موضوع سخنرانی : اثبات هجوم به خانه وحی (۱)
عنوان بخش ۱ : شعر در مورد حضرت زهرا(س)
دقیقهی ۰ تا ۵
بسم الله الرّحمن الرّحیم
۱ – آرامشی عجیب در اندام سرو بود گویا تنش به زخم تبر خو گرفته بود.
دستی به دستگیره دروازه بهشت دستی دگر در آتش پهلو گرفته بود
برخاست تا رسد به بهاری که رفته بود آهوی عشق بوی پرستو گرفته بود
آن شب چگونه مرگ به بانو اجازه داد او که همیشه اذن ز بانو گرفته بود
از کوچههای شهر صدایی نشد بلند نعش مدینه در تب شب خو گرفته بود
پشت زمین شکست خدا گریه اش گرفت (۲ بار) وقتی علی دو دست به زانو نشسته بود
عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت شما عزیزان، تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه و تبریک سال نو. انشاءالله که سال خوبی داشته باشید سالی سراسر و سرشار از خوبی، خوشی و دوری از گناه. انشاءالله سال ظهور باشه، (خدمت شما عرض بکنم) جلسه اول ما روی مقدمات خواهد گذشت و دو جلسه بعدی رو هم عرض بکنم چطور پیش خواهیم برد. جلسه اول (تصویر نداره اگر میخواهید پرده رو ببندید یعنی نیازی ندارند خانمها تصویری چیزی رو ببینند).
عنوان بخش ۲ : نحوه ورود استاد به حوزه پژوهشی و شهادت حضرت زهرا (س)
۲ – (خدمت شما عرض بکنم که) بنده توی فضای پژوهشی شاید از اول دبیرستان یا دوم دبیرستان وارد شدم و ورودم هم از فاطمیه بود، خب پدرمون نظامی بود زیاد منتقل میشدیم این طرف و اون طرف مناطق مختلف کشور بودیم، حالا تو اون سن منطقهای بودیم که برادران اهل سنتمون هم بودن، ما یاد گرفته بودیم مشکی میپوشیدیم فاطمیه، یک روزی یکی از این عزیزان به من گفت که چرا مشکی پوشیدی؟ گفتم خب چون شهادت حضرت زهرا(س) ست. گفت مگه شهید شده؟ گفتم: آره گفت: کی گفته؟ گفتم: بابام گفته و خودم فهمیدم حرفم احمقانه بوده. یعنی دیدم دلیلی ندارم پشتوانه علمی پشت سرش نیست. دیگه این شراره از همون موقع به جون ما افتاد و رفتیم تو وادی پژوهش و تحقیق و…
خاطرم هست مثلاً یکی یک سال بعد یا دو سال بعدش که در شیراز بودیم من میرفتم توی مساجد، یک مسجد اهل سنتی بود میرفتم اونجا میگفتم من شیعهام میخوام سنّی بشم بیا جوابم رو بده. بعد میآمدم و میرفتم تو مسجد شیعیان میگفتم من سنّیام میخوام شیعه بشم جوابم رو بده، یعنی خودم فهمیدم که دینی رو که از بابام به ارث ببرم زیاد نمیتونم روش مانُور بدم. یعنی اون دنیا وقتی بهم بگه: بگو ببینم عزیزم از کجا آوردی اینها رو؟ دستم خالیه. یعنی اگه بابام مسیحی بود مسیحی بودم، دروغ بگیم آقا؟ اهل سنت بود سنّی بودم، بیدین بود بیدین بودم. احتمالش خیلی ضعیف بود.
و لذا یک چهار، پنج سالی رو حداقل تو این حوزه بنده وقت گذاشتم و نتایجی هم داشت بحمدالله یعنی سبب شدیم مسبب شدیم عزیزانی تغییر مذهب دادن حالا از… نه صرفاً اهل سنت باشند خیر. از مذاهب و ادیان دیگر هم بودن و این دو هم لطف خدا میدونیم، یک نذری کردیم اون موقعها که برداریم این استدلالهایی که میآوردیم رو بنویسیم، اما آدم جفاکاری هستیم دیگه، یادمون میره عهدهامون رو زود میشکنیم. عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی، این همین که ننوشتم واقعاً به خاطر این بود که دیدم اینقدر کتاب تو این زمینه چاپ شده خیلی بهتر از ما اومدن مطالب رو گفتن. مؤسسه حضرت ولی عصر(عج)، حضرت آیت الله قزوینی خیلی قوی (حسینی قزوینی) خیلی قوی دارن کار میکنن،
دقیقهی ۵ تا ۱۰
خیلی قوی تر از ما.
(خدمت شما عرض بکنم) گذشت و هیچ وقت هم توی این مسئله ورود پیدا نمیکردم. یعنی توی بحث شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیه) یک تابویی برای بنده بود و یک حوزه ممنوعهای که قداست خاصی داشت که خودم رو لایق ورود به این بحث نمیدونستم. الآن هم نمیدونم، ما سرّ وجودی حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو نفهمیدیم یعنی یک حرفهایی میزنیم میگیم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ». ما نمیدونیم این سرّ چیه؟ حالا یکی میگه ظهوره یکی میگه فلان بهمانه اما سرّه دیگه. اگر قرار بود ظهور باشه میگفت ظهور. بله حالا همین قول شایعش ظهوره اما نمیدونیم. خلاصه بحث حضرت زهرا (سلام الله علیها) متفاوته.
عنوان بخش ۳ : پرهیز از توهین و تعصب در فضای مباحثه (شیعه و سنی)
۳ – ببینید عزیزان من تو این جلسه مقدمات رو که خدمت شما عرض کردم، در دو جلسه بعدی یکی سه چهار تا از اصلیترین شبهاتی که تو این مسئله وجود دارد رو میخوام بررسی کاملاً علمی بکنم. یعنی اصلاً به دور از هرگونه تعصبی، یعنی همان دلایلی که من رو به اینجا رسونده میخوام بررسی علمی انجام بدم. یک دستهایی هم تو کاره توی کشور اخیراً هم خیلی فعالتر شده واقعاً هم خطرناکه. به خدا قسم ما مسلمونیم به پیر به پیغمبر محبّ اهل بیتیم. والله قسم دارم میخورم نمیگم شیعه چون نمیتونم قسم بخورم چون شیعه بودن مقام خاصّی است. اما محبّ اهل بیتیم والله بالله. اما انتظار دارم که عزیزان توی یک فضای عقلانی بحث رو پیش ببریم با فحش و از این جور چیزها کار درست بشو نیست، الا اینکه جوّ رو خراب میکنه، دیگه طرف اصلاً حرف گوش نمیده. الآن یه نفر پاشه بیاد همون اول یک چهار تا فحش اساسی بار شما بکنه، بعد بگه بیا با هم صحبت بکنیم خوب گوش نمیدید. شما چی چی میگه این بابا؟ حالش خوش نیست وقتی که یک فضا به هم بریزه و فضای دعوا و توهین و اتهام و تهمت و ناسزا و فحش و فلان و این جور مسائل بشه یعنی واقعاً جایی برای عقل و منطق نمیمونه. چون عصبانیت میره بالا. به هر کس… الآن فکر کنید یهو یه نفر بیاد به یکی بگه شما سالها بهش دل بسته بودید اعتقاد دارید دیگه بالاخره یکی بیاد توهین بکنه، اصلاً فضای شما یک فضای عقلانی نمیشه.
ببخشید اما مثال برای اینکه جا بیفته. فکر کنید الآن توی خیابون یک نفر به شما فحش ناموسی بده، به ما فحش ناموسی بده خب ما برمیگردیم میگیم: اگر این مطلبی که شما میفرمایی باید حتماً، چه میدونم صبیه یک پروندهای در ۱۱۰ داشته باشند؟ بحث عقلانی و منطقی میکنید؟ یکی میخوابونی زیر گوش یارو، یکی عین همون، دو تا بیشتر میذاری روش جواب طرف میدی. نمیگی نه حرف تو غیرمنطقی اگه بود سندت کجاست؟ خوب مزخرفه دیگه، دارید میخندید!
بحث من هم اینه. توی این فضا باید ورود پیدا کنیم و این همان… الآن من نگاه میکنم دنیا دنیای تعصبانهای داریم خدا شاهده. من میخونم تاریخ رو میگن فلانی مسیحی بود، یهودی بود حضرت رسول(ص) دو تا خطبه خوند بلند شد. گفت: «أشْهَدُ أن ْلا». شهادتین رو گفت تا ته. من میگم بابا نگاه کن چه جوری چه دل آمادهای داشته خدا وکیلی! این دل پرده نداشته غشا نداشته، لعاب روش نکشیدن، این دل آماده بوده. ما الآن در عین اینکه داعیه این رو داریم که عصر علم و رسانه و بحث و مناظره و مذاکره و از این حرفهای قشنگ قشنگه، اصلاً عصب میباره و این عین جهله.
ورود به این مباحث، یک چند تا آفت داره من اونها رو نکته رو عرض میکنم، میریم به ابتدای بحث فردا میرسونیم انشاءالله فردا در این موارد خیلی جدی بدون کوچکترین اغماضی بحث خواهیم کرد.
عنوان بخش ۴ : لزوم حفظ وحدت در مباحث شیعه و سنی
آل عمران (۱۰۳) صافات (۱۷)
۴ – ببینید عزیزان مهمترین بحثی که توی این مسئله وجود داره بحث وحدته. یعنی باید مراقب بود. آقا لزومی داره؟ اصلاً وحدت چی چی هستش؟ نه میخوام ببینم چه کار میخواد بکنه؟ ما الآن مثلاً چی میدونم با اونها وحدت نداشته باشیم، میخواد چی بشه؟ به کجا بربخوره این طرز تفکر آسیب زای… من اسنادی رو از قرآن از روایات اهل بیت(ع) علیالخصوص آقا رسول الله(ص) آوردم و هم با سند و عموماً اهل سنت هم با شیعه که خدمت شما عرض کنم اینها به لحاظ (خدمت شما عرض کنم)
دقیقهی۱۰ تا ۱۵
رجالیش کاملاً پنبهاش چوب خورده، مو لای درزش نمیره. توسط علمای رجالی ما و حتی اهل سنت.
ببینید قرآن میفرماید وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ (آل عمران/۱۰۳) این دستور خیلی جدّیه. میگه: بِحَبْلِ اللّهِ به طناب خدا دست بزنید و از این متفرق نشید. یعنی فرمان خداوند، بنا را بر این گذاشته که ما نباید متفرق بشیم، مخاطب کیه؟ مسلمونها. یا در انعام آیه ۶۵ خدا میفرماید: بگو او تواناست که از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان عذاب بر شما بفرستد یا شما را گروه گروه به هم اندازد دچار تفرقه سازد و عذاب بعضی از شما را به بعضی دیگر بچشاند (انعام آیه ۶۵) یعنی چی؟ یعنی تفرقه. تفرقه شدن خودش چیه؟ عذاب الهیه! در این شکی نیست حضرت رسول(ص) فرمود: باز سند از برادران اهل سنت که پس از من امت من به ۷۳ فرقه تقسیم میشوند که فقط یکی از اونها به بهشت میرود. خب از کجا معلوم اون یک فرقه من باشم؟ تن آدم میلرزه خدا وکیلی از کجا معلوم؟ مگه اون وهابیه که بمب میبنده به خودش، خودش رو حق نمیدونه؟ میگن بابا طرف بمبش عمل نکرده گرفتن، گفت: من با خودم گفتم الآن دارم ساعت یازده خودم رو منفجر میکنم، یک پیش پیغمبرم. ببین یک نفر که میاد جونش رو میده به ظن خودش میگه به چی رسیدم؟ رسیدم به اون اصل. خوب از کجا معلوم منم؟ بابام گفته، خب بابات جوابت رو بده. گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟
همین اعراب جاهلی وقتی اسلام اومد هی میگفتن أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ.(صافات/۱۷) باباهامون، باباهامون. پیغمبر(ص) گفت ول کنید اون باباهای گوربهگورشدهتون رو. چی باباهامون؟ بابام بتپرست بوده من هم میخوام به حرف بابام برم. یعنی احتمال یک هفتادوسوم وجود داره که بر حق باشی. درسته؟ ممکن هم هست بر حق نباشی. اما میخوام بگم باید بریم تحقیق کنیم، پژوهش کنیم. اون دنیا اینها، این فرشتهها، فرشتههای ناراحتیاند. میان سؤال میپرسه این چیزها بابام و مامانم و نمیدونم از این جور چیزها، پارتی مارتی و از این جور چیزها نیست. خودت ببینم به ولایت علی(ع) اعتقاد دارم بوی ولایت علی رو میدی یا نه؟ اونجا ارزشهاست که جواب میده عزیز دل من! طرف کافره میمیره میگه اِ دو تا فرشته اومدن. میگه ای بابا همه اینها راست بود عجب اشتباهی کردیم. حالا ربّت کیست؟ این مسلمونها چی میگفتن؟ آهان الله. پیغمبرت کیه؟ کعبه رو همه رو بلده دیگه، شنیده. به هیمن سادگیه! میگه تنها امتحانی که سؤالهاش لو رفته. هان؟ اما میتونی جواب بدی؟ نه عزیزم! باید درونی بشه، یعنی بهش برسی. وقتی بهش رسیدی اونجا بلبل زبونی هم میکنی واسهشون. یک کلمه ازت سؤال میپرسه شیش تا آیه براش میخونی رسول خدا(ص) فرمودند: تمام مؤمنین عالم، اعضای یکدیگر هستند و همه آنها به منزله یک جسد میباشند که اگر عضوی از آنان به درد آید سایر اعضا نیز متأثر خواهند شد. «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.» سعدی از رسول(ص) گرفته بیت شعرش رو. یعنی الآن توی سازمان ملل «بنیآدم اعضای یکدیگرند» رو که زدند حدیث حضرت رسول(ص) زدند. این هم با سند اهل سنته ها! روایتهایی که میگم با سند اهل سنته.
