موضوع سخنرانی : جایگاه زن در اسلام (۴)
عنوان بخش ۱ : برنامه و هدف در زندگی
قصص (۵) صف (۹) توبه (۳۳)
دقیقه ۰ تا ۵
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
۱- عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما عزیزان، با توجه به این که ما یک شب دیگر در خدمت شما هستیم به غیر از امشب. برای همین میخوام انشاءالله این بحث رو به جایی که مدنظرمون هست برسونیم. و مخاطب فقط شما بزرگواران نیستید. جامعه مخاطب ما وسیعتره، همین فیلمهایی که ضبط داره میشه ما دیدیم هر جا میریم بعدش پخش میشه و بعضی موقعها از کشورهای خارجی هم سر در میاره. (خدمت شما عرض میکنم) فلذا نوع کلام بنده و نوع خطاب بنده اینطور هستش.
نکته دیگه اینه که (الآن چون بحثش پیش اومد عرض میکنم) ببینید! ما اگه تونستید تو زندگیتون سه تا چیز داشته باشید، هدایت میشید، وگرنه نه. یعنی تو برنامهریزی زندگیتون اول؛ یه شعار داشته باشید یعنی هدف. من هدفم از زندگی چیه؟ سُؤْل من از زندگیه چیه؟ اُمنیه من چیه؟ اینها عبارتهای قرآنی است. یعنی اصلا برای چی اومدم؟ میخوام دکتر بشم؟ یا میخوام آدم بشم، درسته؟ این رو اول مشخص کنید. خود دانید. دو… این شعار شد یعنی میخوام بهش برسم. آرمان من شد. دو؛ شعوری که میخوام باهاش به این برسم. یعنی طرح و پلن (plan) من چیه؟ چه بر نامهریزی ای دارم؟ منی که میخوام پزشک بشم، خب معلومه باید کنکور تجربی بدم، چه میدونم حالا تو اون تخصصش درس بخونم، برم جلو. سه؛ شور میخواد. شعار، شعور، شور. بدون شور هم سرده، اصلا زندگی هیچ چی نیست. ببینید! طرف استاد دانشگاه میشه، همون دکترش هم میشه، خودکشی میکنه. چون این شور رو نداشت.
شیعه هر سه تای اینها رو داره. بزرگترین آرمانه دنیا مال تشیعه. وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ. (قصص/۵) لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (توبه/۳۳، صف/۹) ما کل دنیا رو خواهیم گرفت. الآن میگیم، رک داریم میگیم. این برنامه و پلن (plan) ماست. حالا چه برنامه ای برای این داری؟ با چه شعوری میخوای برسی؟ خب این میشه نظامسازی و برنامهریزی کردن. درست شد؟ که تو اینجا یه خرده میلنگیم. چون حضرت علی(ع) موقع شهادت فرمودند: أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللهِ وَنَظْمِ أَمْرِکُمْ این یکی رو نمیدونیم چیه؟ بنده شخصا (خودم به شخصه) تقوای افراد رو با نظمشون میسنجم. یعنی تقوا و نظم رو دوشادوش میدونم. آدم بی نظم… در نگاه شخص بنده است. باز نگید آقا اومد نمیدونم چی، دین رو اینوَر اونوَر کرد، کله پا کرد، فلان. از نگاه من یه آدم بی نظم بیتقواست. هر چقدر هم میخواد نماز بخونه. ارزش قائل نیستش برای طرف مقابل.
(خدمت شما عرض بکنم) مورد بعد، ما شور هم داریم. این شور از هویت ما گرفته شده. شور حسین هست چهها میکند! ها؟ یعنی شما میدیدید یه بچه مسلمون، یه بچه شیعه، یه زیارت عاشورا میخونه، به قول معروف دوپینگی میکنه، کی میتونه جلوش رو بگیره؟ این شور رو داره، اما این شور باید در مسیر باشه. در اون شعور، برای رسیدن به اون شعار باشه. فلذا هیئات ما باید به این سمت برن، که از دل این گریهها چی میخواد بیرون بیاد؟ همین گریه مقدسه ها! به خدا قسم! بر منکرش لعنت. همین فضا، همین نفسها، همین نفس. رفتیم پیش استاد اخلاقی، گفتم حاج آقا چی کار کنم آدم بشم؟ از این سؤالهایی که همهمون میپرسیم و اینها. برگشت گفت سوار اتوبوس نشو. گفتم حاج آقا گرفتی ما رو؟ حالا سوار اتوبوس نشم شد جواب؟ جوابش سر کاری بود ظاهرا. بعد گفتم چطور؟ گفتش که اونجا نفس زیاده. عجب حرفی! یعنی این نفسهای مختلف… حالا من نمیگم سوار اتوبوس نشید. والله من خودم سوار مترو میشم. همین الآن هم با مترو اومدم اینجا. خب؟ اما بحث من اینه که… پس فردا میریم میبینیم شهرداری اومد شکایت کرده و نمیدونم فلان و گفته سوار اتوبوس نشید و ترافیک و همینطوری ترافیک به وجود میاد و… نه، دانه معنی بگیرد مرد عقل.
حالا ببینید اگه آدم بیاد عکسش، یه جاهایی که نفس نفس باشه.
دقیقه ۵ تا ۱۰
یا زهرا (س) بلند میشه، یا حسین(ع) بلند میشه. اون شب اول اینجا فریاد حیدر حیدر میزدند، اصلا من دیوونه شده بودم. یعنی باید اینها رو گفت. حضرت امیر(ع) قبر مطهرش تا زمان آقا امام صادق(ع) مخفیه. خیلی از بچه شیعهها این رو نمیدونن. علاوه بر اینکه قبر مطهر حضرت زهرا (س) که تا کنون مخفیه، او که به کنار. هیچ. قبر حضرت امیرالمؤمنین(ع) هم مخفیه، چون میآمدن جسارت میکردن. در زمان امام صادق(ع)، کِی؟ زمانی که علم آمد. زمانی که اون بنیامیه ملعون رفت به کنار، بنیالعباس شعارش دفاع از اهل بیت(ع) بود ظاهرا. بعد بیشترین ضربه رو به قولی بیشتر از بنیامیه نزده، کمتر نزده، این رو بدونید! همین بنیالعباس. فلذا بریم انشاءالله به این سمت که فضای هیئتها رو در کنار این نفس خوب یه کاری بکنیم که علمی هم بشه. به سمتی بره که ما بتونیم آرام آرام خودمون رو بکشیم بالا. و این اگر نباشه خوب نیست. بذار اینجوری بگم.
عنوان بخش ۲ : رفتار و گفتار پیامبر (ص) در مورد زنان
۲- ما در جلسه قبل درباره اوضاع خراب اجتماعی اون موقع بحث کردیم. چون شب شهادت هم بود، خیلی از حرفهام هم سانسور کردم. همین سخنرانی رو من دانشگاهی انجام بدم، پنجاه درصد حداقل با این سخنرانی تفاوت خواهد داشت. یعنی شک نکنید. بسیاری از مطالب رو هِی حرفم رو قورت دادم، گفتم ول کن، در شأن این شب نیست. اما مجبور بودم بگم. چرا؟ چون امشب میخوام نتیجه بگیرم. میخوام شب بعد نتیجه بگیرم. سیر کلامه. (خدمت شما عرض بکنم که) دیدید چی بود؟ دیدید شأن زن شد عین یه کالا، خرید و فروش میشد و معدوم میشد. چه جوری یه کالایی… کاسه خریدم بشکونمش. دختر به دنیا اومد میگفت کلهاش رو بذار تو قبر. به همین سادگی. هیچ اتفاقی هم نمیافتاد.
توی همچین شرایطی پیامبری میاد شأن زن رو میاره بالا. بعد کعبه آمال خودش رو یک خانوم قرار میده، در وصفش میگه اُمِّ اَبِیها، تا رکوع خم میشه واسش، دستش رو میبوسه، جلو پاش بلند میشه، میاد بغل خودش مینشوندش. هر جا میخواد بره از خانه زهرا (س) میره، از هر جا برمیگرده به خانه زهرا (س) میاد. یعنی مبدأ و مقصد و همه چی رو داره حضرت زهرا (س) نشون میده. خب خدا وکیلی این یعنی تو اون جامعه یعنی بمب اتم! اصلاً هیچ شأنی نداشته زن. یهویی بیاره همه چی بشه زن. این فرمایشات آقا رسول الله (ص) است: بهترین شما خوشرفتارترین شما برای خانوادهاش میباشد و من خوشرفتارترین شما با خانوادهام هستم. وَفی إِبْنَهِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله لی أُسْوَهٌ؟ [حَسَنه] درس بگیر آقا! خوشرفتاری. حالا مثلاً طرف صبح تا شب میاد هیئت، میره خونه با خانومش مثل برج زهرماره. خب به در خودت میخوره اون عزاداری. هیچ فایدهای نداره. اگر اسوه حسنه آقا رسول الله (ص) [هست] این هم باید رفتار باشه.
حضرت فرمودند: برادرم جبرئیل به من خبر میداد و همواره سفارش زنان را مینمود، تا آنجا که گمان کردم برای شوهر جایز نیست حتی به زنش اُف بگوید! میگه اینقدر جبرئیل سفارش زنان رو کرد من گفتم نکنه ما حتی حق نداریم بهشون اُف بگیم! تا این حد شأن زن هستش! گفتم در نگاه اسلام شأن زن چیست؟ پزشکه. باید سراغشون بریم که بتونیم درمان بشیم، به خدا برسیم. حالا غرب آورد پایین، یه چیز دیگه معرفی کرد. اون بحث دیگری است. حضرت فرمودند: هر مردی (اینو خوب دقت بکنید) هر مردی که همسرش را بیش از سه بار در عمرش بزند خداوند او را در میان تمام (محشر) مردم محشر چنان رسوا میکند که اولین و آخرین به او بنگرند. یعنی همه برگردند بگن این دیگه کیه؟ تو اون صحرای محشر که میگن هیچ کی به هیچ کی نیست. اینها برگردن ببینن این دیگه کیه؟ سه بار بیشتر بزنه. حالا نه اینکه تا سه تا مهلت داری ها! زَنَندِگی این رو بگید. رفته بودیم پیش آقای قرائتی. آقای قرائتی میگفت که ما یه جایی سخنرانی کردیم بحث الْغِیبَهَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا رو گفتیم، یکی بلند شد گفت یعنی میشه زنا کرد غیبت نکرد؟ خب این دیگه غریبترین برداشت رو از یک بحث کردنه.
