم از اهل بیت(ع) ؟ اون رو فردا میگم، خیلی سخت گذشته بر امیرالمؤمنین(ع)! خیلی سخت گذشته! یعنی هر واقعهای یک نفر داره حرکت استشهادی کرده. یکی وایستاده سختی کشیده مثل حضرت زینب(س). حضرت زینب(س) خیلی سختی کشیده! یعنی آقا امام حسین(ع) صولت فاطمی داشت، آقا امام حسن(ع) صولت حیدری داشت. اصلاً علی یعنی صبر، یعنی باید بایستی، باید خون دل بخوری. حضرت…
یک شعر زیباییه من وقتی خوندم واقعا خودم متأثر شدم. این ماجرا رو آقا امیرالمؤمنین(ع) میگه، میگه:
لحظه به لحظهی غسل تو را پیر میشوم از زندگی نفس به نفس سیر میشوم
از غصه سر به چوبهی تابوت میزنم جان میکنم من از تو ولی دل نمیکنم
حالا که زخمهای تو مرهم گرفته است بانو تمام خانهی من غم گرفته است
سنی نداشتی چه قدر پیر میروی شرم از قد هلال تو حالم گرفته است
کز کرده خاطرات تو را میکند مرور یک گوشه زینب تو ماتم گرفته است
چند تکه کفنی بین بقچه چیست بر سینه میگذارد و محکم گرفته است
زهرا! گمان نمیکنی اندازهی تو را تابوتساز خانه کمی کم گرفته است
بوسه حسین بر کف پای تو میزند امشب برای عمر کمت دم گرفته است
با زخم بال پر زدنت سرخ گشته است گلبرگهای یاسمنت سرخ گشته است
دقیقهی ۶۰ تا ۶۲
چندین و چند جای تن تو شده کبود چندین و چند جای تنت سرخ گشته است
این زخم سینه بد قلقی میکند هنوز سر باز کرده کفنت سرخ گشته است
از بس که آستین به دهن گریه میکند از بغض صورت حسنت سرخ گشته است
وا شد گره ز روسریات وای بر دلم! از زیر گوش تا دهنت سرخ گشته است
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون» (شعرا/۲۲۷)
علی لعنه الله علی القوم الظالمین.
تعجیل در فرج منتقم آلالله، حضرت صاحبالزمان(عج) سه صلوات محمدی پسند عنایت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.