عنوان بخش ۵ : غربیها و ایجاد تفرقه بین مسلمانان
انعام (۵۹)
۵ – غربیها هم این رو فهمیدند. امروز بزرگترین مشکل جهان اسلام، مشکل تفرقه است. اینها به جای اینکه با دشمن درگیر بشن درگیر کیاَن؟ خودشونن. همدیگه رو دارن میزنن. اون دشمن میگه مگه من دیوونهام با اینها بجنگم؟ مگه دیوانهام پول خرج اینها کنم؟ خب این اون رو میکشه، اون یکی اون رو میکشه. من هم بغل وایمیایستم نگاه میکنم. تفرقه بینداز حکومت کن. ضربالمثل انگلیسیهاست. هانتینگتون وقتی برخورد و نبرد تمدنهارو بررسی کرد، گفت آقا این حرفهایی که زده میشه چرته. نبرد تمدنها خواهیم داشت، تمدنهای بزرگ به جون هم خواهند افتاد. بالاخره یکی باید حرف آخر رو بزنه.
دقیقهی۱۵ تا ۲۰
خب اگر من داعیه دار این مسئلهام که میخوام تمدن اسلامی به وجود بیارم، میخوام ببینم تمدن اسلامی که میخواد بجنگه! چطور میخواد بجنگه؟ تمدن شیعی میخوام به وجود بیارم؟ یا تمدن اسلامی اون اسلام نابی که من میگم در تشیع تجسم پیدا کرده رو من چطور میخوام معرفی کنم؟ من خودم درگیر این وهابیام. عزیز من تمدن اسلامی لازمه ظهوره. من باید به دین برسم، حسن نیتم رو به دین نشون بدم تا امام اون دین رو برسونم.
اونها خوب متوجه شدن، فرید زکریا از تئوریسینهای اینهاست. این رو توی اینترنت هم سرچ کنید مقالهاش اصلاً در اومد، ایشون برگشت گفت: ایران اسلامی آخرین تمدنی است که نظم نوین جهانی را نپذیرفته است. گفت: ما تمام این تمدنها رو جذب و ذوب کردیم توی نظم نوین جهانی (که این همه ما چهار سال داریم در موردش حرف میزنیم) تنها جایی که مونده چیه؟ این همین ایرانه. با نام تمدن اسم میبره او، یعنی ما میتونیم برسیم. من باید الگو داشته باشم بدم به این. الآن کشور عربی ریختن بیرون قاطی کردن، بیداری اسلامی شکل گرفته. فهمید میتونه پاشه از جاش، حالا بلند شده، ایده میخواد. میگه به من الآن ایده بده. چه جوری الآن شاه ندارم چه جوری باید حکومت بچرخونم؟ میگه به من تز بده. ترکیه رو انداختن جلو، گفتن تو برو تو تز بده، مبادا اینها تز ایران رو بگیرن. من باید بتونم یک تزی بدم که به درد اون اهل سنت هم بخوره. بحث نظامسازی که گفته میشه مطرح میشه، عزیزان اینها همش حلقههای ظهوره. حلقههای ظهوره. و این زنجیر ظهور اصلاً محقق نمیشه، اگه حلقه اون وسط نباشه. اصلاً من میخوام ببینم برای یک کشور شیعی من ایده دارم که برای سنیش داشته باشم؟ الآن بحرین زدن همه اینها رو تار و مار کردن، این آل خلیفه رو هم انداختن بیرون قبول؟ یا علی! خب از خدامون بوده همین اتفاق بیفته دیگه. فرض کنید همین امشب خبر دادن اخبار گفت این اتفاق افتاد، چه نوع حکومتی میخواد سر کار بیاد اونجا؟ خب عین کشورخودمون ولایت فقیه میاریم سرکار. خب بعد رابطه اون کشور با کشور ما چه جوری میشه؟ یعنی یک ولایت فقیه جدا داره؟ نه یک نماینده توی مجلس خبرگان ما داشته باشه رئیس جمهورش بیاد حکم تنفیذ بگیره؟ باید رو این فکر کنیم و دشمن این درگیریها رو به وجود میاره، تو اصلاً به اون فکر نمیکنی. تو فقط به این فکر میکنی الآن این رو من چه جوری بزنمش زمین؟ خب حالا زدیش دیگه آل خلیفه ملعون رو انداختی بیرون، بسم الله من الآن برات اجی مجی لاترجی کردم این اتفاق افتاد میخوای چی کار کنی؟ بحث نظامسازی اینه. ما نمیفهمیم. این کلمهها رو توی کشور ما فقط وقتی این جملات، این کلمات، این راهبردها گفته میشه میایم بلغورش میکنیم. فاتحه کلمه رو به عبارت دیگه میخونیم. یعنی ما لوث میکنیم مطلب رو. باید کار بشه فکر بشه که این یعنی چی؟ رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان: «نظامسازی باید صورت بگیرد». در سفر به کرمانشاه: «نظام سازی باید صورت بگیرد». خب پاشیم. پس عزیزان میبینید این بحث وحدت یکی از اصول اینه.
خب من با این وهابی چه جوری به وحدت برسم؟ تو هم یک چیزی میگی واسه خودت ها! اصلاً به وحدت رسیدنیه؟ بر میگردی میگی آقا من اصلاً به وحدت با این بخوام برسم به ضرر منه. اون زبون نمیفهمه من دست نگهدارم اون تند تند میکشه. ها؟ این رو میخوای بگی دیگه. باید بررسی بشه. مایکل برانت معاونت سیآیاِی (CIA) در امور خاورمیانه کتابی نوشته به اسم نقشهای برای جدایی مکاتب الهی. ببینید چی میگه در مورد مذهب تو؟ صحبت کرده: افرادی که با شیعه اختلافنظر دارند آنها را علیه شیعه منظم و مستحکم کرده و کافر بودن شیعه باید گسترش داده شود. یعنی این اندیشه باید گسترش داده بشه که شیعیان کافرند،
دقیقهی۲۰ تا ۲۵
مشرکند. آقا من نمیگم یه آدم اطلاعاتی حرفهایه، معاون سیآیاِی (CIA) در امور خاورمیانه… کتاب عجیب غریبی داره. به خاطر اختلاس مالی ظاهراً اخراجش میکنن، بعد میاد خاطراتش رو مینویسه. یعنی یک کتاب مینویسه کتاب پُر سر و صدایی شده. در همین کتاب این آقا میگه ما ۴۵ میلیون دلار یا ۴۹ میلیون دلار خاطرم نیست، فقط خرج مداحیهای شیعیان کردیم. خب این پولها کجا رفته؟ دلار ۱۰۰۰ تومن بخوای حساب بکنی میشه ۴۵ میلیارد تومن. پولها کجا رفته عزیز من؟
میبینی بعضی موقعها به خدا قسم… ببینید ذاکر اهل بیت بودن مقامی میخواد که هیچ احدالناسی نداره، برادرمون اومدن این اشعار زیبا رو خوندن من حسودی کردم. این شعر رو خوندن، غبطه هم نخوردم حسودی کردم. میدونستم چه مقامی داره. میخواستم خودم رو قاطی کنم اما این رو فراموش نکنیم بعضی از اشعار رو شما میشنوید… بعضی از جلسات، خدا وکیلی سیدیش بیرون میاد، فیلمش بیرون میاد، آدم مات میمونه. توجیه کنیم؟ توجیه کنیم؟ نه این اون جوریه نه این این جوریه. تا کی؟ انحراف است آقا و انتظاری هم که وجود داره اینکه خود جامعه مداحان اینها رو بندازن بیرون. طرد بکنن. این انتظار واقعاً وجود داره. بعضی از اینها هم واقعاً خبر ندارن. یک مداح اینقدر این مثبته به عمرش یک ترانه نشنیده. یه آدم نخاله میذارن بیخ گوشش، پول رو به اون دادن دیگه، خب با ۱۰ تا واسطه خدا شاهده اینها بخوان کار بکنن با ۱۰ تا واسطه، ۱۵ تا واسطه این کار رو میکنن. مگه یکی از مداحان بزرگ ما نبود که اِمآیسیکس (MI6) روش کار کرد؟ بدون اینکه خودش بدونه، اینکه خبرش درز کرد که قبلاً… فقط برای شکستن.
پس مداحی مهمه که اون میخواد بشکنه عزیز من! ماه رمضون نمیتونه مثل عاشورا جوون جمع بکنه توی مسجدا. میتونه؟ بگید میتونه؟ من که ندیدم. جوانی که عاشورا میاد هیئت ماه رمضون مسجد نمیره الزاماً. ما دیدیم دیگه مسجدی که ماه رمضون مثلاً ده صف، شب عاشورا، شب تاسوعا، دهه اول محرم جای سوزن انداختن نیست. برای اباعبدالله(ع) آمده. این جریان اهل بیت(ع) جریان رونده است. میجوشونه. «…حَرارَهً فی قُلوبِ…» آتیش میده آدم رو میبینی مسیحیه، ارمنیه میدون هفت تیر تهران میان عزاداری برای اباعبدالله(ع) میگیرن، بابا به تو چه؟ ها؟ یک ضربالمثل قشنگی هم دارن میگن کتابمون دو تاست پیغمبرمون دو تاست، اما حسینمون(ع) یکیه. ارامنه تهران میگن. عباسمون یکیه. ۴۵ میلیون دلار خرج شده.
امروز در پاکستان (این رو موثق خدمت شما عرض میکنم) مداح میره بالای منبر، میره پشت تریبون، میره پشت میکروفون، آقا از ته تا بالای اهل سنت رو میشوره میاندازه روی بند، یک دونه از این وهابیها باهاش کاری ندارن. یک دونه از این روحانیها میره بالا منبر میگه وحدت فردا تیکه پاره است. بمب گذاری صورت میگیره بخوای توی حوزه وحدت وارد بشی، توی حوزه خطوط ممنوعه اونها ورود پیدا کردی، چنان میزننت که نفهمی از کجا خوردی؟ امام موسی صدر مشکل اصلیش این بود که آدمی بود که بین مسیحی و مسلمان وحدت آورد. بین شیعه و سنی وحدت آورد. امام موسی صدر چه کارش کردن؟ شما ازش خبر داری من هم خبر دارم. بخوای توی این حوزه ورود کنی میزننت و این هم به شما بگم، اینقدر قشنگ برنامهریزی میکنه که من و تو خودمون میشیم عامل، بدون اینکه بفهمیم. در یکی از سایتهای معتبر مقالهای در خصوص وحدت نوشته شده بود ۱۰۰۰ جور مقاله بود اونجا توی همین حوزه شیعه و سنیها! من نظرات خیلی برام مهمه میخونم.
دقیقهی۲۵ تا ۳۰
جالب بود در این مقاله یک مورد، بنده ندیدم که یک نفر بگه بله وحدت چیز خوبیه باید حفظ کنیم با شروط اون، که الآن شروط اون رو میگم چیه؟ صبر کن زود قضاوت نکن. یعنی انگار تا دیده بودن همچین مقالهای نوشته شده به ۱۰۰ نفر گفته بودن برید نظرات چیز بذارین؟ اون طرفی. ضد این مقاله. سایتی هم هست که تمام نظرات رو تأیید میکنه، اصلاً من مات موندم یک دونه. اینقدر. یعنی یه دونه واسه به قول طرف میگه یه دونه دارو بخوای نمیتونی گیر بیاری. در حالی که مقالات دیگهای بود که خیلی صریح و بی پرده مسائلی رو مطرح کرده بود به صورت علمی و نظرات مختلف و متفاوت اونجا بود. تقریباً ۵۰-۵۰.