(خدمت شما عرض بکنم) باز حضرت فرمودند: بدانید خدای عزوجل و پیامبرش از کسی که زنش را زیر فشار بگذارد تا مهریهاش را ببخشد و از او طلاق بگیرد بیزارند. خب بعضیها ابزارشونه دیگه. حالا عکسش هم داریم ها! زنانی که با مهریه چی کار بکنن؟ پدر شوهر رو در بیارن. باز از این وَرِ بوم نیفتیم. اونوَریش هم داریم. بی اذن شوهر بخوان کاری انجام بدن. یعنی کاملاً یک رابطه معقول ترازوگونه است، هیچ شکی دَرِش نیست.
حضرت برخورد کامل و عادلانه با زنانش داشت. معصوم بود. خود قرآن میگه ۴ تا زن اگه میخوای بگیری، بدون که نمیتونی عدالت رو برقرار کنی!
دقیقه ۱۰ تا ۱۵
خود آخر آیه میگی نمیتونی تو این کار رو انجام بدی. اما حضرت (خدمت شما عرض کنم) تمام عدالت رو رعایت میکرد. مهریه تمام زنانش رو ۴۰۰ درهم قرار داد. بعد (خدمت شما عرض کنم) روزهایی که به خانه هرکدام از زنهاش میرفت، کاملا مشخص بود. تا لبخند رو رعایت میکرد برای اینها. اصلا عجیبه! این کار از ماها برنمیاد دیگه، درسته؟ کار معصومه. میتونه کار رو دقیق انجام بده. ایشون معصوم بود. حتی زمانی که دیگه بیمار شده بودند، اواخر عمر شریفشون بود، زیر شونههاش رو میگرفتن، باز هم باید میرفت. که دیگه خود همسرانش اومدن رضایت دادن گفتن یکجا باش، برایت بده راه میری. تا این حد! توی همچین شرایطی حضرت آقا رسول الله (ص) اومده یک معجزه انجام داده که… اصلا معجزه نمیدونم آی مُرده زنده کنی چیزی نیست در مقابل اون. به خدا! ویل دورانت میگه دیگه، ویل دورانت میگه: «معجزه از این بیشتر این اعراب رو تونست پیامبر (ص)، توی چند سال این قدر تغییر بده»؟ اما این تغییر خیلی بزرگ بود. شگرف بود. اما اینها آماده نشده بودن برای پذیرش ولی معصوم. شأن حضرت زهرا (س) رو نفهمیدن. و سِرّ باقی ماند عین لَیْلَهِ الْقَدْرِ که فردا در موردش صحبت میکنیم.
عنوان بخش ۳ : اهمیت بحث وحدت (شیعه و سنی)
۳- خب ما دیشب در مورد همسران حضرت رسول (ص) صحبت کردیم. (بیشتر از این در مورد حضرت زهرا (س) صحبت نمیکنم. میذاریم برای فردا). دو تا همسر پیامبر (ص) رو عرض نکردیم. سریع گذشتیم. کی و کی؟ بله. امالبنین خدیجه علیهاالسلام و جناب عایشه. (خدمت شما عرض بکنم که) قبلش هم باید نکتهای رو عرض بکنم. این که ببینید عزیزان! (ما) وحدت به این معنی نیستش که تو از اصولت بگذری. اصلا بیایم بگیم فاطمیه نبوده. مثلا این وحدته. نخیر. شهید مطهری میگه منظور از وحدت، وحدت یعنی ایجاد فضای حسن تفاهم. آقا شما فرض کن با یه نفر میخوای بحث بکنی… ببینید برادر من! برادران اهل سنت ما قبول ندارند که این اتفاق افتاده. اهل بیت(ع) رو دوست دارند، حضرت زهرا (س) رو قبول دارند، بهترین زنان میدانند حضرت زهرا (س) را، چه در زمین چه در بهشت. از عایشه هم مقامش رو بالاتر میدونند حضرت زهرا (س) رو. در این هیچ شکی نیست. اصلا اگه کسی شک بکنه مسلمون نیست. خب؟ این یک. اما این رو قبول ندارن. این برای اینکه قبول بشه باید چی کار کنیم؟ بحث علمی کنیم.
فکر کن یه نفر اومده میخواد با شما بحث بکنه، اولش سه چهار تا فحش آنچنانی حوالهات میکنه، بعد میگه بیا بشین بحث کنیم با هم. من هم باشم نمیپذیرم. معقول، ما حرفمون رو میزنیم. بنده سه روز مشهد برنامه داشتم، برادران اهل سنت هم اومدن تو جلسهام نشستن. بحث چی بود؟ اثبات این که در و دیوار اتفاق افتاده. تماما مباحث از منابع اهل سنت بود. همین خود ما رو که میببینی به خدا ما رفت وآمد خانوادگی داشتیم با اهل سنت. رفتیم خونهشون خوردیم، برای ما مُهر نگه میداشت که ما میریم خونهشون با مهر نماز بخونیم. احترام میذاشت. با هم بحث هم میکردیم. خودم هم مینشستم باهاش بحث هم میکردم. آقا این چیه؟ این… خیلی عاقلانه، عادلانه. مثلا یکی از همینها خیلی در مورد عثمان، نسبت به خلیفه سوم مشکل داشت. یعنی شبهات جدی وارد میکرد. اهل سنت، میگفت آقا من تاریخ رو خوندم همه فک و فامیلهاشو آورده سر کار. این همین کارها رو کرد که زدش زمین. فلان فلان فلان. بحث داشت. مثلا سر (خدمت شما عرض کنم) عثمان کلی بحث کردیم. در مورد عایشه ما شاید بگم یک ساعت و نیم بحث کردیم که من میگفتم این احادیثی که توی کتابهاتون اومده جعلیه. قطعا عایشه چنین حرفی رو نزده. اون ناراحت بود که چرا عایشه این حرف رو زده؟ میگفتم قطعا جعلیه. امکان نداره یک زنی بیاد یه همچین حرفی رو بزنه در مورد شوهرش. یعنی من میگفتم آقا این کار بنیامیه است. بحث میکردیم که آره این جوری هست یا نه؟
خب این فضای حسن تفاهمه. وگر نه به من چه ربطی داره؟ نه من رو تو گور تو میذارن، نه تو رو گور من. هیچ کدوممون هم نباید زیاد شلوغش کنیم آقا فلان و بهمان. ننه بابای ما هم سنی بودن، چه بسا ما هم الآن سنی بودیم. مسیحی بودن، مسیحی بودیم. کافر بودن، کافر بودیم. چند درصد مردم الآن تحقیق میکنند. او برادر اهل سنتمون هم الآن همینه. گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تورا چه حاصل؟ آقا چی شد شیعه شدی؟ بابام شیعه بود. بگو بابات بیاد جواب بده. اون هم باباش باید بیاد جواب بده. اما وقتی خودت رسیدی، تحقیق کردی یا علی! بحثی نداریم. فلذا این فضای حسن تفاهم باید باشه. نباشه، اصلا نمیشه. اصلا هیچ فایدهای نداره. از اینجا آقا میاد از مراجع افتاده جلوتر. از امام معصوم، از آقا امام صادق(ع) زده جلوتر. تو همینجور فحش رو میدی، عین کسی که توی پنج کیلومتری داخل مرز داره خمپاره رو میاندازه، اون بدبختی که لب مرزه پدرش در میاد.
برید تو پاراچنار پاکستان ببینین دارن چی کار میکنند؟ قطعه قطعه میکنند به خدا. میدونید چیه؟ چرا این کار رو میکنند؟
دقیقه ۱۵ تا ۲۰
بلوتوثهارو برمیدارن از برخی هیئتها میبرن به اونها نشون میدن. میگه نگاه کن آقا چی داره میگه به زن پیامبر؟ ببین چی داره میگه به فلان؟ خب تمام شد رفت دیگه. مَردی؟ پاشو برو پاراچنار. این که نشد که. این که صحیح نیستش اصلا. بابا من نمیدونم…
معصوم فرمود که از امام نه جلوتر بیفتید، نه عقبتر. بعضیها که گازش رو گرفتن که ۲۰۰ کیلومتر از امام هم سبقت گرفته و رد شده. زیارت عاشورا داره لعن بهت یاد میده: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً. به خدا قسم از این نوع لعن من یک کلمه و یک حرف عقب نخواهم آمد. از اولین تا آخرینشون لعنت، هر کی در حق اهل بیت(ع) ظلم کرده. خب همین رو به اهل سنت بگو میگن قبول. خدایا من ایکس (x) میذارم هر چی تو میخوای عدد بذار توش. اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً. از معاویه رو لعن کردن من کوتاه نمیام. یزید رو لعن کردن کوتاه نمیام. به محض این هم که تشخیص دادم اینها دارن لعن رو از معاویه برمیدارن، معاویه رو امیرالمؤمنین میکنن وهابیها، یه هجمه وسیعی رو شروع کردم تو دانشگاهها. کوتاه هم نمیام این جور چیزها. سنگره. معاویه اگر بخواد لعنش برداشته بشه… معاویه بخواد بشه امیرالمؤمنین فاتحه اون اسلام رو باید خوند. معاویه، عمروعاص بخواد بشه از صحابه پیامبر؟ عمروعاصی که دیشب عرض کردیم نحوه به دنیا اومدنش چه جوری بود؟ خب این رو کوتاه نمیایم.