گلادستون میگه: «مادامی که قرآن در دست مسلمانان است، اروپا نمیتواند بر شرق تسلط یابد و احساس امنیت بکند». اینجا شستت خبردار میشه که یک چیزی به همین قرآن ربط داره. هر چی هست این قرآنه. یکی از این عوامل میتونه باشه. بن گورین گوربهگور، (این گور توش هست من هم علاقه دارم به این واژه) این ملعون میدونید دیگه از مؤثرترین افراد شکل گیری فلسطین اشغالی است. غده سرطانی به نام اسرائیله. این بن گورین میگه: آنچه که ما را به وحشت انداخته است، این است که میترسیم در جهان عرب محمد تازهای ظهور کند. صلواتی بفرستید (صلوات حضّار)
همین جهودها، جهودهای صهیونیستی… جهود یعنی یهودی، همین یهودیان اسرائیل شما میدونید یهودی و مسیحی یعنی آب و روغن، یعنی پنبه و آتیش، یعنی زمین و آسمون، با هم اینها رو یکجا نمیشه جمع کرد، چرا؟ چون توی انجیل این نوشته یهودیها پیغمبرش رو کشتن درست؟ این همه هم یهودی کشتن مسیحیها، این همه هم مسیحی کشتن یهودیها. توی تاریخ بیارید من برای شما ۴۰۰-۵۰۰ مورد میتونم بگم برید بحث سال ۸۵ یا ۸۶ بود نمیدونم دانشگاه علم و صنعت آنتی سمیتیزم کردیم، برید بررسی بفرمایید. جزء اولین سخنرانیهای ما هم هست که کشوری شروع شد که توی اونجا همین بحث مطرح شد. همینها… پاپ سال ۱۹۷۳ در شورای واتیکان تصمیم گرفتن، گفت در بیانیهای رسمی اعلام کردن یهودیان از توطئه قتل مسیح تبرئه هستند. یعنی جُک ها! جُکه. یعنی پاپ اومد گفتش که، استدلالی هم که آورد خیلی عجیب بود، نوشته بود بالاخره مسیح باید کشته میشد، این جبر خدا بود. حالا الحمدلله که خودیها کشتن اینها عامل دست خدا بودن. یعنی استدلال دقیقاً من رو یاد استدلال اون معاویه میندازه. معاویه میاومد میگفت: «…وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَهٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا… » (انعام/۵۹) بیاذن خدا برگ از درخت نمیافته، قبول؟ میگفتن: آره. میگفت: الآن من حاکم شمام میگفتن: بله، پس اذن خداست دیگه. میگفتن: بله. میگفت جلوی من وایستین جلوی اذن خدا وایستادین. اینهام دهنها باز میموند. همین استدلال دیگه. استادشون یکی بوده باباشون یکی بوده، شیطان. آقا یهودی و مسیحی رو چسباندن کنار هم برگشتن رسماً گفتن آقا باید با هم یکی باشیم وگرنه این اسلام موتور هر جفتمون رو پیاده میکنه. باید با هم یکی بشیم.
عنوان بخش ۶ : تبعیت از مراجع تقلید در بحث وحدت
۶ – ما عزیزان فتوای مراجع اون چیزی که موجب وهن اسلام میشه، موجب رفتن آبروی اسلام میشه حرامه انجام دادنش. قرآن میگه، میگه بابا به بتهای اونها فحش ندین، میگه یا نمیگه؟ به بت! چرا؟ میگه شما فحش میدین اونهام بر میگردن؟ اونهام فحش میدن، حالا بعضیها از پاپ کاتولیکترن. کاسه داغتر از آشن. نه اینجا قرآن… نه اینجا قرآن و کوفت. آیه صریح قرآن. باید بدونی عزیز من! این جنگ، جنگ عملیات روانی باید بدونی چطوری ورود پیدا کنی. نمیدونی؟ ببین بزرگانت چی کار کردن، همون کار رو انجام بده. طرف میره یک جای
دقیقهی۳۰ تا ۳۵
خاصی که یک سری تکنولوژی داره که این بنده خدا تا حالا ندیده، میره یک هتل خیلی شیک… ما خاطرمون هست چند وقت پیش با یکی از این دوستان یکی از استانهای غربی برنامه داشتم این رو ما با خودمون بردیم بعد این ما گفتیم کلید بگیر برو الآن ما میایم، دیدیم این یک ربع داره دنبال کلید برق میگرده بنده خدا، این کلید رو باید آویزون میکرد تا برق وصل میشد. دیگه یک وزنهای داشت که آویزون میشد برق رو وصل میکرد. (خدمت شما عرض بکنم) دیدید میرید طرف بلد نیست. میبینه بقیه چی کار میکنن همان کار رو میکنه. بابا بلد نیستی ببین اون بزرگترت که بلده همون کار رو (چی کار بکن؟) انجام بده. مگه ایرادی داره؟
البته عرض بکنم ها! عزیزم، نظر علما متفاوت در زمینه امامت و ولایت آیا میتوان تقلید کرد یا نه؟ برخی علما امامت و ولایت رو از اصول دین میدونن که اصول دین رو میشه تقلید کرد؟ [نه]. خدا خیرتون بده، اما برخی از علما از اصول مذهب میدونن یعنی باید به این برسیم پژوهش انجام بدیم. بحث من در تقلید اینه که اگر عملیات روانی نمیدونی ببین باید چی کار بکنی؟ ببین مرجعت چی میگه آقا؟ اولاً مرجع اگر نداری وای به حالت نمازت اصلاً قبول نیست. اما اگر داری ببین مرجعت چی میگه؟ گردن اویه. مراقب باشید توی این… یک موقعی هست طرف با عشق و محبت یک سری کار انجام میده، میبینه ای داد بیداد! یک چیز دیگه هم بدهکار شده. حالا بیا و جمعش کن. اون خیلی درد داره.
هدف وحدت این نیستش که همه رو یک مذهب بکنه این حرف، حرف خیلی چرتیه. یعنی وحدت بین شیعه و سنی بیاین بگیم: «آی شیعه تو فاطمیهات رو فراموش کن ما هم این چهار تا چیز رو فراموش میکنیم، حلّه، به وحدت رسیدیم الحمدلله». نه این مزخرفی بیش نیست. چرا؟ چون اون شیعه حضرت زهراش رو و این اعتقادش رو جزئی از دینش میدونه. تو بگی «این رو بذار کنار» انگار گفتی دینت ناقصه. اون دین ناقص میشه لاجرم، «آقای برادر اهل سنت من! بله. شما فلان مسئله رو فراموش کن»، نمیتونه فراموش کنه. به این رسیده. فقهاش به این رسیدن. بحث وحدت پس این به این معنی نیستش که بیایم توحید مذاهب به وجود بیاریم نه! تقریب مذاهبه. نزدیک شدنه.
عنوان بخش ۷ : لزوم جبهه واحد مسلمانان
۷ – فرق بین حزب و جبهه است توی یک حزب بودن یعنی چی؟ یعنی تفکرات همدیگه رو قبول داشتن. شبیه هم بودن. علیه هم حرف نزدن. فلان فلان فلان. اما توی یک جبهه بودن نه، رو یک سری از اصول با هم اشتراک دارن. ما توی یک جبهه همدیگه رو دیدنه. یک مثال برای شما بزنم تا انشاءالله مسئله بهتر حل بشه. بحث انقلاب خودمونه. چه کسانی توی انقلاب نقش داشتن؟ خب عمده اصلی مردم، نگاه دینی، نگاه چی بود؟ دینی بود. یک سری آدم هم بودن توی انقلاب داشتن میجنگیدن، اصلاً دین؟ نداشتن. اما علیه شاه میجنگیدیم یا نمیجنگیدیم؟ میجنگیدیم. توی همون زندانهایی که بزرگان ما رفتند زیر شکنجهی ساواک، کمونیستها هم رفتند. شما میبینی که طرفداران شریعتی هم میرن زندان. حالا که شریعتی خودیه اصلاً. طرفداران (خدمت شما عرض بکنم) که خیلی مذهبیترن اونها هم توی زندانن. ما چند وقت پیش، پیش آقای شجونی بودیم ایشون میگفت: ما توی زندان ساعت ۳ نصف شب اینها با کتری، یک دالونی بود یک سالنی بود این میخورد به زندانهای مختلف دیگه، به سلولهای مختلف میگفت: اینها ساعت ۳ نصف شب با کتری فوتبال بازی میکردن. میگفت: شوت میزدن، میخورد به در، تـق، یک سر و صدایی راه مینداخت ما اصلاً خوابمون نمیبرد. بعد میگه: همین جوری که فوتبال بازی میکردن فحش میدادن به امام خمینی (ره) و فحش میدادن به شریعتی. خب چی شده که اینها رو توی یک جبهه وارد کرده؟ وارد کرده یا نکرده؟ شدن دیگه. آقا قبول کرده. من میخوام این رو بدونم یعنی اونی که به خاطر امام اومده بود وسط، به خاطر دین اومده بود وسط، کمونیسم رو قبول کرده؟ (بگید) نخیر. اون کمونیسته پذیرفته که انقلاب ما باید حتماً همه گزارههای کمونیستی لنین و کی و کی و کی باید بیاد پیاده بشه؟ نخیر.
دقیقهی۳۵ تا۴۰
اما اینجا شما تقریب رو میبینید.
یکی از دلایل اصلی که من دارم مشکل تحمل میکنم، چه از اونوَریها و چه از نادانان داخلی، به خاطر اینکه مدل مباحثم اینه که توی این مباحث ما شما میبینی همهجور آدم میاد. برای چی؟ برای اینکه دشمنه، الآن جبهه میخواد تشکیل بده. این خیلی خطرناکه واسه اونها، میزنن. اصلاً شک نکنین من خودم هم شک نداشتم وقتی ورود پیدا کردم به این مباحث میدونستم دیر یا زود داره. از این بحث هم که فردا شب و پس فردا شب خواهم کرد، هجمهها روی بنده ده برابر خواهد شد. میدونم. نوش جونم. شما وقتی بخوای بیای در مقابل اون دشمن جبهه تشکیل بدی یک حزب رو خرد میکنن. از حضرت امیر(ع) براتون حدیث میارم. روایت میارم. اما یک جبهه رو نمیشه شکست. توی یک جبهه تیربار چی داره؟ آر پی چی زن داره، هواپیمای f 14 داره، توپ ۱۰۶ داره. نمیدونم چی چی چی چی. به این آر پی چی زنه بگو بیا این هواپیما. میتونه بره بشینه پشت سرش؟ نه والله بلد نیست. اما وقتی کنار هم قرار میگیرن، جبهه تشکیل میدن. اما هوا… اون کسانی که توی هواپیمایند، توی نیروی هواییاند، اونها یک حزبند با نیروی زمینی و نیروی دریایی پشتیبانی و چی و چی، چی جبهه تشکیل میدن. ما باید جبهه تشکیل بدیم، این به این معنی نیست عزیزم. وحدت هیچگاه معنیش این نیست که…
شهید مطهری میگه، آقای فاضل لنکرانی فرموده خدا بیامرزه و خیلی از بزرگان دیگر گفتند این وحدت به این معنی نیستش که من بیام بگیم آقا نه! در و دیواری نبود. سقیفهای رخ نداد. نه این رو من… کی گفته؟ بعضیها این رو میگن. نمیفهمه کسی که اینجوری اومد خواست برای شما وحدت به وجود بیاره. این نمیفهمه، شهید مطهری میفرماید: «درد اساسی جهان اسلام همین کینههای کهنه میان مسلمانان است. دشمن هم همواره از اینها استفاده میکند». هر جا هم بخواد این وحدت شکل بگیره چنان میزننش که نمیفهمی از کجا خوردی؟ من این مثال رو قبلاً زدم. دو مورد گفتم یکی کاریکاتور پیامبر(ص)، اون یکی قرآن آتیش دادن شیعه و سنی. ریختن توی خیابون حتی وهابیه که هیچ ربطی به شیعه و سنی نداره. بیاید آقا وقت باشه من یک جلسه فقط از فحشهایی که وهابیها به شافعیها و حنفیها دادن من برای شما ماجرا رو برای شما تعریف میکنم. تکفیر کردن گفته شافعی کافره، حنفیه کافره. یعنی این رو خود اهل سنت هم قبول ندارن. اینها یک موجوداتی نمیدونم از کجا اومدن؟ اگه بخوای اسلام رو توش تحریف بکنی، یهودیت صهیونیستی کابالیستی بیاری توش، وهابیت ازش میزنه بیرون. اثبات هم شده عزیزان! امثال سعید رضاها یا رضا سعید کتاب نوشتن، اصلاً نسب اینها رو مشخص کردن که، اصلاً نسبشون مشکوکه، یهودیه، توی قرقوزی (خدمت شما عرض کنم) ترکیه بود، آمد اونجا اجداد این بابا. تفکرات ابن تیمیه رو در مورد جسمانیت خدا بخونید. برید تورات بخونید. مو نمیزنه با هم. سفر اول پیدایش، سفر اول کتاب پیدایش تورات رو بخونید بعد برید نظرات ابن تیمیه رو هم بخونید.
وحدت باید موجب به وجود آمدن فضای حسن تفاهم بشه. چه جوری؟ یه دونه زندانی مسلمان انداختن با یه کمونیست توی یک سلول. خدا رو قبول نداره، کافره به لحاظ شرع اسلامی، از نظر شرع اسلامی اون آدم چیه؟ (بگید) نجسه. یکی از بزرگان تعریف میکرد همین ۲۲ بهمن پارسال میگفت: با یکی از این کمونیستها افتاده بود توی زندان حالا یا از قول خودش یا کس دیگه میگفت. من نمیخوام خیانت در امانت بکنم. خاطرم نیست. میگفت: این فهمیده بود ما اینها رو نجس میدونیم. میگفت غذا که واسه ما میآوردن یک ظرف میآوردن میگه اول میرفت یه تف میانداخت توش هم میزد. میگه من نمیخوردم. یعنی بین گشنگی و دینم، دینم رو انتخاب کردم. آقا دو سه روز میگذره این نمیتونه غذا بخوره میافته دیگه. میافته بعد خود این بابا گریه میکنه میاد غذا میذاره توی دهانش. میگه بابا تو دیگه کی هستی؟
فضا فضای حسن تفاهمه.
دقیقهی۴۰ تا ۴۵
یعنی میبینن همه با هم توی یک جبهه دارن میجنگن حالا بعد اون میگه آقا، دیگه اون موقع اینجوری نیستش که بیاد با فحش و اینجور چیزها شروع کنه. میگه واقعاً استدلال تو چیه؟ بحث میکنه. حالا دیگه او پذیرفت، پذیرفت. نپذیرفت خودش باید جواب بده. نه من رو توی گور اون میذارن، نه اون رو توی گور من میذارن. این مباحث یک… خیلی بحث خیلی بدی هم داره ها عزیزان! این حجت تمام میکنه. یکی اون دنیا میگه من به گوشم نرسید، کسی بهم نگفت. تحقیق هم کردم من به این نتیجه نرسیدم. اما وقتی شما بیاین حجت تمام کنی بر یک طرف بیچارهاش کردی ها! ما یکی از، یکی از… من دیگه اینجا نمیگم کدوم دین، کدوم فرقه، کدوم مذهب چی. میگم. یکی از این دانشجویان ما شیعه شده بود، (خدمت شما عرض کنم) مسلمان شیعه. این فراری شد بدبخت که داییش گفته بود من اگر دستم به تو برسه سرت رو میبُرم. باباش حرفی نداشت ها! داییش حرف داشت. فراری شد. یعنی فرض کنید اگر، مثال میزنم توی جنوب ایران بود رفت شمال ایران. اگه توی شرق ایران بود رفت غرب ایران. دقیقاً نقشه رو باید تا میزدی تا نقطه جدید این رو پیدا بکنی. تلفنی مادر و برادرش رو شیعه کرد. تلفنی! چرا او تونسته؟ چون بین مادر و فرزند فضای چی حاکمه؟ حسن تفاهم. بین دو تا دوست چی حاکمه؟ حسن تفاهم. طبق فقه برادران اهل سنت ما، سنی به شیعه نمیتونه اقتدا کنه. یکی از این رزمندهها میگفت: ما در کردستان میجنگیدیم میگفت: اینها میاومدن پشت من نماز میخوندن، اقتدا میکردن. پیشمرگهای کُرد و سنی. پیشمرگ اسمش چیه؟ پیشمرگ! میگفت من جلو میرم که اگه خواستن بکشن من رو اول بکشن. فی سبیل الله هم اومده بوده ها! یعنی ارتشی نبود. حقوق نمیگرفت. نیروهای مردمی بود، بسیجی بود. میگه پشت سر من نماز میخوندن. تمام که میشد میرفتن یک بار دیگه هم نمازشون رو میخوندن، فُرادی. میگفت: این رو میخونم که بهت بگم من قبولت دارم. اون هم میخونم چون چیم گفته؟ فقهم گفته. ببینید فضای حسن تفاهم. داره جون میده واسه یکی دیگه، برادر من!
آقا این بندگان خدا فلسطینیها رو زدن تیکه پاره کردن، بعضی از اینها رو برداشتن آوردن بیمارستانهای تهران. اومدن شایعه کردن که «این فلسطینیها گفتن به ما خون شیعیان رو، به ما خون ایرانیها رو ندید…» (میخواستن خون بهشون وصل کنن). «…که اینها خون شیعه نجسه». این رو اینوَر گفتن، رفتن توی سنیها گفتن: «آقا ما اخیراً شنیدیم که این حماسیها، نیروهای حماس زیارت عاشورا میخونن اینها فیلمشونه سُنیاند، اینها شیعه شدند». یعنی این بندگان خدا دو قبضه میخوردن. و بعضی افراد هم توی این عملیات روانی بازی خوردن.
این ماجرای عبدالله بن جبرین ملعون گوربهگورشده رو گفتم، لعنت خدا بر او باد این کسی است که فتوای تخریب حرم امام حسن عسکری(ع) رو داد. طرف ۱۵ ماه بود مرده بود، هر دفعه نزدیک میشدیم به هفته وحدت یا فاطمیه اساماسها، سه سال پشت سر هم اساماس میاومد. عبدالله ابن جبرین کسی بود که فتوای تخریب حرم عسکریین(ع) رو داد به درک واصل شد. شیعیان اطلاع رسانی کنید. اولیش رو اون بابای ملعونه اصل کاری فرستاده بقیهاش هم شیعیان الحمدلله جبهه هستن خودشون، پشتیبانی میکنن این جریان عملیات روانی رو. خیالتون تخت. با پول موبایلهای خودشون، تو زحمت نکش. آقا اون به درک واصل شده. منم خودم دارم میگم لعنت خدا بر او باد. از این بیشتر؟ میخواین بیاین ذکر لعن بگیریم براش تا فردا صبح. اما بحث من اینه: این چرا الآن دروغ داره میگه؟ چرا یک هفته قبل از هفته وحدت این شکل میگیره؟ تا اومدن قرآن آتیش دادن آقا، اول اومدن کاریکاتورها رو کشیدن. شیعه و سنی و هم یکی شدن با هم، به یکباره سریع این ملعون دستور حمله به حرم امام حسن عسکری(ع) رو داد. توی اون هیر و گیر بود ها! زدن درب داغون کردن حالا شیعهِ گیجه، حالا پیدا کنین پرتقال فروش را. این چرا توی این هیر و گیر من رو زد؟ قاطی کرد. دیگه بنده خدا، نه امامها نباید حرم داشته باشن فلان. آقا قبر عثمان رو شیعه رفته ساخته؟ (بگید) نه. مشخصه، درسته؟ شما برید تصاویر بقیع رو ببینید. میبینید عثمان هم چی داره؟ مقبره داره.
دقیقهی۴۵ تا ۵۰
این وهابیها آمدن قبر چهار تا امام رو با خاک یکسان کردن. قبر عثمان هم با خاک یکسان کردن.
عنوان بخش ۸ : لزوم هشیاری شیعیان
۸ – ما امروز با… بعضی از ماها با عملکرد غلط خودمون داریم برادران اهل سنتمون رو هل میدیم توی زمین وهابیه و این اشتباه استراتژیکه. غلط محضه. اصلاً خطر امنیتی است که ما قلباً هم این رو قبول نداریم این رو، حالا به لحاظ فقه و نمیدونم چی چی وهابیت به اهل سنت نزدیکتره. بله نزدیکتره. فاصلهاش از شیعه خیلی بیشتره. اصلاً میتونیم بگیم غیر از اون مشترکات اصلی چیزی نداریم. دیگه اون هم خداش که یه جور دیگه است. نگاهش به قرآن هم که یه جور دیگه است. مکه رو هم که… ببینید دارن چه کارها که نمیکنن توی مکه. بعدش اومدن (خدمت شما عرض بکنم) قرآن آتیش دادن، قرآن که آتیش دادن، این دفعه یکی این وَری مأمور شد آدم مزدور مگه کاری داره؟ مزدور انگلیسی. انگلیس به یه روحانی شیعه دفتر داد توی لندن. بیا عزیزم من برای بحث آزادی اندیشه این مسائل، باید مردم بدونن، من حاضرم ماهواره در اختیار شما بذارم، دفتر. پول؟ پول علف خرسه. چرک کف دسته. برای شما خرج میکنه، اومد نشست توی اون هیر و ویر دهنش رو باز کرد چهار، پنج تا فحش داد به مقدسات و اون خطوط قرمز اهل سنت. چی شد آقا؟ این دفعه سُنیه گیج میزد این وسط. سُنیه میگفت این چرا ما رو میزنه؟
مَردُممون هم توجیه نیستن دیگه. خودشون میشن عوامل این موج. تمام شد آقا نفهمیدی. این دفعه باز توی افغانستان دیدید چه کار کرد قرآن رو؟ ببینین چه جوری داره عامل اشتراک رو داره ضعیف میکنه، عامل اشتراک قرآن و پیامبره(ص). خیلی واضح داره اینها رو میزنه، دیگه اشتراکی، لولایی بین این دو تا صفحه میمونه؟ یه بنده خدایی خالی بست گفتن: «بگو به خدا» گفت: «به خدا». گفت: «بگو به امیرالمؤمنین(ع) قسم». گفت: «نه، من شرمندتم». بعضی موقعها یک چیزایی رو قاطی میکنیم خدا وکیلی. بعد باید به هوش باشیم، باید پرهیز بشه از کارها و سخنانی که احساسات و تعصبات و کینههای مخالف رو بر میانگیزونه. این خیلی جدیه. اما از اصولت میخوای بگذری، از یه میلیمترش هم عقب نرو. اگر بهش رسیدی ها! اگه بهش رسیدی با عقل و منطق عقب نرو. این به اون معنا نیست هیچچیت رو فراموش نکن. نه تویی که سنی، نه تویی که شیعهای اصلاً هیچ کاری ندارم. اگه بهش رسیدی. اگه نرسیدی میخوای پیدا کنی، یا علی. برو بگرد پیدا کن.
امام علی علیه السلام… دیگه الگوی مناسبتر از حضرت علی(ع) الگوی بهتر میخوای؟ در خطبه ۱۴۴ شما برید بخونید خلیفه دوم میاد میگه ایرانیها سپاه جمع کردن، ۱۵۰ هزار نفر میخوان به ما حمله کنن. چی کار کنم؟ میدونید دیگه وقتی جریان رو گذاشت تمام صحابه چه ایدهای دادن؟ (بگید) گفتند خودت برو زودتر لب مرز بجنگ. علیالخصوص میگن این ایده توسط طلحه مطرح شد. حضرت علی(ع) گفت: نه، از جات تکون نخور. از مدینه تکون نمیخوری. خطبه ۱۴۴ گفت: «مَثل تو در میان اینان (یعنی مسلمونها) مانند اون چوب وسط آسیابه، اگر بری لب مرز کشته بشی اینها دیگه میان کل اسلام رو از بین میبرن. اما اگه لب مرزیت کُشته بشه اینها میگن هنوز گندهشون توی پایتختشونه». ببینید بین صلاح اسلام و مباحث دیگر، معلومه حضرت امیر(ع)… خطبه برید بخونید بابا این نهجالبلاغه است. خطبه حضرت امیره(ع)، مشاوره داد. چرا؟ چون میدونست اگر این اتفاق بیفته ایرانیها بیان، اینها ۳۰ هزار نفر بودن، ۳۲، ۳ هزار نفر بودن. ایرانیها ۱۵۰ هزار نفر مسلح، آموزشهای جنگی اساسی دیدن. خب معجزه خدا بود و بعدش هم گفت: به خاطر کم بودن نیروهات هم نترس! پیروز میشه اسلام. تا حالام به خاطر زیاد بودن نیروها ما کار پیش نبردیم. همین حضرت امیر(ع) جای دیگه سه تا جنگ داره، به خاطر باز به نفعِ؟ (بگید) اسلام. با مسلمون میجنگه، مسلمون با مسلمون جنگیده. ظاهر مسلمونه دیگه. اون نهروانیها که خدا وکیلی میگن توی سجاده شبها خوابشون میبرد. مثل زانوی شتر پینه رو پیشونیشون بود.
دقیقهی۵۰ تا ۵۵
حضرت امیر(ع) میفرماید: من کسانی رو کشتم که به جز علی(ع) هیچ احدالناسی نمیتونست اینها رو بکشه. آقا خیلی سخته! عاِلم کُشت به لحاظ دینی! حافظ کل قرآن کُشت! بایدم اونها کشته میشدن. فتنه بدون. حضرت فرمود چشم فتنه رو کور کردم.