پس وحدت رو در یابید! جو نگیردمون. کاسه داغ تر از آش نشیم. بعضیها از پاپ کاتولیکترند. این صحیح نیست به خدا این رفتار. بابا ما مرجع داریم. به مرجعت رجوع کن، ببین رفتارها چی میگه؟ مراجع حرام اعلام کردن. خدای نکرده… ببین اگر حرفی، حرکتی، کاری، ما انجام بدیم که این بتونه مستندسازی بشه و دشمن بتونه سوء استفاده بکنه، خب؟ و بتونه از طریق اون به تشیع ضربه بزنه، بتونه خدای نکرده خون یه برادر مسلمانمون در این طرف، اون طرف دنیا ریخته بشه، این بابا حرامه! قرآن، قرآن میگه به بتهای اینها فحش ندین. فحش بدید چی کار میکنن اونها؟ خدای نکرده یه وقت برگردن فحش بدن؟ به خدا! کی میخواد جواب بده؟ همونی که باعث شده دیگه. برخی از فایلهایی که اینها برمیدارن میارن تو اینترنت قرار میدن، ده دقیقه یا دیگه نهایت دو ساعت بعد از یک هیئته. در پاکستان مداح میره بالای منبر دهنش رو باز میکنه، چشمها رشو میبنده ته تا بالای طرف مقابلش رو میشوره میندازه رو بند، کاریش ندارن. روحانیه میره بالا از وحدت صحبت میکنه، فردا ترکوندنش. یعنی وحدت بخوای ایجاد بکنی، تیکه پارهات میکنن. چه کردن با امام موسی صدر؟ شوخی ندارن. اینها من و تو باید درگیر باشی. ما مثلاً بزنیم تو سر و کله هم دیگه، اون بخواد کارش رو انجام بده.
فلذا این مباحثی هم که دارم عرض میکنم، کاملاً مباحث (خدمت شما عرض بکنم) علمی است. از کتب برادران اهل سنتمون. و میخوام بهشون بگم، میشنون، فیلم ما رو میبینن، آگاه باشید! به خاطر اینکه یه بابایی یه چیزی نوشته تو خودت رو به آتیش اون نسوزون اون دنیا. به خاطر برخی از ایرادات حدیثی و روایی شما امروز حضرت رسول (ص) آماج فحشها و تهمتهایی قرار گرفته. خب فلانی گفته که گفته. واسه خودش گفته. یه جاعل حدیث اومده یه چیزی جعل کرده، تو به خاطر اون میخوای بری تو آتیش؟ بابا خیلی جاهلی! جهنم ابدی رو میخوای برای خودت بخری؟
عنوان بخش ۴ : زندگی حضرت خدیجه (س)
۴- در مورد حضرت خدیجه (س) (خدمت شما عرض بکنم که) اختلاف نظر بسیار زیاده. از ۲۸ سال گفتن تا ۴۵ سال. موقعی که با پیامبر (ص) ازدواج کرده. ۲۵ سال هم داریم. در نظراتی که کمتره، شاذ (خدمت شما عرض کنم) از ۲۵ سال یعنی داره تا ۴۵ سال. سنی که با پیامبر (ص) ازدواج کرده. همین جایی که میبینید اینقدر شلوغه و شلم شورباست بدونید یه خبریه. تو تاریخ هر جایی دیدید خیلی به همش ریختن، بدونید اونجا نکتهای وجود داره. دست جاعلان بنیامیه در کار بوده. حالا چه اتفاقی… چی کار میخواستن بکنن؟ حالا عرض میکنم.
میگن در [سال] ۶۸ قبل از هجرت به دنیا اومده، حضرت خدیجه سلاماللهعلیها. از یک خانواده بزرگ، با کرامت، از قریش، ثروتمند، یک زن عاقله بالغه. که تو اون شرایطی که ماجرای زنان رو (خدمت شما عرض کردم) گفتم اصلاً یک نمونه. یک چیز عجیب غریب! نبوده شبیه حضرت خدیجه سلاماللهعلیها. و آگاه به مسائل آخرالزمانی. پسر عموش ورقهبننوفل کسی است که به دین حنیفه. برخی میگفتن حتی مسیحی. آمار تورات و انجیل رو داشت.
دقیقه ۲۰ تا ۲۵
و میدانست آستانه، آستانه ظهور پیامبر آخرالزمانه. همان که انجیل… انجیل یعنی بشارت، عیسی آمد که بشارتش را بدهد. همهشون خبر داشتن. در مدینه جو آخرالزمانی خیلی بیشتر بود، تا جایی که فردی وقتی از یهودیان ویژگی اون پیامبر آخرالزمانی رو میشنید، گفت برای اینکه من اون باشم، میگن گلیم به تنش میکرد، یه چیزی، خرقه به تنش میکرد، هی دعا میکرد، تو خیابون راه میرفت، همین فرد بعد از ظهور حضرت رسول (ص) یکی از بزرگترین دشمنان پیامبر شد. چون دید اون پیغمبر خودش نیست. بیست نفر، چهل نفر در تاریخ آوردن که در سالی که حضرت رسول (ص) به دنیا آمد، نام بچههاشون رو گذاشتن محمد. که همون باشه [الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم]. یعنی همچین شرایطی بوده. حالا این آمار هم یه وقت میتونه اینوَر اونوَر باشه ها! بیست تا تا چهل تا میگن. حالا مؤسسه آمار که نداشتن اون موقع اعراب، اون هم تو اون شرایط. اما میگفتن آقا فلانی و فلانی و فلانی اسمهای بچهشون رو گذاشتن، یعنی میدونستن این اتفاق میخواد بیفته. آگاه بودن.
حضرت خدیجه (س) هم یکی از کسانی است که داره رصد میکنه؛ کاروانی آماده میکنه، میده به حضرت رسول (ص)، میده غلاماش آمار براش میارن، میگن توی اونجا میخواست یه داد و ستدی صورت بگیره، برگشت گفت تو رو قسم میدم مثلا به لات و هبل و عزی، پیامبر (ص) گفت از اینها مزخرف تر نزد من کسی نیست. گفت قسم قحطی بود واسه من بیاری؟ یا ماجرای اون (خدمت شما عرض بکنم) نحوه برخوردها یا راهبها و کاهنانی که حضرت رو میدیدن و میشناختن و میگفتن آورد گفت. حضرت خدیجه (س) انگار گمشدهاش رو پیدا کرد، گمشدهاش رو پیدا کرد، سریع پیشنهاد ازدواج داد. گفت همونه. با ورقهبننوفل چک کرد، گفت خود خودشه. یعنی خود خودشه. یعنی پیامبر (ص) حتی هنوز مبعوث؟ (بگید) نشده. شناسایی کرد. (بله میفرمایند نشده).
عنوان بخش ۵ : اثبات مجرد بودن حضرت خدیجه (س) قبل از ازدواج با پیامبر (ص)
۵- (خدمت شما عرض بکنم) که اختلاف نظر هم اینه که آیا حضرت خدیجه (س) قبلش ازدواج کرده بوده یا نه؟ میگن دو بار ازدواج کرده بوده. اولین شوهر ایشون عتیقبنعائز مخزومی بوده، دومیش ابوهالهبنمُنذَر اسدی بوده. (خدمت شما عرض کنم) این الآن پنبهاش رو چوب میزنیم، این بحث رو. حالا نکتهای که وجود داره؛ اما تمام عالم و آدم گفتن که بیشترین خواستگاران رو داشته. از بزرگان، از رؤسای قبیله. فقط میخواستن با خدیجه (س) ازدواج کنن. هم جمال داشت، هم کمال داشت، ثروتمند بود. همه دنبال بودن باهاش ازدواج کنن، بزرگان قبایل؛ افرادی مثل عُتبَه، شیبه، عُقبهبنابیمعیط که ولیدبنعُقبه پسر همین بود؛ ولیدی که سر نماز صبح مشروب خورد، چهار رکعت خوند. بله (خدمت شما عرض کنم) ابوجهل؛ خود ابوجهل از خواستگاران بود. میخواستن باهاش ازدواج بکنن از خداشون بود. به همه دست رد زد به سینه همهشون، برای همهشون. همین نکته جالبیه ها! با همین میتونی با برهان خُلف بسیاری از مسائل رو اثبات کنی. عقل رو که خدا بهت داده. ببینید! ما اگر توی بحث تاریخ تحلیل نداشته باشیم، اصلا کاری نمیتونی بکنی. کاری نمیتونی بکنی.
ما چند وقت پیش یه جایی بودیم، یکی از مسئولین فرهنگی صحبتی میکرد من خیلی برام جالب بود! «انقلاب ما انفجار نور بود» مال کیه؟ (بلند بگید.) [مال امام خمینی(ره)] همه گفتند امام خمینی(ره). اصلا ایشون میگفت هیچ جا همچین چیزی ثبت نشده. حفظ و نشر امام(ره) هم این رو رد کرده. گفته نه جایی امام گفته، نه جایی هم امام نوشته این رو. حالا معلوم نبوده یکی کنار دیوار نوشته انقلاب ما انفجار نور بود، امام خمینی. بقیه هم اومدن نگاه کردن، نوشتن. بابا این الآن عصر نوشتن، فلان، این مباحث. حالا فکر کن هزار و چهارصد سال پیش در جایی که اصلا اثری از سواد نبوده! پس اینجا اگر نخواد آدم تحلیل بکنه، چی کار میخواد بکنه؟ به خاطر همین معصومین فرمودن اگر حدیثی از ما رسید، با قرآن جور نبود چی کارش کنید؟ بکوبید به سینه دیوار.