زمانی که خلیفه اول و دوم سقیفه رو به راه انداختن… (این در تاریخ اهل سنت آمده. گفتم توی مباحث علمی یک میلیمتر کوتاه نمیایم، میگیم آقا، بحث علمیه. یا برو کتابهات رو جمع کن بگو قبول ندارم، هیچ چی ندارم. فقط یه قرآن دارم. که با همون قرآن هم میشه بحث کرد. یا هم آقا بپذیر دیگه.) زمانی که خلیفه اول و دوم سقیفه رو عَلم کردن و حق امیرالمؤمنین(ع) رو گرفتن ابوسفیان رفته بود مالیاتهای منطقه نجران رو جمع بکنه. برگشت. تا برگشت رفت پیش حضرت علی(ع) چی گفت؟ گفت قیام کن من اولین کسی که باهات بیعت میکنم. ابوسفیان گفت. گفت: «قیام کن». گفت: «تو از قریش، حق با تو باشد و یک فرد از بنیتیم بیاید خلافت را بگیرد؟» بعد، بله «مَثَلُ الإمام مَثل الکعبه…» باید بری سراغش اما کی بیاد سراغش؟ ابوسفیان؟ حضرت میدونست که این نقشَشه که به بهانه همراهی با امیرالمؤنین(ع) و جنگ با دو خلیفه میخواد فاتحه اسلام رو بخونه. اصلاً مسلمون نبود ابوسفیان، دین نداشت. با لگد میزد وقتی که خلافت افتاد دست عثمان از بنیامیه، رفت با لگد میزد به قبر حمزه میگفت: ها! واسه چی جنگیدی با ما؟ واسه چیزی جنگیدی که امروز افتاد دست خودمون. این اینجوری…
در زمان پیامبر(ص) یک جوان یهودی اومد بین اوس و خزرج اختلاف انداخت. اوس و خزرج قبل از پیامبر(ص) چهل سال با هم میجنگیدن سر یک شتر. تیکه پاره کردن بودن. همون موقع هم کار یهودیها بود. یهودیهای شمال مدینه انداخته بودن به جون همدیگه اینها رو. میگفت شما خوش باشین با هم دیگه تو بگو شتره بالا چشمش ابرو بود. اون بگه نه نبوده. اون ۳ تا قبیله (خیلی جالبه) شمال مدینه هم به صورت استراتژیک همپیمان شدن با این اوس و خزرج. که اینها رو بندازن به جون هم، شمشیر بهشون میدادن کمک میکردن بجنگید با هم. اسلحه میده بگیر تو بزن ایران رو، بزن عراق. حالا واقعاً ایران یکی از اوس و خزرج نیست ها! میخوام بحث سلاح رسوندن رو بگم دیگه. اینقدر آدم مریض توی مملکتمون بعضی موقعها کَمَند ها! اما پیدا میشن که از این به بعد هر چی میخوام بگم باید یک صفحه من توضیح بدم این کلمه یعنی چی بود. وگرنه. تیکه میشه، کلیپ می شه، پخش میشه. (خدمت شما عرض بکنم که) [فردی] اومد آقا بعد از آمدن اسلام که اینها [اوس و خزرج] با هم برادر شدن کلی با هم خوب شدن. اومد این یه دونه جوان یهودی اومد چنان اینها رو انداخت به هم. شمشیر کشیدن به هم دوباره. گفت: توی اعراب زمان جاهلیت زور اوس، فلانی از اوس خیلی بیشتر از فلانی از خزرج بود. رگ گردن این یکی باد کرد. این یکی چهار تا انداخت به جون هم. رفت کنار. دیگه خوردن به هم، پیامبر(ص) آمد گفت: ای مسلمانان! خدا را فراموش کردهاید و شعار جاهلیت سر میدهید؟ با اینکه هنوز در میان شما حضور دارم پس از آن که خدا شما را به نور اسلام هدایت کرد و به شما ارزش داد و فتنههای دوران جاهلیت را ریشهکن ساخت و از کفر رهایی بخشید. و میان شما الفت و برادری برقرار کرد. شما دوباره میخواهید به دوران کفر جاهلی برگردید؟ اینها گریهشون گرفت. شمشیرها رو انداختن پایین، همدیگه رو بغل کردن. حالا بحث من اینه، خوب دقت کنید اون یهودیه که اومد این اختلاف رو انداخت دروغ گفت؟ یا راست گفت. من میگم راست گفت. راست گفت، گفت فلانی فلانی رو کُشته، زورش بیشتر بوده کشتش دیگه. این قاطی کرد گفت شما هم فلانی رو خوب کشتید. دروغ نگفت، چی گفت؟ راست گفت. سعدی میگه: هر راست نشاید گفت، جز راست نباید گفت. هر راست نشاید گفت بله. هر حرف راستی رو آدم میزنه؟ نه والله.
عنوان بخش ۹ : عامل وحدت مسلمانان؛ قرآن و عترت
آل عمران (۱۰۳)
۹ – اما عامل وحدت چیه؟ بریم بگردیم عامل وحدت رو پیدا کنیم. خب ما یه گزارههای مشترک داریم؛ قرآنمون، حضرت رسول(ص)، کعبه. این همه اشتراکات ما با هم دیگه داریم. بله بعضی از اختلافاتمون هم خیلی سر نکات چیه؟ اساسیه. اما ما اصلاً اینها رو فراموش کردیم. این دشمن واحدی که امروز همون جوری که فلسطینی میکشه به همون سادگی لبنانی میکُشه. سنی فلسطینی رو میکشه، شیعه لبنانی میکشه،
دقیقهی۵۵ تا ۶۰
به خدا دستش برسه مسلمون از غیرمسلمون فرقی نداره. همین وهابیها رو هم میکشه. اگه دیگه این تاریخ مصرفشون بگذره اینها از غیریهودی به عنوان یک دستمال کاغذی استفاده میکنن. چه کردند با آمریکا؟ یهودیان آمریکا؟ ببینید. به چه بدبختی افتاده، سرمایهشون رو کشیدن بیرون ریختن توی خیابون اون خونه نداره اون یکی به درک. تاریخ مصرفت تموم شده. الآن چیان؟ و همین بلا رو سر چینیها هم خواهند آورد.
کتاب خدا و عترت عامل وحدته. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ…» این رو شیعه گفته؟ نه عزیزم. شما میدونید کُتب صحاح سته ۶ تا کتاب صحیحی که اهل سنت قبول دارن… نکته جالبش هم خدمتتون عرض کنم، نویسنده هر ۶ کتاب ایرانیاند. ما ایرانیها اهل تفکریم. اهل تمدنیم. اهل تفقهایم. آقا سنی اصلاً فقهش مال ایرانیهاست. اون مصریه من نمیدونم داد چی رو داره میزنه؟ میگم: آهای اخوی چی چی میگی؟ ما خودمون بودیم بهت یاد دادیم. فقه شیعه رو هم ایرانیها بارور کردن. باز به شرطی که یه وقت نگید این جریان انحرافیه، داره ایران ایران میکنه و فلان و اینجور چیزها، نه والله ما ایران اسلامی رو دوست داریم. خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری. پس خوب دقت بکنید عزیزان. این ۶ تا کتاب رو صحیح میدونند. علیالخصوص ۲ تای اولی؛ صحیح بخاری و صحیح مسلم. که میگن صحیحین. که خیلی اینها رو قبول دارن. میگن از اول تا آخرش درسته. میگه بعد قرآن اینه. قبولش دارن. شیعه آیا همچین اعتقادی به کُتبش داره؟ (بگید.) نخیر. یعنی اصول کافی همش صحیحه؟ نخیر. یعنی یک روایت از اصول کافی بیاری علمای رجالی ما اول چی کار میکنن؟ سندش رو بررسی میکنن. با قرآن مطابقت میدن. اووووو ماجراها داره. حالا اینجا جاش نیست. حدیث داریم از معصوم؛ که اگر یه چیزی از ما به شما رسید برخلاف قرآن بود چی کارش کنید؟ بکوبیدش به سینه دیوار عین عبارته.
در صحیح ترمذی، جلد ۵، صفحه ۳۲۹، حدیث ۳۸۷۶ این آمده: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» درالمنثور سیوطی، جلد ۶، صفحه ۳۰۶ و ۳۰۷، فخر رازی در تفسیرش ذیل آیه ۱۰۳، ۱۰۳ آل عمران کدوم آیه است؟ وَاعْتَصِمُواْیه دیگه، وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ (آل عمران/۱۰۳) این رو ذیل اون آیه آورده. یعنی عامل وحدت چیه؟ بابا فخر رازی خیلی هم متعصب بوده ها! یعنی یه جایی میدید یه چیزی داره هل داده میشه سمت اهل بیت سعی خودش رو میکرده که نشه. تمام سعی خودش رو میکرد. ما داریم مثلاً در کتب یکی از این علمای اهل سنت فکر کنم ذهبیه، (فکر کنم ها! به احتمال ۹۰ درصد) این میگه، چون یک سری اسناد آورده این نمیتونه… اصلاً ابن ابی الحدید اظهر من الشمسه سُنی بوده. میگه نه چون: این معتزلی. این رو قبول ندارم اون رو قبول ندارم. خوب چی موند دیگه؟
عنوان بخش ۱۰ : رفتار و کلام امام علی (ع) در حفظ وحدت
توبه (۲۴) نساء (۴۳)
۱۰ – حضرت فرمود: «صبرت و فی العین قذًی، و فی الحلق شجاً، أری تراثی نهباً». صبر کردم در حالی که استخوان در گلو بودم و خار در چشم و میدیدم که میراث مرا به غارت میبرند. حق من رو دارن میگیرن، اما مأمور به صبر بودم. به خاطر چی؟ به خاطر اسلام. این خاندان به خاطر حفظ اسلام لازم باشه بشینن، جلو چشمشون نامسشون رو بزنن میشینن، اگر لازم باشه خون بِدَن، عین اباعبدالله(ع) یه عاشورایی درست میکنن که بیا و ببین. یعنی مبنا اسلام. در راه اسلام. زن، بچه، سوره توبه آیه ۲۴ یادته دفعه قبل اومدم مشهد داشتم شجره ملعونه رو میگفتم، میگه از ۸ تا چیز برای خدا باید بگذری. زن و بچه داداش و بابا و تجارت. نمیدونم عشیره و فلان و فلان و فلان، همه اینها رو باید بذاری کنار. «… أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ…» (توبه/۲۴) اگر اینها رو بیشتر از خدا و پیغمبر و جهاد در راه خدا دوست داری برو که فاسقی «…وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ…» (توبه/۲۴) برو فاسقی برو پی کارت. این آیه صریح.
دقیقهی۶۰ تا ۶۵
صحیح مسلم، جلد ،۵ صفحه ۱۵۲ خلیفه دوم به علی(ع) و عباس برگشت گفت. عموی پیامبر(ص) پس از رحلت رسول گرامی(ص) ابوبکر گفت: من خلیفه پیامبرم. ولی نظر شما دو نفر این بود که وی دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن است. و پس از فوت ابوبکر من گفتم خلیفه پیامبر(ص) و ابوبکر هستم، شما من را نیز دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن دانستید. گفتم صحیح چی؟ مسلم. گفتم اون دو تا اصلیه. اولی صحیح بخاری و صحیح مسلم جزء مهمترین سندهاشونه. یعنی حضرت، خود حضرت امیرالمومنین(ع) گفته، خود خلیفه دوم داره میگه: تو به من میگفتی که تو دروغگو و خائن و فلانی. اما صبر کرد.
من حالا فردا براتون میارم از نهجالبلاغه. از روایت دیگه از اهل سنت که حضرت علی(ع) میگه نداشتم، به پیر به پیغمبر چهار نفر بیشتر نداشتم. چهار نفر بیشتر نداشتم، نداشت که زهرا(س) رفت پشت در. میگه اگه این چهار تا چهل تا میداشتم، قیام میکردم. ۳۶ تا دیگه عین اینها، که یکی از اون چهار نفر زبیره. زبیر هم که آخر کار چی؟ وا میده عزیز، اون هم قاطی میکنه. میخوام قد و قواره اینها دستت بیاد. فکر کنم حضرت میفرماید عمار، سلمان، مقداد و زبیر. فکر کنم این چهار نفر نام میبرن. میگه من چهل تا از اینها داشتم قیام میکردم. فکر کردید اجازه میدادن؟ یعنی حضرت بین بد و بدتر، بد رو انتخاب کرد. خودش داره میگه، اینها بابا اهل سنت توی کتابش آورده. اینکه میگن آقا اینها با هم دوست بودن، اینها به هم دختر میدادن، اینها به هم فلان… شبهه رو مطرح کن مخلصتم هستم میام واست جواب میدم. یک جلسه هر کدوم اینها بحث میخواد که از کتابهای خودت جواب بدم. نه عزیزم میگه تو دروغگو بودی، خائن بودی، خلیفه دوم هم همینطور. خلیفه اول و دوم، هر دوتاتون اینجوری بودین. اما من صبر کردم. فقط به خاطر اسلام. جالبه در عین همین حال طرف اومده مشاوره بگیره، به خاطر اسلام. همه میگفتن برو، میخواست بره. یعنی ما باشیم خدا وکیلی چی کار میکنیم؟ آبم میریزیم پشت سر طرف. از زیر قرآنم ردش میکنیم. بدو برو. خوب ببین شیعه یعنی این. خوب خدا وکیلی این رفتار رو آدم از علی ببینه مست و دیوانه این میشه یا نه؟ مسیحی اومده میگه ۲۰۰ بار نهجالبلاغه خوندم. هنوز هر دفعه دارم یک چیز جدید پیدا میکنم. ۲۰۰ بار! ۲۰ بار قرآن نخوندیم ما! ۲ بار نهجالبلاغه نخوندیم. دو تا صفرش هم مال شما، ۲۰۰ بار مسیحی اومده خونده میگه سیر نمیشم. هر دفعه یک چیزی دارم پیدا میکنم. خوب بابا هر کی این اوج اخلاقه، اصلاً آرمانیه این اخلاق. برای اسلام.
حکمت ۲۱۵، [نهجالبلاغه] «ألْخِلافُ یَهْدِمُ الرَّأْیَ» در جو آکنده از برخورد و اختلاف، رأی نابود میشود. یعنی حرف حساب رو توی یه دعوا بزنی هیچ کی قبول؟ نمیکنه. یه نفر منطقی بیاد بگه عزیزم دعوا نکنید، میگه برو کنار ما میخوایم با چوب و چماق بزنیم توی سر هم. نمیگه. میگه زده توی گوش من باید بزنم، گرفتی چی شد؟ سر چی زد توی گوش من؟ یادش میره همینه دیگه. خودمون هم همینیم. با یکی دعوات میشه. یکی میزنه باید یکی بزنی سر چی زده رو یادمون میره. اون سر چی زده میشه؟ بحث علمی. اما میگه الآن زده الآن باید بخوره. شوخی هم ندارم. یکی از یهودیان برگشت به امیرالمؤمنین(ع) گفت قبل از آنکه پیامبرتان را به خاک بسپارید درباره او اختلاف کردید یا بعد از آن؟ درباره همین امر خلافت و امامت میگفت خلیفه بعد از پیامبر(ص). حضرت میگه، حکمت ۳۱۷ [نهجالبلاغه] برگشت گفت: ما درباره خود رسول الله(ص) اختلافی نداشتیم. خدا وکیلی نگاه کن چه بلاها سر علیابنابیطالب(ع) آوردن! وقتی جلوی دشمن دیگه، جلو دشمن دین قرار میگیره ببین چه جوری جواب میده؟ میگه درباره خود رسول الله(ص) اختلاف نداشتیم. بلکه اختلاف ما پیرامون سخنان آن حضرت بود. اما شما یهودیان هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که به حضرت موسی گفتید همانند خدای بت پرستان برای ما خدایی قرار بده. و موسی گفت: شما دیگر چه ملت نادان و جاهلی هستید! گفت: تو برو خودت رو جمع کن. یه چیزی گفت طرف پرپر شد. اومد فتنه کُنه گفت: به تو هیچ ربطی نداره. عجب!
دو تا داداش باهم دعواشون میشه، دو تا داداش، دعوا خیلی اساسیه. اون بچه همسایهشون میاد میگه بیا بزن، میگه بیا بزن تو هم، فقط من الآن حال این رو بگیرم. حالیش نیستش که توی همین دعواها؟ این بچه همسایه بر میگرده، (که کینه این خانواده رو برده)
دقیقهی۶۵ تا ۷۰
بر میگرده توی همین دعوا فحش ناموسی به این داداشش میده و این نمیفهمه که این فحشه به خودشم هست. الآن یکی از بزرگترین مشکلاتی که ما در کشور خودمون داریم همینه. یعنی وقتی دعوای سیاسی درمیگیره اسرائیل اومده وسط، اسرائیل، میگه فعلاً چون از طریق این هم ضربه میخوری این یارو میاد پایین، بذار بیاد پایین حالا بعداً ما فوقش به اسرائیل میگیم نه. نه عزیزم دیگه نمیشه نگفت نه. این رفتار امیرالمؤمینه. برگشت چنان گذاشت توی کاسه این بابا که حالش جا اومد.
جالبه من الآن دوبار روایت خوندم میگه یک یهودی، یک یهودی. چه زمان پیامبر(ص) چه زمان حضرت امیر اومده این فتنه رو بندازه. الآن هم کار همینهاست[یهودیها]. حضرت باز در نهجالبلاغه میفرماید: ملازم جامعه اسلامی باشید. چون دست خدا همراه با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید زیرا گروه اندک طعمه شیطان میشود. همان طور که گله اندک نصیب گرگ میشود. ما این تفرقهها رو توی دل خودمون نتونستیم حل بکنیم. مثالی بزنم از همین هیئات مذهبی، ما خودمون هیئتیایم آقا. میدیدی آقا توی هیئت بین دو نفر دعوا میشه، آقا پیراهنهاشون رو درآرن؟ یکی میگفت در نیارن، حالا کاش سر اینجور، اینها اصوله توی هئیت پیراهن در آوردن، پیراهن در نیاوردن. یه دقیقه بیا بیرون! هئیت فلانیهها لخت نمیشن. هیئت فلانیها لخت میشن. این اصوله، حالا چیزای جزئیتر. چای رو چرا اینجوری آوردی چرا اونجوری… هیئت محبان فلان. ربطی به هیئتهای دیگه نداره. قبلاً ۲۰۰۰ نفر با هم دیگه سینه میزدن آدم عشق میکرد. الآن شدن ۲۰۰۰ تا یک نفر. خونههاشون نشستن. تا دلتون بخواد همین جور هیئت ثبت شده. بعضی موقعها این حسینیه اعظم زنجانیها رو نشون میده من اصلاً نگاه میکنی، نفس آدم توی سینهاش حبس میشه. خدا وکیلی عشق میکنی. چند ده هزار نفر اومدن با هم دیگه دارند سینه میزنند، اون جوری عظمت اسلام رو بیشتر نشون میدی، عظمت اباعبدالله(ع) رو نشون میدی، این پیادهروی مردم عراق رو ببینین به سمت کربلا اربعین میرن، بمبگذاری میکنن میرن. کیف میکنی نگاه میکنی عظمت به رخ میکشی. جمعیت به رخ میکشی.
شهید مطهری در داستان راستان… شهید مطهری حرف مزخرف براش خیلی زدن اون موقعها. ایشون مخاطب شناس بود یک. دو: مسائل روز رو خوب میفهمید. دید آقا رمانهای سکسی خیلی باب شده، رمانهایی که مسائل جنسی رو میگفت. اومد داستان نوشت. داستانهایی که چی یاد بده دست مردم؟ دین یاد بده. اخلاقیات یاد بده. یه چیزی یاد بده که توی زندگی دستش رو بگیره. اومده بودن مسخره میکردن شهید مطهری رو؛ میگفتن این رو نگاه کن رفته کتاب داستان نوشته. نمیفهمیدن. یعنی با یه مشت نفهم طرف بود. نمیفهمیدن دیگه.
آیت الله قائم مقامی برای ما تعریف میکرد میگفت: شهید مطهری داشت سخنرانی میکرد. در مورد یکی از این ایسمها. مارکسیسم بوده، کمونیسم بوده، چی، یکی از این ایسمها. خلاصه میگه اینقدر قشنگ این ایسم رو بازش کرد برای ما، سه چهار تا بلند شدن جلسهشو ریختن به هم، گفتن تو اومدی داری تبلیغ اینها رو میکنی. یعنی اینقدر قشنگ باز کرد بحث رو. بعد میگه گفت: بابا پدر بیامرزها، اجازه بدین حالا اینوَرِش هم میگم. بعد میگه اینقدر قشنگ محکوم کرد که دیگه هیچ چی نموند. الآن میاد طرف اینجوری میکنه آقا مثلاً این فلان فرقه فلان مذهب هیچ چی نداره اینها اینجوریاند. بعد این جَوون فکر میکنه خیلی چیزی دستشه میره با یکی از اینها بحث میکنه، همون اول میخوره توی دیوار بتونی. ای بابا چرا به ما نگفتن؟
حکایت شده حکایت ما. ما رفتیم دانشگاه، مثلاً دانشگاهها، مثلاً یکی از دانشگاهها که سلسله جلسات داشتیم، علامه بوده یکیش، که شاید توی دانشکدههای علامه هم جمع بکنی ما ۱۰، ۱۲ تا جلسه داشتیم. اول جبهه شیطان رو گفتیم ۵ جلسه. بعد هم جبهه حق رو گفتیم. خوب جبهه شیطانش رو پخش کردن، اینوَر رو پخش نکردن. من خودم هم هیچ چی سیدی پخش نکردم، خودم به شخصه سیدی پخش نکردم. یعنی رفتم یک سخنرانی کردم بعد آی داری فیلم میگیری؟ بعد من هم پخش میکنه. چه میدونم؟ که دیگه تصمیم گرفتیم خودمون ورود پیدا کنیم. جلوی این حرفها رو بگیریم، بعد یه آدم مریض پیدا میشه فقط دست میذاره رو اون ۶ جلسه اول. این طرفش که جواب دادیم میره، آقا اینها گفتن خیلی دشمن بزرگه. آخه پدربیامرز من یه جلسه بعد از اون گفتم، اصلاً توی همون جلسه آخرش گفتم. این رو که دیدی اینجوری برات تشریح کردم. حزب الله لبنان اینجوری خردش کرد ایران اینجوری خردش کرد. اینوَرِش رو نمیگه. «…لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَهَ»ش رو میگه، «…وَأَنتُمْ سُکَارَى»ش رو نمیگه. (نساء/۴۳)
دقیقهی۷۰ تا ۷۵
گفتم این رو بارها طرف نمازش رو گذاشت کنار گفتن چرا؟ گفت: قرآن گفته به نماز نزدیک نشید. گفت خب پدربیامرز گفته به نماز نزدیک نشید وقتی مستید. «…وَأَنتُمْ سُکَارَى…» (نساء/۴۳) گفت حالا ما همین اولش رو عمل کنیم کلی کار کردیم. به قرآن! یا مثال دیگه میزنن. میگه طرف میگفت: «لا اله». هیچ خدایی وجود نداره. گفتن کجا؟ ها؟ «قولوا لااله، قولوا لا اله» بگید خدایی نیست. گفت: کجا گفته؟ گفت: توی قرآن گفته. گفتم بابا {قرآن} پیامبر(ص) گفته: «قولوا لا اله الا الله حتی تفلحوا». بگو نیست خدایی جز خدای یکتا. باز همین استدلال رو مثال میزنه.
حضرت در خطبه ۱۷۶ [نهجالبلاغه] میفرماید: در دین خدا از تَلَوُّن یعنی رنگارنگ شدن و هر روز به یک رنگ درآمدن بپرهیزید. باز مسائل خودش رو مطرح… مسائل اصلی رو مطرح میکنه که این تفرقه شما رو در راه باطل میبرد. قس علی هذا. حالا خودتون برید بخونید چون من الآن فرصت ندارم.
عنوان بخش ۱۱ : مشکوک بودن شخصیت ابولؤلؤ
۱۱ – اون چه که وحدت رو بین مسلمانان از بین برد رو من در وهابیت میدونم. از قرن هفت که اینها اومدن، شما میبینی قبلش اصلاً دعوایی نبوده به این شکل بین شیعه و سنی. اینها اومدن، اینها نطفهشون اصلاً با فتنه گذاشته شد. میدونی از کجا شروع شد؟ از همون روزی که اینها اومدن برگشتن گفتن شیعیان مشرک و کافرند. یعنی مزخرف گفتن. این رو که گفت دیگه نمیتونستی جمع کنی. این رو که گفت دیگه بحث تموم شد. من یک سه چهار تا نکته هم عرض بکنم. من واقعاً دلم میسوزه خدا وکیلی این از سُنن ترمذی، جلد ۴، صفحه ۱۳۴ باز از اهل سنت میگه: «…وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِینَ مِلَّهً ،کُلُّهُمْ فِی النَّارِ إِلاَّ مِلَّهً وَاحِدَهً» هفتاد و سه فرقه میشن، که یکیشون، همهشون میرن توی جهنم به جز یکیشون. اینکه سندش رو قرار بود بخونم.