معلومه ما… شیعه، یک چیزی رو رک به شما بگم؛ شیعه کتاب صحیح نداره. یعنی بگید صد در صدش رو بیاید دست بذارید رو قرآن، «قسم به حضرت عباس که این کتاب از اول تا آخرش صحیحه»، نداریم. تک تک روایات، کی گفته؟ بررسی سندی میشه؛ ببینیم راویانش کی بوده؟ علم رجال برای همینه دیگه، بررسی میکنند، بعد. «آقا اصول کافی همش صحیحه»، نخیر! بله غالبش صحیحه از نگاه شیعه. اما تک تک روایات رو میاد چی کار میکنه شیعه؟ یه همچین منطقی داره. اما… ما مثلا در مورد صحیح بخاری، بزرگان اهل سنت میگن از اول تا آخرش صحیحه، هیچ احدالناسی هم حق اعتراض نداره. که الآن این مسئله به جَوونهای اهل سنت میگم، همین مسئله الآن خیلی بد شده، چرا؟ چون ما روایاتی الآن داریم اشاره میکنیم از صحیح بخاری که توی مناظرههایی که صورت میگیره، تو بحثهایی که صورت میگیره، خیلی هم به درد ما میخوره. یعنی به نفع طرفه که اون رو حذف بکنه، اما چون یه همچین حرفی رو گذاشتن نمیتونه حذف بکنه. غیرمنطقیه دیگه آقا. مگه قرآنه؟ این چه حرفیه؟ بگذریم!
دقیقه ۲۵ تا ۳۰
دلائلالنبوه، ابوالقاسم اصفهانی، این رو اهل سنت هم دارم میگم، جلد ۱، صفحه ۱۷۸، میفرماید، گوش کنید؛ پس اون دو تا شوهرش رو میگفت دیگه، گفت دو تا شوهر داشته. ببینید صاحب دلائلالنبوه چی میگه؟ میگه: حضرت خدیجه زنی باکره بود، وَکَانَتْ خَدِیجَهُ امْرَأَهً بَاکِرَهً ذَاتَ شَرَفٍ وَمَالٍ کَثِیرٍ وَتِجَارَهٍ. صاحب مال و ثروت و باکره بود و کاروان تجاری اش را به سوی شام میفرستاد. و کاروان او به اندازه تمام کاروان قریش بود. یکتنه کاروانش به اندازه جمع اون کاروانهای دیگه بود.
از طرف دیگه تمام مورخان، عموم مورخان و محدثان شیعه و سنی اتفاق نظر دارن که کسی از بزرگان نماند که از خدیجه خواستگاری نکرده باشه و به همه پاسخ منفی داد و دست رد به سینه شون زد. اینها مونده بودن میخواستن ببینن با کی میخواد ازدواج کنه؟ توی همچین شرایطی وقتی با آقا رسول الله (ص) ازدواج کرد، زنان قریش ترک کردن خدیجه (س) رو، گفتن با فردی فقیر و تنگدست ازدواج میکنی؟ مایه ننگ و عارشون بود. فاصله گرفتن از حضرت خدیجه (س). حالا من بپذیرم که حضرت خدیجهای که به همه دست رد زده، اومده رفته (خدمت شما عرض کنم) با یه عرب جاهلی که به پاشنه پاش ادرار میکرده، جواب آره داده؟ به یه نفر از مخزون، یک نفر از بنی تمیم؟ به همه بزرگان قریش نه، بعد یه اعرابی ساده رو آمده به همسری پذیرفته؟ خب چه طور من این رو بپذیرم؟
دو؛ اگر قبل از پیامبر دو بار ازدواج کرده بود، دیگه جایی برای سرزنش باقی نمیموند. اینها سرزنش میکردن که تو یک خانم با این کمالات و فلان و این جور چیزها، رفتی با یک جوان فقیر ازدواج داری میکنی؟ اگه دو بار ازدواج کرده بود که بر عکس این طرفی باید ناز میکرد. میگفت: «تو بیوه ای، دو بار هم قبلش ازدواج کردی» امروزی حالا ما نَعُوذَ بِالله زبان من لال، امروزه میگن طرف سَرخوره. ها؟ شوهرهات مردن. برعکسش میشد. پس یه ویژگیهایی حضرت خدیجه (س) داشته!
بعد نکته؛ همینهایی که شروع کردن وقتی با حضرت رسول (ص) که امینه، همه قبول دارن، همه قبول دارن امینه اما چون فقیره میگن نه، این خانومها زمانی که با اونها ازدواج میکرد چرا سرزنشش نکردن؟ چرا ازش قطع رابطه نکردن؟ ها؟ پس آقا دستهایی تو کار بود یک کلام رو بزنه. که چی؟ این شجره طیبه از اصْلابِ الشّامِخَهِ است وَالاْرْحامِ الْ؟ مُطَهَّرَهِ است. به وجود اومد. دست توی کار بود. و کار بنی امیه هم هستش. که بگن نه اینها اون شجره طیبه نیستن. چرا؟ چون تو قرآن اینها خودشون چی بودن؟ شجره ملعونه بودن. عالم و آدم میدونستن. در زیارت وارث، معصوم بخشنامه کرد که ما این رو یاد بگیریم. کامل اینها آمده.
عنوان بخش ۶ : دختر یا دختران پیامبر (ص)
آل عمران (۶۱) منافقون (۸) مسد (۱) احزاب (۵۹)
۶- بحث دیگری؛ دختران پیامبر. میگن آقا پیامبر (ص) زینب داشته، امکلثوم داشته، رقیه داشته، حضرت زهرا (س) داشته، پسر داشته، قاسم داشته که به خاطر همون کنیهاش شد ابوالقاسم. طیب، طاهر، ابراهیم، فلان. تاریخ میگه تمام فرزندان از خدیجه (س) بودند، به غیر از یکی ابراهیم که از ماریه بود. تمام فرزندان. یعنی هشت تا بودن که یکیش از ماریه بود. ماریه قبطیه، که ابراهیم فوت شد. بقیه همه از حضرت خدیجه (س) بودند. حالا نکته جالب اینه که؛ از حضرت خدیجه (س) بودن یعنی از پیامبر (ص) به دنیا آمده بودند؟ میگن: نخیر از همون دو تا شوهر قبلیش بودن. اگر این رو بگی! پس اینجا یه نکته اتفاق میافته. دیگه فضیلتی برای عثمان باقی نمیمونه که بهش بگی ذوالنورتین! چرا؟ چون با دو تا دختر پیامبر (ص) ازدواج کرده، میگن نه همهاش از پیامبر (ص) بودن. اگر همهاش از پیامبر (ص) بودن، حالا جواب بده! ببین من دو دو تا چهار تا!
طبق نقل مورخین خواهری داشته جناب خدیجه سلاماللهعلیها به نام هاله که با مردی محزونی ازدواج کرده و از وی فرزندی به نام مادرش هم نام مادرش گذاشته به نام هاله که او شد ابوهاله. بعد از او با مردی تمیمی به نام ابوهند ازدواج کرد. یعنی شوهرهای خواهرش رو تو تاریخ آوردن نسبت دادن به کی؟ به خودش. دقت کردید؟ به خود حضرت خدیجه (س) نسبت دادن. ازدواج کرد. ابوهند از همسر دیگهاش، از زن دیگهاش باز دو تا زن داشته، حداقل دو تا، از همسر دیگهاش دو تا دختر به نامهای رقیه و زینب داشته که اینا رو میاره خونه هاله، بعد (اول خودش میمیره) اول زنش میمیره، اون زن دیگهاش که مجبور میشه بیاره خونه هاله. بعد خودش هم میمیره یعنی رو دست خواهر حضرت خدیجه (س) هاله، دو تا بچه از زن هَووش میمونه. اینجوری بگم. بچههای شوهرش. کسی رو نداشته. هاله هم اینها رو میاره خونه حضرت خدیجه (س)،
دقیقه ۳۰ تا ۳۵
اینقدر کرامت داشته حضرت خدیجه (س)، خرج اینها رو هم میده. ربیبه بودن، یعنی چی؟ تربیتشون کرد. از خودشون نبودن. این سنت در بین اعرابی که کرامت داشتن بود.
خود حضرت امیرالمؤمنین(ع)، (خدمت شما عرض کنم) اسماء بنت عمیس که اول همسر برادرش بود (جعفر بن ابیطالب) وقتی شهید شد، ابوبکر باهاش ازدواج کرد. وقتی ابوبکر به قتل رسید (خدمت شما عرض بکنم) که بعد از او، از او دو تا بچه داشت؛ یک دختر داشت به نام امکلثوم، یک پسر هم داشت به نام محمد ابیبکر، هر دو رو آورد بزرگ کرد. همین امکلثوم همونی است که، بله خلیفه دوم تمایل داشت باهاش ازدواج بکنه. که با ام کلثوم… همین هم حضرت امیر(ع) راضی نبود. همین هم راضی نبود که در تاریخ خود برادران اهل سنتمان آمده که ابوبکر به ابنعباس گفت برو بگو، یا این رو میدی، یا میرم شاهد میارم کنار خونه کعبه که علی دزدی کرده، دستهاش رو قطع بکنن. باز هم (خدمت شما عرض بکنم که)… یعنی با این که ربیبه بودن باز هم… اصلا بچه خودش نبوده. یعنی شما ببینید کرامت طرف چقدره! الآن اینجوری نیست، ما الآن اینجوری نیستیم. میبینی طرف از یک زن دیگهاش بچه میاره، گارد میگیره و فلان و… بعضیها حالا، خوبش هم داریم الحمدالله. پس این نکته.