ببینید عزیزان! من تقاضایی که از منبریهامون دارم، از سخنرانان دانشگاهیمون دارم، از مداح هامون دارم، توی این فضاها میخواهید ورود پیدا کنید با مطالعه بیاید، میای یک حرفی میزنی هیچ اصل و سند و حسابیای نداره، یه دیوانهای یه سنگی میندازه توی چاه ۱۰ تا که چه عرض کنم ۱۰ میلیون عاقل نمیتونن در بیارن. یکی از مباحثی که ان شاءالله پژوهشش رو کامل انجام دادم، الآن هم سرگرم دیدار با سه چهار تا از علما هستم که دیگه بحث رو ببندم، بحث ابولؤلؤیه، که این شخصیت چه طور آدمی بوده، این بوده یا نبوده اصلاً؟ اگر بوده کدوم وَری بوده؟ شیعه امیرالمؤمنین بوده یا نه؟ غلام مغیره بوده و دستش با کعبالاحبار توی یه کاسه بوده؟ به یک نتایج خیلی عجیب غریب و جالبی هم رسیدم، انشاءالله یک جلسه ویژه مثل شجره ملعونه بشه. با سند یعنی دقیقه دقیقهاشو با سند بگیم. متأسفانه میایم میبینیم… من شنیدم ها! بارها شنیدم، میای میبینی همین ابولؤلؤ رو، یک شخصیت، دست میذارن یک داستانهایی در میارن که اصلاً به مریخی، اصلاً به مرغ پخته بگی خندهاش میگیره. اصلاً وجود خارجی نداره. مشکوکه این شخصیت توی تاریخ عزیزان! من خودم به یه نتایج جالبی رسیدم و این هم به شما بگم فکر نکنین الآن تضعیف میکنه، جبهه دشمن… نخیر. برعکس خیلی هم نشون میده، دستی چقدر زیرکانه توی کار بوده که سقیفهای به وجود بیاد و بعد از اینکه سقیفه به وجود بیاد چه جوری حذف شد اینها؟ بدون اینکه خودشون بفهمن.
کعبالاحبار مثلاً فقط همین رو برای شما بگم کعبالاحبار از سه روز قبلش میاومد به خلیفه دوم میگفت: من در پیشانی تو نور شهادت میبینم. تو سه روز دیگه میخوای بمیری. تو رو میزَنَنِت. فرداش اومد گفت: دو روز دیگه. پس فرداش اومد گفت: همین فردا. یعنی این جوری علم غیب داشت انگار. مثلاً میگفت از کجا میدونی تو؟ میگفت: توی تورات خوندم. ما تورات حداقل اندازه قرآن خوندیم. یعنی هر چقدر قرآن خوندیم تورات هم خوندیم. این یه چیز نصیب ما شده خدمت شما عرض بکنم که حالا اینها رو باید بحثش بکنم، نمیخوام الآن اینجا وقت رو بسوزونم فقط داخل پرانتز لحظهای که کعبالاحبار، کعبالاحبار یعنی کعبالاحبار این اصلاً یهودی بود بعد از پیامبر(ص) مسلمان شد. این به ظاهر هم مسلمان شده. خود اهل سنت یکی از بزرگان مصریها اومده اخیراً تحقیقی انجام داده آمده میگه اکثر مزخرفاتی که وارد احادیث اهل سنت شده کار همین آدم بوده و شاگردش ابوهریره، هر چند ابوهریره در زمان پیامبر(ص) مسلمان شده بود. (خدمت شما عرض بکنم) زمانی که کعبالاحبار این حرف رو به این میزنه ده قدم میره جلوتر ابولؤلؤ رو میبینه، فیروز رو میبینه برمیگرده
دقیقهی۷۵ تا ۸۰
بهش میگه من از مغیره شکایت دارم مغیره اذیتم میکنه. فلان و زیاد ازم به قولی پول میگیره و خراج میگیره و باج میگیره و چی؟ برمیگرده. میگه خوب شغلت چیه؟ میگه من مهندسی بلدم نقاشی بلدم فلان، فلان. آدم تکنسینی بوده مهندسی بوده. میگه خب با این مهارتهایی که تو داری درآمدت هم زیاده چیز زیادی ازت نمیگیره. حالا میتونی واسه ما آسِباد بسازی؟ آس باد یعنی آسیاب بادی. خوب توی اون عربستان آسیاب بادی یعنی نیروگاه اتمی. آب نبوده. برمیگرده نگاه میکنه به خلیفه دوم میگه یه آسیابی واست بسازم توی شرق و غرب عالم تعریف کنن. صبر کن. سه روز بعد میزنش. یعنی همونی که کعبالاحبار گفت. یعنی اگه اینها رو واسه یه بچهای تعریف بکنی میفهمه یه سری هست بین این دو نفر برای حذف این، بعد یه آدم حرفهای خنجر دو دسته، دستهاش وسط دو تا خنجر بوده از دو طرف، نگاه بکنید حمله میکنه ۶ تا ضربه به خلیفه دوم میزنه ۱۲ تا بادیگارد داشته، محافظ یعنی دور و بَرِش بودن، از این ۱۲ تا ۶ یا ۷ نفر هم میزنه به هر نفر یه ضربه میزده در جا طرف میافتاده رگ گردن میزده قلب میزده یعنی اینقدر حرفهای بوده. خب؟ ۶ تا ضربه به خلیفه دوم میزنه که تا سه روز زنده است. اصلاً عجیبه! یعنی یه جوری زد که بتونه زنده بمونه. یعنی بتونه شورای ۶ نفره بچینه، شورای ۶ نفره هم هرجوری حساب کنی از توش علی بیرون نمیاومد. هر جوری حساب بکنی. یعنی حرفهای چیده شده بود. خود کعبالاحبار بهش گفته بود. میگفت: من در تورات نور شهادت دیدم. تو شبیه یکی از پادشاهان توراتی، من میدونم کدوم بخش تورات رو میگه. به وقتش خواهم گفت.
بعد شما میای بابا این ابوهریره رو یه خورده، اِستُپ (STOP) یه خورده با چیز برید سراغش. یعنی این آدم مشکوکه شخصیتش در تاریخ. به خدا والله بالله ما هم شیعهایم. الآن باز میگن این مباحث دشمن تراشه. اساسی من خبر دارم. گفتم بعد این سخنرانیها ده برابر خواهد شد. ما هم نوش جونمون آمادهایم. اما تو رو خدا ما از اهل بیت(ع) دفاع میکنیم. عقلانی و منطقی بخوای غیرعقلانی دفاع کنی میاد یک سند از توی تاریخ بیرون میکشه، فاتحه بحثت رو میخونه. آقا یه داستانهای عجیب و غریب و؛ «گفت برام آسیاب میسازی؟ گفت: بله برات میسازم. سه روز بعد خلیفه دوم رفت دستش لای سنگ آسیاب گیر کرده و فلان» بابا این چه جوری سه روزه آسیاب ساخت که لای سنگ گیر کرد؟ الآنش نمیتونی با اون آسیابهای بزرگی که اسب میچرخوند اونها رو مثلا بادیش باشه. سه روزه ساخته رفته بالا! سنگه هم میچرخیده! خلیفه دوم رفته دستش لای سنگ گیر کرده!
عنوان بخش ۱۲ : لزوم فضای عقلانی در مباحث
۱۲ – ما ببینید شیعه تمام حرفش عقلانیته. با عقل بحث میکنه. رجوع میکنه. الآن علمای ما مناظره میکنن آدم عشق میکنه خدا شاهده. مناظره میکنه. سند که میخواد بره از توی کتاب حدیثی طرف مقابلش بیرون بکشه، اول براش رجال شناسی میکنه. میگه این رو کی و کی نقل کردن بعد خود علمای شما گفتن اینها صحیحاند. (Ok)؟ حله؟ حالا این حدیث رو داشته باشین. یعنی به اندازه علمای اونها علم رجالشون رو میدونه. خب این بحث منطقی، قطعاً توی روایات ما هم روایات جعلی هست. میتونی قطعاً قسم بخوری نیست؟ یه قرآنه دیگه. قطعاً توی کتابهای اونهام هست. بیشترم هست. یک سری چیزها اصلاً با هم جور در نمیاد. توهینهای عجیب به پیامبر(ص) در این کتابها شده که من اصلاً شرم دارم از گفتنش خدا شاهده! توهینهای عجیب به همسران پیامبر(ص)! اینها متوجه نشدن چه چیزهایی بنیامیه قایم کردن. ما این رو میخوایم برادران اهل سنت ما آگاه باشن. الآن از خود من بپرسی من میگم قطعاً این حدیث تحریف بنیامیه است و بنیامیه رو باید بگی بنیشیطان. خانمها حضور دارن به خدا من نمیتونم حدیث رو بگم. در صحیحین آمده حدیث! که چه نسبتی به همسر پیامبر(ص) داده شده. به کدام همسرش؟ به عایشه. یه نقطهای گذاشته نقطه قدرت که این خوش باشه با اون، فهمیدی چی شد؟ اما نمیدونه در اصل داره فرو میریزه، اصلاً پیامبر(ص) داره اینجا درب و داغون میشه. یک حرفهایی! همین ابوهریره، همین ابوهریره آمد پیش عایشه، عایشه گفت: بابا این احادیث تو مگه چه قدر با پیغمبر(ص) بودی؟ من زن پیغمبر(ص) بودم اینقدر حدیث، حدیثهایی که تو داری میگی من نشنیدم. جایی هم نبود که تو و پیغمبر تنها باشید. همیشه اگر میآمد توی کوچه جمعی با پیامبر(ص) بودند. برگشت چی گفت به عایشه؟
دقیقهی۸۰ تا ۸۵
برگشت گفت: «تو مشغول عشقبازی بودی با پیغمبر(ص)، برای همون نشنیدی». خب خدا وکیلی الآن شما این رو بررسی کنید! این چیه؟ این توهین به همسر پیامبر(ص). و این رو به شما بگم شیعه توهین به همسران پیامبر(ص) رو گناه میدونه ها! امهات المؤمنینند. قرآن میگه. اما ما یک چیزی داریم تحت عنوان عقل، بررسی میکنیم. زن پیغمبر هم باشه با اون مباحث قرآنی جور در نیاد. میشه سوره؟ (بگید) تحریم. که خدا همسـرِ… دقیقاً دوتا همسر، دو تا پیغمبر هم اسم میبره، بعد توی آیه میگه که به خاطر همسر پیغمبر(ص) بودن دلیل نمیشه ما هوای اینها رو داشته باشیم، ویژه باشن ها! خواهش میکنم رو این مسائل جدی پیش برید.
دستهایی هم توی کاره مثلاً شما میای یه فاطمیه که میشه اصلاً شک نکنید که هیئتها رو شناسایی میکنن. همون ۴۵ میلیون دلارو دارم میگم ها! آدم میفرستن میاد توی هئیت میشینه با ریکوردر (recorder) ضبط میکنه، به ۱۰ دقیقه نمیرسه یعنی برسه خونه به ۱۰ دقیقه نرسیده این آپلود (upload) شده، قرار میگیره، بعد حالا شما بیا با این برادر اهل سنت ما حرف از وحدت بزن. فایل صوتی رو میذاره جلوت میگه: «خدا وکیلی ما آدمی نیستیم به اهل بیت(ع) فحش بدیم. این رو گوش کن.» فحشهای ناموسی میشنوی. حالا یه بیحیاشون هم پیدا میشه که مسلمان هم نیست. یه سری تفکرات غلط اصلاً وجود داره. الآن این وهابیها رو گوششون رو پر کردن به این نوچههاشون ریزهمیزههاشون میگن: «شیعیان بعد از نماز میگن خان الامین، خان الامین، خان الامین. جبرئیل امین خیانت کرد، خیانت کرد، خیانت کرد که چی؟ وحی رو میخواست بده به علی(ع) داد به رسول الله(ص).» آدم از این تفاسیر تخیلی شاخ در میاره. کدوم شیعهای بر میداره به جای الله اکبر… ما میگیم الله اکبر. «اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ، اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» خدا بزرگتر از آن است که وصف شود، بزرگتر از هر چیز. یه شیعه خدایی پیدا کنید که بگه خان الامین. چیزهای توهمی رو آورده. طرف اومده میگه آقا شما یه سورهای دارین توی قرآن سورهی صد و پانزدهم که اسمش ولایته نه؟ گفتم بله؟ بیا این قرآن ما، بیا نگاه کن اگه تو پیدا کردی ما مخلصت هم هستم. یه چیزی میگن ما اسمش هم نشنیدیم. بعضی موقعها این اختلافات به خاطر همینه عزیزان! ندانستنهاست که مشکل به وجود میاره. نمیدونه میزنه، میپره وسط شمشیر میزنه واسه خودش میگه بابا مارادونا رو ول کن این بابا رو بچسب. داری خودی میزنی.
اما فضای بحث و عقلانیت و منطق اینجا دیگه احساسات و این جور چیزها نمیشناسه. الآن حرف ما اینه، عرضم تمام. اون اهل سنت با این مشکلی نداره که تو بگی لعنت خدا بر هر کسی که اهل بیت(ع) رو آزرد. اون مشکلی با این نداره. حرفش اینه، میگه: «من قبول ندارم آزردنی صورت گرفته». گرفتی چی شد؟ او هم اهل بیت رو دوست… او اگه اهل بیت(ع) رو قبول نداشته باشه کافره. باید تمام کتابهاشو بریزه توی دریا. باید چندین آیه از قرآن رو حذف بکنه. امکان نداره. اصلا ً مسلمون نیست یه همچین آدمی. او حرفش اینه؛ میگه نه اگه شده سند بیار. من میگم این نشده نه اینکه… بعضیها کاسهی داغتر از آشن. شما بابا به امام معصومت نگاه کن، آقا امام صادق(ع) بعد از نمازش چهار تا مرد و چهار تا زن رو لعن میکرد. «اَللّهُمَّ الْعَنْ فلان و فلان و فلان و المعاویه. وَالْعَنْ فلانه و فلانه و هند و ام الحَکَم». اُخت معاویه (خواهر معاویه) مامانش و خواهرشو لعنت میکردن. آقا معصوم نمیتونست بگه؟ میترسید؟ فلان و نمیدونم… چی کار داری؟
یکی از این علمای شیعه رو گرفتن در زمان عباسیها بِرَن دارش بزنن. گفتن این چی داره میگه؟ اول ثم الثانی و الثالث و الرابع. گفت اولی منظورم قابیل که هابیل رو کشت. دومی اونی که حضرت زکریا رو کشت. سومی اونی که (خدمت شما عرض بکنم) یکی دیگه از همین ناقه صالح رو پی کرد. چهارمی هم اونی که حضرت امیرالمؤمنین(ع) رو کشت. گفت: ولش کنین. حالا بعضیها میگن نه فلان. ببین عزیز من! اگر ظن بر این به وجود بیاد. این یعنی کسی که پاش رو از امام صادق(ع) جلوتر گذاشته. این غلطه به خدا غلطه. بابا معصوم میفرماید شیعه ما کسیه که نه از ما عقب میافته نه از ما جلو میزنه. حالا میگه نه! من میگم. داغ دل امام صادق(ع) رو من… جیگرش الآن آتیش گرفته من آب خنک میریزم.
دقیقهی۸۵ تا ۹۰
چی چی میگی بابا تو؟ اصلاً با امام معصوم میفهمی چی داری میگی؟ تو خودت رو جمع کن.
شما زیارت عاشورا رو بخونید. جایی که لعن به اسم بوده به اسم هست و جدی هم ورود پیدا کرده. شما برید. که اینها من روی هر بحثی بیخود ورود پیدا نمیکنم. هر سخنرانیای کردم بدونید مخاطبشناسی کردم. جوّ رو سنجیدم اومدم. به یک باره بنده اومدم بر خلاف تمام سخنرانی در مورد شجره ملعونه سخنرانی کردم. دیدید که چه کردم با معاویه! از کتب خودشون، اثبات کردم چهار تا پدر داشته. این رو خودشون گفتن دیگه یعنی قبل ما هم گفتن نه اینکه که من اولین بار بگم نه. اومدیم توی یه بحث خیلی جامع سه ساعت و نیم چهار ساعت طول کشید. چرا؟ چون دیدم دارن لعن از معاویه رو حذف میکنن. میگن امیرالمؤمنین معاویه! کی؟ وهابیها. اینجا کوتاه بیا نیستم. معصوم بهم میگه چی؟ معاویه رو لعنش رو واضح دارم میگم یعنی این خط قرمزته. بپا این رو.
عنوان بخش۱۳ : بحث شهادت حضرت زهرا (س) و ایجاد شبهه
۱۳ – یکی از جاهایی هم که کوتاه نخواهیم آمد بحث خانم فاطمه زهراست(س). یعنی این که این نبوده چون اخیراً من سایتها رو بررسی کردم دیدم دیگه الآن وقتش رسیده، قرار بود، نذر کرده بودیم کتاب بنویسیم. گفتیم واجب کفایی بوده یکی دیگه انجام داده از ما بهتر هم انجام دادن. حالا سخنرانیهاش رو میکنیم. توی سایتهایی من رفتم میبینم که آقا دروغِ (نمیدونم) شهادت حضرت زهرا(س). استدلالهاشون هم که بریزی یه طرف ترازو، یه پشه بندازی اینوَر همه رو رو پرت میکنه اینوَر. یه استدلالهای تخیلی بی خود و درب و داغون، الآن اون برادر اهل سنتمون میگه: «عزیزم تو میگی ریخته، دُردانهی پیامبر(ص) رو زده ها؟ حرفت اینه! میگه آخه من نمیتونم این رو قبول کنم» میگی: «چرا قبول نکنی؟» میگه: «ببین عزیز من! در صحیح بخاری من، صفحه ۲۱۰ (جلدش رو ننوشتم فکر کنم) جلد ۴، صحیح مسلم، جلد ۷، صفحه ۱۴۱، اومده؛ «فَاطِمَهُ بِضْعَهٌ مِنِّی…» فاطمه پاره تن من رسول الله(ص) است». میگه: «امام قرطبی من، سُنی مالکی صاحب تفسیر گفته: اگر ما قائل شویم که حضرت مریم نبی و پیامبر بوده… (میدونید برخی از اهل سنت حضرت مریم و حضرت آسیه رو پیغمبر میدونن.) با این روایت ثابت میشود که مقام فاطمه زهرا(س) از مریم هم بالاتر است». میگه: «من این رو دارم».
«من در صحیح بخاری جلد ۴، صفحه دویست و (خدمت شما عرض کنم) بله جلد ۴ صفحه ۲۱۰ «فاطِمَه بَضْعَهُ مِنّی فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنِی، فَاطِمَهُ بِضْعَهٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَاآذَاهَا…» هرکس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است و هر کس غضب فاطمه(س) را بر انگیزد غضب مرا بر انگیخته است. من دارم».
«من در روایت با سند صحیح از تفسیر روح المعانی آلوسی جلد ۳… (آلوسی وهابی بود. آلوسی وهابیه.) جلد ۳، صفحه ۱۵۵ این رو دارم؛ نظر من این است که فاطمه بتول(س) افضل از تمام زنان اولین و آخرین است از جهتی که او پاره تن رسول الله است و از سایر جهات هم همینگونه است و حتی اگر ما قائل شویم که حضرت مریم نبی بوده، باز هم فاطمه(س) افضلاز اوست، زیرا پاره تن روح وجود عالم هستی است و پاره تن سید تمام موجودات است و با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. (چه زمانی میتوان) چه زمانی میتواند این دستهای بشری به ستاره ثریا برسد؟» «وهابی اومده برای ما، برای حضرت زهرا(س) این جوری گفته!» «صالحی شامی در کتاب سبل الهدی و الرشاد میگه: این حدیث نشاندهنده برتری فاطمه(س) بر تمام زنان عالم است، حتی بر عایشه و حضرت خدیجه(س) و دیگر دختران پیامبر(ص)».
تا دلتون بخواد من میتونم براتون بخونم. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد ۳، صفحه ۱۶۰. میگه: وقتی فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد میشد آن حضرت تمامقد در مقابل فاطمه میایستاد و او را میبوسید و به او خوشآمد میگفت، دست او را میگرفت و در جای خود مینشاند.
مستدرک، جلد ۳، صفحه ۱۵۴: ای فاطمه! خداوند با غضب تو غضبناک و با رضایت تو راضی میشود. بعد [علمای اهل سنت] اومدن بحث کردن: «منظور اینکه خدا با غضب تو غضبناک میشه. نه اینه که؛ تو یهویی خشمگین بشی خدا هم خشمگین میشه. یعنی؛ خشم تو در راستای خشم الهیه.» بحث کردن سر اینها. صحیح بخاری که عرض کردم مناوی در کتاب فیض الغدیر، شرح جامع الصغیر، جلد ۶، صفحه ۲۴ میگه: ابونعیم و دیلمی آوردهاند هر کس فاطمه(س) را اذیت بکند به اندازه تمام آسمان و زمین لعنت خدا بر او باد. (ببین بحث اینها بر سر این نیستش که: «آقا تو چرا مثلاً لعنت بر او باد؟» این خودش داره میگه و ما هم میگیم لعنت باد.) چون خداوند رجس و پلیدی را از آن برطرف کرده است و ایشان را پاک گردانیده است. صحیح بخاری، جلد ۴، صفحه ۲۰۹: «فاطمه سیده نساءِ اهل الجنه!» سیده نساءالعالمین نه ها! اهل جنت! تمام. صحیح بخاری که میگه: «از اول تا آخرش صحیحه»، اینها همهای که گفتم از اهل سنت بود. از بزرگانشون هم گفتم.
[استدلال اهل سنت]: «حالا با این وجود من چه طوری باور کنم که غیرت صحابه کجا رفته بود؟ وایستادن نگاه کردن؟ لگد بزنن به پهلوی حضرت؟ با غلاف شمشیر بزنن مگه میشه؟]
«دو: مگه علی اسداللهالغالب نبود؟» علی علیهالسلام، اون میگه ها! اونها میگن: «علی رضی الله عنه، خدا از او راضی باد». «مگه اسداللهالغالب نبود؟ علیبنابیطالب(ع) مگه کسی نبود که اگر یک خلخالی از پای پیرزن یهودی شنید که سپاه معاویه کندن گفت: اگر مردی از شنیدن این درد بمیره مرگ بر او رواست؟ من چه طوری بپذیرم جلوی چشمش ناموسش رو زدن، بلند نشده؟ اصلاً چرا با وجود حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س) رفته در رو باز بکنه؟ مرد میره در وا میکنه دیگه ها؟» او این بحثها رو داره در شبهای آینده ما بررسی دقیق صفحه به صفحه بعد (خدمت شما عرض کنم) سند به سند اینها رو میخوایم ببینیم شدنی است یا نه؟ یعنی شیعه با… سؤال داره این سؤالها منطقی هست یا نه خداییش؟ منطقیه، [اهل سنت] میگه: «مگه علی اسداللهالغالب نیست، حضرت امیرالمومنین؟» [میگیم]: «چرا». «او چه جوری تونست بپذیره!» این رو جواب من رو بده. میگیم چشم جواب میدم. باکی از این نداریم.
با فحش و این جور چیزها کار پیش؟ به خدا نمیره. من خودم، من خودم خیلی ناچار بشم کارم گیر بکنه، ذکرم اینه: «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً». یعنی من خودم با این حاجت میگیرم. اما بفهمیم هر چیزی جایی، هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. این شبهات رو آقا اون درِ… اخیراً باب شده میگن: «خونههای مدینه اصلاً در نداشته». وقتی عقبنشینی کنی میاد جلو دیگه. میگه هر چه زودتر این بحث رو از بین ببریم.
حضرت زهرا(س) سند هویت تشیعه. حضرت زهرا(س) سبب ماندگاری تشیعه. شیعه بدون مظلومیت حضرت زهرا(س) هیچ چی نداره. یعنی تمام موارد معلول این علته. ما این رو باید بفهمیم. حرف میزنیم بله. سؤال شما صحیح من هم اثبات میکنم. برعکس من حتی توی حوزه روانشناسی هم ورود کردم. میگه خلیفه دوم زد یک زن تنها رو فلان… الآن هیچ کی… آقا ببینید یه خانومی با ما بد صحبت کنه کسی بلند میشه یه زن رو توی کوچه بزنه توی خیابون؟ نه. آقا من حتی اومدم اینها رو بررسی روانشناسی کردم، با سند. ببینید براتون میارم یا نه؟ که ببینی آقا میشده؟ یعنی اصلاً یه همچین فردی آیا اصلاً مسبوق به سابقه بوده؟ الآن شما مثلاً میبینی با یه نفر دعوا میکنی بر میگرده یه عالمه بهتون فحش میده رفیقت میگه: «زیاد دلخور نباش این کلاً اینجوریه». ها؟ یعنی عصبی میشه چیه؟ فحش میده. همدیگه رو نشون ندین. (خدمت شما عرض بکنم) آقا ما میخوایم ببینیم مسبوق به سابقه بوده؟ اینها رو بررسی کنیم انشاءالله به امید امام زمان(عج) اگر عمر باقی باشه، تعجیل در فرج قطب عالم امکان صاحبالزمان(عج) صلواتی ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
به امید ظهور مولا و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن(عج) که صد البته نزدیک است.