حالا صحبت اینجاست؛ این دو تا دختر پیامبر (ص) با عثمان ازدواج کردند؟ بله تاریخ میگه کردند. با دو تا از… یکیشون فوت شد که اون فوت شدن هم ماجراها داره، بر اثر ضرب و شتم فوت میشه. بعد دومی رو میگیره. حالا نکتهاش اینجاست. بریم بررسی کنیم. اینها اگر دختر پیامبر بودند، ها؟ مگر تو تاریخ این همه شیعه و سنی، سند قوی، سند ضعیف، از در و دیوار آویزونه اینقدر ریخته، ها؟ نگفتند که پیامبر (ص) میاومد در خانه فاطمه زهرا (س) سلام میداد؟ همش هی میرفت، هی میاومد؟ چرا به بقیه دخترهاش سر نمیزد؟ مگه اینها یادگار خدیجه (س) نبودن؟ ها؟ یک بار، یه دونه سند میخوام، ضعیف ضعیف، یک دونه. بگردید در کل کتابها، پیدا بکنید که پیامبر (ص) رفته باشه در خونه یکی از اینها رو زده باشه. خب مگه دخترش نبودن؟ پیامبری که إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ. پیامبری که به آدم غریبه اون جوری نگاه داشته، یک بار برای من بیار! در گرفتاریها این دخترخانمها کجا بودن؟
صحیح بخاری، جلد ۱، صفحه ۶۵ و مسلم، جلد ۵، صفحه ۱۷۹، صحیح مسلم. شش تا کتاب دارن برادران اهل سنتمون میگن صِحاح سِته، میگن مو لای درزش نمیره. علی الخصوص صَحیحِین؛ صحیح بخاری و صحیح مسلم. از اون دو تا هم سند آوردم. میگن پیامبر (ص) در کنار خانه کعبه داشت عبادت میکرد، (خدمت شما عرض کنم) ابوجهل گفت بیاید اذیتش کنیم؛ یه شتری رو نحر کرده بودن، سر بریده بودن. گفت برید (خدمت شما عرض بکنم) شکمبهاش رو وردارید بیارید. شکمبه شتر. آوردن و دعوا شد. ابن مسعود نقل میکنه. میگه گفتن چی کار بکنیم؟ میگه گفت ببرید تو سجده بریزید رو سرش. میگه رفت به سجده و سجدههای طولانی هم داشت پیامبر (ص). در ملأ عام هم سجده میکرد، ببینن. در سجده بود، میگفت آوردن انداختن رو سر پیامبر (ص). میگفت انگار نه انگار. میگه ابن مسعود، میگه: «من ترسیدم حرفی بزنم» یکی بلند شد رفت فاطمه (س) رو صدا کرد، از خونهاش اومد، (خدمت شما عرض کنم) شکمبه رو انداخت، سر پدر رو تمیز کرد و به اینها عتاب کرد که این چه کاره؟ بعد میگه اینها میخندیدن، رو همدیگه میافتادن از خنده. نقل تاریخی که کرده، این جوری بود. اینها کجا بودن؟
در جنگ احد، که حضرت زخم برمیداره، دندانش میشکنه، صورتش چاک برمیداره، حضرت زهرا (س) میاد شروع میکنه به مرهم گذاشتن بر سر پیامبر (ص)، این دخترها کجان؟ مگه دختر بابایی نیست؟ خب ما میگیم اگه از این طرف پیامبر (ص) سر نزده، لااقل او یه بار بیاد سر بزنه. با این وجود هم شما میدونید بعد از اینکه خلیفه سوم دختر پیامبر (ص) رو مورد ضرب و شتم قرار میداد، طرف آمد پیش پیامبر (ص)، گفتش: «این داره من رو میزنه». گفت: «دختر خوب نیست از شوهرش بیاد چغلی کنه، گلهای بکنه». رفت دفعه بعد که آمد دید اوضاع بدجور شده، گفت عیب نداره بیا خانه خودم باش که در خانه پیامبر (ص) فوت میشه.
جالبه این رو بدونید. باز در تاریخ ما داریم، تاریخ برادران اهل سنت ما؛ زمانی که پیامبر (ص) میخواستند دفنش بکنند، خب خود شوهرش یعنی عثمان هم آمده بود، وقتی آنجا بود، پیامبر (ص) گفت کسی که شب با زنش نزدیکی کرده حق نداره این دختر رو در قبر بگذاره. عثمان جلو آمد. دوباره داد زد، گفت کسی که دیشب با زنش نزدیکی کرده، حق نداره بیاد این دختر رو در قبر بذاره. دفعه سوم گفت اگه پاش رو بذاره جلو، اسمش هم میگم ها! یعنی از این طرف زنش فوت شده، از اون طرف همون شب با همسر دیگهاش رابطه برقرار کرده. خب بابا دیگه اصلا کسی که همسرش فوت بشه، دل و دماغی براش میمونه اگه دوست داشته باشه اون زن رو؟ یه خورده به اینها فکر بکنیم. اینها در تاریخ آمده عزیز من! حالا اینها نیست؛
دقیقه ۳۵ تا ۴۰
اینها رو همه رو من بحث میکنم. همه اینها مقدمه است، برای نتیجه دیگری. خدا انشاءالله به ما وقت بده.
(خدمت شما عرض بکنم) در آیه مباهله کجا بودند؟ نِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ، (آل عمران/۶۱) ها؟ کجا بودند؟ چرا فقط زهرای مرضیه (س) است؟ نساء جَمعه عزیز من! زنهاتون. نسائکم، نسائنا، زنان ما، زنان شما. یه زهرای مرضیه (س) است. در هیچ جای تاریخ ثبت نشده، هیچ جا، صفر. که کسی مثلا به خواستگاری اینها رفته باشه و مسابقه داده باشن، رقابت کنن. میدونید برای حضرت زهرا (س)، تمام بزرگان آمدند خواستگاری؛ خود خلیفه اول و دوم هم خواستگاری آمدن که حضرت رسول (ص) رد کرد. همکُفو او فقط علیست و نگهش داشت برای حضرت امیرالمؤمنین(ع). اصلا علی آمده است که همکُفو حضرت زهرا (س) باشد وگرنه حضرت زهرا (س) احد میشد. بحث خاصی کردم ها! اهل فن گرفتند چی میگم! (خدمت شما عرض بکنم که) حالا اینها کجا بودن؟
بخاری جلد ۴، صحیح بخاری صفحه ۲۱۲ و ۲۱۳ در مورد ازدواج حضرت امیر(ع) با ابوجهل اومدن بحث کردن. این حدیثی که حضرت رسول (ص) داره؛ فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَاآذَاهَا. هر چی او را بیازارد مرا آزرده هست. خب این خیلی سند بزرگ تاریخیه. اومدن حدیث جعل کردن، گفتند این رو در مورد حضرت علی(ع) گفته پیامبر (ص). که چی؟ حضرت علی(ع) میخواست با دختر ابوجهل ازدواج بکنه، بعد پیامبر (ص) اومد ناراحت شد، رفت بالا منبر، گفتش که فاطمه (س) دختر منو آزرده با این کارش، هر کی فطمه (س) رو بیازاره منو آزرده. این رو گفتش. حالا ببین طرف میاد یه وَرو درست میکنه، چون جور نیست بقیه جاها رو فاتحهشو میخونه. متوجه شدین! یهو یه کلمهای میذاره اون لا ماها، درست میکنه، بقیه جاها فاتحهاش خونده میشه. چه طور بقیه جاها خراب میشه کار؟ آنجا خراب میشه که از پیامبر (ص) پرسیدن چرا مگه ازدواج حرامه؟ گفت نه به خاطر اینکه داره بین دختر من و دختر دشمن خدا جمع میکنه. یعنی ابوجهل دشمن خداست؟ بله دشمن خداست. دختر ابوجهل رو آورده با…
اولاً این حرف اصلاً بعیده. چرا؟ خب باباش یه گناهی کرده به بچهاش چه ربطی داره؟ ها؟ بعد چرا پیامبر (ص) از فعل حلال مردم رو رو چی کار کرده؟ (بگید) نهی کرده؟ خب این خیلی زشته! اصلاً مشخصه میلنگه! اما یه سؤال؛ این رو که اومد گذاشت اینجا این رو درست کنه، یه چیز دیگه رو خراب کرد. اینجاست که میگی اگه اونها دخترهای پیامبر (ص) بودن که با جناب عثمان ازدواج کرده بودن، حالا جواب ما رو بدید: چرا آقای عثمان بین دختر دشمن رسول خدا (ص) و دختر رسول خدا (ص) جمع کرد؟ کِی؟ (خدمت شما عرض بکنم) رمله بنت شیبه که باباش در بدر به هلاکت رسید، هم زمان رقیه رو داشت، او رو هم داشت. ها؟ اگه دختر رسول خدا (ص) گفتن پس چرا اینجا… یعنی اومد این وَر رو خراب کنه این ور یه آتوی اساسی داد دستت که حالا بتونی زیر سؤال ببریش. یا زمانی که أمالبنین بنت عیینه و فاطمه بنت الولید بن عبد شمس رو که هر دوتا شون از دشمنان سرسخت آقا رسول الله (ص) بودن رو همزمان با دختر پیامبر (ص) داشت. اگر میگید دختر پیامبر (ص) بوده. چی شد؟ اینجا پیامبر (ص) نیامد بگه که چرا بین دختر من و دختر دشمنان خدا دارید جمع میکنید؟ پس یا این ابوجهلت کشکه! یا اونها دخترهای پیغمبر نبودن! درست شد؟ عقل! دو دو تا چهار تا.
(خدمت شما عرض بکنم) نکته بعد این دو تا… (این خیلی جالبه! دقت کنید!) میگن این دو تا دختر پیامبر (ص) قبلاً در عقد پسران ابولهب بودند. پسران ابولهب اینها رو گرفته بودن. آیه تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ (مسد/۱) که اومد ابولهب گفت اِ! تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ؟ (مسد/۱) دخترهاش رو بفرست خونه باباشون، به پسراش گفت. دخترهای پیامبر (ص) رو بفرست خونه باباشون. دو تا دخترهاشو طلاق دادن، دو تا پسراش. خب عالم و آدم… بعدش هم عثمان اومد باهاشون ازدواج کرد. حالا یک نکته جالب! ببینید چه عالم و آدم میدونن که سوره تبت در سال ششم بعثت نازل شده، در حالی که عثمان با رقیه پنج بعثت ازدواج کرده بود، به حبشه میخواستن برن. یعنی تونل زمان باید شکل گرفته بشه! متوجه شدید؟ میگه تَبَّتْ یَدَا آمد، تازه دخترهای پیامبر (ص) رو طلاق دادن، بعدش حالا عثمان آمده خواستگاری کرده، قبول شده، باهاش ازدواج کرده. که هر چی هست میشه بعد از سال شش هجری. بعد سال پنج هجری ازدواج کرده بود عثمان! یعنی میگم دیگه، میخواد بزنه یه چیز رو درست کنه… من یاد اون فیلم مِستِر بین میافتم، یه نقاشی رو آورد خرابش کرده بود میخواست بیاد درستش کنه، هِی فاتحهاش رو خوند، هِی فاتحهاش رو خوند، هِی خرابش کرد. آقا یه چیزی که از بنیان غلط باشه نمیتونی (خراب) درستش کنی. خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج!
دقیقه ۴۰ تا ۴۵
بخاری جلد ۵ صفحه ۱۵۷ (این که من میگم بخاری، این برادران اهل سنت ما یعنی سندها! یعنی تمام. یعنی کسی نمیتونه حرف بزنه. یعنی نقض این یعنی شالوده دینی رو به هم ریختن از نگاه اونها) بخاری جلد ۵ صفحه ۱۵۷ میگه: شخصی نزد عبدالله ابن عمر آمد و از او درباره عثمان و علی پرسید. او در مقایسه بین این دو گفت: اما عثمان، خداوند از گناه او گذشت ولی شما دوست ندارید که او را ببخشید. از گناه او گذشت اون میدونید دیگه در جنگ اُحُد، عثمان جزء کسانی بود که فرار کرد از جنگ. فرار کرد بعد (خدمت شما عرض کنم) سه روز بعد برگشت. بعد میگه خدا بخشیدتش، شما نبخشیدیدش؟ یعنی اومدین دور خونهاش رو گرفتید و اون اتفاقات افتاد. و اما علی! و اما علی او پسرعموی پیامبر (ص) و داماد اوست. اگر عثمان داماد پیامبر (ص) میبود؟ (بگید) قطعا ذکر میکرد. وقتی یک دلیل مزخرف آورده برای اینکه به عثمان شأن بده، چون فرار کرده بوده بعد خدا بخشیدش. کسی رو که خدا بخشیدش ببین شأن داشته که خدا بخشیدش. خب اگه بود که حتما میآورد. اینجا به این اشاره شده.
خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها، خطبه فدکیهاش رو که بخونید اون هم سند داره. حضرت در اونجا میفرماید که (این هم شیعه و سنی ذکر کردن) میگن: ای مردم! آگاه باشید که من فاطمه و پدرم محمد (ص) است. گفتارم تماما یکنواخت است [الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم] گفتارم تماما یکنواخت است و از سر صدق است (و غلط و نادرستی) و از غلط و نادرستی به دور است. (اگر پیامبر پدر من بودند، مگر پیامبر پدر من نبودند؟) آها پیامبر پدر من بودند نه پدر زنان شما، و در عقد اخوت پسرعموی من بود نه شما. میگه پیغمبر پدر من بود، نه پدر زنهای شما. اگر همچین چیزی بود میگفت نخیر پدر زن بنده هم بودند. چی میگی الآن؟ اون همه عالم و آدم دیدن دختر پیغمبر ازدواج کرده با… به خاطر همین به عثمان لقب هم دادن، ذوالنورین و ذوالنورتین. صاحب دو نور! حضرت میگه که نه، با افتخار میگه که من دختر پیغمبرم و شوهرم کسی است که عقد اخوت حضرت رسول (ص) باهاش بسته. برادرشه. بله، داره اون بحث هارون جا میافته دیگه. اگه اهل فن باشید و آیه رو بررسی کنید، میبینید از بحث حضرت موسی و حضرت هارون، سی چهل مورد حداقل میتونید نکته بیرون بکشید. سی چهل مورد کم کمشه. و عجیبه!
طبری و ابن دمشقی میگن: رسول خدا (ص) گفت: یا علی! خدا به تو سه، (اینها هم اهل سنتن) سه موهبت به تو داده که به من و هیچ کس نداده. یک؛ پدر زنی چون من به تو عنایت کرده. دو؛ همسری پاکیزه و راستگویی چون فاطمه (س) داری. و حسن و حسینی از صلب تو به وجود آمدهاند که از صلب من به وجود نیامدند. میگه بابای حسن و حسینی! من همچین پسرهایی ندارم. یعنی پسر خودم باشند و پدر زنی مثل من داری. اگه بود که میگفت خب عثمان هم. از دو جهت که پدر زنشیه که! میگه نه تنها من پیغمبر هم ندارم، هیچ کس دیگر هم ندارد.
(خدمت شما عرض بکنم) یک بحثی شاید بیان مطرح بکنن بگن در قرآن هست یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ (احزاب/۵۹) به زنهات و دخترهات بگو! دخترت نمیگه، بِنْتِک. میگه چی؟ بَنَاتِکَ. اولا که این بَنَاتِکَ میتونه به عنوان این که پیامبر (حالا جواب دارم میگم ها! این هم یه وقت اگه شنیدید این هم تند تند جوابش رو بگم.) اولا که این میتونه این بحث باشه که پیامبر پدر امته، انا و علی ابوا هذه الامه. این یک. حالا این هم میذاریمش به کنار. دو؛ در موارد متعدد در قرآن فعل جمع آمده اما مراد یک نفر بوده، مثلا در مورد عبداللهبنابیسَلول رئیس منافقان مدینه، قرآن میگه یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ (منافقون/۸) یَقُولُونَ؛ اینها میگویند. اما یه نفر این حرف رو زده. موارد متعدد هستش تو قرآن اومده. پس این نمیتونه.
در آیه مباهه نِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ، (آل عمران/۶۱) همینجا هم جمع بسته، اما منظور از نِسَاءنَا کی بود؟ یه نفر! من نمیدونم میشه یه نفر آیه مباهله رو بخونه بعد تکون نخوره؟ بعد تصمیم به کاری نگیره؟ خدا وکیلی! آقا مسیحیها و جهودها اومدن تو اون بیابون، وقتی چهره حضرت زهرا (س) و امیرالمؤمنین(ع) و حسنین رو دید، گفت برگردید که اینها کن فیکون میکنند. کم آوردن برگشتن. علامه طباطبایی میگفت من هم حاضرم مباهله کنم. من هم حاضرم مباهله کنم. با یکی از دانشجویان برادران اهل سنتمون بحث میکردیم، ایشون قائل بر این بود که خلیفه اول و دوم شأنشون از امیرالمؤمنین(ع) بالاتره، در مورد اینکه امیرالمؤمنین(ع) و عثمان کدوم بالاترن، شک داشت. اینجوری میگفت: «میخوام برام اثبات بشه». ما کلی بحث کردیم. آدم خیلی کجبحثی بود. انصافا کجبحث بود. گفتم نگاه کن! بیا یه کاری کنیم. گفت چی؟ گفتم من به حق علی تو را نفرین میکنم، تو هم به حق خلیفتین مرا نفرین کن! حاضرم. گفت نه نمیگم.
دقیقه ۴۵ تا ۵۰
گفتم خب چرا؟ گفتم بیا من حاضرم نفرین هم کن، هر فحشی میخوای بدی بده. خب؟ چون من تحقیق کردم رسیدم. اما من میدونم اگه یه نفرین بکنی تو خودت هم بتونی این رو بپذیری یعنی، خودت هم بپذیری دیگه تمام. خب؟
عنوان بخش ۷ : شأن حضرت خدیجه (س)
۷- (خدمت شما عرض بکنم که) درباره حضرت خدیجه (س) من یک کمی شأن ایشون، حیفه نگم دلم میسوزه. امالمؤمنین حضرت خدیجه (س). آقا اگه میخواید یکی از کارهایی که حتما باید ما این رو روش دست بذاریم و درست تبیین بشه، نمیخوایم یه چیزی رو بزرگ کنیم، آنچه که هست بگیم، یکیش شأن حضرت خدیجه (س) هست. انصافا حقش ادا نشده. انصافا حقش ادا نشده. در مکاشفات یوحنا به حضرت خدیجه (س) اشاره شده. در مکاشفات یوحنا! به پیامبر (ص) و حضرت خدیجه (س) کنار هم اشاره شده. اما اینجا ما متأسفانه ما حتی تو کشور خودمون هم اون طور که شأن حضرت خدیجه (س) هست جا نیفتاده واقعا. نمیخواد بزرگ بکنید. اولین کسی است که به پیامبر (ص) ایمان میاره. خدا اولینها رو دوست داره. توی این مسابقهها دیدی؟ میگه جواب این سؤال چیه؟ هر کی زودتر این زنگ رو بزنه. هر کی زودتر توی سر کلاس دستش رو ببره بالا. حضرت خدیجه (س) اولین کسی است که ایمان آورده، در مردان آقا امیرالمؤمنین(ع)، در زنان حضرت خدیجه (س).
در صحیح بخاری جلد ۳ (خدمت شما عرض کنم) ۱۳۸۹ و جلد ۶، ۲۷۲۳ میگه که: جبرئیل خدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! این خدیجه (س) است که آمده و ظرفی با خود دارد که در آن گوشت یا غذا یا نوشیدنی است. اینکه میگه گوشت یا غذا یا نوشیدنی، شک در راویه. راوی میگه نمیدونم کدوم یکی از اینها بود؟ پس چون نزد تو آمد، از جانب پروردگارش و نیز از سوی من به او سلام برسان و او را به خانهای از درّ و یاقوت و طلا که از هر هیاهو و رنجی ایمن باشد در بهشت بشارت ده! سلام خدا و سلام جبرئیل به حضرت خدیجه رسید. این در صحیح مسلم آمده!
باز بخاری جلد ۳، ۳۲۴۸، میگه: عبداللهبنجعفر نقل میکند از علی(ع) شنیدم که پیامبر (ص) میفرمود از بهترین بانوان بهشت مریم دختر عمران و خدیجه هستند.
بخاری جلد ۳، ۱۳۸۸، میگه: عایشه میگوید (این رو دقت بکنید! این رو از لسان جناب عایشه میگه) عایشه میگوید بر هیچ زنی آنقدر حسد نورزیدم که بر خدیجه حسد ورزیدم. او را درک نکردم میگه ندیدمش، قبل از ازدواج من با رسول خدا (ص) از دنیا رفته بود، ولی حسدم به این سبب بود که رسول خدا (ص) او را بیشتر یاد میکرد و خداوند او را به خانهای بهشتی از طلا و درّ و یاقوت بشارت داده بود و هرگاه پیامبر (ص) گوسفندی را ذبح میکرد قمستی از آن را برای دوستان خدیجه میفرستاد. یعنی فکر نکنید پیامبر (ص) که تا پنجاه و سه سالگیش با خدیجه بوده، تنها زنش بوده، سختیها رو با او چشیده، حالا بیاد فراموش بکنه؟ میگه از همه بیشتر یاد میکرد.
باز بخاری جلد ۳، ۱۳۸۹، میگه: عایشه میگوید هاله خواهر خدیجه (س) اجازهی شرفیابی به محضر رسول خدا (ص) را گرفت. رسول خدا (ص) ناگهان به یاد خدیجه (س) خواهر زنش رو اسمش رو شنیده، یاد خدیجه افتاد. و برافروخته شد و فرمود: اللّهُمَّ هاله! خدایا هاله! یعنی اینقدر براش… یعنی هاله که نتیجه چی؟ خدیجه! این رو عایشه داره نقل میکنه. من ناراحت شدم و گفتم (چقدر از پیرزنی از پیرزنان قریش) چقدر از پیرزنی از پیرزنان قریش یاد میکنی که دندانهایش افتاده بود. اون مرده است و خدا بهتر از او را به تو داده است. یعنی من رو بهت داده. گفت چقدر یه پیرزن رو که دندونهاش افتاده بود یاد میکنی؟ بَسّه دیگه. خب این حسادتهای زنانه است دیگه. معقول هم هست. من کاری ندارم.
احمدبنحنبل صاحب یکی از صحاح سته (خدمت شما عرض کنم) در مسند خودش، جلد ۶ صفحه ۱۱۷ میگه: عایشه میگوید هرگاه رسول خدا (ص) از خدیجه (س) یاد میکرد، بهترین ستایشها را از وی میکرد. یک روز ناراحت شدم و گفتم چقدر از یک زن بی دندان یاد میکنید؟ خدا بهتر از او را به تو داده است. فرمود: خدا بهتر از او را به من نداده است. یعنی خیلی رک همون کلمه رو برگردوند. یعنی اگر منظور خودتی یا کسی دیگه است، به من نداده. تو همسران من فقط همون یک دونه بوده. وقتی که همه مردم از من روی گردان بودند، او به من ایمان آورد و تصدیقم کرد. وقتی که دیگران تکذیبم کردند، مال و ثروتش را در اختیارم گذاشت. وقتی دیگران محرومم کردند، خداوند از او به من فرزندی داد. جالبه! میگه فرزندی. یه دونه. میگه وَلَدِها نمیگه اَولادِها. همین اثبات میکنه زهرای مرضیه (س) همون یه دُردونه بوده. تمام شد رفت. این هم باز یه دلیل دیگه. وقتی که از دیگر زنان محروم بودم میگه فقط. از این هم یک بچه دیگه برام موند، داد. خیلی عجیبه!
عنوان بخش ۸ : سال ازدواج پیامبر (ص) با عایشه
۸- (خدمت شما عرض بکنم) که در مورد… این حضرت خدیجه (س). در مورد جناب عایشه (عرض بکنم خدمت شما که) آیا قبل از پیامبر (ص) این اصلاً سنش هنگام زمان ازدواج با پیامبر (ص) چقدر بوده؟ آیا قبلش ازدواج کرده یا نه؟ چون برادران اهل سنت ما دارن میگن که ۹ سالش بود با پیامبر (ص) ازدواج کرد و ۶ ساله بود که پیامبر (ص) به خونه آوردش. یه بچه ۶ ساله رو پیامبر (ص) آورد.
دقیقه ۵۰ تا ۵۵
به قصد ازدواج، بزرگش کرده، به بلوغ رسیده بعد باهاش ازدواج کرده! این بحث رو دارن مطرح میکنن. در تاریخ هم آمده. حالا من میخوام این رو پنبهاش رو چوب بزنیم. ببینیم چی به چیه؟ بررسیش کنیم! بحثمون هم تمام کتب اهل سنت. یه دونه هم از شیعیان هم کاری ندارم. همه رو میذاریم کنار.
(خدمت شما عرض بکنم که) بخاری در صحیحش جلد ۳، حدیث ۳۶۰۶، میگه به نقل از عایشه میگوید میگه: به هیچ زنی به اندازه خدیجه حسادت نکردم زیرا ۱. رسول خدا (ص) زیاد از او یاد میکرد، ۲. رسول خدا (ص) سه سال بعد از خدیجه (س) با من ازدواج کرد، ۳. خدا به رسول (ص) دستور داد که به خدیجه (س) سلام رسانده و او را به خانهای در بهشت بشارت دهد که از نی ساخته شده، همین قبلش شما داشتید میگفتید از درّ و گوهر و طلا، باز شد نِی؟ نِیاش لابد درّ و گوهر و طلا بوده؟ چه میدونم؟ از این یه بحثی میخوام استخراج کنم. پس در سال ۱۳ بعثت ازدواج کرده. خود عایشه داره میگه چی؟ بعدش بوده. پس میشه چی؟ میشه ۱۳ بعثت، میشه اول؟ [هجرت] (باریک الله) به عقد در اومده. یعنی میشه اول هجرت، ۲ سال بعدش آورده خونهاش، ۲ سال بعدش هم باهاش ازدواج کرده. میشه سال چی؟ ۲ هجری دیگه. بین سال بعثت و سال هجرت چه قدر فاصله است؟ ۱۳ سال دیگه، ۱۳سالی که تو مکه بود. درست شد؟ بله. ۱۳ سال مکه، ۱۰ سال مدینه. وقتی میگیم سال هجری، اون بعد از هجرته. اما بعثت، ۱۳سال قبل تَرِشه. پس در سال ۱۳ بعثت ازدواج کرده، ۲ سال بعدش یعنی آوردهاش خونه، ۲ سال بعدش هم باهش ازدواج کرده، میشه سال چی؟ دوم هجری.
حالا این رو بذاری که بلاذری باز اهل سنت صاحب انصابالاشراف، جلد ۱، صفحه ۱۸۱نمیدونم یا ۶۸۱ (بد نوشتم، حالا هر دو تای اینها رو میتونین چک کنین) میگه که ذهبی میگوید: سوده ۴ سال تنها همسر پیامبر (ص) بوده. یعنی پیامبر (ص) بعد از خدیجه (س) با کی ازدواج کرده؟ با سوده. بعدش با عایشه ازدواج کرده. این رو کَسهای دیگه هم گفتن. ۴ سال تنها همسرش بوده. نتیجهاش این میشه؛ سال ازدواج با عایشه ۴ هجری بوده. پس دیگه کمِ کَمِش چی؟ ۲ هجری دیگه. جهنم و ضرر. اما میخوایم بگیم انصابالاشراف بلاذری این رو آمده گفته. مقایسه…
عنوان بخش ۹ : سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر (ص)؛ مقایسه سن با اسماء خواهرش
۹- حالا میخوایم ببینیم سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر (ص) چقدر بوده؟ ۱. مقایسه سن عایشه با اسماء بنت ابیبکر، با خواهرش. ابوبکر یه دختری داشت به اسم اسماء، ببینیم چی میگه؟ ابونعیم اصفهانی در معرفهالصحابه میگه که: اسماء دختر ابیبکر از جانب پدر خواهر عایشه بود. پدری با هم خواهر بودند. و از او بزرگتر بود. اسماء ۲۷ سال قبل از تاریخ به دنیا اومد، یعنی ۲۷ قبل هجرت! یعنی در اول هجری چند سالش بوده؟ ۲۷ سالش بوده! جلد۶، رقم ۳۷۶۹،
طبرانی در معجم الکبیر جلد ۲۴، صفحه۷۷، میگه: اسماء دختر ابوبکر در سال ۷۳، ۷۳ هجری، بعد از پسرش عبدالله بن زبیر، این مادر کی بوده؟ عبدالله بن زبیر. زن زبیر بود. میشد، زبیر باجناق ابوبکر بود از اون جهت، (خدمت شما عرض بکنم که) نه عذر میخوام دامادش میشد. عبدالله بن زبیر از دنیا رفت، او در هنگام وفات ۱۰۰ساله بود. تو سال ۷۳ چه قدر بوده؟ ۱۰۰ سال، پس میشه چه قدر؟ همون ۲۷. پس اول هجری چه قدر میشه؟ ۲۷. پس اینها درسته. ببین ما یکی درست بشه پدرکشتگی نداریم که!
ابن عساکر در تاریخ مدینه الدمشق جلد۶۹، صفحه۹، میگه: اسماء از جانب پدر خواهر عایشه و بزرگتر از وی بود و ۲۷ سال قبل از تاریخ به دنیا آمد. باز دوباره تأیید دیگه.
ابن اثیر در اسدالغابه فی معرفه الصحابه، جلد۷، صفحه۱۱، میگه که: ۲۷ سال قبل تاریخ به دنیا آمد.
النووی در تهذیب الاسماء و اللغات، جلد ۲، صفحه ۵۹۷ ۵۹۸، میگه: ۲۸ قبل از هجرت به دنیا آمد.
حافظ هیثمی در مجمع الزوائد و منبع الفواید، جلد۹، صفحه۲۶۰، باز میگه که: اسماء در هنگام وفات ۱۰۰سال داشت، ۲۷ قبل تاریخ به دنیا آمد و ابوبکر در هنگام ولادت او ۲۱ سال داشت.
بدرالدین عینی در عمده القاری فی شرح صحیح البخاری، جلد۲، صفحه ۹۳، میگه: اسماء دختر ابوبکر ۲۷ سال قبل از هجرت به دنیا آمد. هفدهمین فردی بود که ایمان آورد. در سال ۷۳ بعد از کشته شدن فرزندش عبدالله بن زبیر در حالی که ۱۰۰ساله بود از دنیا رفت و عقلش نیز دچار اختلال نشده بود. یعنی سالم بود. آلزایمر نگرفته بود. اون موقع میگفتن زایل شدن، یعنی آلزایمر رو میگفتن! سالم بود. برخی از تواریخ اومدن گفتن: دندون و مو داشت. من خودم پیرمردی رو دیدم که دندون طفولیت در آورده! میگن دندون طفولیت. در کهنسالی دوباره طرف دندونهاش در میاد، حالا این هم آوردن از اون جهت بوده.
عسقلانی شافعی در تقریب التهذیب، جلد۱، صفحه ۷۴۱، میگه: اسماء دختر ابوبکر همسر زبیربنعوام که از بزرگان صحابه بود، ۱۰۰سال زندگی کرد و در سال ۷۳ یا ۷۴ از دنیا رفت.
دقیقه ۵۵ تا ۶۰
خب. این همه من دارم کتاب میارم، دیگه چه قدر بگم؟ اگه بخوام تا فردا صبح هم باید اینجا بخونیم، باز ابن عبدالبر قرطبی در علم سیاب جلد ۴، صفحه ۱۷۸۲ تا ۸۳، و صاحب الوافی بالوافی، جلد ۹، صفحه ۳۶، باز دوباره این رو تأیید میکنه. اون قبلی هم این رو تأیید میکنه. دیگه نخوندم!
حالا اینو داشتید؟ پس این تأیید شد که ایشون اول هجری ۲۷ سالش بوده! حالا بیایم بررسی کنیم.
بیهقی در سنن کبرای خودش جلد ۲، صفحه، ۲۰۴ میگه: اسماء دختر ابوبکر ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بود. این یکی.
دو؛ ذهبی در سیر أعلام النبلاء، جلد ۲، صفحه۲۸۹، میگه: عبدالرحمن بن ابی زناد گفت اسماء ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بود.
ابن عساکر در تاریخ شهر دمشق، جلد۶۹، صفحه ۸، میگه وَکانَت اَکبَرُ مِن عایشه وَ عَشرَ سِنین. ده سال بزرگتر بود. این هم باز یه سند دیگه. براتون میخونم حالا حالاها.
ابن کثیر دمشقی سلفی در کتاب البدایه و النهایه، جلد ۸، صفحه ۳۴۵ و ۳۴۶، باز ایشون هم همین رو میگه. میگه: کسانی که با عبدالله بن زبیر در سال ۷۳ در مکه از دنیا رفتند، اسماء دختر ابوبکر مادر عبداللهبنزبیر بود. او از خواهرش عایشه ۱۰ سال بزرگتر بود. در حالی که ۱۰۰ سال بود عقلش نیز دچار اختلال نشده بود.
ملا علی قاری در کتاب مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، جلد ۱، صفحه ۳۳۱، میگه: اسماء از خواهرش عایشه ۱۰ سال بزرگتر بود. ده روز بعد از کشته شدن پسرش مرد. (یعنی بلا) بعضیها میگفتن ۱ ماه تا ۱۰ روز گفتن. خوب دقت کنید! پنج دقیقه بیشتر از عرایضم نمانده. ۱۰۰ سال داشت عقلش (دچار اختلال شده بود) و اختلال نشده بود و در سال ۷۳ فوت کرد.
صنعانی محمد بن اسماعیل در سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدله الأحکام، جلد ۱، صفحه ۳۲، میگه: اسماء ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بود، کمتر از ۱ ماه بعد از کشته شدن پسرش در گذشت. در حالی که ۱۰۰ سال سن داشت. این اتفاق در سال ۷۳ به وقوع پیوست.
نتیجه چی؟ وقتی اسماء در اول هجری ۲۷ سال داشته عایشه چند سالشه؟ ۱۷ سال. ۱۷ رو بذار رو ۴. ۲۱ سالش بوده با پیامبر (ص) ازدواج کرده. دو سالش هم بخشیدیم، ۱۹ سال. ها؟ ۲ سال دیگهاش هم میبخشم. کی به کیه؟ ۱۷ سال. ۹ سال رو از کجات در آوردی؟ بی انصاف! میدونی به خاطر همین حرفها چه فحشها و توهینهایی داره به حضرت رسول (ص) میشه؟ خبر داری؟
عنوان بخش ۱۰ : سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر (ص)؛ سال ایمان آوردن عایشه
۱۰- جور دیگه هم میتونم اثبات کنم. این هم دو دقیقهای براتون اثبات کنم خوبه. حیفم میاد این رو نگم. [۲] سال ایمان آوردن عایشه. این هم میشه اثبات کرد.
النووی در تهذیب الاسماء، جلد۲، صفحه ۶۱۵ میگه: ابن [ابی] خیثمه در تاریخش از ابن اصحاب نقل کرده که: عایشه در کودکی و بعد از ۱۸ نفر ایمان آورد.
مقدسی در البدو التاریخ، جلد ۴، صفحه ۱۴۶، میگه: کسانی که در اسلام آوردن بر دیگران سبقت گرفتند، ابوعبیده جراح و غیره و از زنان اسماء بنت عمیس همسر جعفربنابیطالب و غیره و عایشه که در آن زمان خردسال بود. این افراد در ۳ سال اول بعثت که دعوت مخفیانه بود (ایمان آوردند و) اسلام آوردند، قبل از آنکه رسول خدا (ص) وارد خانه ارقمبنابیارقم شود.
ابنهشام در سیرهالنبویه، جلد ۲، صفحه ۹۲، میگه: عایشه را جزء کسانی میآورد که در سال اول بعثت ایمان آورده در حالی که صغیر بوده. صغیر بوده. یعنی ۹ سالش هم نشده بوده. اگر اول بعثت فقط ۷ ساله باشه ما نمیگیریم سر ۹ سال هم، یعنی دنبال پدر سوختگی خداییش نیستم، ۷ ساله باشه، در اول هجرت میشه ۲۰ ساله. در ۴ هجری میشه ۲۴ ساله. ۲۴ سال. ۲ سالش هم بخشیدیم. ۲۲ ساله. این دفعه اوضاعمون بهتره. ۲ سال دیگه هم میتونیم ببخشیم. نه، ۴ سال دیگه هم میتونیم ببخشیم.
ببینید عزیزان! اینها احادیث جعلی آوردن! بین اینکه یه نامردی بلند شده یه حرفی رو نوشته، دین و ایمونت رو تو چه جوری اون دنیا میخوای جواب بدی؟ نمیترسی که امروز در اینترنت بیان به پیامبر (ص) در شبکههای ماهوارهای، این حرامزادهها بیان به پیامبر (ص) بگن پِدوفیل بوده؟ تهمت بزنن به رسول الله (ص)! آخه من نمیگم. بله در اعراب جاهلی بود، دختر قبل از به بلوغ رسیدن میگفت این دختر مال تو. عقدش رو میبستن وقتی به بلوغ میرسید باهاش ازدواج میکرد. پول هم نداشت میگفت اگر دختر میخوای از قبلش بردار ببر. نمیخواست خرجش رو بده. میگفت از قبلش اگر این دختر رو میخوای، بزرگش میکردن اما عهد بر این بود که بعد از به بلوغ رسیدن باهاش رابطه داشت. اما نه پیامبر (ص)! آقا عموم توهینهایی که داره به حضرت رسول (ص) میشه، به اسلام میشه، متأسفانه به خاطر و جود همین احادیث جعلی است. من در مورد حضرت رسول (ص) که دیگه نمیتونیم کوتاه بیایم. تمامیت دین ماست حضرت رسول (ص). شخص اول آفرینشه حضرت رسول (ص). هیچ کس نیستش بگه حضرت زهرا (س) از حضرت رسول (ص) هم بالاتره. هیچ کس نیست بگه امیرالمؤمنین(ع) از حضرت رسول (ص) هم بالاتره. شخص اول آفرینش آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. [الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم]
انتهای بحثم رو خدمت شما عرض کنم. جلسه بعد انشاءالله، ابتدای اون جلسه یه مقداریش موند عرض میکنم. نمیخوام از عزاداری بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها عقب بمونیم.
تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان سه تا صلوات محمدی پسند عنایت کنید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن (عج) که صد البته نزدیک است.